eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
866 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
پرواز غواص ها با بال خط ها بود باید باشی تا بفهمی خط شکن یعنی چه باید باشی تا بفهمی دست بسته پر بزنی و دم هم بر نیاوری یعنی چه همراه دیگر ، بسیاری پسران ۱۸_۱۹ ساله بودند که شهید شدند و از معبر آب به همان پاکی با دستان بسته به محضر خدا پر کشیدند و حالا شدند #۱۷۵ شهید گمان میکنم همان شب بود که باهم دیگر ،عهد بستند سوار بر بال های آب شدند خط را شکستند اما نه در آب بلکه در دل و نفسشان! شهید از شهدای ۱۸ساله ی بود که در عملیات کربلای ۴ در منطقه ام الرصاص به عنوان غواص و خط شکن به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار ساری به خاک سپرده شد. مادر محترم شهيد نقل مي‌کند: چون در روز شهادت امام‌ صادق (ع) متولد شد اسمش را محمد صادق گرفتيم، او هم پيرو چهارده معصوم -عليهم‌السلام- بود و مانند آنان در مشگل ‌گشايي و کمک به ديگران پيش‌قدم بود دست هایی یا دل هایی باز ؟..،  در آب غرق شدن یا در اعتقاد پر گشودن؟ ... کدام باور قلبی شط پر بی عدالت و جور ستم  را برایتان مامن آرام و محبوب کرد؟  🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
برای گردان نیرو می خواستند و اصرار داشت که او نیز ثبت نام کند اما به دلیل شنا بلد نبودن امکانش را نداشت ، تا اینکه مقررشد کسانی که از لحاظ قدرت بدنی مطلوب تر هستند دوره آموزش شنا را طی می کنند و به گردان های بپیوندند. اونیز که منتظر این فرصت بود وقت را غنیمت شمرد و با سعی و تلاش بیکران خود را به گردان رسانید . از این موضوع آنچنان شاد و خندان بود و حالتی داشت که تا آن زمان ندیده بودم . عاقبت دلاور مرد صحنه ایثار "احمدکلا نی" در روز ۶۴/۱۱/۲۱ در عملیات 8 لباس حضور در بارگاه حضرت دوست را برتن کرد و بهشتی شد. راوی: از رزمندگان گردان حمزه سیدالشهدا ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
جمعی از رزمندگان گردان ۴۰۸ لشگر ثارالله
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
تبسمی کرد وبا لبخند گفت : باید از ناگفته ها ، ازشهدا گفت . واز جزیره مجنون و حماسه های خونینی که به
وقتی تعداد ها ، هفتادو دونفر شد همه بغض راه گلویشان را گرفته بود عجب عدد ! آن روز سه ناشناس سوار بر ترکِ موتور سمت ما می آمدند . چفیه ها راکنار زدند ، نور ازبچه های اطلاعات عملیات مجنون بودند ونفرسوم بنام محرابی.. جوان ناشناس اما محجوب که خواب دیده بود وبه اصرار تمام آمده بود هرسه آماده بودند . به علی گفتم یکدست لباس نو به محرابی بدهد . آن شب کلی گپ وگفت داشتیم به یاد عملیات های گذشته .. وبعد هرکدام از ها در دل تاریک شب به کنجی خزیده ومشغول نجوا ..
🌹غواص شهید یوسف خوئینی🌹 فرزند زوج نظامعلی و مطهره مهری در سال ۱۳۴۷ در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش به غیر از یوسف دو فرزند پسر و یک فرزند دختر دارد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی مقطع راهنمایی را در مدرسه رزاق افشارچی به پایان برد و برای ورود به مقطع دبیرستان وارد مدرسه شهید محمد منتظری شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان شهید محمد منتظری گردید. وی در زمان با داشتن سن کمش در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در پایگاه‌های بسیج فعالانه شرکت می‌کرد. وی پس از چندی به بسیج رفت و با ثبت‌نام در بسیج و سپری کردن آموزش‌های مقدماتی به سوی منطقه جنگی جنوب اعزام شد و پس از چند ماهی با شرکت در یک دوره آموزش به مردان غواصان خط‌شکن دریادل پیوست و با شرکت در عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه در رودخانه اروند به شهادت رسید. پیکر مطهرش را پس از تشییع در گلزار پایین شهدای زنجان به خاک سپردند. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌹غواص شهید یعقوبعلی محمدی🌹 در سال ۱۳۴۳ در زنجان به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ عراق علیه ایران به همراه برادر کوچک‌ترش در مناطق عملیاتی مختلف حضور می یافت. اولین بار در سال ۱۳۶۰ به جبهه های جنگ رفت. زمانی که از جبهه برمیگشت در حالی که تحصیل در دبیرستان را پی میگرفت، به بنایی مشغول میشد. به نیروهای بسیجی در پایگاه آموزش نظامی میداد و شبها به همراه آنان پاسداری میداد. در سالهای حضور در ، چهار بار مجروح شد؛ از جمله در عملیات بیت‌المقدس از ناحیه سر، در عملیات بدر از ناحیه دست، در عملیات ۴ اصابت ترکش و در عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم و ریه جراحت برداشت. او معاون گردان ولیعصر(عج) بود. و در آخرین مأموریتش قبل از انجام عملیات ۴ در منطقه امالرصاص عراق به همراه دوستانش – بسطامی و نقدی – چندین ساعت در آب، مشغول شناسایی منطقه بودند که موقعیت آنها لو رفته و هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران کردند و در نتیجه یعقوبعلی محمدی بر اثر اصابت گلوله در تاریخ ۴ دی ۱۳۶۵ به شهادت نائل میگردد. پیکر این شهید بزرگوار پس از تشییع در مزار بالای شهدای به خاک سپرده شده است. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹غواص شهید حسین شاکری🌹 غواص شهید حسین شاکری نوری از نیروهای جسور و نترس بسیجی زنجان بود که با دستکا
🌹غواص شهید حسین شاکری🌹 🔹شهادت در آب! یکی از دوستان شهید میگوید: حسین از رزمندگان انتخابی گردان بود که دوره آموزش شنا و را چند ماه قبل در شهر تبریز گذرانده بود. هنگام آموزش نیروهای گردان در کنار رودخانه کارون به عنوان مربی به رزمندگان شنا و غواصی یاد میداد. اکثریت رزمندگان اصلا شنا بلد نبوده و با آب و لوازم بیگانه بودند. رزمندگان خیلی سخت و دشوار تمرینات را یاد گرفته و انجام میدادند. نیروهای تحت آموزش با کارها و حرکات خنده دارشان مدام نظم کلاس را بهم زده و موجب ناراحت شدن حسین میشدند. حسین که اصلا اهل نبود، وقتی خیلی اذیت میشد، با خنده میگفت: الهی همگی تو آب شهید شیم! آخر یکم مثل بچههای باکلاس و درسخوان رفتار کنید تا به کارمان برسیم! وقت نداریمها! و هم با شوخی و خنده میگفتند: آخر چرا در خشکی نه؟! در آب؟! حسین قیافه جدی میگرفت و با لبخند میگفت: در جایی خواندم که ثوابش خیلی خیلی زیاده! سرانجام با همان رزمندگان که شنا و آموزش میداد، آن طرف رودخانه اروند کنار، اسکله عراق میان موانع خورشیدی گیر افتاده و با انفجار مین منور همه رزمندگان شناسائی شده و داخل آب به رسیدند. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
یادداشت یک غواص دوران دفاع مقدس؛ ♦️کسی چه می داند بر #غواص ها چه گذشت! 💢جانباز پاسدار «#مرتضی‌حق‌ن
وقتی تعداد ها ، هفتادو دونفر شد همه بغض راه گلویشان را گرفته بود عجب عدد ! آن روز سه ناشناس سوار بر ترکِ موتور سمت ما می آمدند . چفیه ها راکنار زدند ، نور ازبچه های اطلاعات عملیات مجنون بودند ونفرسوم بنام محرابی.. جوان ناشناس اما محجوب که خواب دیده بود وبه اصرار تمام آمده بود هرسه آماده بودند . به علی گفتم یکدست لباس نو به محرابی بدهد . آن شب کلی گپ وگفت داشتیم به یاد عملیات های گذشته .. وبعد هرکدام از ها در دل تاریک شب به کنجی خزیده ومشغول نجوا ..
لباس‌دامادی‌هم‌گرفتہ بودندولےلباس‌ پوشیدندوبہ‌معشوق‌رسیدند🕊🥀 ۴ 🌙
جمعی از رزمندگان گردان ۴۰۸ لشگر ثارالله
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
برای یک را شنا کرد... 🔶در عملیاتی قرار بود نیروهایش را از عرض عبور داده و در نقطه خاصی در آن سوی اروند مستقر شود. سردار شهید قبل از ، خود 50 بار عرض اروند را برای سنجیدن میزان توفیق نیروهایش در این با لباس طی كرد. 🔶افرادی كه به این آشنایی دارند و اروند را می شناسند می دانند اروند چگونه رودی است، رودی كه 700 متر عرض و 70 كیلومتر سرعت دارد و با توجه به عمق زیادی که دارد، در آن پهلو می گیرند. سرعت زیاد آب آن موجب می شود تا شناگر خسته و از مسیر منحرف شده و اسیر امواج خروشان شود. ♦️همین ویژگیهای رود موجب شد كه این شهید بزرگوار در هیچیك از عبورهایی كه داشت در سوی دیگر رود از نقطه مورد نظر بیرون نیاید اما شگفت آنكه در شب نیروهایش را از رود عبور داده و درست از نقطه مدنظر خارج ساخت. نشان از دو چیز داشت : اول همت این شهید، كه در قرآن آمده كم نگذارید، كه در اینجا مخاطب عموم مردم هستند و حال آنكه اگر عالمید باید سنگ تمام بگذارید و این شهید ترجمان قرآن بود، فرماندهی كه سنگ تمام گذاشت تا تلفات جانی كمتر باشد. 🔻خود وقتی این خاطره را تعریف میكرد روی این نقطه انگشت میگذاشت كه در 50 بار نتوانستم ، اما شب عملیات با خدا از نقطه مورد نظر بیرون آمدیم و این یعنی كه عالم غیب به ما كمك كرد و نیز در قرآن به (ص) می فرماید 'گمان نكنید شما تیر انداختید بلكه خداوند تیر انداخت' و این بود كه در شهید مهدی كه در دامن علم و دانش و قرآن بزرگ شده بود وجود داشت. ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✍🌹✍🌹✍🌹✍🌹✍🌹 به یاد شب شام غریبان شهدای گمنام ، ... 🌻با هر سختی و مشقتی بود در زیر گلوله هایی که از زمین و آسمان بر سرمان می بارید و خستگی شب گذشته ؛ عبور از و شکستن خط و پاکسازی خط مقدم و سنگر های ها و انتقال مجروحان تا قایق ها و خلاصه یک شب و هدایت نیروهای راه گم کرده شیرازی،به هر زحمتی بود امید معزی که ا ز ناحیه بازوی دست راست شده بود را به ساحل جزیره مینو رساندم 🌼و خودم که خیلی خسته بودم ، روی گل و لای کنار رودخانه روی صورت افتادم و تقریبا از حال رفتم در آن حالت بی حالی که صورتم روی گل ها بود منو که می‌دیدند پا می گذاشتند روی کمرم و می گفتند آخی این طفلکی گناه داره؛ شهید شده و واقعا منو شهید کردند.😬 🌿به دلیل خستگی به همان حال بودم و کم کم بلند شدم و به راه افتادم. تا سر جاده رسیدم و با یک خودرو تا بیمارستان امام علی علیه السلام رفتم و کف پاهایم که بر اثر راه رفتن روی سیم های تاول زده بود را پانسمان کردم و بعد خودم را به مقر موقت گردان کربلا در منطقه بریم ساختمان مقابل مسجد بهبهانی ها رساندم و تعدادی از دوستان را در آن مکان دیدم که هر کدام در کنجی خلوت کرده بودند و در فراق فرمانده و همرزمانشان گریه می کردند. بعد از ساعاتی حمام کردم و لباس هایم را عوض کردم.دم غروب فرمانده گردان حاج علی رضا معینیان غواص ها را در اتاقی جمع کرد و گفت که امشب تعدادی داوطلب می خواهیم که بروند و جسد حاج اسماعیل فرجوانی و هر را که توانستند بیاورند. من و محمد رضا علیزاده و چند نفر دیگر داوطلب شدیم و حتی لباس های مان را پوشیدیم. ولی در لحظه آخر، آقای معینیان فرمودند که از فرماندهی لشکر پیام آمده که نیست این عملیات انجام شود به دلیل هشیاری نیروهای عراقی، و ده_مان_به_دلمان_مانده_است. راوی:علی اصغر مولوی ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✍🌹✍🌹✍🌹✍🌹✍🌹 به یاد شب شام غریبان شهدای گمنام ، ... 🌻با هر سختی و مشقتی بود در زیر گلوله هایی که از زمین و آسمان بر سرمان می بارید و خستگی شب گذشته ؛ عبور از و شکستن خط و پاکسازی خط مقدم و سنگر های ها و انتقال مجروحان تا قایق ها و خلاصه یک شب و هدایت نیروهای راه گم کرده شیرازی،به هر زحمتی بود امید معزی که ا ز ناحیه بازوی دست راست شده بود را به ساحل جزیره مینو رساندم 🌼و خودم که خیلی خسته بودم ، روی گل و لای کنار رودخانه روی صورت افتادم و تقریبا از حال رفتم در آن حالت بی حالی که صورتم روی گل ها بود منو که می‌دیدند پا می گذاشتند روی کمرم و می گفتند آخی این طفلکی گناه داره؛ شهید شده و واقعا منو شهید کردند.😬 🌿به دلیل خستگی به همان حال بودم و کم کم بلند شدم و به راه افتادم. تا سر جاده رسیدم و با یک خودرو تا بیمارستان امام علی علیه السلام رفتم و کف پاهایم که بر اثر راه رفتن روی سیم های تاول زده بود را پانسمان کردم و بعد خودم را به مقر موقت گردان کربلا در منطقه بریم ساختمان مقابل مسجد بهبهانی ها رساندم و تعدادی از دوستان را در آن مکان دیدم که هر کدام در کنجی خلوت کرده بودند و در فراق فرمانده و همرزمانشان گریه می کردند. بعد از ساعاتی حمام کردم و لباس هایم را عوض کردم.دم غروب فرمانده گردان حاج علی رضا معینیان غواص ها را در اتاقی جمع کرد و گفت که امشب تعدادی داوطلب می خواهیم که بروند و جسد حاج اسماعیل فرجوانی و هر را که توانستند بیاورند. من و محمد رضا علیزاده و چند نفر دیگر داوطلب شدیم و حتی لباس های مان را پوشیدیم. ولی در لحظه آخر، آقای معینیان فرمودند که از فرماندهی لشکر پیام آمده که نیست این عملیات انجام شود به دلیل هشیاری نیروهای عراقی، و ده_مان_به_دلمان_مانده_است. راوی:علی اصغر مولوی ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌹غواص شهید یوسف خوئینی🌹 فرزند زوج نظامعلی و مطهره مهری در سال ۱۳۴۷ در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش به غیر از یوسف دو فرزند پسر و یک فرزند دختر دارد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی مقطع راهنمایی را در مدرسه رزاق افشارچی به پایان برد و برای ورود به مقطع دبیرستان وارد مدرسه شهید محمد منتظری شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان شهید محمد منتظری گردید. وی در زمان با داشتن سن کمش در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در پایگاه‌های بسیج فعالانه شرکت می‌کرد. وی پس از چندی به بسیج رفت و با ثبت‌نام در بسیج و سپری کردن آموزش‌های مقدماتی به سوی منطقه جنگی جنوب اعزام شد و پس از چند ماهی با شرکت در یک دوره آموزش به مردان غواصان خط‌شکن دریادل پیوست و با شرکت در عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه در رودخانه اروند به شهادت رسید. پیکر مطهرش را پس از تشییع در گلزار پایین شهدای زنجان به خاک سپردند. ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
شهید محمدحسن اکبری  🌷🍃  🍃           🌾شهدا خیلی غریب اند بخصوص شهدای . ✨پیکرمحمدحسن هنوز نیامده برای ما. و پیکرش همچنان است. در روستایمان سیدشهاب به دنیا آمد. اما در تهران پیش من زندگی میکرد. ۷_۸ سالی میشد .  از اول راهنمایی تا دبیرستان. جبهه را از دبیرستان شروع کرد. اینجا هم رشته تجربی در دبیرستان نمونه شریعتی نمونه بود. در منطقه نمونه در تهران کنار ما.  و این رتبه منطقه یکش بود.  دانشگاه هم که کنکور داد و قبول شد رتبه اش دوهزار شد. انتخاب های بالا زده بود ولی پزشکی های  قبول نشد اماچون رتبه اش خوب بود می توانست رشته های خوب دیگر یا رشته های دیگر پزشکی را شهرستانها قبول شود.. محمدحسن چند ماه بود بعد رفت و بعد از آن رفت برای عملیات و در گردان و درهمین عملیات شد.   شهیدمحمدحسن اکبری هست که کربلای چهاریه و اهل تویسرکان و مفقودالجسده. محمدحسن و شهید ساکی خیلی باهام رفیق بودن تو جبهه تاحدی که محمد هم مثل رضا موهاشو کوتاه میکرده. قد هر دوتاشونم یچیزی حدود دومتره.. البته قد بلندترینشون حاج کریمه که اولین باری که دیدمش گفتم ماشاءالله قد😂   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
⁦⁦🕊️⁩🌷 زندگینامه غواص شهید اکبر پاشائی اکبر بعد از ، چند بار نیز در حفظ خطوط فاو شرکت نمود و بالاخره که غواصی برایش یک آرزوی دیرینه بود نصیبش شد و با لباس در کربلای۴ شرکت نمود و دو هفته از عملیات نگذشته بود که در عملیات پیروزمندانه کربلای۵ شرکت کرد. به حکایت یکی از همسنگرانش که می گفت: اکبر بعد از این که از مرحله اول کربلای۵ برگشته بود و در حالیکه در دو عملیات متوالی شرکت نموده بود نیاز به استراحت داشت و بعد از مدتی مرحله دوم عملیات شروع شد و در حالیکه از طرف ستاد فرماندهی قرار بود شرکت نکنند اما اکبر با چشمان گریان از فرماندهش اجازه رفتن می‌خواست اما آنان جواب منفی می‌دادند‌ و دوباره اکبر تجهیزات خویش را با شور و شوق فراوان آماده می‌نمود و دوباره به سوی فرماندهش التماس‌کنان می‌شتافت و بالاخره اجازه شرکت در عملیات به او داده شد و همیشه ندایش این بود که باید جنازه پسرعمویم را که در منطقه به شهادت رسیده است پیدا کنم و یا باید خود نیز پیش او روانه شوم. آری! اکبر به آرزوی دیرینه‌اش دست یافت و همچون سایر شهدا، مظلومانه در عملیات در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۵ در شلمچه به خیل شهدا پیوست و پیکر خونین او در گلزار شهدای وادی رحمت آرام گرفت. 🌷یادش گرامی و راهش پر رهرو.
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
شهید ابراهیم اصغری ۱۳۳۶در استان زنجان چشم به جهان گشود. تولد ابراهیم نور امید را در دل خانواده پاشید
ابراهیم برای پیروزی اسلامی هم‌دوش با جمعیت خداجوی تلاش‌های زیادی کرد و از آنجا که صدای خیلی خوب و زیبایی داشت در راهپیمایی‌ها شعارها را سر می‌داد. با شروع جنگ تحمیلی در حق علیه باطل حضور یافت و شمع محفل دوستان و خود شد. در لشکر۱۷ علی بن ابیطالب (ع) در چندین عملیات شرکت کرد و به وظیفه‌ی دینی و ملی خود عمل نمود. پس از بدر به لشکر ۳۱ عاشورا قدم گذاشت و در واحد لشکر مشغول خدمت شد. به خاطر تقوی و شجاعت خاصی که داشت خیلی زود زبانزد دوستان خود شد. قبل از ۸ یکی از مربیان آموزش گردان‌های خط شکن بود.
فرمانده دسته .بود.در عملیات کربلای ۴وقتی رسیدند ساحل دشمن؛ فکش تیر خورده بود .خیلی درد داشت.از شدت درد فریاد می‌زد.هوا بود.یکی با تشر گفت ساکت باش .محل نیرو هارو لو میدی.بعد از آن دیگه سکوت کرد..تاچند روز بعد از از آن سوی اروند دستش را تکان میداد. ودرخواست کمک داشت ولی کاری از دست ما ساخته نبود.برادرش هم مرتضی گردان بود.وخیلی بی تابی می‌کرد.بعد چند روز هم آسمانی شد.اقا مهدی جنازه مطهرش ۱۴ سال مهمان رود بود.وبعد به باز گشت.   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فرمانده دسته .بود.در عملیات کربلای ۴وقتی رسیدند ساحل دشمن؛ فکش تیر خورده بود .خیلی درد داشت.از شدت درد فریاد می‌زد.هوا بود.یکی با تشر گفت ساکت باش .محل نیرو هارو لو میدی.بعد از آن دیگه سکوت کرد..تاچند روز بعد از از آن سوی اروند دستش را تکان میداد. ودرخواست کمک داشت ولی کاری از دست ما ساخته نبود.برادرش هم مرتضی گردان بود.وخیلی بی تابی می‌کرد.بعد چند روز هم آسمانی شد.اقا مهدی جنازه مطهرش ۱۴ سال مهمان رود بود.وبعد به باز گشت.   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
*بسم الله الرحمن الرحیم ؛ خدمت دوستان گرامیم سلام علیکم ؛ روایت با کبوتران دیار آفتاب ؛ شماره ۵۸۴ ؛ بیائید عاشقی را روایت کنیم ؛ ز یاران عاشق حکایت کنیم ؛ بزرگواران ؛ دنیا مشتش را باز کرد ؛ شهدای والامقام گل بودند و لیکن ما و امثال ما پوچ بودیم ؛ لذا خداوند آنها را با خود برد و دنیای و زمان وانفسای امروزی ما را ؛ با خودتتون ؛ فرق از کجا تا به کجا ؟ درددلم زیاد است ولی فرصت اندک ؛ بهرحال بگذار بگذرم ؛ احتراما شناسه عکس ایستاده از راست ؛ بزرگ مرد کوچک ؛ شهید والامقام غواص ؛ علی حاج علی بیگی ؛ شهید گرانقدر غواص ؛ علی لطیفی ؛ شهید عالیقدر غواص ؛ سيد ابراهیم میرجمالی ؛ و برادررزمنده غواص ؛ محمود ثابتی ؛ عکسی که مشاهده میفرمائید تعدادی از شهدای هستند که در یکی از مناطق عملیاتی لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب عليه السلام ؛ قبل از عملیات کربلای ۴ و۵ ؛ در گرفته شده است ؛ سلام وصلوات نثارارواح مطهرتمامی شهدای گرانقدرمان ؛ شهدای والامقام ۸ سال دفاع مقدس و حرم اهل بیت علیهم السلام ؛ بویژه شهدای مظلوم غواص ؛ علی الخصوص شهدای حاضر در این عکس ماندگار و ارزشمند * راوی ؛ مختاری ؛ ۲۳ ؛ ۲ ؛ ۱۴۰۲ *   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
در عملیات #رمضان از ناحیه بازو مجروح شد ، او بعد از طی دوران نقاهت در بیمارستان دوباره به منطقه برگش
در با عنوان معاون یکی از گروههای تخریب ضربات بر دشمن وارد کرده و در ادامه عملیات به عنوان مسئول دسته در یکی از های لشکر ۲۱ امام رضا در فاو دشمن را عقب رانده و فاو را تصرف می کنند در ماموریت تشکیل گردان به واحد تخریب داده میشود تا عملیات های آبی ،خاکی در منطقه ی شلمچه؛ با موفقیت انجام گیرد.
جمعی از رزمندگان گردان ۴۰۸ لشگر ثارالله
لباس‌دامادی‌هم‌گرفتہ بودندولےلباس‌ پوشیدندوبہ‌معشوق‌رسیدند🕊🥀 ۴ 🌙
. ▪️ سال1345همزمان با سالروز تولّد امام جعفرصادق(ع) در روستاي اشـيک آغاسي محله جنوبي منطقه خطبه سراي تالش در يک خانواده مذهبي ومتديّن بدنیا اومد و اسمش رو گرفتند.جعفر  از سال ۱۳61 الي۱۳۶۴ در تمامي عمليات 25 کربلا شرکت داشت.جوان‌ترین گیلانی سپاه از فرماندهـان اطلاعات‌ و عملیـات و ۱۶ قدس شهید کـه شب و روز نمی‌ شنـاخـت همـواره زیـر آب گِل‌ آلـود و خـروشـان یا بین نخلستان‌ هـای سوزان و لابلای نیزارهای‌ باتلاقی‌ به‌عنوان فرمانده تیم‌ِ ویژه ردیابی‌و شناسایی مقرِ اصلی‌ دشمن بیـدار و آگاه به نا محسوس‌ ترین شکل ممکن درحال رصد اطلاعاتی دشمـن بود و سرانجام در ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ در کنار رود ارونـد در عملیات والفجر۸ ، فاتحانه در حالیکه لباس به تن داشت بـه فیض شهـادت رسید. 🇮🇷🌷 .   ⊰❀⊱ 🌊🥽 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍃🍂 🍂 🌷🍂 🍂🌷 به روایت 🌷 🌷 🍃🌾🍃 🌾 وقتی رفتم به ، خیلی کوچک و کم سن وسال بودم معمولا هم خیلی ازمسائل جنگ آشنا نبودم و بچه ها را خوب نمی شناختم. شهیدان:، و در یک چادر بودند . تقریبابچه هایی که در سن رنجی بودند و وضع تحصیلی هم آنها بیشتر باهم ارتباط داشتند. 💦 یک روز بارانی بود که ما در منطقه ۳بار مقرمان عوض شد. یکبار جایی که بمباران شد و به رسید ، اسباب کشی کردیم و رفتیم آنطرف گتوند در سمت راست گتوند. در اسباب کشی ها خیلی صحنه های جالب را آدم می دید . مثلا بارهای سنگین را چه کسانی برمی داشتند .یا تانکر را چه کسانی جابجا می کردند. یا آب را دست به دست می دادیم تانکرهای 20 لیتری را می رساندیم تا به کنار آب و به تانکری که آن بالابود .برای آب آشامیدنی نمیشد از رودخانه استفاده کرد باید با یک قایقی آب آشامیدنی می آوردند در 20لیتری پر میکردند بعد می آوردند کنار اسکله که بودیم باز دست به دست باید می بردیم تا کنار مقر. آنجاها شهید ساکی معمولا خیلی حضور پر رنگی داشت و بیشتر کمک میکردند. دوباره مقر سوممان آمد سمت چپ گتوند . سمت رودخانه که جاده وجود داشت و بارندگی شد. یک روزکه بارندگی بود و آموزش نداشتیم (چون رودخانه طغیان کرده بود) . آن موقع یادم هست زیرباران شهید ساکی نشسته بود داشت قابله بزرگها را می شست. 🌸..... @Karbala_1365