eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
200 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد به این شناسه بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه نشسته ام بنویسم که غصه ها دارم دوباره شوق سفر سوی کربلا دارم هوای دیدن ارباب هم هوای حرم هوای روضه ی جانسوز کربلا دارم تمام دل خوشی ام در جهان فقط این است به سینه ام غم ارباب با وفا دارم نشسته ام بنویسم برایتان آقا نشسته ام بنویسم فقط تو را دارم نشسته ام بنویسم مرا حرم ببرید که غیر کرببلا من مگر کجا دارم؟ نشسته ام بنویسم برای این دل تنگ دوباره خاطره هایی که از شما دارم کنار قتلگه ات روضه،گریه ، یادت هست که بوی سیب،شب جمعه،باز من سرمست https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه باز انگار جهان حادثه در سر دارد شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد کودکی آمده که هیبت حیدر دارد چه جمالی چه کمالی چه قد وبالایی ماه مجنون و تو لیلا تر از لیلایی وصف اوصاف تو از عقل فراتر باشد چون که مدح تو فقط کار برادر باشد عاشق آن است که آیینه دلبر باشد یعنی عباس خودش یک تنه حیدر باشد تیر ما گر بخورد کنج هدف خوب تر است کربلایی شدن از راه نجف خوب تر است آمدی با دل دریا که تو دریا باشی آمدی نور دل حضرت مولا باشی میر و سردار و پناه دل آقا باشی تا که بر تشنه لبان حضرت سقا باشی یاد دادی به همه شیوه ی جانبازی را از تو آموخته ام غیرت و سربازی را راهی علقمه سقا شده ماشاالله دشت در دشت چه غوغا شده ماشاالله جنگ خیبر شده٬مولا شده٬ماشاالله بیش از پیش چه زیبا شده ماشاالله تیغ می راند و تکبیر اباعبدالله ذکر لاحول ولا قوة الا بالله https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها کاش می شد بنویسم که حلالم بکنید ننویسم رفقا فکر به حالم بکنید کاش آن روز که روزی مرا می دادند بیشتر تذکره ی کرببلا می دادند همه  رفتند و من از هجر تو هق هق کردم بخدا حضرت ارباب زغم دق کردم کاش همراه تمام رفقا می رفتم پابرهنه ز نجف کرببلا می رفتم خستگی در وسط راه چه لذت دارد زائرت در نظر فاطمه عزت دارد عاشق آن است که اسپند در آتش باشد هربلایی رسد از یار دچارش باشد جز غم عشق مگر غصه ی دیگر داریم قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم داغ داریم، نپرسید چرا تب داریم از ازل در دلمان روضه ی زینب داریم اربعین است ز افلاک نوا می آید کاروانی بسوی کرببلا می آید باز در کرببلا اهل حرم برگشته خواهری پیرشده با قد خم برگشته آب ارزان شده با مشک پرآب آمده است پاشو اصغر که به سوی تو رباب آمده است داشت با ناله میان همه او را می جست دختری گریه کنان قبر عمو را می جست آسمان  ناله زد و روضه به مشکل افتاد خواهری را همه دیدند ز محمل افتاد دارد از شام شب تار به او می گوید از غم کوچه و بازار به او می گوید آه از شام، دلم از غم بازار شکست حرمتم در وسط مجلس اغیار شکست خیزران و لب تو، آه سرم می سوزد کنج ویرانه، سه ساله، جگرم می سوزد وای از آن لحظه که شمر از ته گودال گذشت این چهل روز به ما مثل چهل سال گذشت https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه وقتی کنار علقمه سقا دلش شکست دیگر بهانه داشت که دریا دلش شکست در خیمه دیده بود عطش موج می‌زند حس کرد تا کمی خنکا را دلش شکست دریا برای بوسه ز لب‌هاش تشنه بود یک لحظه، یک امید، نه، دریا دلش شکست مشکش پر آب کرد و روان شد به خیمه‌ها اما چه شد؟ چه دید خدایا؟ دلش شکست از بس که کرده بود تمنا ز مشک، تا  تیری رسید، مشک هم آنجا دلش شکست ناگه عمود آمد و بر فرق او نشست سقا سرش شکسته و زهرا دلش شکست چشم حسین بر ره و این صحنه را که دید آیا قدش شکست خدا یا دلش شکست یک لحظه خوب زینب خود را نگاه کرد یا یاد روزهای مبادا دلش شکست https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه اول تو را سرشته و انسان درست کرد شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد تا از من خراب مسلمان درست کرد می خواست رحمتش همه جا را بغل کند با اشک های چشم تو باران درست کرد باید برای بندگی سجده هایمان  یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد بالم اگر به درد پریدن نمی خورد یک سایبان که می شود از آن درست کرد من زنده ي نسیم مسیحا دم توأم آدم اگر شدم به خدا آدم توأم تو ابتدای نسل طهورای کوثری تو رود خانۀ زهرای اطهری باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری کار خداست این که پیمبر پسر نداشت  وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری نسل مطهر نبوی، نسل دختری است با این حساب تو حسن ابن پیمبری گفتند زاده ی اسد الله غالبی صبح جمل که شد همه دیدند حیدری می خواستند پیش همه کوچکت کنند کوری چشم عایشه ها از همه سری یک روز اشک و گریه برای تو میکند.... ...با شصت روز اشک حسینی برابری ای ارشد تمام پسر های فاطمه ای اولین حسین سحر های فاطمه ای آسمان تر ازهمه بالا تر از همه  ای بی کران تر از همه دریا تر از همه سبحان ربيِّ همه ي سجده هاي من پروردگار سبز مُبَرّي تر از همه ديديم از تمام جهان مُرده تر شديم پس آمديم نزد مسيحا تر از همه تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای پس این توئی تو ،بچه ي زهرا تر ازهمه ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم  ای جمله ي همیشه بفرما تر ازهمه ما سالهاست رهگذر کوچۀ توأیم مانند یک فقیر سرِکوچۀ توأیم مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است اصلاً شما نیاز نداری به معرکه  وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است  قسمت نبود تا که ببینند مردمان بازوی تو ادامۀ فتّاح خیبر است فردا ملک به نام تو تکبیر می زند صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند امشب اگر نگات هوای قرن کند امید می رود که نگاهی به من کند زیبنده است بال و پر صد فرشته را زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند کُشتی بگیر پیش همه با برادرت شاید کسی بیاید وجانم حسن کند بهتر همان که در به در هر گذر شود بالی که روی بام تو فکر چمن کند این یا کریم مثل همه قصد کرده است.... ...بر روی گنبدی که نداری وطن کند بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی لازم نکرده است تنم را کفن کند https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر شبنم زپاکی تو، به گلبرگ‌ها نوشت گل پیش روی توست زهرخار، خوارتر باران کرَم نمود و ترنّم‌کنان سرود کزهرچه ابر، دست تو گوهرنثارتر... شهر مدینه با فقرا جمله واقف‌ند آن شهرکس نداشت زتو سفره‌دارتر ایّوب دیدصبرتو،بی‌صبرگشت وگفت چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر نامت حَسن،ولیک به هرحُسن،اَحسَنی ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر بودی لبالب ازغم ودرد نهان، ولیک آیینه‌ای نبود ز تو بی‌غبارتر باشد یکی، قیام حسین و قعود تو گشتی پیاده تا که شود او سوارتر https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
بکش خط به روی گناه گنهکار نظر کن به روی سیاه گنهکار به آه پشیمان به آه گنهکار به شرمی که دارد نگاه گنهکار شدم بد گرفتار أَجِرْنا مِنَ النَّار نمانده برایم خدا چاره دیگر بخر های و هوی مرا بار دیگر ندارم به غیر از تو یار دیگر ندارم عزیزم خریدار دیگر فقط دارم اصرار أَجِرْنا مِنَ النَّار گرفتار نفسم گرفتار آتش شدم با گناهان خریدار آتش به شانه کشیدم فقط بار آتش به خود تکیه کردم به دیوار آتش شده وقت اقرار أَجِرْنا مِنَ النَّار مرا عفو کن که شب اعتماد است حقیرم حقیرم گناهم زیاد است حسابم خراب است حسابم کساد اشت حساب گدایت به پای جواد است به او کار بسیار أَجِرْنا مِنَ النَّار برای همه لطف و جودی مرا هم برای همه خیر و سودی مراهم از اول تو بخشیده بودی مرا هم ببر تا نجف پس به زودی مرا هم منم عبد فرار أَجِرْنا مِنَ النَّار غریبم ولی آشنای حسینم غبارم ولی زیر پای حسینم بدم نوکر بی وفای حسینم اسیر غم کربلای حسینم بده وقت دیدار أَجِرْنا مِنَ النَّار شنیدم مدینه در آتش گرفته کمی گوشه معجر آتش گرفته سر و صورت مادر آتش گرفته پس فاطمه حیدر آتش گرفته علی سر به دیوار أَجِرْنا مِنَ النَّار https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
خواستم تا بنده ی خوبت شوم اما نشد هرچه کردم از گناهانم کنم پروا ، نشد ! نیمی از ماهت گذشت و من همان هستم هنوز ماه تقوا آمد و این بنده با تقوا نشد سر به زیر و سرشکسته آمدم ، بیچاره ام ... غیر از این خانه دری دیگر به رویم وا نشد غیر درگاه تو که ما را کرامت می کنند هیچ جایی بهر یک بی آبرو پیدا نشد روسیاهیِ گنهکاران فراوان دیده ام ... هیچکس در این جهان با معصیت آقا نشد هم ز مردم ، هم ز خوبان ، هم ز اهل آسمان آن قدَر پوشاند تا این بی حیا رسوا نشد شب به شب می آیم و رو بر کریمان میزنم عاقبت چیزی نصیب این گدا شد یا نشد ؟ خیر دیدم از رفاقت با همه خوبان ولی هیچ خیری چون دعای مادرت زهرا نشد اشک های روضه را ، زهرا قیامت میخرد هیچکس چون فاطمه دلسوز نوکرها نشد اینکه فرمودند : کلّ الخیر فی باب الحسین "خیر" جایی بهتر از کرب و بلا معنا نشد روضه میخوانیم و با حسرت سلامت می دهیم عاقبت یک کربلا ، روزی نوکرها نشد روضه های قتلگاهت میکشد ما را حسین بعد تو داغی برایم مثل عاشورا نشد هرکه می افتاد، سر بر دامنت ، جان می سپرد هیچکس مانند تو با قاتلش تنها نشد بی کفن، بی پیرهن، صد پاره تن، ای وای من خواستم کاری کنم این پاره پیکر را ... نشد زیر اندازی برایت از دهات آورده اند بهر آقای دو عالم، یک کفن پیدا نشد https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه برگرد ای توسل شب زنده دارها پایان بده به گریۀ چشم انتظارها از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو حاجت روا شوند هزاران هزارها یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها از درد بی حساب فقط داد می زنم آیا نمیرسند به تو این هوارها ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده ایم از این اختیارها باید برای دیدن تو "مهزیار" شد یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها دیگر برای تو صدقه رد نمی کنم بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاد بارها شب ها بدون آمدنت صبح می شوند برگرد ای توسل شب زنده دارها این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند یا ایها العزیز تمام ندارها https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیها ای خو گرفته با نفست عطر احمدی ای پیشتر زبعثت احمد محمّدی ای بارها سلام تو را بر رسول خود ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی چون شمع با فروغ نبوّت گداختی پیش از نزول وحی نبی را شناختی ای بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران خاک در تو سجده گه خیل سروران پیش از پیمبری پیمبر به روی او چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران در قلب تو کتاب کمالش نوشته بود سر خط مادریت به آلش نوشته بود بی دامن تو ختم رسل کوثری نداشت نخل بلند آرزوی او بری نداشت حتی علی که جان عزیز محمّد است در ملک بی حدود خدا همسری نداشت ای همدم رسول خدا در نزول وحی ای دامن تو مرکز نور بتول وحی تو وصل بر رسول و زهستی جدا شدی تو آفتاب بیت سراج الهدی شدی نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشت ای شیر زن تو تالی شیر خدا شدی دارائی تو هدیه به پروردگار شد در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند سادات عالمت پسرانند و دخترند دارائی تو تیغ علی، خلق مصطفی در پیشبرد فتح نبّوت برابرند دامان پاک تو ثمرش یازده ولی است این رتبه ات بس است که داماد تو علی است در دور بت پرستی و تاریکی حجاز بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز پیش از نزول وحی الهی تو و علی خواندید با رسول خدا در حرم نماز چون تو که با رسول خدا همسری کند؟ دُرّ یتیم آمنه را مادری کند ای تکیه گاه خواجه لولاک شانه ات ای لحظه لحظه ذکر محمِّد ترانه ات بر یازده ستاره توحید آسمان روی منیر فاطمه خورشید خانه ات در بیت آفتاب مه تام کیست، تو اوّل زن مجاهد اسلام کیست، تو پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه حتی به لحظه های غروب شهادتش با آنکه سالها زجهان چشم بسته ای انگار دور بستر زهرا نشسته ای ای ام پاک نبی، ام مؤمنین ای مادر بزرگ امامان راستین روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت روزی که آن معین بشر بود بی معین مردانه ایستادی و کردی حمایتش تا ماند جاودانه چراغ هدایتش ای قامتت به قائم توحید قائمه دشمن شدند با تو دغل دوستان همه از هست خویش دست کشیدی و ذات حق بخشید گوهری به تو مانند فاطمه الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری شایسته ای که بهر نبی کوثر آوری آزرد ای فرشته حق اهرمن تو را زخم زبان زدند به هر انجمن تو را از بس که ریخت عطر قداست پیکرت پیراهن رسول خدا شد کفن تو را از بس بلند بود مقام و جلال تو گردید سال حزن نبی ارتحال تو روح مقدّست چو به پرواز می شود درهای غم به قلب نبی باز می شود در فصل خردسالی و آغاز زندگی بی مادریِّ فاطمه آغاز می شود اشک نبی برای تو ای جان پاک، ریخت با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت با رفتن تو یار محمّد زدست رفت خورشید روزگار محمّد زدست رفت شد حمله ور به گلبن دین لشکر خزان تو رفتی و بهار محمّد زدست رفت زیبد که با هزار زبان در ثنای تو «میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه به بزم گریه همرنگ غروبم به زیر ابر ستار العیوبم تسلای دلت اشک محبان خدا صبرت دهد آقای خوبم در این ده شب صدای نو فلک وای نوای ناله ملک و ملک وای شهیدان سرخوش و ما مانده ایم و دم یا لیتنا کنا معک وای خوشا آنانکه محرم با تو بودند شهیدانی که همدم با تو بودند خوشا آنانکه در وقت شهادت لب تشنه محرم با تو بودند منم زینب که معنای وفایم منم که فانی راه بقایم منم یک زن ولی در اوج غیرت امیر فاتح کرب و بلایم به زهرایی شبیه مادرم من به مولایی بسان حیدرم من حسینم رفت اما دین به جا ماند به تنهایی امیر لشکرم من کلید گنج اسرار حسینم چو عباسم علمدار حسینم حسینم گر به مقتل آرمیده من امشب چشم بیدار حسینم اگرچه زیر بار غم خمیدم وگر جام بلا را سر کشیدم اگرچه جسم بی سر دیدم اما به غیر از عشق و زیبایی ندیدم همین امروز دیدم دلبرم رفت یگانه سایه روی سرم رفت فرات و اشک خیمه موج می زد لب تشنه حسینم از حرم رفت به مقتل دیده های دخترش بود که تیغ دشنه روی حنجرش بود تمام لحظه های سر بریدن سرش بر روی پای مادرش بود زبان گفتنم آتش گرفته ز کعب نی تنم آتش گرفته حرم می سوخت طفلی داد می زد که بابا دامنم آتش گرفته غم تو آتشی بر جان ما زد یکی آتش به جان خیمه ها زد یکی انگشت و هم انگشترت برد یکی راس تو را بر نیزه ها زد تو رفتی و میان خیمه ماندیم تیمم کرده چادر را تکاندیم نشسته خسته با دستان بسته همه با هم نماز خویش خواندیم https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه دریا به دیده ی تر من گریه می کند آتش ز سوز حنجر من گریه می کند سنگی که میزنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازۀ سر من گریه می کند از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم به پیکر من گریه می کند ریزد سرشک دیده ی اکبر به نوک نی اینجا به من برادر من گریه می کند وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند رأس حسین بر همه سر می زند ولی چون می رسد برابر من گریه می کند ای اهل شام پای نکوبید بر زمین کاینجا ستاده مادر من گریه می کند تا روز حشر هر که به گُل می کند نگاه بر لاله های پرپر من گریه می کند زنهای شام هلهله و خنده می کنند جایی که جدّ اطهر من گریه می کند بگذار ظالمانه بخندند شامیان «میثم» که هست ذاکر من گریه می کند https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه اي باب حاجت همه اي قبله ي مراد نور الهدي وليّ خدا سيد العباد خيرالامم محيط کرم آسمان جود ابن الرضا امام نهم حضرت جواد باب عطا و مظهر جود خدا تويي مولا تويي، امام تويي، مقتدا تويي قرآن بود ز مدح و ثناي تو شمّه اي جز مهر تو به گردن ما نيست ذمّه اي بحر سه گوهري گهر هشت بحر نور کل ائمه را تو جواد الائمه اي روح رضا روان رضا در وجود توست تا روز حشر جواد اگر هست جود توست دشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتت از کودکي به عالم خلقت امامتت از ماه عارضت شده شرمنده آفتاب دل برده از امام رضا سرو قامتت آيينه ي جلال و جمال محمدي مجموعه ي تمام کمال محمدي نامت ز کار خلق گره باز مي کند علمت به سن کودکي اعجاز مي کند مأمون چو پي به قدر و جلال تو مي برد روحش ز تن برون شده پرواز مي کند برگرد شمع روي تو پروانه مي شود در حيرت کمال تو ديوانه مي شود علم تو را احاطه به ملک دو عالم است ظرف وجود پيش عنايات تو کم است با آن همه جواب مسائل که مي دهي لال از جواب مسئله ات پور اکثم است در کودکي به سينه علوم پيمبرت زانو زدند کل فقيهان به محضرت وقتي که دست جود تو بخشندگي کند بايد کرم به خاک درت بندگي کند مظلوم چون تو کيست کز آغاز زندگي با دخت قاتل پدرش زندگي کند يک عمر بود تلخ ترين زندگاني ات تا آنکه کشت يار به فصل جواني ات هر گه تو را به چهره ي مأمون نظاره شد بر غربت پدر جگرت پاره پاره شد روزي که عقد بست به تو دخت خويش را سرتا به پات شعله ز داغ دوباره شد پيوسته حبس بود به دل سوز و آه تو دردا که گشت خانه ي تو قتلگاه تو پيوسته بود سوز درون شمع محفلت با تو چه مي گذشت خدا داند و دلت دندان نهاده روي جگر سالها بسي تا دخت قاتل پدرت گشت قاتلت هر تير غم که داشت قضا بر دل تو دوخت از بس که سوختي جگر زهر بر تو سوخت يار تو مار گشت و به جانت امان نداد يک لحظه روي خوش به تو مولا نشان نداد بعد از حسين هيچ امامي به وقت مرگ مثل تو اي ولي خدا تشنه جان نداد از شعله هاي سوز درون سوخت حاصلت بگريست بر غريبي تو چشم قاتلت عمر تو در بهار جواني تمام شد تشييع پيکر تو به بالاي بام شد افتاد بين کوچه تنت از فراز بام اين گونه از جنازه ي تو احترام شد تا هست آسمان و زمين داغدار تو پيوسته اشک ديده ي «ميثم» نثار تو https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی جسم تو دیگر خدا را شکر در گودال نیست حیف ‌ام الفضل داری، بی ابالفضلی، ولی؛ موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست بر تنت آرامش بال کبوترهاست و زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست زیر نعل هیچ اسبی نیستی، با این حساب؛ موقع تقطیع جسمت، لشگری خوشحال نیست سم به تو داده ولیکن بی خیال جسم توست روی سینه قاتل تو این قدر فعال نیست خانه‌ات اما خدا را شکر در آرامش است پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست زینبی دیگر نداری و نمی‌بیند دگر هی سرت در تشت و بر نیزه، زبانم لال! نیست وزن نعل اسب، از بال کبوتر بیش بود ذوالجناحت هم کنار خیمه، خونین بال نیست https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه نزن به خاک سرت را دلى نمیسوزد نکش به حجره پرت را دلى نمیسوزد دلى به رحم نیامد پس آب آب نکن ببین جواب شدى رویشان حساب نکن به جوانى ات هدف کینه محارب شد جواب گریه تو خنده هاى مطرب شد شکسته بالى و در غصه ها گرفتارى میان خنده رقاصه ها گرفتارى هزار شکر نخورده سرت به دیوارى چه خوب که در حجره نداشت مسمارى هزار شکر که میخى به پهلویت نگرفت شبیه فاطمه آتش به گیسویت نگرفت اگر چه از غم زهرا تو ارثیه دارى بیاد مادرت آهنگ مرثیه دارى غروب کردى از آسمان زمین خوردى شبیه فاطمه هستى جوان زمین خوردى چقدر خوب که بابا ندید چشم ترت تو دست و پا نزدى در مقابل پدرت چقدر خوب دگر خواهرى ندارى تو زمان رفتنت انگشترى ندارى تو لباسهای تنت را که در نیاوردند؟ به زور پیرهنت را که در نیاوردند اگرچه آب روان از ستم نخوردی تو نخوردی آب ولی نیزه هم نخوردی تو در آستانه گودال تشنه بود حسین به زیر چکمه و شمشیرو دشنه بود حسین هلال در سپرش آب را چه دیر آورد حسین را کسی آنجا غریب گیر آورد https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها مرام و معرفتش مادرانه بود حسن به فکر صحن و سرا و حرم نبود حسن نجف برای علی، کربلا برای حسین مدینه خادمی مادرش نمود حسن تمام راه نجف تا به کربلا دیدم نوشته اند ملائک به هر عمود...حسن گمان کنم که به گوشم بجای لالایی به گریه مادرم آهسته می سرود حسن کسی که داده همیشه زقعر چاه گناه مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن به روی باز شده همدم ِ جزامی ها کریم شهر مدینه خدای جود حسن همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین ولی رسول خدا داد زد درود ...حسن شتر سوارِ جمل پیش پاش زانو زد نشانده آتش فتنه دراین فرود حسن زمان دفن چه خالی نمود عقده خویش خدای نگذرد از آن زن حسود حسن به تیر و زهر چه حاجت به کودکی کشتند میان کوچه به آن سیلی ِ یهود ؛حسن ز کوچه مادر خود جمع کرده و برده به گوش پاره شده ، صورتی کبود ، حسن https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
صلی‌الله‌علیه‌وآله از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد توحید روضه خوان شد، کوثر به گریه افتاد از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد... می سوخت آن چنان که بستر به گریه افتاد وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر" جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می سوخت آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش... آن قدر ناله سر داد، تا در به گریه افتاد بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد با قد خم رسید و در بین قتلگه دید... فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..." تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیها خانه ای در سکوت غوغا بود غصه از پشت چشم پیدا بود سینه زن زینب و حسین و حسن نوحه خوان اشک و آه مولا بود نیمه ی شب رسید و دخترکی زیر لب گفت و می شنید پدر یاد مادر به خیر شب می گفت شب بخیر ای فدای تو مادر اختران چشم های خود بستند شعله بر جان آفتاب زدند کودکان تا پدر ز خانه رود همگی خویش را به خواب زدند رفت از خانه خسته آهسته زائری سوی تربت زهرا تا پدر رفت دخترک برخاست خانه ناگاه گشت کرب و بلا دخترک گفت روزها باید ساکت و سر به زیر گریه کنیم خوب شد تا نیامده بابا بنشینیم و سیر گریه کنیم پشت سیلی ز اشک خاطره ی چهره ی خنده روی مادر بود شانه ای بین دست های حسن بین آن چند موی مادر بود سر زینب به روی پای حسن آسمان دلش بهاری شد هاتفی گفت عرش می لرزد باز اشک حسین جاری شد گفت روح الامین به صوت جلی می چکد اشک از صحاب دو عین دیگر عالم خوشی نمی بیند بعد از این دم که گریه کرد حسین بشنوید از فلک صدای اذان ناله و اشک و آه و زمزمه را کاش می مردم و نمی دیدم گریه های یتیم فاطمه را https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سنگ نگین اگر بتراشم برای تو باید که از جگر بتراشم برای تو طوف سرت به شیوه ی حجاج جایز است پس واجب است سر بتراشم برای تو اکنون که در ملائکه کس فُطرُست نشد من حاضرم که پر بتراشم برای تو باشد که من به سوی تو آزاد رو کنم از چوب سرو در بتراشم برای تو از اصفهان ضریح برایت بیاورم یک گنبد از هنر بتراشم برای تو صد فرش دستباف برایت بگسترم گل های سرخ و تر بتراشم برای تو بر مرقد تو لاله ی عباسی آورم فانوسی از قمر بتراشم برای تو از والدین، خادم درگه بسازمت قربانی از پسر بتراشم برای تو چون محتشم که شعر برای حسین گفت من شعر بر حجر بتراشم برای تو ای کشته ی محبت تو حضرت حسین پیداست در جلال تو کیفیت حسین کس ناز چشم هات چو زینب نمی کشد درد شبانه ات به جز شب نمی کشد فرصت نشد شرار جگر تا جبین رسد بیماری سریع تو بر لب نمی کشد روزی کشید ناز و دگر روز، جانماز ناز تو را مدینه مرتب نمی کشد هر چند رنگ خون شده آن کام نازنین کس چوب دست خویش بر آن لب نمی کشد زهری که خورده ای چو به خورشید اثر کند کارش ز صبح تا به سر شب نمی کشد https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیها تا آمدی کمی بنشینی کنارمان تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان از روی خاک تیره سحرگاه پا شدی رفتی وضو گرفتی از اشراق و بعد از آن هجده نفس کشیدی و رکعت به رکعتش نزدیک‌تر شدی به خودت، ذات بی‌نشان کم مانده بود در ده پیغمبر خدا مردم خدایشان بشود : یک زن جوان می‌خواستی که جلوه کنی بر زمین ولی توحید نردبان شد و بردت به آسمان از عصر جاهلیت آن‌ها تو را گرفت دادت به درک ناقص این آخرالزمان حالا هزار سال پس از تو رسیده‌اند اهل زمین به قسمت جذاب داستان جایی که آسمان به زمین رزق می‌دهد از سفرۀ نگاه تو بانوی مهربان در کوچه‌های ساکت و مرطوب شهر ما حس می‌شود حضور شما موقع اذان... اما هنوز منظره ی بکر خالقی که وا نشد به دیدن تو چشم دیگران این شعر را بگیر و برای فرشته‌ها با لهجۀ خدا و صدای خودت بخوان https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیها هم تو هستی مقابل چشمم هم غمت کرده دل به دل منزل آن‌چنانی که در تمامی عمر در کنار توأم چهل منزل بس‌که این روزها شکسته شدم کوفه نشناخت دختر علی‌ام خم شدم تا بُرنده‌تر شده‌ام همچنان ذوالفقار صیقلی‌ام سر تو شاهد است در کوفه خطبه‌ها خوانده‌ام به طرز علی همه دیدند در کمال و جمال می‌رسد دخترش به مرز علی سر تو شاهد است در کوفه جای تکبیر سنگ می‌آمد سنگ تکفیر اُمّتِ جَدَّت سوی ما بی‌درنگ می‌آمد وقت رفتن به گوش من گفتی سفر عشق سوختن دارد سفر عشق بی‌تو دشوار است چه کسی یار مثل من دارد دست بر سینه‌ام گذاشتی و صبر تعظیم کرد بر زینب شِکوِه را با وجود این همه داغ عشق تحریم کرد بر زینب https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد خط به خط باور تقویم، مسلمان می‌شد شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر بی‌زره آمده در معرکه یک‌بار دگر تا خودِ صبح، خطر دور و برش می‌‌چرخید تیغِ عریان شده بالای سرش می‌چرخید مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی و محمد خود او بود و نفهمید کسی در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند جان پیغمبر خود را سپر خود کردند بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد بگذارید بگویم خطر عشق مکن «جگر شیر نداری سفر عشق مکن»... باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید من زبان بسته‌ام و خواجه سخن می‌گوید: «من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم مُهر بر لب‌ زده، خون می‌خورم و خاموشم» طاقت ‌آوردن این درد نهان آسان نیست شِقشقیّه‌ست و سخن گفتن از آن آسان نیست... https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه تو را این گونه می‌نامند مولای تلاطم‌ها و نامت غرش آبی آوای تلاطم‌ها تو را این گونه می‌فهمند مجذوبان که اربابی و نامت مونس هموارۀ شب‌های بی خوابی تو را این گونه می‌سنجند با شأن خداوندی خدا ذات تو را با ذات عصمت داده پیوندی تو را پیغمبر بی سرترین پیغام می‌دانند تو را بنیانگذار اصلی اسلام می‌دانند و تو تکثیر حق در جان هفتاد و دو پیغمبر که پیغام تو را بردند از لاهوت آن سوتر تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی است تو میلادت برای عاشقان غم، عارفان شادی است نمی‌فهمیم یعنی چه؟ تلاطم از دل دریا نمی‌دانیم یعنی چه؟ تولد از دل زهرا تو را بر محملی از دل از آن بالا فرستادند تمام آسمان و اهل آن بر پایت افتادند زمین سر تا سرش چشم است وقتی جلوه اللهی قدم بگذار ای جان جهان هر جا که می‌خواهی تو را که مصطفی همواره از جبریل می‌پرسید علی در قاب چشم فاطمه هر شب تو را می‌دید برایت قبل از آنی که بیایی گریه می‌کردند برای تو شهید کربلا گریه می‌کردند برای تو زمین تنگ است، می‌دانم تحمل کن برایت زندگی ننگ است، می‌دانم تحمل کن برای تو بلوری که تراشیده شدی در عرش زمین و آسمان سنگ است می‌دانم تحمل کن برای تو که گوشت پر ز آهنگ بهشتی‌ هاست کلام من بد آهنگ است می‌دانم تحمل کن تو و با ظلم سازش؟! هرگز این آیین مردان نیست تو حرف آخرت جنگ است می‌دانم تحمل کن زمین می‌ماند و تو ظهر شور انگیز عاشورا و یک روز حماسی و غرور انگیز عاشورا به پیش بادها استاده‌ای ای روح طوفانی نگاه تو عمیق و ساده چون آیات قرآنی خدا را هر چه با اثبات خود اثبات می‌کردی تمام عقل‌ها و روح‌ها را مات می‌کردی کنون من مانده‌ام بین سرود و مرثیه حیران منم یک لحظه زیر آفتاب و لحظه‌ای باران کنون من مانده‌ام با عقده‌های تو گره خورده دلی که با ضریح کربلای تو گره خورده قلم از عشق تو آقا زیارت نامه می‌خواند و فطرس در جوار تو برایت نامه می‌خواند یکی از نامه‌ها خیس است، همراهش سلام ماست و تو با مهربانی می‌نویسی: این غلام ماست https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد باید که تو را فاطمه مادر شده باشد... جد تو نبی بود نه اینطور بگویم شک نیست که جد تو پیمبر شده باشد جز بر در این خانه ندیدیم امامت تقسیم میان دو برادر شده باشد خورشید سفالی‌ست که در سیر جمالی از بوسه بر این گونه منوّر شده باشد بو می‌کشم ایام تو را، باید از اخلاق یک تکۀ تاریخ معطر شده باشد ای حوصلۀ محض! چه تشبیه سخیفی‌ست با حِلمَت اگر کوه برابر شده باشد با اینکه قضا دست تو را بست ندیدیم جز آنچه بخواهی تو مقدّر شده باشد از عمر تو، یک روز جمل آیۀ فتح است با صلح اگر مابقی‌اش سر شده باشد فریاد سکوت تو چه آهنگ رسایی‌ست شاید پس از آن گوش جهان کر شده باشد... دق داد محبان تو را گرچه سکوتت غوغای تو روزی است که محشر شده باشد روزی که به اعجاز تو مبهوت بمانند شک ها همه تبدیل به باور شده باشد خون جگرت ریخت نه در طشت که در دشت داغ گل سرخی‌ست که پرپر شده باشد... در مکتب تو رشد سریع است عجب نیست فرزند تو هم قامت اکبر شده باشد آن چشم که گریان نشود روز قیامت چشمی‌ست که از غصۀ تو تر شده باشد باور نتوان کرد که خاکی‌ست مزارت جز آنکه ضریح تو کبوتر شده باشد... ای جان علی ریشه غم را بکن از دل هرچند که اندازه خیبر شده باشد https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیها تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود؟ حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم، بعدش ببین من پیر شدم یا تو ببخش حرفای تعریفی‌م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی‌ای اما برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه کدوم خانم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می‌‌کشی وقتی نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی‌تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می‌‌بندم به زورم باشه پا میشم به زورم باشه می‌‌خندم مگه تو صورتم امشب به غیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده، چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده، چیزی نیست فقط دلتنگ تو بودم که اعصابم به هم ریخته یه قدری خستۀ راهم یه کم خوابم به هم ریخته می‌خوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه می‌خوام امشب شب خوب از اینجا رفتنم باشه دیگه اخماتو واکردی منم با بغض می‌خندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو می‌بندم https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250