eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم آهن کنم چندی ندهم به هیچ وان که را دیده در دهان تو رفت هرگزش گوش نشنود پندی خاصه ما را که در ازل بوده‌ست با تو آمیزشی و پیوندی به کز به در نکنم سختتر مخواه سوگندی یک دم آخر حجاب یک سو نه تا برآساید آرزومندی همچنان پیر نیست مادر دهر که بیاورد چون تو فرزندی ریش فرهاد بهترک می‌بود گر نه نمک پراکندی کاشکی خاک بودمی در راه تا مگر سایه بر من افکندی چه کند بنده‌ای که از و جان نکند خدمت خداوندی دور نیک رفت نوبت عاشقیست یک چندی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/157 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه باز در آمد که مهر برکندی چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست هنوز وقت نیامد که بازپیوندی بود که پیش تو میرم اگر مجال بود و گر نه بر سر کویت به آرزومندی دری به روی من ای یار مهربان بگشای که هیچ کس نگشاید اگر تو در بندی مرا و گر همه آفاق به هیچ روی نمی‌باشد از تو خرسندی هزار بار بگفتم که چشم نگشایم به روی ولیکن تو چشم می‌بندی مگر در آینه بینی و گر نه در آفاق به هیچ خلق نپندارمت که مانندی حدیث اگر کائنات بپسندند به هیچ کار نیاید گرش تو نپسندی مرا چه بندگی از دست و پای برخیزد مگر امید به بخشایش خداوندی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/158 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا وقت آن آمد که با مهر پیوندی که ما را بیش از این طاقت نمانده‌ست آرزومندی غریب از مطبوعت که روی از بندگان پوشی بدیع از طبع موزونت که در بر دوستان بندی تو خرسند و شکیبایی چنینت در خیال آید که ما را همچنین باشد شکیبایی و خرسندی نگفتی بی‌وفا یارا که از ما نگسلی هرگز مگر در چنین بودت که با ما نپیوندی زهی آسایش و رحمت نظر را کش تو منظوری زهی بخشایش و دولت پدر را کش تو فرزندی شکار آن گه توان کشتن که محکم در کمند آید چو بیخ مهر بنشاندم درخت وصل برکندی نمودی چند بار از که حافظ عهد و پیمانم کنونت بازدانستم که عهد و سوگندی مرا پیش در خلوت فراغت بود و جمعیت تو در جمع آمدی و مجموعان پراکندی گرت جان در قدم ریزم هنوزت عذر می‌خواهم که از من خدمتی چنان که بپسندی ترش بنشین و تیزی کن که ما را تلخ ننماید چه می‌گویی چنین که شوری در من افکندی شکایت گفتن مگر باد است نزدیکت که او چون رعد می‌نالد تو همچون برق می‌خندی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/156 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خلاف محبت چه مصلحت دیدی که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم که بی‌گنه بکشی از خدا نترسیدی بپوش روی نگارین و موی مشکین را که حسن طلعت را بپوشیدی هزار بیدل مشتاق را به حسرت آن که لب به لب برسد جان به لب رسانیدی محل و قیمت آن زمان بدانستم که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی هزار بار بگفتیم و هیچ درنگرفت که گرد مگرد ای فقیر و گردیدی تو را ملامت رندان و عاشقان دگر حلال نباشد که بلغزیدی به تیغ می‌زد و می‌رفت و باز می‌نگریست که ترک نگفتی سزای دیدی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/154 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی که روی چون از دوستان بپوشیدی من از جفای زمان نخفتم دوش تو را چه بود که تا می‌خروشیدی قضا به مظلوم و محروم دگر نمی‌شود ای بس که کوشیدی کنون حلاوت پیوند را بدانی قدر که غم هجران تلخ نوشیدی به مقتضای زمان اقتصار کن که آن چه غایت جهد تو بود کوشیدی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/153 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری یا کبر منعت می‌کند کز دوستان یاد آوری هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن هرگز نباشد در چمن سروی بدین منظری صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری ز ابروی زنگارین کمان گر پرده برداری عیان تا قوس باشد در جهان دیگر نبیند مشتری بالای سرو بوستان رویی ندارد خورشید با رویی چنان مویی ندارد عنبری تا نقش می‌بندد فلک کس را نبوده‌ست این نمک ماهی ندانم یا ملک فرزند آدم یا پری تا به مهرت داده‌ام در بحر فکر افتاده‌ام چون در نماز استاده‌ام گویی به محرابم دری دیگر نمی‌دانم طریق از دست رفتم چون غریق آنک دهانت چون عقیق از بس که می‌خوری گر رفته باشم جهان بازآیدم رفته روان گر همچنین دامن کشان بالای خاکم بگذری از نعلش آتش می‌جهد نعلم در آتش می‌نهد گر دیگری جان می‌دهد تو جان می‌پروری هر کس که دعوی می‌کند کاو با تو انسی می‌کند در عهد موسی می‌کند آواز گاو سامری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/152 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری آنجا که باد زهره ندارد خبر بری ای مرغ اگر پری به سر کوی آن صنم پیغام دوستان برسانی بدان پری آن مشتری خصال گر از ما حکایتی پرسد جواب ده که به جانند مشتری گو تشنگان بادیه را جان به لب رسید تو خفته در کجاوه به اندری ای ماهروی حاضر غایب که پیش یک روز نگذرد که تو صد بار نگذری دانی چه می‌رود به سر ما ز دست تو تا به پای بیایی و بنگری بازآی کز صبوری و دوری بسوختیم ای غایب از نظر که به معنی برابری یا به ما دهی چو ما به دست توست یا مهر ز ما به در بری تا برون پرده حکایت کجا رسد چون از درون پرده چنین پرده می‌دری تو کیستی که دم دوستی زنی دعوی بندگی کن و اقرار چاکری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/250 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری خاک بازار نیرزم که بر او می‌گذری من چنان عاشق رویت که ز بی‌خبرم تو چنان فتنه که ز ما بی‌خبری به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را کآنچه در وهم من آید تو از آن برقع از پیش چنین روی نشاید برداشت که به هر گوشه چشمی خلقی ببری دیده‌ای را که به دیدار تو می‌نرود هیچ علت نتوان گفت به جز بی بصری گفتم از دست غمت سر به جهان در بنهم نتوانم که به هر جا بروم در نظری به فلک می‌رود آه سحر از سینه ما تو همی برنکنی دیده ز سحری خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری هر چه در وصف تو گویند به نیکویی هست عیبت آن است که هر روز به طبعی دگری گر تو از پرده برون آیی و رخ بنمایی پرده بر کار همه پرده نشینان بدری عذر ننهد هر که تو را نشناسد حال دیوانه نداند که ندیده‌ست پری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/149 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که بر دوستان همی‌گذری تا به هر غمزه‌ای ببری دردمندی تمام کشت یا به رحمت به کشته می‌نگری ما از کوی نه تماشاکنان رهگذری هیچم اندر نظر نمی‌آید تا تو در نظری گفته بودم که به کس ندهم حذر از عاشقی و بی‌خبری حلقه‌ای گرد بکشم تا نیاید درون حلقه پری وین پری پیکران حلقه به گوش شاهدی می‌کنند و جلوه گری صبر شنیده‌ای هرگز چون بخندد شکوفه سحری پرده‌داری بر آستانه می‌کند عقل و گریه پرده‌دری چو دانی ای پسر غم تا غم هیچ در جهان نخوری رایگان است یک با دوست گر به دنیا و آخرت بخری قلم است این به دست در یا هزار آستین در دری این نبات از کدام شهر آرند تو قلم نیستی که نیشکری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/150 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر کبر رها نمی‌کند کز پس و پیش بنگری آمدمت که بنگرم باز نظر به کنم سیر نمی‌شود نظر بس که لطیف منظری غایت کام و دولت است آن که به خدمتت رسید بنده میان بندگان بسته میان به چاکری روی به خاک می‌نهم گر تو هلاک می‌کنی دست به بند می‌دهم گر تو اسیر می‌بری هر چه کنی تو برحقی حاکم و دست مطلقی پیش که داوری برند از تو که خصم و داوری بنده اگر به سر رود در طلبت کجا رسد گر نرسد عنایتی در حق بنده آن سری گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود می‌روی و مقابلی غایب و در تصوری جان بدهند و در زمان زنده شوند عاشقان گر بکشی و بعد از آن بر سر کشته بگذری اگر هلاک شد عمر تو باد و دوستان ملک یمین را گر بکشی چه غم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/145 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دانی چه گفت مرا آن سحری تو چه آدمیی کز بی‌خبری اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری من هرگز از تو نظر با نکنم بیننده تن ندهد هرگز به بی بصری از بس که در نظرم آمدی صنما هر جا که می‌نگرم گویی که در نظری دیگر نگه نکنم بالای سرو چمن دیگر صفت نکنم رفتار کبک دری کبک این چنین نرود سرو این چنین نچمد طاووس را نرسد پیش تو جلوه گری هر گه که می‌گذری من در تو می‌نگرم کز حسن قامت با کس نمی‌نگری از بس که فتنه شوم بر رفتنت نه عجب بر تو ز ما صد بار فتنه‌تری باری به حکم کرم بر حال ما بنگر کافتد که بار دگر بر خاک ما گذری به جور و جفا مهر از تو برنکند من خاک پای توام ور من بخوری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/146 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جور بر من می‌پسندد زور با من می‌کند زورآوری بار خصمی می‌کشم کز جور او می‌نشاید رفت پیش داوری عقل بیچاره‌ست در زندان چون مسلمانی به دست کافری بارها گفتم بگریم پیش خلق تا مگر بر من ببخشد خاطری باز گویم پادشاهی را چه غم گر به خیلش در بمیرد چاکری ای که صبر از من طمع داری و هوش بار سنگین می‌نهی بر زآنچه در پای عزیزان افکنند ما سری داریم اگر داری سری چشم عادت کرده با دیدار دوست حیف باشد بعد از او بر دیگری در سراپای تو حیران مانده‌ام در نمی‌باید به حسنت این سخن تواند گفت و بس هر گدایی را نباشد جوهری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/148 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈