eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
218 دنبال‌کننده
148 عکس
30 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
با این مقدمه؛ به نظر می رسد باتوجه به ساحات اصلی زندگی انسان که عبارت است از سه بعد فردی؛ خانوادگی و اجتماعی؛ در هر یک از این ابعاد می شود بر یک معنای محوری برای حجاب تمرکز کرد. به طور اجمال می توان اینگونه گفت: تبیین معنای حجاب در بعد فردی آن می تواند بر مفهوم «کرامت جنسی و جنسیتی زن» صورت بندی شود یعنی معنا و کارکرد حکم حجاب به لحاظ فردی محافظت از دو امر مهم است یکی حفاظت از کرامت جنسی زن و دیگری محافظت از کرامت جنسیتی او؛ هم او را از بازیچه جنسی شدن (و دیگران را بازیچه جنسی خود کردن) محافظت می کند و هم از مرزهای زنانگی و تمایزهای جنسیتی او و حرمت و کرامت آن در مقابل جنسیت مرد مراقبت می کند. به لحاظ بعد خانوادگی و هویت منزلی هم حجاب می توان معناساز باشد و آن مفهوم «محافظت از عشق» است. چه طور؟ با این منطق که حجاب یک مرزگذاری آشکار بین نسبت های خانوادگی و نسبت های اجتماعی زنان و مردان ایجاد می کند و به معنای یک نه به روابط عاشقانه در جامعه و به تبع آن یک آری به روابط عاشقانه در خانواده است و این هم خواسته مرد خانواده است و دل او را به همسرش بیشتر پیوند می زند و هم خواسته زنان دیگر در جامعه است که از کشش جنسی بالاتر زنان جامعه نسبت به همسرشان دغدغه مند هستند پس حجاب محافظ عشق است در بعد اجتماعی هم حجاب یک معنای هویت بخش دارد و آن حجاب به مثابه «کنشگری فرهنگی زن مسلمان» است بدین معنا که در دنیای امروز که دنیای تقابل و بلکه جنگ معانی و هویت هاست حضورِ با حجاب زن در جامعه دقیقا به مثابه یک تقابل فعال و یک کنشگری انقلابی معنی دار است زن محجبه مرّوج نوع خاصی از بودن اجتماعی و نوع خاصی از هویت اجتماعی است. حجاب امروزه فقط نماینده یک پوشش در کنار انواع متنوع پوشش ها نیست بلکه در تقابل مستقیم با نوع بودنی است که دنیای مدرن امروز از جایگاه و معنای زن و زنانگی تبلیغ می کند و می خواهد آن را به عنوان الگوی زن تراز در همه جوامع بشری جا بیاندازند. حجاب یعنی من نه جایگاه و معنا و نوع بودنی که سرمایه داری برای زن، برساخت می کند را قبول دارم و نه معنای فمنیستی آن را من نه جنسی می شوم نه جنسیتم را کنار می گذارم و نه حذف می شوم این سه محور کلی به عقیده حقیر از ظرفیت بالاتری برای معناسازی مبتنی بر رویکرد شریعت و با توجه به شرایط روز برخوردار است اگرچه باز تاکید می کنم همه فواید دیگر حجاب همین امروز و با توجه به تکثر مخاطب می تواند اثرگذار باشد مفاهیمی چون : حجاب ابزار جلب رضایت اولیای دین؛ حجاب ابزار کسب آرامش؛ حجاب و کسب ثواب؛ حجاب و تشبّه به حضرت زهرا س؛ حجاب و ترحم به مردان مجرد! https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند بر مدار امام ۱. تمام پدیده های عالم و روابطی که میان آنها وجود دارد بر محور حق استوار شده است؛ به این معنا که هیچ یک از اجزای هستی، لا اقتضا، بی جهت، رها و بی تفاوت نیستند بلکه دارای سمت و سو و باید و نبایدهای مشخصی هستند و نسبت به جهت خلاف آن، عکس العمل نشان می دهند. اینگونه نیست که طبع بشر هم با مشروب خواری سازگار باشد هم باضد آن «ماخلقنا السماوات و الارض ومابینهما الا بالحق» ؛ «ماخلقت هذا باطلا» ۲. از بین بردن روابط موجود میان پدیده ها یا خارج کردن آن ها از مدار حق، منتهی به می شود و انسان چون مختار است می تواند این مدارها و اتصالات و روابط حق را پاره کند؛ « و الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه و ما امر الله به ان یوصل و فی الارض اولئک لهم اللعنه و لهم سو الدار» ۳. ، نرم افزار تنظیم روابط چهارگانه انسان بر مدار حق است: رابطه با خدا، خود، انسان ها، طبیعت ۴. ، آیات تشریع الهی است و ، آیات تکوین الهی این آیات همگی نمودهایی از جریان حق در هستی و کاملا بر هم منطبق اند. پس حق با معنای وسیع آن در عالم تکوین، همان حق در عالم تشریع است مثلا اگر آیات تشریع به زوجیت و حرمت زنا و همجنسبازی حکم می کند، طبیعت و نیز با آن منطبق است و به همین حکم می کند. اگر قرآن، را مسئول تامین نفقه و تکیه گاه خانواده می کند فطرت درونی او نیز همین را میخواهد اگر دین، وظایف مادری و همسری را به زن سپرده است طبیعت جسمی و روحی نیز خواهان و حتی نیازمند آن است ۵. پیامبر و امام، قرآن ناطق و تجلی حق مطلق و مطلق حق اند یعنی اگر محتوای قرآن را در قالب انسان بریزیم می شود پیامبر و امام و اگر امام و پیامبر را تبدیل به کتاب کنیم می شود قرآن.« مع الحق و الحق مع علی» به همین دلیل است که خود پیامبر و امام شاقول و مدارحق و باطل اند و تمامی روابط در عالم، باید بر مدار وجود ایشان شکل بگیرد تا هرچیزی درجای خود قرار گرفته و «عدل» به معنای عام آن محقق گردد. حرکت در غیر جهت امام خروج از مدار حق تکوینی و تشریعی است لذا به مقصد نمی رسد پس بزرگترین ، خارج کردن مدار حرکت فردی و اجتماعی بشر از مدار امام و پیامبر است ۶. خروج از مدار امام به گسستن بقیه روابط حق نیز منتهی می شود. نتیجه می شود نسبیت ، نیهیلیسم و بحران هویت درحوزه فردی، فروپاشی و رسمیت پیدا کردن هر نوع همباشی به هر شکل حتی با حیوانات، اصالت قدرت و رفاه در روابط اجتماعی و به هم ریختن طبیعت و پیدایش بحران ، عصر بازگشت به مدار است و اربعین آغاز این بازگشت به امام و محوریت اوست https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند معجزه عشق و حماسه حقیقتا اکسیر نابی است ترکیب حماسه و عشق. آنچه در بُعد عاطفی حماسه عاشورا بیش از هرچیز دیگر زمینه ظهور یافته است همین ترکیب بی بدیل است و همین است که موجب تمایز جنس غم ها و اشک های عاشورایی با غصه ها و اشک های دیگر است ظرفیت بالای تربیتی در مکتب عاشورا و جذابیت بالای آن نیز به همین دو عامل گره خورده است. اشکی که بر حسین ع ریخته می شود ناشی از غم نابودی و ذلت نیست بلکه بر آمده از عشق و حماسه است به همین دلیل است که اشک بر حسین ع ، هم زمان که داغ غمی بر دل می نشاند با نوعی لذت روحی نیز همراه است و این، پدیده عجیبی است. آنچه در پیاده روی اربعین بیش از هر چیز دیگر خودنمایی می کند همین دو عنصر به ویژه عنصر حماسه است بیشتر نوحه هایی که در این مسیر به گوش انسان می رسد حماسی و با مضامینی چون خون خواهی ؛ رجزخوانی و انتظار فرج است تا جایی که انسان بیش از اینکه بار غم را حس کند احساس همراهی و یاری گری و هم جبهگی با جریان تاریخی حق را در خود می یابد و گویی آمده است تا سمت و سوی خود را دراین نزاع تعیین کند و به رخ بکشد. چقدر این حزن همراه با حماسه انسان ساز است و چقدر جذاب و دل رباست. انسان به طور کلی و جوان به طور خاص، گرایشی فطری به عشق و حماسه دارد. اگر این دو گرایش در مسیر درستی قرار گرفت انسان را تا بالاترین قله های معنویت بالا می برد و در غیر این صورت ظرفیت بسیار بالایی برای انحراف در او ایجاد می کند. از عشق؛ به مصادیق دست چندم و بعضا پوچ آن اکتفا کرده و سرگرم می شود و از حماسه، به آنارشیسم و عصبّیت و هوچیگری می رسد. دین به عنوان اصلی ترین نرم افزار تربیت انسان نیز اصلی ترین پایه های تربیت عاطفی را بر همین عشق و حماسه استوار کرده است(الّا الموده فی القربی/ ان تقوموا للّه مثنی و فردی، لیقوم الناس بالقسط) . کدام قرائت از دین می تواند بر همه زرق و برق های چشمک زن و فریبای دنیا غلبه کند و دل و جان جوان را با خود همراه کند؟ دین معقولی که هم مزه عشق را به او بچشاند و هم او را غرق حماسه کند. هر مکتب و دینی هرچند معقول و منطقی بنماید اما اگر نتواند در جوان شور عشق و هیجان حماسه خلق کند توفیق چندانی نخواهد داشت. بر این اساس می توان گفت اساسا جهادی بودن و انقلابی گری (به معنای تحول خواهی مثبت) که با معنویت و حب قلبی به اولیاء الهی همراه می شود اصلی ترین مسیر در اصلاح و تربیت دینی است؛ جوان اگر انقلابی و جهادی شد احتمال انحرافش بسیار کم می شود و اگر نشد تربیتش سخت است و احتمال فسادش بیشتر ؛ چون مشی جهادی و انقلابی، همزمان «معنویت عشق» و «تحرّک مصلحانه و پیش برنده» ای را برای او تامین می کند و او با این دو، هویت مستقل و مقاومی در مقابل هجوم فرهنگ رقیب پیدا می کند. این را همه کسانی که کار تربیتی می کنند باید مدنظر داشته باشند. و این حماسه عاشقانه و انقلابی حسین است که در میان همه غم های انقلابی اهل بیت ع ظهور و بروز ملموس تر و نمایان تری دارد و این معنویت و عشق و حماسه و حرکت و امید و انتظار همه در اربعین در یک زیست مومنانه جمعی به هم می آمیزند. اربعین انقلابی ترین تجمع شیعه است و به همین است که ترسناک است! ع https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند اگر تو نبودی... در برخی روایات نقل شده که هدف از خلقت هستی، وجود و اهل بیت ع است مثل حدیث قدسی مشهوری که فرمود: لولاک لما خلقت الافلاک ای پیامبر اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم سوال: واقعا دلیل خلقت این همه چیز و این همه آدم صرفا خلقت پیامبر و اهل بیت ع است؟ یعنی همه ما طفیلی هستیم؟ به نظرم این گونه روایات را به دوشکل می شود معنا کرد: طبق قرآن، خداوند، عالم را مسخر بشر قرار داده؛ هدف از خلقت انسان هم عبودیت است. معنای ساده ؛ همراستا شدن با جهت واقعی حرکت هستی و قرار گرفتن در مدارجاذبه الهی و رفتن تا خداست حال اگر خدا این عالم را خلق کند اما امکان تحقق هدفش از خلقت را فراهم نکند درواقع نقض غرض کرده است مثل کسی که دوستی را به منزلش دعوت کند اما آدرس خانه را به او ندهد پس خلقت عالم، بدون افرادی که نقشه وطریق عبودیت را به بشر برسانند، بی معنا است طبق قرآن همه ادیان، مراحل مختلف یک دین اند و نسخه نهایی دین نیز با مفهوم امامت کامل می شود به شکلی که بدون آن، گویی نبوت خاتم، اساسا عرضه نشده. و ان لم تفعل فمابلغت رسالته پس خلقت عالم بدون انسان وخلقت انسان بدون و نبی، و دین بدون ولایت و عبث است تحلیل دوم: نشان دادن راه، سخنی است و رسیدن و رساندن سخنی دیگر آیا هدف خدا صرفا این بود که عده ای راه را پیدا کنند یا اینکه حرکت کنند و به مقصد ؟ اگر هیچ کس عملا به نرسد آیا می توان گفت خلقت خدا به هدف و نتیجه غایی خود رسیده است؟خیر. آیا کسی که خود نرسیده می تواند برساند؟ خیر پیامبران و اولیاء دین و در رأسشان پیامبرخاتم همان عبدهای به مقصد رسیده ای هستند که علاوه بر ارائه نقشه راه میتوانند دست بشر را بگیرند و با هدایت باطنی، به صورت عملی و گام به گام بشر را به سوی مقصد ببرند نکته: ، دو بُعد هویتی، دو نوع و درنتیجه دو نوع دارد یک حیات و رشد فردی و یک حیات و رشد جمعی. اگرتحقق هدف خلقت در بعدحیات فردی اقتضا می کند که فرد یا افرادی از بشر به نقطه نهایی برسد تحقق هدف خلقت در بعد حیات جمعی انسان نیز اقتضا می کند که حداقل یک جامعه به هدف نهایی جمعی برسد پیامبر فرصت نکرد جامعه و حکومت ایده آل بسازد وتحقق این مهم، بر عهده امامان افتاد لذا تمام امامان به دنبال تشکیل حکومت ومقدمه سازی برای تحقق جامعه دینی حقیقی بودند واگر ظهور نهایی و تشکیل جامعه دینی نباشد نبوت نبی خاتم هم در رساندن همه جانبه بشر به مقصد ناقص می ماند و بشر در حیات اجتماعی خود به مقصدخلقت نمی‌رسد تحلیل افقهای بالاتر این مبحث دراین مجال نمی‌گنجد https://eitaa.com/taherrahimi
سزد که بر سر خورشید سایه اندازیم کنون که سایه ی شمس الشموس بر سر ماست https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: می خواهمت... درمیان انواع نیت ها و افعال بشری؛ پاره ای از آنها به بودن شناخته می شوند مثل یا مهرورزی اما سوال مهم این است که چرا انسان، ذاتا این امور را مدح می کند ولی چنین تکریمی را برای افعال و غریزی مثل خوردن و خوابیدن روا نمی دارد. نظریات، مختلف است اما آنچه ظاهرا از مجموعه تعالیم دینی برمی آید این است که چون انسان بهره مند از نفخه ای الهی و روحانی است و این با مقدس ترین حقیقت این عالم هم سنخ است(نفخت فیه من روحی) هرعمل و گرایشی که با آن حقیقت متعالی همخوانی بیشتری دارد در ذات انسان نیز مورد تکریم و تقدیس قرار می گیرد و ریشه درکی که از اخلاقی بودن آنها حاصل می شود نیز همین انتصاب به مبداء کرامت و خیر است. چرا انسان از جهل و ضعف و زشتی و هرچه به آنها برمی گردد تنفّر دارد؟ چون این امور با حقیقتی که روح بشر ذاتا به آن متصل است و از آن برآمده است یعنی ذات الهی؛ ندارند. پس این کرامت؛ شرافت و عزت در اوست و انسان اگر خود را آنچنان که هست بیابد؛ کرامت و عزت را می یابد(ولقد کرّمنا بنی آدم). ریشه تمامی گناهان به نوعی جهل؛ عجز، نقص یا زشتی بازمی‌گردد و جوهر؛ توجه به این خود ذاتی و اتصالش به مبداء محض است. قربة الی الله یعنی فلان کار را می کنم برای عبور از نقص ها و محدودیت ها و نزدیکی به مبداء همه خیرها و عزت ها که همسنخ حقیقت من واقعی ماست. پس محور اخلاق از یک طرف توجه دادن به عظمت؛ کرامت و شرافت ذاتی نفس است و از سوی دیگر مقابله و جهاد با منی که می خواهد انسان به باتلاق نقص و عجز و زشتی قانع شود چنانچه فرمود: من هانت علیه نفسه فلا تأمن شرّه؛ من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ الغیبه جُهد العاجز؛ الصّدق عِزّ و الکذبُ عجز؛ ما مِن رجل تکبّر او تجبّر الا لِذلّه وجدها فی نفسه اگر عالم هستی، پوچ و کور و بی حکمت و خالی از علت فاعلی و علت غایی باشد زندگی بشر عقلا از «معنا» تهی می‌شود. با نفی کامل مبدأ و مقصد در نظام هستی (خدا) و نیز قطع ارتباط معنوی افعال بشر از مبدأ خیر، به لحاظ منطقی، محتوایی برای «فعل اخلاقی» باقی نمی ماند به همین دلیل دو مفهوم ایمان و اخلاص، هرچند به شکل فطری و حداقلی اش؛ شرط اثربخشی افعال خیر انسان ها در عرصه معاد است. هنر ؛ این است که اولا از تمام افعال طبیعی نیز فعل اخلاقی می سازد اینگونه که قوّت جسم را می خواهد اما برای خدمت به حق. قوّ علی خدمتک جوارحی؛ غریزه را به کار می گیرد اما برای تثبیت عشق و عفّت؛ تولید ثروت می کند تا ذلت فقر را از خود و جامعه پاک کند ثانیا انسان را با حلقه وصل مستقیما به هسته اصلی حُسن و خیر متصل می کند و از این طریق از فانتزی شدن و بازیچه شدن اخلاقیات توسط نفس و شیاطین جلوگیری می‌کند پ ن : اگر ریشه همه اخلاقیات معنوی نفس و ریشه همه انحرافات ذلت آن است پس یکی از مهمترین کارها در تربیت دینی شکوفایی و اعتبار بخشی به گوهرهای مستتر در نفس انسان هاست که یکی از این گوهرها، «مزّیت های جنسیتی» است. https://eitaa.com/taherrahimi
همین بس است به مدحش محمد است محمد حمید و حامد و محمود و احمد است محمد قسم به شوق اویس و قسم به بهت بحیرا که آفتاب کمالات بی‌حد است محمد چه کوچه‌ها که نشستند در مسیر عبورش به نور و عطر و تبسّم زبانزد است محمد ستارۀ شب مکه، طلوع صبح مدینه به یُمن آیِنه خورشید مشهد است محمد اگر چه بین رسولان سر آمد است سرآمد به رسم حُسن ختام آخر آمده‌ست محمد و باز می‌رسد از جانب حجاز سواری که هر که دید بگوید است محمد محمد جواد شرافت
یه حبه قند چند آموزه گهربار زناشویی از آیینه و آفتاب بی مقدمه؛ به این چند توصیه پیامبر عزیزمان توجه کنید: ۱ - پیامبر اکرم ص همواره به تشکیل تشویق می کرد می فرمود بیشتر دوزخیان، بی همسرانند. می فرمود جز انسان فرومایه به اهانت نمی کند و جز انسان بزرگوار آنها را گرامی نمی دارد. ۲ - به مردان می فرمود؛ اینکه مرد به زنش بگوید دوستت دارم هرگز از دل زن بیرون نمی رود و نیز می فرمود: هرچه بر ایمان بنده ای افزوده شود بر محبت او به زنان[همسرش] افزوده می شود. در مقابل به زنان می فرمود؛ آیا شما را از زنانی که اهل اند آگاه کنم؟ زن "وفاداری" که فرزند بسیار آورد ، زود آشتی کند و همین که بدی کرد[به همسرش] بگوید دست من در دست توست[در اختیار تو ام]، چشم بر هم نمی گذارم مگر آنکه از من راضی شوی؛ و نیز می فرمود بدترین زنان شما زنی است کم حیا ؛ ترشرو؛ لجوج، زبان دراز و سرکش. ۳ - می فرمود مردی که با زبانش، همسرش را بیازارد نماز مستحبی و انفاق و نیکی او را نمی پذیرد حتی اگر روزها را روزه بگیرد و شبها را برای نماز به پا خیزد.در مقابل به زنان می فرمود زنی که به شوهرش بگوید از تو خیری ندیدم؛ کارهای نیکش نابود شود. ۴ - رسول اکرم ص رابطه جنسی با همسر را هنگامی که او میل به این کار دارد، شمرد؛ همچنین مردان را به حفظ آراستگی و زیبایی خود در مقابل همسرانشان امر کرد تا زنان از ایشان دلزده نشده و به ورطه گناه نیفتند. در مقابل به زنان می فرمود: بهترین زنان شما زنی است که هرگاه با همسرش خلوت کند، تن پوش را از تن به در آورد و نیز می‌فرمود اگر مردی همسرش را به بستر بخواند و زن سرباز زند و مرد به خشم آید فرشتگان تا سپیده دم آن زن را می کنند. ۵ - به زنان توصیه می کرد شوهرانشان را به نیاورند اما به مردان نیز می‌فرمود؛ مردی که به همسرش سیلی بزند؛ خداوند در روز رستاخیر به کلیددار دوزخ فرمان دهد که هفتاد سیلی داغ از آتش به او بزند. ۶ - می فرمود از نشانه های مبارکی زن، کم است و نیز زن کم خرج را بابرکت نامید؛ به بانوان هشدار می داد: وای بر زنان از دو چیز: و جامه زیبا[ی بس گرانبها] در مقابل، به مردان می فرمود از ما نیست کسی که خدا به او وسعت اقتصادی داده اما او بر خانواده اش سخت می گیرد و نیز می فرمود کسی که زنی بگیرد و در اندیشه اش قصد پرداخت مهریه را نداشته باشد هنگام مرگ به سان می میرد. - قدری تامل کنیم! آیا عمده مشکلات خانواده های امروز در همین امور خلاصه نمی شود؟ https://eitaa.com/taherrahimi
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣُﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ و ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ(١٦٩) فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند(مجاهدان و شهیدان آینده) خوشوقتند، (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان می بینند و می دانند) که نه ترسی بر آنهاست و نه غمی خواهند داشت(١٧٠) يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ [ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ] ﺑﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻭ ﻓﻀﻠﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺒﺎﻩ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ، ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﺮﻭﺭﻧﺪ (١٧١) https://eitaa.com/taherrahimi
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
یه حبه قند: افیون توده ها! «دین، افیون توده هاست» این جمله معروفی از مارکس، فیلسوف و جامعه شناس مشهور آلمانی است. این جمله اگر‌چه ظاهری رک و زننده دارد اما اگر آن را در متن خود تحلیل کنیم می تواند حاوی نکته دقیقی باشد. اگر خروجی دین به مثابه یک نظام معرفتی که پایه های معنوی و اخلاقی بشر را نیز شکل می دهد، توقف رشد ، تخدیر عقل، توجیه ظلم و تایید جهل باشد نتیجه اش همانی است که مارکس به آن اشاره کرده است. البته روشن است که حقیقت دین و دین حقیقی اقتصائی بر خلاف توقف و جهل و ظلم دارد اما نکته این جاست که آنچه مارکس گفته است فقط مختص دینِ مخدّر شده نیست، مخدرهای امروز بشر ظاهر شیک تر و شکیل تری دارند؛ ردای علم می‌پوشند و مخاطبشان را با شعارهای رنگارنگ و و سر کار می گذارند اما خروجی آنها عملا یک اخلاق فردگرایانه اخته، مشتی تعالیم وجدان خفه کن و تقلیل محترمانه حقیقت انسان به حیوان و نهایتا تبدیل انسان به یک گاو مهربانِ خندان است و این همان تخدیر و افیون جدید است که ظاهراً بخش مهمی از رسالت این مکاتب مدرنِ عوام فریب، بر دوش روانشناسی به ویژه مدل زرد آن گذاشته شده است. می گفت: خشونت خشونت است، کشتن کشتن است چه فرقی می کند؟ گفتم اگر فردی بچه ات را به عمد بکشد و تو که ولی دم هستی از حقّت نگذری و قاتل را قصاص کنی؛ تو با قاتل بچه ات یکی هستی چون هر دو ، فردی را کشته اید؟! چه چیزی باعث می شود بین «کشتن به حق» و «کشتن به ناحق» فرقی نگذاریم؟ چه چیزی موجب می شود که خشونت علیه ظلم را با خشونت علیه مظلوم یکی کنیم؟ بله اصل، بر جنگ نیست، خشونت امری ثانوی است اما فرد یا مکتبی که از هر نوع جنگ و خشونت و کشتنی پرهیز می دهد قطعا یک شیّاد و یک شارلاتان به تمام معنا و مصداق واقعی افیون گر و مخدر است. چرا؟ پاسخ روشن است. خدا انسان را با اختیار و انتخاب آفریده است و همین امر است که به او فرصت فوق ملک شدن یا پست تر از حیوان شدن می دهد یقینا بخشی از انسان ها از این فرصت، سوءاستفاده می کنند و آگاهانه و مختارانه مقابل «تحقّق حق» می ایستند و یا «ظلم و غارت و کشتار» به راه می اندازند، دلیل اعتراض ملائکه به خداوند در ابتدای خلقت انسان همین بود. این واقعیت نظام هستی است.حال چه باید کرد؟ آیا مکتبی که همیشه و همواره به صلح و سازش و عشق و پرهیز از خشونت دستور می دهد عملا افیونگر توده ها به نفع گرگ صفتان نیست؟ خلاصه می کنم: بله مارکس راست گفته است هر دینی که از اساس به دنیا کار نداشته باشد(سکولاریسم)، دینی که برای جنگ و جهاد هیچ تئوری و الگویی ارائه ندهد، دینی که با مشتی شعار شبه اخلاقی و وجدان خفه کن تو را از انهدام منشأ تولید کننده فقر و ظلم غافل کند افیون است. دین باشد یا هر چیز دیگر مخدّر است، احمق پرور است، شیاد است. والسلام پ ن: • الَّذينَ أُخْرِجُوا من دِيَارِهم بِغَيرِ حَقٍّ الَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنا اللَّه وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ و بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيها اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا • وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْل تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم https://eitaa.com/taherrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه حبه قند غلبه فُرم بر محتوا هرچیزی در این دنیا یک قالب و دارد و یک محتوا و . هر دوی آنها هم درجای خودش مهم است و قابل حذف نیست و در واقع فُرم، خودش سطحی از محتوا است. این مهم است که تابلوی مونالیزا در چه قابی گذاشته می‌شود این مهم است که غذایی که می خوریم خوشمزه هم باشد یا ظرفی که در آن غذا می خوریم زیبا باشد این مهم است که انسان لباس تمیز و بپوشد این مهم است که کسی که نماز می‌خواند، قرائت و وضویش صحیح باشد این مهم است که انسان برای آسایش زندگی دست به اختراع دستگاههای پیشرفته تر بزند این مهم است که انسان از قوه خودش به درستی استفاده کنه... اما: وقتی جای پوسته و هسته یا قالب و محتوا یا اصل و فرع عوض می‌شود یا از اندازه و جایگاه خودش خارج می‌شود بشر در یک زندگی کاریکاتوری؛ سطحی؛ آشفته و خالی از معنا و ؛ سردرگم می‌شود. من فکر می کنم هیچ زمانی بشر تا این اندازه درگیر این نوع از بهم ریختگی نبوده است • غلبه و خیال بر حقیقت و واقعیت با سلطه غولهای رسانه ای، ماهواره ای، ؛ ؛ مشروب و صنعت پورن! • غلبه بر حقیقت و عدالت • غلبه لذت بر • غلبه صنعت و مدرنیته بر و سنت؛ در خوراک و پوشاک و مسکن! • غلبه خوشمزگی بر ارزش غذایی؛ • غلبه نوشابه و فست فود و محصولات تراریخته بر شربت بهارنارنج و به لیمو و عسل و آبگوشت! و حاصلش: چاقی؛ شیوع سرطان؛ بنیه های ضعیف، رحِم های عقیم و عمرهای کوتاه! • غلبه مشهور بودن، دیده شدن یا متفاوت بودن بر مفید بودن و گره گشا بودن • غلبه [ولو با چادر!] بر • غلبه فضای مجازی بر حقیقی؛ کلش آف کلنز بر گرگم به هوا ، زو، لی لی • غلبه رسانه ای و ساختگی بر الگوهای واقعی! • غلبه ماکت ها بر نسخه های اصل! • غلبه شعار و نفاق بر شعور و صداقت؛ توسعه جنگ و خشونت با شعار دموکراسی و حقوق بشر! • غلبه بر ! • غلبه جنسیتی بر جنسیتی • غلبه استقلال مالی و شغلی بر ، و • غلبه بر و شهوت بر عشق • غلبه زیبایی جسم و سفیدی پوست بر پاکی و روشنی دل • غلبه دوستی های هوس آلود دم دستی بر همسری های • غلبه پوزیتیویسم و اصالت ماده بر فلسفی و اصالت معنا و • غلبه فروید؛ داروین و مارکس بر ؛ و اگر بخواهم برای عصری که در آن زندگی می کنیم اسمی انتخاب کنم همه اینها را یک کاسه می کنم و می گویم: عصر غلبه فُرم بر محتوا https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: ما و فلسطین کشتار وحشیانه ای که در مقابل بهت و حیرت مردم دنیا رقم خورد به شدت افکار عمومی دنیا را تکان داد. امواج این اتفاق در ایران نیز کاملا محسوس بود و اگر چه اکثر جامعه در شناخت حق و باطل در این جریان دچار تردید نشد اما خلاء تبیین در موضوع فلسطین نیز تا حد زیادی نمایان شد. بخشی از جامعه جوان از خود می پرسد مسئله فلسطین به ما چه ارتباطی دارد مگر ما خودمان مشکل کم داریم که دائما برای امنیت این و آن هزینه بپردازیم؟ به نظرم برای پاسخ به این سوال اول باید تکلیف این «ما» را معلوم کرد! منظور از ما چیست؛ ما ایرانیها؟ ما مسلمان ها ؟ ما انسان هاست؟ ما شیعیان؟ ما جریان مقاومت؟ از کدام ما صحبت می کنیم؟ 💥روشن است که بین این چند «ما» عام ترینش، «مای انسانی» است؛ برای آنکه چیزی که در غزه ی امروز رخ می دهد را محکوم کنیم لازم نیست مسلمان و شیعه و... باشیم حتی لازم نیست تاریخ غصب تدریجی و وحشیانه فلسطین توسط اسرائیل را کامل بدانیم همین قدر که اندکی از وجدان انسانی برخوردار باشیم می فهمیم که در حمله به زنان و کودکان بی دفاعی که در بیمارستان بستری اند یا به آن پناه برده اند ظالم کیست و مظلوم کدام است. مسئله این است که ظاهراً عده ای نه دین دارند و نه آزادگی! اتفاقا همین بزنگاه ها عیار شعارهایی مثل «دین من انسانیت است» را بیشتر نمایان می کند و نشان می دهد که ادای انسانیت برخی از این مدعیان، و حتی بغض ها و اشک هایشان چه مقدار گزینشی، سیاسی، نژادی و حقیرانه است.کسی که مظلوم را شناخت به حکم وجدان؛ موظف به یاری اوست چه کودکانی که در مهد کودک های آمریکا با سلاح گرم کشته می شوند چه زنان و کودکان افغانستانی و عراقی که با موشک های آمریکا به خاک و خون می غلتند. 💥از منظر «ما ی مسلمانی» که قصه بسیار روشن تر است؛ قرآنی که ما مسلمانان در شب های قدر بر روی سر می گذاریم ما را نه فقط برای یاری کردن مسلمانان در کشورهای اسلامی بلکه برای یاری هر مظلومی در هر جای جهان در صورت توان ، مکلف می داند و توبیخ می کند: سوره نساء آیه ۷۵ روشن است که وقتی بخواهی مظلومی را یاری کنی و پای حقی بایستی یا با پلیدی ها و وسوسه های درونی و بیرونی مبارزه کنی باید هزینه مقابله با ظالم و شیطان و نفس را هم بپذیری مسئله دیگر؛ مسئولیتی است که ما نسبت به جریان تمدن اسلامی در شکل کلان آن داریم و معبر قدس در این میان مانند یک کلید راز آلود وسرنوشت ساز عمل می کند که توضیحش مفصل است، بماند! 💥همینجا و قبل از اینکه بگویم چرا حمایت از فلسطین از نظر «مای ایرانی» به لحاظ سیاسی نیز دقیقا در راستای منافع «ما» است باید تاکید کنم که اگرچه تبیین منافع مادی و سیاسی حمایت از فلسطینیان بی اهمیت نیست اما به لحاظ ارزشی هرگز معادل ارزش انسانی و دینی موضوع نیست و اتفاقا اگر کسی عادت کند که کنش‌گری او صرفا منفعت گرایانه و بر محور امور مادی تنظیم شود آنجا که منفعت مادی اش کم شده یا از بین برود دیگر پای حق و عدل و اخلاق و تکلیف نخواهد ماند اما برای کسانی که عموما مسائل را از همین زاویه تحلیل می کنند باید گفت: 🔺اولا آزادی منطقه، از قوای آمریکا از جمله سگ هارش اسرائیل؛ یقینا به نفع تقویت امنیت همه کشورها از جمله ایران است؛ بدون امنیت پایدار، توسعه اقتصادی پایدار هم با مشکل جدی مواجه خواهد شد وجود استعمار آمریکا و سرپنجه های او در منطقه مانع یک پیوند اقتصادی بومی میان کشورهای همسایه و تثبیت منافع تجاری و ترانزیتی آنها می شود تا همین چند هفته قبل دعوا بر سر کریدور زنگزور در شمال و نیز کریدور هند به عربستان از جنوب و حذف ایران از این مسیرها و نیز خطرات عادی سازی روابط دیپلماتیک بین سعودی و اسرائیل و... بود که همه این موارد از حرکت شجاعانه حماس، «به نفع منافع ما» متأثر شد. گذشته از آن به اذعان اغلب کارشناسان، جهان در حال تغییر و انتقال قدرت از غرب به شرق است نظم جدیدی در حال شکل‌گیری است که در آن قدرت های نو ظهوری مثل چین روسیه هند و ایران که پیوند جغرافیایی مهمی با یکدیگر دارند نیز نقش های تعیین کننده ای در این نظم جدید دارند در این میان اسرائیل که دولتی میلیتاریستی است و حیاتش وابسته به تولید ناامنی و عدم اتحاد کشورهای همسو در منطقه است دقیقا مانند یک غده زائد چرکین و غیربومی عمل می کند. حمایت آشکار روسیه و چین از جریان فلسطین را نیز می توان در همین پازل تحلیل کرد. ادامه...👇
🔺ثانیاً به دلیل حمایت ایران از بشار اسد و مقابله رسانه ای دشمن با اسد و حامیانش و سیاه نمایی تمام عیار از آنها جایگاه ایران در افکار عمومی برخی کشورهای مسلمان منطقه قدری خدشه دار شده بود؛ حمایت فعال، جدی و صادقانه ایران از یک جریان سنی عرب و مظلوم در کنار انفعال و ذلت پادشاهان و حکام عرب، موجب حمایت قلبی افکار عمومی منطقه از ایران نیز خواهد شد و برای «ایران» و «شیعه انقلابی» در افکار عمومی کشورهای منطقه آورده و اعتبار دیپلماتیک و نرم افزاری خواهد داشت. 🔺ثالثا جریان سیاسی صهیونیسم بر اساس «اندیشه های نژادپرستانه» ، «اهداف استعمارگرانه و پلید سیاسی مانند تسلط از نیل تا فرات» و همچنین «کینه ای که از مسلمانان در طول تاریخ داشته اند» و آنها را بزرگترین دشمنان تاریخی خود قلمداد می کنند، به گونه ای عمل می کند که بقای این رژیم عملا، تهدیدی جدی برای «اصل موجودیت» و «بقاء» کشورهای مسلمان خاورمیانه و همه آثار هویتی و تمدنی آنها از جمله مسجد الاقصی خواهد بود حتی برای کشورهایی که امروز به خیال خود به دنبال عادی سازی با اسرائیل هستند نمونه واضحش دولت محمد مُرسی بود که علی رغم حرکت آشکار برای عادی سازی روابط با آمریکا و اسرائیل و حتی منهدم کردن مسیرهای کمک رسانی مخفی از مصر به غزه ؛ بعد از کودتای عبدالفتاح السیسی علیه او عملا هیچ حمایت واقعی از آمریکا و اسرائیل دریافت نکرد و به سادگی سرنگون شد. همانطور که اگر ایران اجازه تشکیل و استقرار حکومت داعش در منطقه را داده بود باید سالها برای مقابله با خطرات امنیتی یک همسایه نامشروع به مثابه اسرائیل دوم، هزینه می کرد تشکیل و تحکیم دولت میلیتاریستی و نژاد پرست اسرائیل نیز تهدیدی برای تثبیت موجودیت و بقای کشورهای مسلمان منطقه خواهد بود؛ اسرائیل اگر لقمه غزه را ببلعد در آینده با جنگ و زور هم که شده به فکر لقمه های دیگر منطقه‌ای خواهد بود. تاریخ جنایات بی حد و حصر اسرائیل و استعمار نحس انگلیس و آمریکا نشان می دهد اگر آنها مجال پیدا کنند نه به ایران و عراق و یمن رحم خواهند کرد نه اردن و مصر و عربستان و نه حتی ترکیه https://eitaa.com/taherrahimi