من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
نه دست با تو درآویختن نه پای گریز
نه احتمال فراق و نه اختیار وصول
کمند #عشق نه بس بود زلف مفتولت
که روی نیز بکردی ز دوستان مفتول
من آنم ار تو نه آنی که بودی اندر عهد
به دوستی که نکردم ز دوستیت عدول
ملامتت نکنم گر چه بیوفا یاری
هزار جان عزیزت فدای طبع ملول
مرا گناه #خود است ار ملامت تو برم
که #عشق بار گران بود و من ظلوم جهول
گر آن چه بر سر من میرود ز دست فراق
علی التمام فروخوانم الحدیث یطول
ز دست گریه کتابت نمیتوانم کرد
که مینویسم و در حال میشود مغسول
من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی
حکیم را نرسد کدخدایی بهلول
طریق #عشق به گفتن نمیتوان آموخت
مگر کسی که بود در طبیعتش مجبول
اسیر بند غمت را به لطف #خویش بخوان
که گر به قهر برانی کجا شود مغلول
نه زور بازوی #سعدی که دست قوت شیر
سپر بیفکند از تیغ غمزه مسلول
#من_ایستادهام_اینک_به_خدمتت_مشغول #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/365
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من اندر #خود نمییابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم
تنم فرسود و عقلم رفت و #عشقم همچنان باقی
وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم
بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم
مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان
وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم
مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه
که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم
سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم
دگر ره پای میبندد وفای عهد اصحابم
نگفتی بیوفا یارا که #دلداری کنی ما را
الا ار دست میگیری بیا کز سر گذشت آبم
زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم
حیات #سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمیدانم مکن محروم از این بابم
#من_اندر_خود_نمییابم_که_روی_از_دوست_برتابم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/350
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من آن نیام که #دل از مهرِ دوست بردارم
و گر ز کینهٔ دشمن به جان رسد کارم
نه رویِ رفتنم از خاکِ آستانهٔ دوست
نه احتمالِ نشستن نه پایِ رفتارم
کجا روم که #دلم پایبندِ مهرِ کسی ست
سفر کنید #رفیقان که من گرفتارم
نه او به چشمِ ارادت نظر به جانبِ ما
نمیکند که من از ضعف #ناپدیدارم
اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من این طریقِ محبت ز دست نگذارم
مرا به منظرِ #خوبان اگر نباشد میل
درست شد به حقیقت که نقشِ دیوارم
در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم
به #عشقِ رویِ تو اقرار میکند #سعدی
همه جهان به در آیند گو به انکارم
کجا توانمت انکارِ دوستی کردن
که آبِ دیده گواهی دهد به اقرارم
#من_آن_نیام_که_دل_از_مهرِ_دوست_بردارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/325
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من آن قلاش و رند بینوایم
که در رندی مغان را پیشوایم
#گدای_درد_نوش_می_پرستم
حریف پاکباز کم دغایم
ز بند زهد و قرابی برستم
نه مرد زرق و سالوس و ریایم
#ردا_و_طیلسان_یکسو_نهادم
همه زنار شد بند قبایم
مگر خاکم ز میخانه سرشتند
که هر دم سوی میخانه گرایم؟
کجایی، ساقیا، جامی به من ده
که یک دم با حریفان خوش برآیم
#مرا_برهان_زخود،_کز_جان_به_جانم
درین وحشت سرا تا چند پایم؟
زمانی شادمان و خوش نبودم
از آنم کاندرین وحشت سرایم
مرا از درگه پاکان براندند
به صد خواری، که رند ناسزایم
برون کردندم از کعبه به خواری
درون بتکده کردند جایم
درین ره خواستم زد دست و پایی
بریدند، ای دریغا، دست و پایم
بماندم در بیابان تحیر
نه ره پیدا کنون، نه رهنمایم
امید از هر که هست اکنون بریدم
فتاده بر در لطف خدایم
از آن است این همه بیداد بر من
که پیوسته ز یار خود جدایم
ز بیداد زمانه وارهم من
عراقی گر کند از کف رهایم
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1054
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
ستم از کسیست بر من که ضرورت است بردن
نه قرار زخم #خوردن نه مجال آه دارم
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم
نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم
بسم از قبول عامی و صلاح نیکنامی
چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم
تن من فدای جانت سر بنده وآستانت
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم
چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد
نه مروت است اگر من نظر تباه دارم
چه شب است یا رب امشب که ستارهای برآمد
که دگر نه #عشق #خورشید و نه مهر ماه دارم
مکنید دردمندان #گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
که نه روی #خوب دیدن گنه است پیش #سعدی
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم
#من_اگر_نظر_حرام_است_بسی_گناه_دارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/320
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از دست کمانداران ابرو
نمییارم گذر کردن به هر سو
دو چشمم خیره ماند از روشنایی
ندانم قرص #خورشید است یا رو
بهشت است این که من دیدم نه رخسار
کمند است آن که وی دارد نه گیسو
لبان لعل چون #خون کبوتر
سواد زلف چون پر پرستو
نه آن سرپنجه دارد شوخ عیار
که با او بر توان آمد به بازو
همه جان #خواهد از عشاق مشتاق
ندارد سنگ کوچک در ترازو
نفس را بوی #خوش چندین نباشد
مگر در جیب دارد #ناف آهو
لب خندان #شیرین منطقش را
نشاید گفت جز ضحاک جادو
غریبی سخت محبوب اوفتادهست
به ترکستان رویش خال هندو
عجب گر در چمن برپای خیزد
که پیشش سرو ننشیند به زانو
و گر بنشیند اندر محفل عام
دو صد فریاد برخیزد ز هر سو
به یاد روی #گلبوی #گل اندام
همه شب خار دارم #زیر پهلو
تحمل کن جفای یار #سعدی
که جور نیکوان ذنبیست معفو
#من_از_دست_کمانداران_ابرو #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/323
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از اینجا به ملامت نروم
که من اینجا به امیدی گروم
گر به عقلم سخنی میگویند
بیم آن است که دیوانه شوم
گوش #دل رفته به آواز سماع
نتوانم که نصیحت شنوم
همه گو باد ببر خرمن عمر
دو جهان بی تو نیرزد دو جوم
دوستان عیب و ملامت مکنید
کانچه #خود کاشته باشم دروم
من بیچاره گردن به کمند
چه کنم گر به رکابش نروم
#سعدیا گفت به #خوابم بینی
بیوفا یارم اگر میغنوم
#من_از_اینجا_به_ملامت_نروم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/280
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همیگذرد روزگار مسکینم؟
من اهل دوزخم ار بی تو زنده #خواهم شد
که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود #شریفت جهان نمیبینم
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه #شمعْ پیش بالینم
ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم
نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار
چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
به هر جفا که توانی که سنگ #زیرینم
چو #بلبل آمدمت تا چو #گل ثنا گویم
چو #لاله #لال بکردی زبان تحسینم
مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت
تو میکشی به سر پنجهٔ نگارینم
چو #ناف آهو #خونم بسوخت در #دل تنگ
برفت در همه آفاق بوی مُشکینم
هنر بیار و زبان آوری مکن #سعدی
چه حاجت است بگوید شکر که #شیرینم
#من_از_تو_صبر_ندارم_که_بی_تو_بنشینم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/283
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
که #خوش بود ز عزیزان تحمل #خواری
به هر سلاح که #خون مرا بخواهی ریخت
حلال کردمت الا به تیغ بیزاری
تو در #دل من از آن #خوشتری و #شیرینتر
که من ترش بنشینم ز تلخ گفتاری
اگر دعات ارادت بود و گر دشنام
بگوی از آن لب #شیرین که شهد میباری
اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد
که در کمند تو راحت بود گرفتاری
به انتظار عیادت که دوست میآید
خوش است بر #دلِ رنجورِ #عشق، بیماری
گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
به #شرط آن که به دست رقیب نسپاری
تو میروی و مرا چشم و #دل به جانب توست
ولی چه سود که جانب نگه نمیداری
گرت چو من غم #عشقی زمانه پیش آرد
دگر غم همه عالم به هیچ نشماری
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
که هر چه پیش تو سهل است سهل پنداری
حکایت من و مجنون به یکدگر ماند
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری
بنال #سعدی اگر چاره وصالت نیست
که نیست چاره بیچارگان به جز زاری
#من_از_تو_روی_نپیچم_گرم_بیازاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/127
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت
تا بیایند عزیزان به مبارک بادم
من که در هیچ مقامی نزدم خیمهی انس
پیش تو رخت بیفکندم و #دل بنهادم
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ
یاد تو مصلحت #خویش ببرد از یادم
به وفای تو کز آن روز که #دلبند منی
دل نبستم به وفای کس و در نگشادم
تا خیال قد و بالای تو در فکر من است
گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم
به سخن راست نیاید که چه #شیرین سخنی
وین عجبتر که تو #شیرینی و من فرهادم
دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک
حاصل آن است که چون طبل تهی پربادم
مینماید که جفای فلک از دامن من
دست کوته نکند تا نکند بنیادم
ظاهر آن است که با سابقهی حکم ازل
جهد سودی نکند تن به قضا در دادم
ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم
داوری نیست که از وی بستاند دادم
دلم از صحبت #شیراز به کلی بگرفت
وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم
هیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسد
عجب ار #صاحب دیوان نرسد فریادم
#سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح
نتوان مرد به سختی که من این جا زادم
#من_از_آن_روز_که_در_بند_توام_آزادم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/342
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من #خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و #گل من در #دل من مهر تو بود
با #خود آوردم از آن جا نه به #خود بربستم
من #غلام توام از روی حقیقت لیکن
با وجودت نتوان گفت که من #خود هستم
دائما عادت من گوشه نشستن بودی
تا تو برخاستهای از طلبت ننشستم
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
#سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی #دل
نروم باز گر این بار که رفتم جستم
#من_خود_ای_ساقی_از_این_شوق_که_دارم_مستم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/347
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت #دل امیدوار من دارد
به پای سرو درافتادهاند #لاله و #گل
مگر #شمایل قد نگار من دارد
نشان راه سلامت ز من مپرس که #عشق
زمام خاطر بیاختیار من دارد
گلا و تازه #بهارا تویی که عارض تو
طراوت #گل و بوی #بهار من دارد
دگر سر من و بالین عافیت هیهات
بدین #هوس که سر خاکسار من دارد
به هرزه در سر او روزگار کردم و او
فراغت از من و از روزگار من دارد
مگر به درد #دلی بازماندهام یا رب
کدام دامن همت غبار من دارد
به #زیر بار تو #سعدی چو خر به #گل درماند
دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد
#مگر_نسیم_سحر_بوی_یار_من_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/564
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈