eitaa logo
سیدالعلماء
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
688 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📅 به مناسبت سال‌روز وفات مرحوم علامه شیخ محمد رضا مظفر (۱۶ رمضان المبارک ۱۳۸۳ ه ق) 🔺 تذکری دل‌سوزانه از مرحوم مظفر 🔹 ... بنده در این‌جا یک مسئله‌ای را لازم است از قول مرحوم آیت الله ذکر کنم؛ ایشان در اوایل کتاب به مناسبت و تقسیم علم به و و تقسیم علم به و ، مشکلاتی که از برای علم بدیهی پیدا می‌شود را ذکر کرده و در باب هم اشاره کرده که این مطالبی که من تذکر می‌دهم در جای دیگر یافت نمی‌شود! پس بنابراین لازم است که هم مسئولین و هم مسئولین که إن‌شاءالله دل‌سوزند، به این مطلب بسیار دقیق کنند. آن مسئله چیست؟ این است که ما آفاتی را که علم "بدیهی" را در خطر قرار می‌دهد به دست بیاوریم. چون بر اساس همان است. این بدیهیات زیر بنای علوم ماست!، زیر بنای ماست!، زیر بنای ماست! زیر بنای همه‌چیز ماست!. ایشان می‌فرمایند: گرچه بدیهیات مسبوق به علم دیگری نیست - مثل نظریات که تکیه کند بر مسائل دیگری- لکن متوجه آن‌ها هست که آن‌ها را باید دانست و جلوگیری کرد. ⚠️ مثلاً . اگر پراکندگی شبهه در اذهان آزاد باشد، آن بدیهیات در ذهن قرار نمی‌گیرد. دیگر در مغز و ذهن بچه جا نمی‌گیرد و او طوری بالا می‌آید که پای‌بند به هیچی نیست! مطلبی که برای دیگران است برای این بچه از نظری هم بالاتر است! برایش این مطالب حل نمی‌شود وگرنه علیهم‌السلام فرموده‌اند: «قالت رسلهم أ فی الله شک فاطر السماوات والأرض» ( علیه‌السلام:۱۰) [ترجمه: رسولان به منکران گفتند: مگر می‌شود در خداوند که پدید آورنده‌ی جهان شک کرد؟!] اما اگر یک بچه‌ای زیر دست یا یا باشد که در بدیهیات کند، طعن بزند! بخندد و این‌ها را در نظر این بچه جلوه دهد، این بچه هیچ‌وقت معنای این آیه را نمی‌فهمد!. و شاید هم الآن در اثر همین باز بودن به این شبهاتی که از داخل و خارج پخش می‌شود، این و انسان بسیار در خطر قرار می‌گیرد. این است که بنده - از وقتی که این موضوع را از ایشان (مرحوم مظفر) دیدم که می‌گوید: این مطلب در جای دیگر پیدا نمی شود- بسیار بسیار اصرار دارم باید حتماً ما، ما، وزارت‌هایی که مربوط به و و هست و حوزه‌ها و و ارباب و سخن و و ، به حفظ بدیهیات بپردازند و جلوگیری کنند از پخش آن چیزهایی که بدیهیات را خدشه دار می‌کند و سبب می‌شود که یک موجودات سر در گمِ متحیرِ بالذاتی شوند که این‌ها هیچ چیزی سرشان نشود! و هیچ چیزی نفهمند!؛ در اثر این‌که اصلاً باوری ندارند و باورهایی که باید از در این‌ها جا بگیرد، دچار خدشه شده است. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خطر و ﺗﻬﺪﻳﺪی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ برای جمهوری اسلامی! 🔹 وقتی کاری را شروع می‌کند، آیا واقعاً مقیّد به این است که با نام خدا این کار را شروع بکند یا این‌که فقط است؟! غیر مستقیم می‌کند. و که بچه را می‌آورند، سر سفره به او غذا می‌دهند، لباس می‌پوشانند، می‌فرستندش ، با بردن نام خدا واقعاً او را در و حراست الاهی قرار می‌دهند یا نام خدا را بردن تشریفات است؟ یا اصلاً نام خدا برده نمی‌شود؟! این‌ها را بچه با آن حس دقیق و باریکِ ناخودآگاهش حس می‌کند. ضمیر او در بچگی با همین حس ساخته می‌شود. وقتی این‌طور شد زمانی که به ۱۵-۱۶ سالگی رسید، هیچ دستگاهی نمی‌تواند در او کند و ضمیرش را شستشو بدهد تا او را از انحرافاتی که پیدا کرده بدهد. لذا وظیفه‌ی و و ، بسیار سنگین و مهم است. ولی فعلاً آن چیزی که اهمیت داده می‌شود این است که یا بالاتر گرفته بشود. بچه‌ها خوب درس بخوانند و این‌طور چیزها. در حالی‌که باید تمام این مسائل در پوشش قرار بگیرد؛ اگر بخواهیم این و این ان‌شاءالله در رسوخ پیدا کند. چون رسوخ پیدا کردن در خود انسان که این همه شرایط دارد، پس رسوخ کردن در مملکت هم به مراتب شرایط مضاعفی پیدا می‌کند. باید واقعاً دل‌سوز پیدا کرد، دل‌سوز پیدا کرد. دل‌سوز پیدا کرد؛ روحانیت دل‌سوز، معلم دل‌سوز بسازد. در خودش، در خودش، در ﺟﻤﻊ رفقای خودش بگذارد و آن‌ها را و هوشیار کند به این مسائل. 🇮🇷 الآن بالاترین نیازهای مملکت به این است که این اساتید آزاد و دولتی و اﻣﺜﺎﻟﻬﻢ زیر دست یک دل‌سوز قرار بگیرند، هرشب جلسه داشته باشند و اگر بدون بی‌پول نمی‌آیند، به آن‌ها بدهند، مثل پولی که در به آن‌ها می‌دهند و این‌ها را بسازند، چون هرچه الآن متوجه نسل هست از ناحیه‌ی بی‌تفاوتی معلمین دانشگاه و دبیران است. خطر مهم ، هجوم و هرچه که ما بگوییم، از این راه است و ما خوب ملتفتش نیستیم!. می‌کنیم این‌ها بدون تمام می‌شود. همین‌که بچه رفت و دیپلم گرفت؛ می‌شود آوردش در و قبولش کرد با یک و اﻭ شد!، ﺷﺪ! و حال این‌که این‌ها یک مشکلاتی در درونش هست که به این آسانی‌ها پیدا نمی‌شود. انسان وقتی وارد زندگی شد و زندگی شد و یا یک مهمی مثل ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺩﺭ و و این‌ها به دستش افتاد؛ آن‌جا دیگر صددرصد یک آدم می‌شود!، فقط پول است! فقط فکر این است که ساعت تدریسش تنظیم شود حقوقش بالا برود، پستش بالا برود و این‌جور چیزها!. و با این‌جور افکار مادی، و را نمی‌شود پابرجا کرد و نگه‌داری ﻧﻤﻮﺩ. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی https://eitaa.com/seyedololama
🔹 وقتی کاری را شروع می‌کند، آیا واقعاً مقید به این است که با نام خدا این کار را شروع بکند یا این‌که فقط است؟! بچه غیر مستقیم می‌کند. و که بچه را می‌آورند سر سفره به او غذا می‌دهند، لباس می‌پوشانند، می‌فرستندش ، با بردن نام خدا واقعاً او را در و حراست الاهی قرار می‌دهند یا نام خدا را بردن تشریفات است؟ یا اصلاً نام خدا برده نمی‌شود؟! این‌ها را بچه با آن حس دقیق و باریکِ ناخودآگاهش حس می‌کند. ضمیر او در بچگی با همین حس ساخته می‌شود. وقتی این‌طور شد زمانی که به ۱۵-۱۶ سالگی رسید هیچ دستگاهی نمی‌تواند در او تصرف کند و ضمیرش را شستشو بدهد تا او را از که پیدا کرده بدهد؛ لذا وظیفه‌ی و و بسیار سنگین و مهم است، ولی فعلاً آن چیزی‌که اهمیت داده می‌شود این است که یا بالاتر گرفته بشود. بچه‌ها خوب درس بخوانند و این‌طور چیزها؛ در حالی‌که باید تمام این مسائل در پوشش قرار بگیرد؛ اگر بخواهیم این و این ان‌شاءالله در رسوخ پیدا کند. چون رسوخ پیدا کردن در خود انسان که این همه شرایط دارد، پس رسوخ کردن در مملکت هم به مراتب شرایط مضاعفی پیدا می‌کند. باید واقعاً دل‌سوز پیدا کرد، دل‌سوز پیدا کرد. دل‌سوز پیدا کرد. روحانیت دل‌سوز، معلم دل‌سوز بسازد. در خودش، در خودش، در ﺟﻤﻊ خودش جلسه بگذارد و آن‌ها را و هشیار کند به این مسائل. الآن بالاترین نیازهای مملکت به این است که این اساتید آزاد و دولتی و اﻣﺜﺎﻟﻬﻢ زیر دست یک روحانی دل‌سوز قرار بگیرند، هر شب جلسه داشته باشند و اگر بی‌پول نمی‌آیند؛ پول به آن‌ها بدهند، مثل پولی که در کلاس به آن‌ها می‌دهند و این‌ها را بسازند. چون هرچه خطر الآن متوجه نسل هست از ناحیه‌ی بی‌تفاوتی معلمین دانشگاه و دبیران است. مهم انقلاب، هجوم و هرچه که ما بگوییم، از این راه است و ما خوب ملتفتش نیستیم!، می‌کنیم این‌ها بی‌ضرر تمام می‌شود. همین‌که بچه رفت و دیپلم گرفت؛ می‌شود آوردش در و قبولش کرد با یک امتحان و اﻭ شد!، ﺷﺪ! و حال این‌که این‌ها یک مشکلاتی در درونش هست که به این آسانی‌ها پیدا نمی‌شود. انسان وقتی وارد زندگی شد و تبلیغات شد و یا یک مهمی مثل ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺩﺭ و و این‌ها به دستش افتاد؛ آن‌جا دیگر صد در صد یک آدم مادی می‌شود! فقط فکر است! فقط این است که ساعت تدریسش تنظیم شود، حقوقش بالا برود، پستش بالا برود و این‌جور چیزها. و با این‌جور افکار ، و را نمی‌شود پابرجا کرد و نگه‌داری ﻧﻤﻮﺩ. 🔺🔺🔺 🔹 ای آقايان آموزگار، آقايان دبير، آقايان چرا تا حال برای ما مشخص نکرده‌ايد که نسل جوان چه هست و که هست و چه خواهد شد؟!. ۸۷٫۸٫۱۶ 🔺🔺🔺 🔹 همان‌طوری‌که اگر لبنیات‌فروشی جنس مسموم را بفروشد و و و قانوناً؛ قابل تعقیب است، باید در اسلامی کنترل بسیار محکمی هم در پخش مطالب باشد. چون وقتی و چیزی را می‌خوانند، از و و ، دفاع کاملی در آن‌ها وجود ندارد؛ در نتیجه به حال بچه‌های ممالک غیر اسلامی در می‌آیند. متأسفانه مثل این‌که وزرا یا وکلا یا کمتر به این نکته متوجه هستند؛ این است که گویا می‌خواهند شانه‌های خود را از زیر بار این مسئولیت خالی کنند، در حالی‌که این واقعاً مثل این می‌ماند که یک یا یک اکثر مسئولیت خودش را از روی نادانی و ترک کند!. بنابر این انقلاب اسلامی ما نیاز به پرورش ارباب فرهنگ و مرزبانان فرهنگی دارد که آن‌ها به مسائل ریز و ظریف امور فرهنگی آشنایی پیدا کنند. ⏪ ... ما باید تلاش و مجاهده نماییم که در وجودمان حکومت و برقرار شود و سپس به برقراری این در وجود دوستان و اطرافیان کمک نماییم تا جامعه‌ای و داشته باشیم. این باید در درون هر فرد از یک اسلامی به وجود بیاید و در این رابطه نباید منتظر بمانیم، زیرا آن‌ها به قدری درگیر کارهای اداری خود هستند که به آسانی قادر به انجام فعالیتی نیستند؛ البته باید کنیم که خداوند آن‌ها را نیز موفق بدارد. ⏪ اصحاب انقلاب فرهنگی ما؛ چه در ، چه ، چه در اجتماعات و باید هم برای و مردمان دیگر و خانواده‌ها کاملاً جدی روشن کنند که ما وقتی می‌توانیم ادعا کنیم که از بهره بریده‌ایم و از اهداف مقدس بانیان آن و خون مقدس قدردانی کرده‌ایم که همه‌ی مسائل بر اساس "انا لله و انا الیه راجعون" شروع شود، ادامه یابد و ختم شود. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺لزوم برگزاری کلاس‌های مخصوص درمان عقب‌ماندگیِ بندگی 🔹 مثلاً کسی‌که می‌خواهد در مدارس وارد شود از او می‌پرسند: پسر چه كسی هستی؟ خانه‌ات كجاست؟ تحصيلاتت چیست؟ يك پرسش‌نامه را پركرده و او وارد می‌شود. اما آن موقع بايد يك مسائل ديگری هم مطرح شود و كشف كنند كه اين بی‌تقصیر در اثر نفوذ شرقی و غربی چقدر از مرحله‌ی و خدا محروم شده است؟ محرومیت از بندگی، عقب‌افتادگی است و ما باید این موضوع باورمان بیاید. مانند اطفال عقب‌افتاده كه آن‌ها را به جای خاصی می‌برند و كلاس مخصوصی برای آن‌ها می‌گذارند، - چون خاص می‌خواهند، آن‌ها تخصص می‌خواهد و هر معلمی نمی‌تواند عقب‌افتاده‌ها را بدهد-، هر محيطی هم به درد آن‌ها نمی‌خورد؛ همين‌طور باید ماها را در مدارس و در كلاس‌ها و درس‌هايی ببرند تا عقب‌افتادگی ما به‌تدريج درمان شود. شايد به همین دلیل است كه (عجل الله تعالی فرجه الشريف) نمی‌كنند، چون ما هنوز عقب‌افتاده‌ايم و نرسيده‌ايم و نشده‌ايم. شما همين شرح حال ابوذر را ببينيد، آن‌وقت می‌بينيد كه چیست و ما چه هستيم، چقدر عقب افتاده‌ايم؟ چون انسان تا خودش را با اين افراد مقايسه نكند، از خودش جز چيزی نمی‌بيند؛ من الحمدلله نمره‌ام خوب است، درسم هم كه خوب است، مدركم را هم كه گرفته‌ام و چند سال است که دارم تدريس می‌كنم و... پس من برای خودم آدمی هستم!، ولی وقتی خودم را با ابوذر مقایسه می‌کنم، آن‌وقت کمی می‌فهمم كه من كجا هستم و يك انسان عقب‌نيفتاده كجاست!. ابوذر خارج از مکرمه می‌كرد، از چند مسافر که ردّ می‌شدند شنيد که می‌گفتند: يك حرف‌هايی در مكه پيدا شده، يك كسی آمده می‌گويد: من خدا هستم. ايشان به برادرش می‌گويد برو و خبر بياور، او می‌رود ولی تفحصی كه برای ابوذر مفيد باشد، انجام نمی‌دهد و بر می‌گردد. خبرهايش برای ايشان قانع‌كننده نبود و به همین خاطر خودش يك آذوقه‌ای بر می‌دارد و پياده راه می‌افتد، حالا چقدر راه بوده و در آن گرما با چه مشقتی به مكه می‌رسد، نمی‌دانیم. آن‌جا از ترس چند روز درگوشه‌ای استراحت می‌كند، تا اين‌كه جوانی با او مواجه می‌شود، این جوان حضرت (علیه‌السلام) بود، او را می‌كند و به مبارک پيامبر می‌برد. وقتی به حضور حضرت می‌رسد، آن خواسته‌ای را كه در وجودش جويا و تشنه‌ی آن بود می‌يابد. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
بسم الله الرحمن الرحیم مسئله‌ی اول در رساله‌ی [تألیف مرحوم آیت الله ، چاپ قدیم] این بود که فرمودند: «من از صمیم دل و یقین راسخ قلب با سراسر وجود و هستی‌ام معتقدم به وجود الله تعالی.» الله تعالی عربی است یعنی خداوند بالذات. خداوند معنایش معلوم نیست. واجب بالذات هم معنایش معلوم نیست؛ این‌ها توضیح می‌خواهد. توضیحش بعدش است. «مبدأ همه‌ی موجودات و سرچشمه‌ی همه‌ی هستی‌ها...»؛ هر جمله‌ای جمله‌ی قبلش را تفسیر می‌کند. وقتی می‌گوید: «من معتقدم با تمام وجودم» این یک مطلب، «یقینِ راسخِ قلب با سراسر وجود» این می‌خواهد بگوید که آن و آن و آن به درد می‌خورد که در وجود انسان یک سر مو باقی نماند مگر این‌که این علم بشود. این بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خیلی سخت به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی می‌گفت: توجه! توجه! دیگر همه‌ی کاری تعطیل می‌شد. تاکسی‌ران‌ها می‌ایستادند، اتوبوس‌ها می‌ایستادند، این‌طرف آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟! یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله!. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که ما می‌خواهیم باشیم، می‌خواهیم موجود باشیم، می‌خواهیم کشته نشویم، این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. می‌گوید این‌طور باید به خدا بود. اگر انسان در خود معتقد هست نه در و و خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده. آن علومی که در در و و به ما می‌دادند آن این‌طوری نبود، بود، بود، بود، بود، آن‌جا به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود. ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی و می‌کنیم هم یک چنین چیزی است. یک سطری بخوانیم، یک امتحانی بدهیم. نه!. این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد نه به درد می‌خورد. آن‌چه که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی - حالا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن‌چه که اصل که پذیرفته باشد و انسان خودش پیش خودش بفهمد که است، آن وقتی است که جان و تن و همه چیزش را مثل یک کف آب در خدا ببیند. وقتی که باران می‌آید این حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ چیزی از خودش ندارد غیر از باران و استخر و آب و این‌ها. فقط یک نمایشی بیشتر نیست. آن هم از بین می‌رود. همه‌ی ماها این‌طور هستیم؛ حتی این ما، این ما، این ما مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، پشه یک‌طور، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور. همه حبابند. حباب‌های مختلفند در قدرت الهی. این‌ها نابودند، موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و باور کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه، این چهار و...، این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم! نه، باید وارد بشویم در خداشناسی. یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع وکیل شدن به درد بخورد. یک محل چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به مردم بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. @seyedololama ص۱ ⬇️
‌ 📅 به مناسبت سال‌روز وفات مرحوم علامه شیخ محمد رضا مظفر (۱۶ المبارک ۱۳۸۳ ه‌ق) 🔺 تذکری دل‌سوزانه از مرحوم مظفر 🔹 ... بنده در این‌جا یک مسئله‌ای را لازم است از قول مرحوم آیت الله ذکر کنم؛ ایشان در اوایل کتاب به مناسبت و تقسیم علم به و و تقسیم علم به و ، مشکلاتی که از برای علم بدیهی پیدا می‌شود را ذکر کرده و در باب هم اشاره کرده که این مطالبی که من تذکر می‌دهم، در جای دیگر یافت نمی‌شود!. پس بنابراین لازم است که هم مسئولین ها و هم مسئولین ها که إن‌شاءالله دل‌سوزند، به این مطلب بسیار دقیق کنند. آن مسئله چیست؟ این است که ما آفاتی را که علم "بدیهی" را در خطر قرار می‌دهد به دست بیاوریم. چون بر اساس همان است. این بدیهیات زیربنای علوم ماست!، زیربنای ماست!، زیربنای ماست! زیربنای همه‌چیز ماست!. ایشان می‌فرمایند: گرچه بدیهیات مسبوق به علم دیگری نیست - مثل نظریات که تکیه کند بر مسائل دیگری- لکن متوجه آن‌ها هست که آن‌ها را باید دانست و جلوگیری کرد. مثلاً . اگر پراکندگی شبهه در اذهان آزاد باشد، آن بدیهیات در ذهن قرار نمی‌گیرد. دیگر در مغز و ذهن بچه جا نمی‌گیرد و او طوری بالا می‌آید که پای‌بند به هیچی نیست!. مطلبی‌که برای دیگران است، برای این بچه از نظری هم بالاتر است! برایش این مطالب حل نمی‌شود وگرنه علیهم‌السلام فرموده‌اند: «قالت رسلهم أ فی الله شک فاطر السماوات والأرض»؛ ( علیه‌السلام:۱۰) [ترجمه: رسولان به منکران گفتند: مگر می‌شود در خداوند که پدید آورنده‌ی جهان است، شک کرد؟!] اما اگر یک بچه‌ای زیر دست یا یا باشد که در بدیهیات کند، طعن بزند! بخندد و این‌ها را در نظر این بچه جلوه دهد، این بچه هیچ‌وقت معنای این آیه را نمی‌فهمد!. و شاید هم الآن در اثر همین باز بودن ها به این شبهاتی که از داخل و خارج پخش می‌شود، این و انسان بسیار در خطر قرار می‌گیرد. این است که بنده - از وقتی‌که این موضوع را از ایشان (مرحوم مظفر) دیدم که می‌گوید: این مطلب در جای دیگر پیدا نمی شود- بسیار بسیار اصرار دارم که باید حتماً ما، ما، وزارت‌خانه‌هایی که مربوط به و و هست و حوزه‌ها و و ارباب و سخن و و ، به حفظ بدیهیات بپردازند و جلوگیری کنند از پخش آن چیزهایی‌که بدیهیات را خدشه‌دار می‌کند و سبب می‌شود که یک موجودات سر در گمِ متحیرِ بالذاتی شوند که این‌ها هیچ چیزی سرشان نشود! و هیچ چیزی نفهمند!؛ در اثر این‌که اصلاً باوری ندارند و باورهایی که باید از در این‌ها جا بگیرد، دچار خدشه شده است. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خداشناسی 🔹 آن و و به درد انسان می‌خورد که در وجود انسان، یک سر مو باقی نماند، مگر این‌که این علم و بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خطرات خیلی سخت، به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی رادیو می‌گفت: توجه! توجه!، دیگر همه کاری تعطیل می‌شد؛ تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها می‌ایستادند، مردم این‌طرف، آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟ یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که: ما می‌خواهیم سالم و موجود باشیم و کشته نشویم. این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. این‌طور باید به خدا معتقد بود. اگر در خود فقط معتقد هست، نه در و جان و روح خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده و به درد هم نمی‌خورد؛ نه به درد خودش، نه به درد دیگری. آن علمی که در ، در و و به ما می‌دادند، آن علوم، علوم این‌طوری نبود. و و و بود. آن‌جا در کلاس به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود؛ ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی، می‌کنیم هم یک‌چنین چیزی است که یک سطری بخوانیم و یک امتحانی بدهیم. در حالی‌که نه؛ این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد، نه به درد می‌خورد. آن‌که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی -حالا تا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن است که اصل اسلام را پذیرفته باشد و انسان خودش، پیش خودش بفهمد که مسلمان است و این در وقتی است که جان و تن و همه‌چیز خودش را مثل یک کف روی آب، در خدا ببیند. وقتی‌که باران می‌آید، حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ‌چیزی از خودش ندارد غیر از آن‌چه از باران و آب دارد. فقط یک نمایشی بیشتر نیست که آن هم از بین می‌رود؛ همه‌ی ماها این‌طور هستیم. حتی این کهکشان و و ما، مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور؛ همه حباب‌اند. حباب‌های مختلف‌اند در قدرت الهی. این‌ها نابودند از خودشان و موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک‌چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده، دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه. دو، دو تا می‌شود چهار. این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم. نه!. باید جدی وارد بشویم در . یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع مجلس شدن به درد بخورد. حتی موقع کاسب محل شدن به درد بخورد؛ یک چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر دزدی می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. پس این یک موضوعی است که وجود ما را باید بگیرد و هنوز نگرفته است. بنده خودم را عرض می‌کنم شما ان‌شاءالله گرفته باشید. تا دم در این کلاس ما باید کار بکنیم. خیال نکن که حالا یک کاری است که خواندیم و تمام شد. این‌ها حرف‌های دبستان و دبیرستان است. خداشناسی یک‌چیز مهمی است که بعضی از پیغمبر از عهده‌اش برنیامدند و رفوزه شدند! با این‌که در بهترین کلاس‌های دنیا شرکت کرده بودند که مدیر و و ناظمش، خدا بود. خطرناک است و چیز مهمی است!. یک‌وقتی یادم می‌آید که جناب معظم صحبت می‌کرد در . گویا شنیدم که می‌فرمود که «بعضی از روشن‌فکرها دارند رو به جای دیگر عقب‌گرد می‌کنند و به اسلام پشت می‌کنند»؛ واقعش این‌طوری است و مخصوص هم نیست، هم همین‌طور است، و هم همین‌طور است، و اساتید هم همین‌طورند. هر کسی در این دنیا یک‌طور دارد؛ یک‌طور امتحان، یک‌طور. یک‌طور. یک‌طور. پس این‌که کسی بخواهد از این امتحانات ان‌شاءالله به در برود، خیلی کار می‌خواهد و خیلی هم نتیجه دارد. یک شاهی و صنار نیست. حتی به قدر ارزش تمام کره‌ی زمین هم نمی‌شود گفت هست. ارزش مسلمانی و اسلام خیلی از این چیزها بالاتر است. ۷۷٫۳٫۹ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خطر و ﺗﻬﺪﻳﺪی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ برای جمهوری اسلامی! 🔹 وقتی کاری را شروع می‌کند، آیا واقعاً مقیّد به این است که با نام خدا این کار را شروع بکند یا این‌که فقط است؟! غیر مستقیم می‌کند. و که بچه را می‌آورند، سر سفره به او غذا می‌دهند، لباس می‌پوشانند، می‌فرستندش ، با بردن نام خدا واقعاً او را در و حراست الاهی قرار می‌دهند یا نام خدا را بردن تشریفات است؟ یا اصلاً نام خدا برده نمی‌شود؟! این‌ها را بچه با آن حس دقیق و باریکِ ناخودآگاهش حس می‌کند. ضمیر او در بچگی با همین حس ساخته می‌شود. وقتی این‌طور شد زمانی که به ۱۵-۱۶ سالگی رسید، هیچ دستگاهی نمی‌تواند در او کند و ضمیرش را شستشو بدهد تا او را از انحرافاتی که پیدا کرده بدهد. لذا وظیفه‌ی و و ، بسیار سنگین و مهم است. ولی فعلاً آن چیزی که اهمیت داده می‌شود این است که یا بالاتر گرفته بشود. بچه‌ها خوب درس بخوانند و این‌طور چیزها. در حالی‌که باید تمام این مسائل در پوشش قرار بگیرد، اگر بخواهیم این و این ان‌شاءالله در رسوخ پیدا کند. چون رسوخ پیدا کردن در خود انسان که این همه شرایط دارد، پس رسوخ کردن در مملکت هم به مراتب شرایط مضاعفی پیدا می‌کند. باید واقعاً دل‌سوز پیدا کرد، دل‌سوز پیدا کرد. دل‌سوز پیدا کرد؛ روحانیت دل‌سوز، معلم دل‌سوز بسازد. در خودش، در خودش، در ﺟﻤﻊ رفقای خودش بگذارد و آن‌ها را و هوشیار کند به این مسائل. 🇮🇷 الآن بالاترین نیازهای مملکت به این است که این اساتید آزاد و دولتی و اﻣﺜﺎﻟﻬﻢ زیر دست یک دل‌سوز قرار بگیرند، هرشب جلسه داشته باشند و اگر بدون بی‌پول نمی‌آیند، به آن‌ها بدهند، مثل پولی که در به آن‌ها می‌دهند و این‌ها را بسازند، چون هرچه الآن متوجه نسل هست از ناحیه‌ی بی‌تفاوتی معلمین دانشگاه و دبیران است. خطر مهم ، هجوم و هرچه که ما بگوییم، از این راه است و ما خوب ملتفتش نیستیم!. می‌کنیم این‌ها بدون تمام می‌شود. همین‌که بچه رفت و دیپلم گرفت؛ می‌شود آوردش در و قبولش کرد با یک و اﻭ شد!، ﺷﺪ! و حال این‌که این‌ها یک مشکلاتی در درونش هست که به این آسانی‌ها پیدا نمی‌شود. انسان وقتی وارد زندگی شد و زندگی شد و یا یک مهمی مثل ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺩﺭ و و این‌ها به دستش افتاد؛ آن‌جا دیگر صددرصد یک آدم می‌شود!، فقط پول است! فقط فکر این است که ساعت تدریسش تنظیم شود حقوقش بالا برود، پستش بالا برود و این‌جور چیزها!. و با این‌جور افکار مادی، و را نمی‌شود پابرجا کرد و نگه‌داری ﻧﻤﻮﺩ. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی https://eitaa.com/seyedololama