eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
89 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ناگه بت من مست به بازار برآمد شور از سر بازار به یکبار برآمد کین شور و شغب از سر بازار برآمد با اهل خرابات ندانم چه سخن گفت؟ کاشوب و غریو از در خمار برآمد فریاد و فغان از ابرار برآمد آورد چو در کار لب و غمزه و رخسار جان و و چشم همه از کار برآمد تا جز رخ او هیچ کسی هیچ نبیند در صور آن بت عیار برآمد آن بار به رنگ همه اطوار برآمد و آن شیفته کز زلف و قدش دار و رسن یافت بگرفت رسن، خوش به سر دار برآمد فی‌الجمله برآورد سر از جیب بزودی هر دم به لباسی دگر آن یار برآمد و آن سوخته کاتش همه تاب رخ او دید زو دعوی «النار ولاالعار» برآمد المنةلله که پس از منت بسیار مقصود و مرادم ز لب یار برآمد دور از لب و دندان همه کامم زان دو لب شیرین شکر بار برآمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/859 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناخورده می‌خروشیم خود تا چه کنیم؟ اگر بنوشیم این لحظه هنوز ما خموشیم کو تابش می که پخته گردیم؟ از خامی خویش چند جوشیم؟ پس بیهده ما چه می‌فروشیم؟ از جام طرب‌فزای ساقی یاران همه مست و ما به هوشیم گر غمزهٔ مست او ببینیم هیهات! که باز چون خروشیم؟ لیکن چه کنیم؟ هم بکوشیم شب خوش بودیم بی‌عراقی امروز در آرزوی دوشیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1043 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناخورده می‌خروشیم بنگر چه کنیم؟ اگر بنوشیم پس بیهده ما چه می‌خروشیم؟ تا چند پزیم دیگ سودا؟ کز خامی خویشتن بجوشیم ،_برون_کشیم_خرقه وز ماتم پلاس پوشیم این زهد مزوری که ما راست کس می نخرد، چه می‌فروشیم؟ با آنکه به ما نمی‌شود راست این کار، ولیک هم بکوشیم یک جرعه به کام بنوشیم شب خوش بودیم بی‌عراقی امروز در آرزوی دوشیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1044 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناچار هر که روی نکو بود هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود ای تو نیز شوخی معاف دار کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی بعد از هزار سال که خاکش سبو بود پاکیزه روی در همه شهری بود ولیک نه چون تو پاکدامن و پاکیزه بود ای گوی حسن برده ز روزگار مسکین کسی که در خم چوگان چو گو بود مویی چنین دریغ نباشد گره زدن بگذار تا کنار و برت مشک بو بود پندارم آن که با تو ندارد تعلقی نه آدمی که صورتی از سنگ و رو بود من باری از تو بر نتوانم گرفت چشم گم کرده هرآینه در جست و جو بود بر می‌نیاید از تنگم تمام چون کسی که به چاهی فرو بود سپاس دار و جفا بین و دم مزن کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/467 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از این بر در میکده می کن گذری بهتر از این سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید گو در این کار بفرما نظری بهتر از این ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم مادر دهر ندارد پسری بهتر از این بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این کلک شکرین میوه نباتیست بچین که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/812 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میل بین کان سروبالا می‌کند سرو بین کاهنگ صحرا می‌کند میل از این نداند کرد سرو ناخوش آن میلست کز ما می‌کند حاجت صحرا نبود آیینه هست گر نگارستان تماشا می‌کند غافلست از صورت او آن که صورت‌های دیبا می‌کند من هم اول روز دانستم که خون مباح و خانه یغما می‌کند صبر هم سودی ندارد کآب چشم راز پنهان آشکارا می‌کند گر مراد ما نباشد گو مباش چون مراد اوست هل تا می‌کند یار گر بریزد یار زشت نتوان گفت می‌کند بعد از تحمل چاره نیست هر ستم کان دوست با ما می‌کند تا مگس را جان در تنست گرد آن گردد که حلوا می‌کند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/486 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌سوزم از فِراقت روی از جَفا بگردان هجران بلایِ ما شد، یا رب بلا بگردان تا او به سر درآید، بر رَخش پا بگردان مَرغول را بَرافشان یعنی به رَغمِ سنبل گِردِ چمن بَخوری همچون صبا بگردان یغمایِ عقل و دین را بیرون خرام سرمست در سر کلاه بِشکن در بَر قَبا بگردان ای نورِ چشمِ مستان در عینِ انتظارم چنگِ حزین و جامی بِنواز یا بگردان یا رب نوشتهٔ بد از ما بگردان حافظ ز خوبرویان بختت جز این قَدَر نیست گر نیستت رضایی حُکمِ قضا بگردان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/835 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم که من بی‌دل بی یار نه مرد سفرم خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست سازگاری نکند آب و هوای دگرم وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم پای می‌پیچم و چون پای می‌پیچد بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم چه کنم دست ندارم به گریبان اجل تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم آتش خشم تو برد آب من خاک آلود بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی حرف‌ها بینی آلوده به جگرم نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر تا به سینه چو قلم بازشکافند سرم به هوای سر زلف تو درآویخته بود از سر شاخ زبان برگ سخن‌های ترم گر سخن گویم من بعد شکایت باشد ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم خار سودای تو آویخته در دامن ننگم آید که به اطراف گذرم بصر روشنم از سرمه خاک در توست قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم گر چه در کلبه خلوت بودم نور حضور هم سفر به که نماندست مجال حضرم سرو بالای تو در باغ تصور برپای شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست که به غاشیه بر سر به رکاب تو درم گر به دوری سفر از تو جدا ماند شرم بادم که همان کوته نظرم به قدم رفتم و به سر بازآیم گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو به مگسران ملامت ز کنار شکرم از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/329 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌دمد صبح و کِلِّه بست سحاب الصَبوح الصَبوح یا اصحاب المُدام المُدام یا احباب می‌وزد از چمن نسیمِ بهشت هان، بنوشید دَم به دَم مِیِ ناب تخت زُمْرُد زده است به چمن راحِ چون لعلِ آتشین دریاب درِ میخانه بسته‌اند دگر اِفتَتِح یا مُفَتِّح الاَبواب هست بر جان و سینه‌هایِ کباب این چنین موسمی عجب باشد که ببندند میکده به شتاب بر رخِ ساقی پری پیکر همچو بنوش بادهٔ ناب ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1117 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میرِ من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت خوش خرامان شو که پیشِ قدِ رعنا میرمت ،_تعجیل_چیست؟ خوش تقاضا می‌کنی پیشِ تقاضا میرمت عاشق و مخمور و مهجورم بتِ ساقی کجاست گو که بِخرامَد که پیشِ سرو بالا میرمت آن که عمری شد که تا بیمارم از سودایِ او گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت گفته‌ای لعلِ لبم هم درد بخشد هم دوا گاه پیش درد و گَه پیش مداوا میرمت دارم اندر سر خیالِ آن که در پا میرمت گر چه جایِ اندر خلوتِ وصلِ تو نیست ای همه جایِ تو خوش، پیشِ همه جا میرمت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/664 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میان باغ حرام است بی تو گردیدن که خار با تو مرا به که بی تو چیدن و گر به جام برم بی تو دست در مجلس حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن خم دو زلف تو بر حلقه در حلقه به سنگ خاره درآموخت ورزیدن اگر جماعت چین صورت تو بت بینند شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن کساد نرخ شکر در جهان پدید آید دهان چو بازگشایی به وقت خندیدن به جای خشک بمانند سروهای چمن چو قامت تو ببینند در خرامیدن من گدای که باشم که دم زنم ز لبت سعادتم چه بود خاک پات بوسیدن به مستی و رسواییم است از آنک نکو نباشد با زهد ورزیدن نشاط زاهد از انواع طاعت است و ورع صفای عارف از ابروی نیکوان دیدن عنایت تو چو با جان است چه باک چه غم گه حشر از گناه سنجیدن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/238 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌برزند ز مشرق فلک زبانه ای ساقی صبوحی درده می شبانه عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش هوشم ببر زمانی تا کی غم زمانه گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن ور تیر طعنه آید جان منش نشانه گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا ز آب حیات بهتر خاک آن کوزه بر کفم نه کآب حیات دارد هم طعم دارد هم رنگ صوفی چگونه گردد گرد گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه دیوانگان نترسند از صولت قیامت بشکیبد اسب چوبین از سیف و تازیانه صوفی و کنج خلوت و طرف صحرا صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/205 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می نوش که عمر جاودانی این است خود حاصلت از دور جوانی این است خوش باش دمی که زندگانی این است ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1591 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می لعل مذاب است و صراحی کان است جسم است و جان است اشکی است که خون در او پنهان است ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1592 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می لعل مذاب است و صراحی کان است جسم است و جان است اشکی است که خون در او پنهان است ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1592 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می روان کن ساقیا، کین دم روان خواهیم کرد بهر یک جرعه میت این دم روان خواهیم کرد ،_کزین_جا_دردسر_خواهیم_برد ساغری پر کن، که عزم آن جهان خواهیم کرد کاروان عمر ازین منزل روان شد ناگهی چون روان شد کاروان، ما هم روان خواهیم کرد دامن ناز اندر آن عالم کشان خواهیم کرد از کف ساقی همت ساغری خواهیم خورد جرعه‌دان بزم خود هفت آسمان خواهیم کرد تا فتد در ساغر ما عکس روی ساغر از باده لبالب هر زمان خواهیم کرد نالهٔ مستانه نقل دوستان خواهیم کرد تا درین عالم نگردد آشکارا راز ما ناگهی رخ را ازین عالم نهان خواهیم کرد نزد زلف تحفه، خواهیم برد پیش روی جانفزایش جان فشان خواهیم کرد چون بگردانیم رو، زین عالم بی‌آبرو روی در روی نگار مهربان خواهیم کرد بر سر بازار وصلش جان ندارد قیمتی تا نظر در روی خوبش رایگان خواهیم کرد سالها در جستجویش دست و پایی می‌زدیم چون نشان دیدیم، خود را بی‌نشان خواهیم کرد هر چه ما خواهیم کردن او بخواهد غیر آن آنچه آن کند ما خود همان خواهیم کرد عراقی هیچ خواهد گفت: اناالحق، این زمان بر سر دارش ز غیرت ناگهان خواهیم کرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/875 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن به زانکه بزرق زاهدی ورزیدن پس روی بهشت کس نخواهد دیدن ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1658 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می خوردن و شاد بودن آیین من است فارغ بودن ز کفر و دین دین من است گفتا خرم تو کابین من است ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1593 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌ خور که فلک بهر هلاک من و تو قصدی دارد به جان پاک من و تو کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1652 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می خور که ز کثرت و قلت ببرد و اندیشه هفتاد و دو ملت ببرد یک جرعه خوری هزار علت ببرد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1543 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می خواه و افشان کن، از دهر چه می‌جویی؟ این گفت سحرگه ، بلبل تو چه می‌گویی؟ ،_تا_شاهد_و_ساقی_را لب گیری و رخ بوسی، می نوشی و بویی شمشادْ خرامان کن، و آهنگ کن تا سرو بیاموزد، از قد تو تا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد داد ای شاخ رعنا، از بهر که می‌رویی؟ امروز که بازارت، پرجوش خریدار است دریاب و بنه گنجی، از مایهٔ نیکویی ،_در_رهگذر_باد_است طرفِ هنری بربند، از شمعِ نکورویی آن طُرِّه که هر جَعدش، صد نافهٔ چین ارزد خوش بودی اگر بودی، بوییش ز خوش‌خویی هر مرغ به دستانی، در شاه آمد بلبل به نواسازی، به غزل‌گویی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/712 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد کآشوب حسن روی تو در عالم اوفتد گر در خیال خلق، پری‌وار بگذری فریاد در نهاد بنی آدم اوفتد افتاده تو شد ای دوست دست گیر در پای مفکنش که چنین کم اوفتد در رویت آن که تیغ نظر می‌کشد به جهل مانند من به تیر بلا محکم اوفتد مشکن که حقه راز نهان توست ترسم که راز در کف اوفتد وقتست اگر بیایی و لب بر لبم نهی چندم به جست و جوی تو دم بر دم اوفتد صبور باش بر این ریش دردناک باشد که اتفاق یکی مرهم اوفتد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/579 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مهر مهر بر جان ماست جان ما در حضرت جانان ماست درد آن ما درمان ماست بس عجب نبود که سودایی شوم کیت سودای او در شان ماست گوی زلفش در خم چوگان ماست اسب همت را چو در زین آوریم هر دو عالم گوشهٔ میدان ماست با وجود این چنین زار و نزار بر بساط معرفت جولان ماست کس چه داند آنچه در خلقان ماست؟ گر ز ما برهان طلب دارد کسی نور او در جان ما برهان ماست جنت پر انگبین و شیر و می بی‌جمال دوست شورستان ماست گرچه در صورت گدایی می‌کنیم گنج معنی در ویران ماست هاتف دولت مرا آواز داد: کین نوامی گو: ، ز آن ماست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1028 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مهتاب به نور دامن شب بشکافت می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت اندر سر خاک یک به یک خواهد تافت ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1594 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم یا رب در این دولت که روی یار می‌بینم فراز سرو سیمینش بر بار می‌بینم مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من که بر هر شعبه‌ای مرغی شکرگفتار می‌بینم مگر دنیا سر آمد کاین چنین آزاد در جنت می بی درد می‌نوشم بی خار می‌بینم عجب دارم ز بخت و هر دم در گمان افتم که مستم یا به یا جمال یار می‌بینم زمین بوسیده‌ام بسیار و خدمت کرده تا اکنون لب معشوق می‌بوسم رخ می‌بینم چه طاعت کرده‌ام گویی که این پاداش می‌یابم چه فرمان برده‌ام گویی که این مقدار می‌بینم تویی یارا که آلود بر من تاختن کردی منم یا رب که بخت چنین بیدار می‌بینم چو خلوت با میان آمد نخواهم کاشانه تمنای بهشتم نیست چون دیدار می‌بینم کدام آلاله می‌بویم که مغزم عنبرآگین شد چه ریحان دسته بندم چون جهان می‌بینم ز گردون نعره می‌آید که اینت بوالعجب کاری که را ز روی دوست برخوردار می‌بینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/282 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈