من اندر #خود نمییابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم
تنم فرسود و عقلم رفت و #عشقم همچنان باقی
وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم
بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم
مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان
وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم
مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه
که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم
سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم
دگر ره پای میبندد وفای عهد اصحابم
نگفتی بیوفا یارا که #دلداری کنی ما را
الا ار دست میگیری بیا کز سر گذشت آبم
زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم
حیات #سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمیدانم مکن محروم از این بابم
#من_اندر_خود_نمییابم_که_روی_از_دوست_برتابم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/350
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزگاریست که سودازده روی توام
خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام
به دو چشم تو که شوریدهتر از بخت من است
که به روی تو من آشفتهتر از موی توام
نقد هر عقل که در کیسه پندارم بود
کمتر از هیچ برآمد به ترازوی توام
همدمی نیست که گوید سخنی پیش منت
محرمی نیست که آرد خبری سوی توام
چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی
لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام
زین سبب خلق جهانند مرید سخنم
که ریاضت کش محراب دو ابروی توام
دست موتم نکند میخ سراپرده عمر
گر سعادت بزند خیمه به پهلوی توام
تو مپندار کز این در به ملامت بروم
که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام
#سعدی از پرده عشاق چه #خوش میگوید
ترک من پرده برانداز که هندوی توام
#روزگاریست_که_سودازده_روی_توام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/351
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درست است که من توبه شکستم
گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت
من فارغم از هر چه بگویند که هستم
ای #نفس که مطلوب تو #ناموس و ریا بود
از بند تو برخاستم و #خوش بنشستم
از روی نگارین تو بیزارم اگر من
تا روی تو دیدم به دگر کس نگرستم
زین پیش برآمیختمی با همه مردم
تا یار بدیدم در اغیار ببستم
ای ساقی از آن پیش که مستم کنی از می
من #خود ز نظر در قد و بالای تو مستم
شبها گذرد بر من از اندیشه رویت
تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم
حیف است سخن گفتن با هر کس از آن لب
دشنام به من ده که درودت بفرستم
دیریست که #سعدی به #دل از #عشق تو میگفت
این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم
بند همه غمهای جهان بر #دل من بود
در بند تو افتادم و از جمله برستم
#گو_خلق_بدانند_که_من_عاشق_و_مستم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/348
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
کجا روم که بمیرم بر آستان امید
اگر به دامن وصلت نمیرسد دستم
شگفت ماندهام از بامداد روز وداع
که برنخاست قیامت چو بی تو بنشستم
بلای #عشق تو نگذاشت پارسا در پارس
یکی منم که ندانم نماز چون بستم
نماز کردم و از بیخودی ندانستم
که در خیال تو عقد نماز چون بستم
نماز مست #شریعت روا نمیدارد
نماز من که پذیرد که روز و شب مستم
چنین که دست خیالت گرفت دامن من
چه بودی ار برسیدی به دامنت دستم
من از کجا و تمنای وصل تو ز کجا
اگر چه آب حیاتی هلاک #خود جستم
اگر خلاف تو بودهست در #دلم همه عمر
نه نیک رفت خطا کردم و ندانستم
بکش چنان که توانی که #سعدی آن کس نیست
که با وجود تو دعوی کند که من هستم
#به_خاک_پای_عزیزت_که_عهد_نشکستم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/349
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من #خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و #گل من در #دل من مهر تو بود
با #خود آوردم از آن جا نه به #خود بربستم
من #غلام توام از روی حقیقت لیکن
با وجودت نتوان گفت که من #خود هستم
دائما عادت من گوشه نشستن بودی
تا تو برخاستهای از طلبت ننشستم
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
#سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی #دل
نروم باز گر این بار که رفتم جستم
#من_خود_ای_ساقی_از_این_شوق_که_دارم_مستم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/347
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
تا خصم نداند که تو را مینگرستم
روزی به درآیم من از این پرده #ناموس
هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم
المنة لله که #دلم صید غمی شد
کز #خوردن غمهای پراکنده برستم
آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش
بشکستی و من بر سر پیمان درستم
تا ذوق درونم خبری میدهد از دوست
از طعنه دشمن به خدا گر خبرستم
میخواستمت پیشکشی #لایق خدمت
جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم
چون نیک بدیدم که نداری سر #سعدی
بر بخت بخندیدم و بر #خود بگرستم
#دل_پیش_تو_و_دیده_به_جای_دگرستم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/346
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
بیم آن است بدین دانه که در دام افتم
هرگز آشفتهی رویی نشدم یا مویی
مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم
هیچ شک نیست که این واقعه با طاق افتد
گو بدانید که من با غم رویش جفتم
رنگ رویم غم #دل پیش کسان میگوید
فاش کرد آن که ز بیگانه همیبنهفتم
پیش از آنم که به دیوانگی انجامد کار
معرفت پند همیداد و نمیپذرفتم
هر که این روی ببیند بدهد پشت گریز
گر بداند که من از وی به چه پهلو خفتم
آتشی بر سرم از داغ جدایی میرفت
و آبی از دیده همیشد که زمین میسفتم
عجب آن است که با زحمت چندینی خار
بوی #صبحی نشنیدم که چو #گل نشکفتم
پیش از این خاطر من خانهی پرمشغله بود
با تو پرداختمش وز همه عالم رفتم
#سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی
آن چه در وسع #خودم در دهن آمد گفتم
#من_همان_روز_که_آن_خال_بدیدم_گفتم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/343
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو تو آمدی مرا بس که حدیث #خویش گفتم
چو تو ایستاده باشی ادب آن که من بیفتم
تو اگر چنین لطیف از در بوستان درآیی
گل سرخ #شرم دارد که چرا همیشکفتم
چو به منتها رسد #گل برود قرار #بلبل
همه خلق را خبر شد غم #دل که مینهفتم
به امید آن که جایی قدمی نهاده باشی
همه خاکهای #شیراز به دیدگان برفتم
دو سه بامداد دیگر که نسیم #گل برآید
بتر از هزاردستان بکشد فراق جفتم
نشنیدهای که فرهاد چگونه سنگ سفتی
نه چو سنگ آستانت که به آب دیده سفتم
نه عجب شب درازم که دو دیده باز باشد
به خیالت ای ستمگر عجب است اگر بخفتم
ز هزار #خون #سعدی بحلند بندگانت
تو بگوی تا بریزند و بگو که من نگفتم
#چو_تو_آمدی_مرا_بس_که_حدیث_خویش_گفتم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/345
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مپندار از لب #شیرین عبارت
که کامی حاصل آید بیمرارت
فراق افتد میان دوستداران
زیان و سود باشد در تجارت
یکی را چون ببینی کشتهٔ دوست
به دیگر دوستانش ده بشارت
ندانم هیچکس در عهد حسنت
که بادل باشد الا بیبصارت
مرا آن گوشهٔ چشم #دلاویز
به کشتن میکند گویی اشارت
گر آن حلوا به دست صوفی افتد
خداترسی نباشد روز غارت
عجب دارم درون عاشقان را
که پیراهن نمیسوزد حرارت
جمال دوست چندان سایه انداخت
که #سعدی #ناپدیدهست از حقارت
#مپندار_از_لب_شیرین_عبارت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/344
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت
تا بیایند عزیزان به مبارک بادم
من که در هیچ مقامی نزدم خیمهی انس
پیش تو رخت بیفکندم و #دل بنهادم
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ
یاد تو مصلحت #خویش ببرد از یادم
به وفای تو کز آن روز که #دلبند منی
دل نبستم به وفای کس و در نگشادم
تا خیال قد و بالای تو در فکر من است
گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم
به سخن راست نیاید که چه #شیرین سخنی
وین عجبتر که تو #شیرینی و من فرهادم
دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک
حاصل آن است که چون طبل تهی پربادم
مینماید که جفای فلک از دامن من
دست کوته نکند تا نکند بنیادم
ظاهر آن است که با سابقهی حکم ازل
جهد سودی نکند تن به قضا در دادم
ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم
داوری نیست که از وی بستاند دادم
دلم از صحبت #شیراز به کلی بگرفت
وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم
هیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسد
عجب ار #صاحب دیوان نرسد فریادم
#سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح
نتوان مرد به سختی که من این جا زادم
#من_از_آن_روز_که_در_بند_توام_آزادم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/342
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال #دل ما بیخبری
غم #دل با تو نگویم که ندانی دردم
ای که پندم دهی از #عشق و ملامت گویی
تو نبودی که من این جام محبت #خوردم
تو برو مصلحت #خویشتن اندیش که من
ترک جان دادم از این پیش که #دل بسپردم
عهد کردیم که جان در سر کار تو کنیم
و گر این عهد به پایان نبرم #نامردم
من که روی از همه عالم به وصالت کردم
شرط انصاف نباشد که بمانی فردم
راست #خواهی تو مرا شیفته میگردانی
گرد عالم به چنین روز نه من میگردم
خاک نعلین تو ای دوست نمییارم شد
تا بر آن دامن عصمت ننشیند گردم
روز دیوان جزا دست من و دامن تو
تا بگویی #دل #سعدی به چه جرم آزردم
#عشقبازی_نه_من_آخر_به_جهان_آوردم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/341
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از در درآمدی و من از #خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیدهور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را #خود التفات نبودش به صید من
من #خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو #سعدی چه زرد کرد
اکسیر #عشق بر مسم افتاد و زر شدم
#از_در_درآمدی_و_من_از_خود_به_در_شدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/339
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈