یک شب رفته بودم سر قبر شهید کاظم عاملو.
دعای کمیل را در امامزاده یحیی خواندند؛ در جوار قبور #شهدا.
تصمیم گرفتم همانجا بمانم و نماز شبم را در کنار قبر شهید عاملو و اخوی شهیدم بخوانم.
معمولاً شبها یک ساعت به اذان صبح، درب امامزاده را باز میکنند.
نماز را خواندم و زیارتی کردم که اذان صبح گفته شد. بعد از نماز صبح داشتم از سمت درب شمالی میآمدم بیرون که یکهو دیدم جوانی حدودا ۲۵ ساله با گریه و زاری وارد گلزار شد. جا خوردم. بلندبلند گریه میکرد! تا مرا دید صدا زد: «آقا، قبر #شهید_عاملو کجاست؟» با چشمانی گرد شده از تعجب نگاهش کردم. دوباره با لهجه کُردی سوالش را تکرار کرد و آمد جلوتر و تا آمدم حرفی بزنم گفت: «تو رو خدا بگو و خیالمو راحت کن! شهید عاملو اینجا خوابیده ؟»
با هم حرکت کردیم تا قبر مطهر را نشانش بدهم. ولی او بیتابی میکرد و میگفت : «من از کردستان اومدم!خیلی مشکل دارم. این شهید رو هم نمیشناسم؛ اومده به خوابم و گفته:.بیا کنار قبرم تو سمنان. بیا هر مشکلی که داشته باشی به یاری خدا حل میشه...»
اینها رو میگفت و همینطور گریه میکرد و زار میزد.
قبر شهید عاملو را نشانش دادم. تا دید، خودش را انداخت روی قبر مطهر. گریه میکرد چه گریهای!
در همان حال به زبان کردی شروع کرد به درد و دل کردن با #کاظم. واقعا داد میزد و گریه میکرد. وقتی اینطور دیدمش دیگر نایستادم؛ آمدم بیرون. ولی این برایم قصهی عجیبی شد و ذهنم را مشغول کرد.
برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#خاطرات
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
–
🌺هـرموقع به بہشت زهرا میرفت،
آبے برمیداشت و قبور شہدا رو میشست،
❇️میگفت با #شهدا قرار گذاشتم که من غبار رو از رویِ قبر آنها بشورم
🦋 و آنها هم غبارِ گناه رو از روی دلِ من بشورند...😔
#شهید_رسول_خلیلی
#عید_غدیر
@shahid_ketabi
#شهید_شوشتری با دیدن این عکس فرموده بود:
عکس عجیبی است.
نشستهها پرواز کردند، ولی ما ایستادهها، هنوز هم ایستادهایم!
کاشکی من هم توی این عکس، آن روز مینشستم، بلکه تا امروز شهید شده بودیم!
•
یاد همه #شهدا، سردار شوشتری(#شهید_غدیر) و جانشین نیروی زمینی سپاه و سردار محمدزاده فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان گرامی باد
ایستاده از راست:
ناشناس(از برادران راوی)، مهندس نصرت الله کاشانی، سردار عزیز جعفری، سردار مرتضی قربانی، شهید نور علی شوشتری
نشسته از راست:
شهید مهدی باکری، شهید محمد ابراهیم همت، شهید مهدی زین الدین
فرزند رشید شهید شوشتری در مورد این عکس صحبت کردم، این تنها عکسیست که شهید شوشتری قاب و در اتاقش نصب کرده بود.
مواظب باشیم کجا مینشینیم، کجا میایستیم...
#عید_غدیر
@shahid_ketabi
آقاسیدمجتبی میگفت :
باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر!
یعنی نسل جدید را با #شهدا آشنا کنیم
در نتیجه جامعه بیمه میشود و یار
برایِ #امام_زمان (عج) تربیت میشود.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#عشق_من
@shahid_ketabi
❌ ماسک خودشو داد به یه رزمنده دیگه، شیمیایی شد و با ریه داغون بردنش بیمارستان، نمیتونست حرف بزنه، بهش کاغذ و قلم دادن و گفتن هر چی میخوای بنویس؛ اونم نوشت:
جگرم سوخت، آب نیست؟
نعمتالله ملیحی تشنه جون داد.
خیلی پست فطرته اونی که تو امنیت #شهدا نشسته و بهشون میگه متجاوز!....
#حجاب
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥روایتی عجیب از شهید مدافع حرمی که عضو گروه شیطان پرستی بود!
#ببینید چه چیزی باعث تغییر مسیر و عاقبت بخیری شد
#حجاب
#امام_زمان
#اجتماع_مردمی_عفاف_وحجاب
#شهدا
@shahid_ketabi
گارگاه داستان نویسی ۱.mp3
46.09M
#صوت کارگاه (workshop) آموزشی مجازی داستاننویسی با عنوان :
پنج گام تا #داستان_نویسی
در نخستین رویداد دانشآموزی تولید محتوا🤔
موضوعاتی که #حقیر در جلسه مطرح کردم 👇
🔴 آیا خاطره همان داستان است؟
🔴 چگونه خاطرات #شهدا و مادران و همرزمانش را در قالب داستان بیاوریم ؟
🔴 عناصر داستان و خاطره کدامند ؟
🔴 #زاویه_دید در داستان چیست؟
#ایده را از کجا بگیریم؟
#طرح_داستان چگونه نوشته میشود؟
#آموزش
@shahid_ketabi
در تاریخ ۲۴ آذر سال ۶۲ آن واقعه اتفاق میافتد.
این #تشرف را کاظم خودش برای یک یا دو نفر تعریف کرده است. یکی از آنها برادر حمزه است.
آن شب کاظم حوالی ساعت ۱۰ الی ۱۱/۵ شب در پشت پایگاه، قسمت عملیات، مقابل مهندسی رزمی نگهبانی میدهد.
خودش میگوید:
در اتاقک نگهبانی ایستاده و مشغول پست بودم. گاهی قدم میزدم و گاه روی صندلیِ داخل اتاقک نگهبانی مینشستم.
یکبار وقتی صورتم را به طرف لودرهایی که در مقابل ساختمان مهندسی رزمی پارک شده بود برگرداندم، در بین دو ماشین سنگین و حدود صد قدمیام، شخصی با هیبت و چهره بسیار نورانی رؤیت شد؛ شخصی دلربا با عمامهای سبز و قامتی کشیده و رعنا.
ابتدا ترس به سراغم آمد و به گمان اینکه خواب بر من مستولی شده، زبان به ذکر خدا چرخاندم و نامش را چند بار زیر لب گفتم. دوباره دیدهام را به آن جهت منحرف کردم و همانجا را نگاه کردم. باز همان شخص بود و همان هیبت! به چهره نگاه کردم؛ متوجه لبخند زیبا و دلنشینش شدم و در عین حال، ترس دوباره جان گرفت! اینبار به طرف شیر آبی که در آن نزدیکی بود رفتم و صورت به آب زدم و وقتی برگشتم سر جای اول خودم، نه اثری از شخص نورانی بود و نه لبخند... .
تا پایان وقت نگهبانی، فکرم مشغول آن صحنه و آن چهره دلربا بود.
میگفتم: خدایا! یعنی من چه دیدم؟!
موقعی که کاظم در حال تعریف کردن این واقعه بود، بدنش میلرزید و آرام و قرار نداشت.
ما با خلوص نیتی که از او سراغ داشتیم و اوصاف آن کس که گفته بود، شک نداشتیم که آن شخص، کسی جز حضرت بقیهالله ارواحنا فداه نبوده است.
نشانهها خبر از کسی میداد که کَس عالم بود و کَسها بی او ناکس!
به حالش غبطه میخوردیم.
و البته این شک، بعد از #خلسه عرفانیاش به یقین بدل شد و دل، قرار گرفت؛
کاظم چند شب بعد به گوشهای از این دیدار و شب نورانی اشاره میکند و آن را تجدید خاطره میکند.
👈حالات کاظم در خلسه را به سختی میتوان به زبان راند و توصیف نمود؛ بدنش لرزه داشت و چشمها پس از بیداری سرخ شده بود! در همان حال(خلسه) چهرهاش برافروخته و جذاب میشد و حالت ملکوتی پیدا میکرد. تن صدا لرزش داشت و گاه جملات تکرار میشد و بیشتر اوقات حالت گریه پیدا میکرد و گاهی حتی در خلسه اشک میریخت. صدا گرم و دلنشینتر میشد و از عمق وجود در میآمد و خواهش و التماس داشت.
اگر کسی حتی یک بار شاهد این صحنه بود، شک از وجودش رخت بر میبست و یقین میکرد که خبرهایی هست.
در خلسه، وقتی صحبت و گفتگو با شهدا و سپس اهل بیت علیهمالسلام شروع شد، دیگر در طول روز رفتار و حرکات و سکناتش به کلی فرق کرده بود و حتی مکروهات هم برایش حکم محرمات را پیدا کرده بود.
دقت در مستحبات را هم که نگو؛
باید با او حشر و نشر میداشتی تا ببینی در چه عالمی سیر میکند.
دیگر مجسمه ورع و تقوا شده بود... .
#سفرنامه_معنوی_شهید ۴
#خلسه
#دفترچه_خلسهها
#شهید_کاظم_عاملو
#شهدا
#امام_زمان
#خاطرات
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
محمدحسین رابطه خوبی با #شهدا داشت؛ از این نکته هم نباید غفلت کرد. او از بچگی با خاطرات امثال «#کاظم_عاملو» بزرگ شد؛ شهیدی که امام زمانی بود و از حضرت دم میزد. نَفَسِ این شهیدی که مورد عنایت بود به نفسِ محمدحسین گِره خورده بود. خلاصه از کسانی بوده که وصلِ به شهدا بود و از طریق آنها با امام زمان(عج) خودش... .
همه، عنایت حضرات معصومین(ع) را به عینه دیدیم. اما محمدحسین از همه نزدیکتر. ایمان قوی میخواست که او داشت.
برای خودم حداقل چند اتفاق افتاد که یقین کردم این گلولهباران(منطقه درگیری در سوریه) و هدفش، حساب و کتاب دارد.
یکی از آنها این خاطره است:
مسئول ایثارگران فاطمیون در «الحاضر»، روحانی سیدی بود. خودش برای ما میگفت که من در کفْن و دفن خیلی از فاطمیون حاضر بودم. دقت کردم و دیدم بسیاری از نیروهای فاطمی، از ناحیه پهلو تیرخوردهاند؛ قسم میخورد! و این را یک نشانه و سند تأیید میدانست.
خودش میگفت شبی خواب حضرت صدیقه طاهره(س) را دیدم. مشاهده کردم حضرت، دو دست خود را بالا آورده و نگه داشته است. دیدم یک دستِ حضرت، سوراخ سوراخ است و دستِ دیگرش خونی است. با تعجب گفتم: «مادر جان! اینا چیه؟» خانم فرمودند: «من با یک دستم، بچههای شهید خودم را جمع میکنم و با دست دیگرم جلوی تیر و ترکشهای دشمن را میگیرم... .»
مکاشفه عجیبی بود.
برشی از کتاب #حمزه خاطرات #شهید_محمدحسین_حمزه که در کتاب نیاوردم
#شهید_مدافع_حرم
#سایر_تالیفات
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
17.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها شاهد زنده قتلعام ۱۷۵ شهید غواص😭
بشنوید از مظلومیت این #شهدا
#امام_زمان
#محرم
#شهدای_غواص
#کربلای_۴
@shahid_ketabi
💥گلولهام به هدف نخورَد، آبروی جمهوری اسلامی میرود!
🔹«همیشه امور و فنون نظامی را به سوریها آموزش میداد. خودش تعریف میکرد:
به سوریها توپ ۱۰۶ داده بودیم. مدتها بود نظامیهای ارتش سوریه نقطهای را با سلاحهای منحنیزن هدف گرفته بودند ولی نمیتوانستند بزنند. روزی که آمدم توپ را به آنها آموزش بدهم، بنا بود اولین شلیک را هم خودم انجام بدهم تا آنها ببینند.
🔹میگفت: به نظامیهای سوری گفتم همان نقطهای را که نمیتوانید بزنید، همان جا را هدف قرار میدهیم! میخواستم اجرای آتش بکنم که توی دلم گفتم «خدا کند به هدف بخورد.» اگر نخورد آبروی جمهوری اسلامی میرود!
🔹برداشت من این است که محمودرضا آنجا به خودش به عنوان نماینده جمهوری اسلامی نگاه میکرد. میگفت: شلیک کردم و به هدف مورد نظر اصابت کرد. بلافاصله از بیسیمها صدای فریاد خوشحالی بلند شد.
🔹میگفت: نظامیهای ارتش سوریه دور ما حلقه زدند. چند دقیقه بعد سروکله فرماندهشان هم پیدا شد. آمد از من پرسید شما درجهتان چیست؟ فکر میکرد من آدم مهمی هستم! گفتم من از نیروهای مردمی هستم!
🔹میگفت بعد از اصابت توپ به هدف، توی دلم گفتم «خدایا شکرت که آبروی جمهوری اسلامی نرفت.» این جملهاش را هیچ وقت فراموش نمیکنم!
#شهدا
#اربعین
#محرم
#امام_حسین
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷لالهاے ڪه پس از ۱۶سال پژمرده نشد🌷
ارزش بارها دیدن و تفڪر را دارد👌👌
شهیدے ڪه سرباز عراقے رابه شدت به گریه آورد
#محمدرضاشفیعی
#شهدا
#تلکیف_همگانی
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♻️ همگی اشتباه کردیم!
🔰همه ما اشتباه فکر میکنیم، چه آنها که سفر اربعین را به دلیل حذف هزینههای اسکان و خوراک، کمهزینه میدانند و چه آنهایی که در طول سال برای همه این امور هزینه میپردازند تا به این زیارت مشرف شوند.
برای سفر من و شما به #کربلا هزینههای سنگینی پرداخت شده...
#اربعین
#زیارت_اربعین
#امام_حسین
#شهدا
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃بعد از شھادت علے خوابشرو دیدم⇩
بهم گفت:
« اگہ مےدونستم این دنیا بہخاطر
صلوات این همہ ثواب و پاداش میدن🎁،
حالا حالاها آرزوۍ شھادت نمےکردم!
مےموندم توۍدنیا و صلواټ
مےفرستادم.. ❣
🌻#شهیدعلیموحددوست🕊
#شهدا
@shahid_ketabi
شاید بگویند در زمانی که خلقالله واجبات را هم ترک کرده و به سختی بدان مقید هستند، چه جای این حرفهاست!؟
شاید بگویند جایی که قاضیها و بهجتها دم از عرفان عملی زدند و کرامتها برای شان نقل کردهاند، چه جای نقل این خاطرات؟!
شاید شماتتم کنند که چرا از کسی حرف میزنی که تنها ۲۲ سال در این سرای فانی زیست و نفس کشید!
شاید فاصله زمانیام با او، به انکار و استهزایم کشاند و شاید و شاید... .
برای من همین بس که نشانهاش را دیدم و قلب و روحم تسخیرش شد.
برایم همین بس که هر گاه به دیدارش میروم تنها نیست و گم شده و سائلی تمنایش دارد و به انتظارش نشسته است؛ گرچه از خیل مشتاقان و علاقمندان، بسیاری دست نیاز به قبرش دراز دارند و عرض حاجت میطلبند. اما باز هم این برای من نشانه است؛ نشانهای به اندازهی زائرانی که روزانه و ساعتی، دستی بر قبر مطهر میکشند و خواسته دارند و چشم امید به استجابتش.
معبودا!
چقدر سوالهای بیجواب دارم و چه مقدار جوابها و مسائلی که نمیشود گفت!
#دفترچه چقدر میتواند مرا به عالم ملکوتی و عرفانیاش نزدیک کند؟
دفترچه، اسیر لغات است و اسیر لغات را چه به سیر و سلوک و خلسه؟!
گاهی مینویسم و گاهی حیرانم. گاهی عزم نوشتن میکنم و گاهی میانگارم چه کنم و چرا باید بنویسم؟
#کاظم جان!
خودت جلوهای کن و مرا از حیرانی درآر و بگو چه کنم و چطور ختم نمایم؟
بیداردلی گفت که خاک قبرت از جنس نور است و زمانی نمیگذرد که از ازدحام نمیتوان دست بر قبر گذاشت و فاتحه را از دور باید نثارت کرد! توصیه کرد بنشینم کنارت و بنویسم و این شد که مدتی است که مشغولم... .
گاهی #دفترچه انیس است و گاه تو خود روزی میکنی.
چه شد که سی سال خاموش بودی و چگونه شد که نمودار شدی؟ چه قصد کردی و چه میخواهی بکنی؟
هر چه هست، خودت به قلم قدرت بده تا خالصانهتر بنویسد. و به زبان نیز توان و همت بده تا بهتر و بیپردهتر بگوید.
در تاریخ ۲۴ آذر سال ۶۲ آن واقعه اتفاق میافتد.
این #تشرف را کاظم خودش برای یک یا دو نفر تعریف کرده است. یکی از آنها برادر حمزه است.
آن شب کاظم حوالی ساعت ۱۰ الی ۱۱/۵ شب در پشت پایگاه، قسمت عملیات، مقابل مهندسی رزمی نگهبانی میدهد.
خودش میگوید:
در اتاقک نگهبانی ایستاده و مشغول پست بودم. گاهی قدم میزدم و گاه روی صندلیِ داخل اتاقک نگهبانی مینشستم.
یکبار وقتی صورتم را به طرف لودرهایی که در مقابل ساختمان مهندسی رزمی پارک شده بود برگرداندم، در بین دو ماشین سنگین و حدود صد قدمیام، شخصی با هیبت و چهره بسیار نورانی رؤیت شد؛ شخصی دلربا با عمامهای سبز و قامتی کشیده و رعنا.
ابتدا ترس به سراغم آمد و به گمان اینکه خواب بر من مستولی شده، زبان به ذکر خدا چرخاندم و نامش را چند بار زیر لب گفتم. دوباره دیدهام را به آن جهت منحرف کردم و همانجا را نگاه کردم. باز همان شخص بود و همان هیبت! به چهره نگاه کردم؛ متوجه لبخند زیبا و دلنشینش شدم و در عین حال، ترس دوباره جان گرفت! اینبار به طرف شیر آبی که در آن نزدیکی بود رفتم و صورت به آب زدم و وقتی برگشتم سر جای اول خودم، نه اثری از شخص نورانی بود و نه لبخند... .
تا پایان وقت نگهبانی، فکرم مشغول آن صحنه و آن چهره دلربا بود.
میگفتم: خدایا! یعنی من چه دیدم؟!
موقعی که کاظم در حال تعریف کردن این واقعه بود، بدنش میلرزید و آرام و قرار نداشت.
ما با خلوص نیتی که از او سراغ داشتیم و اوصاف آن کس که گفته بود، شک نداشتیم که آن شخص، کسی جز حضرت بقیهالله ارواحنا فداه نبوده است.
نشانهها خبر از کسی میداد که کَس عالم بود و کَسها بی او ناکس!
به حالش غبطه میخوردیم.
و البته این شک، بعد از #خلسه عرفانیاش به یقین بدل شد و دل، قرار گرفت؛
کاظم چند شب بعد به گوشهای از این دیدار و شب نورانی اشاره میکند و آن را تجدید خاطره میکند.
👈حالات کاظم در خلسه را به سختی میتوان به زبان راند و توصیف نمود؛ بدنش لرزه داشت و چشمها پس از بیداری سرخ شده بود! در همان حال(خلسه) چهرهاش برافروخته و جذاب میشد و حالت ملکوتی پیدا میکرد. تن صدا لرزش داشت و گاه جملات تکرار میشد و بیشتر اوقات حالت گریه پیدا میکرد و گاهی حتی در خلسه اشک میریخت. صدا گرم و دلنشینتر میشد و از عمق وجود در میآمد و خواهش و التماس داشت.
اگر کسی حتی یک بار شاهد این صحنه بود، شک از وجودش رخت بر میبست و یقین میکرد که خبرهایی هست.
در خلسه، وقتی صحبت و گفتگو با شهدا و سپس اهل بیت علیهمالسلام شروع شد، دیگر در طول روز رفتار و حرکات و سکناتش به کلی فرق کرده بود و حتی مکروهات هم برایش حکم محرمات را پیدا کرده بود.
دقت در مستحبات را هم که نگو؛
باید با او حشر و نشر میداشتی تا ببینی در چه عالمی سیر میکند.
دیگر مجسمه ورع و تقوا شده بود... .
#سفرنامه_معنوی_شهید ۴
#خلسه
#دفترچه_خلسهها
#شهید_کاظم_عاملو
#شهدا
#امام_زمان
#خاطرات
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
تا حالا فکر کردی با یه #شهید رفیق شی؟؟
از اون رفیق فابریکا؟؟
از اونا که همیشه باهمن؟؟
امتحان کردی؟؟
هرچی ازش بخوای بهت میده!!
آخه خاطرش پیش خدا خیلی عزیزه
میخوای باهاش رفیق شی؟؟!!
✅گام اول:
انتخاب شهید
به یه گردان نگاه کن
به صورت #شهدا نگاه کن
به عکسشون، به لبخندشون
ببین کدوم رو بیشتر دوس داری
با کدوم یکی بیشتر راحتی؟!
✅گام دوم:
عهد بستن با دوست شهیدت
یه جایی بنویس؛ البته اگه ننوشتی هم اشکال نداره.
«با دوست شهیدم عهد میبندم پای رفاقت او تا لحظه ی مرگم خواهم بود و از تذکرات دوستانه ی خود به هیچ وجه روی نمیگردانم.»
✅گام سوم:
شناخت شهید
تا میتونی از دوست شهیدت اطلاعات جمعآوری کن.
عکس، فیلم، صوت، کتاب و وصیتنامه..
✅گام چهارم:
هدیه ثواب اعمال خود به شهید
از همین الان هرکار ثوابی که انجام میدی،
فقط یه جمله بگو: "خدایا! ثواب این عملم برسه به دوست شهیدم."
طبق روایات نه تنها ازت چیزی کم نمیشه، بلکه با برکتتر هم میشه!
بچهها! شهید، اونقدر مقام بالایی داره که نیازی به ثواب کار ما نداشته باشه!
تو با این کار خلوص نیت و علاقت رو به شهید نشون میدی!
✅گام پنجم:
درگیر کردن خود با شهید.
سریع همین الان بک گراند گوشیتو عوض کن و عکس دوستتو بزار!!
در طول روز باهاش درد دل کن. باهاش حرف بزن. آرزوهاتو بهش بگو..
✅گام ششم:
عدم گناه در حضور رفیق
روح شهید تا گام پنجم بسیار از شما راضیه
ولی آیا در حضور دوست معنویت میتونی گناه کنی؟
حجاب، رابطمون با نامحرم، چت با نامحرم، غیبت، دروغ، نمازامون و .....
✅گام هفتم:
اولین پاسخ شهید
کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه..
خواب دوست شهیدتو میبینی، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و ...
✅گام هشتم:
حفظ و تقویت رابطه تا شهادت(مرگ)
گامهای سختی رو کشیدین! درسته؟!
مطمئنا با شیرینی قلبی همراه بوده....
رفقا! رفیق شما کیه ؟🤔
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫کم خیانت کنید...
بسه دیگه...مردم خسته شدن...!!
خدا لعنت کنه کسانی که خیانت کردند به خون #شهدا..!
#مبارزه_با_فساد
@shahid_ketabi
توصیه تأملبرانگیز حاج قاسم سلیمانی به برادرزادهاش
حاج قاسم سلیمانی: مهدی جان!
۱- تمام کسانیکه به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم میتواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب. #نماز_شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آن را با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب میشود به آن تمسک یابی.
۲- زیربنای تمام بدیها و زشتیها دروغ است.
۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد میکنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد.
عمویت ۹۱/۸/۱۷
#شهدا
#حاج_قاسم
#فاطمیه
@shahid_ketabi
🔴تعداد #شهدا حادثه تروریستی کرمان به ۹۱ نفر شهید رسید. 😭
#یا_حسین
#حاج_قاسم
#کرمان_تسلیت
#ایران_تسلیت
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق شهیدم رو خواب دیدم پرسیدم چخبر؟...💔
#شهدا
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 احساس مسئولیت در انتخابات مثل #شهدا
🔻شهدا برای اهدای جان، به بدی برخی مسئولین نگاه نکردند.
🔻شهدا می دانستند که عدهای سوءاستفاده خواهند کرد؛ اما برای اهدای جان، تردید نکردند!
🔻اگر ما در رأی دادن مثل شهدا احساس مسئولیت نکنیم، یعنی فرهنگ شهادت نداریم!
#انتخابات
@shahid_ketabi
1.93M
خواب جالب برادر رزمنده و عزیز محمدحسن حمزه؛ دوست نزدیک و یار همراه #شهید_کاظم_عاملو از #حاج_قاسم_سلیمانی😳
نکته : به تعبیر بزرگان و اهل علم، خواب حجت نیست یا حجت شرعی ندارد. ولی شاید این رؤیای صادقه بتواند جایگاه #شهدا و خصوصا #شهید_عاملو را در آن عالم نشان دهد... .
الله اعلم
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#عنایت_شهید
#قرار_جمعه
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم آخرین پست سال!
اینکه چرا سخنان دلنشین و عرشی سید مرتضی و بحث مرگآگاهی را انتخاب کردم، نمیدانم؛
شاید اینگونه روزی بود.
شاید به این خاطر که در روایات فرمودهاند: هنگامی که بهار میشود، بسیار به یاد مرگ(قیامت) باشید..
شاید چون در حال حاضر، دلبستگی این حقیرِ سراپا تقصیر، جز #شهدا نیستند.
و شایدهای دیگر...
این شما و این گل سر سبدشان سید شهیدان اهل قلم #شهید_آوینی
#ماه_رمضان
#امام_زمان
@shahid_ketabi
۱- صحبت(#قسمت۱) درباره کم و کیف #خلسه زیاد است. منتهی بسیار سربسته میشود فقط برخی مسائل را بیان کرد. ولی اگر صوت این حالتهای شهید نمیبود، شاید خیلی نمیشد دربارهاش حرف زد و حتی باورش نیز سخت بود!
۲- گفتگوهای شهید در حال خلسه به گویش سمنانی است. وَ اِلا میشد او را جهانی کرد؛ که میشود...
۳- برای من مشخص نشده که این گفتگو از ابتدای صحبت است یا نه؛ ظاهرا باید اینطور باشد. لااقل از لحن و گفتگوها اینطور برمیآید. چون کاظم همان اول میگوید: «چه بوی گلابی میاد اینجا... .»
۴- #شهید_عاملو با هر جمله، سکوت میکند و منتظر شنیدن جواب طرف مقابل است؛ این یعنی در حال گفتگویی است که ما فقط یک طرف صحبت را میشنویم! البته در برخی مواقع میشود حدس زد که طرف مقابل چه به او گفته است. مثلا وقتی او میگوید «فرق میکنه سفیدی این لباس»، شاید ابوالقاسم* به او گفته که لباسِ سفید، سفیده دیگه!😊
۵- بنده #حقیر ، خیلی در مکاشفات عرفا و حتی در تجربههای نزدیک به مرگ و غیره دقت کردم؛ نوعا در آنجا بحث «بوی خوش» مطرح نشده یا مشاهدهگر از بو، تجربه جذاب و خوبی بیاد نمیآورد؛ ولی این تجربه که دوستانش نام #خلسه را بر آن نهاده بودند، دارای همچین ویژگیای بوده و در نوع خود منحصربفرد است.😳
۶- یک چیز عجیب دیگر این است که همه حواس #کاظم_جان بجز بینایی در حالت خلسه، فعال بوده و این احوالات او را با دیگر #شهدا و عرفا متمایز میکند.(توضیحات در آینده)
۷- گفتگو در دی یا آذر سال ۱۳۶۲ در شهر بانه است. دوستان دور کاظم نشستهاند و مشغول نوشتن صحبتها هستند و با والکمن کوچکی صدا را ضبط میکنند.
۸- درباره فضای اطراف مشاهدات خیلی نمیشود حرف زد. ولی از این گفتگو و ادامه، بنظر میرسد شهید فضای ملکوتی(بهشت برزخی) خاصی را شاهد است که از «بوی خوش» و «لباس زیبا» و... سخن به میان میآورد.
۷- متن کامل خلسه در کتاب #رویای_بانه آمده است.
ادامه توضیحات در #صوت_یک ...😊
*: #شهید_ابوالقاسم_دهرویه ، يكم تير ۱۳۴۴، در شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش كبری نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه بود که به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. ابوالقاسم بيستوششم فروردين ۱۳۶۱، در بوكان هنگام درگيري با گروههاي ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
مزار وي در گلزار شهدای امامزاده يحيي زادگاهش واقع است.
این شهید از دوستان نزدیک کاظم عاملو و مثل خودش اهل جهادیه است.
#توضیح_خلسه
#صوت_شهید
#قرار_جمعه
#کپی_با_ذکر_لینک_است
@shahid_ketabi
شهید ابراهیمی.mp3
2M
یکی از خاطرات واقعا عجیبی که در طول مدت جمعآوری خاطرات #شهدا با آن برخورد کردم، این خاطره است؛ حتما گوش کنید
👈 به من گفت: نمیای بریم کربلایی بشیم؟!🤔
...دیدم پرندهای بالای جنازه مطهر، پرواز میکنه و داره روی صورت سایه میندازه!😳😭
یک خاطره از کتابی که در سال ۱۳۹۳ از #شهید_علیاکبر_ابراهیمی در کتاب #یک_دنیای_پر_دغدغه نوشتم.
راوی : جناب آقای جعفری
#سایر_تالیفات
#گاهنوشت
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
کاظم ۳.mp3
1.83M
#قسمت۳ #صوت_خلسه و گفتگوی #شهید_کاظم_عاملو با «شهید زمان رضاکاظمی» که واقعاً شنیدنی است!!!
زمان۱، شکرالله۲، مجید۳ جان؛
همه اومدید پیش من؟🥺
جااان! چقدر نورانیه!۴
بدید این لباس رو تنم کنم پیش شما بیام.(بیام پیش شما)
آخ جون، چه لباسیه!
این[لباس] مخصوص شماست؟🤔
مخصوص شماست این لباس؟
شما[شهدا] خیلی مقامتون بالاست! اگه ما بیایم[شهید بشیم] عقبعقبها هستیم😭
با هم هستیم؟
من بیام تک نمیشم؟!
میام پیش شما؟
زمان!۵ اون روز کِی میاد؟۶
اصلا نمیگذره؛ هر یه روز [به اندازه]یه سال طول میکشه!😢
خیلی مونده برسه؟
چه روزیه ؟۷
۱- #شهید_زمان_رضاکاظمی
۲- #شهید_شکرالله_شحنه
۳- #شهید_مجید_شحنه
۴- اشاره به لباسی که تن شهداست! لازم بذکر است این بخش از گفتگو، فقط درباره لباسی است که #شهدا در عالم برزخ آن را به تن دارند؛ ولی از کموکیف آن نمیتوان سخنی به میان آورد. شاید لذتی که شهید عاملو از دیدن لباس میبرد، تا حدودی بیانگر زیبایی یکی از نعمات بهشتی است که بهشتیان آن را بر تن دارند باشد. و دیگر چیزی نمیتوان گفت!
۵- شهید زمان رضاکاظمی
۶- روز شهادت من چه روزی است؟
۷- اینجا تاریخ #شهادت را به او میگویند...
#توضیح_خلسه
#امام_زمان
#صوت
#سخن_و_سیره
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
علمدار عشق.mp3
154.9K
شگفتا !
دقیقا در همان حالی که در اندیشه این بودم که چرا در زمانهای که همه «اهل دل» بهدنبال دیدار حضرت مهدی(عج) و تشرف محضر قطب عالم امکان هستند، من باید مدهوش شهدا باشم و این چه سرّی است، به یک صوت از #شهید_سید_مجتبی_علمدار برخورد کردم که میگوید :
یابن الحسن!
👈دوستدار همه عشاق تواَم در دو جهان
دل به عشق تو محبانِ تو را یارم کرد!
در ادامه سید میگوید :
همین برا من بس باشه که من عاشق محبین توام!...
👈من محبت #شهدا رو به دل دارم.
من فدایی فداییهای حضرت زهرا هستم. ....
والله با اینکه سالهاست این صوتهای دلنشین را به همراه دارم، به این قطعه برخورد نکرده بودم.
نمیدانم چه سری است و خدا چه برایمان مقدر کرده است.
ولی والله که من جوابم را گرفتم و از این شیرینتر نمیشد!
در یک کلام باید بگویم که
«ما عاشق و دلداده و مدهوش شهدا هستیم و آنها معشوقمان هستند و همه بدین داشتهها مباهات میکنیم»
تا یار که را خواهد و مِیلش به که باشد.
سید جان؛ خوش رزقی بود و چه رزقی بالاتر از #یاد_شهدا و #شهادت..😭
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#گاهنوشت
@shahid_ketabi
☑️ پشت آقا را خالی نکنید!
♦️ شهید سردار حاج قاسم سلیمانی:
به زودی فتنههایی پیش رو خواهید داشت که کل #شهدا آرزوی حضور به جای شما را خواهند داشت!
آن روز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نکنید.
#برای_ایران
#سوریه
@shahid_ketabi