eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. باز کن اغوشت ای غفار، من برگشته ام سربه زیرو بی کس وبی یار،من برگشته ام دل به هرکس غیر تو دادم غرورم راشکست زخمی از بی مهری وآزار ، من برگشته ام ای رفیق ِ روزهایِ سخت دستم رابگیر کن نظر خورده گره در کار، من برگشته ام پیشِ این وآن بیا ودستِ من را رو مکن آبروداری کن ای ستار، من برگشته ام یادُرُستم کن همین امشب ویا مرگم رسان خسته ام از این همه تکرار ،من برگشته ام بارها و بارها شرمندة آقا شدم بازهم با لطفِ او این بار، من برگشته ام تا زمین خوردم بلندم کرد آقای نجف در پناهِ حیدرِ کرار، من برگشته ام مادرِ آئینه ها قلبِ مرا تطهیر کرد بادعایِ مادری غمخوار ،من برگشته ام بالبانِ تشنه هر مغرب دلم کرب وبلاست با سلامی لحظة افطار، من برگشته ام اربعین زینب صدا زد : کو علمدارِ حرم از میانِ کوچه وبازار ،من برگشته ام بعد از آن مجلس سکینه قهر کرده با همه گفت عمو : از مجلس اغیار، من برگشته ام مادری باسینة پُر شیر روضه خوان شده ای علی بایک دلِ غمدار، من برگشته ام مادری در پیش چشمم کودکش را شیر داد باامیدِ لحظه ای دیدار ،من برگشته ام ✍ .
. ما عبد ذلیل و روسیاهیم، ببخش! آلوده به هر نوع گناهیم، ببخش! ماه رمضان آمد و مهمان توایم ما منتظر بخشش شاهیم، ببخش! ✍ .
. الهی بنده ای آلوده هستم به دریای عطایت دیده بستم به کار من گره خورده خدایا سیه رویم دلم مرده خدایا ز طوفان گنه رفت حاصل من شکسته کشتی ام ای ساحل من به سویت آمدم با رو سیاهی تو براین رو سیه، بنما نگاهی ز تو ممنونم ای بحر کرامت مرا خواندی ،در این ماه ضیافت ز لطف بی کرانت من چه گویم گشودی بار دیگر در به رویم نجاتم داده ای در هر تلاطم تو خوبم جلوه دادی ، بین مردم مرا در بین خلق، رسوا نکردی تو با من تاکنون، بد تا نکردی گنه کردم،  ولی اصرار کردم تو بخشیدی ،ولی تکرار کردم اگر دیر آمدم تقصیر دارم به پایم از گنه، زنجیر دارم مرا از جام عفوت شستشو کن همانند گلی خوش رنگ و بو کن بریز از بهر توبه آب رویم مریزی ، بارالها ، آبرویم یقیین دارم که عبدی بی وفایم گنهکارم ببخش جرم خطایم ببخش یارب مرا حق ولیت به جان فاطمه جان علیت ببخش این بنده ی در شور و شینت ببخش ، یارب مرا ، جان حسینت مرا از خار و خس یا رب رها کن مرا سرمست جام مجتبی کن بده بر من خدایا جام شهدی تو بگذر از خطایم جان مهدی نگاهی از کرم ، بر این دلم کن تو آباد ، این خرابه ،منزلم کن ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن ماه قرآن آمده، ای تالی اش بنما ظهور کن تلاوت با نوای جان فزا یابن الحسن دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن چشم دریایی بده بر من که در شب های قدر خون بگریم در عزای مرتضی' یابن الحسن اولین مظلوم عالم بود و در بین نماز شد سرش بشکسته از تیغ جفا یابن الحسن در حقیقت کشته ی مسمار درب خانه بود قاتلش شد کوچه و چل بی حیا یابن الحسن غسل بازوی شکسته جان حیدر را گرفت درد هجر فاطمه شد بی دوا یابن الحسن آخرش راحت شد از درد فراق فاطمه با شهادت حاجتش گشته روا یابن الحسن گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن بعد از آن که کشته شد تنها علمدار حسین در یم خون جدّ تو زد دست و پا یابن الحسن ارباً اربا شد تنش با نیزه و شمشیر و تیر پیکرش شد زخمی از سنگ و عصا یابن الحسن رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)✍ .
هدایت شده از نوای مقتل
🌹🌹 خادم روضه های امام حسین ع باشیم. 🌴🌴 کانال را به دوستان معرفی کنید. کانال ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع @Navaymagtal ضامن اشک مقتل امام حسین ع @zameneashk1 واتساپ https://chat.whatsapp.com/FeY2zvX5tAM8uDFoQoE9y1 پاسخگویی به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh
کانالهای فعال زیر نظر استاد تابع منش در تلگرام و ایتا👇👇 نوای مقتل تلگرام(مداحی) https://t.me/navayemaqtal نوای مقتل ایتا(مداحی) https://eitaa.com/Navaymagtal کانال اشعار حسینی در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال اشعار حسینی در واتساپ https://chat.whatsapp.com/KkY7pOAqUVF8uwagfA4HNj کانال اشعار حسینی در تلگرام https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کتابخانه ضامن اشک تلگرام https://t.me/zameneashkbook کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام(مهدویت) https://telegram.me/Aldolatahalzahraeyah کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا(مهدویت) http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin ادعیه و زیارات در تلگرام https://t.me/ZiarateAminAllah1 ادعیه و زیارات در ایتا https://eitaa.com/joinchat/2395013167Cdd29461dd7 کلیپ و تصاویر کربلا https://t.me/Ziaratalhosein باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1 گروه متضمن البکاء در تلگرام https://t.me/joinchat/FRbuyTy-YrDO5c-2tlaFAA گروه متضمن البکاء در ایتا http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2 ضامن اشک واتساپ https://chat.whatsapp.com/KzAL9rEs5uu0kiDdyQFgRp
. با کوه گناه، این سراپا تقصیر رو کرده به درگاه تو ای توبه پذیر از آتش دوزخ و گرفتاریها غیر از تو نجات بخش من کیست مجیر؟ .
. گریز: حضرت رقیه علیهاالسلام ای ماه روزه ام، رمضانم بیا پدر دیگر بس است روضه ی صبر و رضا پدر بی تو شده ست عین زمستان؛ بهارمان بی تو چه فرق می کند عید و عزا ،پدر هنگام باز کردن هر روزه ات شدی در پیش سفره بی کس و تنها چرا، پدر شرمنده ایم چون شده ای از جفای ما عمری اسیر غربت بی انتها پدر آقا قسم به موی سفید رقیه جان دیگر برای آمدنت کن دعا پدر آقا قسم به زخم لب و روی نیلی اش دیگر بگیر اذن فرج از خدا، پدر بین خرابه،منتظرت مانده عمه ات بنگر تو را صدا زده همراه ِبا پدر سر را گرفته در بغل و گفته بین آه خوش آمدی به خانه ی ویران ما پدر دیگر چرا به روی سرت جای بوسه نیست مانده به روی آن، اثر ردّ پا ؛ پدر پرسم کدام دشمن بی شرم و بی حیا در پیش عمه کرده سرت را جدا پدر پاسخ نده؛ لبی که نمانده برای تو بعد از جفای مجلس شام بلا پدر علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ✍ .
. هر که دارد سر سودای خدا بسم الله هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله میزبانان سحر منتظر مهمانند هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله چشمۀ آب حیات است مناجات سحر هر که دارد طلب آب بقا بسم الله ماهها منتظر ماه مبارک بودیم آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله سفرۀ بندگی ماه خدا پهن شده سفرۀ ماست کنار شهدا بسم الله دیده وا کن که خدا در بر ما بنشسته همنشین است خدا با فقرا بسم الله شد هلال مه دلدار حلالِ همگان رویت یار حلال است ترا بسم الله سپر روزه سلاحی است برای مومن این امانی است ز طوفان بلا بسم الله دست ابلیس که بسته است امان از این نفس باید ای نفس کنی ترک جفا بسم الله یادی از تشنگی روز قیامت باید باب افطار گشوده است بما بسم الله میهمانخانۀ ارباب کرم باز شده ایها الناس ، سوی آل عبا بسم الله روزه یعنی عطش روضۀ لبهای حسین هر که دارد طلب خون خدا بسم الله رحمت واسعه اینجاست سر کوی حبیب هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله در رکاب پسر فاطمه باید جان داد هر که خواهد شود اینگونه فدا بسم الله ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. در جمع خوبانم ولی رسوا ترینم کرده مرا با گریه کن ها هم نشینم سر را به زیر انداختم تا که بگویم شرمنده ی روی کرام الکاتبینم . خیلی برای بنده ی عاصی دعا کرد از بی حیایی های من مولا حیا کرد گفتم بدش می آید از صوت و صدایم اما دوباره سائل خود را صدا کرد . هر چند از مولای خود فرار بودم تنها برایش باعث آزار بودم بخشید اعمال مرا رب کریمم چون که محب حیدر کرار بودم . یک یاعلی گفتم بدم را خوب کرده عشقش گناهان مرا مغلوب کرده نزد خدا من که ندارم آبرویی حب علی پیشش مرا محبوب کرده . خالی است دستانم ولی ارباب دارم عشق حسینش شد تمام اعتبارم یک سال شد کرب و بلا را من ندیدم یک سال با درد فراقش بیقرارم . هستم اگر امروز پابست رقیه آقا خودش کرده مرا مست رقیه فهمید جایی را جز این خانه ندارم قلاده ام را داد در دست رقیه . چکمه روی بال و پرش رفته سه ساله در دست دشمن زیورش رفته سه ساله می سوخت اما چادرش روی سرش بود خیلی به زهرا مادرش رفته سه ساله . حالا به دیدارش پدر با سر رسیده سر را بغل کرده است با قد خمیده می گفت: بابا قاتلت موی مراهم مثل خودت از پشت بدجوری کشیده   ✅محمد مهدی شیرازی✍ .
. عجل الله تعالی فرجه تو نور ماه خدایی سلام ماه خدا دلیل روشن بخشش به بارگاه خدا طلوع ماه خدا را تو مطلع الفجری شب سیاه مرا بشکن ای پگاه خدا چو رازهای دلم ، از تو هیچ پنهان نیست گناه های مرا دیدی ای نگاه خدا به اشکهای دو چشم تو میخورم سوگند که راه دیدن تو میرسد به راه خدا بیا به ظلم بگو ذوالفقار می آید به دست عدل تو ای رهبر سپاه خدا (سلامت همه آفاق در سلامت توست) جهان بود به پناهت تو در پناه خدا ✍ .
. گم کرده است راه و به سامان نمی رسد آن دل که بر ارادت خوبان نمی رسد دست توسلی که ندارد یقین وصل هرگز به پای بوسی جانان نمی رسد بهتر بود که هیزم دوزخ شود فقط آن منبری که عطر تو از آن نمی رسد پلکی بزن که بر سر این شهر سوخته بی اذن چشم های تو باران نمی رسد در این هوای برزخی آخر الزمان دل مرده ایم و بی تو به ما جان نمی رسد چشمی سفید تا نشود در فراق یار از یوسفش نسیم به کنعان نمی رسد یک مصرع است مرهم این انتظارها دنیا تو را ندیده به پایان نمی رسد ✍ .
. فرصت نمی‌شود که من از خود سفر کنم از این منِ همیشگی خود گذر کنم تصویرهای مبهمی از خویش می‌کشم هر گاه در گذشتۀ عمرم نظر کنم من مانده‌ام که پا بگذارم به روی دل یا پیروی از این دل بی‌پا و سر کنم... جز درد و آه، حاصلم از روزگار نیست از دست روزگار چه خاکی به سر کنم آواره مانده‌ام به بیابان سرنوشت بیغوله‎ای کجاست که شب را سحر کنم این بخت با من است خودم را ز دست او باید کجا برم، به کجا در به در کنم... مُردم در این همیشگی جان و تن «خروش»! باید به راه افتم و فکر دگر کنم ✍ .
. یا صاحب الزمان... بگو که می گذرد جمعه های تکراری بگو چه چاره کنم از نوای تکراری؟ دوباره نغمه ی" عجل فرج" به لب دارم دوباره زمزمه ام شد دعای تکراری نشسته ام سرِ کوچه که بنْگَرَم رویت ببین چه خسته ام از رد پای تکراری.. مریض روی تو هستم، شفا بده من را بپیچ نسخه ی من با دوای تکراری هوای خطه ما بی تو تار و آلوده ست نفس بده به دَمَم در هوای تکراری اذان مأذنه صوت تورا طلب دارد.. ..دگر زده شده ام از صدای تکراری نه سفره بوی تو دارد ،نه بَرْکَت و رزقی نخورده سیر شدم از غذای تکراری بیا و هفته ی مارا به جمعه مژده بده.. بگو که می گذرد جمعه های تکراری عج .
. 🔹پاک‌دلان🔹 هرکه با پاک‌دلان، صبح و مسایی دارد دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد زهد با نیّت پاک است، نه با جامۀ پاک ای بس آلوده، که پاکیزه ردایی دارد شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت خنده، بی‌چاره ندانست که جایی دارد سوی بت‌خانه مرو، پند برهمن مشنو بت‌پرستی مکن، این ملک خدایی دارد هیزم سوخته، شمع ره و منزل نشود باید افروخت چراغی، که ضیایی دارد گرگ، نزدیک چراگاه و شبان رفته به خواب بره، دور از رَمه و عزم چرایی دارد مور، هرگز به درِ قصر سلیمان نرود تا که در لانۀ خود، برگ و نوایی دارد گهر وقت، بدین خیرگی از دست مده آخر این دُرّ گران‌مایه بهایی دارد فرّخ آن شاخک نورُسته که در باغ وجود وقت رُستن، هوس نشو و نمایی دارد صرف باطل نکند عمر گرامی، «پروین» آن‌که چون پیر خرد، راهنمایی دارد ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. هر کس برای توبه مصمم نمی شود با صد هزار موعظه آدم نمی شود امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم فردا همین مجال فراهم نمی شود طاعات ما و حلقه ی پیوند با خدا خالص نبوده است که محکم نمی شود نامردی است بندگی لحظه ای ما شوق گناه و نافله با هم نمی شود باید برای خشکی چشم التماس کرد این چاه خشک یک شبه زمزم نمی شود ساکت نباش ، حرف بزن با خدا ، بگو : من آمدم کنار تو باشم ، نمی شود ؟ شاید که از نگاه تو افتاده ام دگر وقتی دلم ، شکسته و محرم نمی شود در بین خوب ها منِ آلوده هم بخر چیزی که از کریمی تو کم نمی شود حلوا نخواستم ، تو خودت را به من بده حلوا برای غم زده مرهم نمی شود جای بهشت ؛ کرب و بلا روزی ام کنید بی کربلا بهشت ، مجسم نمی شود هر کس که آمده قدمی سمت کربلا شرمنده ی رسول مکرم نمی شود نان علی و فاطمه را سائلی که خورد دیگر مقابل احدی خم نمی شود شمشیر زهر خورده به فرق علی زدند پس مرهمی براش فراهم نمی شود جوری که آیه های سرش ریخته بهم هر کار هم کنند منظم نمی شود این ضربه سخت بود ولی در دل علی بر دردهای کوچه مقدم نمی شود زینب ... مدینه ، کوفه ، مدینه ، زمین طَف یک زینب است و این همه ماتم ؟! نمی شود ✍ .
. دستی خوش است سوی قنوتِ دعای تو دستی دگر، ملازمِ بندِ عبای تو سوزِ دعا همیشه اجابت نمی‌شود جز آنکه داشت شور و نوا، با ولای تو حالی که درهم است چو گیسوی درهمت باید تمسکی، سوی موی رهای تو دلدادگی و عاشقی و سرسپردگی ثابت نمی‌شوند، بجز پیش پای تو دلتنگِ روی ماهِ تو، مَردِ شهادت است هرگز به دوست، ره نبرد مدعای تو ناقابل است جانِ من، اما بخر مرا حیف است صرفِ عمرِ گِران، جز برای تو تا با تو زندگی نکنم، بندگی محال از من خدا نمی‌گذرد، جز رضای تو با شهرِ پرگناه، دلت را شکسته ایم ما قاصریم، زین غمِ بی منتهای تو ما را بخاطر گلِ روی علی ببخش بگذر ز ما، به صاحبِ ایوان طلای تو ما را بجز هوای نجف مبتلا مکن سخت است بی تو، همنفَسی در هوای تو ما ناامید از نفَسِ روضه نیستیم چشمِ امیدِ ماست، سوی کربلای تو یک بانو از مدینه به قم آمد و ندید در قم به غیر شیعه، بجز آشنای تو یک بانو از مدینه به گودالِ خون رسید وای از اسیریِ همه‌ی عمه‌های تو تا آن زمان، که عمه اسارت نرفته بود اینسان نبود درد و بلا، برمَلای تو کعب نی و هجوم به ایتام یک‌طرف وای از نگاهِ شوم، به شام بلای تو ✍ .............. . با عج در آخرین جمعه سال افزوده شد بر غیبتت یک سال دیگر هم بد می‌شود هر سالِ بی تو ؛ بلکه بدتر هم شد کاسه‌های صبرمان لبریز از غصه از شعرهای گریه‌دار هجر ، دفتر هم خسته شدیم از رنج، از تبعیض، از غارت کی می‌زنی پس این بساط ظلم را برهم ؟! سینه زدیم از ماتم ارباب ، هر شب را از داغ هجران تو کوبیدیم ، بر سر هم شرمنده‌ایم آقا که بین این همه نوکر حتی نداری یار و یک ناچیز لشکر هم تو در کنار مایی و هستیم نابینا گفتی اناالمظلوم، نشنیدیم، پس کر هم هر چند ، گاهی بیخیال روز موعودیم اما تمام ترس‌مان این است، آخر هم ... گویند : که در آرزوی دیدن رویت ... مُردند ، از هجران تو یک قومِ دیگر هم ✍ .
. هم حال تضرع و دعا می‌خواهیم هم بخشش و رحمت از خدا می‌خواهیم در لحظه‌ی افطار پس از خوردن آب یک تذکره‌ی کرب‌وبلا می‌خواهیم .
غمناکم و از کوی تو با غم نروم جز شاد و امیدوار و خرم نروم از درگه همچون تو کریمی هرگز نومید کسی نرفت و، من هم نروم .
  به کوره ‌راهم و چشمان سر به راه ندارم چراغ راه، در این جاده‌ی سیاه ندارم ببین خراب شده هر پلی که پشت سرم بود پناه آخر من شو! پناهگاه ندارم رفیقِ راه، مرا با فریب، چاه‌نشین کرد بگیر دست مرا؛ جز تو خیرخواه ندارم برای بارشِ شب‌گریه‌های بی کسیِ خود به غیرِ گوشه‌ی محراب، سرپناه ندارم همیشه آهِ خجالت کشیده‌ام که فقیرم ببخش، بینِ بساطم به غیرِ آه ندارم گناه، کرده‌ام و مستحقّ آتشم؛ اما ... سئوال می‌کنم از رحمتت؛ گناه ندارم ؟! فضای آینه‌ام را غبارِ آه، گرفته‌ست که روسیاه‌ترین آدمم؛ نگاه ندارم ! به وقتِ گردشِ تسبیح، جای ذکر تو کاری به جز شمردنِ تعدادِ اشتباه ندارم دوباره لشکرِ فاتح مرا به بند کشیده‌ست شکست خورده‌ام از نفس، چون سپاه ندارم برای مجلسِ بخشیدنِ گناه، گریزی به غیر روضه‌ی گودال قتلگاه ندارم رضا قاسمی
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم  چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟  اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـی‌دانی  منم خـدا و تـو را عبـد خویش می‌دانم شـرار قهـر مرا آب بحـر، کـافی نیست  مگـر ز اشک تـو آبی بـر آن بیفشـانم  تو غافلـی و مـرا لحظـه‌ای نمی‌خوانی  بیا منم که تو را سوی خویش می‌خوانم  هـزاربـار شـدم از تـو خشمگیـن امّـا  تـو کیستـی کـه ز تـو انتقـام بستانم؟  به عزتم قسم ار سـوی مـن بیـایی باز  تو را ز لطف در آغـوش خویش بنشانم  ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت  بلا دهم کـه تـو را لحظـه‌ای بگریانم   هـزاربـار گنـه کـرده‌ای بیـا یک‌بار  بگـو:الـه مـن العفـو مـن پشیمانم  ز سال‌ها گنهت بگذرم به یک العفو  ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم  اگـرچـه از همه آلوده‌تر بوَد «میثم» به ذات اقـدسم او را ز در نمـی‌رانم
بار الها خسته ام از اینهمه تکرارها آمدم با روسیاهی تا کنم اقرارها بوده ام عمری درون معصیت ها غوطه ور ساختم بین تو یا رَب ،با خودم دیوارها ادعا ها میکنم در پیشِ چشم دیگران بارها اما شکستم در خفا هنجارها ظاهرم را بر خلاف باطنم آراستم حالم آشفته شده از این ادا اطوارها در مصاف تن به تن مغلوب نفسم گشته ام زخمی ام اصلا ندارم قدرت پیکار ها خون شده قلب امامم از من و رفتار من تا به کی این بی مرامی ها و این آزارها دفتر من پر شده از بیتهای انتظار کو عمل؟مانده فقط در حد این گفتارها نامه ی اعمال من گویای احوالم شده نامه نه،از کثرت برگه شده طومارها خسته ام یارب به درگاهت پناه آورده ام ای امید آخرِ بیچاره ها؛ بدکارها ماه مهمانی شده، با خوب ها هم سفره ام همنشین گل شده خیل عظیم خارها با همه بدبختی ام ،سوی حسینت  آمدم دل ندارند ای خدای من مگر بیعارها؟ اشک روضه بی گمان آخر نجاتم میدهد میبَرَد باران گریه از دلم زنگارها تشنه تشنه سر جدا شد از امام بی کَسَم زهر شد در کام من با یاد او افطارها