eitaa logo
هجرت | مامان دکتر |موحد
22.2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
306 ویدیو
22 فایل
مادرانگی هایم… (پزشکی، تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مادر-پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن‌ها و نشر بدون منبع (لینک) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری+حفظ حق‌الناس💕) تبلیغ https://eitaa.com/hejrat_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------- قیـــلَ ادخُلِ الجنَّـة قـالَ یا لـیتَ قومي یَــعـلَـمون ! به او گفتہ شد: به بهــشت وارد شو گفـت: ڪاش قوم من مےدانستنـد [که بہشــت چگونہ جایـے است...] ! . . در بهشـتم و ڪاش همه‌ی زنان سرزمـینم مےدانستنــد خانه‌ای پر از فرشتہ‌های معصـــوم، چه بهــشتی استــــ ... . . در بــهشتم و آرزو دارم همـه‌ی زنان دنــیا طـعم جوی‌های شـــیر و عــسل بہشت را بچــشند. آرزو دارم ، در ذهن مردم سرزمیــنم دوباره باارزش شـود ، در در رویارویـے با شغـل و تحصیـل و تـفریح و انـدام و دونفــرگی و ... به گوشـہ‌ای پرتاب نـشود! دوباره رؤیـای دختــران نوجـوان سرزمــینم بشــود ... ، موجـب احــترام شایسـته‌ی مردان به بانـوان باشــد ، مایہ‌ی سربالاگرفــتن و لــبخندِ رضایت زنان باشد نه منشأ حس ڪاذب و تخــریب‌گر هدررفتگــے و پوسیدگــے ! . . . در بهـــشت خانہ‌مان، آرزو مےکنم خانہ‌ی همه‌ی زنان سرزمــینم رنگــین و عطرآگــین شود از حضـور سه و چهار و پنج و شــش فرشــتہ‌ی معصــوم پربرڪــت! هی سیــلِ شادمانــےِ "تولــد" بیایــد و غصــہ‌های روزمرگــےهای یخ‌کرده‌ی زندگی‌شان را ببــرد! . آرزو مےڪنم خانه‌ی زوج‌های جــوان سرزمیــنم، بہ این زودی‌ها از خالـے نشـود😍 تا می‌آید بزرگ شـود، تــق و تـق، فرشتہ‌ای دیگر از بهشت در بکوبــد و بگویــد: بـاز ڪــنید که برایــتان ع‌‌ــــشق آورده ام؛ و برڪت و روزے و رشــــد و بوی نی‌نی😊😅 . . آرزو مےڪنم ، "تــحمل" نباشــد دوباره همان عـــشق باشــد بـےمنت و بـےخودخوری و بــے دغدغه‌های ازناکجاآباد آمده‌ی بی‌اصالت... افــتخار باشد... . . 🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸 گفته شد: به بهــشت وارد شــو گفتــم: ڪاش زنــان سرزمــینم، این بهـــشت را می‌شناخــتند... . . خــدایا بهشــتم را پر کن از فرشته و نور و رشـد و خودتـــــــــــــــ . . 😌 😆 😅 پی‌نوشت: با خوندن این آیه‌ی سوره‌ی یس دلم غنج میره😍خیییلی مهربونه آیه‌ش... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------- در فکر و قلب ما چه میگذرد وقتهایی که آخر روضه‌ها از بوی اسپند و گلاب مست‌یم و تند و تند استکان میشوریم؟ بدون اینکه بخواهیم کسی ببیندمان، خم میشویم و دستمالهای کثیف را از زمین جمع میکنیم و بدون اینکه حتی ذره ای متوقع باشیم کسی بگوید متشکرم، جارو به دست میگیریم؟؟ والحق که هیچ! جز و و لبخند بی توقع! بی فرسودگی! این خستگی ها، برعکس، باخود انرژی دارد و ترمیم روحیه! ******** وقتهایی که در خانه کم می آورم و کلافه میشوم از امورات خانه و کارهای بچه‌ها از خم شدن ها، شستن ها، رُفتن ها، پختن ها به خود میگویم : کجااایی؟! هم اکنون! دقیقاً… ؟ من… در بیت مقدسی مشغول به کارم؛ خانه چند فرشته زمینی و حرم امن چند معصوم پرنور! حس میکنم در خانه ام روی بال ملائک راه میروم و سر سفره با کودکانم نور بهشتی تناول میکنم. هر تکه زباله ای که از زمین برمیدارم، حس جاروکشی بیت الله را دارم و هر غذایی که میپزم حس آشپزی برای آل الله…! . . من به مثابه امیرالمؤمنین علی برای ایتام کوفه، ام؛ وقتی کودکان کوچک من، به جز من کسی و دست نوازشی ندارند و من واسطه رزق و حمایت خدا برای آنان هستم! حس میکنم کنار قامت بی رمق و خاک گرفته قمر بنی هاشم، برای آب آوری اطفال، دامن کشان به سمت علقمه میروم؛ وقتی نیمه شب ها در سکوت شیرین خواب، صدای "آب، آب" دخترک ها می آید، و من ژولیده مو و بی رمق و خواب زده، خودم را به سمت آشپزخانه میکشم… خود را گاه ایستاده و گاه خمیده، در کنار زینب کبری میبینم وقتی برای حفظ امانت‌های امامم، یاوران آینده دینم، فرزندانم، خود را جلوی تازیانه‌های دنیا می اندازم و زیرلب میگویم: ما رأیتُ إلّا جَمیلاً! . . خانه خود را *"بیت النور"* نامیده ام تا هربار به خانه وارد میشوم، به خود یادآوری کنم که خانه ام از "حضور فرزندان معصومم" نورانی است؛ یادم باشد که ریحانه‌های آبگینه ای بی پناهی را، پناهم؛ و اجر تک تک لبخندهای تلخ و شیرین من، خم شدن و راست شدن من، دردهای من، لحظه لحظه بی خوابی من، شستن ها و پختن ها و دویدن ها و خستگی‌ها و حتی آدمک کشیدن ها و سطرسطر خواندن‌های من فقط و فقط با خود خداست! . مادری سخت است سنگین است اما به شکلی دلچسب، پذیرفتنی است! چرا که هَوَّنَ عَلَیّ ما نَزَلَ بي لأنّه بعَینِ الله! شُربی مدام و حضوری همیشگی است . . پی‌نوشت : فرزندانم سید نیستند اما حتما فرزندان ائمه اطهارند/منظور از من، والد نوعی است 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------- شب‌ها این موقع که میشود؛ اهل خانه به خواب میروند و زندگی را سکوت دلچسبی فرامیگیرد، دلم میخواهد تکثیر شوم....... . . یک "من"م خودش را ولو کند روی تخت و کم خوابی هایش را جبران کند و هرچه دلش میخواهد خواب ببیند. یک منم بنشیند کنار بچه‌ها و تا صبح نگاهشان کند و دست روی گونه های لطیفشان بکشد و زیر گلویشان را بو کند و موهایشان را نوازش کند. یک منم بدود به آشپزخانه و کارهای عقب افتاده را سامان دهد و نهار فردا را بگذارد. یک منم پناه ببرد به سجاده و عاشقانه های اشک آلودش را تسبیح بیندازد و روح خودش را کمی سیراب کند. یک منم برود جلوی آینه و کرم شب و دورچشم بزند و موهایش را با کمی روغن نارگیل و گلاب ماساژ دهد و ناخن هایش را سوهان بکشد. . یک منم بنشید پای کتاب‌های در نوبت خوانده شدن و زیر نور شیک چراغ مطالعه، کسب دانش و اندیشه ورزی کند. یک منم لم بدهد روی مبل و توی اینستا و گروه های چت و کانال ها بچرخد و فیلم تماشا کند. یک منم لباسهای فردای همسر را اتو کند و تکه های اسباب بازی را از گوشه کنار خانه جمع کند و کتابهای فرش زمین شده را در قفسه بچیند. یک منم هم یک لیوان چای برای خودش بریزد و برود توی بالکن و ماه و چراغ های شهر را نگاه کند.... . . . دریغا که همیشه همین یک منم و انتخابِ بین این، همه..... . . (و گاه ملغمه‌ی سرهم بندی شده‌ی دست چندمی از همه! که زمان و توان محدود است و امیال و آرزوها زیاد...) . . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- فصل رو خیلی دوست دارم. بیرون زدن جوانه از چوبهای ظاهراً خشک، منو به حیرت و تحسین وامیداره این رو خیلی دوست دارم و این رو ازطرفی اِذَا رَأَیتُمُ الرَّبِیع فَاکثرُوا ذِکر النُّشُور . در بهار نه از یکم فروردین که از زمان رویش جوانه و شکوفه‌ها آغاز میشه یعنی در هر شهر و منطقه‌ای متفاوته. ممکنه از وسط اسفند شروع بشه و قبل خرداد تمام بشه. میگه بهار معتدل هست اما به علت حرارت لطیفه و رطوبت طبیعیه میشه اون رو گرم و تر دونست در بهار با گرمی هوا انبساط ایجاد میشه، حجم داخل عروقی افزایش داره، رنگ رخساره گلگون میشه😊 بدن در فصل زمستان فشرده و متکاثف میشن. باگرمی هوا در بهار، ذَوَبانِ اتفاق میفته. به همین علت برای برخی افراد مشکلاتی ایجاد میشه؛ مثل واکنش های پوستی و تنفسی (آسم و آلرژی و جوش و خارش). همچنین مشکلات قدیمی معده و روماتیسم و… ممکنه دوباره خودشون رو نشون بدن. بنابراین دوتدبیر اصلی باید در بهار داشت ۱-کاهش ورودی: کمتر خوردن و سبک خوردن ۲-تسهیل خروجی: بهبود اجابت مزاج خیلی باید مراقب بود. از ملین ها استفاده کنید. مثل و در بهار از شیرینی‌جات باید پرهیزکرد. همچنین از آجیل و مغزیجات و گوشت زیاد 💡بچه‌ها و خانم‌های باردار و شیرده مستثناءهستند! فصل آجیل و گوشت و کباب و غذاهای سنگینه در بهار غذاها باید کم کم برن به سمت سوپ‌ها و آش‌ها و شورباها؛ مخصوصاً با چاشنی‌های ترش مثل انار، آلو، تمبرهندی، نارنج… باید از ادویه‌جات گرم و خشک و تند خیلی کمتر استفاده بشه . در بهار خیلی عالیه و همینطور ملایم در ساعات خنک روز در بهار، قابل تجویز برای همه نیست. اما افراد زیادی از اون سود میبرن. سایر راه‌های مثل ( عمدی با تدابیرخاص) هم با نظر پزشک میتونه مفید باشه و هم باید بانظر متخصص باشه. با هم در این فصل توصیه شده دستورش رو از کانال و صفحات اساتید طب سنتی بگیرید❤️ عکس ها: شکوفه سیب، سنبل وحشی، بادام 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- بعضی شب‌ها ما یه آیینی اجرا میکنیم تو خونه قبل خواب همه میشینیم دور هم؛ چند دقیقه ای رو باهم تو این زمان کوتاه هر نفر باید مثلا سه یا پنج تا از خوشی ها و شادی های اون روزش رو بگه سه چیز که خوشحالش کرده و براش شیرین بوده. در کنار لذت شنیدن حرفهای بقیه، خیلی فایده هم داره از گشتن تو خاطرات و پیداکردن خوشی ها و یاد گرفتن اینکه چقدر چیزهای کوچکی وجوددارن که باهاشون شادیم () تا ایجاد یه محفل کوتاه اما گرم خانوادگی و گفتگوی افراد و شناخت اعضای خانواده ها و روحیات شون و اینکه چی خوشحالشون میکنه و افزایش و دایره لغات و توانایی و... خیلی از خانواده ها اینو دارن اما من بخش دیگه ای هم بهش اضافه کردم: گفتن خاطرات تلخ و اذیت کننده روز! مگه همیشه شادی و خوشی ه؟ کی گفته که باید همیشه قه قه خندید؟ یه وقتهایی چیزای ای پیش میاد. یه وقتایی از خشم سرخ میشیم، از غصه چروک میشیم، از ناراحتی آویزون میشیم. ، بیهوده ترین کاره اصل مسئله رو از بین نمی‌بره. فقط حس مارو میکنه ما باید بتونیم مون رو بشناسیم و بپذیریم اما بله، اسیر اونها نشیم... نهایتا، اگررر میشه و دست ماست، تلاش کنیم برای از بین بردن اونها خلاصه که ما در کنار پنج شادی روز، سه ناراحتی روز مون رو هم بیان میکنیم دوست دارم بچه‌ هام یاد بگیرن حس های منفی شون رو بشناسن و بتونن بیان کنن بدونن دقیقا از چی ناراحت میشن دقیقا چه موقعیت هایی است براشون و دقیقا تو اون شرایط، چه حسی رو میکنن دوست ندارم بچه هام فکر کنن حق ندارن باشن، حق ندارن بشن. فک نکنن همیشه باید و شاد باشن دوست دارم بدونن زندگی بالا داره، پایین داره. شادی داره، داره. یه روز با توئه یه روز علیه تو دنیا قرار نیست بر مدار خواستن های تو بچرخه، همیشه به تو سرویس بده، همیشه برات همه چیزو مهیا کنه این تویی که باید پرتلاش باشی، با هدف باشی، پر از معنا باشی، محکم باشی، ثابت باشی با همه اهداف و ارزش هات پی‌نوشت : ۱- تو این گفتگوها میشه یه حرفهایی رو به همسر هم زد. خیلی غیرمستقیم و نرم😏مثلا یه شب شوهر من به عنوان یکی از دو ناراحتی روزش فرمود: کم بودن گوشت خورشت😭 😒😑😑 ولی از شوخی گذشته، میشه به اطرافیان بفهمونیم که از چه رفتارهاییشون فهم محبت یا توجه میکنیم. و چه رفتارهاییشون برای ما تلخه. البته میشه خیلی مستقیم تر هم صحبت کرد ۲-تزئین کیک کار خودمونه😊 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- امشب که نرجس خاتون درد شکفتن دارد و سحر نور مولودش کائنات را می‌شکافد، کاش *درد مخاض دنیا* هم به سر آید و سحر نور پاشیده شود به سرتاسر این نقاشی غم گرفته دنیا کاش فردا همان روزی باشد که إنَّهُم یَرَونه بَعیداً و نَراهُ قریباً ! همان روزی که حتی مؤمنین میگویند: فکر نمیکردیم انقدر زود اتفاق بیفتد! همان روزی که بین رُکن و مقام می ایستد و به تمام عالَم ندا می دهد: ألا یا أهلَ العالَم أنا الصَّمصام المُنتَقم! ألا یا أهلَ العالَم إنَّ جَدّیَ الحُسین، قَتَلوه عَطشاناً .............. اصلاً آقا گویی کعبه را برای شما خلوت کرده اند! به حق حضرت مادر *بیا* ..... پی‌نوشت : و قال: شیعَتُنا أَصبَرُ مِنّا لِأَنّا نَصبِر وَ نَحنُ نَعلَم وَ هُمْ یَصبِرون وَ هُم لا یَعلَمون😞 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
-------------***----------- سه سال پیش، همین روز و شب‌ها بود که رسیده بودم سامرا و کنار سرداب جاخوش کرده بودم. نه این‌که روبه‌راه باشم و زیارت‌های حضرت را پشت سر هم رج بزنم؛ نه. خسته از همه چیز، فقط جایی پیدا کرده بودم که حال و هوایش، حال و هوایم را عوض کند. کتاب دعای عربی را هم ـ که عراقی‌ها کنار سرداب گذاشته بودند ـ فقط برای این برداشتم که مقدمه‌اش را بخوانم و به عربی‌بلدبودنم بنازم. مقدمه، کلیاتی درباره امام زمان و نواب خاصش بود اما ناگهان مطلب جدیدی رو کرد: تاریخ وفات علی‌بن‌محمد سمری ـ که آخرین نائب خاص حضرت بود ـ پانزدهم شعبان بوده! نمی‌دانستم؛ اما آن موقع بود که تازه فهمیدم *چرا نیمه‌ی شعبان‌ها این‌قدر سنگین است و دل آدم به شادی راضی نمی‌شود.* درست است که نیمه شعبانِ سال دویست و پنجاه و پنج، روز عید و میلاد حضرت ولی‌عصر بوده اما دقیقا هفتادوچهارسال بعد در همان روز، دوران غیبت صغری به پایان رسیده و عزای عالَم و آدم شروع شده. همانجا کنار سرداب، یاد این متن پایینی افتادم و فهمیدم که در واقع روضه نیمه‌ی شعبان را نوشته‌ام؛ همان وقتی که از علی‌بن‌محمد سمری پرسیدند «جانشین‌ت کیست» و او همین‌طور که داشت جان می‌داد، گفت: «لله امرٌ هو بالغه»... امروز هم وقتی خورشید غروب کند، دقیقا هزار و صد و دوازده سال است که از نیمه شعبانِ سال سیصد و بیست و نُه گذشته و صدای علی‌بن‌محمد سمری هنوز دارد توی تاریخ می‌پیچد و همین‌طور که دارد جان می‌دهد، جواب ناله‌های بشر و عنادها و انکارها یا سستی‌ها و مستی‌هایش را می‌دهد: لله امرٌ هو بالغه... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توقیع را جلوی چشمانش گرفته بود و زمان مرگ خودش را از روی دست‌خطِ حضرت می‌خواند: «بسم الله الرحمن الرحیم. ای علی‌بن‌محمّد سَمُری! خداوند در وفات تو به برادرانت اجر دهد. تو شش روز دیگر خواهی مُرد. پس کارهایت را جمع کن و به هیچ‌کس برای جانشینی‌ت وصیت نکن که غیبت دوم واقع شده است ...» شیعیان مشغول رونویسی از توقیع شدند و بعد از استنساخ، عرض ادبی کردند و رفتند. [رفتند؟ همین؟ خاک بر سرشان نریختند؟ ضجه نزدند؟ التماس نکردند؟ رفتند؟] شش روز بعد، به خانه‌ی سَمُری برگشتند و آخرین نائب خاصّ حضرت را دیدند که دارد جان می‌دهد. انگار تازه باورشان شده بود که بدبختی به سراغ‌شان آمده. هفته‌ی قبل خودشان رونویسی کرده بودند که «به هیچ کس برای جانشینی‌ت وصیت نکن» ولی دوباره پرسیدند: ـ بعد از تو جانشین‌ت کیست؟ آنجا بود که فهمیدند دیگر دورانِ سوال‌های بی‌پاسخ فرارسیده. چون با این‌که سَمُری خیلی سخت به حرف آمد، اما آخرین پرسش از بهترین پاسخ‌دهنده، عملاً بی‌جواب ماند: + *لله أمرٌ هو بالغه* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا درست است که بدون شما خوشیم و نبودن‌تان مشکل حادّی برای روزمرّگی‌های‌مان درست نمی‌کند؛ اما بالاخره ادای ناراحت‌ها را که باید دربیاوریم! اصلاً چرا ما برای غیبت، مجلس نمی‌گیریم و روضه نمی‌خوانیم؟! مگر به ما یاد نداده‌اند که در ندبه بگوییم: «هل من معین فاُطیل معه العویل و البکاء» ؟ پس چرا به همدیگر کمک نمی‌کنیم برای گریه‌ی دسته‌جمعی بخاطر نبودن‌تان؟ مگر مصیبت فقط همان لحظه‌ای بود که حسین با تن چاک‌چاک، صورتش را روی خاک گرم کربلا گذاشت؟! مگر یکی از بزرگترین بدبختی‌های ما همان لحظه‌ای نیست که آخرین نائب خاصّ گفت «لله أمرٌ هو بالغه» و چشم‌هایش را روی‌هم گذاشت؟ چرا شاعری نمی‌آید این مصرع معروفِ پایینی را با ابیات دیگری از جنس روضه‌های غیبت ادامه دهد؟ اگر شعرش جور بشود، شاید بتوانیم کسی را پیدا کنیم که نفَسش مثل نفَس مرحوم «کوثری» باشد و گوشه‌ی حسینیه‌ی جماران بایستد و با حال نزار، دقایق آخرِ علی بن محمّد سَمُری را برای‌مان تعریف کند. همان دقایقی را یادآوری کند که «باب الله الذی منه یؤتی» بسته شد و ما بی‌چاره و بیچاره شدیم و بخواند: آااااااه از آااان لحظه‌ای ... @msnote 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --------- درد شکفتن امروز دچار انتظار شدیم! از همان انتظارهای مضطرب شیرین😊👶 برای یکی از نزدیکان عزیز که وقتش رسیده بود بارش را زمین بگذارد... دردها از وسط صبح و ظهر شروع شد رفتند بیمارستان، ما در خانه منتظر. قرآن ها را برداشتم دادم دست همه گفتم انشقاق بخوانیم خودم شروع کردم بار اول خواندم بار دوم اما.... انگار تازه این سوره را کشف کرده ام! انگار اولین بار بود که این آیه ها را میبینم!! احساس کردم این سوره برای ما زنان مادر نازل شده! انگار دقیقاً دارد، با استعاره، درباره رویداد باعظمت زایمان حرف میزند! و رنج تولد نوزاد را تشریح میکند: وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا و تَخَلَّتْ وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ . هنگامی که زمین کشیده میشود، و آنچه در درونش است را بیرون می اندازد و خالی میشود! و در این امر، اطاعت پروردگار خود را کرده و این است که کند! و آنگاه… این آیه عجیب این آیه عظیم، شیرین ترین و دلپذیرترین نتیجه این رنج : يَآ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ مخلوق من ای زن! رنج میبری و من از رنج تو آگاهم! رنج هایت در راه رسیدن به من است و بدان که در انتها، به ملاقات من خواهی رسید! 😭😭😭 با چشمهای تار از اشک، نفسم حبس شد! انگار که برای اولین بار خون به قلب من رسیده باشد، قلبم تپیدن گرفت! لحظاتی انگار بین من و خدا خلوتی شده باشد؛ منِ زن و خدای ربّ ! بی هیچ پرده ای... و گویی لحظه ای به جای خون، نور در وجودم گسترده شد . سپس آیه معطر بعد، نیلوفرانه به شاهرگ های قلبم پیچید: فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيراً انگار خدا در گوشم گفت: بانو زائو! بلند شو و زندگی از سر بگیر که حساب‌ت سبُک شد! آمرزیدم تو را به سبب دردهایی که برای تولد خلیفه من در زمین متحمل شدی به سبب رنجی که آگاهانه انتخابش کردی و عاشقانه در آغوشش گرفتی! به خاطر آسایشی که از خود گرفتی تا بار دیگر انسانی از بهشت به زمین کند برای ادای پیمانی که با من در اَلَست ازلی بست… . . . سوره که تمام شد و قلبم که کمی آرام گرفت، به مادرم گفتم: یقین دارم بچه بدنیاآمده!😊 زنگ بزنیم و احوال بپرسیم. زنگ زدیم و بچه درست در همان دقایق به دنیا آمده بود! گویی تشعشع لحظه ملکوتی زایمان ، مرا از راه دور فراگرفته بود و همان بود که دلم این چنین صدای خدا را میشنید… . . 🖋هـجرتــــــــــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- کلاس نرفتم. توفیق نشستن منظم و درست حسابی پای و گوش دادن صوت هم نداشتم. پای منبر نشستن خوبه ها. اما خب هی دنبال "چیز جدید" یادگرفتن بودن خوب نیست! همونایی که بلدیم رو عمل کنیم، خدا چیزایی که نمیدونیم رو بهمون می‌فهممونه (اتفاقا علما و اساتید بزرگ اخلاق هم همین چیزای معمولی رو میگن. یادآوری همین اصولی که همه بلدیم؛ اما عمل یُخ!) بگذریم میخوام بگم الان یه چیز کارشناسی خفن نمیخوام بگم اما تو این زندگی، یه چیزو تو رفتار با دریافتم: . اینکه *بفهمم و یادم باشه* که موضوع زندگی "من"، "همسر من و رفتارهاش" نیست! زندگی من "درباره خود من"ه! این منم که دارم در "زمین ویژه خودم" زندگی میکنم حالا تو این بازی افراد دیگه ای هم حضور دارن، اما مسئله منم! ! تا کی میخوام اسیر واکنش های طرف مقابل باشم؟ اسیر مقابله؟ اون اینو گفت منم اینو جوابش دادم😒 اون این کاری کرد منم اینطوری کردم😤 بسه! زندگی من راجع به من ه! نه دیگران! زندگی هرکس درباره خودشه! خودش! تنها! هرکسی هم خودش خوب میدونه چکاره ست! إنّ الانسان علی نَفسه بصیرة هرچقدرم بخواد توجیه بیاره و ببافه! و لو القي معاذیره! . مسئله اینه که من در روزمره م، یادم میره که مهم ترین ، است (و خدای من!) بالاخره ما اعتقاد داریم که این زندگیِ چندده ساله دنیا، تمام زندگی ما نیست دیگه؟ یه چیزی پشت این زندگی هست؟ از تمام اتفاق های زندگی من، قراره یه چیزی برای من دربیاد؟ منم که باید به یه جایی برسم؟ به یه رشدی کمالی چیزی؟ منم که باید یه روزی پاسخ بدم؟ تنها؟ در برابر معبود یکتا؟ . خدا اگر ه، من هم میشم ** پس جز اینه که در هر رفتار و گفتار و پندارم باید * و بهترین* رو انتخاب کنم؟ جز اینه که موضوع، *"منم و انتخاب های من"* ؟؟ نه شوهر و بچه و همکار و همسایه و انتخاب هاشون؟! اونا موضوع زندگی خودشونن! رفتار اونها مال خودشونه! مال بازی خودشون. من آیا در مواجهه با اونها، *بهترینِ خودم* هستم یا نه؟؟ 😌 پی‌نوشت ۱- برای تلنگر خودم نوشتم.ضعف دارم توش ۲- قطعاً منظور مورد ظلم واقع شدن نیست! اما آیا با مقابله به مثل و رفتارهای نسنجیده و کریه (در عالم معنا) درست میشه؟؟ هرگز!ضمن اینکه اون ظالم، همسر اوست. آیا وظیفه ای در قبالش نداره جز شاخ زدن و "نشونش میدم"؟ و آیا اصلاح حقیقی افراد جز با صبر و و انجام میشه؟ ۳- همسرداری مرد و زن نداره. اخلاق و کمال و رشد زن و مرد نداره. زندگی راجع به من ه و من، زن و مرد نداره! و اصلاً مگر کم عارف و عالم برزرگ داشتیم که به سبب صبری که بر بداخلاقی زنشون کردن به کرامات رسیدن؟ از عرفا داشتیم که به خاطر صبر و عطوفتی که دربرابر کتک خوردن از همسرشون (😰) داشتن، بهشون چشم برزخی عطا شده. يعنی فک کن تا دم در خونه با چه عزت و جلالی میومدن با احترام از طرف کلی از شاگردان، تو خونه که پا میذاشتن از زنشون کتک میخوردن! 😢اما انقققدر که اسلام بر رعایت حقوق زن در خانه و بالاتر از گل به او نگفتن تاکید داره، بزرگان دین بسیار اهل رعایت همسر در خانه بودن و بسیاری از کرامات شون رو از همینجا گرفتن! حالا البته باز نگم خب پس مرد موظفه رعایت کنه، اخلاق اسلامی اینو میگه! قرارشد من *به خودم فکر کنم* ؛ فارغ از دیگران. چه زن خانه ام چه مرد خانه چه دختر/پسر خانه. این بستر، بستر تربیت منه، بستر رشد من. ۴- بحث ارتباطی با امر به معروف و نهی از منکر نداره. یا مثلا آیه مبارکه «قوا انفسکم و اهلیکم». منظور مشخصه. رهاشدن از اسارت واکنش! ۵- همسر من هرکی هست و هرجور هست، *من کی هستم و چه جورم؟ موضوع اینه!* 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8