eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
271 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه بر در میخانه ات تا قفل هجران می خورد این جگر از دوریت خونِ دو چندان می خورد برگ من خشک است، اما ریشه ام خشکیده نیست باز دست باغبان بر خاک گلدان می خورد بر دلم افتاده که آلوده ها را می خری چونکه بر چشمان خشکم آب باران می خورد می شناسم من تو را، حتی اگر طغیان کنم... آخرش عفوت به امواج گناهان می خورد پشت در معطل شدم تا آنکه فهمیدم خدا راه تو بر خانه‌ی شب زنده داران می خورد من که گفتم می زنی اما بغل کردی مرا گفتی این چهره به یک عبد پشیمان می خورد قیل و قالم را نبین! دق می کنم طردم کنی طفل اگر بی کس شود از این و از آن می خورد من لباسی پاره ام که بوی یوسف می دهم ریشه‌ی پیراهن یوسف به کنعان می خورد هیچ موقع، من دلم شور جدایی را نزد غصه ام را چون خودِ شاه خراسان می خورد کربلا که هست دنیا می شود مثل بهشت کربلا که نیست این عالم به زندان می خورد خوش بحال هر که شد در روضه ها مست حسین خوش بحال هر که دور سفره اش نان می خورد بین خورجین سر زده آمد سری بین تنور پس کجای این سر زخمی به مهمان می خورد موی او آتش گرفت و دید زهرا مادرش هُرم آتش روی آن لبهای عطشان می خورد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده تو سر و سامان به این حال پریشانم بده دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو درد دادی خب بیا این بار درمانم بده باطنا کور است چشمم که نمی بینم تو را آی خورشید سحر، نوری به چشمانم بده این گناه افتاده به جانم، نجاتم میدهی؟ چشم پاکی مثل چشمان شهیدانم بده زود می لرزد دلم وقت گناه و معصیت یا اباصالح خودت قوت به ایمانم بده از کنار اسم تو ساده گذشتم، عفو کن با همین یابن الحسن، چشمان گریانم بده من همیشه روزی اشکی فراوان خواستم لطف کن در روضه ها اشک فراوانم بده کربلا، مشهد، نجف، آقا نمی دانم فقط روزی ام را از همانجا که نمی دانم بده یک زیارت لطف کن من را ببر با خود حرم در حرم روضه بخوان، سوز حسین جانم بده با سلام روضه ات بر جان ما آتش بزن: السلام ای کشته ی دور از وطن، ای بی کفن @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد بی عصا آمده و حضرت موسی شده است ریشه در سلسله ی حضرت جعفر دارد بی سبب نیست اگر حاجت ما را داده به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد چند وقتی است که دنبال اجل می گردد کنج زندان بلا روضه ی مادر دارد چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است اینقَدَر زخم، روی پیکر لاغر دارد از روی تخته ی در، پیکر او بردارید چند تا خاطره ی سوخته از در دارد با عبا زود بپیچید به هم پایش را اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد پیکرش از چه چنین بین گذر افتاده یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد لا اقل چند کفن بهر تنش آوردند دست کم روی تن سوخته اش سر دارد پسرش آمده بالای سرش اما باز روضه خوانِ دل من روضه ی اکبر دارد همه جا را تن صد چاک علی می بینم بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها عاشق شدیم و عاشق حیران ما شدند قومی اسیر زلف پریشان ما شدند آنقدر عاشقیم که عشاق روزگار مبهوت اشتیاق گریبان ما شدند روح القدس شدیم و تمامی شاعران گرم غزل سرایی دیوان ما شدند یوسف شدیم و بهر تماشای حال ما صدها عزیز راهی زندان ما شدند آنقدر آمدیم و مسلمان او شدیم آنقدر آمدند و مسلمان ما شدند ما عاشقیم عاشق حیران زینبیم تکفیرمان کنید مسلمان زینبیم مارا نوشته اند برای گدا شدن سائل شدن، اسیر شدن، مبتلا شدن از آنطرف خلاصه دری باز میشود می ارزد انتظار به این آشنا شدن عشاق سنگ خورده ی دیوار زینبیم پس واجب است غرق تماشای ما شدن وقتی مسیر جای قدمهای زینب است میلی نمیکنیم به جز خاک پا شدن اول طواف بعد منا پس چه بهتر است بعد از دمشق راهی کرب و بلا شدن "مارا برای راز و نیاز آفریده اند این کعبه را برای نماز آفریده اند" این کیست که فرشته گلیم آورش شده بال و پر فرشته نخ معجرش شده دیگر نیاز نیست به گهواره بردنش دست حسین بالش زیر سرش شده از این به بعد خانه ی مولا چه دیدنی است با زینبی که فاطمه ی دیگرش شده زهرا همان که ام ابیهاش گفته اند زهرا همان که مادرش پیغمبرش شده دیروز دختر وجنات خدیجه بود حالا خدیجه آمده و دخترش شده اینگونه بود فاطمه شد ریشه بقا اینگونه بود فاطمه شد ام امها زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت زینب غروب بود ولی انتها نداشت زینب رسول بود ولی مصطفی نشد شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت زینب اگر نبود حسینی نمیشدیم زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم جایی پریده است که پیدا نمی شود حتی عروج اینهمه بالا نمی شود دیدند صبح آمده اما در آسمان خورشید شهر فاطمه پیدا نمی شود یا ایها الرسول چرا آفتاب صبح در آسمان شهر تماشا نمی شود فرمود: زینب آینه ی روی دخترم آنکه مقام بی حدش املا نمی شود چون بی نقاب آمده بیرون حجره اش امروز آفتاب هویدا نمی شود حقش نبود کعبه نیلوفرش کنند حقش نبود سر زده بی معجرش کنند لبهاش تشنه بود ولی رود نیل بود بالش شکسته بود ولی جبرئیل بود زینب فرشته آینه حوریه عاطفه از جنس خانواده ای از این قبیل بود گودال هم که رفت فقط سر به زیر بود شرمنده بود از اینکه قتیلش قلیل بود کوچه به کوچه لشگر کوفه شکست خورد از دست خانمی که تماما اصیل بود ویرانه کرد کاخ بلند یزید را زینب تبر نداشت ولیکن خلیل بود @poem_ahl
صلی‌الله‌علیه‌وآله صلی‌الله‌علیه‌وآله صلی‌الله‌علیه‌وآله سلام‌الله‌علیه نور تو گر نبود مسلمان نمی شدم بر سفره ی کریم تو مهمان نمی شدم لطف محمدی تو بر من مقام داد ورنه ز نسل حضرت سلمان نمی شدم اصلا اگر دعای تو پشت سرم نبود بر خانواده ی تو ثناخوان نمی شدم من از عنایت تو که بهره نداشتم گر دوستدار عترت و قرآن نمی شدم حرف از خدا زدی تو، ولی گر علی نبود هرگز مطیع و گوش به فرمان نمی شدم قُمْ یا رسول صوت جلی را شروع کن قرآن بخوان و مدح علی را شروع کن قرآن بخوان که بی خبران را خبر کنی بر قلب سنگ، با سخن خود اثر کنی قرآن بخوان، زجهل، خلایق رها شوند روشن فضای ظلمت محض بشر کنی قرآن بخوان و در دل مردم نمک بریز تا اینکه دوستان خدا بیشتر کنی قرآن بخوان بشارت و انذار کن رسول قرآن بخوان که شام جوانان سحر کنی قرآن بخوان، به جلوه ی تو سجده می کنند سنگ و گیاه چونکه ز هر جا گذر کنی عرش است محو خواندن آیات تو رسول ای عقل کل، عقول همه مات تو رسول دارایی ام تمام برایت نوشته شد جان من از ازل به فدایت نوشته شد دل آفریده شد که گرفتارتان شود این دل اسیر آل عبایت نوشته شد "غیر از علی به قلب تو کس نیست و" همین... ...بر جای جای غار حرایت نوشته شد باران نور آیه سر مردمان چکید تا جبرئیل و وحی به پایت نوشته شد این آیه ها نبود که گمراه می شدیم تو آمدی کتاب هدایت نوشته شد امشب سر تو تاج نبوت گذاشتند در زیر پات کرسی عزت گذاشتند از این به بعد یاور تو مرتضی علیست تنها امیر لشکر تو مرتضی علیست بین عشیره دست به دوش علی گذار برگو فقط برادر تو مرتضی علیست پروردگار عزوجل امر کرده است همسر برای دختر تو مرتضی علیست او بی تو، تو بدون علی، نه نمی شود روح میان پیکر تو مرتضی علیست در هر کجای عرش خدا دیدی ای رسول هر جا روی برابر تو مرتضی علیست اول نماز خوانده به پشت سرت علیست وحی خدا علیست، پیام آورت علیست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه دست خدا، دو دست علمدار زینب است قلب سلیم، یکسره بیمار زینب است شیعه تمام عمر گرفتار زینب است عاشق شدن فقط و فقط کار زینب است هر کس حسین گفت، بدهکار زینب است زینب نبود، مُحرِم هیئت نمی‌شدیم گمراه می‌شدیم، هدایت نمی‌شدیم در کوی یار صاحب‌قیمت نمی‌شدیم این زن نبود، مرد طریقت نمی‌شدیم اسلام تکیه داده به دیوار زینب است سکان به دستِ کشتیِ در خون طپیده او آثار داغ عشق به پیکر چشیده او منظوره‌ی نگاه رئوس بریده او صبر از غمش مدام گریبان دریده او پر خون شده‌ست سینه اگر، زار زینب است بعد از حسین روح دمید انقلاب را بر دوش خود نشاند غم بی‌حساب را با دست بسته حمل نموده عذاب را بیچاره ساخت عفت این زن حجاب را خورشید سر برهنه، عزادار زینب است قامت کمان نمود که یارش بایستد تا که حسین روی مزارش بایستد پرچم بلند کرد، شعارش بایستد حقش نبود شمر کنارش بایستد آیا اسیر لفظ سزاوار زینب است؟! ماندن، بدون شمس و قمر، بی ستاره؛ نه در گوش‌ها نبودن یک گوشواره؛ نه تنها لباس مندرس پاره‌پاره؛ نه چوب یزید روی لب ماه‌پاره؛ نه تشت شراب باعث آزار زینب است بعد از حسین قافله را دید گریه کرد شادی‌خصم، هلهله را دید گریه کرد پای رقیه، سلسله را دید گریه کرد دور رباب حرمله را دید گریه کرد کم‌سو شده‌ست دیده اگر، تار زینب است یادش نمی‌رود بدن اطهر حسین افتاد از فرس جلوی مادر حسین خود را رساند زیر کتک در بر حسین رو بر مدینه کرد سپس خواهر حسین گفت این حسین غرقه‌به‌خون، یار زینب است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه امشب دلیل مستی ام از هر جهت تویی دنیا تویی برای من و آخرت تویی شایسته مرد هیمنه سلطنت تویی نور خدا به هیبت انسان فقط تویی در جلوه ات خدا شده تکرار، یاعلى تو بودى و خدا و جهان آفرینى ات تو بودى و ملائک و خلوت گزینى ات صدها هزار سال پس از همنشینى ات حالا رسیده وقت ظهور زمینى ات حالا رسیده موعد دیدار، یا على من سینه چاک روی توام، کعبه نیز هم گرم طواف کوی توام، کعبه نیز هم من در نماز سوی توام، کعبه نیز هم مدیون آبروی توام، کعبه نیز هم ای قبله گاه، کعبه ی سیار، یا على کعبه اگر که چاک گریبان گشوده است ثابت نمود، عاشقت از قبل بوده است صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است در را به روی بنت اسد وانموده است مختصِ توست، مُعجزِ بسیار، یا على مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده بتخانه ی حجاز، دگر محترم شده بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده شد با شرافت این درو دیوار، یا على دادم ز کف به شوق مدیحت، قرار را واجب شده است سجده کنم نام یار را میزان کجاست، تا که بسنجد عیار را نشناختیم غیر تو پروردگار را ماتم از این شباهت رفتار، یا على گاهی علی نشسته به جای خدای خود گاهی خداست جای شه لافتای خود در تو نگاه کرده خدا رو نماى خود هنگام خلقت همه بنده هاى خود... فرموده است اول گفتار، یا على در لا اله غیر تو خواندیم، جا نشد من هیچکس برای دلم مرتضا نشد مومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشد پس لاشریکَ لَهْ که حقیقت ادا نشد من به یقین رسیده ام اینبار، یا على آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم با جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنم من با ابالحسن، حسنی عشق میکنم دیوانه ام، پیاله نگه دار، یا على عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست خرما فروختن بشود کارم آرزوست رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست بالای دار از تو زنم جار، یا علی هر کس که دید اوج تو را بال و پر فروخت نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت آنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروخت هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت عشاق را تویی تو خریدار، یا على پر میدهیم مرغ دل خویش تا نجف کنج ضریح گوشه ایوان طلا نجف پر شد قنوت هر شبم از ذکر یا نجف من سالهاست خواسته ام از خدا نجف خواندم دعای وصل تو بسیار، یاعلی سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید دیدار می فروش نجف روزی ام کنید پس تا نجف بگو: صد و ده بار یا على در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است زانو زدن مقابل ایوان مقرب است پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی گر چه برات، مالک اشتر نمیشویم مقداد نیستیم، ابوذر نمیشویم سلمان نبوده، مُحرِم این در نمیشدیم اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم اما تویی همیشه مددکار، یا علی توحید محض، باعث ایجاد حیدر است بالای عرش افضل اوراد حیدر است آنکس که جام دست نبی داد حیدر است زهرا عروس خانه و داماد حیدر است ای در نگاه عشق، علمدار یا علی مولی الموحدین، نفحات پیمبری نَفسِ رسول، باب نجات پیمبری رمز شفاعت عرصات پیمبری مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری پیغمبر است بر تو گرفتار، یا علی حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است اسباب شادی لب خندان فاطمه است این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است زهرا توراست یار و وفادار، یا على آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست بر روی دست خداوند دست نیست این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست لعنت به هر که میکند انکار،یا علی ای شیر پاک، ای ثمر لقمه ی حلال خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال گرما بده شراب شود غوره های کال ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال امضا بزن به نامه ام ای یار، یا علی ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن ای اولین امام مسلمان قبل از آن آیات مومنون نمایان قبل از آن ای صاحب ولایت دوران قبل از آن قرآن بخوان بگو تو ز اسرار، یا علی قاری شدی و تیر و سنانت نریختند سنگ جسارتی به لبانت نریختند با خیزران به سمت دهانت نریختند مشتی حرامزاده به جانت نریختند وای از حسین و مجلس اغیار، یا علی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه خدا می‌خواست چشمِ او فقط عین‌الیقین باشد خدا می‌خواست دستِ او فقط حَبل‌المَتین باشد خدا می‌خواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد خدا می‌خواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد خدا خود را که مومن خواند* منظورش همین باشد که می‌خواهد علی تنها امیرالمومنین باشد خدا تصویری از خود را زمانی که به قاب انداخت خدا را شُکر ما را هم به پایِ بوتراب انداخت "صبا خاکِ وجودِ ما به آن عالیجناب" انداخت رُطب‌های نجف وقتی دهان‌ها را به آب انداخت ضریح غرقِ انگورش مرا شَطِ شراب انداخت صُراحی می‌کشم وقتی شرابش اینچنین باشد دلم مست است تا ساقی امیرالمومنین باشد علی منظور از مِی‌ها از این هوهو و هِی‌هِی ها علی می‌جوشد از هر لب لبِ ما یا لبِ نِی ها علی موسیقیِ باران که می‌بارد پیاپی ها فدای شاه راهش که به مژگان می‌کنم طی ها سمرقند و بخارا و حجاز و کعبه و رِی ها علی حق و علی حی و پس از این نقطه چین باشد فقط وصفِ خدا وصفِ امیرالمومنین باشد خدا وقتی بهشتی رویِ دامانِ نجف دارد بهشت از دور رویایِ بیابانِ نجف دارد چه غم دارد کسی که خُرده‌ای نانِ نجف دارد که زهرا هم دو چشمش را به ایوانِ نجف دارد چه کم دارد خدا وقتی که سلطان نجف دارد خدا را می‌توان بینی اگر آئینه این باشد خدا را شُکر مولایم امیرالمومنین باشد به حیرت کعبه می‌بیند شکوهی آسمانی را ظهورِ نقطه‌ی بسم‌الله سَبْع‌الْمَثانِى را نبی می‌بوسدش از لب همین جامِ دهانی را به میدان می‌رود بیند زمین خانه تکانی را به تیغ آبدارا و به هر سو سر پَرانی را همیشه مرکبش دُل‌دُل برایِ فتح، زین باشد رمیدنهای لشکر از امیرالمومنین باشد نه تنها وقت رزمش زَهره هاشان از جگر ریزد نه تنها وقتِ مِیدان‌داریَش کوه از کمر ریزد که از جبریل و عزرائیل حتی کُرک و پَر ریزد نه تنها پیشِ او صحرایی از تیغ و سپر ریزد که از تیغ و سپر، شلوارهاشان بیشتر ریزد نمی‌اُفتیم از پا تا علی حِصنِ حَصین باشد نمی‌اُفتیم از پا تا امیرالمومنین باشد اگر توفیق باشد سر به پای قنبر اندازیم "فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم بُوَد کان شاهِ خوبان را نظر بر منظر اندازیم که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم" که از خاکِ نجف خود را به حوضِ کوثر اندازیم به نامش بشکند هر سَد اگر دیوارِ چین باشد ولیِ رهبرم وقتی امیرالمومنین باشد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه من ار از غم پریشانم علی گویم علی گویم وگر از شوق گریانم علی گویم علی گویم نه تنها ما علی گوییم داور هم علی گوید به هر کاری که درماند پیمبر هم علی گوید دل هر عاشق شیدا علی گوید علی گوید زمین و عالم بالا علی گوید علی گوید بنفشه یاسمن لاله اقاقی یاس و نیلوفر اگر گل می شود زیبا علی گوید علی گوید به وقت کار خانه در میان خانه ای کوچک تپش های دل زهرا علی گوید علی گوید در آن مِیدان که میدانی به هنگام رجزخوانی علی اکبر لیلا علی گوید علی گوید یل ام البنین عباس در هر لحظه حساس میان عرصه هَیجا علی گوید علی گوید اگر طفلی ز پا افتد چو میخواهد که برخیزد پی تعلیم او بابا علی گوید علی گوید @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه روی خاک افتاده بودم، نردبان میخواستم هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم گاه در افلاک و گاهی نیز در اعماق خاک این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم اشهد ان علی تا گفت در گوشم پدر گریه کردم،جای لالایی اذان میخواستم بر زمین میخوردم و با یا علی پا می شدم لحظه ی بر خاستن از او توان می خواستم آن یتیم کوفی ام که از زمان کودکی از سر این سفره تنها آب و نان میخواستم عشق او از هر دو عالم بی نیازم کرد و حیف آنچه را خود داشتم از دیگران میخواستم خوشبحال من که از آغاز شعر و شاعری از زلال اشک او طبع روان میخواستم پر توقع نیستم اما نمی دانم چرا برترین گنج خدا را در جهان می خواستم شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت هر که را غیر از امیر مومنان می خواستم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه به نام عشق به نام خدا به نام علی شروع می کنم این شعر را به نام علی هزار مرتبه ممنون مادر و پدرم که کرده اند مرا آشنا به نام علی برو به طوس، برو كاظمين و سامرا برو مدينه برو کربلا به نام علی نهاده اند سرم تاج جاه و عزت را قدم گذاشته ام هر کجا به نام علی به زیر پرتو این نام، هرچه نام، گم است همينكه مي تابد آفتاب نام علی تو را خدای تو از بسکه دوست داشت علی خودش علی شد و نام تو را گذاشت علی زمان رو شدن گنج های راز شده که روشن از دل ویرانه ی حجاز شده چه بوده است مگر راز سر به مهر خدا که بر ظهورش لب های کعبه باز شده ببین تواضع معبودهای سنگی را حقیقت آمده، در سجده هر مجاز شده و بی نیازی مخصوص آسمان ها بود علي رسيد و زمین نیز بی نیاز شده و ان یکاد نخوانید که برای علی زمین پر است از آیات در فراز شده رسید حضرت قرآن و از درون میخواند برای احمد از آیات مومنون میخواند بگو تو را که چه بنویسم ای نمود خدا اگر قلم نزنم در حد و حدود خدا کسی به چشم خدا را ندید و تو دیدی تویی که غرق شدی غرق در وجود خدا زمان خلقت نور تو را که می داند؟ تو نیز بوده ای از آن زمان که بوده خدا روانه است به سمت علی و آل علی همیشه تیر سلام خدا درود خدا فضائل تو اگرچه زیاد، باز کم است یقین فراتر از این ها تو را ستوده خدا به حق عشق، به حق علی و آل علی خدا نصیب کند باز هم وصال علی خدا نصیب کند باز هم سفر به نجف ببر دوباره مرا باز هم ببر به نجف نجف؟! کدام نجف؟! آن دیار که انگار گشوده است خدا از بهشت، در به نجف به نیت همه ی مادران مدینه برو بیا به نیت پابوسی پدر به نجف هزار بار نظر سمت کعبه بردن را معاوضه نکنم با یکی نظر به نجف اگر بناست که در کربلا بمیرم، کاش که قبل از آن برسد جسم محتضر به نجف هزار مرتبه ما را به کربلا ببری نرفته ایم به زیبایی نجف سفری @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه آمدند از بهشت بدرقه‌اش مادر آفتاب می‌آمد مادر آفتاب مابین هاله‌ای از حجاب می‌آمد مادر آب بود و آینه بود مادر آسمان و اخترها مادری که به پاش، خم می‌شد قامت التماس هاجرها مادری که میان رویایش آخرین نوعروس زهرا شد چه عروسی که حوریان گفتند سحری دست‌بوس زهرا شد آمدند از بهشت بدرقه‌اش دسته‌دسته فرشته‌های خدا دیده می‌شد کنار هرقدمش در سماوات جای پای خدا می‌نوشتند روی تاج گلش مادر ماه، مادر خورشید می‌شد از چشم‌های او فهمید سایه‌اش هست بر سر خورشید از دعای بلند او دیدند سامرا را به روی رحل بهشت نذر کردند دایه‌های جنان که شود وقت وضع حمل بهشت نم باران زد و دعا که گرفت نور هم مست بود و بی‌حس بود هم‌چو قرآن که زینت عرش است کودکی روی دست نرگس بود کودکی که به دست موج لبش صدهزاران عصای موسی بود پسری که ذبیح او یحیی نفس او مسیح عیسی بود او که دارد میان مشت خودش محکمات قضاوت داوود آن‌کسی‌که همیشه خواهد بود مهر نامش، کتیبه‌ی لب هود آمد آن یوسفی که می‌گفتند چشم یعقوب را کشد در بند آن‌که می‌گفت حضرت ایّوب از نگاهش نمی‌شود دل‌کند آمد آن‌که به مدح او گفتند آیه‌ها ما خلقت الانسان را آمد آن‌که ز خاک پاهایش آفریده خدا، سلیمان را آمد آن‌که عبادتش کردند هرچه عبد و عبید و معبود است آن‌که از دوری‌اش عذاب شدند هرچه فرعون هرچه نمرود است آمد آن‌کس‌که شعله‌ی عشقش آتشی زد به قلب ابراهیم آن‌که دادند وعده‌ی او را سیزده نور واجب‌التعظیم همره خضر، همدم یونس همدل نوح، وارث آدم آمد آن‌کس‌که سجده‌اش کردند انبیا قبل حضرت خاتم طاق نصرت برای استقبال تا زمین با ستاره‌ها بستند هم گل اشک، هم گل صلوات روی طاق مناره‌ها بستند دید در بزم آسمانی‌ها شاهدی از زمین، شواهد را چشم‌ها که پر از مکاشفه شد مست دیدند چشم مسجد را ملکی آمد و پیاله گرفت شربتی خورد و گفت: عجب شهدی است ناگهان وحی آمد از بالا ساقی، امشب فقط خود مهدی است مصلح کل که ریشه‌ی ظلم از سر انگشت او بهم خورده او که دائم ستون عرش خدا به توانمندی‌اش قسم خورده چهره‌ی لن ترانی‌اش دارد جذبه و هیبت رسول خدا اوکه بر قامتش برازنده‌است زره حضرت رسول خدا آسمان نگاه او روشن کهکشان پر از مدار علی است در قلاف دو ابرویش دارد ذوالفقاری که یادگار علی است جای پاهای او نه که گلزار بلکه قطع یقین حرم‌زار است او که در لشکرش برای ظهور سیصدوسیزده علمدار است تکیه بر کعبه می‌زند روزی تا کند از حسین خون‌خواهی از پس ابر می‌شود پیدا آفتاب بقیة‌اللّهی روز موعود در جوار حسین عشق مست است؛ مست دیدن ما چه‌قدر با صفاست با مهدی دور شش‌گوشه، روضه‌خواندن ما جان ما کربلاست؛ پس قطعاً جای پای خدا شود هرروز بهر رجعت، خوشا به حال کسی که دلش کربلا شود هرروز @poem_ahl