eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
279 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه باید شکست ساغر و از می وضو گرفت باید ز دست بانی باده سبو گرفت از عرش آمده است… زمین آبرو گرفت هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت گفته است این که از همه ی دلبران سر است نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری کارت شده است از همه ی خلق دلبری پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری ای نام دلربات دوای فقیرها اصلا رسیده ای تو برای فقیرها باید که سر دهیم همه بی مقدمه روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم هشتم امام! ما همه آواره ی تو ایم مجنونم و جنون دل زار بی حد است جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است مثل کبوتری که به امید گنبد است اصلا دوای این دل بیمار مشهد است آخر به من اجازه ی پابوس می دهی اذن زیارت حرم طوس می دهی یکبار هم محل به من بی نوا بده قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده دردی که داده اید برایش دوا بده جان جواد کرب و بلای مرا بده مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است عاشق به فکر نوکری اش در محرم است با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند یابن شبیب جد مرا با عصا زدند یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟ نامردها برای رضای خدا زدند وقتی حسین در ته گودال رفته بود زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ساعات طوفان، وقت جزر و مد رسیده نبضم چه محکم میزند تا صد رسیده آیا قبولم میکند یا نه؟ ولی نه اصلا چرا این فکرهای بد رسیده اینجا تمام مهربانی مال آقاست اینجا مگر بر سینه دست رد رسیده؟ سوت قطار آمد، کسی در پشت در گفت: ای جانمی جان اول مشهد رسیده از کوچه قلبم تا حرم یکباره پر زد ردّ پرم تا پرچم گنبد رسیده طوفان عشقت شست و شو داده دلم را چشم رئوفت آبرو داده دلم را دلشوره ای شیرین سر بال و پرم هست هشت آسمان آیینه در دور و برم هست باران غم هرگز نمیگیرد سراغم تا مهربانی های تو روی سرم هست وقف سر انگشت پر از مهر تو بوده هرجا اگر نام و نشانی از کرم هست خوبی تو تا ناکجا تا آن سوی عرش هر قدر هم بالا و بالا میپرم هست این بچه آهو های اشکم زنده هستند تا گوشه های دنج و گرم این حرم هست داخل نمی آیم، دم باب الجوادم اینجا برای ما گداها بهترم هست شرط قبول افتادن ایمان، تویی تو خورشید عالم تاب من، سلطان تویی تو لبخند تو آغاز احساس سحرها زیباترین نقاشی تصویر گرها این قلب ها از بچگی زائر شدن را دیدند در تاب و تب دوش پدرها حتما همیشه عذرها را میپذیری با تو نمی ماند اگر ها و مگرها اصلا تو اینجا آمدی تا پر بگیرم تا واشود از بال هامان دردسرها از دست تو اذن شهادت را گرفتند طوفانیان جبهه ها، آن باجگرها روی قدمگاه دلم پا میگذاری سنگ است اما از تو میگیرد اثرها از خاک نیشابور چشم من گذر کن خورشید معراج کجاوه، یک نظر کن شاه خراسانی و دنیا زیر پایت صدها مفاتیح الجنان در یک دعایت بالا نشین بودی ولی با ما نشستی رزاق هر سفره، غلامان هم غذایت غربت کشیدی تا دلی غمگین نماند هرجور شد ماندی به قربان وفایت آه ای امام فطر ما بی تو فطیریم آب و غذامان غصه های بی نهایت بی تو چه میکردیم اگر اینجا نبودی بی این همه الطاف بی چون و چرایت ما چند وقتی میشود باران نداریم آقا بدون التفاتت جان نداریم از آن زمان که وارد ایران شدی تو قبله عوض شد، قبله‌ی ایران شدی تو سلمان فرستادیم و زهرا باکرامت آقاییت را داد و حالا جان شدی تو مهمان ما هستی ولی ما ریزه خوارت بر خشکسال دستها باران شدی تو بی تو تمام آرزوها هرز میرفت اما رسیدی سبزی گلدان شدی تو دِعبل سر زخم شما را باز کرده تا گفته از کرب و بلا گریان شدی تو از جدتان گفت و دلت را غم گرفته ابن شبیب چشمتان ماتم گرفته @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه هر زمانی در دلم درگیر طوفان می‌شوم یا حسینی می‌نویسم غرق باران می‌شوم از مسلمانی فقط عشقش برایم مانده است آخر از عشق علی یک روز سلمان می‌شوم کار من را بیشتر دست کریمان بسپرید در گرفتاری دخیل یا حسن جان می‌شوم من گناهی هم اگر کردم جهالت کرده‌ام تا گناهی می‌کنم فوراً پشیمان می‌شوم بار سنگینم مرا خیلی خجالت می‌دهد؛ هر زمانی که سر این سفره مهمان می‌شوم روزه می‌گیرم ولی دائم به فکر روضه‌ام آب می‌نوشم دم افطار و گریان می‌شوم روضه آب و گریه نانِ هر شب اهل دل است دور از این روضه ها، بی آب و بی نان می‌شوم جان من را هم گرفتی روضه را از من نگیر جان تو بی روضه من خیلی پریشان می‌شوم مو پریشان...، بعدِ تو زینب پریشان می‌شود همسفر با حرمله، با نیزه داران می‌شود @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه تو چنانی که منم شیفته و در به درت نظری کن که بیایم نظری در نظرت هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت این همه جرم و خطا کرده ام و در عجبم نشد اصلا که مجازات شوم با تشرت کیستم؟! این همه تحویل مگیرم که منم... بنده ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بوده ام در همه ی عمر فقط دردسرت لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت قسمت می دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی قسمت می دهم آری، قسم معتبرت ثمر خلقت هستی است در انگور نجف بچشان بر لب من، جرعه ای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت گفتم اصلا چه زمان یاد حسینت باشم گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت گفتمت تشنه که گشتم چه کنم یاد غمش گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان ترت گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنه لبِ در دل خون غوطه ورت گفتم اصلا چه شده خم شده آقا کمرش گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه   بی‌نیازا، عبد بی‌مقدار می‌خواهی چکار بنده‌ای که نیست توبه‌کار می‌خواهی چکار در میان دردها، درد مرا یادت نرفت نیمهء شب اینهمه بیمار میخواهی چکار ای رفیق نارفیقان! دست من را هم بگیر تو خودت گفتی بیا، اصرار می خواهی چکار داد و قال این گنهکار از سر بیچارگی است ورشکسته بر سر بازار میخواهی چکار تو همانی که همان اول مرا بخشیده ای من همان شرمنده ام! اقرار میخواهی چکار میخری هربار.... یکبار آبرویم را ببر جنس بُنجل در ته انبار می خواهی چکار من که گفتم از علی خیلی خجالت می کشم برگه ای از حیدر کرار می خواهی چکار بوی خوش دارند اینجا گریه کن های حسین در میان این همه گل، خار میخواهی چکار حاجتم را هم ندادی کربلایم را بده اینهمه تاخیر را این بار میخواهی چکار عاشقان کوی جانان بیقرار زینبند گفت عزیزم بین کوفه یار میخواهی چکار کاش بر می داشتم جوشن بجای پیرهن پیرهن بین سگان هار می خواهی چکار گیرم اصلاً دوست داری بر سر نیزه روی دخترت را در صف انظار می خواهی چکار @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد روضه ی امشب ما پیر شدن هم دارد مثل ارباب کنار تن مجروح علی مستمع در شب هشتم کمری خم دارد روضه ی دفن حسین است و به تنهایی خود داغ، اندازه ی یک ماه محرم دارد روضه میخوانم از آن سرو رشید مجروح که تنش روی عبا چند قلم کم دارد آسمان، غم زده ی روضه و خون می بارد پای این روضه اگر مُرد کسی حق دارد روضه خوان شب هشتم بدنش میلرزد مثل ارباب در این روضه تنش میلرزد پدر داغ جوان دیده اگر هست اینجا تازه شد داغ دلش باز، ببخشد ما را جگرم سوخته مرهم بگذارید مرا امشب ای سلسله سادات ببخشید مرا نیمه ی سیب رسول است و مسیحای حسین رفت با رفتنش امید ز سیمای حسین پسری غرق به خون نقش زمین در صحراست کمر روضه خم از واژه ی اربن ارباست از کمر تا شده این پیکر چون کوهی که... ریخته روی زمین قامت مجروحی که... می چکد خون ز گلو چشم و دهان دست و سرش جای یک بوسه نمانده است برای پدرش دشت را چشم پدر پر ز علی می بیند گل پرپر شده را روی عبا می چیند لشکری کرد اشاره پدر پیرش را خنده ها کشت دوباره پدر پیرش را گیسوان پسرش روی زمین پا خورده دید یک تیغ میان کمرش تا خورده نیزه ای از وسط سینه ی او رد شده است خون نشسته به گلو راه نفس سد شده است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه آرام جان خسته‌دلان پیکرت کجاست؟ جانم به لب رسیده پدر جان سرت کجاست؟ جسمت اسیر فتنه‌ی یغماگران شده پیراهن امانتی مادرت کجاست؟ از چه جواب دختر خود را نمی‌دهی بابای با محبّتم! انگشترت کجاست در خیمه هر چه بود به تاراج فتنه رفت خاکم به سر عمامه‌ی پیغمبرت کجاست؟ سوز عطش ز خون تنت موج می‌زند ای تشنه‌لب، برادر آب‌آورت کجاست؟ از دود خیمه تربت شش‌ماهه گم شده بابا بگو مزار علی‌اصغرت کجاست؟ ما را میان این همه دشمن نظاره کن دیگر مپرس دخترکم، معجرت کجاست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه مثل من حال کسی حال اسف باری نیست غرق بیچارگی ام چاره بجز زاری نیست قلم عفو بکش روی خطایم بگذر گرچه همچون من آلوده خطاکاری نیست غم من را تو فقط میخوری ای رب کریم مهربان تر ز تو بر بنده که غمخواری نیست پرده انداخته‌ ای روی گناهانم باز تا بفهمند همه مثل تو ستاری نیست خواستی چوب بزن خواستی از من بگذر تابع خواسته ات هستم و اصراری نیست بعلی بعلی بعلی العفو به همان کس که جز او حیدر کراری نیست باز گفتم علی و مست شدم طوری که در سرم تا به ابد میل به هوشیاری نیست راز زیبایی ایوانِ طلا، ذکر علی است بخدا جذبه ی ایوان به طلاکاری نیست به ضریح تو زدم بوسه و فریاد زدم عطر انگور تو در دکه ی عطاری نیست هر چه بر من رسد از دوست یقیناً نیکوست شک ندارم که به غیر تو مرا یاری نیست بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم تا گرفتار تو ام حرف گرفتاری نیست روزه اش روزه ی مقبول نباشد هر کس یاد لبهای حسینت دم افطاری نیست پسرش را به روی دست گرفت و فرمود طفل را با کسی اصلا سر پیکاری نیست شیرخواره ست دو سه قطره به او آب دهید تازه شش ماهه شده طفل دهان داری نیست حرمله خیر نبینی جگرم می سوزد مثل داغ علی اصغر غم دشواری نیست پدر و مادر و فرزند به یک تیر زدی تا که دیدی علم افتاده علمداری نیست سه سر تیرِ سه پر از سه طرف بیرون است با چنین وضع مرا فرصت دلداری نیست گردنی مانده مگر تا که نیفتد سر او بازویم را بکشم هیچ نگه داری نیست چه کنم هر چه کنم باز پرش میفتد بازویم را بکشم زود سرش میفتد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه اگرچه باد مَعاصی مهاجم است هنوز نسیم مرحمت تو ملایم است هنوز صدای زمزمه ی "لا اِلٰهَ اِلّا اَنْت" طنین توبه‌ی اَهلِ عوالم است هنوز به حُرمت رمضان هاست..، گر زمان بلا دلی که وَقفِ سحر شد مقاوم است هنوز قبول..، بنده ی تو دل به حُبِّ دنیا داد هنوز عشق تو در سینه حاکم است..، هنوز تو پافشاری من در گناه را دیدی ببخش..، گرچه گناهم مُداوم است هنوز همین دو قطره ی اشکی که پیشکش کردم... برای توبه ی من از علائم است هنوز! بیا وُ کاسه ی چشم مرا خودت پُر کن فقیر پشت درت گریه‌لازم است هنوز تمام عمر سر سفره ی علی بودم گداییِ من از این خانه دائم است هنوز برای آنکه نرفته نجف چه سنگین است میان خواب ببیند که عازم است هنوز قسم به چادر آن مادری که سیلی خورد... قسم به فاطمه این بنده نادم است هنوز گناه‌کارم اگر..، نوکر حسینِ تواَم بگیر دست همانی که خادم است هنوز سه‌شعبه از گلوی لاله ای گلاب گرفت گلی که باد برایش مزاحم است هنوز به حنجر پسرت ای رباب فکر نکن بیا خیال کن این نای سالم است هنوز حرام‌لقمه که در پشت خیمه ها می گشت گمان کنم که به فکر غنایم است هنوز @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه امشب دوباره بنده ی خوب خدا شدم چون که دخیل اسم امام رضا شدم شیطان مرا به وادی غفلت کشانده بود نام تو را که بردم از این خواب پا شدم دیدم کنار سفره ی زهرا نشسته ام در بین زائران تو وقتی که جا شدم لطفت گرفت دست مرا از همان شبی که زائر همیشه ی این کوچه ها شدم یک بار در حریم شما گریه کردم و یک عمر با دعای شما با صفا شدم وقتی که آمدم حرم مشهدالرضا دیدم که زائر حرم کربلا شدم وقتی برات کرببلا می شود گرفت پس از غبار صحن شفا، می شود گرفت صبح حریم تو به سحر طعنه می زند صحن و سرای تو به گهر طعنه می زند سنگ حریم تو که کف پای زائر است هر ثانیه به سنگ حجر طعنه می زند این صحبت ستاره و خورشید و ابر هاست والله گنبدت به قمر طعنه می زند شیرینی زیارت تو چیز دیگری ست طعم زیارتت به شِکر طعنه می زند نقش و نگاره های ضریح قشنگ تو بر واژه های ناب هنر طعنه می زند بر پایه های عرش و بلندای نُه فلک گلدسته های توست اگر طعنه می زند یوسف جمال ها به رخت غبطه می خورند با دیدن ضریح تو انگشت می بُرند لعل لب تو گوهر موسی بن جعفر است اشک تو مثل باده و چشم تو ساغر است هر کس که در حیاط شما آب خورده است می گوید آب صحن شما جام کوثر است یوسف اگر چه این همه زیبا و دیدنی ست اما جمال فاطمی ات دیدنی تر است از آن شبی که دامنتان را گرفته ام شکر خدا مریض من امروز بهتر است از عالمان کشور شیعه شنیده ام با کربلا زیارت مشهد برابر است تو پارۀ تنی به نبی مثل فاطمه این حرف من که نیست حدیث پیمبر است امشب دوباره دیدم حدیث جواد را: (بابای من زیارتش از کعبه برتر است) آقا طواف کعبه اگر هفت مرتبه است قطعاً طواف کوی شما هشت مرتبه است آقا خوشا به حال کسی که کنار توست ایران نه عرش و فرش در این سایه سار توست خورشید هم به خاک حرم بوسه می زند از صبح تا غروب فقط در جوار توست می آید و به خاک حرم سجده می کند این هم یکی ز معجزه های غبار توست از آن زمان که صاحب صحن و حرم شدی در حسرت نگاه به سنگ مزار توست تو آمدی و صاحب ایران ما شدی پس هر چه عزت‌ست فقط اعتبار توست ایران ما به کل جهان فخر می کند این سربلندی و شرف و ناز، کار توست عشقت اگر نبود که ایمان نداشتیم آقای من بدون تو سلطان نداشتیم ما را برای نوکریِ خود سوا کنید با یک نگاه قلب مرا با صفا کنید ما زخم خورده ایم، به یمن حضورتان درد دل شکستۀ ما را دوا کنید کی می شود که با مدد صاحب الزمان در سینۀ بقیع ضریحی بنا کنید کی می شود که مثل حریم قشنگتان گلدستۀ امام حسن را طلا کنید امشب به حق چادر خاکی فاطمه آقا گره ز کار من خسته وا کنید در روضه های خاصّتان یا ابالحسن یکبار هم شده منِ بد را صدا کنید ما آمدیم باز صدایت کنیم که ما را دوباره راهیِ کرببلا کنید بوی محرم است که از دور می رسد فصل زمینه نوحه دم و شور می رسد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه روز هشتم همگی میل خراسان داریم انتظار کرم از سفره ی سلطان داریم مثل دشتی که ترک خورده و عطشان باشد از خراسان طلب بارش باران داریم از سر کفر نگفتیم: "شفا دست شماست" ما به دستان شفا بخش تو ایمان داریم یک نجف قسمت ما کن، به خدا یک عمر است غصه ی "جامعه" خواندن دم ایوان داریم شک ندارم که پس از مرگ، ملائک گویند: از دل مقبره برخیز که مهمان داریم ما سراسیمه بپرسیم که آن مهمان کیست؟ و بگویند که: مهمان ز خراسان داریم در بهشت ابدی "حب وطن" چون داریم خانه ای پیش ولی نعمت "ایران" داریم.. @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه بی اضطراب، جان بده بانو، کفن رسید غیر از حسین... سهمیه پنج تن رسید احمد، علی و فاطمه با تو چهارتا این پنجمی به حکم خدا بر حسن رسید مادربزرگ ِکرببلا، جان تو قسم باهر فراز روضه به لب جانِ من رسید گودال قتلگاه کجایی دمِ غروب کارِ کبوترِ تو به پرپر زدن رسید بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد بر تک تکِ سپاه کمی از بدن رسید تا نیزه دارها زِرِهِ او در آوَرَند صدها شکافِ نیزه به اعضای تن رسید از دور پیکرش همه با دست پُر روند بر یک نفر عبا و یکی پیرهن رسید دنبال شال دور کمر بود ساربان اما نگاه او به عقیق یمن رسید @poem_ahl