حسن جانم
پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست
نماز آینه ها را هبوط نور شکست
سکوت نیمه ی شب را طنین شور شکست
در ازدحام،پر و بال های حور شکست
تمام عرشِ برین محو چهره ی ماه است
لب ملائکه مشغول؛اَحسَنُ الله...است
تبسمش همه شهر را غزلخوان کرد
کویر خالی از احساس را گلستان کرد
و آسمان خدا را ستاره باران کرد
طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد
ستاره ای بدرخشید و بی نقاب آمد
دُرُست نیمه ی این ماه،آفتاب آمد
به روحِ آیه ی تطهیرِ خویش،تن بخشید
به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید
به حُسن عاطفه ی خویش،ذوالمِنَن بخشید
خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید
به آفتاب بگوئید آمده قمرش
هزار جان گرامی فدای گُلپسرش
شراب عشق به قربان ساغرش رفته
هزار رود به دریای اطهرش رفته
فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته
نگاه بندهنوازش به مادرش رفته
دل مرا بخدا بُرده خوی مادری اش
چقدر فاطمهوار است ذرّه پروری اش
به نام نامی شاه کرم،به نامِ حسن
قیام کرده کرامت به احترام حسن
شده است مرغ کرمخانه جلد بام حسن
هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن
گدا،یتیم و گرسنه به برکتش سیرند
جذامیان مدینه به پاش می میرند
شکستگیِ پر و بال را شفا دادن
مس وجودی عُشّاق را جلا دادن
به سائلان و گدایانِ خود بها داد
به دست با کرم خود به سگ غذا دادن
تمام این همه یک شمّه از کرامت اوست
نمی ز قطره ی دریای پُر سخاوت اوست
حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است
میان لشکر حیدر امیر و سردار است
اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است
دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است
یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را
شتر سوار جمل خورده ضرب شصتش را
چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد
هزار بنده ی گمراه را هدایت کرد
برای دین خداوند استقامت کرد
بنای مکتب اسلام را مرمت کرد
چه رنج های فراوان به پای عشقش دید
سه بار مال خودش را برای دین بخشید
درخت خشک غمم،کوهساری از دردم
شبیه فصل زمستان گرفته و سردم
عزا گرفته ی این روزگار نامردم
برای حلم حسن آه می کشم هر دَم
کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود
برای غربت بی انتهاش گریه نمود
هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد
چِقَدر سینه ی تنگم هوای غم دارد
غمی که ریشه ی دیرینه در دلم دارد
`امامزاده ی آبادی ام حرم دارد”
ولی برادر زینب نه مرقدی دارد
نه زائری،نه ضریحی،نه گنبدی ...
#بردیا_محمدی #شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حُسنِ زیبای حَسَن
هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت
روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت
رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن
او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت
دست خالی هر کسی آمد به دیدار کریم
دست پر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت
نوکری،در بین روضه گفت؛ آقا کربلا!
بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت
خواب دیدم فرشهای دستباف اصفهان
در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت
شاعری میخواست مدحش را بگوید ناگهان
غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت
سجاد روان مرد
#سجاد_روان_مرد #شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم اهل بیت
هوای خاک مزارت چقدر پر دارد
حریم قبر تو از آسمان خبر دارد
که فرق قبر تو با هر امام در این است
همیشه زائر خاکی و خونجگر دارد
میان خانه تو اصلا کریم تر هستی
بدیهی است گدای تو بیشتر دارد
محل زندگی ات از فقیر لبریز است
مگر ورودی این خانه چند در دارد
بیا و جیب مرا هم تصدقی پر کن
شنیده ام که دودست کریم زر دارد
خدا نیاورد آن لحظه را زبانم لال
که سنگ قبر تو مولا شکاف بر دارد
دلت گرفته ز دست کسی که نامرد است
کسی که نقشه ی شومی میان سر دارد
علی کاوند
#شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت #علی_کاوند
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن
چه شِکّری ست چه طعمی ست عطر هر دهنی ست
که عزّتِ کلمات و شکوهِ هر سخنی ست
قسم به نام حسن ، هر که مهرِ او را داشت
انیس و مونسمانَ ست قوم و خویشِ تنی ست
رسیده نیمهٔ ماه و نگاه ها اینجاست
چقدر این پسرِ خانواده خواستنی ست
به یمنِ آمدنش نرخ ها شکسته شده
بگو به کعبه اذان را، چه ماهِ بت شکنی ست
به روزِ حشر که خوبان حسینی اند همه
حدیثِ عشق بگوید ، حسین خود حسنی ست
چه چشمه ایست دو چشمش چه ابروئیست کمان
عزیزِ فاطمه یعنی عزیزِ هر دو جهان
هر آنچه رزقِ جهان هست آب و دانهٔ اوست
و جود مانده اگر عمرِ جاودانهٔ اوست
همیشه سفرهٔ بذلِ کریم باز بود
همیشه بخششِ بی منّت از نشانهٔ اوست
چنان به مهرِ خودش فقر را بغل گیرد
فقیر حس نکند در میان خانهٔ اوست
خدا تمامِ کرم را به مجتبی داده
کلیدِ خانهٔ فردوس در خزانهٔ اوست
بهشت را به بها می دهد خدا ، آری
بهشت اگر بدهد حتم با بهانهٔ اوست
دلم به سفرهٔ شاهانه دعوت ست امشب
بساط آنکه گدا نیست ، حسرت ست امشب
حامد آقایی
#حامد_آقایی #شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رب
گفتم ازین گنهکار، بدتر کسی ندیده
گفتی بیا ازین غم بگذر، کسی ندیده
با پرده پوشی خود، کردی مرا خرابت
بنده نوازی ات را، کمتر کسی ندیده
یاذالکرم بنازم خوان کرامتت را
مهمان پذیر تر از این در کسی ندیده
دلبستگی به دنیا بال مرا شکسته
در وقت کوچ، مرغی بی پر کسی ندیده
خیر و صلاحِ طفلِ بی دست و پای خود را
از ابتدا به غیر از مادر کسی ندیده
چاره گشاتر از آن دست گره گشایش
وقت دعای خیرش آخر کسی ندیده
دستان مرتضی را نامیده حق یدالله
بالاتر از دو دست حیدر کسی ندیده
گوهر، ولایت اوست ما بین ظرف سینه
جز حب او وگرنه گوهر کسی ندیده
تنها برای حیدر سینه دریده کعبه
کور است مستجارش را هر کسی ندیده
باب نجات امت در گریه بر حسین است
باب نجاتی از او بهتر کسی ندیده
زینُ العباد، یک عمر با گریه زیر لب خواند:
چون من تن پدر را، بی سر کسی ندیده
وای از مصیبت شام، دشنام پشت دشنام
آن صحنه ها که دیدم دیگر کسی ندیده
جز من که در تقلا، با دست بسته بودم
ناموسِ خویشتن را مضطر کسی ندیده
محمد جواد شیرازی
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات #شعر_مناجات_با_خدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسن جانم
اگر مقصدت تاخدا رفتن است
ز میخانه ایوان طلا رفتن است
سحر تا ضریح رضا رفتن است
نجف رفتن و کربلا رفتن است
در خانهء مرتضی را بزن
پس از ربنایت بگو یاحسن
از این خاکبوسی به بالا برس
به سبحان ربی الاعلا برس
به قنبر، به سلمان، به مولا برس
به افطار شبهای زهرا برس
فقط بوسه بر روی مصحف بزن
نوه دار شد مصطفی، کف بزن
بیا عیدی ات را ز طاها بگیر
نخی از عبای حسن را بگیر
سرت را در این خانه بالا بگیر
از امروز، خرجی فردا بگیر
جز اینجا به جایی دگر سر نزن
که شد دیگر امشب علی، بوالحسن
در این خانه امشب گرفتار باش
اگر ناز دارد، خریدار باش
گدا باش، اصلاً بدهکار باش
بکش دردها را و بیمار باش
اگر از جزامی جزامی تری
به مولا کنارش گرامی تری
علی را ببین، خیبرش را ببین
حسن را ببین، محشرش را ببین
جمل را ببین، لشکرش را ببین
رجزهای یاحیدرش را ببین
خدا را ببین در جدال حسن
بگو شیر مادر حلال حسن
کریمی که بهر خدا کار کرد
پس از مرتضی عزم پیکار کرد
زن فتنه را صبر او خوار کرد
به حلمش معاویه اقرار کرد
امامت اگر پُر بها شد از اوست
اگر کربلا کربلا شد از اوست
بزودی به زخمم دوا می خورد
نگاهم به ایوان طلا می خورد
ضریحش به دست گدا می خورد
بقیعش به کرببلا می خورد
اسیری ما را خدا خواسته
دلم کربلا رفته ناخواسته
منم آنکه از ساغرش غم گرفت
از افطار با چای او دم گرفت
ز دست حسن، باز پرچم گرفت
از او گریه های محرم گرفت
اگر خوانده ام با حسن از حسین
شنیدم فقط یاحسن از حسین
به این فکر کردی که جرمش چه هست
حسن که روی خاک کوچه نشست
خودش دیده با سیلی مرد پست
دو تا گوشواره همانجا شکست
حسن سوخت اما نگفت آخرش
به دیوار خورده سر مادرش...
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسن جانم
به نام خدای کرمها؛حسن
نوشته به روی دل ما حسن
چنان عشق را کرده معنا حسن
که مائیم مجنون و لیلا حسن
نداریم معشوقی اِلّا حسن
به وقت سحر،سوختن دیده شد
در آن شعله ها بال من دیده شد
چه ذکر خوشی در دهن دیده شد
در این
یاخدا”،یاحسن” دیده شد رسیدیم با ربّنا تا حسن شعف با دل شیعه راه آمده چه نوری ز عرش اِلٰه آمده سحرگاهِ شامِ سیاه آمده شب نیمهی ماه،ماه آمده به خورشید گویند حالا:حسن چنین ذاتِ حقگُستری دیده ای جمالی به این محشری دیده ای؟! همانند او دلبری دیده ای؟! پسر اینقَدَر مادری دیده ای! خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن سخا اصل رفتار این طایفه است گداپسزدن عارِ این طایفه است فقیر محل یار این طایفه است نمکپروری کار این طایفه است همه سفرهدارند امّا حسن...! همان دم که جود از خیالش گذشت کرامت ز حد کمالش گذشت تهیدستبودن مجالش گذشت سه بار از تمامیِّ مالش گذشت به بازی گرفته کرم را،حسن قدمهای آغازی اش را نگاه پر و بال پروازی اش را نگاه دلِ از خدا راضی اش را نگاه بیا دست و دلبازی اش را نگاه گدا را نشانده است بالا حسن دو خط مدح در وصف دریا بگو کمی از مرامش به دنیا بگو رفیق جذامی شدن را بگو غذا دادنش را به سگ ها بگو به وللهِ آقاست،آقا..،حسن شبی جنگِ عاشقکُشی در گرفت دل ما تمایل به دلبر گرفت گدا دید این خانه را..،پر گرفت چُنان خصلتش را برادر گرفت؛ علی اکبرش شد سراپا حسن منم سائل مجتبای علی فدای همه بچه های علی نجف؛آرزوی گدای علی رسیدی به ایوانطلای علی بگو یا حسین و بگو یا حسن به تو دِین خود را ادا می کنیم میان بقیعات چهها می کنیم شبات را شبِ کربلا می کنیم ضریحی برایت بنا می کنیم به زیبایی مشهد ما؛حسن بردیا محمدی #بردیا_محمدی #شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
با اجازه از خداوند حسن
کیست امشب رب هر بنده؟!حسن!
میروم با ذوق در بند حسن
`هو” نوشتم جای پسوند حسن
آری آری این بود توحید من
سجده کردم بر یکی! آن هم حسن!
کاسه ی تقوایم امشب لب پر است
گوشم از توصیه ی زاهد کر است
جای ساغر خُم بیاری بهتر است
این می از انگور نه! از کوثر است
کیف کن امشب شب سلطانی است
باده ی ناب علی مجانی است
به به از این کوچه بوی نان رسید
اولین فرزند آقاجان رسید
برکت اسمش به هر دکّان رسید
آی نوکرها خبر! سلطان رسید
اولین باری که گفتم یا حسن
دشت اول را گرفتم با حسن
چینی خرد دلم را بند زد
عقل و ایمان مرا پیوند زد
یک حسن گفتم به کامم قند زد
فاطمه بر صورتم لبخند زد
یاحسن گفتم به ما مرهم رساند
پول تو جیبی مارا هم رساند
از علی تا درجمل رخصت گرفت
دشت را آن جذبه و هیبت گرفت
جان لشگر را به یک ضربت گرفت
آن زن از ترس حسن لکنت گرفت
کیف کرد آنجا علی،گفت این سخن
تو معز المومنینی یا حسن!
گرچه نوکر بیشتر دارد حسین
عاشقانی خون جگر دارد حسین
کشته مرده هر قَدَر دارد حسین..
دل به دست یک نفر دارد حسین..
ای حسینی ها حسین کربلا..
بوده خود از شیعیان مجتبی
مجتبی یعنی امام کربلا
سفره دار خاص و عام کربلا
پرشده از او تمام کربلا
صلح او روح قیام کربلا
تربت اعلی اگر شد موتمن..
چون به خاکش خورده دستان حسن!
رسم باشد بهر مردی با کرم..
سنگ قبری خوب و یک صحن و حرم
پس چه شد آن نذرهای مادرم؟!
پس چرا گنبد نداری دلبرم؟!
دادِ ما درآمده از صبر تو
کشت مارا داغ سنگ قبر تو
آفتاب این سمت ها اصلا نتاب
وای از دست تو، وای ای آفتاب
گاه تابیدی مکرر بر رباب
گاه تابیدی سه روز بی حساب
ما قیامت را چو هیات میکنیم
از تو به زهرا شکایت میکنیم
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یابن فاطمه
مثلِ شمعی که دلیلِ مرگِ یک پروانه است
غربتِ یک مرد گـــاهی از درونِ خانه است
دشمنان با زخمِ تیـــغ و دوستان زخمِ زبان
این شروعِ ماجرایی تلخ و بی رحمانه است
سفره ی افطارِ او خالیست از خودکامگــی
سفره ی احســـانِ او امّا پُر و پیمانــه است
بیعتِ کوفــه برایش جز غم و اندوه نیست
چون وفایِ عهد در کوفه فقط افسانه است
شــیرِ صفّین و جَمَــل ترسی ندارد از نبَــرد
صُلحِ او جنــگِ میانِ عاقــل و دیوانـه است
روزه باشی و به جــایِ آب با زهــرِ جــفا ...
این فقط یک گوشه از پایانِ مظلومانه است
تیربارانِ کســی کــه رفتنش هم صُلــح بود
کارِ نامردی است که با جدِّ او بیگانــه است
جعده تنها نیست...قاتل خاطراتِ کودکیست
قاتلِ او کوچه و دیـــوار و دربِ خانـه است
ابراهیم زمانی
#ابراهیم_زمانی #شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حسن
قبل از حسین شیعه بگو ابتدا حسن
اِذن حسین گفتن ما هست با حسن
عمریست گفته ایم به صوت رسا حسین
عمریست گفته ایم بدون صدا حسن
از ابتدای خلقت ما نیز قبل تر
مولای ماحسین شد آقای ما حسن
حاجت گرفته ایم میان عریضه ها
تنها نوشته ایم به نام خدا : حسن
در هرزمان که نامه ی ما پرشد از گناه
تنها گذاشتند بگوییم یا حسن
تنها کریم دارد از این دست خیرها
انفاق کرده ثروت خود را سه جا حسن
کم کرده پای تفرقه را تیغ او ز دین
پِی کرده در جمل شتر فتنه را حسن
می داند هرکه داشته در زندگی گره
بوده همیشه حضرت مشکل گشا حسن
عالم اگر حسین بگویند روی لب
این بس که هست روی لب مصطفی حسن
`بایک نفس تمام جهنم شود بهشت
گویند اگر جهنمیان یک صدا” حسن
باشد عصای پیری مادر ، پسر ولی
برمادر جوان خودش شد عصا حسن
محمد داوری
#شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت #محمد_داوری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یابن فاطمه
کریما دستگیرا فاتحا شاها جوانمردا!
بزرگا یکه تازا بی همانندا یلا فردا!
چه کس مثل تو صفین و جمل را زیر و رو کردهاست!؟
الا شیر علی فرزند زهرا بیهماوردا!
به روی دوش داری کیسهی خرما و نان هر شب
تو تکرار علی هستی، اباالایتام و شبگردا!
کشید از زیر پا سجادهات را جهل سرداران
«شگفتا و دریغا حسرتا واویلتا دردا!»
از آن یک مشت نامردی که دورت بود معلوم است
تو را زهر جفا از پای در میآورد؛ مردا!
بگو هر شب فدای غربت آن قبر خاکی که
بدون سایه بان خورشید میتابد بر آن فردا!
میثم کاوسی
#شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت #میثم_کاوسی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گل روی حسن
من کویرم آمدم تا ابر بارانم کنند
آتشم اما در این شبها گلستانم کنند
شب به شب این در زدن ها کار خود را می کند
هر چه باشم درد ، در این ماه درمانم کنند
من گناهم هر چه هست از نا امیدی کمتر است
غرق عصیانم ، الهی غرق غفرانم کنند
مست دنیایم ولی این شب نشینی ها مرا
مست ِ مست ِ مست از سبحانَ سبحانم کنند
هر چه باشم از محالات است در این بارگاه
بی محلی بر من و حال پریشانم کنند
چهارده شب من در این خانه گدایی کرده ام
تا که امشب آستان بوس حسن جانم کنند
ظلمت محضم ولیکن رو به ماه آورده ام
بر خدای دست و دلبازان پناه آورده ام
ریخت عالم را بهم ، دست عطای مرتضی
هر که را دیدم شده امشب گدای مرتضی
ثانیه ثانیه امشب به گل روی حسن
مرده زنده می کند دارالشفای مرتضی
آی دنیا بعد از این از فقر دیگر بیمه ای
آمده مشکل گشای بچه های مرتضی
لشکر باطل چه آید بر سرش ، الفاتحه ...
فاطمه آورده سرلشکر برای مرتضی
آمده تا روزهای تلخ را شیرین کند
آمده غوغا نماید پا به پای مرتضی
کار تزویر و نفاق و ظلم و فتنه زار شد
عالمی مبهوت این شاه و سپهسالار شد
ای مبارک ماه ِ این ماه مبارک یا حسن
آمدی و با تو شد جود و کرم معنا حسن
آشنا و غیر نشناسد مرام فاطمیت
ای دلت دریاتر از دریاتر از دریا حسن
ای که بر زهرا تو اول بار مادر گفته ای
ای بزرگ و ای سرآغاز بنی الزهرا حسن
شیر مرد معرکه ، سردار صفین و جمل
هر کسی که با تو در افتاد شد رسوا حسن
ای که زد صلح تو طعنه تا ابد بر هر چه جنگ
هر چه آید پیش ، باشد پرچمت بالا حسن
اولین شاگرد و شاگرد اول مولا تویی
مرشد شیران بی تکرار عاشورا تویی
ای همیشه چاره سازم دوستت دارم حسن
سرور بنده نوازم دوستت دارم حسن
همدمم ، سنگ صبورم ، ای پناه آخرم
محرم هر درد و رازم دوستت دارم حسن
مهربان آقای من یک بار هم در خانه ات
رد نشد دست نیازم دوستت دارم حسن
بارها با نام تو در طرفه العینی فقط
طی شده راه درازم ،دوستت دارم حسن
هر که خواهد هر چه گوید من مسلمان توام
ای نیازم ای نمازم دوستت دارم حسن
من به مردم گفته ام دارم رفاقت با حسن
آبرویم را نبر روز قیامت یا حسن
یا معزالمومنین ای خسته از کفارها
آمده جانت به لب از ظاهرا دین دارها
آی لعنت تا قیامت بر مرام روزگار
هیچ کس یاور نشد بر یاور بی یارها
هم به مسجد ، هم به خانه ، هم میان کل شهر
خوب حقت را ادا کردند ای ...
#شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت #محمد_حسین_رحیمیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از ما نظر لطف شما دفع بلا کرد
از شأن تو گفتند به جبریل صفا کرد
دست تو کرمخانهی سیار بنا کرد
نامت چقَدَر حاجت شرعیه روا کرد
با اینکه به ادراک مقامت نرسیدیم
از ذکر "الهی بِحسن" معجزه دیدیم
تیغ تو "اَشِدّاءُ" نگاهت "رُحَما" شد
بر خاک نظر کردی و افلاک به پا شد
در زلف تو پیچید هوا باد صبا شد
حافظ به مِیِ عشق تو فخر الشعرا شد
«المنة لِلَّه که در میکده باز است
سلطان سلاطین جهان بنده نواز است»
جبریل غلامت شده بی جیره مواجب
فقه الفقها! پاورقیِ تو مکاسب
جز «ابن علی» چیست برای تو مناسب؟
تیغ دو لبه هستی و در معرکه غالب
دلدادهی آن خال بنی هاشمی ام من
قلبم حسنستان شده و قاسمی ام من
احزاب و اُحُد میشود از رزم تو تکرار
ذکر ظفرت نعرهی یا حیدر کرار
از هیبتِ زهراییِ تو موقع پیکار
لرزید به خود در جمل آن جَدّهی کفار
فریاد کشیدی نسب حیدری ات را
ای شیر بنازم غضب حیدری ات را
مثل پدرت در دو جهان شاه و ولی نیست
در اینکه ولی اوست که اما و ولی نیست
در بین یلان هیچ یلی مثل علی نیست
مانند شما خلقت چیزی ازلی نیست
محبوب ترین معجزهی صبح الستی
تا بوده علی بوده و تا هست تو هستی
از طور تو موسی به ملاقات خدا رفت
در چلّهی موی تو به میقات خدا رفت
نام تو همان لحظه به تورات خدا رفت
مقصود شَبَر بود به مرآت خدا رفت
وقتی «اَرَنی» گفت فقط روی تو را دید
یا اینکه غلامان سر کوی تو را دید...
«رفتم به در صومعهی عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد»
تضمین شده از شیخ بهائیست موارد
خیلی به تو وابسته شدیم ای بت واحد
«یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»
در زیر لوای تو چه جای نگرانیست
هرکس که نشد مست تو بیمار روانیست
در مسلک تو غیر کرم هیچ روا نیست
جانا مگر این قاعدهی قوم شما نیست؟
ذکر مَلک از عالم ذر ناد علی بود
روزی جهان در کف اولاد علی بود
از ناحیهی لطف شما ادعیه داریم
ما هرچه که داریم از آن ناحیه داریم
کلب الحسنیم و نسب عالیه داریم
در صحن دل سوخته زهرائیه داریم
غم روی غم سینهی پر درد نشانی
از مادر سادات نداریم نشانی
ای گنبد گیتی به عنایات تو دوّار
بر تو چه گذشته که شده روز و شبت تار
ای سوخته از داغ غم داغی مسمار
خون گریه کنیم از غم آن روضهی خونبار
مادر وسط شعله ، پدر روی زمین بود
مکشوف ترین روضهی تاریخ همین بود
#عماد_بهرامی
#شعر_ولادت_امام_حسن_ع
@hadithashk
ما را که مُفلِسیم اگر هم خریدهاند
لطفِ کریم بوده که دَرهم خریدهاند
عاشق شدیم اگر همهاش کارِ عشق بود
عشاق را بدون نظر هم ، خریدهاند
ما جنس بنجولیم به دردی نمیخوریم
ما را - بدون هیچ ثمر هم - خریدهاند
حتی قرار نیست دخیلِ درش شویم
آن را که رد شده زِ گذر هم خریدهاند
پیشِ کریم فرق ندارد زیاد و کم
از جبرئیل تا دو سه پَر هم خریدهاند
هِی بنده میخرند و هِی آزاد میکنند
آزاد کردهاند اگر هم خریدهاند
گفتند ناسزا و ولی عاشقش شدند
از بِین دشمنان چقدر هم خریدهاند
اصلا به کم نمیرود این دستِ با کرم
ما را ببین به قیمت زَر هم خریدهاند
این عشقِ داغ ، سوختنش فرق میکند
در پیش فاطمه حسنش فرق میکند
اشراق میکنی و همه طور میشوند
انگور زادهها همه انگور میشوند
اصلا نیاز نیست که ما دست و پا زنیم
اسباب عاشقی خودشان جور میشوند
با ابترانِ مکه بگو با همین حسن...
امشب حسودهای علی کور میشوند
دنیا به دست نسل خدیجه است ، هرکه هست
جز بچههای فاطمه هاشور میشوند
یکجا محمد است و علی هست و فاطمه
با جلوهای که نور علی نور میشوند
برخیز از مسیر برو بند آمده است
گیسو بهم مریز که مسحور میشوند
باید که سجده کرد تو را قبلِ روز حشر
یک روز عاقبت همه مجبور میشوند
ما را به عشق پاره گریبان نوشتهاند
بشکاف سینه را که حسن جان نوشتهاند
باید که چشمهای تو پیغمبری کند
تو آمدی که فاطمه هم مادری کند
مدیون توست خانهی سادات بعد از این
زهرا نشسته است علی پروری کند
شهر مدینه با تو بهم ریخت حق بده
در کوچهها نبود کسی دلبری کند
در هر سحر نسیم خدا میوزد که باز
در بِینِ گیسوان تو خنیاگری کند
کُشتی بگیر تا که بگویند جان حسین
تاکه حسین ، جای تو جلوه گری کن
اینقدر هم بهانه به دست دلم مده
هر روز سجدهات کند و کافری کند
این نذر چشم ماست که جارو ببافد و
هر صبح بِینِ صحن تو رفتگری کند
ما را شریک خویش نموده عطای تو
نیمه برای ماست و نیمی برای تو
تا که عوض نکرده علی قبلهگاه را
پنهان بکن نقاب بزن قرصِ ماه را
باید جمل سوار ببیند حسن که هست
پیچاندهای به تیغ خودت رزمگاه را
راحت نشسته است علی بین رزم اگر
رفته حسن بهم بزند صد سپاه را
با نیزهای که سینهی لشگر شکافتی
برهَم زدی تو هم آن فتنهگاه را
هر جا زدی به پشت سرِ تو حسین بود
دیدند وقت جنگ همه پادشاه را
رم کردهاند پیش تو انبوه راه راه
بردار از جماعتِ حیران نگاه را
راهی نمانده است مگر تار و مارِ جهل
بسته است ذوالفقارِ تو هر دو جناح را
دور و بر تو هیمنهای از ملائکه است
فهماند تیغ تو پسر فاطمه که هست
باید برای خاک تو مرقد درست کرد
شهری به وسعت دو سه مشهد درست کرد
با اشکهای عاشق و با خشتهای دل
شهری به نام آل محمد درست کرد
ایوان طلای شاه نجف را دوباره ساخت
انجا برای فاطمه گنبد درست کرد
با غنچههای یاس ضریح تو را کشید
دورش رواقهای زبرجد درست کرد
باید که زائران تو را باخبر کنند
نقاره خانههای زبانزد درست کرد
در جمع خادمان مودب به سمت تو
راهی برای رفتن و آمد درست کرد
صحنی برای حضرت امالبنین ولی
باید که بهشت سرآمد درست کرد
باید حرم برای تو قبل از ظهور ساخت
پایین پای فاطمه مسند درست کرد
آوای کرببلا ، حرمین است یا حسن
پنجاه هشت سال حسین است با حسن
#شعر_ولادت_امام_حسن_ع
#حسن_لطفی
@hadithashki
مدح کریم اهل بیت امامحسن(ع)
تو آمدی که به ظلم و ستم بگویی: نه
به اختلاف عرب با عجم بگویی: نه
تو آمدی که بگویی به شیعیان آری
جلوی فتنه و راه عدم بگویی: نه
ز لطف بی عددش هم نمیتوان حتی
به روی سفره ی شاه کرم بگویی: نه
پیام آور صلحی شبیه پیغمبر
به جاده های پر از پیچ و خم بگویی: نه
ز کودکی تو که غمخوار مادرت بودی
همین بس است برای حرم بگویی: نه
#فربد_افشاری
#شعر_ولادت_امام_حسن_ع
@hadithashk
از سفره ی تو طبق طبق می ریزد
خورشید برابرت شفق می ریزد
درک کرمت برای ما آسان نیست
ناچار ز روی ما عرق می ریزد
#فربد_افشاری
#شعر_ولادت_امام_حسن_ع
@hadithashk
خدای من
جمع عباداتم فقط تکرار باشد
سویت نمی آیم مگر اجبار باشد
محروم قرب تو شدم گاهی نگاهی
دل مرده گشتم بر دلم زنگار باشد
هر دفعه توبه کرده ام من را ز رحمت
بخشیدی و گفتم همین یکبار باشد
درمان مده درد مرا من بی وفایم
چون بی وفا خوب است که بیمار باشد
در بین خوبانت گنه کاری رسیده
باشد نبخش او را ، ولی بگذار باشد
بعد گناهانم مرا خنده زمین زد
حاشا که بنده فکر استغفار باشد
آخر چه کردم روی یارم را ندیدم
در هر سحر چشمم به راه یار باشد
دل را سپردم بر حسینم پس الهی
جز صاحبش دل از همه بیزار باشد
با گریه زینب گفت : از چه ای برادر
نقش هلالی بر تنت بسیار باشد ؟
یکجا برادر در میان قعر گودال
خواهر میان کوچه و بازار باشد
کرب و بلا مادر تماشا کرد اما
یکجا خودش بین در و دیوار باشد
عرفان ابوالحسنی
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات #شعر_مناجات_با_خدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رب
پُر شده در سفرههای پاک، نان شبهه دار
از عبادت، از خدا خالی ست جان شبهه دار
بی گمان دست دعا هم از اجابت خالی است
با نگاه شبهه دار و با زبان شبهه دار
جانمازی از پر جبریل هم بی فایده ست
تا نمازت را بخوانی در مکان شبهه دار
دانهی تسبیح حتی، دور باطل می زند
ذکر، میگرید به حال ذاکران شبهه دار
نَفْس چون گرگیست، گرگی در لباس میش ها
زخمها خوردیم از آن مهربان شبهه دار
`يَا رَجَاءَ الْمُذْنِبِين” گفتیم و او مارا گرفت
بین آغوش خودش دور از جهان شبهه دار
مِی فروش شهر هرشب نان مستی میخورد
رزق او را میدهد بین دکان شبهه دار
تلخ بود و تلخ بود و تلخ، ای ساقی نریز
چای شیرین را درون استکان شبهه دار
احمد ایرانی نسب
#احمد_ایرانی_نسب #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یَابنَ فاطمه
ای باوفاتر از پدرم! یَابنَ فاطمه!
افسوس، از تو بیخبرم، یَابنَ فاطمه!
من میکنم گناه و تو شرمنده میشوی
من را ببخش، در به درم، یَابنَ فاطمه!
تنها دلیلِ زندگی اَم با تو بودن است
سوگند میدهم... بِخَرَم، یَابنَ فاطمه!
فهمیده اَم به جز تو به دادم نمیرسد
از ماسِوات، برحذرم، یَابنَ فاطمه!
تنها چراغِ روشنِ در عصر ظلمتی
در شام غیبتی، قمرم، یَابنَ فاطمه!
خوانم تو را به آهِ دلم، صبح جمعه ها
خواهم تو را به چشم ِ ترم، یَابنَ فاطمه!
لطفی کن و بِدَم به غزلهای خسته ام
بر ندبههای کماثرم، یَابنَ فاطمه!
در انتظار رؤیتِ روی بهار تو
در اضطرارِ مُحتضرم، یَابنَ فاطمه!
من را ببخش اگرکه ” پدر ” خواندمت، دمی...
اما بگو به من، ” پسرم `، یَابنَ فاطمه!
لطفی که کرده ای تو به من، هیچکس نکرد
ای باوفاتر از پدرم، یَابنَ فاطمه!
محمد علی نوری
#شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مناجات #شعر_مناجات_امام_زمان #محمد_علی_نوری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی جان
مي شود گفت سپرده ست خدا دل به علی
قـبله وقـتي شـده بـاشـد مُـتمایـل به علی
جاي او مرتبه ي عاليِ جنبُ اللّهي ست
پس رسيده ست تـماميِ فضائل به علي
مخزن عِلم الهي ست دلش ، جـا دارد—
اين كه تفويض شـود حَلّ مَسائِل به علي
از شبِ قَدْر بپرسيد اگـر ، خواهـد گفـت:
آنچه نازل به نبي شد، شده نازل به علي
بَهره بُرده ست به معناي حقيقي از شب
هـر كسي فـكر كنـد جـايِ نَوافِـل به علي
سالكِ اهل دلي آرزويش بود او را
برسـانند پس از طِـيّ مراحـل به علي
چون مُـیسّر نَـبُوَد وجه خدا را دیدن
عوض خویش خُدا داده شمایل به علي
مورد مرحمت خاصّ زهرا شـده ايـم
خاتـمه يافته هر وقـت محافل به علي
دوش در مسجد كوفه به خودم مي گُـفتم
در ركـوعي برسي كاش كه(سائل)به علي
کربلا؛کوفه؛حلب؛شام؛مدینه...همه جا
ميرسد گريهي ما پايِ مَقـاتِـل به علي
کاش میشد سپر فرق سر او سر ما
تا نمیخورد چنین ضربهیقـاتل به علي
مُحمّد قاسمي
#شعر_مدح_امیرالمومنین #شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مدح_حضرت_ابوتراب #شعر_مدح_حضرت_علی #شعر_مدح_حضرت_مولا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یاکریم الصفح
یاکریم الصفح رحمی کن به ما؛ ما را ببخش
خسته ایم از این همه جرم و خطا؛ ما را ببخش
کاری از ما بر نمی آید؛ خودت کاری بکن
باز کن امشب گره از کار ما؛ ما را ببخش
اشکمان را در بیاور؛ آبرومان را بخر
در مناجات سحر وقت بُکا ما را ببخش
با مدارا کردنت کلی خجالت می کشیم
یا بزن، تنبیه مان کن خوب، یا ما را ببخش
هرچه تو دلسوزمان هستی ولی ما در عوض
بی حیا هستیم؛ خیلی بی حیا؛ ما را ببخش
قبل از آنکه روزه را با روزی تو وا کنیم
یک شب از این ماه قبل ربّنا ما را ببخش
یا غیاث المستغیثین یا امان الخائفین
دست ما خالی ست بی چون و چرا ما را ببخش
کم نبخشیدی گنهکاران عالم را خدا
مثل طیب ها، رسول ترک ها، ما را ببخش
موقع جان کندن و هنگام میزان عمل
چند جا یاریمان کن، چند جا ما را ببخش
ای که زود از بندگان خویش راضی میشوی
لطف کن این دفعه هم جان رضا ما را ببخش
شاهدی با پای دل هر شب زیارت میرویم
یک شب جمعه بیا در کربلا ما را ببخش
نذر خوبان تو خیلی خوب گریه میکنیم
در میان روضه شب های عزا ما را ببخش
واسطه کردیم امیرالمومنین را پیش تو
به گل روی علی، امشب خدا ما را ببخش
ما دل بابای مان را هم به درد آورده ایم
یا ابانا! یا علی مرتضی! ما را ببخش
همسرت را در میان کوچه ها سیلی زدند
با چه رویی خواستند از تو بیا ما را ببخش
علیرضا خاکساری
#شبهای_قدر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_شهادت_مولای_متقیان #شعر_شهادت_مولی_الموحدین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدر کرار
از فرق تا ابرو ببین با سر چه کردند
نامردمانِ کوفه با حیدر چه کردند
کوفه شده مثلِ مدینه سرد و دلگیر
آن روزها با صورتِ مادر چه کردندیادم نرفته در میانِ آتش و دود
سینه شکست از ضربِ میخِ در چه کردند
بی مادری بس نیست، حالا نوبتِ توست
از غصه ات شد حالِ من مضطر چه کردند
در بستر اُفتادن نمی آید به حیدر
یارب ببین با فاتحِ خیبر چه کردند
میسوزی و تب می کنی مهمانِ زینب
از اشتها افتاده ای دیگر،چه کردند
با مجتبی حرفی بزن بابای مظلوم
دق می کند امشب حسین آخر چه کردند
از روی تل با چشمِ خود می دید زینب
خنجر نمی برّید با حنجر چه کردند
وقتِ نزولِ سنگ و چوب و تیر و نیزه
عصرِ دهم گودال با پیکر چه کردند
پیراهنی در تن ندارد شاهِ بی سر
با غارتِ انگشت و انگشتر چه کردند
ناموسِ پیغمبر سرِ بازار می رفت
در حلقه ی انظار بی معجر ،چه کردند
مهدی شریف زاده
#شبهای_قدر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_شهادت_مولای_متقیان #شعر_شهادت_مولی_الموحدین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حیدر کرار
خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است
شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است
پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو
سحر و روزه و افطار به هم ریخته است
هرکسی دید پدر، حال مرا گفت به خویش:
دختر فاطمه بسیار به هم ریخته است
بستر خالی تو گوشۀ این خانه پدر
علتی شد که پرستار به هم ریخته است
بودنت مایه آرامش و آسایش بود
حال با رفتن تو کار به هم ریخته است
حَسَن غمزده را بیشتر از زخم سرت
قصۀ سینه و مسمار به هم ریخته است...
حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسین
چون که با گفتنش هر بار به هم ریخته است...
صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی
از همان لحظه علمدار به هم ریخته است...
گفتهای کوفه میآرند مرا طوری که
همۀ کوچه و بازار به هم ریخته است...
مهدی نظری
#اشعار_شام_غریبان_امیرالمومنین_ع #شبهای_قدر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_شهادت_مولای_متقیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باباي مهربانم
تنها دلت نبود كه شوق شفا نداشت
حتي طبيب هم به شفايت رضا نداشت
حق ميدهم كه ديده بدوزي به راه مرگ
دنياي بعد فاطمه ديگر صفا نداشت
باباي مهربان تمام يتيم ها
بعد از تو سفره هاي يتيمان غذا نداشت
زخم سرت اگر كه دوا داشت باز هم
زخم عميق قلب تو هرگز دوا نداشت
طوري فراق فاطمه قد تو را شكست
سي سال خونجگر شدنت هم صدا نداشت
همراه تو فقط حسنينند اي غريب
بي شك مدينه غربت دفن تو را نداشت
كوفه پس از تو باز هم اهل وفا نشد
هرچند اين ديار از اول وفا نداشت
با بغض بر حسين تو شمشير مي زدند
حتي براي بوسه اي آن جسم جا نداشت
محمدعلي بياباني
#شبهای_قدر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_شهادت_مولای_متقیان #شعر_شهادت_مولی_الموحدین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من
بین نماز ادعیه اش مستجاب شد
صبح محاسنش که به خونش خضاب شد
بی پرده با خدای خودش هم کلام بود
خونی که ریخت بر رخ پاکش حجاب شد
آیینه دار شوق ملائک به خون نشست
در بین سینه قلب ملائک مذاب شد
دُرِّ نجف عقیق یمن شد؛ شکسته شد
پس شانه حسین و حسن هم، رکاب شد
با صورتش به روی زمین خورد مرتضی
یعنی که عرش بر سر اهلش خراب شد
از خاک پست و تیره بپرسید از چه رو
آقای عرشمنزل ما، بوتراب شد
او بوتراب بود و جهان خاک مقدمش
هنگام غسل فاطمه از شرمش آب شد
وقتی که روی خاک غرورش کشیده شد
همدست تازیانه ملعون، طناب شد
سهم یتیم های پس از او فقط غم است
سیلی زدن به روی یتیمان ثواب شد
رو به نجف نموده رقیه، دم غروب
مشغول روضه خوانی بزم شراب شد
او گفته جز به سوی نجف جان نمی دهد
رأس حسین را به بغل برد و خواب شد
محسن حنیفی
#شبهای_قدر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_شهادت_مولای_متقیان #شعر_شهادت_مولی_الموحدین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹