eitaa logo
برش‌ ها
382 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
351 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺میریم قم! 🔹حمید همان روزهای اول ازدواج، مدارک و پرونده تحصیلی تحصیل آلمانش را دور ریخت. ⚡️می گفت: «اگر راضی باشی با هم می‌رویم قم. آنجا یک دوره را صحیح تر و سالم تر یادم می گیریم. خودمان می‌رویم نه اینکه در کتاب ها بخوانیم». 🌱می گفت: همیشه که نباید نظر این و آن باشد. 🔸سه ماه بیشتر نگذشته بود که درگیری های بانه بین من، حمید و افکارش فاصله انداخت. ▫️راوی: فاطمه امیرانی؛ همسر شهید 📚 ؛ حمید باکری؛ صفحه ۱۰. 📚 ، جلد سوم، صفحه ۲۰. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توی پول غلت میزنه ولی آرامش نداره! یادمان شهدای مظلوم هویزه ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔅هم بند فضل الله یک کمونیستی بود که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود. همیشه نمازخواندن های دیگران را مسخره می کرد. 🔹 فضل الله که نماز می خواند، او را هم دعوت به نماز کرد. ▪️زندانی گفت: بی خود مرا با شیطان در جنگ نیانداز که من به چیزی اعتقاد ندارم. 🌦آن شب خیلی با هم صحبت کردند. زندانی همان شب خواب پدرش را می بیند که روبروی آتش تنور نشسته و عصبانی نگاهش می کرد. 🔸فضل الله چهل روز با او مدارا می کند تا آنکه بعد از چهل روز زندانی کمونیست پا روی غرورش می گذارد و از فضل الله کمک می خواهد. فضل الله می گوید دل سپردن اول راه است و پاک شدن از گناهان قدم بعدی. 🔷به حمام می فرستدش تا کند. لباس خودش را هم می دهد تا بپوشد و شهادتین بگوید. 🔶بعد از مدتی آزاد که می شود، به خانه برادرش می رود. همان ابتدای ورود مهر و جا نماز می خواهد و مسیر قبله را. 🌀برادرش آمده بود پی فضل الله. می گفت چه کردی با این برادر من که از اول عمرش نه نماز بلد بود و نه خوانده و نه روزه گرفته بود. 🔸هر چه می پرسید فضل الله طفره می رفت.می گفت: «اگر من هم چیزی گفته باشم، خودش آمادگی داشته». ▫️راوی: اقلیم سادات شهیدی؛ همسر شهید 📚مجموعه ، جلد ۲۱؛ محلاتی به روایت همسر شهید، نویسنده: معصومه شیبانی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: دوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۴۲-۳۹. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سفره ای با نان خشک و پنیر و خرما 🔷 سفره رزمندگان در جبهه دفاع مقدس بسیار ساده بود ولی همت آنها دفاع از انقلاب ، نظام ، استقلال ، تماميت ارضى ، وحدت ملى و در آخر هم شهادت بود. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺شرمنده رزمنده ها! 🌱سید حمید وقتی رزمندگانی را می دید که با وجود مشکلات به جبهه آمده اند، خیلی متأثر می شد و گریه می کرد. 🔹می گفت: «من از دیدن این ها خجالت می کشم. این ها با این وضعیت به جبهه کمک می کنند و به جبهه می آیند، آن وقت من به جبهه آمدنم می بالم و فکر می کنم کار مهمی انجام داده ام». 📚پا برهنه در وادی مقدس، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ اول- ۱۳۹۳؛ ص ۹۴ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺تاریخ دقیق شهادت شهید محمد ابراهیم همت ⚡️متن کامل به همراه مستندات در پایگاه برش ها https://b2n.ir/365455 ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همت افتاد،،،،، باکری افتاد،،،،، تا که این انقلاب برپا ماند،،، یک نفر گریه میکرد،می گفت،،،، که رفیقم طلائیه جا ماند،،،،،، ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🌀 سه روز آخر شعبان را دریابید 📝 ثواب ویژه‌ی روزه‌ی سه روز آخر ماه شعبان 💠 امام صادق علیه السلام: هرکس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه‌های ماه رمضان وصل کند، خداوند ثواب روزه دو‌ ماه پی در پی را برایش محسوب می‌کند. 📜 من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۹۴
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📎مادر شهید گمنام📎 مصاحبه بامادر شهیدان بارفروش تولید شده توسط موسسه رسانه ای عظیم ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺اول عملیات! ▫️راوی: حاج حسین یکتا 🔹عازم در شمالی بودیم. تازه سوار تویوتا شده بودیم . از سردی هوا آب از دماغ همه راه افتاده بود. 🔸 گروهان ما نقطه الحاق لشکر ولی عصر (عج) بود. توی این فکر بودم که در گیرو دار عملیات چه طور می توان آنها را پیدا کرد و شناخت شان تا الحاق صورت بگیرد. ◾️ توی گوش مجتبی گفتم: نقطه سختی را برای عملیات به گروهانت داده اند. ◽️معنا دار نگاهم کرد و گفت: «من اول عملیات راحت می شوم. این مشکل شماست که باید تا آخرش بروید». 🌀می خواستم بگویم «چرا ادای نور بالا ها را در می آوری؟» که منصرف شدم. ⚡️راست می گفت. وقتی از قایق پیاده شدیم. مجتبی، من و شهید محمد باقر فلسفی برای پاک سازی سنگرهای اطراف سیل بند راهی شدیم. هنوز به سنگر دوم نرسیده بودیم که یک عراقی با زیر پوش از سنگر بیرون پرید و در حال فرار تیربارش را روانه ما کرد. 🍁مجتبی به حالت سجده خوابیده بود. پریدم رویش و باقر هم روی من. وقتی به زور خودم را از بین شان بیرون کشیدم، هر دو پر کشیده بودند. 🌦 گلوله ای به پیشانی مجتبی خورده بود. یاد حرفش افتادم که می گفت:«من اول عملیات راحت می شوم». 📚 ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، صفحات ۲۶۲-۲۶۳ و ۲۷۰ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 لحظاتی از حضور آیت‌الله رئیسی در ضریح شهدا و زیارت ۳۷ شهید تازه تفحص شده ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 رمضان در غزه امسال رنگ و بویی دیگر دارد... ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شهیدی که آیت الله ناصری مستجاب‌الدعوه بودن وی را بشارت داده است. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔹محمود به شدت از چهره شدن فرار می کرد و مدام در پی بود. 👇برش یک و دو را ملاحظه بفرمایید. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔷برش اول: ◽️وقتی که فرمانده دسته بود، یا آن زمان که پیک فرماده تیپ، شهید سلیمانی بود، وقتی مرخصی می آمد، خانواده می پرسیدند: در جبهه چه کاره ای؟ ◾️ می گفت: یک بسیجی ساده. ◽️و اگر می گفتند شنیده ایم که پیک فرماده تیپی؟ ◾️ می گفت:«من یک بسیجی ساده ام. این حرف ها را چه کسی بهتون گفته. اصلا کسی که شما فکر می کنید من نیستم». ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔷برش دوم: 🔹به شدت از عکس فراری بود و نمی گذاشت سخنرانی هایش را ضبط کنند. 🔸قبل از عملیات خیبر که آخرین روزهای حیات ظاهری اش بود، یک ضبط صوت کوچک تهیه کرد و با احتیاط رفت پیش محمود. ⚡️ازش خواست که صحبت کند و او صدایش را ضبط کند تا برای کسانی که می خواهند دنباله رو ایشان باشد، یادگاری بماند. 🍁محمود خیلی عصبانی و ناراحت شد و شروع کرد به گریه کردن. خاک بر سرش می ریخت و می گفت:«خاک بر سر من! من که لیاقت ندارم، این سربازان امام زمان (عج) از من الگو بگیرند». ▪️آنقدر فتیله را برد بالا که شهید بینا از خیر ضبط گذشت. 📚 ؛ خاطرات شهید محمود پایدار. نوشته: محمد رضا عارفی. صفحه 51 و 91. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙راوی: حجت‌الاسلام مهدوی بیات 🌦حاج حسین خرازی گفته بود تو عملیات خیبر (عملیاتی که از ناحیه دست جانباز شدند) فرشته‌ها اومدن روح من‌رو ببرن، من گفتم فعلا می‌خوام برای خدا بجنگم ... 🔹مگه قرآن نفرمود وقتی اَجَل کسی برسه، فرشته مرگ یک لحظه بهش مهلت نمیده؟ پس مجاهد فی سبیل‌الله به کجا رسیده که به ملک‌الموت میگه من هنوز تو این دنیا کار دارم؟ 🔅شهید آوینی درباره حاج حسین گفته بود: آن آستین خالی که با باد این سو و آن سو می‌شود، نشان مردانگیست. گاهی باد باید فقط به افتخار حسین خرازی بوزد تا نامردهای روزگار رسوا شوند. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺معلم شکوفاسازی استعدادها! ▫️راوی: محمدرضا شوقیان و ناصر مرادی 🔹خوب به یاد دارم که می گفت باید استعداد نیروهای انقلاب شکوفا شود. باید هر کدام از این بچه ها یکی از یاران حضرت مهدی (عج) در زمان ظهور باشند. بعد می گفت: «یار امام باید انسانی توانا و دارای قدرت در زمینه های مختلف باشد». ▪️برش یک و دو را ملاحظه بفرمایید.👇 ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
💠برش یک: 🔹وقتی احساس کرد که بنده در زمینه خط و خطاطی توانا هستم. برای من و چند نفر دیگر، یک دبیر هنر آورد تا عصرها برای ما کلاس بگذارد و استعداد ما به تعبیری شکوفا شود. بعد از آن شروع به کار کردیم. ایشان من را که دانش آموز بودم تشویق کرد و رنگ و قلم تهیه کرد و مشغول دیوار نویسی شدیم. ابتدا دیوارهای مدرسه و سپس سطح محل را پر کردیم. 🔸خلاصه هر کسی را به نحوی پرورش می داد. دوستی داشتیم که توانایی سخنوری و سخنرانی داشت. از او در صبحگاه مدرسه استفاده می کرد. دیگری توانایی مدیریتی داشت برخی کارهای اجرایی مدرسه را به او می سپرد. در کل به کار تشکیلاتی بسیار اعتقاد داشت. 📚کتاب ؛ خاطرات و زندگی نامه شهید سید محمود افتخاری، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و نشر شهید ابراهیم هادی، نوبت اول۱۳۸۶ ؛ صفحه 81-82. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
💠برش دو: 🔹برای برخی بچه ها کلاس عکاسی گذاشت. غالب بچه های این کلاس دوربین های سیاه و سفید داشتند. مربی کلاس آمد و گفت آقای افتخاری اگر می خواهیم کلاس موفق باشد و عکاس تربیت کنیم باید دستگاه ظهور عکس سیاه و سفید داشته باشیم. ▪️ایشان گفت: هزینه دستگاه چقدره؟ ▫️گفت: حدود ۲۸۰۰ تومان ▫️افتخاری گفت: «باشه من تا چند روز دیگه این مبلغ را تهیه می کنم». 🌦خب بنده معاون ایشان بودم و خبر داشتم که چنین مبلغی در اختیار ما نیست. ما برای ضروری ترین کارهای مدرسه بودجه نداشتیم. چند روز بعد با افتخاری رفتیم بانک و حقوق سربرج را گرفتیم. ایشان با حق مدیریت و اضافه کاری مبلغ ۲۸۰۰ تومان حقوق گرفت. بعد هم به مدرسه آمدیم. عصر بود که مربی کلاس عکاسی را صدا زد و بدون این که کسی متوجه شود، کل مبلغ حقوق خودش را برای تهیه دستگاه به ایشان داد. 📚کتاب ؛ خاطرات و زندگی نامه شهید سید محمود افتخاری، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و نشر شهید ابراهیم هادی، نوبت اول۱۳۸۶ ؛ صفحه 110-109. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ، الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ 🌙حلول ماه بندگی خدا بر تمامی مسلمانان جهان تبریک و تهنیت باد. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹سالروز شهادت سردار پرآوازه سپاه اسلام؛ گرامی باد. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺یه وجب روغن! 🔹سرلشکر ناجی فرمانده پادگان بود. وقتی فهمید که سیصد نفر از بچه ها سحری خورده اند که بگیرند، کفری شده بود. صبح همه را در حیاط پادگان جمع کرد و دستور داد همه آب بخورند. می خواست روزه همه را بشکند. 🔸ابراهیم آرام و قرار نداشت. می دانست که ناجی آن شب برای اینکه مطمئن شود که پخت و پزی صورت نمی گیرد، حتما به آشپزخانه سرکشی می کند. دستور داد کف آشپزخانه را شستند و سپس روغن ریختند. ناجی آمد. موقع برگشت پایش لیز خورد و چنان زمین خورد که پایش شسکت و تا پایان در بیمارستان بستری بود و همه سربازها یک ماه رمضان بدون ناجی را تجربه کردند. ▫️راوی: پدر شهید. 📚، صفحه ۱۷. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از بنایی تا فرماندهی جنگ، ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir