💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__روضه
علی انسانی
بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود
دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود
لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود
می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک
قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود
یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود
در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود
آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود
چشمی برآنچه رفت به غارت نداشت کس
اما دل رباب پی گاهواره بود
یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی
نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از مشت ها بپرس که با گوشواره بود
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح
#ترکیب_بند
زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است
یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است
خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست
دور تا دور حریمت پر میدان شده است!
با وضو بوسه بر این در زده زائر، به نظر
درِ چوبی حرم مصحفِ قرآن شده است
ای که ایمان همه بی تو به مویی بند است
مرد سلمانی از انفاس تو سلمان شده است
میرسد کار گدای تو به آنجایی که
همه ی شهر بفهمند سلیمان شده است
اسم تو گرچه بنا شد که بگویند رضاست
تو علی هستی و مشهد نجف اشرف ماست
زائرت حضرت موسا و حریمت طور است
آسمان، صحن تو و خادم صحنت نور است
گاهی آنقدر شلوغ است رواقت که دگر
کفشداری تو از دادن جا معذور است
مطمئن است شفا میدهی اش نابینا
گره ای هم که زده دور مشبک کور است
دانه پاشیدم و دیدم که محلم نگذاشت
کفتر صحن تو حق دارد اگر مغرور است!
از قدمگاه کمی گرد و غبار آوردم
خاک پاهای تو سوغاتی نیشابور است
من همان سائل انگشتری هر روزه
تو علی هستی و در نجفت فیروزه
دل زوار تو از شور و شعف پر شده است
صحن در صحن تو از عطر نجف پر شده است
اشک در صحن تو باران شدنش علت داشت
آهوی گمشده حیران شدنش علت داشت
از ضریح تو فقط خیر و کرم میریزد
سائل هر شبه سلطان شدنش علت داشت
اثر جذبه ی ایوان تو بود آقا جان
راهب دیر مسلمان شدنش علت داشت
پشت این پنجره فولاد شفا ریخته است
درد در صحن تو درمان شدنش علت داشت
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
فلجی از حرمت روی دوتا پا برگشت
یک نفر شیعه شد از دین مسیحا برگشت
مرده در صحن گهرشاد به دنیا برگشت
تا دم صحن تو برداشت قدم گفت رضا
لال یکمرتبه در بین حرم گفت:
جان به قربان تو و معجزه های حرمت
من نفس میکشم...اما به هوای حرمت
خادمت خسته شد و چوب پرش رفت از دست
یکنفر باز گمان کرده ضریحت قبله ست
صد و ده بار علی گفته ام اطراف حرم
باز هم نام علی شعر مرا ریخت بهم
خیرهای کثیر را عشق است
کرم کم نظیر را عشق است
طول صحن غدیر را عشق است
سنگفرش مسیر را عشق است
زائر سر به زیر را عشق است
پیش سلطان اسیر را عشق است
اینهمه مستجیر را عشق است
حال و روز فقیر را عشق است
این حرم این امیر را عشق است
نغمه ی یا رضا رضا عشق است
مشهدت مثل کربلا عشق است
کل القاب تو بجا اما
اینکه اسمت علیست را عشق است
حب آل علیست راه نجات
بر گل روی مرتضی صلوات
#مسعود_یوسف_پور
#امام_رضا
جاده هر قدر که طولانی و ممتد باشد
راه کوتاه شود، عشق که مقصد باشد
شوق دیدار تسلای فراق است ولی
لذت وصل به دیدار مجدد باشد
دوست دارم همهی عمر مسافر باشم
گر مسیر سفر از قم سوی مشهد باشد
ای خوش آن لحظهی پایانی دلتنگی ها
پلک را باز کنی چشم به گنبد باشد
میشود اذن دخولش دو سه تا قطرهی اشک
زائری که دم در حال دلش بد باشد
دستِ خالی نشده رد کسی از باب جواد
چه مسلمان، چه مسیحی و چه مرتد باشد
هر کسی حاجت خود گفته دگر لازم نیست
در برآورده شدن هیچ مردد باشد
پی حاجت نه، که دنبال خودش می آید
هر که بر معجزهی عشق مقید باشد
#علی_اصغر_شاهسنایی
گریه ام در حرم از روی پریشانی نیست
که پریشانی از آداب مسلمانی نیست
در طوافند چنان موج کبوترهایت
که در این سلسله انگار پریشانی نیست
عربی آمده پابوس تو و می دانم
همه ی حسرتش این است که ایرانی نیست
دست خالی ست کسی که به حرم می آید
دم در هیچ نیازی به نگهبانی نیست!
در معطل شدن و دست رساندن به ضریح
لذتی هست که در سجده طولانی نیست
شمس تبریز، مراد دل مولاناهاست
در دل ما که به جز شمس خراسانی نیست
روی هر پله ی صحن تو نشستم گفتم
چیست این سنگ اگر تخت سلیمانی نیست
گریه کردم که بدانند همه، از من و تو
هیچ یک اهل نظربازی پنهانی نیست
حاجتی دارم و ناگفته بماند بهتر
چون که روی طلب آن چه تو می دانی نیست
#محمد_حسین_ملکیان
#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
چون کویر تشنهای محتاج بارانیم ما
همتی ایدل که دلتنگ خراسانیم ما
نیمِدل مشتاق مشهد، نیمِدل مشتاق قم
بین این خواهر-برادر مثل سمنانیم ما
پادشاهی دوعالم را به دست آوردهایم
تا گدای کوچکی از خیل سلطانیم ما
خلوتی داریم در کنج حرم با یاد او
وقتی از چشم تمام خلق پنهانیم ما
هر زمان در جمع حرف از آرزوها میشود
جز زیارت حاجتی دیگر نمیدانیم ما
از میان خیل القاب و عناوین در جهان
آنچه سلطان میپسندد بیگمان آنیم ما
تا که فهمیدیم میآید به استقبالمان
از همان آغاز هم مشتاق پایانیم ما
گنبد افلاکیان نور است و ما پروانهایم
ساکنان آستان قدسی این خانهایم
بس که پرکرده فضای صحن را فريادها
نيست پيدا در حريمت هایوهوی بادها
کور بينا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت
پشت هم رخ میدهد اينجا از اين رخدادها
جملهای تکرار شد، هرصحن را پر کرده است؛
"کار من با گوشهی چشم تو راه افتاد"ها
میشود حسکرد از فيروزهکاریهای صحن
حسرت ديوارها را در دل شمشادها
از شفای درد پشت پنجره فهميدهام
نرم شد از اشک زائرها دل فولادها
ضامن آهوشدی، صياد آهو را رهاند
شک نمیکردند در خوشقولیأت صيّادها
پايتخت کشور دلهای عالم مشهد است
مانده حسرت در دل تهرانوعشقآبادها
از فراق کربلا دیگر چهغم داریم ما
چونکه در هرگوشهی ایران حرم داریم ما
با همان شوقی که از آغاز روشن مانده است
در دل ما حسرت پرواز روشن مانده است
" آمدم ای شاه" شد شیرینترین آوای ما
تا قیامت شور این آواز روشن مانده است
ناامید از جا گرفتن در دل او نیستیم
کورسوی کوچک ابراز روشن مانده است
فاصله بسیار نزدیک است در دلها بههم
این معانی نزد اهل راز روشن مانده است
کارهای غیر ممکن نیز ممکن میشوند
پس در اینجا معنی اعجاز روشن مانده است
سایهی موسیبنجعفر بر سر ایران ماست
نوری از این خانه در شیراز روشن مانده است
بازهم امشب شب اینشهر بیخورشید نیست
چلچراغ گنبد او باز روشن مانده است
در طواف است و مسیرش را نخواهد کرد گم
دل کبوتروار بین مشهد و شیراز و قم
در کنار خوبها گمراه میآيد حرم
با تمام زائرانش راه میآید حرم
هیچفرقی نیست بین زائرانش، چونکه هم
بنده میآید حرم، هم شاه میآید حرم
لحظهای خالی نمیماند اگر دقت کنیم
روزها خورشيد و شبها ماه میآيد حرم
رتبهها برعکس دنیا میدهد اینجا جواب
کوه از شوق تو مثل کاه میآید حرم
گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است
در حقيقت عارف بالله میآيد حرم
هرکه میخواهد ببیند قطعهای از عرش را
راه خود را میکند کوتاه؛ میآيد حرم
خوشبهحال هرکسی که ساکن شهر قم است
گاه میآيد حرم، بیگاه میآيد حرم....
ملجأ هر آشنا، غمخوار هر بیگانهاند
سیزده معصوم در اینخانه صاحبخانهاند
هیچکس از اینحرم با دستخالی برنگشت
از جوار لطف او هرگز محالی برنگشت
این حرم آرامش محض است و از آغوش او
هرکسی برگشت، با آشفتهحالی برنگشت
اولین باری که اینجا آمدم، عاشق شدم
از کنار او دلم در خردسالی برنگشت
پیش از اینها قم کویر شورهزار خشک بود
بعد او اما به خاکش خشکسالی برنگشت
این حرم خاصیتش علامهپروربودن است
طالب علم از حریمش بیتعالی برنگشت
این چه رازی شد که جز با نیت او مرعشی
از کنار مرقد مولیالموالی برنگشت
گرچه ما همسایهی خوبی برایش نیستیم
روی او یکلحظه هم از این اهالی برنگشت
ناگهان دل را به سمتوسوی دیگر میکشم
با نسیمی از حرم تا جمکران پر میکشم
وقت وصف تو زبانم در دهان میایستد
در بیان آن معانی از بیان میایستد
صاحبالعصری و میچرخد زمان با اذن تو
هر زمان یاد تو میافتم، زمان میایستد
همنشین درددلهای زیادش میشوی
زائرت هر گوشهای از جمکران میایستد
بی خبر از وسعت لطفوبزرگیهای توست
هرکسی چشمانتظار دیگران میایستد
از خدا امر ظهورت را تقاضا میکند
هر زمان دستی بهسمت آسمان میایستد
روح با شوق تو برمیخیزد از جسم جهان
جسم اگر روزی تو را حس کرد، جان میایستد
آنزمانکه میرسد بانگ "اناالمهدی" بهگوش
کعبه برمیخیزد از جا و اذان میایستد.
عمر داغ دوری از تو رو به پایان میشود
عاقبت یکروز این آتش گلستان میشود
#مجتبی_خرسندی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #محاوره
هر چهقدر که درد بی دوا داریم
دلای اسیر و مبتلا داریم
یادمون نمیره تویِ سختیا
آقایی مثلِ امام رضا داریم
پیش هر غریبه زانو نزدیم
ما به هر بیآبرو رو نزدیم
هر جایی گره به کارمون نشست
رو بهجز ضامن آهو نزدیم
بهجز این خونه که امید همهست
دلِ ما به هر کسی رو زد، نشد
قربونش برم که از صحن و سراش
کسی با دستای خالی رد نشد
قربون کبوترای حَرَمش
قربون اینهمه لطف و کَرَمش
الهی تا زندهایم از سرمون
کمنشه سایهی لطفِ عَلَمش
*
چی میشه برای ما دعا کنی
مارو جزءِ عاشقات صدا کنی
چی میشه مثلِ ضریح با صفات
دلِ سنگ ما رو هم طلا کنی
توی تاریکی نمیلرزه تنم
با تو سر شدن روزای روشنم
دم آخر آقا چشم به راهتم
قول دادی سه جا بیای به دیدنم
#محمود_یوسفی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
چه فرقی میکند زائر، مسافر یا مجاور بود
دلم در محضر تو هرشب و هر روز حاضر بود
اگر قصد سفر داری چه جایی بهتر از مشهد؟
اگر مقصد حرم باشد که باید هم مهاجر بود
از آن وقتی که یادم هست وقت بردن نامت
بهپیش چشمهایم گنبد و گلدسته ظاهر بود
دهانم از کرامات تو واماندهست، پیش از آن
زبانم در بیان مهربانیِ تو قاصر بود
همیشه وقت برگشت از حرم تا خانهام گفتم
که بد بودم ولی بر روی من عنوانِ زائر بود
*
چگونه میشود از دورها نزدیک تو آمد؟
تورا فهمید و بعد از سالها باتو معاصر بود
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
ببار ای روح باران بر بیابانی که من دارم
بتاب ای ماه، در شام غریبانی که من دارم
در این قحطی عشق و سردی لبخندها گاهی
بگیر ای مهربان دستانِ لرزانی که من دارم
به سویت آمدم با غصههایی تازه، میدانم_
که آگاهی تو از اندوهِ پنهانی که من دارم
به جز تو ای امید مردم درماندهی عالم
که درمان میکند درد فراوانی که من دارم
برایت بازگو کردم دلم را چون یقین دارم
تو تسکین میدهی قلب پریشانی که من دارم
چراغ گریه را برداشتم در صحن آزادی
که شاید بگذرد یوسف به زندانی که من دارم
جواب التماسم را بده، ای ضامن آهو
ببین در اشکها قلب هراسانی که من دارم
دلم مثل کبوتر میپرد در صحنها، آری
به کاخ آسمان میارزد ایوانی که من دارم
جهان هرگز نمیبیند شکستِ شیعیانش را
همیشه رأیتش بالاست سلطانی که من دارم
امین الله میخوانم به چشم خیس و میگویم
امانت پیش تو ای شاه، ایمانی که من دارم
#حسن_شیرزاد
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
جایی که میگیرند دست ناتوان را
پیر زمین افتاده دارد آسمان را
تطهیر شد هرکس که وا شد پایش اینجا
دیدند مردم حکمت آب روان را
سگهای اطراف حرم را میپذیرند
تحویل میگیرند وقتی آهوان را
یکبار میآیم، سه دفعه او میآید
یعنی که تضمین میدهد سود کلان را
من از رفاقت با کریمان سود بردم
هر موقعی رفتم خراسان، سود بردم
صدشکر برگ دعوتم داده همیشه
پیش همه حیثیتاَم داده همیشه
حج فقیران آمدم دارا شدم من
محتاج بودم ثروتم داده همیشه
مستانه گشتم صحنها را فیض بردم
جنت به جنت نعمتم داده همیشه
طعم غذای حضرتی مانده به کامم
آقا دراین صف نوبتم داده همیشه
من پای این سفره غذا را دوست دارم
تَه ماندهی لطف رضا را دوست دارم
سلمانیِ شهرش سلیمان شد در آخر
از یُمن او قبرش گلستان شد در آخر
خیلی فلج آمد به اینجا راه افتاد
خیلی مریض آمد که درمان شد در آخر
یکبار آمد در حرم، یکبار رو زد
بی خانمانِ طوس سلطان شد در آخر
وقتی که در پای ضریحش گریه کردیم
جان دادن ما نیز آسان شد در آخر
گفته میآید در کنار ما سه دفعه
چه عزتی داده به ما آقا سه دفعه
داریم کل خیرها را در کنارت
دیدیم ما عرش خدا را در کنارت
باید که دور تو قیامت باشد اینقدر
وقتی نشاندی هر گدا را در کنارت
خیر از دو دنیایش ببیند حق زینب
هرکس که آوردهست ما را در کنارت
حس میکنم پیش رضا، پیش حسینم
حس میکنم کرببلا را در کنارت
گفتم حسین و تا به اینجا آمدم من
از کربلاییهای راه مشهدم من
**
ای روضهخوان با دیدهی تَر روضه خواندی
هرخطبه ای گفتی در آخر روضه خواندی
ابن الشبیب آمد به پابوست، برایش
از غربت اربابِ بی سر روضه خواندی
گفتی از آن سرنیزههایی که رسیدند
گفتی ازآن صدپارهپیکر روضه خواندی
از خیمههایی که پُر از نامحرمان شد
با ماجرای قحطِ معجر روضه خواندی
گفتی نمازش را نشسته خواند عمه
در گوشهی گودال تنها ماند عمه
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
نام مارا نوشتهاند "غلام"، نام فامیلِمانْ "امام رضا"
به دل ماست روحْ "امام حسین"، به تن ماست جانْ "امام رضا"
مادرم جای شعر لالایی، همه شب از کرامتت میگفت
پدرم زیر گوش من خوانده، لابه لای اذانْ امام رضا
کودکیهای من کنار تو بود، بین این صحنها بزرگ شدم
سالها با کبوتران حرم، خوردهام آب و نانْ امام رضا
کودکیام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم
من حسابی عوض شدم اما، تو همانی همانْ امام رضا
حرم تو همیشه غوغا بود، آخرین خانهی امید همه
هفتمین قبلهگاه زائرها، هشتمین آسمانْ امام رضا
بین آغوشِ صحنها بودند، زائرانی که گریه میکردند
دختری لال، ناله زد بینِ، اشک و لکنت زبانْ امام رضا
مادرش بین صحنها افتاد، پدرش گریه کرد و داد کشید
یا امام رئوف ممنونم، حضرت مهربانْ امام رضا
پیرمردی که اهل باران بود، چشمهای داشت بین چشمانش
با نوای کریمخانی خواند، خادم روضهخوانْ امام رضا
من که روی سیاه آوردم، کولهبار گناه آوردم
به تو آقا پناه آوردم، بده برگِ امانْ امام رضا
#احمد_ایرانی_نسب
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
با خود چمدانی از گناه آوردم
همراه خودم روی سیاه آوردم
اینجا نمیآمدم کجا میرفتم؟
از دست خودم به تو پناه آوردم
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
نام مارا نوشتهاند "غلام"، نام فامیلِمانْ "امام رضا"
به دل ماست روحْ "امام حسین"، به تن ماست جانْ "امام رضا"
مادرم جای شعر لالایی، همه شب از کرامتت میگفت
پدرم زیر گوش من خوانده، لابه لای اذانْ امام رضا
کودکیهای من کنار تو بود، بین این صحنها بزرگ شدم
سالها با کبوتران حرم، خوردهام آب و نانْ امام رضا
کودکیام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم
من حسابی عوض شدم اما، تو همانی همانْ امام رضا
حرم تو همیشه غوغا بود، آخرین خانهی امید همه
هفتمین قبلهگاه زائرها، هشتمین آسمانْ امام رضا
بین آغوشِ صحنها بودند، زائرانی که گریه میکردند
دختری لال، ناله زد بینِ، اشک و لکنت زبانْ امام رضا
مادرش بین صحنها افتاد، پدرش گریه کرد و داد کشید
یا امام رئوف ممنونم، حضرت مهربانْ امام رضا
پیرمردی که اهل باران بود، چشمهای داشت بین چشمانش
با نوای کریمخانی خواند، خادم روضهخوانْ امام رضا
من که روی سیاه آوردم، کولهبار گناه آوردم
به تو آقا پناه آوردم، بده برگِ امانْ امام رضا
#احمد_ایرانی_نسب
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
تا بر حریم امن حرم پا گذاشتم
انگار سر به دامن دریا گذاشتم
موج عطوفت تو رسید و مرا گرفت
اندوه را به عشق تو، تنها گذاشتم
بغضی که شوق داشت کنار تو بشکند
آنجا به حال خوب خودش واگذاشتم
پایینِ نامهای که سپردم به خادمان
یک جا برای "باشد" و "امضا" گذاشتم...
یک کُنج دِنج، زیر قدمهای زائران
دل را گره زدم به تو و جا گذاشتم....
#نفیسه_سادات_موسوی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #زیارت_مخصوصه؛ #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده
چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده
نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر میگویم
که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده
عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد
کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده
نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت
خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده
همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت
دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده
ولی جنت نمیآید به چشم زائرت وقتی...
...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده
خجالت می کشم وقتی که میآیم حضور تو
ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده
به سقاخانهات بردم پناه از درد و بیماری
چه سقاخانهای که درد عالم را دوا کرده
همه آیینهها لبیک میگویند آن کس را
که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده
قسم بر خطّهی طوست، قسم بر شوق پابوست
زیارتهای مخصوصت، دلم را مبتلا کرده
دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش
ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده
معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست
به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده
نمیگوید گنهکاری، نمیگوید خطا داری
فقط آغوش بگشوده، محبتها به ما کرده
نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون
حوائج را به لطف و رحمتش یکیک روا کرده
تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست
یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده
قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که
خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده
چه سِرّی هست در پایین پایش هر که میآید
تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده
**
صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن و
دو چشمم اشک میبارد، هوای نینوا کرده
قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو
تو میدانی که عاشورا به قلب ما چهها کرده
قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت...
چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟
برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل
چگونه نیزهها را در دل گودال جا کرده؟
تو را گیرم که دشمن کشت با لبهای عطشانت
تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟
صدای مادرت پیچیده در عالم که میگوید:
بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده
بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم
چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده
#مجتبی_شکریان
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
هرچند که مسکین و تهیدستم من
از سُکر سلام بر شما مستم من
گویند سلام مستحب است، آری
مشتاق جواب واجبش هستم من
استاد #محمدجواد_غفورزاده
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
آرام گشته هر کس شد بی قرارِ این در
شأن بهشت دارد گرد و غبارِ این در
خورشید سر برآرد هر صبح از حریمش
گردد مدار عالم هم بر مدارِ این در
خاکش دواست اینجا، دارالشفاست اینجا
درمان و درد باشد در اختیارِ این در
موسی نشسته اینجا، عیسی نشسته اینجا
دیدیم انبیا را حتی کنارِ این در
دنیا نبود و بودیم ما بنده ی مرامش
خاکی نبود و بودیم ما خاکسارِ این در
انگور بعدِ ما بود، میخانه بعدِ ما بود
تاکی نبود و بودیم ما مِی گُسارِ این در
#عاصی_خراسانی
قالَ الرّضا عَلیه السَّلام :
کَمالُ الدّینِ ولایَتُنا وَ البَرائتُ مِن عَدُوِّنا
با مِهر مولایم رضا؛
لعنت به مَامون می کُنم
در سجدهء خود، با خدا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
از بسکه بیزارم ازاو
زآن کافرِ بی آبرو
در پیشگاه انبیا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
با حضرتِ خَیرُالبَشَر
از بابِ دفع و رَفعِ شرّ
بی حَدّ و بی چون و چرا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با امامِ اوصیاء
یعنی علیِّ مرتضا
از ابتدا تا انتها
لعنت به مَامون می کنم 🧨
تا این که مولایم رضا
راضی شود از من لِذا
با حضرت خَیرالنِسا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
دور از هراس و واهمه
با محسن بنِ فاطمه
هم در خفا هم بر مَلا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
شکرِ خدا که دائماً
با سروَر و یارم حسن
تا قلب من گیرد جَلا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با حسین بن علی
با کینهء از اوّلی
در جای جای ِ کربلا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با امام العارفین
سجّاد، زین العابدین
از حق نگردم تا جدا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من عهد بستم بارِها
با حضرت باقر که تا
پایان عمرم از وفا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
با این تبرّائی که در ،
این قلب دارم چون گُهَر
با صادق آلِ عبا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
موسی بن جعفر را ببین
گوید به صوتی دلنشین :
با لعنِ هارونِ دَغا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
مهمان ِ جنّت می شوم
من غرق رحمت می شوم
با حضرت معصومه تا
لعنت به مَامون میکنم 🧨
با نور امّیدم؛ رضا
با شَرطِ توحیدم؛ رضا
تا حقّ ِ او گردد اَدا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با جواد ِ اهل بیت
دائم به یاد اهل بیت
خواهم شوم حاجت روا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
با حضرت هادی که ما؛
کردیم بر او اقتدا
در محضرش در سامِرا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با امامِ عسکری
در آستانِ نوکری
از روی اخلاص و صفا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
می گیرم از زهرا امان
با مهدیِ صاحب زمان
هرروز هنگام دعا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
روز میلاد حضرت علی بن موسی الرضا
دهم خردادماه ۱۴۰۲
فروتن
#امام_کاظم علیهالسلام
#امام_رضا علیهالسلام
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#قصیدهواره
🔹درگاه کریم🔹
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانهاش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر
گاهگاهی که به درگاه کریمی میروم
راه میپویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر
زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
زیر دِین حضرت موسَیبنجعفر بیشتر
گردنم در زیر دِین آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر
آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش میکند قم را معطر بیشتر
قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر
قصد این بار قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
من برایش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنم را میکنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضربالمثلهای مرا تغییر داد
هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسانترند از هر کجا
این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!
چشم بر راه تو هستم روز آخر بیشتر
از غلامان شما هم میشود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
بر تمام اهلبیت خویش حسّاسی ولی
جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر...
بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند...
#حسین_رستمی
#امام_رضا_ع_مدح
بنازم به بزمِ محبت که آنجا
گدایی به شاهی، مقابل نشیند...
#طبیب_اصفهانی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
از حاجیان هستند زوّار تو داراتر
با ما غلط گفتند که حجّ فقیرانی
#علی_اصغر_یزدی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
به ضریحت همیشه زنجیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
از نگاه تو اذن میگیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
چکه چکه به خاک میافتند، قطرهها مثل دانهی تسبیح
گاه مشغول غسل و تطهیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
فضل و خوبی و مهربانیِ تو، ذکر گلدستههای باران است
مَست امن یجیب و تکبیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
تشنهی گرمی نگاه تو شد، شعلهی بی فروغ چشمانم
از همه چیز غیرِ تو سیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
نالههای نسیم و هِقهِق ابر، زخمْ بر جانِ آسمان زده است
چونکه مانند خنجر و تیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
خسته، از راه دور آمدهایم، خسته و بی قرار و درمانده
با زمین و زمانه درگیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
دل به باب الجواد میبندد، سایهای که اسیر شب شده است
پُر، چو خوابِ سحر ز تعبیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
تو غریبی و درک این غربت، کار افراد بی بصیرت نیست
گرمِ تأویل، گاه تفسیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
آرزوها و دردها تنها، راهِ این خانه را بلد شدهاند
جَلد این خانهاند و میمیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
#زینب_دولت_خواهی
#محمدرضامسعودی
#امام_رضا
#مدح
#غزل
حس می کنم حس حسد از آسمان را
چونکه به دل دارد زمین جان جهان را
صحن رضا را دیدم و آرام شد دل
دارد حرم آرامش کل جهان را
از آسمان باید بتابد بر زمین نور
اینجا زمین روشن نموده آسمان را
اینجا حرم ، اینجا رواق ، اینجا ضریحی است
کز دیدنش درمان کنی درد گران را
در صحنِ چشم زائر او چلچراغ است
از بس که می ریزد ز شوق اشک روان را
از خوب و بد ، هر کس که آمد دیده اینجا
آغوش باز این امام مهربان را
ساقی و رزاق است و داده مثل جدش
از آب سقاخانه رزق میکشان را
اینجا هزاران دل هماهنگند باهم
خواهند یکجا پای او ریزند جان را
#محمدرضامسعودی
#امام_رضا
#مدح
#غزل
شدم کبوتر صحنی که پر ز دانه بود
کرم ز صاحب این صحن بی بهانه بود
نه کودکانه بگویم به او نه پخته و قرص
که گفتگوی من و شه کبوترانه بود
به آسمان نروم ، من کبوتر جلدم
پناهگاه من این بام و آستانه بود
نمی برم سر خود را بر آستان دگر
که داستان من و دوست عاشقانه بود
ز جاه و مکنت و ثروت ز من مپرس ، اما
مرا دلی است که بر عشق دوست خانه بود
به بارگاه فقط آه دارم از خجلت
به قصد اذن دخول اشک من روانه بود
اگر ز خیره سری شد دلت سیاه بیا
که بحر رحمت این شاه بی کرانه بود
(قتیل) عشق رضایم، چه خوب عنوانی است
مرا نشانی اگر هست، این نشانه بود
.
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#وداع
#عمان_سامانی
خواهرش بر سینه و بر سرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شه، راه را
دود آهش کرد حیران، شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلا مهلنش بر آسمان
کای سوار سر گران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شکنج موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشهٔ چشمی به آنسو کرد باز
دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین
پس زجان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد، الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته بر گوشش کشید:
کای عنان گیر من آیا زینبی؟
یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشقست این، عنانگیری مکن
با تو هستم جان خواهر، همسفر
تو بپا این راه کوبی من به سر
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
با زنان در همرهی مردانه باش
جان خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
معجراز سر، پرده از رخ، وامکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن
هرچه باشد تو علی را دختری
ماده شیرا کی کم از شیر نری؟!
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 گنجینة الاسرار
.
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
آن شب مدینه عطر پر جبرئیل داشت
در سر امین وحی، هوای خلیل داشت
بر لب مدام، زمزمۀ یا جلیل داشت
صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت
موسی به طور قرب خداوند بار یافت
تشریف مکرمت ز عنایات یار یافت
در هر دلی فروغ حضور مدینه بود
در هر سری نشانۀ شور مدینه بود
خورشید بردمیده ز طور مدینه بود
کآفاق مستفیض ز نور مدینه بود
ماه فلک ز شوق دل اخترشمار شد
آیینۀ جمال خدا آشکار شد..
ای بوده با زبور و صُحُف آشناییات
تورات را امید به معجزنماییات
شد جاثلیق محو فروغ خداییات
جالوت مات شعشعۀ ایلیاییات
عمرانِ صابی است کمال تو را گواه
نسطاصِ رومی است جلال تو را گواه
عارف اگر ز شعشعۀ «هو» تو را شناخت
سالک ز قدر و منزلت او تو را شناخت
بیدل به خلق و خوی خداجو تو را شناخت
من بندۀ کسی که چو آهو تو را شناخت
پیچد چون نوای تو در بندْبندمان
یا ثامنالائمه! رها کن ز بندمان
خورشید، با جمال جمیلت جمیل نیست
بر درگه جلال تو گردون جلیل نیست
جایی که همرکاب تو غیر از خلیل نیست
دیگر مجال پر زدن جبرئیل نیست
وقتی به محضر تو شرفیاب میشوم
از شرم شعله میکشم و آب میشوم
کوثر، پیالهای ز شراب طهور توست
طور شهود پرتو فاش ظهور توست
سینای جلوه، آیۀ نور حضور توست
خورشید هم از آینهداران نور توست
چشمم که محو حسن ملیح تو میشود
اشکم دخیلبند ضریح تو میشود...
آن زائرم که آمده با دست خالیام
رحمی به دلشکستگی و خستهحالیام
بال و پری ببخش به بیدست و بالیام
کز شاعران حضرت مولیالموالیام..
مپسند بار خواهش ما را به ذمّهات
سوگند میدهم به جوادالائمهات...
استاد #محمدعلی_مجاهدی
شاعر: غلامرضا شکوهی
#امام_رضا
به درگهت چو غبار اوفتاده می آیم
اراده نیست مرا بی اراده می آیم
برآستان تو ای آستین معجزه ریز
به روی دست دلم را نهاده می آیم
چنان غبار به پیشت ز اشتیاق حضور
گهی سواره و گاهی پیاده می آیم
کسی چنین که تو دستم گرفته ای نگرفت
چو ذره دست به خورشید داده می آیم
اگر چه بر همه در می گشایی اما من
فقط به خاطر روی گشاده می آیم
حضور قامت شمعم زکارگاه وجود
به پاس حرمت تو ایستاده می آیم
کبوترم که به منقار سجده محتاجم
چه دانه داده مرا یا نداده می آیم
#امام_رضا
دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم
کبوترانه در این آستانه پر بزنم
به نا امیدی از این در نمیروم هرگز
اگر جواب نگیرم دوباره دربزنم
خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند
که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم
سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت
شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم
بیاد غربت تو عهد کرده ام با خود
که لاله باشم و صد باغ بر جگر بزنم
خدا ی را کمی ای زائران درنگ کنید
که خاک پای شما را به چشم تر بزنم
بمن هر آنچه که بخشیده اند توفیق است
مبادآنکه دم از دولت هنر بزنم
اگرچه خارم و نسبت بگل ندارم باز
خوشم که گاه گداری بباغ سر بزنم
اگر شمیمی از این بوستان بمن برسد
معاشران بخدا تاج گل بسر بزنم
من آشنای همین درگهم ، خدا نکند
که رو به غیر کنم یا دری دگر بزنم
صفای تربیت باغبان ، حرامم باد
که در مجاورت گل دم از سفر بزنم
اگر چه غرق گناهم سفینه ام اینجاست
مراد و قبله ام اینجا مدینه ام اینحاست
شاعر : محمد جواد غفورزاده(استادشفق خراسانی)
.
#لهجه_مشهدی
#امام_رضا
هَمسادِ قدیمِ بست پایین شمایُم
پا ثابت جشن و گریه، مین روضه هایُم
پِر دادنِما از او محله ها اگر چه
سنگُم بزنی بازُم همی دُو ر و ورایُم
او بچه ایُم که قد کشیده زیر بالت
آمُختَه یِ صحن نوو و ایوون طلایُم
آهو که نِه، کِفتَرُم که نِه، ولی خداییش
موسی کُ تِقیِ ولِ لای کفترایُم
یک عمره که پشت پِنجِره گره زِده نخ
هرکس مِرَضی گرفته ،شاهد شفایُم
آرامش محضه دِ حرم که عمریه مُ
جلد حرم و صحن غریب الغربایُم
یک تیکه ی از بهشته اینجه با وجودت
مُ نوکر پادشای ای صحن سرایُم
عیدی تولدت ولی مثل همیشه
دلتنگ سفر به نجف و کرببلایُم
#محمدجواد_منوچهری
.
#مدح_امام_رضا علیه السلام
#لهجه_مشهدی
مدح امام رضا علیه السلام با لهجه مشهدی
واز مُویُم در مِزِنُم صابخانه مهمون نِمِخِی؟
یَک گدای خِستِه ی بی سر و سامون نِمِخِی؟
شنیدُم خوب مِخِری مُویَم دِرُم قصد فروش
تا دلت بِخِه دِرُم دَردِ بی درمون، نِمِخی؟
تو که ایهمِه شولوغه از خوبا دور و وٓرِت
معلومه که مثل مُو آدم داغون نِمِخِی؟
عاشقا خیلی دَرِ خانَت برو بیا دِرَن
یَک غلام سیا بِرِی خدمت مهمون نِمِخِی؟
رسمه هر کی مِرِه مهمونی یَک چیزی میِرِه
مُو که چیزی نِدِرُم...وَلی چرا...جون نِمِخی؟
جُلوی باب الجوادت دِرِه چشمام مُبارِه
مهمونی که پشت در مُندِه تو بارون نِمِخِی؟
مُویَم از دست تِموم آدما فِراریُم
با شُمایُم آقاجان آهوی حیرون نِمِخِی؟
مُو هَمو پارسالیُم فقط یَک خورده پیر شُدُم
آقا یَک کِلام بوگو عبد پِشیمون نِمِخی؟
#یاسر_رحمانی
#میلاد_امام_رضا
.
.
#مدح_امام_رضا علیه السلام
#لهجه_مشهدی
گاهی وقتا به حرم دِلُوم بِرَش پر مِزِنِه
بُخدا امام رضا ایره خودش خوب مِدِنِه
وقتی که مُورُوم حرم یک گوشه تنها می شینُوم
ایقده حال موکونوم وقتی ضریشه می بینُوم
حرم امام رضا چقد بِرَم صِفا دِرِه
مثل ای گنبد زیبا خدایی کجا دِرِه
آب سقاخَنَشُم تبرٌکِ شِفا مِدِه
مهربون امام رضا دردِ مُوره دِوا مِدِه
نِ فقط شیعه که حتی مسیحی اینجه میه
خدا بهتر مِدِنه امام رضای ما کیه
خدایا ممنونتوم که شیعیوم مذهبیوم
بِزا بهتر بُگُمت هیئتیوم مشهدیوم
از همو بِچِگیام بابام سُپُردُوم به شما
تورو جونِ مادرت هوامِ دِشتِباش آقا
شعر "عباسی" اگر چه ساده و بی مایه ی
همه دِلخوشیش ایه که با رضا همسایه ی
#میثم_عباسی
#ولادت_امام_رضا