🌷شهید نظرزاده 🌷
#جـانـــــا ❤️ دلـــی ڪه پیـش تو ره یافتــــ بـاز پَــس نـرود ...! هــوایِ گرفتـه یِ عشــــــقِ تو
9⃣5⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حامد_بافنده ❤️🕊
✍راوی:همسـر شهید
🔰حامد هدیه امام رضا به من بود.
🔸برای زیارت اومده بودیم مشهد، جهت اقامه نماز مرتب به #حرم میرفتیم و زیارت و دعا میخواندیم و برمیگشتیم، اما یکبار که با تعدادی از اعضای #خانواده و دوستانم به حرم رفتیم، وقتی که زیارت و دعا و مناجاتها را خواندیم و شب زندهداری کردیم، تصمیم گرفتیم که تا #صبح در حرم بمانیم، صبح زود فهمیدیم که #گلهای حرم را تا چند دقیقه دیگر عوض میکنند، به همین دلیل در حرم ماندیم، خیلی شلوغ بود و در همان شلوغی 2 تا #تاج_گل بزرگ آوردند، من یک غنچه #گل_رز از وسط یک تاج گل بیرون کشیدم، دوستانم گفتند «اتفاق خوب و خاصی برای من میافتد». همان روز خانواده «حامد» به #خواستگاری من در مشهد آمدند.
🔹«حامد» به همراه مادر و عمههای خود در مشهد به خواستگاریم آمد، این قضیه در همان گیر و دار #بیماری و درمان پدرم اتفاق افتاد. پدرم خیلی اصولی و #منطقی قبول نکرد و دلایل خود را تفاوتهای فرهنگی و نوع آداب و رسوم در #ازدواج و سبک زندگی را عنوان کرد و نیز حتی این نکته را بیان کرد که نحوه #مهریه دخترها در شهر ما ملک، آب و خانه است و نتیجه گرفت که دختر من به شما نمیخورد.
🔸بعد از مدتی که گذشت، «حامد» از مشهد به #رفسنجان آمد و پیش برادرم وتمام مواردی را که لازم بود را به #برادرم گفت و تأکید کرد که میخواهم با خواهر شما زندگی کنم و حتی گفت که حاضرم در رفسنجان زندگی کنم.
🔹 وقتی برادرم مسئله را مجددا به پدرم مطرح کرد، پدرم هم یک مهریه سنگینی را طبق آداب و رسوم منطقه خودمان تعیین کرد، تعدادی سکه، سه دانگ خانه، #حج تمتع و سفر #کربلا، چند هزار شاخه گل و مبلغی پول که درست یادم نیست، حق سکونت در رفسنجان را نیز پدرم شرط ازدواج ما قرار داده بود و حامد همه را پذیرفت.
🔸در حقیقت پدرم کاری کرد که اگر حامد فقط به یک دلبستگی ظاهری اقدام کرده است پشیمان شود و برود، غافل از آن که مردان خدایی دل در گرو حق دارند و بیخودی پا در میدان نمیگذارند. اراده آنها #مصمم و پای در راهی که میگذارند استوار است و هرگز نمیلغزند.
#شهید_مدافع_حرم_حامد_بافنده🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰🔸🔰🔸🔰🔸🔰🔸🔰🔸🔰
ما #سالهاست كه در محاصره هستيم !
از آسمان غبارآلود چقدر #تشنگي مي بارد
اما ديگر لاله ها🌷 تشنه نيستند.
آه! از اين همه عطش و آتش 🔥كه بر كام
پنجره ها نشسته است !
و دريغ از پروانه و پرواز🕊 كه نگاه زخمي شهر
را پر از خستگي😪 كرده است.
#برادرم !
ما هنوز در #محاصره هستيم !😔
و تو چه #زيبا حصار تنگ دنيـ🌎ـا را #شكستي.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#تلنگـــــــــــــر🔔🔔
🔴این روزها میبینیم
که کاربرهای دنیای مجازی📱
پر شده از آبجی ها و داداش ها
کاش بدانیم #حریم بین آنها پرده ی نازکی بیش نیست
به نام 👈 #حیا
که با این الفاظ شکسته میشود💔
⚫️نکند حریممان در خیابان با اینجا فرقی داشته باشد🚫که #خدای دنیای مجازی همان خدای دنیای واقعیست👌
🔵 #خواهرم که در خیابانها رخ از نامحرم میپوشانی!!!و عکست را در مجازی میگذاری به بهانه اینکه #حجاب داری!
⚪️آیا نشستن تو سر راه و #دلبری کردن با حجاب برای مردان با گذاشتن عکست در ملع عام فرقی دارد⁉️
♨️حیا را که نفهمی #چادر سیاه هم تورا محجبه نخواهد کرد🚫
🔘رابرت مرداک سیاستمدار اسراییلی:👇
(به زودی #حیا را از زنان ایرانی 🇮🇷خواهم گرفت)
🔴خواهرم کمی به خودت بیا برای #حجاب و حیایت #خونها ریخته اند
🔷و اما #برادرم که چشم از نامحرم میگیری!😊آیا زل زدنت به دختران خیابانی ولذت بردن از آنها با نگاه به #عکس_مجازیشان فرقی دارد⁉️
🔶خبرگذار شبکه ای ماهواره ای:👇
(مردان ایران را #بی_غیرت خواهیم کرد
طوری که خودشان زنهایشان را به خیابان بکشند)😔
🔷برادرم توهم به خودت بیا
تو #وارث هیبت شیران اسلامی
بترس از روزی که #الله_متعال رخ از تو بگیرد 😔و مجازی هایت به دادت نرسند
🔶پدرت از راه میرسد تا #گوشیت را چک کند
سریع حذف چت❌
حذف عکس❌
حذف .....❌
🔷فکرش را بکن فرشته #مرگ از راه برسد هرچه پاک کنی #نزدخدا همه باقیست📖مکتوب و محفوظ!!!
و خوشا بحال آنکه سهمش #باقیات_الصالحات است😊
✔️خواهرم ،برادرم منو تو مسلمانیم ✌️
و نخ تسبیحمان 📿 #حیاست
♨️مواظب مجازی هایت 📲باش
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#حجـــــــابــــ🌸🍃
خــواهر من
تو را #جان_مادرت
پایت را از روی خـــــــون شـــ🌷ــــهدا بردار😔 ..
🍂زیر پایت را ببین
خون شهید حسین پور است که میگفت :
♦️"خواهــــرم سرخــــی خونــــم را بـــه سیاهــــی #چـــــادرت بخشیــــــدم...."
💢ســرخي خونم يعنی
بی تابی حال #مــــــــادرم
💢ســـرخی خونم يعنی
اشـــك های مدام #خواهــــرم😭
💢ســرخی خونم يعنی
غصـــــه های ناتمام #پـــــــدرم😞
💢سـرخی خونم يعنی
بی قـــــراری های #بــــــرادرم
♦️سیاهــــی #چــــادرت يعنی
💥فقـــــــط
💥فقــــط
💥فقـط
حجــــــابــ🌺🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
سجاد همه داشته #مادری بود که بعد از فوت همسرش با وجود مشکل #شنوایی و عدم قدرت تکلم، فرزندانش را با ح
🍂22 بهمن بود که تلویزیون📺 داشت لحظات حضور #رهبر را در قطعه شهدا نشان می داد، یک دفعه دیدم رهبر سر #مزار_سجاد رفته😍 همین جا یاد علاقه سجاد به رهبر💞 افتادم و از #خوشحالی گریه😭 کردم.
🍂می دانستم که چقدر #برادرم از این اتفاق خوشحال شده، بعد سریع این عکس📸 در کانال ها هم پخش شد، الان هنوز که هنوز است وقتی این عکس را می بینم احساس #غرور می کنم، آرزویم هم #دیدار با رهبری است که هنوز قسمت مان نشده است
🍂احساس می کنم اگر #مادرم حضرت آقا را ببیند، حتما از برکت وجود ایشان👌 #آرامتر می شود و راحت تر با قضیه شهادت سجاد🌷 کنار می آید.
#شهید_سجاد_زبرجدی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹بعد از شهادت🌷 شهید روح الله سلطانی، بی قراری ما بیشتر شده بود. چون #محمدتقی در فاصله ی نیم متری شهی
خبرنگـ🎤ــار پرسید:
تکلیف #اسلحه برادرتون چی میشه که الان رو زمین موند⁉️
جواد(برادرشهیدسالخورده):
اسلحه #برادرم تفنگ نبود❌ که روی زمین بمونه، اسلحه ش #ایمانش بود، که #هیچوقت رو زمین نمی مونه⛔️
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚 برشی از #دلتنگ_نباش 🌷فکر مهران خیلی مشغول بود. نمیدانست کدام راه را انتخاب کند. میخواست با #روح_ا
🔸روحالله تو مرام و معرفت یک بود👌جوری خودش رو برای #دیگران خرج میکرد که انگار خودی وجود ندارد❌ و #تمام_خودش برای دیگران است!
🔹چنین آدمی میتواند شیرینترین و #باارزشترین سرمایهاش که جـ❣ـانش است، برای نجات انسانها فدا کند. یک بار سر موضوعی با #برادرم حرف میزدیم. به او گفتم:
🔸من میدونم همه اطرافیانم👤 اگر منافعشون تهدید بشه، #من رو کنار میزارن و حاضر نیستند🚫 به خاطر من خودشون رو هزینه کنند. به جز دو نفر👥 که واقعا با مرام هستند: «مادرم» و #روحالله
به نقل از: یکی از رفقای شهید
#شهید_روح_الله_قربانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂نرخ رفتن به #سوریه چند است⁉️ ❣قدر دل کندن💕 از #دوفرزند است 🍂اگر ازسوی معشوق💖 نباشد کششی ❣کوشش #عاش
#عاشقانه_شهدا💞
♥️محمـد آقا با برادرم دوست بود و با هم #هیئت میرفتند☺️ خانواده ایشون چند باری منو دیده بودن خیلےتمایل داشتند وصلتے💞 صورت بگیره. اما چون فاصله سنےمن و #محمد آقا زیاد بود قبول نمےکردم😕
♥️من متولد مرداد ۶۷ و محمد آقا شهریور۵۶ 📆 محمد آقا تو سفرے که به کربلا داشته در حرم #حضرت_عباس (ع) #متوسل به این بزرگوار شده و از ایشون همسر #مؤمن و محب اهلبیت (ع) را میخواد👌
♥️️همزمان با این موضوع #بـرادرم یک بار دیگه این موضوع رو به من گفت و خواست بیشتر فکر💬 کنم نمیدونم چیشد که #موافقت کردم که بیاد☺️
♥️از امام حسین(ع) هم خواستم هرچی خیر و #صلاحه پیش روم بذاره😇 وقتے محمد آقا به خواستگاریم اومد تازه از #کربلا برگشته بود💐
♥️اول صحبتهامون یه روایت برام گفت: « نجات و رستگاری در راستگویی است.» تا این حرف رو شنیدم یه کم #دلهره ای رو هم که داشتم برطرف شد😇
♥️گفت من #خواب دیدم که خدا به من ۲دختر دوقلو میبخشه😍 و همسری خوب و مهربان دارم، ولےهمه این چیزها رو میگذارمو #شهادت در راه خدا رو انتخاب میکنم✅ خوابهای محمد آقا همیشه #رؤیای_صادقه بود....
#شهید_محمد_پورهنگ🌷
#طلبه_شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد
#قسمت_هشتم 8⃣
🔮وقتی من خواستم برگردم، مصطفی جلو آمد و به یوسف حسینی گفت: شما برو، من ایشان را با ماشین خودم🚗 می رسانم. تمام راه از الخرایب تا #صیدا را گریه می کردم. به مصطفی گفتم: من فکر می کردم شما خیلی با لطافتی، تصورش را نمی کردم این طور با من برخورد کنی. او چیزی نگفت تا رسیدیم صيدا، جایی که من می بایست منتقل می شدم به ماشین یوسف حسینی که به بیروت برگردیم. آن جا مصطفی از من معذرت خواست. مثل همان مصطفایی که می شناختم.
🔮گفت: من قصدی نداشتم، ولی نمی خواهم شما بی اجازه فامیلتان بیایید و #جنوب بمانید. شما باید برگردید و با این ها باشيد. به هر حال به روزهای سختی بود. اجازه نمی دادند از خانه🏡 بروم بیرون. بعد از هجده سال تنها این ور و آن ور رفتن، کلید ماشین را از من گرفتند. هر جا می خواستم بروم #برادرم مرا می برد و بر می گرداند تا مبادا بروم مدرسه یا پی آقای غروی.
🔮طفلک #سید غروی به خاطر ازدواج من خیلی سختی کشید. میگفتند: شما دخترم را با این آقا آشنا کردید. البته با همه این فشارها من راه هایی پیدا می کردم و مصطفی را می دیدم☺️ اما این آخری ها مصطفی خیلی کلافه و عصبانی بود. یک باره گفت: ما شده ایم نقل مردم. فشار زیاد است، شما باید یک راه را انتخاب كنید، با این ور و یا آن ور، دیگر قطعش کنید😔 مصطفی که این را گفت بیش تر #غصه دار شدم. باید بین پدر و مادرم که خیلی دوستشان می داشتم و او، یکی را انتخاب می کردم. سخت بود، خیلی سخت.
🔮گفتم: مصطفی اگر مرا رها کنی می روم آن طرف، #تو باید دست مرا بگیری! گفت: آخر این وضعیت نمی تواند ادامه داشته باشد. آن شب وقتی رسیدم خانه، پدر و مادرم داشتند تلویزیون📺 تماشا می کردند. تلویزیون را خاموش کرده و بدون آن که از قبل فكرش را کرده باشم گفتم: بابا! من از بچگی تا حالا که بیست و پنج شش سالم است هیچ وقت شما را #ناراحت نکرده ام و اذيت نکرده ام، ولی برای اولین بار می خواهم از اطاعت شما بیایم بیرون و عذر می خواهم! پدرم فكر می کرد مسئله من با #مصطفی تمام شده✘ چون خودم هم مدتی بود حرفش را نمی زدم. پرسید: چی شده؟ چرا⁉️ بی مقدمه، بی آن که مصطفی چیزی بداند. گفتم: من پس فردا #عقد می کنم. هر دو خشکشان زد.
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#تلنگر💥💥
💢این روزها میبینیم
که کاربرهای #دنیای_مجازی
پر شده از "آبجی ها و داداش ها"
⇜کاش بدانیم حریم بین آنها پرده ی نازکی بیش نیست. به نام 👈 #حیا
که با این الفاظ شکسته⚡️ میشود
نکند #حریممان در خیابان با اینجا فرقی داشته باشد. که خدای دنیای مجازی همان خدای دنیای واقعیست👌
خواهرم که در خیابانها رخ از #نامحرم میپوشانی! و عکست را در مجازی میگذاری به بهانه اینکه #حجاب داری⁉️
⇜آیا نشستن تو سر راه و #دلبری کردن با حجاب برای مردان با گذاشتن عکست در "ملع عام" فرقی دارد‼️
💯 #حیا را که نفهمی "چادر" سیاه هم تورا محجبه نخواهد کرد💯
🔻رابرت مرداک سیاستمدار اسراییلی:
(به زودی #حیا را از زنان ایرانی خواهم گرفت)
خواهرم کمی به خودت بیا. برای #حجاب و حیایت خونها ریخته اند❣
☝️و اما برادرم که چشم از #نامحرم میگیری! آیا زل زدنت به دختران خیابانی ولذت بردن از آنها با نگاه به عکس مجازیشان📲 فرقی دارد؟؟؟
🔻خبرگذار شبکه ای ماهواره ای:
(مردان ایران را #بی_غیرت خواهیم کرد طوری که خودشان زنهایشان را به خیابان بکشند)
#برادرم توهم به خودت بیا. تو وارث هیبت "شیران اسلامی✊ بترس از روزی که الله متعال رخ از تو بگیرد و #مجازی هایت به دادت نرسد
⇜پدرت از راه میرسد تا گوشیت را چک کند
سریع حذف چت❌
#حذف عکس❌
#حذف .....❌
فکرش را بکن #فرشته_مرگ از راه برسد. هرچه پاک کنی نزد خدا همه باقیست📖 مکتوب و #محفوظ!!!
و خوشا بحال آنکه سهمش #باقیات_الصالحات است
خواهرم، برادرم منو تو #مسلمانیم
و نخ تسبیحمان 📿 "حیاست"
💥مواظب مجازی هایت 📲باش💥
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💓 بهترین تعبیر، دقیقترین توصیف👌 و زیباترین تعریف در مورد #شهید_هادی را "رهبری" فرمودند: 💓"شهید ابر
سلام بر #رفیق_شهیدم
سـلام بر هـدایتگـر دلهاي بیقرار♥️
برادرم #ابـراهـیم جـان!
ایـن روز هـا دلم آرام وقـرار نـدارد...
شرمندگی چـون خـوره بـه جـانم افتـاده است😔 شـرمنـده ام از #نگـاهت.... از نگـاه دوستانت
بـرای مـن که خـود را رفیـق تو میدانـم شـرمنـدگی هـم دارد، که #اسمت را همـه جـا بـه دنبال خـودم یـدک بکشم؛ آنـوقت پـاے #عـمل که بـه میـان مـیرسـد جـا مـیزنم....😔
دلـم میگـیرد💔 از ایـن که تورا برادرم میـدانم ولی بارهـا دلت را شکانده ام
دلیگـرم که با اعمـالـم #راه_شهـادت را برای خـودم بستــه ام😭
#برادرم
بـرایـم دعا کن🤲
دعـا کن رهـا شـوم از ایـن #باتلاق دنـیا
که مـن را سخت در خـود فـرو برده است
#رفیق_جـانم
شنیده ام رفیق شهـید🌷 که داشتـه باشی نمیـگذارد بمیـری❌ دستت را میگیـرد وآخـر #شهیـدت میکند. دلـم عجیب به ایـن گفتـه خـوش است.
ابـراهیـم جـان گـاه گـاهی هـم سـوی مـن بـینوا نگـاهی کن. سخت محتاج نـگاهی ام که رنگ و بـوی #شهـادت میـدهد ....
تـو #شهـیدانه نگـاهـم کن🙏
شـایـد مـن هـم #لایق شـدم، به شهادت😔
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 3⃣#قسمت_سوم 🏴پرتودوم🏴 💢 بایست بر سر #حرفت زینب! که این
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
4⃣#قسمت_چهارم
💢... اوست که #مى_آفریند، #مى_میراند و دوباره #زنده مى کند حیات مى بخشد و برمى انگیزد... #جد من که از من برتر بود، زندگى را بدرود گفت. #پدرم که از من بهتر بود، با دنیا وداع کرد. #مادرم و #برادرم که از من #بهتر بودند، رخت خویش از این ورطه بیرون کشیدند. صبور باید بود، #شکیبایى باید ورزید، #حلم باید داشت...
🖤تو در همان بى خویشى به سخن درمى آیى که:برادرم! تنها زیستنم! تو #پیامبرم بودى وقتى که جان پیامبر از قفس تن پرکشید. 🦋گرماى# نفسهاى تو جاى مهر #مادرى را پر مى کرد وقتى که مادرمان با شهادت به عالم غیب پیوند خورد.
💢 تو #پدر بودى براى من و حضور تو از جنس #حضور پدر بود وقتى که پرنده شوم یتیمى برگرد بام خانه🏘 مان مى گشت.وقتى که #حسن رفت ، همگان مرا به حضور تو سر سلامتى مى دادند. اکنون این تنها تو نیستى که مى روى،👈این #پیامبر من است که مى رود، این زهراى من است ، این #مرتضاى من است ، این مجتباى من است. این #جان من است که مى رود....
🖤با رفتن تو گویى همه مى روند. اکنون عزاى یک #قبیله بر دوش دل من است ، مصیبت تمام این سالها بر پشت من
سنگینى مى کند. امروز عزاى مامضى تازه مى شود. که تو #بقیۀ_االله منى ، تو تنها نشانه همه گذشتگانى و تنها #پناه همه بازماندگان...🌱
💢 حسین اگر بگذارد، #حرفهاى تو با او تمامى ندارد....سرت را بر سینه مى فشارد و داروى تلخ #صبر را جرعه جرعه در کامت مى ریزد:خواهرم ! روشنى 💥چشمم ! گرمى دلم 💓! مبادا بى تابى کنى !
🖤مبادا روى بخراشى ! مبادا گریبان چاك دهى ! استوارى #صبر از #استقامت توست . #حلم در کلاس تو درس مى خواند، #بردبارى در محضر تو تلمذ مى کند، #شکیبایى در دستهاى تو پرورش مى یابد و #تسلیم_و_رضا دو کودکند که از دامان تو زاده مى شوند و جهان پس از تو را #سرمشق_تعبد مى دهند.
💢راضى باش به #رضاى خدا که بى رضاى تو این کار، ممکن نمى شود.
در این شب 🌟غریب ، در این لحظات وهم انگیز، در این دیار فتنه خیز، در این شبى🌙 که آبستن #بزرگترین حادثه آفرینش است ، 🍂
🖤در این دشت آکنده از #اندوه و مصیبت و بلا، در این درماندگى و ابتلا، تنها #نماز 📿مى تواند چاره ساز باشد.
پس بایست !...
قامت به نماز برافراز و ماتم و #خستگى را در زیر سجاده ات 🌸، مدفون کن .
💢نماز، #رستن از دار فنا و پیوستن به دار بقاست . نماز، #کندن از دام دنیا و اتصال به عالم عقبى است . تنها نماز مى تواند #مرهم این دل❤️ افسرده و جگر دندان خورده باشد.
انگار #همه_این_سپاه_مختصر نیز به این #حقیقت_شیرین دست یافته اند....
🖤خیمه هاى کوچک و به هم پیوسته شان مثل #کندوى زنبورهاى عسل شده است که از آنها فقط نواى #نماز و آواى #قرآن 📖به گوش مى رسد. 🚩سپاه دشمن👹 غرق در #بى_خبرى است ، صداى #معصیت ، صداى #عربده هاى مستانه ، صداى ساز و دهلهاى💕 رعب برانگیز، به آنها لحظه اى مجال
تامل و تفکر و پرهیز و گریز نمى دهد.
💢 کاش به خود مى آمدند؛...
کاش از این فتنه# مى گریختند، کاش دست و دامنشان را به این خون 💔عظیم نمى آلودند، کاش دنیا و آخرتشان را تباه نمى کردند، کاش فریب نمى خوردند؛ کاش تن نمى دادند؛ کاش دل به این دسیسه نمى سپردند.🥀
🖤اگر #قصدشان کشتن حسین است..،
با #ده_یک این سپاه هم حادثه محقق مى شود....
مگر سپاه برادرت چقدر است ⁉️
چرا #اینهمه انسان ، دستشان را به این خون آلوده مى کنند؟ چرا اینهمه آمده اند تا در سپاه کفر رقم #بخورند؟
چرا بى جهت نامشان را در زمره #دشمنان اسلام ثبت مى کنند؟
💢 نمى گویى به شما کمک کنند، شما از یارى آنها بى نیازید، خودشان را از #مهلکه دنیا و آخرت درببرند. جان خودشان را نجات دهند، ایمان 🌷خودشان را به دست باد نسپرند. یک نفر هم از اهل جهنم🔥 کم شود غنیمت است.
🖤این چه #جهالتى است که دامن دلشان را گرفته است؟
این چه #جهل_مرکبى است که سرمایه عقلشان را به غارت برده است ؟
چرا #راه_گوشهایشان را بسته اند؟
چرا #راه_دلهایشان را گرفته اند؟
انگار #فقط_خدا مى تواند آنان را از این ورطه هلاکت برهاند.
#باید_دعا_کنى_برایشان....🥀🌱
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 4⃣#قسمت_چهارم 💢... اوست که #مى_آفریند، #مى_میراند و دوب
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
5⃣#قسمت_پنجم
💢باید #دعاکنى برایشان، باید از #او بخواهى که خواسته هایشانرا متحول کند، قفل 🔐دلهایشان 💓را بگشاید.
#دعا مى کنى، همه را دعا مى کنى ،
چه آنها را که #مى_شناسى و چه آنها را که نمى شناسى .
🖤چه آنها که #نامشان را در نامه هاى✉️ به برادرت دیده اى و اکنون خبرشان را از سپاه دشمن 👹مى شنوى و چه آنها که نامشان را ندیده اى و نشنیده اى .
به اسم قبیله و #عشیره دعا 🤲مى کنى ، به نام شهر و دیارشان دعا مى کنى .
💢 به نام #سپاه مقابل دعا مى کنى!
دعا مى کنى ، هر چند که مى دانى قاعده دنیا همیشه بر این بوده است . همیشه #اهل_حقیقت #قلیل بوده اند و اهل باطل #کثیر. باطل ، جاذبه هاى نفسانى دارد. کششهاى شیطانى دارد.
🖤پدر همیشه مى گفت :
لا تستو حشوا فى طریق الهدى لقلۀ
اهله . در #طریق هدایت از کمى نفرات نهراسید.پیداست که کمى نفرات ، #خاص طریق هدایت است . همین چند نفر هم براى سپاه هدایت #بى_سابقه است . اعجاب برانگیز است .
💢 پدر اگر به همین تعداد، برادر داشت ، لشکر داشت ، همراه و #همدل و همسفر داشت ، پایه هاى اسلام را براى ابد در جهان محکم مى کرد. دودمان #معاویه را برمى چید که این دود اکنون روزگار #اسلام را سیاه نکند.اما پس از ارتحال پیامبر چند نفر دور #حقیقت ماندند⁉️
🖤راستى نکند که فردا در گیرودار معرکه ، همین سپاه #اندك نیز برادرت را #تنها بگذارند؟ نکند خیانتى که پشت پدر را شکست💔 ، دل فرزند را هم بشکند؟ مگر همین چند صباح پیش نبود که معاویه فرماندهان و نزدیکان سپاه برادرت مجتبى را یکى یکى #خرید و او تنها و بى یاور ناچار به عقب نشینى و سکوت کرد؟
💢 این را باید به #حسین بگویى .
هم امشب🌙 بگویى که دل نبندد و به وعده هاى مردم این دنیا. این درست که #شهادت براى او رقم خورده است و خود طالب عزیمت است . این درست که براى شهیدى مثل او فرق نمى کند که هم مسلخانش #چندنفر باشند. اما به هر حال #تجربه مکرر دلشکستگى پیش از شهادت ،🕊 طعم شیرینى نیست .
🖤خوب است در میانه نمازها📿 سرى به حسین بزنى ، هم #دیدارى تازه کنى و هم این #نکته را به خاطر نازنینش بیاورى . اما نه ، انگار این #بوى_حسین است ، این صداى گامهاى حسین است
که به #خیمه 🏕تو نزدیک مى شود و این دست اوست که یال خیمه را کنار مى زند و تبسم ☺️شیرینش از پس پرده طلوع 🏜مىکند.
💢 همیشه همین طور بوده است...
هر بار دلت #هواى او را کرده ، او در #ظهور پیش قدم شده و حیرت را هم بر اشتیاق و تمنا و شیدایى اتافزوده.#تمام_قد پیش پاى او برمى خیزى و او را بر #سجاده_ات مى نشانى.
مى خواهى تمام تار و پود سجاده از بوى حضور او آکنده شود.
🖤مى گوید:
خواهرم ! در نماز شبهایت🌙 مرا فراموشى نکنى. و تو بر دلت مى گذرد...
چه جاى #فراموشى برادر؟ مگر جز تو قبله دیگرى هم هست ؟ مگر ماهى🐋 ،حضور آب را در دریا 🌊
فراموش مى کند؟ مگر زیستن بى یاد تو معنا دارد؟ مگر زندگى بى حضور خاطره ات ممکن است ⁉️
💢احساس مى کنى که #خلوت ، خلوت نیست و حضور غریبه اى هرچند خودى از حلاوت خلوت مى کاهد، هرچند که آن
#غریبه خودى ، «نافع بن هلال» باشد و نگران برادر، بیرون در ایستاده باشد.
پیش پاى حسین ، زانو مى زنى ، چشم در آینه چشمهایش مى دوزى و مى گویى :حسین جان ! #برادرم ! چقدر
🖤 مطمئنى به #اصحاب امشب که فردا در میان معرکه تنهایت نگذارند؟
حسین ، نگرانى دلت را لرزش مژگانت درمى یابد، عمیق و #آرام_بخش نفس مى کشد و مى گوید:خواهرم ! نگاه که مى کنم ، از #ابتداى_خلقت_تاکنون و از #اکنون_تاهمیشه ، اصحابى باوفاتر و مهربانتر 🌷از اصحاب امشب و فردا نمى بینم .
💢 همه اینها که #امشب در سپاه من اند، فردا نیز د ر کنار من خواهند ماند و پیش از من دستشان را به دامان جدمان خواهند رساند.احساس مى کنى که سایه پشت خیمه ، بى تاب از جا کنده مى شود و خلوت مطلوبتان را فراهم مى کند.
🖤آرزو🌸 مى کنى که کاش #زمان متوقف مى شد. #لحظه ها نمى گذشت و این خلوت شیرین تا قیامت امتداد مى یافت . اما غلغله ناگهان بیرون ، حسین را از جا مى خیزاند و به بیرون خیمه مى کشاند.
تو نیز دل #نگران از جا بر مى خیزى..
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃#گمنامی تنها برای #شهدا نیست❌ 🍃میتونی #زنده باشی و #سرباز حضرت زهرا «سلام الله علیها» باشی ✔️ 🍃ا
✨بســم رب الشهدا والصدیقین✨
5⃣2⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰از جبهه بر می گشتم. وقتی رسیدم میدان #خراسان دیگر هیچ پولی💵 همراهم نبود. به سمت خانه🏡 در حرکت بودم . اما مشغول فکر الان برسم خانه #همسرم و بچه هایم👫 از من پول می خواهند. تازه اجاره خانه را چه کنم⁉️ سراغ کی #بروم؟ به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه #برادرم اما او هم وضع خوبی نداشت.😔
🔰سر چهار راه #عارف ایستاده بودم . با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند من اصلاً نمی دانم #چه کنم!
در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم #ابراهیم سوار بر موتور🛵 به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم. تا من را دید از موتور پیاده شد مرا در #آغوش کشید.
🔰چند دقیقه ای #صحبت کردیم. وقتی می خواست برود اشاره کرد حقوق گرفتی ⁉️گفتم نه هنوز #نگرفتم ولی مهم نیست.دست کرد توی جیب ویک دسته #اسکناس در آورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمی گیرم خودت احتیاج داری.
🔰گفت: این #قرض الحسنه است . هروقت حقوق گرفتی پس می دی. بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد و رفت.آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از #مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم.
خیلی دعایش🤲 کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال #مشکلات شده بود.
#شادیروحشهدامونصلوات🌷
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
•
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh•
خبر دارید... .
.
هنوز که هنوز است #حمید_باکری از #عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته... .
..
خبر دارید که #غلامحسین_توسلی آن دلیرمرد
خطه #جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت...
.
..از #ابراهیم_هادی خبری دارید... .
..
بعد از اینکه یارانش را از #کانال_کمیل به عقب بازگرداند
دیگر کسی او را ندید...
از جوانانی که خوراک کوسه های #اروند شدند خبری دارید... .
.هنوز از #شلمچه صدای #اذان بچه ها می آید... .
.
.هنوز صدای مناجات #رزمندگان از #حسینیه
#حاج_همت به گوش می رسد... .
.
.هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛
#خواهرم #حجاب.... #برادرم #نگاه....
هنوز که هنوز است #شهدا می ترسند
از اینکه #رهبر رو تنها بگذاریم... .
و هنوز که هنوز است
شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند
و منتظر منتقم #حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند.....
#بیاییم_گناه_نکنیم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh