eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
205 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد به این شناسه بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی ای وای اگر برای افشای هر گناهم گردند روز محشر هر عضو من گواهی هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی تن خسته پا شکسته درها تمام بسته جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی عمری گناه کردم دل را سیاه کردم من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی آلودگی دل را با اشگ تو به شویم تا در دلم نماند آثاری از گناهی با کثرت گناهم مپسند روسیاهم کاورده ام علی را در عین روسیاهی مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم بی حب او نباشد طاعات جز تباهی https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه خدا پرده را تا ثُریا گشود و راهی برای تماشا گشود خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود برایِ ظهورِ تمامیِ خویش زِ خود جاده‌ای تا به دنیا گشود به سویِ کویری ترین خاکها خدا دامنی غرقِ دریا گشود شبی که پیمبر هم از تاب رفت چو آئینه‌اش چشم خود را گشود زمین و زمان را به هم ریخت باز نقاب از رُخَش تا که زهرا گشود علی عرضِ تبریکِ حق را شنید زِ لبهایِ او تا که بابا شنید زمانی که جای دقایق نبود اُفق های خورشید مشرق نبود زمانی که حتی تمامِ بهشت برای حضورِ تو لایق نبود جهان بی وجودت عدم در عدم خدا بی شکوهِ تو خالق نبود تو ما را زِ خاکِ خودت ساختی زمانی که حرف از خلایق نبود کسی مثلِ تو در پِیِ ما نگشت کسی مثلِ ما بر تو عاشق نبود قدم زن که چشم همه مست شد گذر بسته شد کوچه بن بست شد بدون تو دنیا نسیمی نداشت خلیلی خدا یا کلیمی نداشت چه می‌کرد با ازدحامِ گدا اگر سفره دارِ کریمی نداشت زمین شوره زاری تَرکَ خورده بود اگر آسمان یاکریمی نداشت بدونِ تو شب تا ابد عمر داشت اگر آفتابِ زمینی نداشت تو میراثِ دوشِ علی بُرده‌ای که با تو مدینه یتیمی نداشت بدون تو عباس ، حتیٰ حسین برادر فقط نه که نیمی نداشت شکوهَت ابد تا ازل را گرفت خروشَت سپاهِ جمل را گرفت نفَسهایِ گرمِ پیمبر شدی تپشهایِ زهرایِ اطهر شدی بده گیسوان را به دستانِ باد که عالم ببیند چه محشر شدی خدا بینِ طاقِ دو اَبرویِ توست که از هرچه دارد علی سر شدی به پیشِ نگاهِ سپاهِ جمل تو دَه‌ها تو صدها برابر شدی تو پاشیده‌ای فتنه‌ها را زِ هم تو سنگین ترین ضربِ حیدر شدی نوشتند بر تیغه‌ی ذوالفقار حسن حیدرِ دومِ روزگار کسی را که چشمت گرفتار کرد گرفتارِ رویی نبی وار کرد مسیحایی آموخت چشمی که مست تماشای این چشم بیمار کرد مسلمان شدیم از زمانی که دل به آیاتِ حُسنِ تو اقرار کرد چه شیرین شده روزه‌های علی که باز از لبانِ تو افطار کرد زبان بند می‌آید از لطفتان بیان را خیالِ تو دشوار کرد جوابِ سلامِ مرا می‌دهی سحر لقمه‌ای دست ما می‌دهی منم نذرِ چشمانِ بارانی‌ات نسیمی زِ الطافِ روحانی‌ات مرا مَحرَم رازِ خود می‌کنی منم مرحم قلب طوفانی‌ات مرا می‌بَری تا کنارِ بقیع شبی سمتِ باغِ پریشانی‌ات چه می‌شد اگر سایه بانت شوم و یا تکه شمعی به مهمانی‌ات چرا اینقدر مو سپیدی غریب بگو با دلم حرف پنهانی‌ات دلت زخمی از دست مردم شده عزیزِ تو در کوچه‌ها گُم شده https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها   خبری نیست اگر مُعجزه‌ای برپا شد خبری نیست اگر سینه‌یِ دریا وا شد خبری نیست که دریا صدفِ موسیٰ شد خبر این است که گفتند علی بابا شد  امشب از جامِ جنون مِی زده ، کم نگذارید که من عاشق شده‌ام ، سر به سَرم نگذارید شب چه روشن شده ، انگار زمین زَر شده‌است ماه در هاله‌یِ خورشید ، شبش سر شده‌است گوشِ عالم ، همه از هلهله‌ای ، کَر شده‌است آی جبریل بگو ، فاطمه مادر شده‌است  گیسویش باز گُذارید که دلها بُرده پسرِ ارشدِ زهرا دلِ زهرا بُرده جز لبت هیچ‌کجا ، شَهد و نمک با هم نیست غیرِ زهرا ، به نگاهِ تو کسی مَحرَم نیست هرکه شد طالبِ تو در طلبِ دِرهم نیست هرکه خود را سگِ کویِ تو نخواند آدم نیست الحق ای ماه ، که رُخسارِ خدایی داری که خدایی رُخِ انگشت نمایی داری تا که گیسویِ شکن در شکنت دَر هَم شد خوب شد ، رویِ همه حُسن فروشان کم شد راهِ گلخانه‌ی تو ، جاده‌ی ابریشم شد تا که آدم به خود آمد که چه شد ، آدم شد خوش به این ناز بنازیم که دیدن دارد این همه حُسن ، به حق ، سینه دریدن دارد آسمان دامنی از ماه و زُحَل ریخته است چه قَدَر در قَدَمت تاج محل ریخته است طرحِ اَبروی تو را دستِ ازل ریخته است وَ خدا خود به لبانِ تو عسل ریخته است دَمِ تو ، کهنه شرابی است که تاکَم کرده خوش به حالِ دلِ من ، عشق هلاکم کرده چشمِ تو باز شد و کار به محشر اُفتاد یوسف از چشمِ زلیخای دل آخر اُفتاد هرکه سر ، پای تو نگذاشته با سر اُفتاد هرکه با عشق در اُفتاد ، خودش ور اُفتاد  بعد از این ، کوچه‌ی ما کوچه‌ی بن‌بست شده نه فقط چشمِ همه ، چشمِ خدا مست شده تیغِ صلحِ تو قد افراشت که دین خَم نشود کربلا جُز به قُعودِ تو مجسم نشود هرکه مجنونِ تو ای لیلی عالم نشود چه خیالی است ، بهشتم به جهنم نشود لطفِ زهراست که در دل دو هدیه داریم هم حُسینیه در آن ، هم حَسنیه داریم رو به چشمِ دلمان ، منظره‌ای وا کردی تا اُفق‌های خدا ، پنجره‌ای وا کردی با ضریحی که نداری ، گره‌ای وا کردی عقده‌ای در دلت از خاطره‌ای وا کردی کوچه ای تنگ و ، دلی سنگ و ، صدایِ سیلی وای ، خون می‌چکد انگار زِ جایِ سیلی با همین زخم ، همین عقده و غم میسازیم تا که یک روز برایِ تو حرم میسازیم صحن‌هایی همه بر عشق ، قسم میسازیم در حرم سینه زنان نوحه و دَم میسازیم هرکه دارد غم آن زلفِ رها بسم الله هرکه دارد هوس کربُ بلا بسم الله https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای عشق ببین حالِ پریشانیِ ما را ای شوق نشان آتش حیرانیِ ما را ای شور بیاور مِیِ طوفانیِ ما را تا صبح ببین نادِعلی خوانیِ ما را ما مرد شرابیم اگر هست بیارید ما را به درِ بیتِ علی مست بیارید دیدند همه قبله‌ی دنیا شدنش را ذوقِ علی و گرمِ تماشا شدنش را دیدند و ببینید مُهیا شدنش را لبخندِ علی و شبِ بابا شدنش را تنها نه پدر عاشقِ خندیدنِ او بود تا صبح نبی منتظرِ دیدنِ او بود انگار شبِ قدر مقدر شده امشب انگار نبی باز پیمبر شده امشب برخیز زمین گوشِ زمان کر شده امشب برخیز و ببین فاطمه مادر شده امشب یک جلوه زِ تصویرِ خداوند رسیده امشب پسرِ شیرِ خداوند رسیده بگذار که یعقوب گشاید نظرش را تا با تو فراموش نماید پسرش را هیچ است اگر عشق بُریده است سرش را رو کرده خدا با تو تمامِ هنرش را لبخند بزن گردشِ این روز و شب از توست شیرینیِ افطارِ پیمبر  رُطب از توست یک چشم بگردان و زمین زیر و زِبَر کُن یک ناز بفرما همه را خون به جگر کُن بند آمده این راه از آن کوچه گذر کُن ما خاکِ قدمهات به ما نیز نظر کُن چشمان تو محراب سحرهای حسین‌اند آقا پسران تو پسرهای حسین‌اند وای از جلوات جبروتی که تو داری از شدت نور ملکوتی که تو داری فریاد از آن اوج سکوتی که تو داری حق گرمِ تماشایِ قنوتی که تو داری پیش تو ذلیلم به ضریحی که نداری یک عمر دخیلم به ضریحی که نداری دور و برتان این همه بیمار اگر هست یا این همه در شهر بدهکار اگر هست این قدر گدا بر در و دیوار اگر هست تقصیر که شد این همه سربار اگر هست دیدند کَرَم رویِ کَرَم میدهی آقا مانندِ علی بویِ کَرَم میدهی آقا چشمِ تو سخن از غم و از درد به من گفت از شمع شدن ، شعله شدن ، آب شدن گفت با لطفِ تو چشمانِ من اینگونه سخن گفت یک چشم حسینی شد و یک چشم حسن گفت هرچند خدا خواست کَرَم داشته باشی انگار بنا نیست حرم داشته باشی سوزاند اگر غُصه‌یِ تو بال و پَرم را سوزاند غمِ زینبیه هم جگرم را من نذر نمودم که کنم هدیه سرم را ای کاش بیارند از آنجا خبرم را سوگند در این سینه غمِ خواهرِ تو هست هستیم سپر تا حرم خواهر تو هست https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این مژده‌ای دیگر و لطف دگری بهتر از این گرچه باشد سپر آتش دوزخ، صومم لیک با این همه دارم سپری بهتر از این شب قدر رمضان، گرچه بسی پر قدر است دارد این مه، شب قدر و سحری بهتر از این مولد لؤلؤ پاک مَرَجَ البَحرَین است نیست در رشتۀ خلقت گهری بهتر از این مادرش فاطمه و باب گرامیش علی چه کسی داشته اُمّ و پدری بهتر از این رست پیغمبر از آن تهمت ابتر بودن نیست بر شاخۀ طوبی ثمری بهتر از این اسوۀ خلق زمین، فخر جوانان بهشت مادر دهر نزاید پسری بهتر از این گفت خالق فَتبارک به خود از خلقت او کلک ایجاد ندارد اثری بهتر از این بگذر آهسته‌تر ای ماه حسن، ای رمضان! عمر ما را نبود چون گذری بهتر از این اثر صلح حسن نهضت عاشورا بود اُمتی را نبود راهبری بهتر از این زنده گشته‌ست به این صلح موقت اسلام نیست در حُسن سیاست هنری بهتر از این لطف کن اذن زیارت که خدا می‌داند بهر عشاق نباشد سفری بهتر از این گرچه مشمول عنایات تو بوده‌ست «حسان» یا حسن! کن به محبان نظری بهتر از این https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای ماه آسمانی ماه خدا حسن! خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن! روز نخست نقش جمال تو را كشید نقاش حُسن با قلم ابتدا حسن از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب در پشت كوه‌ها و پس ابرها حسن ترسم از این كه عقل، خدا خوانَدَت به جهل از بس كه دیده در تو جمال خدا حسن از كائنات نغمۀ آمین شود بلند دست تو تا بلند شود بر دعا حسن افكنده گل صحیفۀ حسنت چو باغ گل از بوسه‌های پشت هم مصطفا حسن روح نبی، روان علی، قلب فاطمه گیرد به یك اشارۀ چشمت صفا حسن از صد هزار فیض مسیحا نكوتر است دردی كه با دعای تو گردد دوا حسن باب تو باب حاجت ارباب حاجت است ای عالمی به كوی تو حاجت روا حسن جسم مسیح نه كه روان مسیح هم می‌گیرد از تبسم گرمت شفا، حسن گویی كه از لب تو عسل خورده مصطفی از بس كه داده بوسه دهان تو را حسن وقتی كه جای دست خدا می‌شوی سوار حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن زوار توست جان و رواقت بهشت دل بالله بوَد مدینۀ تو قلبها حسن گنجد چگونه عرش به یك گوشۀ بقیع؟ ای گوشه‌ای ز خاك تو عرش عُلا حسن روزی كه نیست روز تو باشد كدام روز؟ جایی كه نیست خاك تو باشد كجا؟ حسن صلح تو كرد روز معاویه را سیاه صبر تو داد دین خدا را بقا حسن از بامداد اول خلقت تو بوده‌ای بنیانگذار نهضت كرب و بلا حسن آل نبی تمام كریمند و تو شدی مشهور در كرامت و لطف و عطا حسن خلقند میهمان و تویی میزبان خلق ملك وجود آمده مهمان‌سرا حسن عمری اگر كه بند ز بندم جدا كنند حاشا كه لحظه‌ای ز تو گردم جدا حسن دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت: غیر از تو كیست صاحب خلق خدا؟ حسن سوگند می‌خورم به خدا نیست نا امید هر كس كه آورد به تو روی رجا حسن گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد بهر نجات خلق كند اكتفا حسن هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو دست هزار «میثم» بی‌دست و پا حسن https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه تنت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد مسیر روضه از اول به مادر ربط پیدا کرد تو را بر روی تخته پاره ای تشییع کردند و به نوعی روضه با تابوت کوثر ربط پیدا کرد سه روز آن جا که جسمت ماند در گرما به روی خاک  تنی با سر، به آن مظلومِ بی سر ربط پیدا کرد نیاوردند نیمه شب سرت را غرق خاکستر از اینجا روضه ی بابا به دختر ربط پیدا کرد گریز روضه را اول زدم، با «نیمه شب» این شعر در آخر تازه با موسی بن جعفر ربط پیدا کرد همان «نیمه شبی» که یا رضا گفتی و این مقتل به سطر رفتن جانسوز اکبر ربط پیدا کرد میان ربط هایی که به هم دادم نفهمیدم چگونه روضه ی اکبر به اصغر ربط پیدا کرد نفهمیدم چه پیش آمد فقط دیدم که ملعونی نشست و آخرش خنجر به حنجر ربط پیدا کرد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیّت نکند پیرهنش را اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند… زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساق به هم ریخته کِتمان شدنی نیست دیدند روی تخته ی در, تا شدنش را این مرد الهی مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غریبان بدنش را؟! این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را این هفت کفن, روضه ی گودال حسین است ای کاش نیارند برایش کفنش را نه پیرهنی داشت حسین, نه کفنی داشت مدیون حصیرند مرتب شدنش را https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان نمی‌افتد یقین تا تکیه‌گاه آن اباالفضل است اذا الشمس است چشمانش، لبش در اصل والصبح است مراد از سورۀ تکویر در قرآن، اباالفضل است نماز و روزه و اسلام خیلی‌هاست یعنی که؛ امام کربلا بالقوه در ایران اباالفضل است رسیده چارم شعبان پس از ارباب در واقع نخستین منتظر بر نیمۀ شعبان، اباالفضل است بگو روز برادر، روز میلاد همامش را اباالفضلی در این عالم برادرجان، اباالفضل است اگر «طوفان یاتار، یاتماز حسینین پرچمی» گفتی بگو بعدش که پرچمدار این سامان، اباالفضل است برای آن کسی که جان خود را می‌دهد با عشق نگو عباس، وقتی بهترین عنوان اباالفضل است برای مادر پیرم به وقت روضه‌خوانی‌ها بالام جان شد علی اکبر، سنه قربان اباالفضل است دلیل نم نم باران علی‌اصغر اگر باشد یقین دارم دلیل شدت باران اباالفضل است https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد به سینه ی اَحدی دستِ رد نخواهی زد گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی عزیزفاطمه! ازبس که دست و دلبازی مدینه شاهد حرفم, فقیر سرگشته همیشه دستِ پُر از محضر تو برگشته به لطف خنده تان شامِ غم سحر گردد نشد که سائل تان ناامید بر گردد در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی تمام زندگیت را سه بار بخشیدی خدا به شهدِ لبت مزه ی رطب داده کریم آل محمد تو را لقب داده تبسم نمکینت چه قدر شیرین است! دوایِ درد یتیم و اسیر و مسکین است خوشا به حالِ فقیری که چون شما دارد در این حرم چقدر او برو بیا دارد! به هر مسافر بی سرِ پناه جا دادی به دستِ عاطفه, حتی به سگ غذا دادی گره گشایی ات از کار خَلق, ارث علی ست مقام اولیِ جود و بخششت ازلی ست به حجِ خانه ی دلبر چه ساده می رفتی! همه سواره, ولی تو پیاده می رفتی شما ز بس که کریم و گره گشا بودی دلِ کویر به فکرِ پیاده ها بودی چه قدر مثلِ علی از زمانه رنجیدی سلام داده, جواب سلام نشنیدی امامِ برهه ی تزویرهای بسیاری به وقت رفتن مسجد زره به تن داری امام رأفتِ دورانِ بی مرامی ها نشسته ای سرِ یک سفره با جزامی ها خیال کن که منم یک جزامی ام آقا! نیازمندِ نگاه و سلامی ام آقا قسم به حُرمت این ماهِ حق نگاهی کن به دستِ خالی این مستحق نگاهی کن بگیر دستِ مرا دست بسته ام آقا ضرر زدم به خودم, ورشکسته ام آقا کریم شهر مدینه, برس به فریادم به جانِ مادرت آقا, غریب افتادم خودت غریبی و با دردم آشنا هستی رفیقِ واقعیِ روزهای بی دستی دل از حسابِ قنوت تو سود می گیرد دعایِ دست رحیمت چه زود می گیرد! برای مدح تو گویند شعر احساسی به واژه هایِ در و میخ و کوچه حساسی چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟ بگیر دستِ مرا با خودت ببر کوچه چه شد؟که بغضِ گلوگیر گوشه گیرت کرد کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد! https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن بعد از این خوب‌تر است جای صفاتی مثل سفره‌دار و پدر جود و کرم گفت حسن  زائری در وسط صحن غریب الغربا دید تا گنبد زیبای حرم, گفت حسن تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم چشم خیس و مژۀ رفتگرم گفت حسن  قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن پایۀ نهضت خونین حسین صلح تو بود آیۀ نهضت خونین حسین صلح تو بود https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است  بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است عالم پیر دگر باره چه در بر دارد  گوئیا شور جوانیست که در سر دارد لحظه آمدنش غصه نهان خواهد شد  "عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد" وخدا خواست که یک برگ دگر رو بکند  جهت قبله نما روی به آن سو بکند مژده آمدنش تا به پیمبر دادند  همه ذرات جهان در تب و تاب افتادند نور خورشید ز دامان قمر می آید  چقدر طفل به مادر به پدر می آید چهره اش، ناز نگاهش به پیمبر رفته  کرم و عاطفه اش نیز به مادر رفته این پسر کیست چنین جلوه محشر دارد  از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد ماه مهمانی حق نیز به مهمانی اوست  امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست و در آن لحظه که این کودک شیرین آمد  شک ندارم که خدا نیز به تحسین آمد تا در آئینه‌ی او حُسن خدا را دیدند  نام او را ز سماوات حَسن نامیدند بر لبان علی و فاطمه لبخند آمد  کوچه امشب به تماشای حسن بند آمد و خداوند روی سر در افلاک نوشت  هست او سید و آقای جوانان بهشت دشمنش خوار و ذلیل است مریض است مریض  پسر حیدر و زهراست عزیز است عزیز در شجاعت که شده فاتح پیکار جمل  و شهادت شده در کام پسرهاش عسل مادرش نام مرا سائل این خانه نوشت  روزی شعر مرا نیز کریمانه نوشت پدرش گفت بیاییم و گدایش باشیم  کاش امشب همه مشمول دعایش باشیم دلخوش از مستحبی هستم و شد ورد لبم  چون که واجب شده پاسخ بدهی مستحبم با لب روزه تو را می دهم ای یار سلام  که کریمانه بگویی به من زار سلام سائل خانه ات از حد و عدد بیرون است  آسمان نیز به درگاه شما مدیون است نظری کن که در این ماه مسلمان بشویم  کاش بر سفره ی افطار تو مهمان بشویم https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها امشب دلم بیاد محرم گرفته است مضمون شعرهای مراغم گرفته است یکبار هم نشد که بیایم حرم ولی هرشب دلم بیاد شما دم گرفته است هرروز میروند رفیقان یکی یکی دستم به دامنت دل من هم گرفته است ازفرش تابه عرش جهان درعزای توست حتی خدابرای تو ماتم گرفته است همراه قدتو کمرنخلهاشکست از بی کسی تو دل عالم گرفته است ((باید مسیرقافیه هاراعوض کنم)) شعرم کنون رویه ی دیگر گرفته است دستی شکست وخاطره هایت مرورشد حالا دلت به خاطر مادر گرفته است https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه بردر میخانه اینجا غیر از این مکتوب نیست «پارسا در مجلس رندان نشستن خوب نیست» رند را جز سر شکستن دیگرش محبوب نیست هر که سر را نشکند امشب به ما منصوب نیست می زنم امشب دل دریا به دریا بیشتر بیقرارم، بیقرارم، امشب اما بیشتر باز باران قطره قطره در تنم جان ریخته برسر آشفته ام زلف پریشان ریخته لیلة القدر است و دل اینجا فراوان ریخته عاشق آن باشد که هستی پای جانان ریخته در طریق عاشقی نقش جنون باید کشید در بیابان بلا هم بیستون باید کشید در مسیر منزل لیلی که پرپر بهتراست راه پیمودن نه با پا بلکه با سر بهتراست سفرۀ دل باز کردن پیش دلبر بهتراست پس گدایی کردن ما پیش حیدر بهتراست آن جمال و هیبتش چون طعنه بر افلاک زد دید عالم کعبه از عشقش گریبان چاک زد بین میدان رقص شمشیرش قیامت می کند بر زمین و آسمان حیدر زعامت می کند بس که با حقّ است و حق از او حکایت می کند روز محشر با علی حق هم قضاوت می کند و مسلمانی مگر در حفظ قران بودن است با علی بودن فقط شرط مسلمان بودن است باز هم دارد زمین صحرای محشر می شود یکّه و تنها علی راهیّ خیبر می شود ولوله از نعره اش درقلب لشکر می شود صور اسرافیل دارد صور حیدرمی شود جبرئیلش گفته تکبیر از سوی پروردگار لافتی الا علی لاسیف الا ذو الفقار https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه نشسته ام بنویسم که غصه ها دارم دوباره شوق سفر سوی کربلا دارم هوای دیدن ارباب هم هوای حرم هوای روضه ی جانسوز کربلا دارم تمام دل خوشی ام در جهان فقط این است به سینه ام غم ارباب با وفا دارم نشسته ام بنویسم برایتان آقا نشسته ام بنویسم فقط تو را دارم نشسته ام بنویسم مرا حرم ببرید که غیر کرببلا من مگر کجا دارم؟ نشسته ام بنویسم برای این دل تنگ دوباره خاطره هایی که از شما دارم کنار قتلگه ات روضه،گریه ، یادت هست که بوی سیب،شب جمعه،باز من سرمست https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه باز انگار جهان حادثه در سر دارد شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد کودکی آمده که هیبت حیدر دارد چه جمالی چه کمالی چه قد وبالایی ماه مجنون و تو لیلا تر از لیلایی وصف اوصاف تو از عقل فراتر باشد چون که مدح تو فقط کار برادر باشد عاشق آن است که آیینه دلبر باشد یعنی عباس خودش یک تنه حیدر باشد تیر ما گر بخورد کنج هدف خوب تر است کربلایی شدن از راه نجف خوب تر است آمدی با دل دریا که تو دریا باشی آمدی نور دل حضرت مولا باشی میر و سردار و پناه دل آقا باشی تا که بر تشنه لبان حضرت سقا باشی یاد دادی به همه شیوه ی جانبازی را از تو آموخته ام غیرت و سربازی را راهی علقمه سقا شده ماشاالله دشت در دشت چه غوغا شده ماشاالله جنگ خیبر شده٬مولا شده٬ماشاالله بیش از پیش چه زیبا شده ماشاالله تیغ می راند و تکبیر اباعبدالله ذکر لاحول ولا قوة الا بالله https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها کاش می شد بنویسم که حلالم بکنید ننویسم رفقا فکر به حالم بکنید کاش آن روز که روزی مرا می دادند بیشتر تذکره ی کرببلا می دادند همه  رفتند و من از هجر تو هق هق کردم بخدا حضرت ارباب زغم دق کردم کاش همراه تمام رفقا می رفتم پابرهنه ز نجف کرببلا می رفتم خستگی در وسط راه چه لذت دارد زائرت در نظر فاطمه عزت دارد عاشق آن است که اسپند در آتش باشد هربلایی رسد از یار دچارش باشد جز غم عشق مگر غصه ی دیگر داریم قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم داغ داریم، نپرسید چرا تب داریم از ازل در دلمان روضه ی زینب داریم اربعین است ز افلاک نوا می آید کاروانی بسوی کرببلا می آید باز در کرببلا اهل حرم برگشته خواهری پیرشده با قد خم برگشته آب ارزان شده با مشک پرآب آمده است پاشو اصغر که به سوی تو رباب آمده است داشت با ناله میان همه او را می جست دختری گریه کنان قبر عمو را می جست آسمان  ناله زد و روضه به مشکل افتاد خواهری را همه دیدند ز محمل افتاد دارد از شام شب تار به او می گوید از غم کوچه و بازار به او می گوید آه از شام، دلم از غم بازار شکست حرمتم در وسط مجلس اغیار شکست خیزران و لب تو، آه سرم می سوزد کنج ویرانه، سه ساله، جگرم می سوزد وای از آن لحظه که شمر از ته گودال گذشت این چهل روز به ما مثل چهل سال گذشت https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه وقتی کنار علقمه سقا دلش شکست دیگر بهانه داشت که دریا دلش شکست در خیمه دیده بود عطش موج می‌زند حس کرد تا کمی خنکا را دلش شکست دریا برای بوسه ز لب‌هاش تشنه بود یک لحظه، یک امید، نه، دریا دلش شکست مشکش پر آب کرد و روان شد به خیمه‌ها اما چه شد؟ چه دید خدایا؟ دلش شکست از بس که کرده بود تمنا ز مشک، تا  تیری رسید، مشک هم آنجا دلش شکست ناگه عمود آمد و بر فرق او نشست سقا سرش شکسته و زهرا دلش شکست چشم حسین بر ره و این صحنه را که دید آیا قدش شکست خدا یا دلش شکست یک لحظه خوب زینب خود را نگاه کرد یا یاد روزهای مبادا دلش شکست https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه اول تو را سرشته و انسان درست کرد شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد تا از من خراب مسلمان درست کرد می خواست رحمتش همه جا را بغل کند با اشک های چشم تو باران درست کرد باید برای بندگی سجده هایمان  یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد بالم اگر به درد پریدن نمی خورد یک سایبان که می شود از آن درست کرد من زنده ي نسیم مسیحا دم توأم آدم اگر شدم به خدا آدم توأم تو ابتدای نسل طهورای کوثری تو رود خانۀ زهرای اطهری باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری کار خداست این که پیمبر پسر نداشت  وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری نسل مطهر نبوی، نسل دختری است با این حساب تو حسن ابن پیمبری گفتند زاده ی اسد الله غالبی صبح جمل که شد همه دیدند حیدری می خواستند پیش همه کوچکت کنند کوری چشم عایشه ها از همه سری یک روز اشک و گریه برای تو میکند.... ...با شصت روز اشک حسینی برابری ای ارشد تمام پسر های فاطمه ای اولین حسین سحر های فاطمه ای آسمان تر ازهمه بالا تر از همه  ای بی کران تر از همه دریا تر از همه سبحان ربيِّ همه ي سجده هاي من پروردگار سبز مُبَرّي تر از همه ديديم از تمام جهان مُرده تر شديم پس آمديم نزد مسيحا تر از همه تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای پس این توئی تو ،بچه ي زهرا تر ازهمه ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم  ای جمله ي همیشه بفرما تر ازهمه ما سالهاست رهگذر کوچۀ توأیم مانند یک فقیر سرِکوچۀ توأیم مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است اصلاً شما نیاز نداری به معرکه  وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است  قسمت نبود تا که ببینند مردمان بازوی تو ادامۀ فتّاح خیبر است فردا ملک به نام تو تکبیر می زند صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند امشب اگر نگات هوای قرن کند امید می رود که نگاهی به من کند زیبنده است بال و پر صد فرشته را زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند کُشتی بگیر پیش همه با برادرت شاید کسی بیاید وجانم حسن کند بهتر همان که در به در هر گذر شود بالی که روی بام تو فکر چمن کند این یا کریم مثل همه قصد کرده است.... ...بر روی گنبدی که نداری وطن کند بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی لازم نکرده است تنم را کفن کند https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر شبنم زپاکی تو، به گلبرگ‌ها نوشت گل پیش روی توست زهرخار، خوارتر باران کرَم نمود و ترنّم‌کنان سرود کزهرچه ابر، دست تو گوهرنثارتر... شهر مدینه با فقرا جمله واقف‌ند آن شهرکس نداشت زتو سفره‌دارتر ایّوب دیدصبرتو،بی‌صبرگشت وگفت چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر نامت حَسن،ولیک به هرحُسن،اَحسَنی ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر بودی لبالب ازغم ودرد نهان، ولیک آیینه‌ای نبود ز تو بی‌غبارتر باشد یکی، قیام حسین و قعود تو گشتی پیاده تا که شود او سوارتر https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
بکش خط به روی گناه گنهکار نظر کن به روی سیاه گنهکار به آه پشیمان به آه گنهکار به شرمی که دارد نگاه گنهکار شدم بد گرفتار أَجِرْنا مِنَ النَّار نمانده برایم خدا چاره دیگر بخر های و هوی مرا بار دیگر ندارم به غیر از تو یار دیگر ندارم عزیزم خریدار دیگر فقط دارم اصرار أَجِرْنا مِنَ النَّار گرفتار نفسم گرفتار آتش شدم با گناهان خریدار آتش به شانه کشیدم فقط بار آتش به خود تکیه کردم به دیوار آتش شده وقت اقرار أَجِرْنا مِنَ النَّار مرا عفو کن که شب اعتماد است حقیرم حقیرم گناهم زیاد است حسابم خراب است حسابم کساد اشت حساب گدایت به پای جواد است به او کار بسیار أَجِرْنا مِنَ النَّار برای همه لطف و جودی مرا هم برای همه خیر و سودی مراهم از اول تو بخشیده بودی مرا هم ببر تا نجف پس به زودی مرا هم منم عبد فرار أَجِرْنا مِنَ النَّار غریبم ولی آشنای حسینم غبارم ولی زیر پای حسینم بدم نوکر بی وفای حسینم اسیر غم کربلای حسینم بده وقت دیدار أَجِرْنا مِنَ النَّار شنیدم مدینه در آتش گرفته کمی گوشه معجر آتش گرفته سر و صورت مادر آتش گرفته پس فاطمه حیدر آتش گرفته علی سر به دیوار أَجِرْنا مِنَ النَّار https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
خواستم تا بنده ی خوبت شوم اما نشد هرچه کردم از گناهانم کنم پروا ، نشد ! نیمی از ماهت گذشت و من همان هستم هنوز ماه تقوا آمد و این بنده با تقوا نشد سر به زیر و سرشکسته آمدم ، بیچاره ام ... غیر از این خانه دری دیگر به رویم وا نشد غیر درگاه تو که ما را کرامت می کنند هیچ جایی بهر یک بی آبرو پیدا نشد روسیاهیِ گنهکاران فراوان دیده ام ... هیچکس در این جهان با معصیت آقا نشد هم ز مردم ، هم ز خوبان ، هم ز اهل آسمان آن قدَر پوشاند تا این بی حیا رسوا نشد شب به شب می آیم و رو بر کریمان میزنم عاقبت چیزی نصیب این گدا شد یا نشد ؟ خیر دیدم از رفاقت با همه خوبان ولی هیچ خیری چون دعای مادرت زهرا نشد اشک های روضه را ، زهرا قیامت میخرد هیچکس چون فاطمه دلسوز نوکرها نشد اینکه فرمودند : کلّ الخیر فی باب الحسین "خیر" جایی بهتر از کرب و بلا معنا نشد روضه میخوانیم و با حسرت سلامت می دهیم عاقبت یک کربلا ، روزی نوکرها نشد روضه های قتلگاهت میکشد ما را حسین بعد تو داغی برایم مثل عاشورا نشد هرکه می افتاد، سر بر دامنت ، جان می سپرد هیچکس مانند تو با قاتلش تنها نشد بی کفن، بی پیرهن، صد پاره تن، ای وای من خواستم کاری کنم این پاره پیکر را ... نشد زیر اندازی برایت از دهات آورده اند بهر آقای دو عالم، یک کفن پیدا نشد https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه برگرد ای توسل شب زنده دارها پایان بده به گریۀ چشم انتظارها از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو حاجت روا شوند هزاران هزارها یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها از درد بی حساب فقط داد می زنم آیا نمیرسند به تو این هوارها ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده ایم از این اختیارها باید برای دیدن تو "مهزیار" شد یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها دیگر برای تو صدقه رد نمی کنم بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاد بارها شب ها بدون آمدنت صبح می شوند برگرد ای توسل شب زنده دارها این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند یا ایها العزیز تمام ندارها https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیها ای خو گرفته با نفست عطر احمدی ای پیشتر زبعثت احمد محمّدی ای بارها سلام تو را بر رسول خود ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی چون شمع با فروغ نبوّت گداختی پیش از نزول وحی نبی را شناختی ای بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران خاک در تو سجده گه خیل سروران پیش از پیمبری پیمبر به روی او چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران در قلب تو کتاب کمالش نوشته بود سر خط مادریت به آلش نوشته بود بی دامن تو ختم رسل کوثری نداشت نخل بلند آرزوی او بری نداشت حتی علی که جان عزیز محمّد است در ملک بی حدود خدا همسری نداشت ای همدم رسول خدا در نزول وحی ای دامن تو مرکز نور بتول وحی تو وصل بر رسول و زهستی جدا شدی تو آفتاب بیت سراج الهدی شدی نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشت ای شیر زن تو تالی شیر خدا شدی دارائی تو هدیه به پروردگار شد در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند سادات عالمت پسرانند و دخترند دارائی تو تیغ علی، خلق مصطفی در پیشبرد فتح نبّوت برابرند دامان پاک تو ثمرش یازده ولی است این رتبه ات بس است که داماد تو علی است در دور بت پرستی و تاریکی حجاز بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز پیش از نزول وحی الهی تو و علی خواندید با رسول خدا در حرم نماز چون تو که با رسول خدا همسری کند؟ دُرّ یتیم آمنه را مادری کند ای تکیه گاه خواجه لولاک شانه ات ای لحظه لحظه ذکر محمِّد ترانه ات بر یازده ستاره توحید آسمان روی منیر فاطمه خورشید خانه ات در بیت آفتاب مه تام کیست، تو اوّل زن مجاهد اسلام کیست، تو پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه حتی به لحظه های غروب شهادتش با آنکه سالها زجهان چشم بسته ای انگار دور بستر زهرا نشسته ای ای ام پاک نبی، ام مؤمنین ای مادر بزرگ امامان راستین روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت روزی که آن معین بشر بود بی معین مردانه ایستادی و کردی حمایتش تا ماند جاودانه چراغ هدایتش ای قامتت به قائم توحید قائمه دشمن شدند با تو دغل دوستان همه از هست خویش دست کشیدی و ذات حق بخشید گوهری به تو مانند فاطمه الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری شایسته ای که بهر نبی کوثر آوری آزرد ای فرشته حق اهرمن تو را زخم زبان زدند به هر انجمن تو را از بس که ریخت عطر قداست پیکرت پیراهن رسول خدا شد کفن تو را از بس بلند بود مقام و جلال تو گردید سال حزن نبی ارتحال تو روح مقدّست چو به پرواز می شود درهای غم به قلب نبی باز می شود در فصل خردسالی و آغاز زندگی بی مادریِّ فاطمه آغاز می شود اشک نبی برای تو ای جان پاک، ریخت با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت با رفتن تو یار محمّد زدست رفت خورشید روزگار محمّد زدست رفت شد حمله ور به گلبن دین لشکر خزان تو رفتی و بهار محمّد زدست رفت زیبد که با هزار زبان در ثنای تو «میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه به بزم گریه همرنگ غروبم به زیر ابر ستار العیوبم تسلای دلت اشک محبان خدا صبرت دهد آقای خوبم در این ده شب صدای نو فلک وای نوای ناله ملک و ملک وای شهیدان سرخوش و ما مانده ایم و دم یا لیتنا کنا معک وای خوشا آنانکه محرم با تو بودند شهیدانی که همدم با تو بودند خوشا آنانکه در وقت شهادت لب تشنه محرم با تو بودند منم زینب که معنای وفایم منم که فانی راه بقایم منم یک زن ولی در اوج غیرت امیر فاتح کرب و بلایم به زهرایی شبیه مادرم من به مولایی بسان حیدرم من حسینم رفت اما دین به جا ماند به تنهایی امیر لشکرم من کلید گنج اسرار حسینم چو عباسم علمدار حسینم حسینم گر به مقتل آرمیده من امشب چشم بیدار حسینم اگرچه زیر بار غم خمیدم وگر جام بلا را سر کشیدم اگرچه جسم بی سر دیدم اما به غیر از عشق و زیبایی ندیدم همین امروز دیدم دلبرم رفت یگانه سایه روی سرم رفت فرات و اشک خیمه موج می زد لب تشنه حسینم از حرم رفت به مقتل دیده های دخترش بود که تیغ دشنه روی حنجرش بود تمام لحظه های سر بریدن سرش بر روی پای مادرش بود زبان گفتنم آتش گرفته ز کعب نی تنم آتش گرفته حرم می سوخت طفلی داد می زد که بابا دامنم آتش گرفته غم تو آتشی بر جان ما زد یکی آتش به جان خیمه ها زد یکی انگشت و هم انگشترت برد یکی راس تو را بر نیزه ها زد تو رفتی و میان خیمه ماندیم تیمم کرده چادر را تکاندیم نشسته خسته با دستان بسته همه با هم نماز خویش خواندیم https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250