eitaa logo
گلچین یک از هزاران/حیفه نبینی
178 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
13.5هزار ویدیو
37 فایل
کرسی آزاداندیشی پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام با ارائه مطالب دینی و سیاسی عنوان اولیه کانال؛ «چلچراغ معارف و احکام حم» است. (حم/HM = حسینی منتظر) @chelcheraaqHM در ادامه، ممکنست عنوان یا عکس پروفایل آن، تغییر کند اما نشانی آن، ثابت خواهد ماند!
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱- امام خمینی رضوان‌الله علیه: هم اکنون اگر یک کشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ «پس راهی جز نمانده است، » و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست، و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت. یا پیروزی. که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است. ۲- امام خامنه‌ای حفظه‌الله: کسانی که دم از مذاکره‌ی با امریکا می‌زنند، یا از چیزی نمی‌دانند، یا را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست. در حالی که دشمن این‌طور اخم می‌کند، این‌طور متکبّرانه حرف می‌زند، این‌طور به ملت ایران اهانت می‌کند، تصریح هم می‌نماید که می‌خواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّه‌ای در این‌جا ذلیلانه و زبونانه می‌گویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است؛ این نشانه‌ی بی‌غیرتی است؛ این سیاستمداری نیست. ۳- شاعر انقلابی مرحوم آمحمدرضا آقاسی: من یقین دارم مسلمان نیستید چون ولی را تحت فرمان نیستید پ.ن: اینها هر چه هستند پیرو خط امام نیستند!
✡️ یهودیت سیاسی و تمایل به قتل خداوند! 1️⃣ شاید بتوان گفت اوّلین صهیونیست یا اولین مثالِ یهودیت سیاسی بود. زیرا معتقد به خداوند، اما متنفّر از او بود؛ مطّلع از حقانیّت فرد مؤمن و دشمن او؛ توأمان آگاه به حقانیّت و دشمن حقانیّت. از سوی خداوند، قتل هابیل همچون نمادی به کار گرفته شد برای انتقال این حقیقت که قتل و فساد در زمین اگر از سوی اصحاب دین صورت گیرد، به فسادی فراگیر تبدیل می‌شود. خداوند بر همین اساس به بنی‌اسرائیل گفته بود که کُشتن یک نَفْس گویی کُشتن همهٔ نفوس است. (مائده : ٣٢) 2️⃣ نزد بنی‌اسرائیل، تدریجاً کُشتن کسانی که مخالفِ سوء‌استفاده از «حقیقت» برای «منفعت» بودند، سنّت شد و این سنّت شامل کُشتن انبیاء هم شد. انبیاء بنی‌اسرائیل (ع) خود اصلی‌ترین مخالفِ یا نژادپرستانه بودند و بسیاری از آن‌ها قربانیِ این مخالفت خود شدند. آن‌ها جلوهٔ مخالفت دین موسی (ع) با اعتقادِ نژادیِ در حال تکوین بودند. 3️⃣ مشخّصهٔ عمومی دیگر، یهودیت سیاسی است. یهودیان سیاست‌گرا، اسراف‌کنندگان در زمین‌اند، یعنی تمایل‌شان به بَهره‌کشی، از نیاز ناشی نمی‌شود، بلکه از تفکّرشان دربارهٔ نیازشان ناشی می‌شود؛ تفکری از نیاز که کلّ زمین و بشریّت را سوژهٔ خود می‌پندارد. آن‌ها تمایل سیری‌ناپذیرشان به بَهره‌کشی از زمین را با تمایلی غریب به تغییردادنِ سازوکارهای طبیعیِ موجود در زمین به‌پیش می‌برند. «آن‌ها گوش حیوانات را می‌بُرند و خلقت‌شان را تغییر می‌دهند.» (نساء : ۱۱۹)؛ همان که امروزه به آن می‌گویند! 4️⃣ این فسادْ، فساد در عالم طبیعی است، اما آن‌ها در عالم انسانی نیز سخت به فساد می‌پردازند؛ «یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» (بقره : ۲۰۵). و شاید نسل مهم‌تر است. آن‌ها به تعبیر کامو، کلمات را به فحشا می‌کشانند، به واژگان پیچش‌های شگرف می‌دهند و تفاسیر پیچیده‌ای بر روی نصوص صورت می‌دهند تا مراد خود را حاصل کنند: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» (نساء : ۴۶)، در آیهٔ ۷۵ سورهٔ بقره این معنا آمده است که آن‌ها سخن خدا را می‌شنیدند و پس از تعقّل، آن را می‌کردند و از سرِ قصد چنین می‌کردند. 5️⃣ متون کلاسیک ، تا حدّی و شاید تا حدّ زیادی متأثر از این تمایل ویژه‌ی یهودانه است. یهودیان در جهان شمارِ اندکی دارند، اما در عرصهٔ علوم انسانی تکثّر و گستردگیِ آشکاری دارند و این تناقض عجیبی است. 6️⃣ بزرگ‌ترین مثالِ «فراموشیِ عامدانهٔ خداوند» است. صهیونیسم یا یهودیت سیاسی، نبرد با خداوند و بنابراین نبرد با امر اخلاقی و عادلانه، بر روی گسترهٔ کره زمین در طول تاریخی چندهزارساله است. در حال معرفتِ کامل به خداوند با او دشمنی و نسبت به او نفرت می‌ورزد و ربّ‌شان را از روی کینه و خشم صدا می‌زنند: «رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا» (ص : ۱۶). 7️⃣ هرکسی بر طینت خود می‌تند. صهیونیسم ارادهٔ شرآمیز درون خود را بازتولید می‌کند. لازم نیست ارادهٔ شرّ را داشته باشد یا آن را انتخاب کند، فعل او خودبه‌خود است. هم‌چون درنده‌ای که نااندیشیده می‌دَرَد و خزنده‌ای که غریزتاً نیش می‌زند. یهودیت سیاسی (یا به‌قول امروزی‌ها صهیونیسم) همهٔ شرّ روی زمین است، ابتدا و نهایت شرارت در تاریخ بشر از زمان تکبّر شیطان تاکنون. 8️⃣ یهودیت سیاسی تدریجاً در طول زمان از هر نظر تکامل یافت و فقط تکاملِ معطوف به تأسیس را کم داشت که آن هم پس از جنگ دوم جهانی (۱۹۴۷) محقّق شد. بعد از جنگ دوم، یهودیت سیاسی خود را نظراً و عملاً گسترد و نفوذش را به اوج رساند. اینک صهیونیسم یک شرّ (وسیع)، (خانه‌کرده در نظریه)، (ریشه‌یافته)، ، عامل در حوزهٔ ناخودآگاه و مجموعاً «بزرگترین شرّ تاریخ انسان» است. هیچ امر شرّی این ویژگی‌ها را ندارد. 9️⃣ سوگناک آن‌که متأسفانه شرّ مجسّم یا تمامیّت شرارت، قابل مذاکره و تعامل و تفاهم نیست. دربرابر آن، فقط یا معقول است. مبارزه با یهودیت سیاسی، برای ما انسان‌ها که دوست داریم در آرامش زندگی کنیم، تراژدی عقل یا سوگ دانایی است. اگر صهیونیسم نباشد، مثال شرّ یا شرِّ تمام، تصوّری بلاتصدیق است. ✍️ نویسنده: سیدجواد طاهایی
در باره انجمن حجتیه (بخش ۰۱): هم میهن/سیاست/کد مطلب: ۳۱۵۶۰ ۱۴۰۳/۱۱/۰۳ تعطیل اما فعال/بازخوانی مسیر انجمن حجتیه و مواضع آنها از ابتدا تاکنون به بهانه درگذشت سیدحسن افتخارزاده لیدر این جریان در تاریخ معاصر ، کم نبوده‌اند گروه‌هایی که در دوره آغاز به کار کرده‌ و محور فعالیت خود را و قرار داده‌اند اما در بین آنها، یک گروه خاص‌تر از سایرین است. اگر اکثر تشکل‎‌ها و گروه‌‎ها به صورت رسمی وارد عرصه شده‌اند اما تنها گروهی که به صورت رسمی تاکید داشت که قصد ورود به سیاست را ندارد، «انجمن حجتیه» بود؛ انجمنی که در دهه ۳۰ متولد شد، در دوران پیش از هیچ حرکتی در آنها علیه پهلوی به ثبت نرسید و به عبارتی از این جهت خاموش بودند. مدت کوتاهی پس از انقلاب اعلام کردند که فعالیت‌هایشان را کرده‌اند اما به نظر می‌رسد که تعطیلی دهه ۶۰ شکلی بوده و آنها همچنان مشغول به کار هستند و اخیراً هم سیدحسن افتخارزاده، دومین رهبر تاریخ خود را از دست داده‌اند؛ موضوعی که بهانه خوبی است برای اینکه سیر تاریخی و مواضع این را مورد بررسی قرار دهیم. ماجرای تشکیل در بررسی ماجرای تشکیل انجمن حجتیه، ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که محمود تولایی یا همان شیخ که بنیانگذار این انجمن است، گفته می‌شود پیش از کودتای ۲۸ مرداد فعالیت داشته و حتی در سخنرانی‌هایی سیاسی هم انجام داده بود اما در مجموع بعد از سیاست را رها کرده و تغییر مسیری غیرسیاسی می‌دهد. در باره ماجرای تغییر مسیر حلبی، عماد‌الدین باقی در کتاب «در شناخت حزب قاعدین زمان» اینگونه توضیح داده است: «برخی بر این عقیده‌اند که در سال‌های پیش از ٢٨ مرداد ١٣٣٢ که تبلیغات وسیعی بـرای انحـراف افکـار عمـومی توسـط به‌ویژه علیه و حـوزه‌هـا راه افتـاد آقـای کـه در مـشهد درس می‌خواند و استاد وی میرزامهدی اصفهانی بود ـ که علاقه خاصی به (عج) داشـته ــ به همراه طلبه دیگری به نام سیدعباس علوی توسط یک مبلغ به بهائیت دعوت می‌شوند. این افراد چند ماهی از وقت خود را برای مطالعه بهائیت صرف می‌کنند. سیدعباس علـوی به خاطر زمینه‌های و که احتمالاً بهائیت در اختیارش می‌گذارد می‌لغزد و بهـائی می‌شود. آقـای حلبی با مشاهده این مسئله بهائیت را بزرگی تشخیص مـی‌دهـد و بـا برقـراری تمـاس بـا افراد گول‌خورده از بهائیت، به جلسات تبلیغـی آنـان راه یافتـه، بـا آنهـا بـه و مباحثـه می‌پردازد. سپس آقای حلبی به آمده و جذب نیرو می‌کند و اطلاعات و تجربیات خـود را منتقل می‌نماید. چون بهائیت مثل ما علنی و با پرچم فعالیت می‌کردند و خطـر آنهـا نـزد علما منعکس شده بود، پس از یکسری موفقیت‌ها، آقای حلبی و دوستانش مورد حمایت علمـا قرار گرفتند و علما اجازه استفاده از را نیز به آنها دادند.» طاهر احمدزاده، یکی از فعالان سابق ملی – مذهبی هم در مصاحبه‌ای که مهرماه ۱۳۸۶ با داشته، درباره این موضوع گفته است: «مرحوم شیخ محمود حلبی پس از کنار گذاشتن سیاست و راه‌اندازی انجمن حجتیه معتقد بدان بود که تکلیف امروز ما منحصر به مبارزه با بهایی‌هاست. او سوگند می‌خورد و با تکیه‌زبان مخصوص به خودش می‌گفت که «والله‌العلی‌الاعظم الاعلی»، امروز امام زمان جز مبارزه با بهایی‌ها، خدمت دیگری را از ما انتظار ندارد. یادم نمی‌رود که روزی بعد از پایان صحبت‌های ایشان و تکرار همین حرف، من در کنار ایشان نشسته و سکوت کرده بودم. ایشان به من گفت که احمدزاده، معنای سکوت تو را می‌فهمم و می‌دانم که با این حرف من مخالف هستی ولی من این سخن را خیرخواهانه می‌گویم و از روی علاقه‌ای که به شما دارم باز هم می‌گویم که امروز، و دینی ما در مبارزه با بهائیت است. بنابراین، به نظر من دیدگاه‌های مرحوم حلبی برآمده از نوعی اعتقاد بود و نمی‌توان آنها را یک بازی سیاسی دانست.» به هر ترتیب، در همان سال ۱۳۳۲ شیخ محمود حلبی، انجمنی را در مشهد برای مبارزه با بهائیت تشکیل می‌دهد اما استقبال خوبی در این شهر از جلسه‌های برگزارشده، صورت نمی‌گیرد و سرانجام در سال ۱۳۳۶، انجمن را با نام «انجمن حجتیه مهدویه» به ثبت می‌رساند تا فعالیت‌هایش رسمی شود. پس از آن است که انجمن اقدام به برگزاری کلاس‌ در شهرهای مختلف ایران برای تربیت و مناظره‌کننده‌ها می‌کنند تا با استفاده از استدلال بتوانند به مقابله با بهائیت بپردازند. ...ادامه دارد. ☝️از پیام‌های وارده☝️ صفحات مجازی 👇👇👇 ✅ مقالات حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۱/۴ 🌐 کانال 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 گروه 👈محل نظرات👉 🙏
در باره انجمن حجتیه (بخش ۰۲): 👈بخش قبلی👉 با اینکه درباره تشکیل ، علت اصلی همان با عنوان شده است، اما عماد‌الدین در کتاب «در شناخت زمان»، دو علت دیگر را درباره تشکیل این انجمن بیان کرده است. او در بخشی از این کتاب می‌نویسد: «نظـر دومی کــه در خــصوص تــشکیل انجمــن وجــود دارد مربــوط بــه خــود انجمنی‌هاست. آنها معتقدند آقـای رئیس انجمن مدعی شده که در سال‌هـای ٣٢ خواب دیده است که بـه وی امر فرموده‌اند که گروهی را برای مبـارزه با بهائیت تشکیل بدهد. نظر دیگر حاکی از آن است که پس از اختلاف بین آیت‌الله و و شکست ، همزمان تبلیغ بهائیت نضج گرفت و گروهی را که در بین‌شان نیز بود؛ از جمله هم‌حجره‌ای آقای حلبی را جذب کردند. لذا بهائیت در ذهن شیخ بزرگ جلوه‌گر شد و به این نتیجه رسـید کـه بایـد را ول کرد و دست به انجام اقدامات زد.» ورود به سیاست ممنوع در اساس‌نامه‌ای که هیئت‌مدیره پنج‌نفره انجمن تدوین کرده بود، در تبصره دو آمده بود: «انجمن به هیچ وجه در مداخله نخواهد داشت و نیز مسئولیت هر نـوع دخـالتی را که در زمینه سیاسی که از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد بر عهده نخواهد داشت.» علی‌اکبر ، یکی از چهره‌های شاخص انجمن که در همان سال‌های پیش از از انجمن خارج شد، درباره این بند در کتاب «ولایت‌های بی‌ولایت» نوشته محمدرضا اخگری، توضیح می‌دهد: «از بـرادران و خواهران انجمن نوشته می‌گرفتند که در امور سیاسی دخالت نکنند و انجمـن شـدیداً از درگیـر شدن با مسائل سیاسی اجتناب می‌کرد.» در این راستا، نقل‌قول‌هایی از سوی برخی فعال پیش از انقلاب صورت گرفته است. برای مثال محمدفاضل استرآبادی در بخشی از خاطرات خود گفته است: «سیاست‌شان‌ این‌ بود که‌ با درگیر نشوند. اصلاً دوست‌ نداشتند وارد درگیری‌های‌ سیاسی‌ شوند.» و یا ابوالقاسم خزعلی اینگونه اشاره کرده: «موضع‌گیرى سیاسى بیشتر از سر بوده است. این مسئله غیر از شعار جدایى از است. اعضاى انجمن حجتیه بر این اعتقاد بودند که ما قدرت مقابله با محمدرضا پهلوى را نداریم.» احمد صابری‌همدانی هم نقل کرده است: «به جرأت مى‌توانم عرض کنم که ضد بهائیتى که این‌ها به راه انداختند و بزرگش کرده بودند، تنها براى جلوگیرى از فعالیت و تبلیغات و و خالى کردن مجالس آن‌ها بود.» ساواک و حجتیه یکی از مواردی که پیرامون انجمن حجتیه درباره سال‌های پیش از انقلاب بیان شده، این نکته است که انجمن با همکاری کرده است. در این راستا می‌توان به سه اظهارنظر از سوی پیش از انقلاب و یک نامه ساواک اشاره کرد. اولین موضوع مربوط به خاطره‌ای است که در کتاب خاطراتش از سفر به در شعبان سال ۱۳۵۷ نقل کرده است. او در بخشی از خاطرات خود گفته است: «با گوش خود شنیدم که افرادشان به یکدیگر می‌گفتند، اگر مسئله‌ای پیش آمد سریع با ساواک در میان بگذاریم و از آنها کمک بخواهیم تا مشکل ما را حل کنند. حرف من به زودی ثابت شد. با کمال تعجب مطلع شدیم آنها به رفته و از ما کرده‌ا‌ند. آنها گفته بودند که آقای آمده تا در اینجا افکار آیت‌الله و باند او را اشاعه دهد.» محمدرضا مهدوی‌کنی هم اینگونه گفته است: «گاهی از اوقات که ساواک ما را برای بازجویی یا برای می‌برد، از پیشنهادهایی که به من یا امثال بنده می‌دادند این بود که چرا شما مثل آقای حلبی کار نمی‌کنید؟» علی‌اکبر پرورش هم گفته است: «وقتی ساواک متوجه شده بود که من از انجمن کنار رفتـه‌ام همـین نـادری [از مـسئولان عالیرتبه دستگاه امنیت] ملعون ما را خواست و خیلی فحاشی کرد و گفت چرا دیگـر در انجمن نیستی.» همچنین، در نامه‌هایی که از ساواک به‌دست آمده نامه‌ای مربوط به ۲۳ فروردین سال ۱۳۳۶ وجود دارد که مربوط به هیئت‌مدیره انجمن حجتیه است. در بخشی از این نامه، رئیس واحد اطلاعاتی ضدخرابکاری نوشته است: «تجمع نامبردگان جنبه ضدیت با را دارد و برابـر اطلاع حاج‌شیخ محمود ذاکرزاده‌تولایی معروف به حلبی از گردانندگان این جلـسه بـا بخش ٢١ سازمان اطلاعات و امنیـت تهـران همکـاری‌هـایی دارد؛ اصـلح اسـت هرگونـه اطلاعی در مورد جلسه متشکله را قبل از احضار بقیه از مشارالیه استفسار نمایند.» ...ادامه دارد. ☝️از پیام‌های وارده☝️ صفحات مجازی 👇👇👇 ✅ مقالات حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۱/۴ 🌐 کانال 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 گروه 👈محل نظرات👉 🙏
در باره انجمن حجتیه (بخش ۰۳): 👈بخش قبلی👉 علاوه بر آنها، محمدعلی در اظهارنظری گفته بود: «آن موقعی که برادران و خـواهران‌مـان زیـر فریـاد می‌کشیدند اینها می‌رفتند ثابت کنند که بر حق است یا باطـل و دقیقـاً در مقابـل مبـارزه قرار می‌گرفتند.» مهدی طیب، یکی از جداشده‌های در مهرماه ۱۳۶۰، مصاحبه‌ای با روزنامه «صبح آزادگان» انجام می‌دهد و در آن می‌گوید: «در جریان و ، خود آقای قضاوت‌شان این بود که این انقلاب، چون مـسلح اسـت و دارد و مـردم سازمان و سلاح ندارند به پیروزی نمی‌رسد.» حجتیه و رهبر انقلاب درباره ارتباط با آیت‌الله در سال‌های پیش از انقلاب می‌توان به سه نکته اشاره کرد. اول اینکه در خرداد ۱۳۴۳، سخنرانی‌ای انجام می‌دهد که به نظر می‌رسد سمت و سوی بخشی از این سخنرانی انجمن حجتیه و سیاست سکوت و عدم دخالت آنها در باشد. ایشان در بخشی از این سخنرانی می‌گوید: «آن آقایانی که می‌گویند باید خفه شد و دم درنیاورد آیا در این مورد هم می‌گویند باید خفه شد؟! در اینجا هم ساکت باشیم و دم درنیاوریم؟! ما را بفروشند و ما باشیم؟! ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟! والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله است کسی که نزند.» نکته دوم این است که اگر در ابتدای کار با سکوت در مسئله سیاست مشکلی نداشتند اما به مرور نگاه‌شان به این تشکل تغییر می‎کند. در همین راستا، در سال ۱۳۴۹ به‌دنبال نامه‌ای که به ایشان نوشته می‌شود و اجازه استفاده از را می‌خواهند، این اجازه هم از سوی این داده می‌شود اما به مرور شاهد فاصله گرفتن از آنها هستیم تا اینکه به سال ۱۳۵۷ می‌رسیم. در باره سال‌های اوج‌گیری انقلاب، محمدفاضل استرآبادی در کتاب خاطرات خود اینگونه نوشته است: «خط‌ مشی‌ انجمن‌ در زمان‌ اوج‌گیری‌ انقلاب‌ موجب‌ نگرانی‌ و ناراحتی‌ شده‌ بود. تا اینکه‌ کم‌کم‌ ما آثار نارضایتی‌ امام را از این‌ گروه‌ احساس‌ کردیم‌. بعضی‌ از افرادی‌ که‌ نزد امام‌ رفتند و با امام‌ صحبت‌ می‌کردند، به‌ من‌ گفته‌ بودند که‌ آقا ما هر وقت‌ نزد امام‌ می‌رویم‌، در اظهارات‌ خصوصی‌ و خودمانی‌، امام‌ از انجمن اظهار نارضایتی‌ می‌کند. علناً چیزی‌ نمی‌گوید، اما‌ پیداست‌ که‌ نگران‌ است‌. این‌ مطلب‌ برای‌ ما کاملاً مسلم‌ و مشهود بود که‌ امام‌ از انجمن‌ رضایت‌ ندارند.» اما مهم‌ترین ماجرا و به عبارتی تقابل بین انجمن حجتیه و امام خمینی را می‌توان مربوط به ماجرایی دانست که در شعبان سال ۱۳۵۷ به وجود می‌آید که ایشان در واکنش به کشتارهایی که توسط انجام شده بود، می‌گویند: «ما در نیمه‌ی‌ شعبان‌ امسال‌ عید نداریم» اما حجتیه توجهی به این موضوع نمی‌کند و مسیر خود را می‌رود. فاضل استرآبادی درباره این موضوع در خاطراتش گفته است: «در این‌ ایام‌ وقتی‌ به‌ تبع‌ گفتند از جشن‌ و خبری‌ نیست‌، ما متوجه‌ شدیم‌ که‌ این‌ امر برای‌ آنها خیلی ‌سخت‌ است‌. گفتند که‌ دستور از و است‌. بنده‌ با بعضی‌ از آنها صحبت‌ کردم‌ و گفتم‌ آقا! فرمان‌ امام‌ و انقلاب‌ است‌ و وضعیت‌ جامعه‌ ایجاب‌ می‌کند که‌ به‌حرف‌ امام‌ گوش‌ کنید و... شما سال‌ها برای‌ (عج‌) مراسم‌ گرفتید، ان‌شاءالله سال‌های‌ بعد هم‌ آذین‌بندی‌ می‌کنیم‌ اما امسال‌ را نمی‌توانیم‌ بگیریم‌. ما می‌خواهیم‌ از این‌ عمل‌ و از این‌ مورد بهره‌برداری‌ کنیم‌، شما هم‌ امسال‌ جشن‌ نگیرید. اما آنها مقاومت‌ کردند و اگر کسی‌ چنین‌ اعتقادی‌ پیدا می‌کرد، از او می‌خواستند که‌ از عضویت‌ خارج‌ شود.» انقلاب و تلاش برای ورود با پایان دوره و آغاز ، آنها هرچند به صورت علنی در تصمیم خود برای عدم ورود به سیاست تجدیدنظر نمی‌کنند اما در تلاش‌هایشان برای حضور در دستگاه‌های اجرایی انجام می‌شود. در این راستا می‌توان به دو خاطره اشاره کرد. طاهر احمدزاده، در بخشی از مصاحبه خود با «شهروند» در مهرماه ۸۶ گفته است: «یادم است که اوایل سال ۵۸، وقتی که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، یک روز مرحوم با من تماس گرفت و گفت که آیا شما می‌‌خواهید با اعضای کمیته مرکزی حزب در خراسان آشنا شوید؟ من پاسخ مثبت دادم. به محل کمیته مرکزی حزب در مشهد رفتم و آنجا افرادی را دیدم که عضو انجمن حجتیه بودند و سابقه فعالیت در آنجا را داشتند.» ...ادامه دارد. ☝️از پیام‌های وارده☝️ صفحات مجازی 👇👇👇 ✅ مقالات حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۱/۴ 🌐 کانال 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 گروه 👈محل نظرات👉 🙏
در باره انجمن حجتیه (بخش ۰۵): 👈بخش قبلی👉 البته تماس مستقیم میسر نبود. لیکن بـرای تحقیـق از مجـاری ممکنه و شخصیت‌های محترمه موثقه و بنا به قراین کافیه محرز شد کـه «معظم‌له» این می‌باشد؛ لذا موضوع توسط به عـرض و حضرت حجت‌السلام والمسلمین آقای (دامت برکاته) رسید و فرمودند: «در چنین حالتی وظیفه شـرعی در ادامـه فعالیـت نیـست. کلیـه جلـسه‌هـا و برنامه‌ها باید شود.» علیهذا همانگونه که بارها کتباً و شـفاهاً تـصریح کـرده بودیم بر اساس و خـود، تبعیـت از و ، حفظ یکپارچگی و رعایت و انجمن تعطیل می‌باشد و هیچ‌یک مجاز نیست تحـت عنـوان ایـن انجمـن، کوچـکتـرین فعالیت بکنند.» ۶۷ طوفانی؛ امام بر علیه انجمن آغاز و پایان سال ۶۷ با دو موضع علیه همراه بوده است. این در حالی است که آنها ۵ سال قبل گفته بودند که فعالیت را تعطیل کرده‌اند. در اولین مورد، ۱۴ فروردین این سال در سخنرانی خود در جمع کارکنان و مسئولان وزارت پست، می‌گوید: «اینهایی که می‌گویند که هر عَلَمی بلند بشود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف است. اینها نمی‌فهمند چی دارند می‌گویند. اینها تزریق کرده‌اند بهشان که این حرف‌ها را بزنند. نمی‌دانند دارند چی چی می‌گویند. نبودن، یعنی اینکه همه به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف رفتار بکنند.» پس از آن، تندترین و اصلی‌ترین موضعی که با نام بردن از انجمن حجتیه توسط امام خمینی همراه بود، در اسفندماه ۶۷ صورت می‌گیرد. ایشان نامه‌ای را خطاب به در باره تعیین استراتژی می‌نویسد و در بخشی از آن می‌آورد: «دسته‌ای دیگر از روحانی‌نماهایی که قبل از ، را از جدا می‌دانستند و سر به می‌ساییدند، یک‌مرتبه شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای آن همه زجر و آوارگی و و کشیدند تهمت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس‌نماهای می‌گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با است، امروز می‌گویند شده‌اند! تا دیروز و و و و حکومت برای ظهور - ارواحنا فداه - را مفید و راهگشا می‌دانستند، امروز از اینکه در گوشه‌ای خلاف شرعی که هرگز خواست نیست رخ می‌دهد، فریاد «وااسلاما» سر می‌دهند! دیروز «حجتیه‌ای»‌ها را حرام کرده بودند و در بحبوحه تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب نیمه‌شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‌تر از شده‌اند!» دهه هشتاد و دو شایعه پس از درگذشت امام خمینی، انجمن در سال ۱۳۷۶ شیخ را از دست می‌دهد و با درگذشت او، به «سیدحسن افتخارزاده‌ سبزواری» می‌رسد. در این عصر هر چند خبری از بازگشت رسمی به عرصه نیست و این انجمن نشانه رسمی از فعالیت خود را به نمایش نمی‌گذارد اما در دو مقطع مباحثی پیرامون آن به میان می‌آید. اولین مقطع در اوایل دهه ۸۰ بوده که گفته می‌شد تلاش‌هایی را برای ایجاد بین و انجام داده است. در همین راستا، رسول منتجب‌نیا طی یادداشتی که مرداد ۹۳ در روزنامه به چاپ رسید، گفته است: «زمانی که حجت‌الاسلام ، بود در یک جلسه چندنفره به ما گفت که انجمن حجتیه تمام هم و غمش را روی ایجاد اختلاف و بین شیعه و سنی بنا کرده است و گفت که ما اخیراً مقادیر زیادی کتاب و جزوه از انجمن حجتیه کشف و ضبط کردیم که در مورد توهین به علمای بوده و قرار بوده که این نوشته‌ها را در میان اهل سنت پخش کنند تا آن‌ها را کنند و به دامن بزنند. این پایه‌های فکری آن‌هاست.» ...ادامه دارد. ☝️از پیام‌های وارده☝️ صفحات مجازی 👇👇👇 ✅ مقالات حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۱/۴ 🌐 کانال 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 گروه 👈محل نظرات👉 🙏
تا بانگ و _محمد رسول الله بر تمام جهان طنین نیفکند هست. و تا در هر جای جهان علیه هست هستیم. ما از مردم بی‌پناه و در مقابل اسرائیل می‌کنیم ❤️ @mahman11
هدایت شده از پژوهشگاه حم
💠 : ✅ از نترسید، از توطئه‌هایش بترسید! 👌 چون خودش را که سالهای طولانی تربیت کرده، آن‌ها را می‌آورد این‌جا که اوضاع ما را به هم بریزد. ... تهران را مغشوش می‌کند و... دانشگاه‌ها را به هم می‌زند و... توی خیابان‌ها می‌ریزد و... نمی‌آورد اینجا ... بدتر از نظامی می‌فرستد... ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌عمال تکراری امریکا! بعضی از دوستان، به بنده، اشکال می‌گیرند که؛ شما گویا رئیس‌ستیز به دنیا آمده‌اید! زیرا از وقتی که یادمان می‌آید شما به همه رؤسای جمهور ایران، تاخته‌اید! و... همین دیشب هم یکی از عزیزان ، هشدار داد که؛ انتقاد لازمست اما در شأن شما نیست که توی شکم مسئولان بروید! و... 👌این اشکالات، هم وارد است و هم نیست! از این‌جهت، وارد است که بله! بنده از همان ساعتی که آقای در تهران، حزب‌اللهی‌ها و و نیروهای ارزشی را توصیف کرد، شده و کشیدم و تاکنون قریب باتفاق (حتی علیه روحانی و رئیسی که برای پیروزیشان کار کردم) و دولت‌های آن‌ها را مورد انواع سرزنش‌ها قرار داده‌ام! و اصلاً هم انکار نمی‌کنم و‌ بابت آن‌ها در هر محکمه‌ای حاضرم، پاسخگو باشم. ولیکن وارد نیست از این‌جهت که؛ بنده در طی نیم‌قرن، مبارزه با پلیدی‌ها و پلشتی‌ها بوده است ولو در قامت ! کارکرد بنده؛ در مسیر بوده است. بنده چه گناهی دارم که آب‌نمک‌خوابیده‌های ، بی‌پایان هستند؟! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۱/۳۰ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
📣 چرا می‌گوییم«امام خامنه‌ای»؟ ده سال یک رسانه‌ی غربی پیدا نمی‌شد که بگوید «»! همه می‌گفتند «». سال ۱۳۵۹ از یکی از اساتید پرسیده شد «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب #«ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی #"رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما #"امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!.» با این صراحت این را به من گفت. یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی». رسانه‌های غربی حتی نپذیرفتند که یک آگهی بدهند به نام " امام خمینی"! حتی در ازای ۶۰۰۰۰ مارک قبول نکردند که یک آگهی چاپ کنند ! شهریور ۱۳۵۸ که در مجلس خبرگان قانون اساسی ، کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفتند شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم! امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود. امام خمینی از دنیا رفتند. ❌آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به دو جمله گفتند یک: «"امام"_بگوییم» ! این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ شهید بهشتی قربانی شد برای احیای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال ۱۳۴۸ مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشین‌اش نمی‌گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم! جمله‌ی دوم‌شان این بود: «.» یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام. وقتی ایشان جای «» گذاشت «»، «» شد «». یعنی عملاً سیستم -رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم ... وقتی «» شد «»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «» و « ». اما کلمه‌ی سوم یعنی «»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداع و تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمه‌ی «» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم. در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «» و «» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم « جهانی»! خب وقتی گفتی «» باید با آن‌ها «» کنی، اما وقتی گفتی « جهانی» باید با آن‌ها «» کنی. «» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند! پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تحریف شد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند. محمدعلی رامین ✅ تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی –که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است... ✅ شما هر لعنی که به هر ملعونی بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید:«امام خامنه‌ای» @Abuhossein
هدایت شده از پژوهشگاه حم
💠 : ✅ از نترسید، از توطئه‌هایش بترسید! 👌 چون خودش را که سالهای طولانی تربیت کرده، آن‌ها را می‌آورد این‌جا که اوضاع ما را به هم بریزد. ... تهران را مغشوش می‌کند و... دانشگاه‌ها را به هم می‌زند و... توی خیابان‌ها می‌ریزد و... نمی‌آورد اینجا ... بدتر از نظامی می‌فرستد... ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌عمال تکراری امریکا! بعضی از دوستان، به بنده، اشکال می‌گیرند که؛ شما گویا رئیس‌ستیز به دنیا آمده‌اید! زیرا از وقتی که یادمان می‌آید شما به همه رؤسای جمهور ایران، تاخته‌اید! و... همین دیشب هم یکی از عزیزان ، هشدار داد که؛ انتقاد لازمست اما در شأن شما نیست که توی شکم مسئولان بروید! و... 👌این اشکالات، هم وارد است و هم نیست! از این‌جهت، وارد است که بله! بنده از همان ساعتی که آقای در تهران، حزب‌اللهی‌ها و و نیروهای ارزشی را توصیف کرد، شده و کشیدم و تاکنون قریب باتفاق (حتی علیه روحانی و رئیسی که برای پیروزیشان کار کردم) و دولت‌های آن‌ها را مورد انواع سرزنش‌ها قرار داده‌ام! و اصلاً هم انکار نمی‌کنم و‌ بابت آن‌ها در هر محکمه‌ای حاضرم، پاسخگو باشم. ولیکن وارد نیست از این‌جهت که؛ بنده در طی نیم‌قرن، مبارزه با پلیدی‌ها و پلشتی‌ها بوده است ولو در قامت ! کارکرد بنده؛ در مسیر بوده است. بنده چه گناهی دارم که آب‌نمک‌خوابیده‌های ، بی‌پایان هستند؟! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۱/۳۰ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
راهبرد الهی خروج از دسترسی‌ها گریختن از عروس زیبای شهادت! (بخش اول): : در () «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى‌ قالَ يا مُوسى‌ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ» (۲۸/۲۰) و (در اين هنگام) مردى از دورترين نقطه شهر (كه مركز استقرار فرعونيان بود) شتابان (به سوى او) آمد و گفت: اى موسى! همانا سران قوم در مورد تو مشورت مى‌كنند تا تو را بكشند، پس (فوراً از اينجا) خارج شو، همانا كه من از خيرخواهان و دلسوزان تو هستم. «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (۲۸/۲۱) پس (موسى) از شهر خارج شد در حالى كه نگران و ترسان بود. گفت: پروردگارا! مرا از (دست) اين گروه ستمگر نجات ده. نکته‌ها مراد از كلمه‌ى‌ «رَجُلٌ» در اين آيه، همان «مؤمن آل‌فرعون» است كه سوره‌ى «مؤمن» (غافر) به نام اوست. او ايمان خود را كتمان و در لباس تقيّه به موسى كمك مى‌كرد. (جلد ۷ - صفحه ۳۴) پیام‌ها 1- حضرت موسى در دربار فرعون، عامل نفوذى و طرفدار داشت. «جاءَ رَجُلٌ» 2- كمك به ظالم در هر شكلى حرام است؛ ولى ورود و نفوذ در دستگاه براى كمك به اهل ايمان كارى پسنديده است. «جاءَ رَجُلٌ» (حضور علىّ ابن‌يَقطين يكى از ياران امام كاظم عليه السلام در دستگاه ظلم بنى‌عبّاس نيز از همين باب بود.) 3- طاغوت‌ها براى امنيّت و آسايش بيشتر خود، در ميان مردم و مركز شهر زندگى نمى‌كنند. «أَقْصَى الْمَدِينَةِ» 4- در حفظ جان رهبران و نخبگان جامعه، نهايت تلاش خود را بكار ببريم. «يَسْعى‌» 5- گاه، خبررسانى به موقع و سوز و سرعت در كار، سرنوشت يك ملّت را عوض مى‌كند. «يَسْعى‌» (چه بسا كه اگر اين مرد، اخبار را به موسى عليه‌السلام نمى‌رساند و آن حضرت از شهر بيرون نمى‌رفت، به دست مأموران فرعون كشته مى‌شد.) 6- يك انسان انقلابى مثل موسى، جبهه‌ى كفر و مهره‌هاى آن را به اضطراب و تكاپو مى‌اندازد. «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ» 7- اطرافيان طاغوت‌ها نيز در جرم آنها شريك هستند. «يَأْتَمِرُونَ بِكَ» 8- افشاى توطئه‌ها و طرح‌هاى خائنانه واجب است. «يَأْتَمِرُونَ بِكَ» 9- مصلحان جامعه بايد همواره آمادگى هجرت و آوارگى را داشته باشند. «فَخَرَجَ» 10- به هشدارهاى دلسوزانه بها دهيم و نصيحت ديگران را بپذيريم. «فَاخْرُجْ‌- فَخَرَجَ» 11- شجاعت، به معناى در دسترسِ دشمن قرار گرفتن نيست. «فَخَرَجَ» 12- زندگى انبيا غالباً با آوارگى و سختى همراه بوده است. «فَخَرَجَ» 13- سعى و همّت خود را بكار بريم؛ ولى نتيجه را از خداوند بخواهيم. «فَخَرَجَ‌- قالَ رَبِّ نَجِّنِي» 14- دعا بايد با تلاش و حركت همراه باشد. «فَخَرَجَ مِنْها- قالَ رَبِّ نَجِّنِي» 15- رهبران الهى، در همه حالات از خداوند استمداد مى‌كنند. «رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»، «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي» «1»، «رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ» «2» و «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» «3» محسن قرائتی (تفسیر نور)👉👉 ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر فرار مقدس حضرت موسی(ع) یا هجرت از امر شهادت‌طلبی! 👌بند ۱۱م از پیام‌های تفسیر مذکور (خروج شجاعانه از دسترسی فرعونیان)، قابل توجه است. لازم به توضیح است که؛ (ع) در با ، اقدام به تشکیل نمود ولیکن به علت یکی از اعضای گروه مخفی ، او ناچار به فرعونی شد. اما با این حال، لو رفت و قرار گرفت. آیات مذکور، مقطعی را مورد اشاره قرار داده است که آن‌حضرت (در جایگاه فرمانده ) از ماجرای تحت پیگرد قرار گرفتن خود، مطلع شده و با «فرار از شهادت‌طلبی»، اساساً مصر را به مدت ۱۰ سال ترک می‌کند. ناگفته نماند که موسی(ع)، زمانی که در دربار فرعون بود، در جایگاه «فرمانده کل نیروهای نظامی فرعونیان»، برای فراعنه، با سرکوب متجاوزین و تجزیه‌طلب‌ها، کشورگشایی هم کرده بود! فلذا بدنی ورزیده داشت و می‌توانست با کوبیدن یک مشت، فردی را از پای در آورد که یک مصری را به درک واصل کرد اما خودش در ادامه ماجرا، شناسایی شد. (ع)، شهادت‌طلب بود ولیکن خود را هم بر عهده داشت فلذا ناچار شد از در بگریزد و گریخت و در شهری دیگر (مدین در استان تبوک؛ شرق خلیج عقبه در جنوب اردن)، داماد حضرت (ع) شد و بعد از ۱۰ سال چوپانی برای او بسوی مبارزه با در مصر رهسپار گردید. و در مصر برادر خود ()، را یافت و متفقاً به سراغ فرعون رفتند. اول از طریق و زبان نرم و نهایتاً با کوچانیدن بنی‌اسرائیل از مصر و شکافتن رود نیل به کنعان و... ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | محل نظرات ۱۴۰۴/۴/۱۴