دست با سرو روان چون نرسد در گردن
چارهای نیست به جز دیدن و حسرت #خوردن
آدمی را که طلب هست و توانایی نیست
صبر اگر هست و گر نیست بباید کردن
بند بر پای توقف چه کند گر نکند
شرط #عشق است بلا دیدن و پای افشردن
روی در خاک در دوست بباید مالید
چون میسر نشود روی به روی آوردن
نیم جانی چه بود تا ندهد دوست به دوست
که به صد جان #دل جانان نتوان آزردن
سهل باشد سخن سخت که #خوبان گویند
جور #شیرین دهنان تلخ نباشد بردن
هیچ شک مینکنم کآهوی مشکین تتار
شرم دارد ز تو مشکین خط آهو گردن
روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز
پیش بالای تو باری چو بباید مردن
#سعدیا دیده نگه داشتن از صورت #خوب
نه چنان است که #دل دادن و جان پروردن
#دست_با_سرو_روان_چون_نرسد_در_گردن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/239
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه #خوش بود دو #دلارام دست در گردن
به هم نشستن و حلوای آشتی #خوردن
به روزگار عزیزان که روزگار عزیز
دریغ باشد بی دوستان به سر بردن
اگر هزار جفا سروقامتی بکند
چو #خود بیاید عذرش بباید آوردن
چه شکر گویمت ای باد مشک بوی وصال
که بوستان امیدم بخواست پژمردن
فراق روی تو هر روز #نفس کشتن بود
نظر به شخص تو امروز روح پروردن
کسی که قیمت ایام وصل نشناسد
ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن
اگر سری برود بیگناه در پایی
به خردهای ز بزرگان نشاید آزردن
به تازیانه گرفتم که بی #دلی بزنی
کجا تواند رفتن کمند در گردن
کمال شوق ندارند عاشقان صبور
که احتمال ندارد بر آتش افسردن
گر آدمی صفتی #سعدیا به #عشق بمیر
که مذهب حیوان است همچنین مردن
#چه_خوش_بود_دو_دلارام_دست_در_گردن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/240
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
طوطی نگوید از تو #دلاویزتر سخن
با شهد میرود ز دهانت به در سخن
گر من نگویمت که تو #شیرین عالمی
تو #خویشتن #دلیل بیاری به هر سخن
واجب بود که بر سخنت آفرین کنند
لیکن مجال گفت نباشد تو در سخن
در هیچ بوستان چو تو سروی نیامدهست
بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن
هرگز شنیدهای ز بن سرو بوی مشک؟
یا گوش کردهای ز دهان #قمر سخن؟
انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث #خویش
من عهد میکنم که نگویم دگر سخن
چشمان #دلبرت به نظر سحر میکنند
من #خود چگونه گویمت اندر نظر سخن
ای باد اگر مجال سخن گفتنت بود
در گوش آن ملول بگوی این قدر سخن
وصفی چنان که #لایق حسنت نمیرود
آشفته حال را نبود معتبر سخن
در میچکد ز منطق #سعدی به جای شعر
گر سیم داشتی بنوشتی به زر سخن
دانندش اهل فضل که مسکین غریق بود
هر گه که در سفینه ببینند تر سخن
#طوطی_نگوید_از_تو_دلاویزتر_سخن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/241
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد #دل من طاقت هجران دیدن
بر سر کوی تو گر #خوی تو این #خواهد بود
دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن
عقل بی #خویشتن از #عشق تو دیدن تا چند
خویشتن بیدل و #دل بی سر و سامان دیدن
تن به #زیر قدمت خاک توان کرد ولیک
گرد بر گوشه نعلین تو نتوان دیدن
هر شبم زلف سیاه تو نمایند به #خواب
تا چه آید به من از #خواب پریشان دیدن
با وجود رخ و بالای تو کوته نظریست
در #گلستان شدن و سرو خرامان دیدن
گر بر این چاه زنخدان تو ره بردی خضر
بی نیاز آمدی از چشمه حیوان دیدن
هر #دل سوخته کاندر خم زلف تو فتاد
گوی از آن به نتوان در خم چوگان دیدن
آن چه از نرگس مخمور تو در چشم من است
برنخیزد به #گل و #لاله و ریحان دیدن
#سعدیا حسرت بیهوده مخور دانی چیست
چاره کار تو جان دادن و جانان دیدن
#تا_کی_ای_جان_اثر_وصل_تو_نتوان_دیدن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/237
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آخر نگهی به سوی ما کن
دردی به ارادتی دوا کن
بسیار خلاف عهد کردی
آخر به #غلط یکی وفا کن
ما را تو به خاطری همه روز
یک روز تو نیز یاد ما کن
این قاعده خلاف بگذار
وین #خوی معاندت رها کن
برخیز و در سرای در بند
بنشین و قبای بسته وا کن
آن را که هلاک میپسندی
روزی دو به خدمت آشنا کن
چون انس گرفت و مهر پیوست
بازش به فراق مبتلا کن
#سعدی چو حریف #ناگزیر است
تن درده و چشم در قضا کن
شمشیر که میزند سپر باش
دشنام که میدهد دعا کن
زیبا نبود شکایت از دوست
زیبا همه روز گو جفا کن
#آخر_نگهی_به_سوی_ما_کن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/236
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میان باغ حرام است بی تو گردیدن
که خار با تو مرا به که بی تو #گل چیدن
و گر به جام برم بی تو دست در مجلس
حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن
خم دو زلف تو بر #لاله حلقه در حلقه
به سنگ خاره درآموخت #عشق ورزیدن
اگر جماعت چین صورت تو بت بینند
شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن
کساد نرخ شکر در جهان پدید آید
دهان چو بازگشایی به وقت خندیدن
به جای خشک بمانند سروهای چمن
چو قامت تو ببینند در خرامیدن
من گدای که باشم که دم زنم ز لبت
سعادتم چه بود خاک پات بوسیدن
به #عشق مستی و رسواییم #خوش است از آنک
نکو نباشد با #عشق زهد ورزیدن
نشاط زاهد از انواع طاعت است و ورع
صفای عارف از ابروی نیکوان دیدن
عنایت تو چو با جان #سعدی است چه باک
چه غم #خورد گه حشر از گناه سنجیدن
#میان_باغ_حرام_است_بی_تو_گردیدن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/238
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
تیرباران قضا را جز رضا جوشن مکن
هر که ننهادهست چون پروانه #دل بر سوختن
گو حریف آتشین را طوف پیرامن مکن
جای پرهیز است در کوی شکرریزان گذشت
یا به ترک #دل بگو یا چشم وا روزن مکن
کیست کاو بر ما به بیراهی گواهی میدهد
گو ببین آن روی شهرآرا و عیب من مکن
دوستان هرگز نگردانند روی از مهر دوست
نی معاذالله قیاس دوست از دشمن مکن
تا روان دارد روان دارم حدیثش بر زبان
سنگدل گوید که یاد یار سیمین تن مکن
مردن اندر کوی #عشق از زندگانی #خوشتر است
تا نمیری دست مهرش کوته از دامن مکن
شاهد آیینهست و هر کس را که شکلی #خوب نیست
گو نگه بسیار در آیینه روشن مکن
#سعدیا با ساعد سیمین نشاید پنجه کرد
گر چه بازو سخت داری زور با آهن مکن
#چشم_اگر_با_دوست_داری_گوش_با_دشمن_مکن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/235
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گواهی امین است بر درد من
سرشک روان بر رخ زرد من
ببخشای بر #ناله عندلیب
الا ای #گل #نازپرورد من
که گر هم بدین نوع باشد فراق
به نزد تو باد آورد گرد من
که دیدهست هرگز چنین آتشی
کز او میبرآید دم سرد من
فغان من از دست جور تو نیست
که از طالع مادرآورد من
من اندر #خور بندگی نیستم
وز اندازه بیرون تو در #خورد من
بداندیش #نادان که مطرود باد
ندانم چه میخواهد از طرد من
و گر #خود من آنم که اینم سزاست
ببخش و مگیر ای جوانمرد من
تو معذور داری به انعام #خویش
اگر زلتی آمد از کرد من
تو دردی نداری که دردت مباد
از آن رحمتت نیست بر درد من
#گواهی_امین_است_بر_درد_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/234
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش #خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست
دعوی عشاق را #شرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش #دلیل #ناله زارش گواست
مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقل
عقل گرفتار #عشق صبر زبون هواست
دلشدهٔ پایبند گردن جان در کمند
زهرهٔ گفتار نه کاین چه سبب وان چراست
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
#سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب #شیرین دعاست
#سلسلهٔ_موی_دوست_حلقه_دام_بلاست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/233
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
آخرت رحمی نیاید بر #دل مسکین من
سوزناک افتاده چون پروانهام در پای تو
خود نمیسوزد #دلت چون #شمع بر بالین من
تا تو را دیدم که داری سنبله بر آفتاب
آسمان حیران بماند از اشک چون پروین من
گر #بهار و #لاله و نسرین نروید گو مروی
پرده بردار ای #بهار و #لاله و نسرین من
گر به رعنایی برون آیی دریغا صبر و هوش
ور به شوخی درخرامی وای عقل و دین من
خار تا کی #لالهای در باغ امیدم نشان
زخم تا کی مرهمی بر جان دردآگین من
نه امید از دوستان دارم نه بیم از دشمنان
تا قلندروار شد در کوی #عشق آیین من
از ترش رویی دشمن وز جواب تلخ دوست
کم نگردد شورش طبع سخن #شیرین من
خلق را بر #ناله من رحمت آمد چند بار
خود نگویی چند #نالد #سعدی مسکین من
#ای_به_دیدار_تو_روشن_چشم_عالم_بین_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/230
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله #زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر میدهد #عشق تو گوشمال من
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من
پرتو نور روی تو هر #نفسی به هر کسی
میرسد و نمیرسد نوبت اتصال من
خاطر تو به #خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد #دل رسد خاطر بدسگال من
برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من
چرخ شنید #نالهام گفت منال #سعدیا
کآه تو تیره میکند آینه جمال من
#وه_که_جدا_نمیشود_نقش_تو_از_خیال_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/231
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
تا نکند #گل غرور رنگ من و بوی من
برگ #گل لعل بود شاهد بزم #بهار
آب #گلستان ببرد شاهد #گلروی من
شد سپر از دست عقل تا ز کمین عتاب
تیغ جفا برکشید ترک زره موی من
ساعد #دل چون نداشت قوت بازوی صبر
دست غمش درشکست پنجه نیروی من
#عشق به تاراج داد رخت صبوری #دل
مینکند بخت شور خیمه ز پهلوی من
کردهام از راه #عشق چند گذر سوی او
او به تفضل نکرد هیچ نگه سوی من
جور کشم بنده وار ور کشدم حاکم است
خیره کشی کار اوست بارکشی #خوی من
ای #گل #خوش بوی من یاد کنی بعد از این
#سعدی بیچاره بود #بلبل #خوشگوی من
#دی_به_چمن_برگذشت_سرو_سخنگوی_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/229
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈