eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
619 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلّی اللّه عليه و آله) وَ سُئِلَ بِأَيِ‏ لُغَةٍ خَاطَبَكَ‏ رَبُّكَ لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ‏؟ قَالَ: خَاطَبَنِي بِلُغَةِ عَلِيِّ(عليه السّلام)، فَأَلْهَمَنِي أَنْ قُلْتُ: يَا رَبِّ خَاطَبْتَنِي أَنْتَ أَمْ عَلِيٌّ فَقَالَ يَا محمّد [أحمد]، أَنَا شَيْ‏ءٌ لَا كَالْأَشْيَاءِ، لَا أُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ لَا أُوصَفُ بِالشُّبُهَاتِ خَلَقْتُكَ مِنْ نُورِي وَ خَلَقْتُ عَلِيّاً مِنْ نُورِكَ فَاطَّلَعْتُ عَلَی سَرَائِرِ قَلْبِكَ فَلَمْ أَجِدْ فِي قَلْبِكَ أَحَبَّ إِلَيْكَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السّلام)، فَخَاطَبْتُكَ بِلِسَانِهِ كَيْمَا يَطْمَئِنَّ قَلْبُك». رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، ج‏1، ص32 و 33؛ تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برداشت از آیات ۲۷۲ ـ ۲۶۷ 📌فواید الی باید از اموالی که از راه به دست آورده کند و از مال و مال مردم بخصوص اگر مردم او را امین اموال خود قرار داده ‏اند بیجا نکند. الی باید بداند که به او وعده و ناتوانی می‏ دهد و او را همیشه به کوتاهی در پیشرفت‏های مادی و معنوی سرزنش می‏ کند و به خاطر آن که او را تضعیف نموده، به و منکرات می‏ کشاند ولی خدا به شما وعده کمک داده و لغزش‏های شما را می‏ بخشد، به شما تفضل نموده و اگر اهل نفس شوید را که همان شناخت حقایق اشیاء است به شما الهام کرده و مرحمت می‏ فرماید که در این صورت به شما خیر کثیری عنایت فرموده است. که می‏کنید ادا نمایید، را علنی یا در خفا به بدهید. این اعمال برای شما و کمالاتتان بهتر است زیرا گناهان شما را پاک می‏ کند. نفستان را می ‏کند و به دیگران بیشتر از آنچه وظیفه ‏تان هست کاری نداشته باشید. زیرا تعالی خودش عهده ‏دار کامل آنها است و شما را منظور و به آنچه وعده فرموده می‏ کند و کوچکترین ظلمی به کسی نمی‏ نماید... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
کتاب ادب فناي مقربان جلد2 استاد علامه 🔁 آثار 13 ⏪ 29. بهترين ابزار عبادت: «يا هشام! كان أميرالمؤمنين عليه السلام يقول: ما من شي ءٍ عُبِدالله به أفضل من العقل»[بحار، ج1، ص140.]؛ خداوند با چيزي بهتر از عقل، عبادت نشد. ⏪ 30. عفّت و قناعت: «يُستدلّ علي عقل الرّجل بالتحلّي بالعفّة و القناعة»[ شرح غررالحكم، ج6، ص448.]؛ با آراسته بودن مرد به عفّت و قناعت، استدلال بر عقل آدمي مي‌توان كرد. «من عقل عفّ»[ همان، ج5، ص135.]؛ كسي كه عاقل شد، عفيف مي‌گردد. ⏪ 31. وقار و سعه صدر: «يُستدلّ علي عقل الرّجل بكثرة وقاره و حسن احتماله»[ شرح غررالحكم، ج6، ص453.]؛ با كثرت وقار و سعه صدر (تحمّل نيكو) بر وجود عقل استدلال مي‌شود. ⏪ 32. وفاي به عهد و پيمان: «لا يوثَق بعهد من لاعقلَ له»[ همان، ص406.]؛ اعتمادي به پيمان شخص بي‌عقل نيست. ⏪ 33. مدارا به هنگام تعليم و حق‌پذيري در مقام تعلّم: «ينبغي للعاقل إذا عَلَّمَ أن لا يَعنُف و إذا عُلِّمَ أن لا يأنف»[ همان، ص447.]؛ سزاوار است كه عاقل هنگام آموزش ديگران، درشتي و زورگويي نكند و در مقام آموختن، آن را ننگ و عار نداند. ⏪ 34. حلم: «لا يحلم عن السفيه إلاّ العاقل»[ همان، ص395.]؛ كسي جز عاقل، در برابر سفيه، حلم و خويشتن داري نمي‌كند. «مع العقل يتوفّر الحلم»[ همان، ص121.]؛ با عقل، حلم و بردباري فزوني مي‌يابد. «من أحسن العقل التحلّي بالحلم»[ همان، ص26.]؛ از بهترين [نشانه‌هاي] عقل، آراستگي به حلم است. «الحلم تمام العقل»[ همان، ج1، ص264.]؛ حلم، تمام عقل است. ادامه دارد... ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 3- برش 223 📈 رساله اي به درخواست فرزندي صالح از دوده طاها بسم اللّه الرحمن الرحيم ....اين رساله كوتاه به پيشنهاد فرزندي صالح از دوده طاها تنظيم مي شود. محور عنصري اين مرقوم، بيان نزديك ترين راه به خداست و عصاره مطالب آن در طي چند وَصْل ارايه خواهد شد. ⏪ پنجم. هر چند هويت مطلق و نامتناهي الهي به هر چيزي از چيز ديگر نزديك تر است و در اثر احاطه قيّومي به تمام اشيا، هيچ فاصله اي با هيچ شي ء ندارد، بنابراين سفر به سوي او توجيه پذير نيست؛ ليكن لازم است به يك نكته فاخر، نهايت عنايت را مبذول داشت و آن اينكه حقيقت نامحدود خداي سبحان، بسيط محض است و بسيطِ محض منزّه از تبعيض و مبرّاي از تفكيك و مقدّس از تحييث و مانند آن است؛ يعني آنچه در گفتار يا نوشتارهاي دارج رايج است كه: آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد سخني است اِقناعي؛ نه برهاني، زيرا اين مثال با آن ممثّل تفاوت عميق دارد و هرگز توان تفهيم آن را نخواهد داشت، زيرا اگر دريايي فرض شود بسيط و نامتناهي، چنين اقيانوس يا بحر محيطي، به هيچ وجه قابل بهره برداري نيست؛ يعني همان طوري كه كشيدن آن محال است، چشيدن از آن نيز ممتنع خواهد بود، چون چنين بحر اعظمي؛ نه كرانه دارد و نه سطح و ساحل، زيرا نامحدود را نه كنار است و نه سطح و بر فرض محال كه داراي سطح يا ساحل باشد و با نامتناهي بودن آن منافي نباشد، برگرفتن قطره اي از آن مستحيل است، زيرا بحر بسيط، قطره ظاهر آن عين قطره باطن و نهان آن است و همان طوري كه دسترسي به قطره ژرفاي آن ممتنع است، دستيابي به قطره رويين آن نيز مستحيل خواهد بود، زيرا مقتضاي بساطت محض اين است كه هرگونه تجزيه، تبعيض، تفكيك و تحييث آن محال باشد، پس اگر گفته شود: هر كس حقيقت خداي سبحان را به مقدار هستي خود مي شناسد و اين تعبير را فراتر از اِقناع تلقّي كرده و آن را باور برهاني بداند، بايد به لازم اين گفته كه تبعيض پذيري حقيقتِ بسيط است، توجّه نموده و فوراً از التزام به ملزوم آن صرف نظر كند. ▫ بنابراين، نيل به متنِ هويّتِ سرمدي و حقيقتِ ازلي خدا ميسور نيست و چون صفات ذاتي خداوند عين ذات اوست، چه اينكه همگي در عين اختلاف در مفهوم، مصداقاً و صدقاً عين هم اند، اكتناه به آنها مقدور كسي نيست، بنابراين دو منطقه مزبور، يعني مقام ذات خداوند و كنه اوصاف ذاتي آن حضرت، مورد دستيابي اَحَدي از انبيا و اولياي شامخ نيست؛ چه رسد به ديگران، و تحرير تامّ اين مطلب به عهده فنّ مربوط به آن است. ▫ آنچه مورد معرفت حصولي صاحب نظران و آگاهي حضوري صاحب بصران است، وجه خدا [و] اسماي حسناي الهي، اعم از اسم اعظم و عظيم خواهد بود و اين امور ظهورهاي متفاوت دارند: ▫ برخي عالي اند و بعضي داني. البته همان وجه واحد خداوند، در مرحله اي داراي علوّ است كه ميزبان مقرّبان است: (إنّ المتقين في جنّاتٍ و نهر في مقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر) [سوره قمر، آيات 54 ـ 55.]و در مرتبه اي داراي دنوّ است كه مهمان دل شكستگان است: «أنا عند المنكسرة قلوبهم» [منية المريد، ص123.]و اصل حاكم بر اين وحدت، قول معصوم(عليه‌السلام) است كه «في عُلوّه دانٍ و في دُنوّه عالٍ» [الاقبال بالأعمال، ص628؛ بحار الانوار، ج 88، ص 189.]و اگر جريان سلوك، و عنوان قرب و بعد و مانند آن مطرح است، به لحاظ درجات وجه خدا و مراتب اسماي حسناي اوست. ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنهایی امیر 🔸 یک نامه نورانی از علی بن ابی طالب (سَلامُ الله عَلَیه) در تمام نهج البلاغه آمده است که حضرت دستور دادند، این نامه را در تمام روزهای جمعه، در نماز جمعه بخوانند. در بخش پایانی آن فرمود اینکه من مجبور شدم به سقیفه رأی مثبت بدهم و با دست بسته امضا کنم، برای اینکه دستم تنها و خالی بود. 🔸 فرمود به اینکه اگر عمویم حمزه سید الشهدا و برادرم جعفر طیار با من بودند، من هرگز این بیعت را امضا نمی ‌کردم،[1] ولی من تنها بودم؛ لذا من نمی‌توانستم با دست تنها و خالی قیام کنم، ولی اگر حمزه بود، اگر جعفر بود، من آرام نمی ‌نشستم. [1]. تمام النهج البلاغه، ص292؛ «...لَوْ كَانَ لِی بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَمِّی حَمْزَةُ وَ أَخِی جَعْفَرٌ لَمْ أُبَایعْ كَرْها». 📚 پیام به همایش ریحانة النبی تاریخ: 1396/12/15 ⏪ التماس دعا ...ثواب انتشار و استفاده این فایل هدیه به پیشگاه مقدس امام هادی علیه السلام🌹 تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
👈🏾توجه: این پست و پست بعدی با هم مرتبط است 🔅🔅🔅 📝 آیا می‌شود مستند به آیات قرآن کریم و احادیث، اثبات نمود که خداوند متعال انسان را در اصل برای بهشت آفریده و کسی را برای جهنم نیافریده است؟ اگر جبر محض بر زندگی مردم و بالتبع آخرت آنها حاکم بود، دیگر هیچ کس پرسشی نداشت و برای رسیدن به پاسخ تلاشی نمی‌نمود و در نهایت انتخابی نمی‌نمود؛ چرا که "جبر"، یعنی سلب قوه‌ی اختیار و انتخاب. به فرض که صدها آیه و حدیث دال بر این معنا بخوانید، اما از کجا "اثبات" می‌شود که چنین است؟! ▪️ همه چیز با عقلی که به نور علم می‌بیند شناخته می‌شود و وقتی سخن از "اثبات" به میان می‌آید، یعنی اقامه‌ی دلایل، براهین و شواهدی که عقل آن را تصدیق نماید. چنان که خداوند متعال در قرآن کریم، در اثبات وجود، الوهیت و ربوبیت خودش نیز دلایل و براهین عقلی اقامه نموده است؛ چرا که خودش "عقل" را ابزار و نیروی شناخت بشر قرار داده است. ▪️ آیا ما به صرف این که در قرآن کریم آمده خداوند خالق عالم هستی است و مثل و همتایی ندارد و بازگشت به سوی اوست، این حقایق را قبول کرده‌ایم یا باید با عقل‌مان بشناسیم؟ و حال آن که قرآن را کسی قبول دارد که ابتدا خدا و سپس رسول خدا را شناخته باشد و به او ایمان آورده باشد؟ ▪️ پس هر "قبول یا ردی"، باید مبتنی بر دلایل عقلی باشد، چنان که خداوند سبحان را نیز با عقلی که به نور علم می‌بیند می‌شناسیم و کتاب خلقت و نیز کتاب وحی، سراسر علم است، یعنی نور عقل است. ▪️ بنابراین، در این که اثبات شود خداوند سبحان بندگانش را برای بهشت آفریده و کسی را برای جهنم نیافریده است، ابتدا باید دید که حکم عقل چیست؟! ●- آیا خداوند متعال، منزه و مبرا (سبحان) از کار بیهوده نیست؟! ●- آیا خداوند علیم و حکیم، یک عده را خلق می‌کند که آنها را به آتش جهنم بسوزاند؟! ●- آیا خیر محض، فعل و کار "شرّ" و "ظلم" دارد؟! ●- آیا به بشر اختیار نداده و جبر را حاکم نموده است؟! ●- آیا اگر به جهنم رفتن جبری باشد، آن جهنم برای اهلش عذابی در مکافات خواهد بود؟! مگر موجودات، از آن چه برای آن خلق شده‌اند، عذاب می‌کشند؟! ●- پس این همه انبیا، رسولان و کتاب‌ها و شریعت‌ها را برای چه نازل نموده است و چرا امامان علیهم السلام را هادیان، معلمان و مربیان بشر قرار داده است؟! اگر از ابتدا یک عده برای بهشت و یک عده برای جهنم خلق شده باشند که دیگر "هدایت و هدایت پذیری – دعوت به حق – بشارت و انذار – وعده و وعید و ..."، معنا و مفهومی ندارد! ▪️ اینها تماماً پرسش‌هایی است که پاسخ آنها، بدون تلاوت هیچ آیه یا خواندن هیچ حدیثی، "اثبات" می‌کند که خداوند متعال، تمامی مخلوقاتش و از جمله انسان را برای رسیدن به کمال خودشان آفریده است و بدان سو نیز هدایت می‌کند؛ پس کسی را برای جهنم نیافریده است؛ بلکه این انسان است که پس از روشن شدن راه رشد و گمراهی برای او «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»، یکی را انتخاب می‌کند و به نتایج و مقصد همان انتخابش می‌رسد. تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom 👇👇👇
👆👆👆 📌 قرآن مجید: ⏪ الف - همین قدر که در ابتدای خلقت بشر، به فرشتگانش فرمود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً – من در روى زمين، جانشينى [نماينده‌اى] قرار خواهم داد / البقره، 30»، گواه بر این است که این موجود (انسان) را برتر و با قابلیت‌های بیشتری نسبت به سایر موجودات و حتی فرشتگان آفریده است و او را برای جانشینی (نه جایگزینی) خود در زمین آفریده است، پس جایگاه اخرویش نیز بهشت و در مقام قرب و سلطنت الهی می‌باشد: «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ - در جايگاهى حق و پسنديده (جایگاه صدق محض)، نزد پادشاهى توانا / القمر، 55». ⏪ ب – چرا علم تمامی اسماء را به حضرت آدم ابوالبشر آموخت، حتی اسما و علومی که فرشتگان از وجود و نشانه‌های آنها بی‌خبر بودند و گفتند: خدایا! تو خودت می‌دانی که این علوم را به ما یاد نداده بودی؟! «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» (البقره، 31 و 32) ترجمه: سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نشانه‌های حق] را همگى به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‌گوييد [که قابلیت خلافت دارید]، اسامى اينها را به من خبر دهيد * گفتند: منزّهى تو! ما جز آنچه خود به ما آموخته‌اى علمى نداريم، همانا تو خود دانا و حكيمى». ⏪ ج – چرا انسان را از نطفه و خون بسته شده‌ای آفرید، اما به او چنین قابلیتی برای فراگیری علم داد و به او امر کرد که بخواند، و سپس با قلم خَلق و صُنع در کتاب خلقت و با قلم وحی، در کتب آسمانی‌اش، او را تحت تعلیم خود قرار داد و آن چه نمی‌دانست را به او آموخت؟ آیا برای بردن به جهنم، یا برای رسیدن به رشد، کمال، قُرب و سعادت ابدی؟! «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ» (العلق، 2 تا 5) ترجمه: انسان را از علق آفريد * بخوان و پروردگار تو كريم‌ترين است * همان كس كه به وسيله قلم آموخت * آنچه را كه انسان نمى‏‌دانست [بتدريج به او] آموخت. ●- در آیه‌ی بعد می‌فرماید: اما این انسان، به محض آن که خُرده علم، خُرده مال، یا اندک قدرت و شهرتی به دست آورَد، خودش را غنی می‌بیند [در حالی که هم چنان فقیر و نیازمند است] و همین خود غنی‌بینی، سبب طغیانش می‌گردد. پس این طغیان انسان است که سبب به جهنم رفتنش می‌گردد. ✅ به جهنم بردن نیز دلیل می‌خواهد: بدیهی است که انسان عاقل و حکیم نیز کار بیهوده، پوچ و باطلی انجام نمی‌دهد، چه رسد به خداوند متعال، علیم، حکیم و سبحان! پس نه تنها کسی را برای به جهنم بردن نمی‌آفریند، بلکه چنان که انسان را با دلیل و حکمت آفرید و فرمود: مقصد نهایی رشد، کمال و خلیفة الله شدن اوست، فرمود: نه کسی الکی و مجانی به بهشت می‌رود و نه کسی بی‌دلیل و از روی جبر آفرینشی به جهنم برده می‌شود. ▪ جهنم، جایگاهی برای اهل کفر، شرک، نفاق، ظلم و فساد است؛ چنان که بهشت، جایگاهی برای اهل ایمان، تقوا و عمل صالح است؛ پس اهل هر کدام، به جایگاه‌شان برده می‌شوند. ▪ از این‌رو، به غیر از آیات رحمت، مغفرت، عفو، لطف، کرم و جود عمومی، یک پرسش ریشه‌ای برای عقول مطرح نمود مبنی براین که «چرا خدا شما را بی دلیل به جهنم ببرد؟!» «مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا» (النساء، 147) ترجمه: خدا را با عذاب شما چه کار (چرا شما را عذاب نماید) اگر شكرگزارى كنيد و ايمان آوريد؟ خدا شكرگزار و آگاه است. ▪ یعنی: به جهنم رسیدن نیز دلایل خودش را دارد، چنان که کسی بی‌دلیل به بهشت برده نمی‌شود. تمامی این دلایل و مسببات را می‌توان در دو کلمه خلاصه نمود: یکی در بُعد عملی می‌باشد که عبارت است از "شاکر بودن"؛ یعنی آدمی هم مُنعم را بشناسد و هم نعمت را بشناسد و هم قدرش را بداند و آن را ضایع نکند که سبب می‌شود رشد یابد – و دیگری در بُعد نظری و اعتقادی است که عبارت است از "ایمان". ▪ خداوند متعال در این آیه‌ی کریمه، عقول سالم را متذکر می‌شود که مبادا به خداوند متعال، بهتان ظلم و یا کار بیهوده بزنید که این افترایی بس بزرگ است؛ بلکه باید بدانید که او خودش "شاکر" است، شاکری که علیم نیز هست؛ پس برای هر کاری "قدر = اندازه"ای گذاشته و خود قدر ایمان و عمل صالح و شکر بندگانش را می‌داند و هرگز این رویکرد و تلاش آنها را ضایع و بی‌ثمر نمی‌گرداند؛ پس هرگز خوب و بد، کافر و مؤمن، متقی و فاسد، عادل و ظالم را مساوی قرار نمی‌دهد و هر کدام را به مقصد و غایت خودشان می‌رساند، حال خواه بهشت و مقام قرب خودش باشد، و یا جهنم و مقام سفلی و محل عذاب. «قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (المائدة، 100) ترجمه: بگو: «(هيچ گاه) ناپاك و پاك مساوى نيستند؛ هر چند فزونى ناپاك‌ها، تو را به شگفتى اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، شايد رستگار شويد! «وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا مَا تَتَذَكَّرُونَ» (عافر، 58) ترجمه: هرگز نابينا و بينا يكسان نيستند؛ همچنين كسانى كه ايمان آورده، و اعمال صالح انجام داده‌اند، با بدكاران يكسان نخواهند بود؛ امّا كمتر متذكّر مى‌شويد! ▪ این که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام در دعای کمیل به خداوند متعال عرض می‌کنند که «‌به یقین اگر اراده و قسم تو این نبود که مؤمن و فاسق را مساوی قرار ندهی، اصلاً جهنم را خلق نمی‌کردی» مبتنی بر همین آیات و آیات دیگر می‌باشد. تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌توکل 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برداشت از آیه ۲۷۳ 📌 الی باید نفس داشته باشد و جز به اعتماد نکند، چشم‏ داشتی به مردم نداشته باشد هر چند و مستمند باشد، به اصطلاح تا می ‏تواند صورتش را با سیلی سرخ نگه دارد و از در امور مالی سؤال نکند، همیشه به پایین ‏تر از خود در نگاه کند و معتقد باشد که او را می‏ بیند و به مشکلاتش رسیدگی می‏ کند... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 📌نگاشت17:نکته های تفسیری آیه8 سوره بروج ✅ وَ مَا نَقَمُوا مِنْهُمْ‌ إِلاَّ أَنْ‌ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ‌ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ 🔹 «مَا نَقَمُوا»: انتقام نگرفتند. گناه و عیب و رخنه و ایرادی پیدا نکردند. ناخوش نداشتند. «إِلاّ أَن یُؤْمِنُوا ...»: ✅ ۱ - اصحاب اخدود، جز ایمان به خداوند، هیچ یک از ویژگى هاى مؤمنان را ناپسند نمى شمردند. (و ما نقموا منهم إلاّ أن یؤمنوا) فعل «نَقَم»; یعنى، چیزى را به شدت ناپسند شمرد. (لسان العرب) ✅ ۲ - مؤمنان عصر اصحاب اخدود، مردمى شایسته و به دور از عیب و نقص (و ما نقموا منهم إلاّ أن یؤمنوا باللّه) استثناى «إلاّ أن یؤمنوا»، از باب تأکید کردن مدح با جمله اى به ظاهر مذمت است که از وجوه بلاغت در کلام به شمار مى آید. بنابراین مفاد آیه شریفه، این است که مؤمنان، به کلى از عیب و نقص مبرّا بودند. ✅ ۳ - خداوند، «عزیز» (شکست ناپذیر) و «حمید» (ستوده) است. (باللّه العزیز الحمید) «عزّة»، حالتى است که مانع مغلوب شدن است و «عزیز» کسى است که بر دیگران غالب مى شود و خود مغلوب نمى گردد. «حمید» مى تواند به معناى «محمود» (ستوده) و یا «حامد» (ستایش گر) باشد (مفردات راغب). سیاق آیه شریفه، بیانگر معناى اول است. ✅ ۴ - عزّت خداوند (مغلوب نشدن او در برابر هیچ چیز) و پسندیده بودن تمام کارهاى او، دلیل ایمان آوردن کسانى بود که به دست اصحاب «اخدود» سوختند. (و ما نقموا منهم إلاّ أن یؤمنوا باللّه العزیز الحمید) ✅ ۵ - توجّه به عزّت و پسندیده بودن خداوند، زمینه ساز پیدایش ایمان و پرهیز از آزاررسانى به مؤمنان است. (أن یؤمنوا باللّه العزیز الحمید) ✅ ۶ - اصحاب اخدود، در صورت دست کشیدن مؤمنان از ایمان خویش، آنان را نمى سوزاندند. (إلاّ أن یؤمنوا) فعل مضارع همراه با حرف «أن» در «أن یؤمنوا»، براى استقبال بوده و بیانگر آن است که آنچه اصحاب «اخدود» را به مقابله واداشت; باقى ماندن مؤمنان بر ایمان خویش بود. گویا ایمان گذشته آنان، در نظر دشمنان شان موجب عقوبت نبوده است. ✅ ۷ - در دیدگاه اصحاب اخدود، ایمان به خداوند جرمى سنگین و غیر قابل گذشت بود. (و ما نقموا منهم إلاّ أن یؤمنوا باللّه) ✅ ۸ - ایمان، ناخوشایندترین وصف مؤمنان، در دیدگاه دشمن (و ما نقموا منهم إلاّ أن یؤمنوا باللّه) ✅ ۹ - قدرتمندان کافر، به چیزى جز کافر شدن مؤمنان، رضایت نمى دهند. (أصحب الأُخدود ... و ما نقموا منهم إلاّ أن یؤمنوا باللّه) 🔅 تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 📌نگاشت18:نکته های تفسیری آیه9 سوره بروج ✅ الَّذِي‌ لَهُ‌ مُلْکُ‌ السَّمَاوَاتِ‌ وَ الْأَرْضِ‌ وَ اللَّهُ‌ عَلَى‌ کُلِ‌ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ 🔹 «مُلْکُ»: سلطنت. سرزمین. 🔹 «شَهِیدٌ»: حاضر. گواه ✅ ۱ - حاکمیت و مالکیت بر آسمان ها و زمین، مخصوص خداوند است. (له ملک السموت و الأرض) «مُلک» اسم مصدر و به معناى بر عهده داشتن سلطنت است (مصباح). هر جا کلمه «مُلک» به کار رود، مستلزم «مِلک» (مالکیت) نیز خواهد بود. (مفردات راغب) ✅ ۲ - تعدد آسمان ها، در جهان هستى (السماوات) ✅ ۳ - تنها کسى مى تواند شکست ناپذیر و ستوده کردار باشد که بر تمامى آسمان ها و زمین، سیطره داشته و حکمرانى کند. (العزیز الحمید . الذى له ملک السموت و الأرض) وصف «الذى له ...»، مى تواند توجیه گر دو وصف قبلى باشد. تغییر عبارت - که موصول و صله جایگزین صفت مشبهه شده است - مؤید برداشت بالا است. ✅ ۴ - خداوند، بر همه چیز گواه و از همه چیز آگاه است. (و اللّه على کلّ شىء شهید) «شهادة»، در اصل به معناى خبر دادن از چیزى است که شخص آن را مشاهده کرده و نزد آن حاضر بوده است (نهایه ابن اثیر). گواه بودن خداوند بر همه چیز، مستلزم آگاهى او از آنها است. ✅ ۵ - رفتار اصحاب اخدود با مؤمنان و کردار تمام مجرمان، از خداوند مخفى نبوده و حسابرسى خواهد شد. (و اللّه على کلّ شىء شهید) بیان گواه بودن و آگاهى خداوند، تهدید مجرمان به رسیدگى به کردارشان است. ✅ ۶ - پایدارى مؤمنان در عصر اصحاب اخدود، بر ایمان خویش تا نیل به شهادت، در محضر خداوند بوده و به آن رسیدگى خواهد شد. (و اللّه على کلّ شىء شهید) بیان گواه بودن خداوند، براى مجرمان تهدید و براى مؤمنان وعده به پاداش است. ✅ ۷ - حاکمیت و مالکیت خداوند بر تمام هستى و علم مطلق او، دلیل حقانیت عقیده مؤمنان به او است. (إلاّ أن یؤمنوا باللّه ... الذى له ملک السموت و الأرض و اللّه على کلّ شىء شهید) «سماوات و أرض»، کنایه از تمام هستى است و «الذى ...» وصف دیگرى براى خداوند است و به علت ایمان مؤمنان اشاره دارد. تصریح به کلمه «اللّه» و نیاوردن ضمیر (در آخرین جمله آیه)، هر چند که نشانگر استقلال این جمله از ماقبل و نظر داشتن آن به کار هر دو گروه است - نه خصوص مؤمنان - ولى علت ایمان مؤمنان را نیز کامل مى سازد. ✅ ۸ - اصحاب اخدود، در رفتار خود با مؤمنان، هیچ توجیه و دستاویز قابل قبولى نداشتند. (و ما نقموا منهم إلاّ أن یؤمنوا باللّه ... الذى ... على کلّ شىء شهید) برشمردن اوصاف خاص خداوند در بیان اندیشه مؤمنان، تعریض به اصحاب «اخدود» است که: آیا مى توان ایمان به خدایى با این اوصاف را جرم دانست؟ 🔅 تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 📌نگاشت19:نکته های تفسیری آیه10 سوره بروج ✅ إِنَ‌ الَّذِينَ‌ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ‌ وَ الْمُؤْمِنَاتِ‌ ثُمَ‌ لَمْ‌ يَتُوبُوا فَلَهُمْ‌ عَذَابُ‌ جَهَنَّمَ‌ وَ لَهُمْ‌ عَذَابُ‌ الْحَرِيقِ‌ 🔹 «فَتَنُوا»: شکنجه و آزار دادند تا از دین برگردند. عذاب دادند 🔹 «الْحَرِیقِ»: سوزان ✅ ۱ - شکنجه گران و سوزانندگان مردمِ با ایمان، به عذاب جهنم گرفتار خواهند شد. (إنّ الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنت ثمّ لم یتوبوا فلهم عذاب جهنّم) «فتن» (مصدر «فتنوا») در اصل به معناى داخل کردن طلا در آتش است; ولى در مورد داخل کردن انسان در آتش نیز استعمال دارد (مفردات راغب). «فتنة» در قرآن، گاهى به معناى تعذیب (شکنجه دادن) آمده است. (بصائر فیروزآبادى) ✅ ۲ - شکنجه گران و سوزانندگان مؤمنان، علاوه بر عذاب جهنم، به عذاب سوزانى سخت تر از آن، گرفتار خواهند شد. (فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحریق) جمله «و لهم عذاب الحریق» چنانچه تأکید قبل نباشد، بر وجود عذابى دیگر - علاوه بر عذاب جهنم - دلالت دارد. برخى آن را بر عذاب دوران برزخ و قیامت تطبیق داده اند. وصف حریق بودن، بیانگر شدّت سوزندگى آن است; در حدى که اوصاف دیگر آن را تحت الشعاع قرار مى دهد. ✅ ۳ - وجود عذابِ سوزانى شدیدتر از عذاب جهنم در قیامت (فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحریق) ✅ ۴ - جهنم، داراى عذاب هایى متفاوت است. * (فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحریق) چنانچه جمله «و لهم عذاب الحریق» تأکید جمله قبل باشد، نظیر ذکر خاص بعد از عام خواهد بود. در این صورت از بین عذاب هاى موجود در جهنم، به شدیدترین آن تصریح نشده است. ✅ ۵ - «حریق» از اوصاف جهنم * (و لهم عذاب الحریق) ✅ ۶ - تناسب گناه و عذاب، در نظام کیفرى خداوند (الذین فتنوا ... فلهم عذاب جهنّم) ✅ ۷ - اصحاب اخدود، حتى زنان مؤمن را نیز در آتش سوزاندند. (فتنوا المؤمنین و المؤمنت) ✅ ۸ - پایدارى برخى از زنان مؤمن تا نیل به شهادت، در عهد اصحاب اخدود (فتنوا المؤمنین و المؤمنت) ✅ ۹ - گناه شکنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن، برابر و عذاب اخروى آن یکسان است. (الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنت ... فلهم عذاب جهنّم) ✅ ۱۰ - برخى از مردان و زنان مؤمن در عصر بعثت، به جهت ایمان خود، گرفتار شکنجه کافران شدند. (إنّ الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنت) قید «ثمّ لم یتوبوا» - که ترغیب به توبه است - با شأن نزول هایى که درباره ارتباط آیه به مؤمنان صدراسلام نقل شده، سازگارتر است; زیرا در مورد گذشتگان ترغیب به توبه وجهى ندارد; هر چند که اصل موضوع درباره آنان نیز صادق است. ✅ ۱۱ - کافران صدراسلام، مردمى سنگدل بودند که حتى بر زنان مؤمن نیز رحم نکردند. (فتنوا المؤمنین و المؤمنت) ✅ ۱۲ - خداوند، گنه کاران - حتى قاتلان مردم مؤمن - را به توبه دعوت کرده است. (ثمّ لم یتوبوا) بیان اختصاص عذاب به کسانى که توبه نکرده اند، ترغیب به توبه است. ✅ ۱۳ - توبه گنه کاران، حتى شکنجه گران و سوزانندگان مردم با ایمان، پذیرفته مى شود. (ثمّ لم یتوبوا فلهم عذاب جهنّم) ✅ ۱۴ - توبه، مانع عذاب جهنم است. (ثمّ لم یتوبوا فلهم عذاب جهنّم) ✅ ۱۵ - توبه، هر چند با تأخیر باشد، پذیرفته مى شود. (ثمّ لم یتوبوا) حرف «ثمّ» - براى تراخى است - دلالت دارد که توبه با تأخیر نیز مؤثر است. 🔅 تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 سود و زیان ▫ چون نیمه ماه پربرکت ذی حجّة متعلق به حضرت هادی امام دهم (سلام الله علیه) است، این بیان نورانی را از آن حضرت نقل کنیم، فرمود: «الدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فِیهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ»؛[1] فرمود: دنیا یک بازاری است یک عده سود می ‌برند, یک عده زیان می‌کنند. یک عده عمر می ‌دهند در برابر چیزی را می ‌گیرند که با عمرشان با هم آمیخته است. وقتی ذات اقدس الهی اعلام کرد من بیشتر می‌ خرم،[2] با من معامله کنید، سرّش این است که عوض و معوّض هر دو را خدا به انسان بر می ‌گرداند. اگر کسی با دیگری یعنی با شیطان معامله کرد، عوض و معوض هر دو را او می ‌برد. اگر کسی خدایی ناکرده راه باطل را طی کرد، حیثیت و حیات خود را به شیطان داد، یک؛ آنچه را هم که گرفت باید برابر میل شیطنت و شیطان عمل کند، دو؛ یعنی عوض و معوض هر دو را او می ‌برد؛ اما اگر با ذات اقدس الهی معامله کردیم, این طور نیست که جان ما را بگیرد و چیزی به ما بدهد. ▫ اینکه فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾،[3] به این معنا نیست که جان ما را می ‌گیرد و بهشت به ما می ‌دهد; بهشت را به ما داد ما چه کنیم بی‌ جان!؟ جان با بهشت را، یعنی عوض و معوَّض هر دو را به ما می‌ دهد. بیان نورانی امام دهم ما حضرت هادی (سلام الله علیه) این است: «الدُّنْیا سُوقٌ»؛ دنیا بازار است، «رَبِحَ فِیهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ»؛ یک عده در این تجارت سود بردند تا آخرین لحظه حیثیت آنها دستشان است, محصول کارشان هم دستشان است و چیزی را از کف ندادند . @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📈 اهمیت نهج البلاغه ▫ شما آقایان علی بن ابی طالب را نخواستید، بشناسید! این درد را آدم کجا بگوید؟! علی را چه کسی می ‌شناسد؟! ذات أقدس الهی را حضرت امیر معرفی کرد که خدا در قرآن تجلّی کرد: فرمود کل عالَم تجلّی خداست،اما تجلّی ویژه الهی در قرآن است، ولی تجلّی حضرت امیر در نهج البلاغه است. هیچ چاره ‌ای حوزه علمیه ندارد که نهج البلاغه درسی شود. ▫ اینکه می‌ گوید «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی‏»،زیر این آسمان، دومی کسی هست که بگوید هر چه بخواهید، از من بپرسید؟! شما غیر از علی کسی را نشان دارید؟! این همه انبیا بودند، اولیا بودند! شاگردانِ شاگردانِ شاگردانشان می‌ شود مرحوم بوعلی؛ وقتی بوعلی می ‌خواهد وجود مبارک حضرت امیر را معرفی کند، می ‌گوید: «الذی هو بین الخلق کالمعقول بین المحسوس»، عقل با چشم و گوش چقدر فرق دارد؟ عقل در آسمان است، چشم و گوش در زمین است. فرمود علی عقل جامعه انسانیت است، دیگران چشم و گوش‌ هستند. ▫ حتماً همان‌ طوری که رسائل و مکاسب درسی است، نهج البلاغه هم باید درسی شود؛ بنابراین هم حفظ انقلاب با نهج البلاغه است، هم علی ‌شناسی با نهج البلاغه است هم کلام با نهج البلاغه است. 🔅 تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (7) 🔅🔅🔅 تفسیر سوره بقره –تسنیم ج2 📈 فضيلت فراگيرى و تلاوت ✅ 4- در برخى روايات آمده است: تهى ترين خانه ها از خير، خانه اى است كه در آن سوره بقره تلاوت نشود: ان اصفر البيوت من الخير بيت لا يقرا فيه سوره البقره (37) ✅ 5- در برخى روايات به تلاوت آيات خاصى از اين سوره، مانند: چهار آيه اول، آيه الكرسى و سه آيه پايانى آن ترغيب شده است. (38) ✅ 6- اميرالمومنين (عليه السلام) در خصوص آيه الكرسى و مداومت بر قرائت آن مى فرمايد: از هنگامى كه آن را از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) شنيدم، هيچ شبى تلاوت آن را ترك نكردم: فما بت ليله قط منذ سمعتها من رسول الله (صلى الله عليه وآله) حتى اقرئها. (39) ▫ جمعى از شاگردان مكتب رسالت و امامت نيز پس از شنيدن اين خبر بر تلاوت آن مداومت كردند. (40) برخى از شاعران مسلمانان نيز پس از فراگيرى سوره بقره، شعر را ترك كردند مانند: لبيد بن ربيعه كه از شاعران نامدار جاهليت بود و اسلام را به خوبى پذيرفت و شعر را به كنارى نهاد. عمر در زمان خلافت خود از او شعر خواست و او سوره بقره را خواند. عمر به او گفت: من از تو شعر خواستم، لبيد گفت: بعد از آن كه خداوند سوره بقره و آل عمران را به من آموخت، هيچ شعر نمى گويم: ما كنت لاقول بيتا من الشعر بعد اذ علمنى الله البقره و آل عمران. (41) 📝پی نوشت: 37- تفسير ابوالفتح ، ج 1، ص 37 38- بحار ج 89، ص 265 39- بحار، ج 89، ص 264 40- بحار، ج 89، ص 264 41- الجامع لاحكام القرآن ، ج 1، ص 149. 🔅 تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (8) 🔅🔅🔅 تفسیر سوره بقره –تسنیم ج2 📈 فضيلت فراگيرى و تلاوت 📝 تذكر: ⏪ 1- در جوامع روايى، احاديث فراوانى درباره تاثير تلاوت سوره بقره و نيز خصوص آيه الكرسى در درمان بيماريهاى جسمى، فقرزدايى و تامين نيازهاى دنيوى نقل شده است. (42) ▫ تبيين اين گونه فوايد و آثار در روايات معصومين (عليه السلام) براى مومنان متوسط است و اين گونه احاديث هرگز در صدد حصر رسالت اصلى و اساسى قرآن نيست ؛ زيرا رسالت اصيل قرآن كريم خارج ساختن انسانها از تيرگيهاى اعتقادى، اخلاقى و عملى به نور هدايت و درمان دردهاى فكرى و اخلاقى جوامع بشرى و آراستن آنان به انديشه و رفتارى الهى است:... كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور) (43)، (يا ايها الناس قد جاءتكم موعظه من ربكم و شفاءلما فى الصدور.) (44) ▫ از اين رو امام صادق (عليه السلام) پس از برشمردن برخى از آثار مزبور درباره آيه الكرسى، مى فرمايد: و من از آن براى صعود به سوى خدا و دست يافتن بر درجات برتر استعانت مى جويم: من قراه مره صرف الله عنه الف مكروه من مكاره الدنيا و الف مكروه من مكاره الاخره، ايسر مكروه من مكاره الدنيا و الف مكروه من مكاره من مكاره الاخر؛ ايسر مكروه الدنيا الفقر و ايسر مكروه الاخر عذاب القبر و انى لاستعين بها على صعود الدرجه ، (45) زيرا معارف آيه الكرسى، مصداق بارز علم الهى است كه آموختن آن و آميختن دانش حصولى آن به ايمان و عمل صالح و تحصيل زمينه علم شهودى آن، گذشته از ارتفاع درجات: يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات... (46)، پايه صعود به سوى خداوند را فراهم مى كند، چون مضمون آن ، كلم طيب است و هر كلم طيب به سوى خداوند صعود مى كند: اليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه... (47) از اين رو معانى آن به سوى خدا صاعد است و چون اين كلم طيب از روح متكلمان آن، يعنى معتقدان، متخلقان و عاملان به آنها جدا نيست، قهرا مايه صاعد شدن متكلمان آن، يعنى معتقدان مزبور است و كاملترين انسانهاى صاعد اهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام) هستند. 📝پی نوشت: 42- بحار، ج 89، ص 261 به بعد. 43- سوره ابراهيم ، آيه 1 44- سوره يونس ، آيه 57 45- بحار، ج 89، ص 267؛ تفسير عياشى ، ج 1، ص 136 46- سوره مجادله ، آيه 11 47- سوره فاطر، آيه 10. 🔅 تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
49 📼 قسمت: بیست و هشتم 📌واکاوی دعای 23 وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِالصِّحَّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السَّلامَةِ فِى دِينِى وَ بَدَنِى، وَ الْبَصِيرَةِ فِى قَلْبِى، وَ النَّفَاذِ فِى أُمُورِى، وَ الْخَشْيَةِ لَكَ، وَ الْخَوْفِ مِنْكَ، وَ الْقُوَّةِ عَلَى مَا أَمَرْتَنِى بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ، وَ الاجْتِنَابِ لِمَا نَهَيْتَنِى عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ. و بر من منت بگذار به تندرستی و ایمنی و سلامت در دینم و بدنم، و بصیرت در قلبم، و در پیشبرد امورم، و ترس برای تو، و بیم از تو، و نیرومندی بر انجام آنچه به من امر کرده ای از طاعت هایت، و اجتناب برای نهی تو از آن که مرا نهی کرده ای از معصیتت. 📈 عوامل عافیت سازو تامین کننده عافیت و سلامت همه جانبه در زندگی (اجزا و مصادیق عافیت ) ▫️ امام سجاد علیه السلام برمنت گزاری خداوند به سبب موهبت های دهگانه در فراز سوم این دعای نورانی و جملات قدسی اشاره می فرمایند. ▫️ عوامل عافیت ساز و تامین کننده مورد اشاره در دعای امام علیه السلام عبارتند از: تندرستی و بدن بی عیب و نقص-امنیت اجتماعی-سلامت معنوی و سلامت در دین- سلامت مادی و جسمانی-ژرف بینی و قلب روشن-پیشرفت آسان و بدون مشکل امور زندگی-برخورداری از مقام خشیت و مقام خوف الهی-توانایی بر انجام وظایف الهی –توفیق و توانایی بر پرهیز و دوری از نافرمانی دستورات خداوند) 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 👈 دوستان وقت بگذارید برای رونق بازار دین همیشه این فرصت ها در اختیار نیست. قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام برد 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برداشت از آیه ۲۷۴ 📌فایده یکی از فواید این است که الی را از رذایل پاک می‏ کند، نفسش را می‏ کند، تعالی به او کمک می‏ کند تا به مقام اولیاء برسد که برای اولیاء نه خوفی هست و نه برای چیزی محزون می‏ شوند..‌ 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌.مولای ها 1 زین سبب پیغمبر بااجتهاد نام خود و آن علی مولا نهاد گفت: هر کاو را منم مولا و دوست ابن عـــمّ من علــی مولای اوست کیست مولا؟ آن‌که کند بند رقّیت ز پایت برکنَد چون به آزادی نبوّت هادی است مؤمنان را ز انبیاء است ای گروه مؤمنان شادی کنید هم‌چو سرو و سوسن کنید 📄پیامبر اکرم در قضیۀ غدیرخم که ده‌ها هزار جمعیت همراه پیامبر اکرم در حال برگشتن از حجة‌الوداع بودند، جملات زیر را خطاب به مسلمانان فرموده است: «آیا من از خود شما به شما مسلط‌تر نیستم؟ گفتند: بلی. فرمود: به هر کس که من سلطۀ ولایت دارم، علی سلطۀ ولایت به او دارد. خداوندا! یاری کن کسی را که او را یاری کند و رسوا کن کسی را که از او دور شود. ☑️به خاطر اهمیت این حادثۀ بزرگ، مطالبی را در این مورد متذکر می‌شویم: علی مولای انسان‌هاست باز کردن چشم و گوش انسان‌ها و بینا ساختن و شنوا کردن آنان در عرصۀ زندگی و گستردن جهان هستی در مقابل دیدگان انسان‌ها. ☑️آشنا نمودن آدمیان با جان و روان خود و بیرون کردن آنان از لجن‌زار حیطۀ جانوران. منتقل ساختن مرده‌های متحرک از محیط واجتماع مرگ‌بار به قلمرو حیات حقیقی و زنده کردن آنان. پیوستن زندگی طبیعی به حیات طیبۀ الهی، سپس آزاد کردن آن در حوزۀ جاذبیت ربوبی. ☑️این است رسالت پیامبر و معنای مولا بودن او. تصوری بسیار خطاکارانه است که گمان کنیم وظیفۀ پیامبری خاتم‌الانبیاء(ص) تنها این بود که بت‌ها را بشکند و خرافات جاهلانه را از میان مردم مرتفع بسازد و نگذارد دختران را زنده به گور کنند و راه معاش را به آنان بنمایاند و همچنین به مقداری از عبادات عادت‌شان بدهد و سپس رو به زیر خاک بگذارد. ☑️ پیامبر اکرم(ص) همۀ این مسائل را مطرح نموده، در ابلاغ آنها به صورت کامل به هدف خود رسیده و فرموده است: «من امروز دین شما را تکمیل و نعمتم را بر شما تمام نموده، اسلام را به عنوان دین نهایی برای شما پسندیدم.» ☑️ولی بنیاد اساسی ابلاغ رسالت، جوشاندن منبع حیات طیبه در درون انسان‌ها بوده است، که زنده شوند و خود را دریابند و حیات آزادانه به دست بیاورند. ☑️نابودی بت‌های جامد از بت‌خانه‌ها، زمانی به ثمر می‌رسد که بت‌های جاندار از دل‌های آدمیان بیرون رود. امروزه کشورهای متمدن بت‌پرست نیستند، اما از پرستش حقیقی ـ که هدف زندگی است ـ محرومند، زیرا به آن آزادی روحی که بدون آن به نعمت عظمای پرستش نمی‌توان نایل شد، نرسیده‌اند. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom