eitaa logo
سیدالعلماء
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
687 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
⬆️ ص۲ این‌جا یک حدیثی نقل شده در رحمه‌الله که نشان می‌دهد که از معجزات اکرم صلی الله علیه وآله است یک وصیتی بوده که به جانشین خودش فرموده. حدیث بیست و نهم از از «معاویة بن عَمّار، قال: سَمعتُ اَباعبدِالله علیه‌السلام یقول» من شنیدم که حضرت علیه‌السلام فرمودند: «کانَ فی وصیَّةِ النّبیّ»؛ "کان" در جایی آوردن یعنی این برنامه بود. راه و رسم حضرت این بود که در وصیتش به حضرت علیه‌السلام می‌فرمود: «یا علیّ اُوصِیکَ فی نفسِک بِخصالٍ»؛ من چند و به تو توصیه و می‌کنم. «فَاحفَظها عَنّی»؛ این‌ها از من پیش تو و تو باید از آن‌ها نگه‌داری کنی. یعنی باید مُرّ آن را مو به مو عمل کنی. خوب این صفاتی که پیامبر اکرم به خودش می‌کند، چطوری است؟ و دستور می‌دهد که این‌ها را مواظب باش که هیچ موقع از آن‌ها خلاف نکنی. اگر تا این‌جایش را ما بشنویم، می‌گوییم: شاید وصیت حضرت شب نخوابی باشد، شاید همیشه نان جو خوردن باشد، یک کار مهمی باشد، یک بزرگی باشد که این‌طور حضرت فرمودند. بعد هم دعا کردند. «ثُمّ قال: اللّهمّ اَعِنهُ»؛ یعنی خدایا این چیزی که من دارم به این می‌گویم، چیز مهمی است تو هم کمکش کن و به او بده. خوب آدم می‌گوید این چه چیز مهمی است؟ «أمّا الاُولَی فَالصّدقُ»؛ اول وصیت من به تو سخن است. این از معجزات پیغمبر است که بعد از او این اسلام وارونه می‌شود و پایه‌ی آن هم دروغ‌گویان هستند!. خوب چهل نفر از بزرگان یک بیایند پیش یک شخصی، قسم یاد بکنند که روز قیامت است و کسی به او کاری ندارد و جلوی او را نمی‌گیرد که از او چیزی بخواهد یا چیزی بپرسد. پس معلوم می‌شود که پایه‌ی امت بر است و حضرت از دروغ می‌ترسد که این وارونه بشود، عکس و جابه‌جا بشود. پس این است که فرموده اولی آن‌ها است. الآن هم می‌شود همین حرف را زد: ای کسی که آمده‌ای و می‌خواهی در یا دیگری بشوی، راست بگو تو در چیست؟! می‌خواهی این مملکت به چه صورت در بیاید؟ طرح تو برای فردای مملکت چیست؟ می‌توانی این‌ها را جواب بگویی؟! خیلی مشکل است؛ چون آدم خودش را نشناخته، چطوری بگوید که دروغ نشود. معلوم می‌شود صدق و اول قدم امور مملکتی است، اول قدم مجالس شورا و این‌هاست، اولش این است: «فالصّدقُ»؛ بعد توضیح می‌دهند، می‌گویند این صدق یک‌وقت کسی نکند به معنی صدق در و در این چیزهاست؛ «و لایَخرُجَنَّ» نون تأکید، ادبیات خوانده‌اید همه‌ی شما ان‌شاءالله. «و لا یَخرُجنَّ مِن فیکَ کِذبَةٌ اَبداً»؛ هیچ‌وقت از دهان تو یک دروغ دیده و شنیده نشود. پس این یک است برای این‌که خیلی چیزها بود که در و در نزد و هست؛ مثلاً از همه چیز مهم‌تر است یا چیزهای دیگر. اما این مطلب را جلو کشیدن و بعد هم این‌طور تأکید کردن؛ این خبر از یک چیز مهمی در این مملکت اسلام می‌دهد که در اسلام، دین را به وسیله دروغ وارونه می‌کنند!. خب این دروغ را چطور اختراع کرده‌اند و در آورده‌اند که خلیفه‌ی مسلّّم آن‌ها هیچ‌گاه مورد سؤال و جواب در قیامت قرار نمی‌گیرد. هر چه کرد، کرد!. الآن ببینید خب همه‌ی دنیا دارند تماشا می‌کنند؛ این می‌گویند: ما مسئول خدا هستیم، یعنی و ، ما این‌هاییم، این‌ها دست ماست و اداره می‌شود، یعنی ما پیغمبریم. خب حالا هواپیماهای را خریده‌اند یا اجاره کرده‌اند یا هر چه؛ می‌فرستند ، ، ، ، هر جا شد، این‌ها را به خاک و خون می‌کشند. این غیر از به این مطلب است که روز قیامت هیچ حسابی نیست برای ما؟! چون ما جانشین پیغمبریم و ندارد کسی از ما سؤالی بکند!. «و لا یخرُجَنَّ من فیک»؛ از این دهانت یک دروغ در نیاید. ۹۴٫۱۱٫۱=۱۰ ۱۴۳۷ ✅ مرحوم آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی @seyedololama
⬆️ ص۲ 🔹 اگر آن وقت‌هایی که با کاروان شتر و این‌ها به می‌رفتند، می‌خواستیم مشرَّف بشویم، اول باید فکر می‌کردیم چه منازلی در راه هست و در این منازل چه هست، چه نیست، تا زاد و با خودمان برداریم. عبودیت را نشده که ما بررسی کنیم. چرا؟ برای خاطر این‌که ما در یک دوره‌ای بودیم که دوره‌ی تسلط بوده. ما را کرده که اصلاً این مسائل به گوش‌شان نخورده و در خاطرشان نبوده. از وقتی که این حکومت روی کار آمده بحمدلله رفته‌رفته - اگر بگذارند - می‌خواهند ما را با بندگی خدا آشنا کنند. اگر ما بخواهیم با خدا آشنا بشویم، باید رساله‌ی عمل ، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامه‌ی کلاسی بیاید؛ آن‌وقت برای بیان می‌کنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر مقامی نیست. چون از بندگی بالاتر در عالم و در مقامی پیدا نمی‌شود. یک هست و آن مقام است، جدای از آن دیگر بندگی است. بندگی برای چیست؟ برای چی نمی‌خواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبوده‌ایم و نمی‌شویم، چه می‌شویم؟ و چه می‌توانیم بشویم؟ . پیشوای این بندگی، گوینده و پیام‌آورش علیه‌السلام است. باید ها، ها، ها، ها از این مسائل نسخه‌برداری کنند، به جوان‌ها و نسل برنامه بدهند و بگویند که ما در این به جز این، نقشه‌ای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است رفتار و کردار این بزرگان است. یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه شد. برخی از بزرگان و و که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها او را نمی‌شناختند، می‌آیند به قصد حج از آن‌جا عبور می‌کنند؛ می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این را در نوشته می‌فرماید: این‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت می‌کرد. چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه‌ی حضرت (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این مقام می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ @seyedololama ص۲ ⬇️
📆 بزرگ‌داشت مرحوم ملاصدرا (۱ #خرداد) 🔹 مرحوم علامه #شعرانی قدس سره یک مطلب خوبی در مقدمه‌ی کتاب #اسرار_الحکم درباره مرحوم #ملاصدرا فرموده‌اند که پیش‌آمدی که کرد و خداوند متعال اسباب لطف خود را در یک عصری که عصر اوج‌گیری #علوم طبیعی در #اروپا بود و منجر به سست شدن جنبه‌ی #مذهبی مردم گردیده بود، به انجام رسانید، که سبب پیدایش این بزرگ‌مرد و بعد هم شاگردان پیرو ایشان گردید، که این باعث شد که سدّی در برابر نفوذ لامذهبان با سلاح علم ماشینی #طبیعی در #اسلام بشوند و جلوگیری کنند. ۷۹٫۹٫۱۲ 🔹 #علمای ما به این علت به جایی می‌رسیدند که #همت داشتند؛ چون از #دنیا و لذات و #زندگی های معمولی صرف نظر می‌کردند؛ عالَم #ملکوت هم که در آن دریغی نیست، کمک‌شان می‌کرد و می‌شدند حاجی #سبزواری، می‌شدند #ملاصدرا و امثالهم. در شرح حال ملاصدرا نوشته‌اند که گویا هفت سفر #مکه پیاده مشرف شده! آدم می‌خواهد باورش نیاید؛ این #کرامت بوده، معجزه بوده، چی بوده! این‌ها برای خاطر این‌که وقتی که از خانه بیرون می‌آمدند و به سمت خانه خدا می‌رفتند، اصلاً در تصورات و #فکر خود مثل ما نبودند، فلذا #حافظ هم در شعر ادبی‌اش می‌گوید: در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور ۸۰٫۱٫۲۹ 🔹 بزرگان ما مثل #ملاصدرا برای حل مشکلات‌شان در #قم، متوسل به حضرت #معصومه علیهاالسلام می‌شدند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 ضرورت اسلام‌شناسی 🔹 تا زمانی که برای اتمام نشده و باشیم، تقصیری نداریم چون به ما نگفته بودند ولی از زمانی که بر بنده و شما از روی و ، و و دستورات و خطب و این‌ها اتمام حجت بشود، دیگر چاره‌ای نداریم و باید به اموری ملتزم باشیم. اولش این است که باید باشی که با هر هم‌کلاسی، هر و دبیری، حرفت شد، حرف خودت را بتوانی به‌صورت منطقی و صحیح و عقلانی به گوش آن‌ها برسانی و آن‌قدر به حرف خودت داشته باشی که همان‌جا او را رها نکنی؛ و بگویی: یا حرف مرا بپذیر یا پاسخ منطقی بده به حرف من یا اگر می‌خواهی با بکنی، بیا بکنیم!. جلو بیا که من آماده‌ی خدا هستم، تو هم باید آماده شوی. را خدا به عذاب خودش مبتلا کند. در همین مجلس و در همین میدان. بنابراین شوخی‌بردار نیست؛ بودن، بودن، سینه‌زن بودن، زنجیرزن بودن، رفتن، رفتن، این‌ها همه ممکن است که "لا یبقی من القرآن" بشود که فرمود: «يَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ»؛ ( ح۳۶۹)؛ خط قشنگ، چاپ قشنگ، کاغذهای گران‌قیمت، جلدهای رنگارنگ، ها از این قرآن‌ها خیلی چاپ می‌کنند شاید هم به مسافرها مجانی بدهند که اسم‌شان در ممالک اسلامی پخش شود ولی در درون‌شان جز و لج‌بازی و تیرگی و چیز دیگری نیست. به‌قدری این سعودی‌ها و ها شقی هستند که تقریباً در دویست سال پیش که آن‌موقع نه موتور بود و نه ماشین بود، راه دور از تا را با اسب طی کردند و در صحن مبارک حضرت امام علیه‌السلام ریختند و آن‌جا کشتار کردند. نوشته‌اند ده نفر زوار کشتند!. بعد به داخل حرم رفتند، هاون‌هایشان را بردند در آن‌جا، نشستند به کوبیدن آن چیزهایی که می‌خوردند و می‌کشیدند. هر چه هم در آن‌جا بود غارت کردند. بعد آمدند سراغ . نجفی‌ها چون برج و بارو داشتند، قدری کردند و نگذاشتند آن‌ها وارد شهر بشوند. منظور این است که این‌ها چنین موجودات شروری هستند. الآن هم شرورترین خلق یعنی را با خودشان همراه کرده‌اند. هم اسم می‌برند، هم مسلمین را در حرمین و ادعا می‌کنند و هم این‌طور آدم‌کش و بی‌رحم و بی‌حساب هستند. پس وقتی که زمان ما زمانی شده است که این‌طور وحشی‌گری به نام ، به نام ، به نام اسلام، به نام اسلام این‌طور دارد به این شکل‌ها در می‌آید، ما چه باید بکنیم؟ ما سرگرم این ها بشویم؟ سرگرم این ها بشویم؟ همه‌ی این‌ها را آن‌ها تهیه دیده‌اند برای سرگرم کردن نسل ما که در این ها نیفتد، این دغدغه‌ها به خاطرش نیاید، این دلهره‌های دینی، این عاقبت به‌خیری و این‌ها در دلش وارد نشود؛ مدام چشمش را به این بدوزد که کی توپ را از این میدان به در برد و کی جایزه گرفت و این‌طور چیزها که همه و کودکانه و ترک و رو کردن به و کودکی است. ۸۶٫۳٫۷ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 روز ترویه و توطئه‌ی ترور امام حسین علیه‌السلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ ۶۰ ق) 🔺 خطبه‌ی اباعبدالحسین صلوات‌الله‌علیه به هنگام خروج از مکه‌ی مکرمه 🔹 حضرت علیه‌السلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند. همین‌که موسم نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد شدند، در اوایل ماه خبر رسید که بن معاویه، را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطه‌ای امکان داشت، امام را کن. پس این جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در ) مبدأ آن مال آن‌جاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه می‌شوند نه برای حج و و !. به خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانه‌ی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکه‌ی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت (علیه‌السلام)، خدا این خانه را خانه‌ی خودش فرموده، را طواف عرشی قرار داده، را برای به آن‌جا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!. این بود که حضرت دریغ داشت که این کار درباره‌ی او انجام بگیرد و حریم خانه‌ی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که این حج را به پایان نبرد و حج را به عمره‌ی مفرده تبدیل کند. روز سه‌شنبه هشتم ذی‌الحجة از مکه خارج بشود. آن‌وقت در بین و افرادی‌که در همراهش بودند، آن‌ها را جمع کرد و صحبت از کرد!. فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از این‌جا برای مردم گشوده شد؛ «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة». در هیچ عبارت و شعری پیدا نمی‌شود که کسی این‌طور مرگ را و داده باشد. می‌فرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانم‌ها و دوشیزگان وقتی یک گردن‌بند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آن‌ها می‌رسد، افتخار به آن می‌کنند، لذت می‌برند و زینت قرار می‌دهند. «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة» برای چنین گردن‌بندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده. «و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمی‌دانید چه چیزی در باطن من موج می‌زند از علاقه‌ی به مادرم ، از علاقه‌ی به پدرم، از علاقه‌ی به جدم، و برادرم! می‌خواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها می‌توانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی از است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟! «خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْ‌گاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آن‌جا بیفتم!. آن‌جا کجاست؟ آن‌جا گودی قتله‌گاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز می‌کنم به سوی محبوب‌های خودم. خروج من الآن از مکه و بیابان‌ها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت می‌کنم. «کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل این‌که دارم می‌بینم گرگ‌هایی به من حمله کرده‌اند و دارند ماهیچه‌های من را با دندان‌هایشان تکه‌تکه از من جدا می‌کنند!. «بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همین‌که خدا برای ما یک نقشه‌ای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز می‌کنیم. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴٫۷٫۲۳ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله الحسین 🔹 علیه‌السلام هم که در ایام و و ، مکه را به قدوم خودش مشرَّف فرمود و به آن‌جا آمد؛ حالا که حاجی‌ها دارند وارد می‌شوند، در همان‌ شب و آن وقت‌هایی که هر کسی، هر کاری دارد، به زمین می‌گذارد، دست زن و بچه‌اش را می‌گیرد و می‌آید به عنوان خارج شدن از خدا. آن‌وقت پیامش مربوط به می‌شود. می‌فرماید: «مَن کانَ فینا باذِلاً مُهجَتَه»؛ هر کسی‌که نزدش، خون دلش، ارزان در راه ما داده می‌شود، مشکلی برایش ندارد، با من بیاید. خب چطور می‌شود که کسی مشکلی نداشته باشد که خون دلش را ببخشد و بدهد؟!. «مُوَطِّناً عَلی لِقاءِاللهِ نَفسَه»؛ خودش را آماده کرده و کار کرده روی خودش که به لقاء خدا برسد. «فَلیَرحَل مَعَنا»؛ راه بیافتد که من دارم می‌روم. پس خداوند، آرزوی سفر و و اصحابش هست. ۸۵٫۷٫۱۵ 🔹 این نیست که انسان به وجود خدا داشته باشد، بلکه یک موحد خالص کسی است که غیر از خدا معبودی به‌هیچ‌صورت در و جان او نباشد؛ این حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) بود، که وقتی‌که از اطرف جهان می‌آمدند ، در شب یا شب قبل از عرفه، در حالی‌که مکه از زائران موج می‌زد، دست زن و بچه‌اش را گرفت و از شهر مکه بیرون آمد و فرمود هر که جانش را می‌خواهد بدهد، با من بیاید؛ در این موقعیت، این را می‌خواهم تکان بدهم و به‌ آن‌ها بگویم که شما نیستید!؛ «وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ»¹؛ ایمان تنها این نیست که انسان اعتقاد به وجود خدا داشته باشد، بلکه یک خالص کسی است که غیر از خدا معبودی به هیچ صورت در دل و جان او نباشد. ۸۷٫۲٫۱۶ ☑ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی __ ۱) [ علیه‌السلام:۱۰۳] @seyedololama
🏴 واحسینا 🔺 شب اباعبدالله علیه‌السلام به خدا عرض کرد: "خدای را ستایش می‌کنم بهترین ستایش‌ها"؛ یعنی الآن به قدر یک سر سوزن از این اوضاعی که تا حالا پیش آمده و بعد پیش می‌آید، بین من و بین تو هیچ به هم نخورده. همان هستم که دعای خواندم. همان هستم که ها و های پیاده از تا کرده‌ام به خاطر تو و شب‌هایی گذرانده‌ام در و و تو. همان‌ام که هستم. یک ذره و سرِسوزنی برای من فرقی نکرده. خب پس اگر معنی و پیشوای انسانیت و و این است، پس هر عاشورایی که ما این چیزها را می‌خوانیم، باید برویم خانه و کنیم؛ نه برای امام (علیه‌السلام) بلکه برای خودمان که این چه است که ما داریم؟! این چه است که ما داریم؟! ما که به هر پیش‌آمدی خوشحال می‌شویم، به هر پس‌آمدی بد حال می‌شویم؛ یک دوستی میان‌مان را با خدا تاریک می‌کند! یک فرزندی زیر ماشین می‌رود، یک سرمایه‌ای بر شکسته می‌شود، یک چکی بر می‌گردد، یک چشمی خدای نخواسته نابینا می‌شود. بودن این‌جور نیست که ما داریم! این‌ها همه است!. اما باشد خدا قبول کرده است. امام حسین قبول کرده است. اما با این دوا نمی‌شود. امام حسین با این‌جور پی‌گیری کردن اثر نمی‌گذارد و خدایی نکرده این پیش‌آمدهایی که دارد می‌کند و غلغله‌های وحیقانه‌ای که دارد پیدا می‌شود¹؛ نمایشی از درون ماهاست!؛ چون پیش‌آمد برای آن‌ها کرده و این‌جورشان کرده؛ حالا برای ما چه جور پیش‌آمد بکند که آن‌جور شویم، نمی‌دانیم!. شاهد بزرگ این عرض بنده جلسه‌ای است که بن عقیل وارد شد؛ چقدر مردم خوشحال شدند! جمعیت جمع شد. همین که شروع کردند به خواندن نامه‌ی آن حضرت، ها از چشم‌ها سرازیر شد!. برداشتند نامه نوشتند؛ امضا کردند؛ ۱۸ هزار نفر!. اما چند روز بعد، آقا آمد در میدان، قرآنش را هم روی سرش گذاشته بود و فرمود: «بینی و بینکم کتاب الله و سنت جدی رسول الله» مگر من با شما چه کرده‌ام؟! آیا حقی از من دارید؟! خونی از شما ریخته‌ام؟! مالی از شما ضایع کرده‌ام؟! مگر شما مرا مهمان نکرده‌اید؟! ناگهان سکوت محض فراگیر شد! این تبدیل خاطر و عوض شدن هاست نه تبدیل شدن به وضع دیگر!. ما انسانیت پیدا نکرده‌ایم و لذا ما باید در سرمان بزنیم و بگوییم: ما اهل کوفه هستیم! ما می‌گوییم! و شاهدش همین است که اگر گاز کم و زیاد شود، اگر خدای نکرده نفت کم و زیاد شود؛ اوضاع فوری عوض می‌شود؛ تمام منازل، تمام ادارات آماده می‌شوند. تمام مخارج کپنی می‌شود. خلاصه، اوضاع عوض می‌شود. چون است دیگر. اما این خطرات هیچ خطر نیست! دیگر هیچ اوضاع را عوض نمی‌کند. هیچ را عوض نمی‌کند!. ۸۸٫۱۰٫۷ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ________ ۱) اشاره به اغتشاشات پس از انتخابات سال ۸۸ می باشد. @seyedololama
🏴 نمونه‌ای از کرامات امام سجاد علیه‌السلام 🔺 یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای آشنا کند، این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه خشک‌سالی شد. بزرگان و برخی از و که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها، او را نمی‌شناختند، می‌آمدند که به قصد از آن‌جا عبور کنند، می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این جریان را در نوشته می‌فرماید: این ‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت می‌کرد؛ چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد، او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچ‌کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه‌ی رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ معنایش این است. برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ این است. هم در اول می‌فرماید: «بدان که انسان اعجوبه‌ای است.»² انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است. ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم. فقط بگو من می‌خواهم باشم. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ___________ ۱) [ ج ۱۶ ص ۲۱۰] ۲) [ ح۱ص۵] @seyedololama
🏴 توصیه‌هایی پیرامون ص (۱) بسم الله الرحمن الرحیم باید افرادی که ذی‌نفوذ هستند در یک جمع، و دیگران کلمات‌شان را قبول دارند، چه به عنوان یا یا یا کاروان یا هر چیز دیگر، همان‌طوری‌که در معمولاً جلسه در گرفته می‌شود و اعمال حج نشان داده و توضیح داده می‌شود، همین کار را در این زیارات انجام دهند. به این صورت‌که از زیر مجموعه‌ی خودشان سؤال کنند از هر صنفی هستند؛ یا یا و ... - در این جمعیت عجیبی که ان‌شاءالله به سلامت موفق بشود- بپرسند چیست؟ هدف را مشخص کنند. ببینند این‌ها می‌دانند هدف چیست یا فقط می‌خواهند بروند، ببرند و بیایند باز سر کار خودشان باشند؟ چند تا از کلمات امام علیه‌السلام انتخاب کنند و به این‌ها حالی کنند که حضرت امام حسین علیه‌السلام به دنیا نداشت. را یک مسیر و جاده‌ای بیشتر حساب نمی‌کرد. و را اصل این می‌دانست. هدف که خدا به داده، تقریباً از مرگ شروع می‌شود. امام حسین علیه‌السلام هم دل‌خوشی‌اش به این بود که از این پل به آسانی ردّ می‌شود و با آن‌هایی‌که به آن‌ها می‌ورزد، پیدا می‌کند، چرا که می‌فرماید: «و ما أولهنی إلی أسلافی اشتیاق یعقوب إلی یوسف». من دنیا برایم زندگی نیست. مثل این‌که حضرت علیه‌السلام هم زندگی نداشت و در نتیجه مبتلا به نابینایی شد و همه‌اش آه می‌کشید برای و دوری از او. آیا شماها می‌خواهید با رفتن و برگشتن از این‌جور درون‌تان ظهور بکند و طمع لذات دنیا از خاطرتان پاک شود، محو شود و طمع به لذات آن‌جا در شما پیدا شود و یا اگر هست تقویت شود؟. خلاصه یا شوید و برگردید، یا اگر حسینی هستید، حسینی‌تر بشوید و برگردید. مثلاً بنده در جوانی موفق شدم مادرم و یکی دو تا از زنان آشنا و اقوام را با خودم بردم و آن‌جا هم شدم، مادرم هم سرش شکست، مشکلاتی هم پیش آمد. بالأخره وقتی برگشتیم، استاد ما [مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس ] که یک قدری اهل این حرف‌ها بود، می‌گفت: من اثر این زیارت را در تو می‌بینم. یا می‌گفت نور زیارت را در تو می‌بینم. یک چنین چیزی. خلاصه سفر، سفر است. تجارت است و تبدیل است. و برای تبدیل این افکار، سخنان حضرت خوانده و معنا شود. همین کتاب [ ] تألیف آقای همراه باشد و آن‌ها هم داشته باشند، که حضرت در برابر افراد چه فرمود؟ در منازل، در ، در راه و در روز و... ، این سفرنامه‌ی حضرت است. شما هم می‌خواهید مثل بیت‌الله، - خانه‌ای که بانی‌اش حضرت خلیل الله علیه‌السلام بود- ، یک سفری نظیر سفر حج داشته باشید، منتهی زیارت‌گاهش، شهادت‌گاه بزرگ‌ترین و شریف‌ترین است. و با چنین ملاقاتی، با چنین زیارتی، با چنین عرض سلامی، باید یک چیزی در وارد شود، که هر کسی از که اهل اند، بگویند ایشان فرق کرده. از یک ماه پیش، دو ماه پیش که با هم بودیم تا حالا خیلی فرق کرده؛ شوقی‌یاتش، ذوقی‌یاتش، علاقه‌هایش فرق کرده. مثلاً اگر و عزاداری می‌کند، حالا هر دوازده ماه می‌خواهد کند، مثل کسی که ماه رمضان‌اش قبول شده، دلش می‌خواهد همه‌ی سال ماه باشد. این حرف‌ها به خاطر این است که شما سؤال فرمودید، ما هم در جواب این‌ها را عرض می‌کنیم شاید یک چیزی هم به برکات آن‌ها به ما برسد.... @seyedololama ادامه‌ی مطلب در پیام بعدی⬇️
🔺 واکنش مؤمنین واقعی در امتحانات و بلایای الهی 🔹 «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (۱۵۵) الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»؛ (:۱۵۶) 🔸 چه طور انسان می‌شود؟ می‌آید در بین مردمانی که این‌ها می‌گویند، ؛ و با حق و حقیقت طرفند و شهادتین می‌گویند و و دین را قبول می‌کنند. اما اتفاق می‌افتد که در همان سالی که این مُشَرَّف به شهادتین اسلام شدند، قحطی می‌شود. عجب! ما سال‌ها بت‌پرست و بودیم، وضع‌مان خوب بود، ولی امسال که آمده‌ایم به حساب متدیِّن شده‌ایم و اهل شده‌ایم و ماه ، گرفتیم، باران نیامد! این چه طور است؟! 🔹 همین است دیگر. تو برای باران آمدی مسلمان شدی یا برای واقعیت جهان ؟ آیا تو را به این کشانید و به این دین مُشَرَّف شدی؟. 🔻 این‌ها این‌طوری است و در همین آیاتی که خوانده شد این مطلب آمده «و لَنَبلُوَنَّکُم»؛ باز با تأکید است؛ حتماً این‌طور است که قطعاً امتحاناتی مانند امور ترسناک و وحشتناک، زیان و ، کمبود مسائل مربوط به باغ‌داری و کشاورزی و میوه‌ها و این چیزها پیش می‌آید. 🔹 بعد می‌فرمایند که «و بَشِّرِالصّابِرین»؛ آن‌هایی که این ایمان‌شان اهل واقعیت باشد، دیگر تکان نمی‌خورند از جای‌شان که بگویند: عجب! این برای ما آمد نداشت!. باید یک دینی پیدا کنیم که وقتی آن دین را در خود پیاده کردیم، نتایج بیشتری ببریم، ولذا آخر آیه می‌فرماید که «و بَشِّرِالصّابِرین»؛ 🔸 تا حالا اهل نبودند و امسال اهل عبادت شدند، بلیط گرفتند، مقدار زیادی پول دادند، بنا شد مُشَرَّف بشوند ، ، ، ماشین‌شان سرنگون شد، همچنین چیزی شد. این‌ها می‌گویند: «إنّا لله و إنّا الیه راجعون»؛ ما فهمیدیم که از خودمان چیزی نیستیم، پیش‌آمدهای ما دست ما نیست. ما وظیفه‌ای داریم و به آن باید عمل کنیم، هر چه پیش‌آمد شد، روی چشم ما و روی قلب ما و مورد استقبال ما، مورد ممنونیت ما. متشکریم، "هر چه پیش آمد، خوش آمد". این معنای است. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 بزرگ‌داشت مرحوم ملاصدرا (۱ ) 🔹 مرحوم علامه قدس سره یک مطلب خوبی در مقدمه‌ی کتاب درباره مرحوم فرموده‌اند که پیش‌آمدی که کرد و خداوند متعال اسباب لطف خود را در یک عصری که عصر اوج‌گیری طبیعی در بود و منجر به سست شدن جنبه‌ی مردم گردیده بود، به انجام رسانید، که سبب پیدایش این بزرگ‌مرد و بعد هم شاگردان پیرو ایشان گردید، که این باعث شد که سدّی در برابر نفوذ لامذهبان با سلاح علم ماشینی در بشوند و جلوگیری کنند. ۷۹٫۹٫۱۲ 🔹 ما به این علت به جایی می‌رسیدند که داشتند؛ چون از و لذات و های معمولی صرف نظر می‌کردند؛ عالَم هم که در آن دریغی نیست، کمک‌شان می‌کرد و می‌شدند حاجی ، می‌شدند و امثالهم. در شرح حال ملاصدرا نوشته‌اند که گویا هفت سفر پیاده مشرف شده! آدم می‌خواهد باورش نیاید؛ این بوده، معجزه بوده، چی بوده! این‌ها برای خاطر این‌که وقتی که از خانه بیرون می‌آمدند و به سمت خانه خدا می‌رفتند، اصلاً در تصورات و خود مثل ما نبودند، فلذا هم در شعر ادبی‌اش می‌گوید: در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور ۸۰٫۱٫۲۹ 🔹 بزرگان ما مثل برای حل مشکلات‌شان در ، متوسل به حضرت علیهاالسلام می‌شدند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 روز ترویه و توطئه‌ی ترور امام حسین علیه‌السلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ ۶۰ ق) 🔺 خطبه‌ی اباعبدالحسین صلوات‌الله‌علیه به هنگام خروج از مکه‌ی مکرمه 🔹 حضرت علیه‌السلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند. همین‌که موسم نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد شدند، در اوایل ماه خبر رسید که بن معاویه، را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطه‌ای امکان داشت، امام را کن. پس این جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در ) مبدأ آن مال آن‌جاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه می‌شوند نه برای حج و و !. به خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانه‌ی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکه‌ی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت (علیه‌السلام)، خدا این خانه را خانه‌ی خودش فرموده، را طواف عرشی قرار داده، را برای به آن‌جا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!. این بود که حضرت دریغ داشت که این کار درباره‌ی او انجام بگیرد و حریم خانه‌ی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که این حج را به پایان نبرد و حج را به عمره‌ی مفرده تبدیل کند. روز سه‌شنبه هشتم ذی‌الحجة از مکه خارج بشود. آن‌وقت در بین و افرادی‌که در همراهش بودند، آن‌ها را جمع کرد و صحبت از کرد!. فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از این‌جا برای مردم گشوده شد؛ «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة». در هیچ عبارت و شعری پیدا نمی‌شود که کسی این‌طور مرگ را و داده باشد. می‌فرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانم‌ها و دوشیزگان وقتی یک گردن‌بند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آن‌ها می‌رسد، افتخار به آن می‌کنند، لذت می‌برند و زینت قرار می‌دهند. «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة» برای چنین گردن‌بندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده. «و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمی‌دانید چه چیزی در باطن من موج می‌زند از علاقه‌ی به مادرم ، از علاقه‌ی به پدرم، از علاقه‌ی به جدم، و برادرم! می‌خواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها می‌توانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی از است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟! «خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْ‌گاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آن‌جا بیفتم!. آن‌جا کجاست؟ آن‌جا گودی قتله‌گاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز می‌کنم به سوی محبوب‌های خودم. خروج من الآن از مکه و بیابان‌ها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت می‌کنم. «کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل این‌که دارم می‌بینم گرگ‌هایی به من حمله کرده‌اند و دارند ماهیچه‌های من را با دندان‌هایشان تکه‌تکه از من جدا می‌کنند!. «بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همین‌که خدا برای ما یک نقشه‌ای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز می‌کنیم. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴٫۷٫۲۳ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 ضرورت اسلام‌شناسی 🔹 تا زمانی که برای اتمام نشده و باشیم، تقصیری نداریم چون به ما نگفته بودند ولی از زمانی که بر بنده و شما از روی و ، و و دستورات و خطب و این‌ها اتمام حجت بشود، دیگر چاره‌ای نداریم و باید به اموری ملتزم باشیم. اولش این است که باید باشی که با هر هم‌کلاسی، هر و دبیری، حرفت شد، حرف خودت را بتوانی به‌صورت منطقی و صحیح و عقلانی به گوش آن‌ها برسانی و آن‌قدر به حرف خودت داشته باشی که همان‌جا او را رها نکنی؛ و بگویی: یا حرف مرا بپذیر یا پاسخ منطقی بده به حرف من یا اگر می‌خواهی با بکنی، بیا بکنیم!. جلو بیا که من آماده‌ی خدا هستم، تو هم باید آماده شوی. را خدا به عذاب خودش مبتلا کند. در همین مجلس و در همین میدان. بنابراین شوخی‌بردار نیست؛ بودن، بودن، سینه‌زن بودن، زنجیرزن بودن، رفتن، رفتن، این‌ها همه ممکن است که "لا یبقی من القرآن" بشود که فرمود: «يَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ»؛ ( ح۳۶۹)؛ خط قشنگ، چاپ قشنگ، کاغذهای گران‌قیمت، جلدهای رنگارنگ، ها از این قرآن‌ها خیلی چاپ می‌کنند شاید هم به مسافرها مجانی بدهند که اسم‌شان در ممالک اسلامی پخش شود ولی در درون‌شان جز و لج‌بازی و تیرگی و چیز دیگری نیست. به‌قدری این سعودی‌ها و ها شقی هستند که تقریباً در دویست سال پیش که آن‌موقع نه موتور بود و نه ماشین بود، راه دور از تا را با اسب طی کردند و در صحن مبارک حضرت امام علیه‌السلام ریختند و آن‌جا کشتار کردند. نوشته‌اند ده نفر زوار کشتند!. بعد به داخل حرم رفتند، هاون‌هایشان را بردند در آن‌جا، نشستند به کوبیدن آن چیزهایی که می‌خوردند و می‌کشیدند. هر چه هم در آن‌جا بود غارت کردند. بعد آمدند سراغ . نجفی‌ها چون برج و بارو داشتند، قدری کردند و نگذاشتند آن‌ها وارد شهر بشوند. منظور این است که این‌ها چنین موجودات شروری هستند. الآن هم شرورترین خلق یعنی را با خودشان همراه کرده‌اند. هم اسم می‌برند، هم مسلمین را در حرمین و ادعا می‌کنند و هم این‌طور آدم‌کش و بی‌رحم و بی‌حساب هستند. پس وقتی که زمان ما زمانی شده است که این‌طور وحشی‌گری به نام ، به نام ، به نام اسلام، به نام اسلام این‌طور دارد به این شکل‌ها در می‌آید، ما چه باید بکنیم؟ ما سرگرم این ها بشویم؟ سرگرم این ها بشویم؟ همه‌ی این‌ها را آن‌ها تهیه دیده‌اند برای سرگرم کردن نسل ما که در این ها نیفتد، این دغدغه‌ها به خاطرش نیاید، این دلهره‌های دینی، این عاقبت به‌خیری و این‌ها در دلش وارد نشود؛ مدام چشمش را به این بدوزد که کی توپ را از این میدان به در برد و کی جایزه گرفت و این‌طور چیزها که همه و کودکانه و ترک و رو کردن به و کودکی است. ۸۶٫۳٫۷ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 اهمیت اخلاص در دستگاه اباعبدالله الحسین علیه‌السلام (قسمت دوم) 🔺 و لذا از عبارت خود حضرت (علیه‌السلام) که در خطبه‌ی خروج از نقل شده، آن موقعی که دنیا از هر جا می‌آمدند رو به خدا، هر کس می‌خواست خودش را می‌رساند به آن‌جا که شب و فردای عرفه و این‌ها، آن‌جا باشد؛ آن حضرت روی از آن‌جا خارج شد! دست را گرفت و فرمود: "مَن کانَ فینا باذِلاً مُهجَتَه" هر کسی در خود، در درون خود، خود را آماده‌ی این کرده که خون جگرش را در راه ما بدهد و این فکر و این را دارد، بیاید و ما هم داریم از مکه خارج می‌شویم. هنوز هیچ کسی همچنین کاری نکرده که در موقعی‌که همه مخارج می‌کنند، زحمات متحمل می‌شوند برای عرفه و عید و برای اعمال وارد می‌شوند، یک خانواده‌ای که از خانواده‌ی اسلام هستند از مکه خارج بشوند!. این معنی خلوص است. یعنی در قید هیچ‌چیز نیست، جز خدا. هر چه فهمید که خدا می‌خواهد، پای آن می‌ایستد. مردم هر چه می‌گویند، بگویند. کسی می‌پسندد، کسی نمی‌پسندد، برای او فرقی نمی‌کند. زحمات در راه ارزشش به خلوص است. لذا باید در بیشتر از همه چیز درباره‌ی خلوصش کار کرد که من که می‌خواهم بشوم، امور دینی بشوم، بشوم، بشوم، دینی بشوم، دینی بشوم، پخش کنم و درست کنم، راه بیندازم و ... این کارهایی که برای دین می‌شود؛ آیا همان‌وقت اگر به من بگویند که یک کسی از تو بلد است بهتر این کار را انجام دهد، می‌گویم قربانش بروم او را بیاورید؟!. این درست است همین‌جور می‌شود یا نه؟!، یا آدم می‌گوید: نه بی‌خود می‌گوید!. من چند سال این کارم هست، ولی او تازه است. او چه می‌داند که مثلاً یعنی چه؟ آخوندی یعنی چه؟ هیئت‌داری یعنی چه؟ سینه‌زنی یعنی چه؟ این‌ها را ما جدّ اندر جدّ انجام داده‌ایم! ما پدران‌مان این کاره بودند و از این‌جور حرف‌ها می‌زنیم!. این معلوم می‌شود که ندانسته، غیرخالص است، تا روی خودش کار بکند. تا زود است باید آدم فرصت را از دست ندهد و این چهار تا کار خوبی که می‌کند، این‌ها خالص بشود که به دردش بخورد، وإلّا خرج بکند، وقت بگذارد، همه کاری بکند و آخرش هم می‌بیند که هیچ کاری نکرده و همه‌اش باد و طوفان‌زده شد و از بین رفت!. باید درست بشود. ۸۵.۷.۱۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 نمونه‌ای از کرامات امام سجاد علیه‌السلام 🔺 یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای آشنا کند، این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه خشک‌سالی شد. بزرگان و برخی از و که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها، او را نمی‌شناختند، می‌آمدند که به قصد از آن‌جا عبور کنند، می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این جریان را در نوشته می‌فرماید: این ‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت می‌کرد؛ چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد، او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچ‌کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه‌ی رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ معنایش این است. برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ این است. هم در اول می‌فرماید: «بدان که انسان اعجوبه‌ای است.»² انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است. ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم. فقط بگو من می‌خواهم باشم. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ___________ ۱) [ ج ۱۶ ص ۲۱۰] ۲) [ ح۱ص۵] @seyedololama
‍ ‍ ‍ 🔺 خروج مظلومانه‌ی حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام از مدینه؛ (۲۸ رجب المرجب ۶۰ ه ق) 🔹 سفر پربرکت عاشورای حضرت علیه‌السلام از ماه شروع می‌شود. آن موقعی که در فشار حکومت برای رأی دادن به حکومت قرار می‌گیرد از شهر مدینه خارج می‌شود. بعد آن‌جا در حرم الهی ( ) مدّتی می‌ماند که این اواخر در ایام و ماه ذی‌الحجه از آن‌جا هم به خاطر فشاری که متوجه‌اش می‌شود به سوی مملکت عراق حرکت می‌کند. پس بنابراین چند ماه است؛ رجب و و و و و ؛ این چند ماهِ حرکت و نهضت آن حضرت به خاطر نافرمانی و طغیان بر علیه یزیدی شروع شده. این است که حالا ما هر چقدر نزدیک به ایام می‌شویم بیشتر باید توجه خود را به این سفر هم پر خطر و هم پرثمر معطوف کنیم و ببینیم که رفتار و کردار آن حضرت را چقدر می‌توانیم در خودمان، در خانواده‌مان، در مدرسه‌مان، در اداره و سایر جاها که هستیم پیروی بکنیم. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🌹مسأله‌ی اعتقاد به امام زمان صلوات‌الله‌علیه 🔹باید مسأله‌ی به حضرت علیه‌السلام کاملاً برای خود انسان روشن باشد و بتواند برای دیگران هم روشن‌گری بکند. خوشبختانه خود حضرت مأموریت دارد که اگر نقطه‌ای تاریک باشد برطرف کند. این است که باید عرض کنیم از ناحیه‌ی آن حضرت کمک می‌شود. خیلی کمک‌هایی که انسان احتمالش را نمی‌دهد یا کم احتمال می‌دهد، بالخصوص در مقابل کسانی که با این مذهب خیلی مخالفند و صدماتی هم تا توانسته‌اند به ما زده‌اند، یعنی این گروه که حدود دویست سال قبل به وسیله‌ی استعمار تقویت شد و سر کار آمد. هدف انگلیس‌ها از پدید آوردن این این بود که چون برخورد کرده بودند به یک شیخ از این عرب‌ها و دیده بودند خیلی داغ و تند است، فهمیدند که این مذهب را اگر سر کار بیاورند، دیگر در تا بشود اختلاف و زد و خورد و شکست خواهد بود. این‌ها از آن افراد خیلی خیلی متعصبِ آدم‌کش بودند که پیش‌شان کُشت و کشتار خیلی سهل و آسان است. این‌ها سر کار آمدند و بعد از مدتی قبور را به تحریکات همان دشمنان ویران کردند و به آن هم قناعت نکردند. برای ویران کردن قبور ائمه‌ی هم لشکر کشی کردند. در موفق نشدند که وارد شهر شوند، ولی در وارد شدند و در صحن مقدس و در خود شهر، هر کسی را گیر آوردند کشتند. به طوری‌که نوشته‌اند حدود دوازده هزار نفر در خود صحن و اطراف حرم کشته شدند. و هرچه بود غارت کردند. بعد از آن هم دشمنی‌شان بود، تا زمانی که زمان بود و آن کارها را در با حجاج ما کردند. بعداً در و تأسیساتی کردند از قبیل دانشگاه مدینه و انجمن رابطه‌ی اسلامی در مکه و ... مؤسساتی فرهنگی درست کردند برای دفاع از مذهب‌شان. آن‌وقت از برکات حضرت علیه‌السلام یک نفر از عرب‌های کنیا، به مراکز این‌ها مراجعه کرده به خاطر مسأله‌ی مهدی، که آیا این مسأله‌ی مهدی چه مسأله‌ای است؟ اسلامی است؟ است؟ از کجا درست شده؟ چون در همان تونس و مغرب و نقاطی از آفریقا هم بعضی‌ها می‌آمدند و ادعای می‌کردند. می‌گفتند آن مهدی که در اسلام هست، ما هستیم و عده‌ای را دور خودشان جمع می‌کردند. این شخص دانشجو از کنیا نامه می‌نویسد به جمعیت الرابطة الإسلامیة در مکه و از آن‌ها درخواست می‌کند که شما روشن کنید این مسأله را ﻛﻪ آن‌ها یک جوابی می‌دهند که این جواب را باید از برکات حضرت مهدی علیه‌السلام و واقعاً یک پشتیبانی از مذهب شمرد. این نامه‌ی جوابیه در در ذیل بعضی آیاتی که مربوط به حضرت مهدی علیه‌السلام هست، چاپ شد. مثل آیه‌ی شریفه‌ی «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»؛ (انبیاء علیهم‌السلام:۱۰۵). ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 یا صاحب الزمان 🔺 ضرورت اهمیت به و ترویج آن طبق شرایط روز برای حفظ و إحیاء 🔹 جهانی به واسطه‌ی حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف 🔸 بیان مرحوم شهید محمدباقر پیرامون علیه‌السلام 🔺 اثبات وجود امام زمان علیه‌السلام با استفاده از احادیث وارده پیرامون و حضرت مهدی علیه‌السلام در کتاب 🔹 اقرار جمعیت وابسته به در به وجود امام زمان علیه‌السلام ۹۳٫۳٫۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
اگر ما بخواهیم با خدا آشنا بشویم، باید رساله‌ی عمل ، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامه‌ی کلاسی بیاید؛ آن‌وقت برای بیان می‌کنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر در عالم و در مقامی پیدا نمی‌شود. یک هست و آن مقام است، جدای از آن دیگر بندگی است. بندگی برای چیست؟ برای چی نمی‌خواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبوده‌ایم و نمی‌شویم، چه می‌توانیم بشویم؟ . پیشوای این بندگی، گوینده و پیام‌آورش علیه‌السلام است. باید ها، ها، ها، ها از این مسائل نسخه‌برداری کنند، به جوان‌ها و نسل برنامه بدهند و بگویند که ما در این به جز این، نقشه‌ای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است، رفتار و کردار این بزرگان است. یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه شد. برخی از بزرگان و و که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها او را نمی‌شناختند، می‌آیند به قصد حج از آن‌جا عبور می‌کنند؛ می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این را در نوشته می‌فرماید: این‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت می‌کرد. چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه‌ی حضرت (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این مقام می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 بزرگ‌داشت مرحوم ملاصدرا (۱ ) 🔹 مرحوم علامه قدس سره یک مطلب خوبی در مقدمه‌ی کتاب درباره مرحوم فرموده‌اند که پیش‌آمدی که کرد و خداوند متعال اسباب لطف خود را در یک عصری که عصر اوج‌گیری طبیعی در بود و منجر به سست شدن جنبه‌ی مردم گردیده بود، به انجام رسانید، که سبب پیدایش این بزرگ‌مرد و بعد هم شاگردان پیرو ایشان گردید، که این باعث شد که سدّی در برابر نفوذ لامذهبان با سلاح علم ماشینی در بشوند و جلوگیری کنند. ۷۹٫۹٫۱۲ 🔹 ما به این علت به جایی می‌رسیدند که داشتند؛ چون از و لذات و های معمولی صرف نظر می‌کردند؛ عالَم هم که در آن دریغی نیست، کمک‌شان می‌کرد و می‌شدند حاجی ، می‌شدند و امثالهم. در شرح حال ملاصدرا نوشته‌اند که گویا هفت سفر پیاده مشرف شده! آدم می‌خواهد باورش نیاید؛ این بوده، معجزه بوده، چی بوده! این‌ها برای خاطر این‌که وقتی که از خانه بیرون می‌آمدند و به سمت خانه خدا می‌رفتند، اصلاً در تصورات و خود مثل ما نبودند، فلذا هم در شعر ادبی‌اش می‌گوید: در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور ۸۰٫۱٫۲۹ 🔹 بزرگان ما مثل برای حل مشکلات‌شان در ، متوسل به حضرت علیهاالسلام می‌شدند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 روز ترویه و توطئه‌ی ترور امام حسین علیه‌السلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ ۶۰ ق) 🔺 خطبه‌ی اباعبدالحسین صلوات‌الله‌علیه به هنگام خروج از مکه‌ی مکرمه 🔹 حضرت علیه‌السلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند. همین‌که موسم نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد شدند، در اوایل ماه خبر رسید که بن معاویه، را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطه‌ای امکان داشت، امام را کن. پس این جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در ) مبدأ آن مال آن‌جاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه می‌شوند نه برای حج و و !. به خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانه‌ی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکه‌ی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت (علیه‌السلام)، خدا این خانه را خانه‌ی خودش فرموده، را طواف عرشی قرار داده، را برای به آن‌جا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!. این بود که حضرت دریغ داشت که این کار درباره‌ی او انجام بگیرد و حریم خانه‌ی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که این حج را به پایان نبرد و حج را به عمره‌ی مفرده تبدیل کند. روز سه‌شنبه هشتم ذی‌الحجة از مکه خارج بشود. آن‌وقت در بین و افرادی‌که در همراهش بودند، آن‌ها را جمع کرد و صحبت از کرد!. فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از این‌جا برای مردم گشوده شد؛ «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة». در هیچ عبارت و شعری پیدا نمی‌شود که کسی این‌طور مرگ را و داده باشد. می‌فرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانم‌ها و دوشیزگان وقتی یک گردن‌بند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آن‌ها می‌رسد، افتخار به آن می‌کنند، لذت می‌برند و زینت قرار می‌دهند. «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة» برای چنین گردن‌بندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده. «و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمی‌دانید چه چیزی در باطن من موج می‌زند از علاقه‌ی به مادرم ، از علاقه‌ی به پدرم، از علاقه‌ی به جدم، و برادرم! می‌خواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها می‌توانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی از است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟! «خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْ‌گاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آن‌جا بیفتم!. آن‌جا کجاست؟ آن‌جا گودی قتله‌گاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز می‌کنم به سوی محبوب‌های خودم. خروج من الآن از مکه و بیابان‌ها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت می‌کنم. «کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل این‌که دارم می‌بینم گرگ‌هایی به من حمله کرده‌اند و دارند ماهیچه‌های من را با دندان‌هایشان تکه‌تکه از من جدا می‌کنند!. «بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همین‌که خدا برای ما یک نقشه‌ای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز می‌کنیم. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴٫۷٫۲۳ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 واحسینا 🔺 شب اباعبدالله علیه‌السلام به خدا عرض کرد: "خدای را ستایش می‌کنم بهترین ستایش‌ها"؛ یعنی الآن به قدر یک سر سوزن از این اوضاعی که تا حالا پیش آمده و بعد پیش می‌آید، بین من و بین تو هیچ به هم نخورده. همان هستم که دعای خواندم. همان هستم که و پیاده از تا کرده‌ام به خاطر تو و شب‌هایی گذرانده‌ام در و و تو. همان‌ام که هستم. یک ذره و سرِسوزنی برای من فرقی نکرده. خوب پس اگر معنی و پیشوای انسانیت و و این است، پس هر عاشورایی که ما این چیزها را می‌خوانیم، باید برویم خانه و کنیم؛ نه برای امام (علیه‌السلام) بلکه برای خودمان که این چه است که ما داریم؟! این چه است که ما داریم؟! ما که به هر پیش‌آمدی خوشحال می‌شویم، به هر پس‌آمدی بد حال می‌شویم؛ یک دوستی میان‌مان را با خدا تاریک می‌کند! یک فرزندی زیر ماشین می‌رود، یک سرمایه‌ای بر شکسته می‌شود، یک چکی بر می‌گردد، یک چشمی خدای نخواسته نابینا می‌شود. بودن این‌جور نیست که ما داریم! این‌ها همه است!. اما باشد خدا قبول کرده است. امام حسین قبول کرده است. اما با این دوا نمی‌شود. امام حسین با این‌جور پیگیری کردن اثر نمی‌گذارد و خدایی نکرده این پیش‌آمدهایی که دارد می‌کند و غلغله‌های وحیقانه‌ای که دارد پیدا می‌شود*؛ نمایشی از درون ماهاست!؛ چون پیش‌آمد برای آن‌ها کرده و این‌جورشان کرده؛ حالا برای ما چه جور پیش‌آمد بکند که آن‌جور شویم، نمی‌دانیم!. شاهد بزرگ این عرض بنده جلسه‌ای است که بن عقیل وارد شد؛ چقدر مردم خوشحال شدند! جمعیت جمع شد. همین که شروع کردند به خواندن نامه‌ی آن حضرت، از چشم‌ها سرازیر شد!. برداشتند نامه نوشتند؛ امضا کردند؛ ۱۸ هزار نفر!. اما چند روز بعد، آقا آمد در میدان، قرآنش را هم روی سرش گذاشته بود و فرمود: «بینی و بینکم کتاب الله و سنت جدی رسول الله» مگر من با شما چه کرده‌ام؟! آیا حقی از من دارید؟! خونی از شما ریخته‌ام؟! مالی از شما ضایع کرده‌ام؟! مگر شما مرا مهمان نکرده‌اید؟! ناگهان سکوت محض فراگیر شد! این تبدیل خاطر و عوض شدن نه تبدیل شدن به وضع دیگر!. ما انسانیت پیدا نکرده‌ایم و لذا ما باید در سرمان بزنیم و بگوییم: ما اهل کوفه هستیم! ما می‌گوییم! و شاهدش همین است که اگر گاز کم و زیاد شود، اگر خدای نکرده نفت کم و زیاد شود؛ اوضاع فوری عوض می‌شود؛ تمام منازل، تمام ادارات آماده می‌شوند. تمام مخارج کپنی می‌شود. خلاصه، اوضاع عوض می‌شود. چون است دیگر. اما این خطرات هیچ خطر نیست! دیگر هیچ اوضاع را عوض نمی‌کند. هیچ را عوض نمی‌کند!. (*اشاره به اغتشاشات پس از انتخابات سال ۸۸ می باشد.) ۸۸.۱۰.۷ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله الحسین 🔹 این نیست که انسان به وجود خدا داشته باشد، بلکه یک موحد خالص کسی است که غیر از خدا معبودی به‌هیچ‌صورت در و جان او نباشد؛ این حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) بود، که وقتی‌که از اطرف جهان می‌آمدند ، در شب یا شب قبل از عرفه، در حالی‌که مکه از زائران موج می‌زد، دست زن و بچه‌اش را گرفت و از شهر مکه بیرون آمد و فرمود هر که جانش را می‌خواهد بدهد، با من بیاید؛ در این موقعیت، این را می‌خواهم تکان بدهم و به‌ آن‌ها بگویم که شما نیستید!؛ «وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ»¹؛ ایمان تنها این نیست که انسان اعتقاد به وجود خدا داشته باشد، بلکه یک خالص کسی است که غیر از خدا معبودی به هیچ صورت در دل و جان او نباشد. ۸۷٫۲٫۱۶ ☑ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی __ ۱) [ علیه‌السلام:۱۰۳] @seyedololama
🌹مسأله‌ی اعتقاد به امام زمان صلوات‌الله‌علیه 🔹باید مسأله‌ی به حضرت علیه‌السلام کاملاً برای خود انسان روشن باشد و بتواند برای دیگران هم روشن‌گری بکند. خوشبختانه خود حضرت مأموریت دارد که اگر نقطه‌ای تاریک باشد برطرف کند. این است که باید عرض کنیم از ناحیه‌ی آن حضرت کمک می‌شود. خیلی کمک‌هایی که انسان احتمالش را نمی‌دهد یا کم احتمال می‌دهد، بالخصوص در مقابل کسانی که با این مذهب خیلی مخالفند و صدماتی هم تا توانسته‌اند به ما زده‌اند، یعنی این گروه که حدود دویست سال قبل به وسیله‌ی استعمار تقویت شد و سر کار آمد. هدف انگلیس‌ها از پدید آوردن این این بود که چون برخورد کرده بودند به یک شیخ از این عرب‌ها و دیده بودند خیلی داغ و تند است، فهمیدند که این مذهب را اگر سر کار بیاورند، دیگر در تا بشود اختلاف و زد و خورد و شکست خواهد بود. این‌ها از آن افراد خیلی خیلی متعصبِ آدم‌کش بودند که پیش‌شان کُشت و کشتار خیلی سهل و آسان است. این‌ها سر کار آمدند و بعد از مدتی قبور را به تحریکات همان دشمنان ویران کردند و به آن هم قناعت نکردند. برای ویران کردن قبور ائمه‌ی هم لشکر کشی کردند. در موفق نشدند که وارد شهر شوند، ولی در وارد شدند و در صحن مقدس و در خود شهر، هر کسی را گیر آوردند کشتند. به طوری‌که نوشته‌اند حدود دوازده هزار نفر در خود صحن و اطراف حرم کشته شدند. و هرچه بود غارت کردند. بعد از آن هم دشمنی‌شان بود، تا زمانی که زمان بود و آن کارها را در با حجاج ما کردند. بعداً در و تأسیساتی کردند از قبیل دانشگاه مدینه و انجمن رابطه‌ی اسلامی در مکه و ... مؤسساتی فرهنگی درست کردند برای دفاع از مذهب‌شان. آن‌وقت از برکات حضرت علیه‌السلام یک نفر از عرب‌های کنیا، به مراکز این‌ها مراجعه کرده به خاطر مسأله‌ی مهدی، که آیا این مسأله‌ی مهدی چه مسأله‌ای است؟ اسلامی است؟ است؟ از کجا درست شده؟ چون در همان تونس و مغرب و نقاطی از آفریقا هم بعضی‌ها می‌آمدند و ادعای می‌کردند. می‌گفتند آن مهدی که در اسلام هست، ما هستیم و عده‌ای را دور خودشان جمع می‌کردند. این شخص دانشجو از کنیا نامه می‌نویسد به جمعیت الرابطة الإسلامیة در مکه و از آن‌ها درخواست می‌کند که شما روشن کنید این مسأله را ﻛﻪ آن‌ها یک جوابی می‌دهند که این جواب را باید از برکات حضرت مهدی علیه‌السلام و واقعاً یک پشتیبانی از مذهب شمرد. این نامه‌ی جوابیه در در ذیل بعضی آیاتی که مربوط به حضرت مهدی علیه‌السلام هست، چاپ شد. مثل آیه‌ی شریفه‌ی «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»؛ (انبیاء علیهم‌السلام:۱۰۵). ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 بزرگ‌داشت مرحوم ملاصدرا (۱ ) 🔹 مرحوم علامه قدس سره یک مطلب خوبی در مقدمه‌ی کتاب درباره مرحوم فرموده‌اند که پیش‌آمدی که کرد و خداوند متعال اسباب لطف خود را در یک عصری که عصر اوج‌گیری طبیعی در بود و منجر به سست شدن جنبه‌ی مردم گردیده بود، به انجام رسانید، که سبب پیدایش این بزرگ‌مرد و بعد هم شاگردان پیرو ایشان گردید، که این باعث شد که سدّی در برابر نفوذ لامذهبان با سلاح علم ماشینی در بشوند و جلوگیری کنند. ۷۹٫۹٫۱۲ 🔹 ما به این علت به جایی می‌رسیدند که داشتند؛ چون از و لذات و های معمولی صرف نظر می‌کردند؛ عالَم هم که در آن دریغی نیست، کمک‌شان می‌کرد و می‌شدند حاجی ، می‌شدند و امثالهم. در شرح حال ملاصدرا نوشته‌اند که گویا هفت سفر پیاده مشرف شده! آدم می‌خواهد باورش نیاید؛ این بوده، معجزه بوده، چی بوده! این‌ها برای خاطر این‌که وقتی که از خانه بیرون می‌آمدند و به سمت خانه خدا می‌رفتند، اصلاً در تصورات و خود مثل ما نبودند، فلذا هم در شعر ادبی‌اش می‌گوید: در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور ۸۰٫۱٫۲۹ 🔹 بزرگان ما مثل برای حل مشکلات‌شان در ، متوسل به حضرت علیهاالسلام می‌شدند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama