eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
242 دنبال‌کننده
743 عکس
40 ویدیو
75 فایل
☑️ کسی که حرفای این کانال را جدی بگیره، خره. 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
عقل یشمی خال‌خال پشمی
✅#تحلیل آرای مردمی مرحله دوم #خنداننده_شو 🔸« ضرورت صیانت از #طنز_بدنه » ⬇️ https://eitaa.com/aliebr
باسمه 🔰 آرای مردمی مرحله دوم ✅« ضرورت صیانت از » 🔸این نتایج مرحله‌ی دوم مسابقه‌ی خنداننده‌شو است. مرحله‌ای که با جنجال خبری زیادی شروع شد و شب اول آن، نقدهای زیادی را برانگیخت. شب‌جمعه‌ی هفته‌ی گذشته نتایج آرای مردمی را اعلام کردند. نتایج واقعا توجه‌برانگیز بود که تحلیل آن، نکات خوب و آموزنده‌ای می‌تواند داشته باشد. 🔸قبل از هر چیز، توجه به یک نکته در تحلیل این آمار، به عنوان مقدمه لازم است و آن اینکه هرچند هدف اصلی رای‌گیری، انتخاب باکیفیت‌ترین‌هاست؛ اما رای مردمی، الزاما فقط‌وفقط رای به کیفیت نیست. عمده کیفیت است ولی عوامل و پارامترهای متعدد دیگری هم دخیل است. مثل حال خوب داشتن رای دهندگان، مثل دل‌سوزی و مثل عوامل جانبی و حواشی افراد (مثل ادب و نزاکت یا ناراحتی و غصه و...). به عبارتی مثلا اگر 80درصد کیفیت موثر باشد، 20درصد هم مربوط به عوامل دیگر است. 🔸شب اول از مرحله‌ی دوم، نقدها و جنجال زیادی به‌پا کرد. عده‌ای -با بیان خوب یا بد- به حرکت ناشایست بعضی از شرکت‌کنندگان ایراد گرفتند و در مقابل نیز عده‌ای این نقدهای فرهنگی را آروغ روشنفکری و اخلاق‌نمایی نامیدند. خب حالا با فاصله گرفتن از آن حواشی، می‌توانیم بر اساس آمار و ارقام، مسئله را تحلیل کنیم. 🔸مطابق آمار مردمی، مشارکت در روز اول کمتر از روزهای بعد است. کمی رای افراد روز اول را نمی‌شود فقط‌وفقط به‌پای کمبود بیننده گذاشت! زیرا شرکت‌کننده‌های قابلی در شب اول اجرا داشتند. اجراهای شب اول جدای از این‌که بی‌ادبی و بی‌اخلاقی داشت، طنز کاملی هم نداشت و بعضی‌ها اصلا خنده نداشت!! اینطور حساب کنیم که مخاطب بعد از دیدن دو-سه اجرا، بالکل از دیدن برنامه منصرف می‌شود و تلویزین را خاموش می‌کند و لذا اصلا اجرای آخر را نمی‌بیند یا اگر هم می‌بیند ترجیح می‌دهد به بحث نامناسب و زشت توالت و ر..دن (شرمنده‌ام که این لفظ را استفاده می‌کنم چون خود اجراکننده با صراحت و تکرار از این لفظ در اجرایش استفاده کرد) رای ندهد، لذا کمترین رای را کسب می‌کند. کم‌فروغی و کم‌مایگی طنز و رعایت نکردن مرزهای عرف و فرهنگ، کمترین رای را برای شب اول به ارمغان می‌آورد! کسی هم که بیشترین طنز را در شب اول دارد، به‌عنوان کم‌ترین رای (نفر هشتم)، به مرحله بعد راه پیدا می‌کند. من اینطور می‌فهمم که: بیشترین تلاش بی‌ادبانه برای خنداندن، در بهترین حالت، نفر آخر است! 🔸در مقابل، کسی که حائز بیشترین تعداد آراست، باز هم خانم است؛ اما هم طنز لطیف و تمیزی داشت و هم نقد درست اجتماعی بود! دقیقا در همان شب سوم هم، شخصی جزو یکی از دونفر دارای کمترین رای است. این نشان می‌دهد رای‌ها از روی احساس و صرفا جو بیننده نیست. این موئدی است که شب اول هم به اندازه‌ی شب سوم مخاطب و بیننده داشته، ولی چون از اجرا لذت نبرده،‌ رای نداده. نزدیک بودن آرای سه‌نفر اول که در دو شب متفاوت اجرا داشته‌اند هم موئد دیگری برای همین مسئله است. حتی اگر 50-60هزار رای نفر هفتم از روی حال‌خوب‌داشتن شب سوم باشد، باز هم از نفر هشتم جلوتر است!! 🔶نتیجه‌گیری من این است که « ، را می‌پذیرند و را پس می‌زدند.» لذا اگر نقدی برای ضرورت حفظ مرزهای اخلاقی می‌شود، تلاشی برای مطالبه‌ی نیازهای خودِ جامعه است؛ تحمیل نیست! هنرمند یا نویسنده یا هر انسان شریفی که برای جامعه کار می‌کند و برنامه می‌سازد، باید مخاطب خود را بشناسد و مرزها و قواعدش را رعایت کند. مگرنه روسیاهی‌اش برایش می‌ماند. مردم خودشان با این رای، طنز موردنظرشان را انتخاب کردند. 🔸طنز بدنه، یعنی . یعنی خانواده‌ای راحت دور هم بنشینند و هندوانه بخورند و بخندند و لذت ببرند! آروغ روشن‌فکری، دقیقا همین ناله‌کردن‌های عده‌ای از وجود مرزها برای طنز و شوخی است؛ نه تذکرهای خیرخواهانه‌ی اخلاقی. را با لوازم و مقتضیات خاص خودش، جدی بگیریم و از دودوتاچهارتا کردن‌های فاصله‌گرفته از فرهنگِ بدنه، فاصله بگیریم. . 🔹پ.ن: متاسفانه آمار کامل در اینترنت نبود؛ مجبور شدم برنامه را دوباره دانلود کنم و آمار را یادداشت کنم.☺️ 🖊علی.ا - 96.4.21 (اگر افتخار دادید و مطالعه کردید، از نقدونظرتان استفاده می‌کنم💐) [ ] 🆔 @aliebrahimpour_ir
قوميتها 🔹 آن جايى كه قصد، استهزاء و #باشد، آنجا مسلما حرام است؛ اما #نیست. 🔹اگر قصد تمسخر نباشد مشکلی ندارد. [ #####] 🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
. باسمه . 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬 ✳️عنوان: «ساعت5عص
. باسمه . 🎬 سینمایی🎬 ✳️عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامه‌ای آیتمی؟✳️ . [نسخه و ] . ▫️علی ابراهیم‌پور▫️ . ( از چهار) 💠 جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی مدیری در «ساعت5عصر» نیز -برخلاف آثار قبلی مدیری خصوصاً دورهمی- بسیار سیاه و کدر است! هیچ‌کدام از طبقات اجتماعی موجود در رویدادهای فیلم، نرمال و مورد تأیید نیستند. برای مثال در سکانس بهشت زهرا، با سه نوع مردم مواجه هستیم: هنرمندانی که فهمی از مجلس عزا ندارند؛ مردمی که همچون بربرها به دنبال سلبریتی‌ها هستند و اقوام پیرمرد فوت‌شده که احمق‌وار به هم‌نگاه می‌کنند و وظیفه‌شان را انجام نمی‌دهند! همسر خارج‌رفته، جاسوس است؛ مأمور اطلاعاتی، گیج است؛ مسئول بانک، دروغگو است؛ ساکنین متمول ساختمان غیرمنطقی‌اند و... و حتی یگانه عاقله‌انسان فیلم‌های مدیری -یعنی سیامک‌انصاری- هم در این فیلم عاقل نیست و چنان‌که گفته شد، منفعل و گیج است! در چنین ملغمه‌ای که هیچ روزنه‌ای از شعور -جز در مشتی فرسوده و از کارافتاده (=ساکنین خانه‌ی معتاد منگ)- یافت نمی‌شود، پس چه امیدی به رشد و تغییر است؟ و اساساً با چنین نگاهی به مردم، مخاطب اصلاح‌گری باقی می‌ماند که فیلم بخواهد نقد اجتماعی را برای او روایت کند؟ آیا به‌راستی نویسنده و کارگردان «ساعت5عصر» همان مدیری دغدغه‌مندی است که در هر هفته دو شب تلاش می‌کند با مواجهه و گفت‌وگوی مستقیم با مردم، کاری کند که -به قول خودش- اتفاقات خوب برای مردم بیافتد؟! 💠 غیر از فیلم‌نامه، کارگردانی نیز با مشکل روبروست. کارگردان نتوانسته سینما بیافریند. به‌نظر می‌رسد تجربه‌ی بلندمدت سالیان دراز مدیری در برنامه‌سازی در فضای بسته، قدرت کار در فضای باز را از او گرفته است. همکاری با یکی از بهترین تصویربردار سینمای ایران (محمود‌کلاری) نیز نتوانسته در این زمینه توفیقی برای او به ارمغان بیاورد. کارگردان اصرار دارد از نماهای باز فرار کند؛ حتی در صحنه‌های پرجمعیت هم نماهای باز مشاهده نمی‌کنیم؛ لذا سکانس‌های پرجمعیت نیز بی‌فروغ و کم‌مایه برداشت شده‌اند. 💠 «ساعت5عصر» در قدوقواره‌ی اثر سینمایی نیست. مدیری می‌توانست با پلاتوهای چند دقیقه‌ای‌اش در وسط فرازهای داستان این فیلم، یک قسمت کامل از برنامه‌ای آیتمی مثل «شوخی کردم» بسازد. «ساعت5عصر» تمام هنر مدیری در سینماست یا شوخی او با مخاطب است؟ مفاهیم انتقادی فیلم، در نهایت خلاصه‌ای از چند قسمت از استندآپ‌های دورهمی اوست! هرچند ساعت5عصر به‌عنوان کار اول مدیری توانست رکوردهایی بشکند و احتمالاً به فروش نسبی خوبی دست پیدا کند، اما حتماً آینده‌ی سینمایی مدیری با این دست‌فرمان با چالش‌هایی جدی روبروست. //پایان// [ ] 🌐 @aliebrahimpour_ir
. باسمه . 🎬 سینمایی🎬 . « » ✳️عنوان: .«قهرمانان کوچک»؛ جرعه‌ای حالِ خوب برای خانواده . [نسخه و ] . ▫️علی ابراهیم‌پور▫️ . ( از دو) 0⃣ صفر- از میان چند گزینه‌ی موجودِ روی پرده که هم جزوشان یکی از فیلم‌های توقیفی است و هم یکی از فیلم‌های مورد تحسین منتقدین، پیشنهاد محمد، «قهرمانان کوچک» بود. من اما با اشاره به توقیفی بودن یکی دیگر از گزینه‌ها، پیشنهاد دیگری داشتم. محمد با تاکید بر اینکه این زردبازی‌ها را ول کنم، یادآور شد که سه فیلم آخری که دیده‌ایم، همگی در ژانر نکبت بوده‌اند و هرکدام از آن یکی متهوع‌تر؛ پس برویم فیلمی ببینیم که «حالمان را خوب کند». من در واقع در این یادداشت-گزارش می‌خواهم بگویم چرا حق با او بود و گزینه‌ی پیشنهادی‌اش، یک پیشنهاد واقعا «حال‌خوب‌کن» محسوب می‌شود. 1⃣ یک- روی صندلی نشستیم و مقدمه و تیتراژ فیلم که شروع شد، از محمد پرسیدم «آیا از سرمایه‌گذار فیلم خبر دارد؟ اوج بوده یا حوزه هنری؟» و با جواب «نمی‌دانم» او، خودم ادامه دادم: اوج که نمی‌تواند باشد؛ اگر بود گوش فلک را کر می‌کرد! حوزه هنری هم تازه از بیست‌ویک‌روزبعدش فارغ شده و خسته‌تر از آن است که در یک سال، دو بار از این کارها کند! همان‌جا ایولی به آن کسی گفتم که در این گیرودار نابه‌سامان گیشه، ریسک و همّت کرده، آمده فیلمی برای کودک‌ونوجوان -حالا با هر معنا و مفهومی- ساخته. 2⃣ دو- «قهرمانان کوچک» فیلمی قابل‌اعتنا در ژانر خودش است. فیلم‌نامه‌ای قوی دارد. روایت شفاف، روان و روشن جلو می‌رود و برخلاف خیلی از فیلم‌های موجود، باگ داستانی ندارد. داستان چفت‌وبست درستی داشته و روابط علّی-معلولی سالمی به داستان چارچوب داده‌اند. هرچند نیم‌ساعت آخر، فیلم قدری از ریتمِ روایی‌اش می‌افتد، ولی با کارگردانی خوب حسین قناعت جبران شده است. 3⃣ سه- قهرمانان داستان، از جنس خودِ بچه‌ها هستند و این باعث می‌شود مخاطب کودک‌ونوجوان به‌راحتی بتواند با آن‌ها ارتباط بگیرد و هم‌ذات‌پنداری کند. آن‌ها نه‌شخصیت‌های کارتونی و عروسکی‌اند و نه کاراکترهای ماورایی. آن‌ها همین بچه‌هایی هستند که هر روز در مدرسه می‌بیند: ورزش می‌کنند؛ شوخی و تفریح می‌کنند؛ اهل فضای مجازی‌اند. اما در کنار همه این‌ها هدف و فکر دارند و برای آن تلاش و برنامه‌ریزی می‌کنند و در نهایت موفق می‌شوند. 4⃣ چهار- فیلم علاوه‌بر بچه‌ها، برای خانواده‌ها هم سرگرم‌کننده و آموزنده است. خانواده‌های شخصیت‌های اصلی فیلم، از جنس مردم معمولی‌اند. خانه‌ی دو برادر قهرمان فیلم، نه خانه‌ی چرک و کثافت ابدویک‌روزی است و نه از خانه‌های اکازیون بالاشهری. یک خانه‌ی کاملا معمولی؛ ولی مرتب و زیبا. آشپزخانه‌ی کوچک غیراُپن، حیاط نُقلی با درخت و گل و حوض، و نشیمن با مبل‌های معمولی و اتاق‌هایی فرش شده‌... همه‌وهمه، ما را کمک می‌کند فاصله‌ای با آن‌ها احساس نکنیم و از خودمان بدانیم‌شان. انتخاب این لوکیشن از دو جنبه اهمیت دارد: اولا، مدت‌هاست در پرده‌ی سینما، تصویری از چنین خانه‌ای ندیده‌ایم و این نکته‌ی قابل تاملی است: آیا برای فیلم ساختن همیشه باید سراغ چیزهای غیرمعمولی برویم؟ اساسا جایگاه مردم عادی اتفاقات جامعه و به تبع آن، سینما کجاست؟ مگر نه این است که بار اصلی حرکت جامعه و اتفاقات آن بر دوش مردم عادی است؟ پس چرا سینمای بدنه، اینقدر لاغر است؟ ثانیا، استفاده از چنین لوکیشنی به آرامش فکری مخاطب کمک می‌کند. تماشاچی، بعد از اتمام فیلم هیچ‌گاه به عناصر ظاهری غبطه نخواهد خورد و دقیقا سر سفره‌ی مضمون و محتوا خواهد نشست؛ یعنی دقیقا اتمسفری که در «درون خانه» جریان دارد. (ادامه دارد...). باسمه . 🎬 سینمایی🎬 . « » ✳️عنوان: .«قهرمانان کوچک»؛ جرعه‌ای حالِ خوب برای خانواده . [نسخه و ] . ▫️علی ابراهیم‌پور▫️ . ( از دو) 0⃣ صفر- از میان چند گزینه‌ی موجودِ روی پرده که هم جزوشان یکی از فیلم‌های توقیفی است و هم یکی از فیلم‌های مورد تحسین منتقدین، پیشنهاد محمد، «قهرمانان کوچک» بود. من اما با اشاره به توقیفی بودن یکی دیگر از گزینه‌ها، پیشنهاد دیگری داشتم. محمد با تاکید بر اینکه این زردبازی‌ها را ول کنم، یادآور شد که سه فیلم آخری که دیده‌ایم، همگی در ژانر نکبت بوده‌اند و هرکدام از آن یکی متهوع‌تر؛ پس برویم فیلمی ببینیم که «حالمان را خوب کند». من در واقع در این یادداشت-گزارش می‌خواهم بگویم چرا حق با او بود و گزینه‌ی پیشنهادی‌اش، یک پیشنهاد واقعا «حال‌خوب‌کن» محسوب می‌شود.
1⃣ یک- روی صندلی نشستیم و مقدمه و تیتراژ فیلم که شروع شد، از محمد پرسیدم «آیا از سرمایه‌گذار فیلم خبر دارد؟ اوج بوده یا حوزه هنری؟» و با جواب «نمی‌دانم» او، خودم ادامه دادم: اوج که نمی‌تواند باشد؛ اگر بود گوش فلک را کر می‌کرد! حوزه هنری هم تازه از بیست‌ویک‌روزبعدش فارغ شده و خسته‌تر از آن است که در یک سال، دو بار از این کارها کند! همان‌جا ایولی به آن کسی گفتم که در این گیرودار نابه‌سامان گیشه، ریسک و همّت کرده، آمده فیلمی برای کودک‌ونوجوان -حالا با هر معنا و مفهومی- ساخته. 2⃣ دو- «قهرمانان کوچک» فیلمی قابل‌اعتنا در ژانر خودش است. فیلم‌نامه‌ای قوی دارد. روایت شفاف، روان و روشن جلو می‌رود و برخلاف خیلی از فیلم‌های موجود، باگ داستانی ندارد. داستان چفت‌وبست درستی داشته و روابط علّی-معلولی سالمی به داستان چارچوب داده‌اند. هرچند نیم‌ساعت آخر، فیلم قدری از ریتمِ روایی‌اش می‌افتد، ولی با کارگردانی خوب حسین قناعت جبران شده است. 3⃣ سه- قهرمانان داستان، از جنس خودِ بچه‌ها هستند و این باعث می‌شود مخاطب کودک‌ونوجوان به‌راحتی بتواند با آن‌ها ارتباط بگیرد و هم‌ذات‌پنداری کند. آن‌ها نه‌شخصیت‌های کارتونی و عروسکی‌اند و نه کاراکترهای ماورایی. آن‌ها همین بچه‌هایی هستند که هر روز در مدرسه می‌بیند: ورزش می‌کنند؛ شوخی و تفریح می‌کنند؛ اهل فضای مجازی‌اند. اما در کنار همه این‌ها هدف و فکر دارند و برای آن تلاش و برنامه‌ریزی می‌کنند و در نهایت موفق می‌شوند. 4⃣ چهار- فیلم علاوه‌بر بچه‌ها، برای خانواده‌ها هم سرگرم‌کننده و آموزنده است. خانواده‌های شخصیت‌های اصلی فیلم، از جنس مردم معمولی‌اند. خانه‌ی دو برادر قهرمان فیلم، نه خانه‌ی چرک و کثافت ابدویک‌روزی است و نه از خانه‌های اکازیون بالاشهری. یک خانه‌ی کاملا معمولی؛ ولی مرتب و زیبا. آشپزخانه‌ی کوچک غیراُپن، حیاط نُقلی با درخت و گل و حوض، و نشیمن با مبل‌های معمولی و اتاق‌هایی فرش شده‌... همه‌وهمه، ما را کمک می‌کند فاصله‌ای با آن‌ها احساس نکنیم و از خودمان بدانیم‌شان. انتخاب این لوکیشن از دو جنبه اهمیت دارد: اولا، مدت‌هاست در پرده‌ی سینما، تصویری از چنین خانه‌ای ندیده‌ایم و این نکته‌ی قابل تاملی است: آیا برای فیلم ساختن همیشه باید سراغ چیزهای غیرمعمولی برویم؟ اساسا جایگاه مردم عادی اتفاقات جامعه و به تبع آن، سینما کجاست؟ مگر نه این است که بار اصلی حرکت جامعه و اتفاقات آن بر دوش مردم عادی است؟ پس چرا سینمای بدنه، اینقدر لاغر است؟ ثانیا، استفاده از چنین لوکیشنی به آرامش فکری مخاطب کمک می‌کند. تماشاچی، بعد از اتمام فیلم هیچ‌گاه به عناصر ظاهری غبطه نخواهد خورد و دقیقا سر سفره‌ی مضمون و محتوا خواهد نشست؛ یعنی دقیقا اتمسفری که در «درون خانه» جریان دارد. (ادامه دارد...) [ ] 🌐 @aliebrahimpour_ir
🌳« فعالیت‌های کانال » 🌿 من، علی‌ابراهیم‌پور با افتخار از نسل همان وبلاگ‌نویس‌هایی هستم که با صدای قریچ‌وریچ دایل‌آپ اینترنت را کشف کردیم و با بلاگفا صاحب تریبون شدیم و بعد از هر اتفاق یا رویدادی، پستی می‌گذاشتیم و رفقای‌مان را پیوند می‌کردیم و بعد از هر پست جدید سراغ وبلاگ‌های دوستان می‌رفتیم و با کامنتِ «من آپم» هم‌دیگر را از پست جدیدمان با خبر می‌کردیم. «عقل سرخ» امتداد همان رویکرد است! منتها آنجا شکلک‌هایش گاهی انیمیشنی بود و اینجا نیست! 🌿 «عقل سرخ» محوریت موضوعی ندارد؛ حتی محوریت سبکی و فُرمی هم ندارد. اما محوریت شخصی دارد! یعنی همه‌اش را من می‌نویسم یا برای من مهم‌اند. لذا به تناسب شئونات مختلف یک انسان، تفاوت سبک و موضوع در این‌جا هست. از این جهت شاید «عقل سُرخ» شبیه کشکول باشد؛ خب باشد! مگر آن‌هایی که کشکول نشدند، کجای دنیا را گرفتند؟ 🌿 گاهی گزارش فعالیت‌ها را می‌دهم؛ گاهی نسبت به اخبار و رویداد‌های جامعه واکنش نشان می‌دهم؛ گاهی دل‌نوشته می‌نویسم؛ گاهی مطالبی از دیگران که توجهم را جلب کند را می‌کنم؛ گاهی مطالب خیلی قدیمی‌ام را می‌دهم؛ گاهی جملات و متون جالب از و و گرفته تا صحبت‌های اساتید و بزرگان مثل و را پخش می‌کنم؛ گاهی با یک صوت موسیقی از خودم و دیگران پذیرایی می‌کنم؛ گاهی های درسی‌ام را پخش می‌کنم؛ گاهی مطلبی یا قرار می‌دهم. گاهی فایل‌های مفید را منتشر می‌کنم و کارهای مختلف دیگر! 🌿 گاهی مطالبی در یک گفت‌وگو ردوبدل می‌شود که به نظرم می‌رسد شاید مفید باشد؛ برای دیگران یا برای بعدا خودم. یک دستی به سر و رویش می‌کشم و اینجا منتشر می‌کنم. به دلیل ارتباط‌های مختلفی که پیش می‌آید، مطالب اینجا هم مختلف‌اند. در یک فُرم و سطح نیستند. گاهی مطلب رفاقتی است؛ گاهی مخاطب عمومی بوده؛ گاهی شوخی و طنز است؛ گاهی نقداجتماعی عمومی است؛ گاهی هم مطلب تخصصی. همه را به یک چشم نمی‌شود راند! مقام‌ها و تخاطب‌های مختلف، ادبیات‌ها و فُرم‌های مختلف را طالبند. 🌿 در این بین شاید مهم‌ترین مطالب منتشره در مربوط باشد به ها، ها و ها (که ها هم جزو همین دسته‌اند). با همین هشتگ‌ها می‌توانید پیدایشان کنید. ، اعم از یا ، هایی هم که منتشر شده‌اند را نیز. مطالب مفید برای ، ها (اعم از یا ) یا مطالب که عموما مربوط به هستند را هم با همین عناوین می‌توان پیدا کرد. 🌿 گاهی میان اتفاقات روزمره و غیرروزمره چیزی ذهنم را درگیر می‌کند. گاهی است و گاهی . این‌ها را هم می‌توان با هشتک (و گاهی ) پیدای‌شان کرد. 🌿 بعضی مسائل را به صورت موضوعی هم می‌توان در اینجا پیدا کرد: ( ؛ ؛ ( ) ؛ ( ) ؛ ( ) ؛ ؛ . گاهی هم ی که یک مفید باشد. گاهی هم و از یا یا یا دیگران. در این جمع از آیات که با هشتگ یا یا منتشر می‌کنم هم نمی‌توان غافل شد. 🌿 ☑️ مطلب : خوش‌حالم که حرف‌هایم را می‌شنوید و بازخورد می‌دهید. واقعیت این است که بی‌نهایت از ها و شما انرژی می‌گیرم و استفاده می‌کنم. محرومم نکنید. ☺️🙏💐 🍀یاعلی مدد. 🍀خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خوشنود باشی و ما رستگار. 🌐 آدرس کانال عقل سرخ در پیام‌رسان تلگرام و ایتا: 🌐 @aliebrahimpour_ir
🔶️ چرا مدرسه موسوم به امام‌کاظم علیه‌السلام را دوستش ندارم؟ [بخش ابتدایی] (پیش‌درآمد: اینکه یک مکان برای شخص من نادوست‌داشتنی است، هیچ‌ربطی به نام مکان، سازنده‌آن، کارکنان‌آن و حتی خودواقعی آن می‌تواند نداشته باشد؛ بلکه صرفا به رابطه او با من بستگی دارد و پدیداری که از او در من شکل گرفته. بنابراین این متن نه یک توصیف آن مدرسه، بلکه واگویه‌ای شخصی از پدیداری است که از او در تخیلم شکل گرفته.) 🔻بیشتر دوران تحصیل سطوح‌عالی‌ام را در کلاس‌های آزاد مدرسه امام کاظم و مدرسه دارالعلم امام حسن و مدرسه امام حسین گذراندم. هنوز هم به اولی مراجعه می‌کنم؛ گاهی برای کتابخانه یا جلسات. اما شنبه این هفته (۱۴۰۱/۱۰/۳)، به طرز عجیبی احساس بدی نسبت بهش داشتم. در و دیوار برایم بدمعنا بود. حسی که به مدارس دیگر ندارم! اما چرا؟ 🔻یاد گفت‌وگویی افتادم که برای اولین‌بار حضورم در آنجا رخ داده بود؛ اوایل افتتاح، سالن همایش بسیار شیک و چشم‌نوازش میزبان جلسه‌ای بود که یکی از سخنران‌هایش دکتر پیغامی بود. برای دیدنش به مراسم رفته بودم. بعد نماز عشاء -در مسجد مدرسه- درباره‌ی یک بحث علمی پرسیدم جایی نمیشناسید که پروژه‌اش کند و از آن حمایت کند؟ با نگاهش به سقف ساختمان و سالن همایش اشاره کرد و نقل به مضمون و با شوخی گفت: ما باید از شما پروژه بگیریم؛ ما در تهران از ساختمان‌ها نداریم! 🔻این حرف یادم مانده تا امروز. مدرسه امام کاظم جزو مدرن‌ترین و بزرگترین مدارس علمیه قم است. بسیار زیبا و -احتمالا- حرفه‌ای طراحی و ساخته شده. اما به نظرم این مدرسه که به‌ظاهر بسیار دقیق و حساب‌شده است و همه چیز‌هایش سرجایش است، یک چیزش سرجایش نیست: طلبه! 🔻بله؛ طلبه! این مدرسه برای مصرف‌کننده نهایی طراحی و اداره نمی‌شود! ورودوخروجش، فضای سبزش، کتابخانه‌اش، طبقاتش، مدرس‌هایش، حتی سرویس‌بهداشتی‌اش برای من طلبه نیست! پس برای چیست؟ برای از من بهتران! برای موسسات تا مکانی از اینجا بگیرند، برای اساتید که اتاقی برای تدریس بگیرند، برای اینکه مدرسه‌ای باشد که به‌ظاهر منظم کار می‌کند و به نظم و انتظام ظاهری‌اش، خوش باشد! 🔻کتابخانه منظم است، اینقدر منظم که برای هربار رفتن باید کانال‌ایتایی‌اش را چک کنی؛ یکبار هم کل پرونده‌های ثبت‌نامی را ریختند آشغالی و از نو ثبت‌نام کرده‌اند. موقع اذان هم همه را بیرون می‌کنند تا همه در صفوف نماز شرکت کنند. دم در ورودی، پر است از قوانین و اعلامیه‌های مربوطه. آنقدر قانون و مقررات دارد و این قانون‌ها را می‌خواهد در چشم مخاطب فرو کند. یاد آن شاهدمثال منبری می‌افتم که طرف نگهبان توالت مسجد بود، آفتابه‌ها را پر می‌کرد. یک چوب هم دستش بود. می‌رفتی برداری، با چوب اشاره می‌کرد که این‌یکی نه، آن یکی. حتی اگر اول کار می‌رفتی آن‌یکی را برداری، می‌گفت این‌یکی. حالا دورازجان‌ و بلاتشبیه و از باب قیاس مع‌الفوارق‌الکثیره، اینجا هم در حد خودشان می‌خواهند نظم و مدیریت را به رخ بکشند که بعله! 🔻سرویس‌های بهداشتی، چراغ اتوماتیک دارند. خیلی زیباست؛ نه؟ منظم و دقیق. منتها حین استفاده باید چند لحظه یک‌بار خودت را تکان بدهی که روشن بماند. (لازم به توضیح بیشتر درباره نتایج آن نیست. هست؟ 😅) 🔻دربان‌ها -که طبیعتا طلبه نیستند- (به جز یکی‌شان) زورشان می‌آید وقتی وارد می‌شوی و بهشان سلام می‌کنی، سرشان را بالا بگیرند و جواب بدهند. جدیدا هم کاغذ نصب کرده اند که بدون ارائه کارت شناسایی، کسی را داخل راه نمی‌دهند. والّا ادم از نگهبانان گیت نهادریاست‌جمهوری به مراتب برخورد گرم‌تر، اسلامی‌تر و انسانی‌تری حس می‌کند! 🔻مدرسه، جایی برای مباحثه ندارد! هنوز باورم نمی‌شود! فکر می‌کنم یکجایی هست که هنوز من پیدایش نکرده ام؛ مگرنه نمی‌شود که مدرسه جای مباحث نداشته باشد. مدرسه با زبان‌بی‌زبانی می‌گوید مباحثه بی مباحثه! (البته دوران کرونا برگه‌ای روی مدرس روبه‌روی مسجد نصب کرده بودند که اینجا جای مباحثه، ولی الان انجا کلاس است) 🔻مسجد؟ متاسفم! هرچند اخیرا از امام‌جماعت صاحب‌نفس نیز بی‌بهره مانده و هرچند بلافاصله بعد از اتمام نماز که هنوز الله‌اکبر تمام نشده، کلیپ اخلاقی از دو پروژکتور نصب شده از سقف پخش می‌شود، ولی هنوز نیم‌ساعت از پایان نماز نگذشته، کل برق‌های مسجد خاموش می‌شوند!! 😳 اینقدر تاریک که چشم‌چشم را نمی‌بیند. داشتید قران می‌خواندید؟ خب دیگه. عوضش یک چراغ سبز زیبا در محراب روشن است که اتمسفر معنوی را تامین می‌کند؛ اندک شیشه‌کاری‌های رنگی هم که دیگر نورعلی‌نور. ستون‌ها هم به خاطر طراحی زیبایشان جای تکیه ندارند! اما همه چیز زیباست؛ ظاهرا زیباست و سرجای خودش. @aliebrahimpour_ir
: لَا يَأْبَى الْكَرَامَةَ إِلَّا حِمَارٌ تا چند لحظه پیش، روحمم هم خبر نداشت که هیچ؛ به خیالم هم تصور نمی‌کردم که این جمله "لا یرد الاحسان الا الحمار" را که مدتها به شوخی با رفقا می‌گفتیم، مشابه روایتی از امیرالمومنین است! 😳 این هم امیرالمومنین با معنای آن توسط امام رضا در معانی‌الاخبار صدوق، ص۲۹۲. @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
🌳« #معرفی فعالیت‌های کانال #عقل_سرخ » 🌿 من، علی‌ابراهیم‌پور با افتخار از نسل همان وبلاگ‌نویس‌هایی
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 📌 پایان عقل‌سُرخ ☘در مباحثه اصول‌فقهی که با آقاسید داشتم، ذیل بحث اصول‌لفظیه، یک نتیجه‌ی جالبی گرفتیم و آن اینکه بازگشت همه‌ی اصول لفظیه به این اصل بر می‌گردد که: "آدم‌ها در هر جایگاهی که قرار بگیرند، می‌کوشند از جایگاه‌شان دفاع و حفاظت کنند". یعنی مثلا اگر من در موضع یک آدم حکیم باشم -خواه در پیش‌خودم، خواه در نگاه مخاطبین-، حرفی می‌زنم که حکیم‌بودنم حفظ شود. یا اگر در مقام شوخی باشم، حرف جدی نمی‌زنم و می‌کوشم طنازبودنم را متناسب با شرایط به‌نحواحسن تثبیت و حفظ کنم. ☘بعدا دیدم گافمن در نظریه نمایش‌اش، با استعاره‌ای زیبا می‌گوید آدم‌ها در صحنه‌های مختلف زندگی، نقش‌های گوناگونی بازی می‌کنند. هرکسی روی صحنه می‌رود، به بهترین شکل از تکنیک‌های صحنه استفاده می‌کند تا نقش‌اش را بازی کند: "مردم نسبت به این‌که دیگران چگونه آن‌ها را می‌بینند، حساس هستند، و از شکل‌های متعدد مدیریت تصویر استفاده می‌کنند تا دیگران را وادار کنند واکنش‌های مطلوب و دلخواه آن‌ها را نشان دهند." (جامعه‌شناسی گیدنز: ص۱۳۸) ☘من در آستانه‌ی ۳۰سالگی -که شاید نیمه‌عمر من باشد- می‌خواهم نقش/رُل/مقام را عوض کنم. من تا امروز نقش خودم را یک آدم فرهیخته‌ی کنشگر در میدان علم می‌دیدم؛ می‌خواستم یک استادِ فعال در علوم انسانی اسلامی بشوم و باشم. خودم را برای یک استاد حرفه‌ای آماده می‌کردم. ☘خب، طبیعی هم هست که متناسب با این نقش، فعالیت می‌کردم؛ می‌خواندم و می‌نوشتم و از این نقشم دفاع می‌کردم و می‌کوشیدم بهترینِ این صحنه جلوه کنم. ☘لازمه‌اش هم این بوده، من حتی در ذهنم هم می‌ترسم آزاد فکر کنم! این بدترین نوع اسارت است!! همیشه -حتی در پستوی ذهنم- یک جمع فرهیخته دور میز نشسته‌اند و افکارم را نقد علمی می‌کنند؛ و من حرفی نمی‌توانم بزنم و چیزی بنویسم، جز وقتی از زیر دست این اعزه رد شده باشد. حالا می‌خواهم زیر این میز بزنم! ☘اما امروز در سلامت کامل عقل، از این نقش استعفا می‌دهم. دیگر نمی‌خواهم خودم را در این مقام تعریف کنم و نقش فرهیخته بازی کنم. دیگر نمی‌خواهم با رعایت قواعد صحنه‌ی آدم‌های خیلی‌عاقل، خودم را در جمع‌شان فرو کنم و آدابی رعایت کنم که آن‌ها من را از خودشان بدانند. ☘شاید این حرف باعث نگرانی اهالی فرهیختگی شود اما من به هیچ عنوان جسارتی نمی‌کنم و خود را لایق نگرانی نمی‌بینم. آقا امام سجاد تعبیری در دعای ابوحمزه تعبیری را تکرار می‌کند که زبان حال من است: "مَا أَنَا يَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِي" یعنی من کی‌ام و چه ارزشی دارم؟ من هیچ سمت رسمی و عنوان خاص از جایی ندارم و هیچ مرجعیتی برای کسی ندارم که پیاده‌شدنم از این اتوبوس و زبان‌درازی‌ام به اعضای آن، خراشی روی کسی یا چیزی بیندازد! ☘پایان بازی این نقش و اعراض از این مقام، مساوی است با پایان ماموریت کانال عقل‌سُرخ. بنابراین وظیفه‌ی انسانی و اخلاقی خودم می‌دانم این پایان را اعلام کنم تا بیش‌ازاین وقت اعزه مخاطب را در این کانال تلف نکنم. ☘در صحنه فرهیختگی، مخاطب بیشتر کانال، مثل پامنبری بیشتر، خوشحالم می‌کرد؛ اما دیگر اشتیاقی به تعداد ندارم. بعضی از خیلی‌فرهیخته‌ها را خودم حذف کردم. مابقی اعزه انتخاب با خودشان است! ☘من می‌خواهم خودم باشم: یک آدم خیلی‌معمولی با درجات بالایی از حماقت. دوست دارم خودم را در یک جمع رفقای صمیمی‌ام تصور کنم که بی‌آلایش دری‌وری بگویم. علی ابراهیم‌پور نگارش: اردیبهشت۱۴۰۲ ارسال: ۲۸خرداد۱۴۰۲ @aliebrahimpour_ir
من اخیرا فکر می‌کنم تا آمدم به کاری نشده، نباید انجامش بده. چرا آدم باید بره زیر بار کاری که وظیفه نداره؟ چرا وظیفه‌سازی کنه؟ وظیفه‌سازی، از پایین است، ولی بعثت از بالاست. آقا در صحیفه، می‌فرماد خدایا به تو پناه می‌برم از . یعنی اینکه خودم رو بندازم در سختی. با دست خودم، به خودم فشار بیارم. خیلی از این وظیفه‌سازی‌های ما، است. الکی‌الکی خودمون رو بدبخت می‌کنیم. مثلا میگیم من باید مرجع‌تقلید بشم؛ من باید آیت‌الله بهجت بشم؛ من باید مجتهد بشم؛ من باید مفسر بشم؛ من باید سرباز خاص امام زمان بشم. من باید قاضی بشم. من باید استاد مبرز بشم. من باید کوفت و زهرمار بشم. خب اصلا کی گفته تو باید حتما مجتهد بشی؟ کی گفته تو باید مالک‌اشتر امام زمان بشی؟ یعنی امام زمان نشسته و کارش لنگ توهه؟ بشین دوغت را بنوش بابا! 🥛 هی خودت رو باد می‌کنی که من باید مجتهد بشم، در حالی که در ابتدائیات زندگیت موندی! کی به تو گفته اصلا باید بشی؟ چرا فکر می‌کنی حتما باید چیزی شد؟ ۲۰-۳۰-۴۰-۵۰-۶۰-۷۰ سالی هستیم و قراره بریم به ابدیت. این زمان بسیار بسیار کمیه برای اینکه فکر کنی می‌تونی توش چیزی بشی!! تازه بشی هم معلوم نیست واقعا به درد بخوری! معلوم نیست راضی بشی. چون خودت ساختی. از بالا نیست. توش و و و نیست. بجاش یکم تماشا کن. یکم زندگی کن. یکم نفس بکش. یکم شنا کن. یکم غرق شو. چه دردته که خودتو بندازی در لایه‌ی بعثت؟ چه د مرگته که بری بالای ساختمان و بعد خودتو پرت کنی پایین؟ بشین. بشین و دوغت را بنوش. ولی؛ ولی -اگر خدایی نکرده- وقتی مبعوث شدی، دیگه تمامه و شوخی بردار نیست. کل جهت‌گیری زندگی‌اش را باید بر اساس اون تنظیم کنی؛ همون‌طور که کرد و در گزارشش اومده. ولی الحمدالله عموما معمولی‌ها، مبعوث‌مپعوث نمی‌شن. یک گوشه نان و ماستشونو می‌خورن و رد می‌شن. چیزی هم به گردنشون نیست. 😇 @aliebrahimpour_ir
📌 وضعیت عالی است ✨ بسیار از وضعیت راضی و خوشحال هستم. به‌نظرم وضعیت به شدت عالی و نورانی و روبه‌رشد است. ✨ این جنگی بود که دیر و زود داشت، ولی سوخت و سوز نداشت. شرایط آمپاس قبل از جنگ، همه را اذیت می‌کرد. هم انقلابی‌ها از چرخه تکرارشونده خسته شده بودند، هم غیرانقلابی‌ها حرف‌های آقای خامنه‌ای را قمپز و توهم می‌دانستند. بالاخره یکجا باید این ماجرا روشن می‌شد. ✨ به برکت ترامپ که دنیا را در دور تند انداخته، حالا با این جنگ، ما پوست می‌اندازیم و وارد مرحله جدیدی می‌شویم. این نبرد البته قبلا هم بود، ولی حالا شفاف و صریح شد. ✨ هنوز طنین صدای شهیدسعیدعزیز حاجی‌زاده در فضا محو نشده که خطاب به مسئولین می‌گفت، نترسید! یعنی تا همین چندسال پیش، مسئولین تصور می‌کردند ما هیچ توانی نداریم. ✨ تعارف که نداریم، خود ما هم فکر نمی‌کردیم حرف‌های آقا درباره پوشالی بودن قدرت آمریکا و اسرائیل، اینقدر واقعی باشد. این جنگ نشان داد، واقعاواقعاواقعا حرفی برای گفتن داریم! واقعا انا رجل! ✨ از خدا که پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد، واقعا خداخدا می‌کنم ای کاش زودتر آمریکا هم رسمی وارد گود شود. حالا که گرم کاریم، یکبار برای همیشه کلک ماجرا کنده شود. ✨ اشتباه نکنید. من جنگ طلب نیستم؛ این جنگی است که باید اتفاق می‌افتاد. جنگ هزینه دارد، جنگ‌نکردن هم هزینه دارد. چقدر ما در این سال‌ها هزینه‌ی فکری و عمری و مالی دادیم؟ من فکر می‌کنم هزینه جنگ کردن و ختم قائله شدن، وقتی در بستر زمان سنجیده می‌شود، خیلی خیلی کمتر است. ✨ بالاخره شترسواری که دولادولا نمی‌شه. اگر ما مسلمانیم و اعتقادات واقعی داریم، باید پایش بایستیم و اثرش را هم ببینیم. نیم‌کش وسط که نمی‌شود! دنیا که برای چریدن و مردن نیست. اگر می‌خواهیم بمیریم، بگذارید درست‌وحسابی بمیریم. اگر هم زندگی می‌کنیم، باعزت زندگی کنیم. ✨ بالاخره یا کت تن خدای خامنه‌ای است، یا خدای ترامپ. این جنگ ثابت می‌کند که واقعا ان‌ ربی معی سیهدین یا نه. ثابت می‌کند که عصا بینداز و از بیم اژدها مهراس، توهم است یا واقعیت. از این به بعد، دیگر نیاز به بحث‌های مفصل ذهنی نداریم! راحت می‌گوییم: ؟ . ✨ خیلی شرایط پربرکت و با افتخاری است. ما واقعا داریم یک قدم برای امام زمان بر می‌داریم. کسی شکی دارد، مبارزه با اسراییل از برنامه‌های صاحب‌الزمان است؟ حالا ما داریم ضربات کاری به اسرائیل می‌زنیم. به‌به. ماشاءالله. چه ما که صبوری می‌کنیم، چه اویی که شهید می‌شود، چه سرداری که می‌جنگد، همه شریکیم. اگر بمیریم هم جلوی حضرت زهرا سر بلند می‌کنیم. ✨ حالا این وسط چه صحنه‌های زیبایی از همدلی مردم بروز پیدا می‌کند، خودش ماجرایی است... از جنگ متشکریم که جامعه تکه‌وپاره سال‌های اخیر را اینقدر قشنگ دوخت و منسجم کرد و نامساله‌ها را کنار زد. ✨ بعدازاین توان نظامی نیروهای مسلح، به شکلی تصاعدی رشد می‌کند. پدافندی که قبلا کفتر پر می‌داده، الان تجربه جدی جنگ دارد. شوخی نیست. موشک‌هایی که تهرانی‌مقدم و سلامی و حاجی‌زاده ساختند و فرصت آزمایش واقعی‌اش را پیدا نکردند، الان استفاده و تجربه شد. آماشالله. هر ساختنی بعد از این، قابل مقایسه با قبل نخواهد بود. نسل جدید نیروی انسانی که تربیت می‌شود، ایران را بیمه می‌کند. ✨ چیزی تا تشکیل امپراطوری سیدعلی حسینی خامنه‌ای حفظه‌الله باقی نمانده: . بعد از این جنگ، کسی نمی‌تواند به ایران و خامنه‌ای بگوید بالای چشمت ابروست. حبذا. لِمَن الملک؟ لله الواحد القهار. 😍 ✨ الحمدالله از این وضعیت جنگی که چقدر پربرکت است. الحمدلله الذی هدانا لهذا. ✨ حالا محکم برگردیم به زندگی روزمره‌مان. این دقیقا همان کمکی است که می‌توانیم بکنیم. @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۴.۰۳.۲۹
عقل یشمی خال‌خال پشمی
📌 دو رویکرد حوزوی به علم و مباحث جدید و سنت 🏷 (تقریر دقایق پایانی مناظره استاد #قائمی_نیا و استاد #ا
استاد قائمی‌نیا و استاد امینی‌نژاددو رویکرد به علم و سنت در بیان استاد امینی‌نژاد و قائمی‌نیا.mp3
زمان: حجم: 2.41M
🏷 (دقایق پایانی مناظره استاد و استاد با عنوان "ظرفیت‌های علوم عقلی در حل مسائل علوم شناختی" در مدرسه تابستانی دارالعلم) 📌 - تا وقتی دست علی یارتونه نترسید! ✨ این فایل را بارهاوبارهاوبارها بادقت گوش بدید و تقریرش را بخوانید! به نظر من، این ۳دقیقه، این مناظره بود که ارزش تامل و تدبر و تعمق دارد. موضوع که به سرانجام نرسید و طبیعی هم بود، ولی دو استاد در اینجا، درونی خودشان را شفاف بروز دادند. 🌱 من هردو استاد را از نزدیک می‌شناسم، هر دو احیاکننده‌ی من هستند و توفیق شاگردی‌شان را داشته و دارم و به آن مفتخرم: هر دو دغدغه‌ی پاسداری از دارند؛ هر دو به ضعف‌های و کارهای نشده معترفند؛ ☘ اما: 🔰 یکی معتقد است باید با تمام توان حکومت و سیطره فلسفه صدرایی را حفظ کرد. 🔰 یکی معتقد است باید با تمام توان سراغ مباحث علمی سنت‌های گوناگون قدیم و جدید رفت و از همه به اندازه قدشان استفاده کرد. ✅ این رویکردها، چیزی نیست که راحت بیان شوند! مفت از دست ندهید! 🌝 هر طلبه و اهل‌علمی بالاخره یکجایی در گوشه ذهنش باید در این دوگانه‌ی نسبت با علم و سنت، انتخاب کند. 😬 و جمله شوخی حاج‌آقای رضا قائمی‌نیا هم، در اوج شوخی، جدی بود و نکته داشت! 《تا وقتی دست همراهتونه، نترسید!》 ✴️ مهم اینجاست: 🖐 اگر داشته باشیم، چه مباحث سنتی چه مباحث جدید، قابل استفاده اند و می‌توانند به قرآن و سنت کمک کنند؛ 🖐 اگر نداشته باشیم، نه فقط از مباحث جدید، از مباحث سنتی هم باید بترسیم! که ما را دچار و و می‌کنند. @aliebrahimpour_ir