eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
346 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روی خط شهادت
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅وصیت نامه خود گفته شهید رضا پناهی؛ شهید 12 ساله 🔺من طلبنی وجدنی 🔺آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج ان در جامعه است ملت های زیر سلطه 🔺تعیین راه و هدف 🔺من عاشق خدا و امام زمان گشته ام 🔺حسین زمان؛ خمینی بت شکن 🔺هدفم الله 🔺به ریسمان خدا چنگ بزنید 🔺بابا تو هم مرا حلال کن @khateshahadat
#شهید_علی_اکبر_شجاعیان
شهید سید علی اکبر شجاعیان جانشین گردان حضرت رسول (ص) بود. خیلی اصرار می کرد که فرماندهی گردان مستقلی را بپذیرد. او زیر بار نمی رفت. می گفت: کار کردن برای ملاک است که همین جا دارم کار می کنم. هر وقت صدای ماشین حاج بصیر را احساس می کرد، سریع از چادر خارج می شد که چشم در چشم هم نشوند و هر وقت هم حاج بصیر پشت بی سیم بود، به چادر کنار فرماندهی می رفت که بی سیم چی بگوید در چادر فرماندهی نیست. آخر سر هر دو در عملیات کربلای ده شهید شدند. کتاب تو شهید می شوی؛ خاطرات شفاهی حجت الاسلام سجاد ایزدهی، نویسنده: سید حمید مشتاقی نیا، ناشر: مؤسسه روایت سیره شهدا، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵؛ صفحه۱۰۰. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از الهادی
🔻ایام ولادت با سعادت حضرت اباعبدلله الحسین، حضرت زین العابدین و حضرت اباالفضل العباس علیهم السلام را به محضر حضرت ولی عصر علیه السلام و همه محبین تبریک عرض می نماییم. 🔺 @nasery_ir
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"موضوع این کتاب، شرح زندگی شهید «محمدجواد تندگویان» در قالب داستان است. کتاب، مشتمل بر دوازده روایت از زندگی و شهادت محمدجواد تندگویان، وزیر نفت انقلابی ایران از زبان خانواده، دوستان و هم رزمان وی است. نگارنده در این نوشتار بر آن است که ضمن بازگو نمودن بخش هایی از زندگی تندگویان، نبوغ، مظلومیت و ایمان وی را نیز به مخاطب بشناساند." @khateshahadat
شهید_علی_صیاد_شیرازی
زندگی با علی سخت بود؛ اما به سختی هایش می ارزید. به خاطر ایمانش، مهربانی اش و قدر_شناسی اش. روزهایی که خانه بود، در کارهای منزل کمکم می کرد. یک روز جمعه دیدم آستین هایش را بالازد و رفت آشپزخانه. وضو گرفت و در را به رویم بست. شروع کرد به تمیز کردن آشپزخانه. هر چه اصرار و التماس کردم که چرا این کار را می کنید؟ گفت: به خاطر خدا و کمک به شما. تا همه ظرف ها و کف آشپزخانه را نشست و همه را چیز را سر جایش قرار نداد از آنجا بیرون نیامد. شده بود مثل دسته گل. این طوری محبتش را به من نشان می داد. راوی: همسر شهید کتاب خدا می خواست زنده بمانی؛ کتاب صیاد شیرازی، نویسنده: فاطمه غفاری، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۷. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ راوی راه آسمان می گفت: «این جوانان ما، به راههای آسمان آشناترند تا به راههای زمین.» این را چنان می گفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و می داند که اینها آشناتر هستند!» @khateshahadat
فرمانده بود. وقتی فهمید که سیصد نفر از بچه ها خورده اند که روزه بگیرند، کفری شده بود. صبح همه را در حیاط پادگان جمع کرد و دستور داد همه آب بخورند. می خواست روزه همه را بشکند. ابراهیم آرام و قرار نداشت. می دانست که ناجی آن شب برای اینکه مطمئن شود که پخت و پزی صورت نمی گیرد، حتما به سرکشی می کند. دستور داد کف آشپزخانه را شستند و سپس روغن ریختند. ناجی آمد. موقع برگشت پایش لیز خورد و چنان زمین خورد که پایش شسکت و تا پایان ماه رمضان در بیمارستان بستری بود و همه سربازها یک بدون ناجی را تجربه کردند. در سیره شهدا راوی: پدر شهید. ؛ خاطراتی از شهید محمد ابراهیم همت، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یاز رهرا (س)، نوبت چاپ: یازدهم- زمستان ۹۵ ، صفحه ۱۷. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
دعوت بودیم عروسی برادر شهید حامد سرهنگ. علی اکبر آمد دنبالم. ماشین رنو داشت اما با یک دست رانندگی می کرد، آن هم در کوچه های باریک. تعجب کردم. می گفت: باید خودم را برای همه شرایط آماده کنم. آمدیم و یک دستم در جنگ شد. باید از الان تمرین کنم تا را با همان یک دست کنترل کنم. کتاب تو شهید می شوی؛ خاطرات شفاهی حجت الاسلام سجاد ایزدهی، نویسنده: سید حمید مشتاقی نیا، ناشر: مؤسسه روایت سیره شهدا، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵؛ صفحه ۱۰۱. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/