گفتم آهن #دلی کنم چندی
ندهم #دل به هیچ #دلبندی
وان که را دیده در دهان تو رفت
هرگزش گوش نشنود پندی
خاصه ما را که در ازل بودهست
با تو آمیزشی و پیوندی
به #دلت کز #دلت به در نکنم
سختتر #زین مخواه سوگندی
یک دم آخر حجاب یک سو نه
تا برآساید آرزومندی
همچنان پیر نیست مادر دهر
که بیاورد چون تو فرزندی
ریش فرهاد بهترک میبود
گر نه #شیرین نمک پراکندی
کاشکی خاک بودمی در راه
تا مگر سایه بر من افکندی
چه کند بندهای که از #دل و جان
نکند خدمت خداوندی
#سعدیا دور نیک #نامی رفت
نوبت عاشقیست یک چندی
#گفتم_آهن_دلی_کنم_چندی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/157
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه باز در #دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی
بود که پیش تو میرم اگر مجال بود
و گر نه بر سر کویت به آرزومندی
دری به روی من ای یار مهربان بگشای
که هیچ کس نگشاید اگر تو در بندی
مرا و گر همه آفاق #خوبرویانند
به هیچ روی نمیباشد از تو خرسندی
هزار بار بگفتم که چشم نگشایم
به روی #خوب ولیکن تو چشم میبندی
مگر در آینه بینی و گر نه در آفاق
به هیچ خلق نپندارمت که مانندی
حدیث #سعدی اگر کائنات بپسندند
به هیچ کار نیاید گرش تو نپسندی
مرا چه بندگی از دست و پای برخیزد
مگر امید به بخشایش خداوندی
#چه_باز_در_دلت_آمد_که_مهر_برکندی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/158
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا وقت آن آمد که #دل با مهر پیوندی
که ما را بیش از این طاقت نماندهست آرزومندی
غریب از #خوی مطبوعت که روی از بندگان پوشی
بدیع از طبع موزونت که در بر دوستان بندی
تو خرسند و شکیبایی چنینت در خیال آید
که ما را همچنین باشد شکیبایی و خرسندی
نگفتی بیوفا یارا که از ما نگسلی هرگز
مگر در #دل چنین بودت که #خود با ما نپیوندی
زهی آسایش و رحمت نظر را کش تو منظوری
زهی بخشایش و دولت پدر را کش تو فرزندی
شکار آن گه توان کشتن که محکم در کمند آید
چو بیخ مهر بنشاندم درخت وصل برکندی
نمودی چند بار از #خود که حافظ عهد و پیمانم
کنونت بازدانستم که #ناقض عهد و سوگندی
مرا #زین پیش در خلوت فراغت بود و جمعیت
تو در جمع آمدی #ناگاه و مجموعان پراکندی
گرت جان در قدم ریزم هنوزت عذر میخواهم
که از من خدمتی #ناید چنان #لایق که بپسندی
ترش بنشین و تیزی کن که ما را تلخ ننماید
چه میگویی چنین #شیرین که شوری در من افکندی
شکایت گفتن #سعدی مگر باد است نزدیکت
که او چون رعد مینالد تو همچون برق میخندی
#نگارا_وقت_آن_آمد_که_دل_با_مهر_پیوندی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/156
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خلاف #شرط محبت چه مصلحت دیدی
که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی
گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم
که بیگنه بکشی از خدا نترسیدی
بپوش روی نگارین و موی مشکین را
که حسن طلعت #خورشید را بپوشیدی
هزار بیدل مشتاق را به حسرت آن
که لب به لب برسد جان به لب رسانیدی
محل و قیمت #خویش آن زمان بدانستم
که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی
هزار بار بگفتیم و هیچ درنگرفت
که گرد #عشق مگرد ای فقیر و گردیدی
تو را ملامت رندان و عاشقان #سعدی
دگر حلال نباشد که #خود بلغزیدی
به تیغ میزد و میرفت و باز مینگریست
که ترک #عشق نگفتی سزای #خود دیدی
#خلاف_شرط_محبت_چه_مصلحت_دیدی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/154
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
که روی چون #قمر از دوستان بپوشیدی
من از جفای زمان #بلبلا نخفتم دوش
تو را چه بود که تا #صبح میخروشیدی
قضا به #ناله مظلوم و #لابه محروم
دگر نمیشود ای #نفس بس که کوشیدی
کنون حلاوت پیوند را بدانی قدر
که #شربت غم هجران تلخ نوشیدی
به مقتضای زمان اقتصار کن #سعدی
که آن چه غایت جهد تو بود کوشیدی
#مگر_دگر_سخن_دشمنان_نیوشیدی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/153
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری
یا کبر منعت میکند کز دوستان یاد آوری
هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن
هرگز نباشد در چمن سروی بدین #خوش منظری
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری
ز ابروی زنگارین کمان گر پرده برداری عیان
تا قوس باشد در جهان دیگر نبیند مشتری
بالای سرو بوستان رویی ندارد #دلستان
خورشید با رویی چنان مویی ندارد عنبری
تا نقش میبندد فلک کس را نبودهست این نمک
ماهی ندانم یا ملک فرزند آدم یا پری
تا #دل به مهرت دادهام در بحر فکر افتادهام
چون در نماز استادهام گویی به محرابم دری
دیگر نمیدانم طریق از دست رفتم چون غریق
آنک دهانت چون عقیق از بس که #خونم میخوری
گر رفته باشم #زین جهان بازآیدم رفته روان
گر همچنین دامن کشان بالای خاکم بگذری
از نعلش آتش میجهد نعلم در آتش مینهد
گر دیگری جان میدهد #سعدی تو جان میپروری
هر کس که دعوی میکند کاو با تو انسی میکند
در عهد موسی میکند آواز گاو سامری
#آخر_نگاهی_باز_کن_وقتی_که_بر_ما_بگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/152
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری
آنجا که باد زهره ندارد خبر بری
ای مرغ اگر پری به سر کوی آن صنم
پیغام دوستان برسانی بدان پری
آن مشتری خصال گر از ما حکایتی
پرسد جواب ده که به جانند مشتری
گو تشنگان بادیه را جان به لب رسید
تو خفته در کجاوه به #خواب #خوش اندری
ای ماهروی حاضر غایب که پیش #دل
یک روز نگذرد که تو صد بار نگذری
دانی چه میرود به سر ما ز دست تو
تا #خود به پای #خویش بیایی و بنگری
بازآی کز صبوری و دوری بسوختیم
ای غایب از نظر که به معنی برابری
یا #دل به ما دهی چو #دل ما به دست توست
یا مهر #خویشتن ز #دل ما به در بری
تا #خود برون پرده حکایت کجا رسد
چون از درون پرده چنین پرده میدری
#سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی
دعوی بندگی کن و اقرار چاکری
#ای_برق_اگر_به_گوشه_آن_بام_بگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/250
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بخت آیینه ندارم که در او مینگری
خاک بازار نیرزم که بر او میگذری
من چنان عاشق رویت که ز #خود بیخبرم
تو چنان فتنه #خویشی که ز ما بیخبری
به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را
کآنچه در وهم من آید تو از آن #خوبتری
برقع از پیش چنین روی نشاید برداشت
که به هر گوشه چشمی #دل خلقی ببری
دیدهای را که به دیدار تو #دل مینرود
هیچ علت نتوان گفت به جز بی بصری
گفتم از دست غمت سر به جهان در بنهم
نتوانم که به هر جا بروم در نظری
به فلک میرود آه سحر از سینه ما
تو همی برنکنی دیده ز #خواب سحری
خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری
هر چه در وصف تو گویند به نیکویی هست
عیبت آن است که هر روز به طبعی دگری
گر تو از پرده برون آیی و رخ بنمایی
پرده بر کار همه پرده نشینان بدری
عذر #سعدی ننهد هر که تو را نشناسد
حال دیوانه نداند که ندیدهست پری
#بخت_آیینه_ندارم_که_در_او_مینگری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/149
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که بر دوستان همیگذری
تا به هر غمزهای #دلی ببری
دردمندی تمام #خواهی کشت
یا به رحمت به کشته مینگری
ما #خود از کوی #عشقبازانیم
نه تماشاکنان رهگذری
هیچم اندر نظر نمیآید
تا تو #خورشیدروی در نظری
گفته بودم که #دل به کس ندهم
حذر از عاشقی و بیخبری
حلقهای گرد #خویشتن بکشم
تا نیاید درون حلقه پری
وین پری پیکران حلقه به گوش
شاهدی میکنند و جلوه گری
صبر #بلبل شنیدهای هرگز
چون بخندد شکوفه سحری
پردهداری بر آستانه #عشق
میکند عقل و گریه پردهدری
چو #خوری دانی ای پسر غم #عشق
تا غم هیچ در جهان نخوری
رایگان است یک #نفس با دوست
گر به دنیا و آخرت بخری
قلم است این به دست #سعدی در
یا هزار آستین در دری
این نبات از کدام شهر آرند
تو قلم نیستی که نیشکری
#ای_که_بر_دوستان_همیگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/150
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمیکند کز پس و پیش بنگری
آمدمت که بنگرم باز نظر به #خود کنم
سیر نمیشود نظر بس که لطیف منظری
غایت کام و دولت است آن که به خدمتت رسید
بنده میان بندگان بسته میان به چاکری
روی به خاک مینهم گر تو هلاک میکنی
دست به بند میدهم گر تو اسیر میبری
هر چه کنی تو برحقی حاکم و دست مطلقی
پیش که داوری برند از تو که خصم و داوری
بنده اگر به سر رود در طلبت کجا رسد
گر نرسد عنایتی در حق بنده آن سری
گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود
میروی و مقابلی غایب و در تصوری
جان بدهند و در زمان زنده شوند عاشقان
گر بکشی و بعد از آن بر سر کشته بگذری
#سعدی اگر هلاک شد عمر تو باد و دوستان
ملک یمین #خویش را گر بکشی چه غم #خوری
#دانمت_آستین_چرا_پیش_جمال_میبری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/145
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دانی چه گفت مرا آن #بلبل سحری
تو #خود چه آدمیی کز #عشق بیخبری
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری
من هرگز از تو نظر با #خویشتن نکنم
بیننده تن ندهد هرگز به بی بصری
از بس که در نظرم #خوب آمدی صنما
هر جا که مینگرم گویی که در نظری
دیگر نگه نکنم بالای سرو چمن
دیگر صفت نکنم رفتار کبک دری
کبک این چنین نرود سرو این چنین نچمد
طاووس را نرسد پیش تو جلوه گری
هر گه که میگذری من در تو مینگرم
کز حسن قامت #خود با کس نمینگری
از بس که فتنه شوم بر رفتنت نه عجب
بر #خویشتن تو ز ما صد بار فتنهتری
باری به حکم کرم بر حال ما بنگر
کافتد که بار دگر بر خاک ما گذری
#سعدی به جور و جفا مهر از تو برنکند
من خاک پای توام ور #خون من بخوری
#دانی_چه_گفت_مرا_آن_بلبل_سحری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/146
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جور بر من میپسندد #دلبری
زور با من میکند زورآوری
بار خصمی میکشم کز جور او
مینشاید رفت پیش داوری
عقل بیچارهست در زندان #عشق
چون مسلمانی به دست کافری
بارها گفتم بگریم پیش خلق
تا مگر بر من ببخشد خاطری
باز گویم پادشاهی را چه غم
گر به خیلش در بمیرد چاکری
ای که صبر از من طمع داری و هوش
بار سنگین مینهی بر #لاغری
زآنچه در پای عزیزان افکنند
ما سری داریم اگر داری سری
چشم عادت کرده با دیدار دوست
حیف باشد بعد از او بر دیگری
در سراپای تو حیران ماندهام
در نمیباید به حسنت #زیوری
این سخن #سعدی تواند گفت و بس
هر گدایی را نباشد جوهری
#جور_بر_من_میپسندد_دلبری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/148
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈