eitaa logo
الهام انیمیشن
91 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول نه دست با تو درآویختن نه پای گریز نه احتمال فراق و نه اختیار وصول کمند نه بس بود زلف مفتولت که روی نیز بکردی ز دوستان مفتول من آنم ار تو نه آنی که بودی اندر عهد به دوستی که نکردم ز دوستیت عدول ملامتت نکنم گر چه بی‌وفا یاری هزار جان عزیزت فدای طبع ملول مرا گناه است ار ملامت تو برم که بار گران بود و من ظلوم جهول گر آن چه بر سر من می‌رود ز دست فراق علی التمام فروخوانم الحدیث یطول ز دست گریه کتابت نمی‌توانم کرد که می‌نویسم و در حال می‌شود مغسول من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی حکیم را نرسد کدخدایی بهلول طریق به گفتن نمی‌توان آموخت مگر کسی که بود در طبیعتش مجبول اسیر بند غمت را به لطف بخوان که گر به قهر برانی کجا شود مغلول نه زور بازوی که دست قوت شیر سپر بیفکند از تیغ غمزه مسلول ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/365 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من اندر نمی‌یابم که روی از دوست برتابم بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم تنم فرسود و عقلم رفت و همچنان باقی وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم دگر ره پای می‌بندد وفای عهد اصحابم نگفتی بی‌وفا یارا که کنی ما را الا ار دست می‌گیری بیا کز سر گذشت آبم زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم حیات آن باشد که بر خاک درت میرد دری دیگر نمی‌دانم مکن محروم از این بابم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/350 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من آن نی‌ام که از مهرِ دوست بردارم و گر ز کینهٔ دشمن به جان رسد کارم نه رویِ رفتنم از خاکِ آستانهٔ دوست نه احتمالِ نشستن نه پایِ رفتارم کجا روم که پای‌بندِ مهرِ کسی ست سفر کنید که من گرفتارم نه او به چشمِ ارادت نظر به جانبِ ما نمی‌کند که من از ضعف اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی من این طریقِ محبت ز دست نگذارم مرا به منظرِ اگر نباشد میل درست شد به‌ حقیقت که نقشِ دیوارم در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم به رویِ تو اقرار می‌کند همه جهان به‌ در آیند گو به انکارم کجا توانمت انکارِ دوستی کردن که آبِ دیده گواهی دهد به اقرارم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/325 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من آن قلاش و رند بی‌نوایم که در رندی مغان را پیشوایم حریف پاکباز کم دغایم ز بند زهد و قرابی برستم نه مرد زرق و سالوس و ریایم همه زنار شد بند قبایم مگر خاکم ز میخانه سرشتند که هر دم سوی میخانه گرایم؟ کجایی، ساقیا، جامی به من ده که یک دم با حریفان خوش برآیم ،_کز_جان_به_جانم درین وحشت سرا تا چند پایم؟ زمانی شادمان و خوش نبودم از آنم کاندرین وحشت سرایم مرا از درگه پاکان براندند به صد خواری، که رند ناسزایم برون کردندم از کعبه به خواری درون بتکده کردند جایم درین ره خواستم زد دست و پایی بریدند، ای دریغا، دست و پایم بماندم در بیابان تحیر نه ره پیدا کنون، نه رهنمایم امید از هر که هست اکنون بریدم فتاده بر در لطف خدایم از آن است این همه بیداد بر من که پیوسته ز یار خود جدایم ز بیداد زمانه وارهم من عراقی گر کند از کف رهایم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1054 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم چه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارم ستم از کسیست بر من که ضرورت است بردن نه قرار زخم نه مجال آه دارم نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم نه اگر همی‌نشینم نظری کند به رحمت نه اگر همی‌گریزم دگری پناه دارم بسم از قبول عامی و صلاح نیکنامی چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم تن من فدای جانت سر بنده وآستانت چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد نه مروت است اگر من نظر تباه دارم چه شب است یا رب امشب که ستاره‌ای برآمد که دگر نه و نه مهر ماه دارم مکنید دردمندان از شب جدایی که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم که نه روی دیدن گنه است پیش تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/320 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از دست کمانداران ابرو نمی‌یارم گذر کردن به هر سو دو چشمم خیره ماند از روشنایی ندانم قرص است یا رو بهشت است این که من دیدم نه رخسار کمند است آن که وی دارد نه گیسو لبان لعل چون کبوتر سواد زلف چون پر پرستو نه آن سرپنجه دارد شوخ عیار که با او بر توان آمد به بازو همه جان از عشاق مشتاق ندارد سنگ کوچک در ترازو نفس را بوی چندین نباشد مگر در جیب دارد آهو لب خندان منطقش را نشاید گفت جز ضحاک جادو غریبی سخت محبوب اوفتاده‌ست به ترکستان رویش خال هندو عجب گر در چمن برپای خیزد که پیشش سرو ننشیند به زانو و گر بنشیند اندر محفل عام دو صد فریاد برخیزد ز هر سو به یاد روی اندام همه شب خار دارم پهلو تحمل کن جفای یار که جور نیکوان ذنبیست معفو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/323 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از اینجا به ملامت نروم که من اینجا به امیدی گروم گر به عقلم سخنی می‌گویند بیم آن است که دیوانه شوم گوش رفته به آواز سماع نتوانم که نصیحت شنوم همه گو باد ببر خرمن عمر دو جهان بی تو نیرزد دو جوم دوستان عیب و ملامت مکنید کانچه کاشته باشم دروم من بیچاره گردن به کمند چه کنم گر به رکابش نروم گفت به بینی بی‌وفا یارم اگر می‌غنوم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/280 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم بپرس حال من آخر چو بگذری روزی که چون همی‌گذرد روزگار مسکینم؟ من اهل دوزخم ار بی تو زنده شد که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی که بی وجود جهان نمی‌بینم چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به شب فراق منه پیش بالینم ضرورت است که عهد وفا به سر برمت و گر جفا به سر آید هزار چندینم نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان به هر جفا که توانی که سنگ چو آمدمت تا چو ثنا گویم چو بکردی زبان تحسینم مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت تو می‌کشی به سر پنجهٔ نگارینم چو آهو بسوخت در تنگ برفت در همه آفاق بوی مُشکینم هنر بیار و زبان آوری مکن چه حاجت است بگوید شکر که ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/283 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری که بود ز عزیزان تحمل به هر سلاح که مرا بخواهی ریخت حلال کردمت الا به تیغ بیزاری تو در من از آن و که من ترش بنشینم ز تلخ گفتاری اگر دعات ارادت بود و گر دشنام بگوی از آن لب که شهد می‌باری اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد که در کمند تو راحت بود گرفتاری به انتظار عیادت که دوست می‌آید خوش است بر رنجورِ ، بیماری گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم به آن که به دست رقیب نسپاری تو می‌روی و مرا چشم و به جانب توست ولی چه سود که جانب نگه نمی‌داری گرت چو من غم زمانه پیش آرد دگر غم همه عالم به هیچ نشماری درازنای شب از چشم دردمندان پرس که هر چه پیش تو سهل است سهل پنداری حکایت من و مجنون به یکدگر ماند نیافتیم و بمردیم در طلبکاری بنال اگر چاره وصالت نیست که نیست چاره بیچارگان به جز زاری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/127 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از آن روز که در بند توام آزادم پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند در من از بس که به دیدار عزیزت شادم خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت تا بیایند عزیزان به مبارک بادم من که در هیچ مقامی نزدم خیمه‌ی انس پیش تو رخت بیفکندم و بنهادم دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ یاد تو مصلحت ببرد از یادم به وفای تو کز آن روز که منی دل نبستم به وفای کس و در نگشادم تا خیال قد و بالای تو در فکر من است گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم به سخن راست نیاید که چه سخنی وین عجبتر که تو و من فرهادم دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک حاصل آن است که چون طبل تهی پربادم می‌نماید که جفای فلک از دامن من دست کوته نکند تا نکند بنیادم ظاهر آن است که با سابقه‌ی حکم ازل جهد سودی نکند تن به قضا در دادم ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم داوری نیست که از وی بستاند دادم دلم از صحبت به کلی بگرفت وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم هیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسد عجب ار دیوان نرسد فریادم حب وطن گر چه حدیثیست صحیح نتوان مرد به سختی که من این جا زادم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/342 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من ای ساقی از این شوق که دارم مستم تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم به حق مهر و وفایی که میان من و توست که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم پیش از آب و من در من مهر تو بود با آوردم از آن جا نه به بربستم من توام از روی حقیقت لیکن با وجودت نتوان گفت که من هستم دائما عادت من گوشه نشستن بودی تا تو برخاسته‌ای از طلبت ننشستم تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم با تو نگفتم که مرو در پی نروم باز گر این بار که رفتم جستم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/347 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد که راحت امیدوار من دارد به پای سرو درافتاده‌اند و مگر قد نگار من دارد نشان راه سلامت ز من مپرس که زمام خاطر بی‌اختیار من دارد گلا و تازه تویی که عارض تو طراوت و بوی من دارد دگر سر من و بالین عافیت هیهات بدین که سر خاکسار من دارد به هرزه در سر او روزگار کردم و او فراغت از من و از روزگار من دارد مگر به درد بازمانده‌ام یا رب کدام دامن همت غبار من دارد به بار تو چو خر به درماند دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/564 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈