eitaa logo
الهام انیمیشن
93 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
جنگ از طرف دوست آزار نباشد یاری که تحمل نکند یار نباشد گر بانگ برآید که سری در قدمی رفت بسیار مگویید که بسیار نباشد آن بار که گردون نکشد یار سبکروح گر بر عشاق نهد بار نباشد تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی تا شب نرود پدیدار نباشد آهنگ دراز شب رنجوری مشتاق با آن نتوان گفت که بیدار نباشد از دیده من پرس که شب مستی چون خاستن و خفتن بیمار نباشد گر دست به بری همان است کانجا که ارادت بود انکار نباشد از من مشنو دوستی مگر آن گاه کم پای برهنه خبر از خار نباشد مرغان قفس را المی باشد و شوقی کان مرغ نداند که گرفتار نباشد دل آینه صورت غیب است ولیکن شرط است که بر آینه زنگار نباشد حیوان را که سر از گران شد در بند نسیم اسحار نباشد آن را که بصارت نبود یوسف صدیق جایی بفروشد که خریدار نباشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/529 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو در عالم نباشد عجب گر در چمن برپای خیزی که سرو راست پیشت خم نباشد مبادا در جهان رویی که رویت بیند و خرم نباشد من اول روز دانستم که این عهد که با من می‌کنی محکم نباشد که دانستم که هرگز سازگاری پری را با بنی آدم نباشد مکن یارا مجروح مگذار که هیچم در جهان مرهم نباشد بیا تا جان در تو ریزم که بخل و دوستی با هم نباشد نخواهم بی تو یک دم زندگانی که طیب عیش بی همدم نباشد نظر گویند با که داری که غم با یار گفتن غم نباشد حدیث دوست با دشمن نگویم که هرگز مدعی محرم نباشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/528 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر سروی به بالای تو باشد نه چون بشن تو باشد و گر در مجلس نشیند نپندارم که همتای تو باشد و گر دوران ز سر گیرند هیهات که مولودی به سیمای تو باشد که دارد در همه لشکر کمانی که چون ابروی تو باشد مبادا ور بود غارت در اسلام همه یغمای تو باشد برای نشاید در تو پیوست همی‌سازیم تا رای تو باشد دو عالم را به یک بار از تنگ برون کردیم تا جای تو باشد یک امروزست ما را نقد ایام مرا کی صبر فردای تو باشد خوشست اندر سر دیوانه سودا به آن که سودای تو باشد سر چو رفتن از دست همان بهتر که در پای تو باشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/526 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا کی ای من بار تنهایی کشد ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد کی شکیبایی توان کردن چو عقل از دست رفت عاقلی باید که پای اندر شکیبایی کشد سروبالای منا گر چون آیی در چمن خاک پایت نرگس اندر چشم بینایی کشد روی تاجیکانه‌ات بنمای تا داغ حبش آسمان بر چهره ترکان یغمایی کشد شهد ریزی چون دهانت دم به زند فتنه انگیزی چو زلفت سر به رعنایی کشد دل نماند بعد از این با کس که گر آهنست ساحر چشمت به مغناطیس کشد خود هنوزت پسته خندان عقیقین نقطه‌ایست باش تا گردش قضا پرگار مینایی کشد دم درکش ار دیوانه که گر چه از خیزد به شیدایی کشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/522 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد چو سوخته روزی در انجمن بکشد به لطف اگر بخرامد هزار ببرد به قهر اگر بستیزد هزار تن بکشد اگر آب حیاتست در دهان و لبش مرا عجب نبود کان لب و دهن بکشد گر ایستاد حریفی اسیر بماند و گر گریخت خیالش به تاختن بکشد مرا که قوت کاهی نه کی دهد زنهار بلای که فرهاد کوهکن بکشد کسان عتاب کنندم که ترک بگوی به نقد اگر نکشد این سخن بکشد به عابد اوثان اگر بباید کشت مرا چه حاجت کشتن که وثن بکشد به دوستی کردم ز چشم شوخش گفت عجب نباشد اگر مست تیغ زن بکشد به یک که برآمیخت یار با اغیار بسی نماند که غیرت وجود من بکشد به گفت که من جمعم ای مرا از آن چه که پروانه بکشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/523 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد چو خاطر رفتن به جز تنها نمی‌باشد دو چشم از در پیشت فراغ از حال درویشت مگر کز نگه در ما نمی‌باشد ملک یا چشمه نوری پری یا لعبت حوری که بر سوری چنین نمی‌باشد پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی‌باشد چو نتوان ساخت بی رویت بباید ساخت با که ما را از سر کویت سر دروا نمی‌باشد مرو هر سوی و هر جاگه که مسکینان نیند آگه نمی‌بیند کست که او شیدا نمی‌باشد جهانی در پیت مفتون به جای آب گریان عجب می‌دارم از هامون که چون دریا نمی‌باشد همه شب می‌پزم سودا به بوی وعده فردا شب سودای را مگر فردا نمی‌باشد چرا بر خاک این منزل نگریم تا بگیرد ولیکن با تو آهن دمم گیرا نمی‌باشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/524 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد ترک سر گفتن قدمی باشد بسیار زبونی‌ها بر روا دارد درویش که بازارش با محتشمی باشد زین سان که وجود توست ای صورت روحانی شاید که وجود ما پیشت عدمی باشد گر جمله صنم‌ها را صورت به تو مانستی شاید که مسلمان را قبله صنمی باشد با آن که اسیران را کشتی و خطا کردی بر کشته گذر کردن نوع کرمی باشد رقص از سر ما بیرون امروز نخواهد شد کاین مطرب ما یک دم خاموش نمی‌باشد هر کو به همه عمرش سودای بودست داند که چرا دیوانه همی‌باشد کس بر الم ریشت واقف نشود الا به کسی گویی کاو را المی باشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/525 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تفاوتی نکند قدر پادشایی را که التفات کند کمترین گدایی را به جان دوست که دشمن بدین رضا ندهد که در به روی ببندند آشنایی را مگر حلال نباشد که بندگان ملوک ز خیل‌خانه برانند بی‌نوایی را و گر تو جور کنی رای ما دگر نشود هزار شکر بگوییم هر جفایی را همه سلامت آرزو کند مردم خلاف من که به جان می‌خرم بلایی را حدیث نداند کسی که در همه عمر به سر نکوفته باشد در سرایی را خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو ندید جایی را سری به صحبت بیچارگان فرود آور همین قدر که ببوسند خاک پایی را قبای از این در بدن تواند بود بدن نیفتد از این قبایی را اگر تو روی نپوشی بدین لطافت و حسن دگر نبینی در پارس پارسایی را منه به جان تو بار فراق بر ریش که پشه‌ای نبرد سنگ آسیایی را دگر به دست نیاید چو من وفاداری که ترک می‌ندهم عهد بی‌وفایی را دعای اگر بشنوی نکنی که یحتمل که اجابت بود دعایی را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/521 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد و آبی از دیده می‌آمد که زمین تر می‌شد تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز همه شب ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من گفتی اندر بن مویم سر نشتر می‌شد آن نه می بود که دور از نظرت می‌خوردم خون بود که از دیده به ساغر می‌شد از خیال تو به هر سو که نظر می‌کردم پیش چشمم در و دیوار مصور می‌شد چشم مجنون چو بخفتی همه لیلی دیدی مدعی بود اگرش میسر می‌شد هوش می‌آمد و می‌رفت و نه دیدار تو را می‌بدیدم نه خیالم ز برابر می‌شد گاه چون عود بر آتش تنگم می‌سوخت گاه چون مجمره‌ام دود به سر بر می‌شد گویی آن کجا رفت که شب‌های دگر نفسی می‌زد و آفاق منور می‌شد عقد ثریا مگر امشب بگسیخت ور نه هر شب به گریبان افق بر می‌شد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/517 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد راست گویی به تن مرده روان بازآمد بخت پیروز که با ما به خصومت می‌بود بامداد از در من صلح کنان بازآمد پیر بودم ز جفای فلک و جور زمان باز پیرانه سرم جوان بازآمد دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست باد نوروز علی رغم خزان بازآمد مژدگانی بده ای که سختی بگذشت دل گرانی مکن ای جسم که جان بازآمد باور از بخت ندارم که به صلح از در من آن بت سنگ سخت کمان بازآمد تا تو بازآمدی ای مونس جان از در غیب هر که در سر داشت از آن بازآمد روی تو حرامست مگر را که به سودای تو از هر که جهان بازآمد دوستان عیب مگیرید و ملامت مکنید کاین حدیثیست که از وی نتوان بازآمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/515 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرمست ز کاشانه به برآمد غلغل ز و به یک بار برآمد مرغان چمن نعره زنان دیدم و گویان زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد آب از رخساره او عکس پذیرفت و آتش به سر غنچه برآمد سجاده نشینی که مرید غم او شد آوازه اش از خانه خمار برآمد زاهد چو کرامات بت عارض او دید از چله میان بسته به زنار برآمد بر خاک چو من بی‌دل و دیوانه نشاندش اندر نظر هر که پری وار برآمد من مفلس از آن روز شدم کز حرم غیب دیبای جمال تو به بازار برآمد کام آن بود که جان بر تو فشانم آن کام میسر شد و این کار برآمد چمن آن روز به تاراج خزان داد کز باغ بوی یار برآمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/516 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که فروشد مشتری بر وی بجوشد یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد همچنان عاشق نباشد ور بود نباشد هر که درمان می‌پذیرد یا نصیحت می‌نیوشد گر مطیع خدمتت را کفر فرمایی بگوید ور حریف مجلست را زهر فرمایی بنوشد شمع پیشت روشنایی نزد آتش می‌نماید گل به دستت پیش یوسف می‌فروشد سود بازرگان دریا بی‌خطر ممکن نگردد هر که مقصودش تو باشی تا دارد بکوشد برگ چشمم می‌نخوشد در زمستان فراقت وین عجب کاندر زمستان برگ‌های تر بخوشد هر که معشوقی ندارد عمر ضایع می‌گذارد همچنان باشد هر که بر آتش نجوشد تا غمی پنهان نباشد رقتی پیدا نگردد هم دیدست تا چو می‌خروشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/518 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈