eitaa logo
دستیار محقق
192 دنبال‌کننده
79 عکس
4 ویدیو
125 فایل
برگرفته شده از مجموعه اثار و دوره های استاد شیخ عبدالحمید #واسطی #مبانی #نگرش‌سیستمی #شبکه‌هستی #روش‌تحقیق #نقشه‌راه #شبکه‌مسائل #شبکه‌نیاز #پارادایم #الگوریتم‌اجتهاد #نفوذ‌به‌موضوع #تدریس_اثربخش @salam_1001
مشاهده در ایتا
دانلود
پارت دوم جلسه ششم کارگاه تبدیل مفاهیم به عمل _2.mp3
47.04M
روش حل مسأله کارگاه روش تبدیل مفاهیم و اطلاعات به کاربرد و عمل جلسه ششم پارت دوم 6/2 14/10/1402 مسجد آل یاسین_قم 🔸 کانال دستیار محقق @dastyaar
📎 لینک فایل های روش تبدیل مفاهیم و اطلاعات به کاربرد و عمل از ابتدا تا کنون(کلیک کنید): جلسه اول / پارت اول: صوت | جلسه اول / پارت دوم: صوت | جلسه دوم / پارت اول / بخش اول : صوت | جلسه دوم / پارت اول / بخش دوم : صوت | جلسه دوم / پارت دوم / بخش اول : صوت | جلسه سوم / پارت اول : صوت | جلسه سوم / پارت دوم : صوت | جلسه چهارم / پارت اول / بخش اول: صوت | جلسه چهارم / پارت اول / بخش دوم : صوت | جلسه چهارم / پارت دوم : صوت | جلسه پنجم / پارت اول: صوت | جلسه پنجم / دوم: صوت | جلسه ششم / پارت اول: صوت | جلسه ششم / پارت دوم: صوت | 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
شروع کلیدواژه اگر دین صرفا مجموعه کنار هم گذاشته شده از تک گزاره‌ها نباشد (جمع جبری گزاره‌ها) بلکه دارای هویتی مجموعی و شبکه‌ای باشد (جمع برداری میان گزاره‌ها و برآیند آنها با معادلات حاکم بر خلقت)، و اگر نگرش سیستمی تلاش برای کشف برآیند ارتباطات موجود میان متغیرهای درونی و بیرونی یک موضوع باشد، آنگاه دست‌یابی به کارکرد اصلی و بهینهٔ دین، بدون نگرش سیستمی و شبکه‌ای ممکن نخواهد شد. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
تَصدِيقَ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ کلّ‏ِ شىْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ‏ ترجمه: “قرآن کتابى است که کتاب‌های آسمانی قبلی را تاييد مى‌ کند و کتابى است که توضيح همه چيز در آن آمده است و هدايت و رحمت براى کسانى است که ايمان مى‌آورند .” إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ کُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَاتَرَکَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَايَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ کَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ إِلَّا وَقَدْأَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ. ترجمه: “خداوند در قرآن توصيف و توضيح هر چيزى را بيان کرده است و به‌ خودش سوگند که هيچ چيزى از نيازمندی هاى مردم فروگذار نشده است به‌ طوری که هيچ‌ کس نمى‌تواند بگويد اى کاش فلان مطلب هم در قرآن بود اگر دین حداکثری و است،‌ باید حداقل در برای هر موضوع و پدیده‌ای بتوان راهبردی را از گزاره‌های دین به‌دست آورد. عرضه مساله واقعی عینی، بر دین ؛ نَه عرضه تئوری‌های بشری بر دین و تلاش برای ایجاد مناسب میان گزاره‌های دین و دست‌آوردهای بشری برای استنباط راهبردها از گزاره‌های دین باید روش موجه اجتهادی تعریف شود. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
رابطهٔ عرفان با مدل‌سازی و تمدن‌سازی منتشر شده در: دوماهنامهٔ گفتمان الگو، شمارهٔ ۱، دی ماه ۱۳۹۲، ص عنوان به چاپ رسیده: فقه برای مدل‌سازی بهینه نیازمند عرفان است سؤالات: ۱. عرفان اسلامی به مثابه یک دانش چه جایگاه و نقشی در شبکهٔ کلانِ دین و ارائه تصویری سیستمی از دین جهت ساختارمندی برنامه‌ریزی‌های اجرایی دارد؟ پاسخ: عرفان، علم معادلات خلقت است و زیرساختی‌ترین روابط را که کیفیت تجلی «وحدت الهی» و ظهور «مخلوقات و کثرات» است، توصیف و تبیین میکند و نحوهٔ روابط میان مراتب مختلف عوالم هستی را عرضه می‌نماید. هویت «دین»، تشریع منطبق بر تکوین است و از لوازم آن تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعیه است؛ لذا علومی که سازه هستی و خلقت را ترسیم می‌کنند بالخصوص اگر تا پایین‌ترین لایه وجودی در عالم ماده نفوذ کنند، بیشترین افق دید را در نگرش سیستمی و شبکه‌ای به دین فراهم می‌نمایند. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
رابطهٔ عرفان با مدل‌سازی و تمدن‌سازی منتشر شده در: دوماهنامهٔ گفتمان الگو، شمارهٔ ۱، دی ماه ۱۳۹۲، ص عنوان به چاپ رسیده: فقه برای مدل‌سازی بهینه نیازمند عرفان است سؤالات: ۲. آیا اساسا می‌تواند و چنین ظرفیتی را دارا است که روشی برای ارائه دهد؟ ممکن است گفته شود منبع عرفان، کشف و شهود است؛ در نتیجه چگونه می‌توان از چنین دانش شهودی که گزاره‌ها را شخصی می‌کند، منطقی تعمیم‌یافته برای مدل‌سازی استخراج نمود؟ اساسا در علوم اسلامی چه دانشی ظرفیت مدل‌سازی برای را دارد؟ پاسخ: پاسخی که در کلام جدید به فرضیهٔ «وحی، تجربه شخصی نبی است و قابل تعمیم نیست» داده می‌شود در اینجا جاری است. دو قرینه موجه‌سازِ «اعجاز» و «برهان»، جواز تعمیم را صادر می‌کنند. این ملاک، مربوط به تمام معرفت‌های شهودی است و علت بقاء و گسترش علم عرفان نیز تلاش موفق صاحبان آن برای برهانی‌سازی عرفان بوده است. عرفان، به دلیل تلاش معرفتی و بالخصوص «عملی»، برای کشف وحدت در کثرات و جاری‌ساختن وحدت در کثرات، تناسب حداکثری با «مدل‌سازی» دارد؛ جوهرهٔ «مدل‌سازی»، کشف روابط میان اجزاء و متغیرهای یک سیستم است به طوری که مجموعه اجزاء جدا از هم (کثرت‌زده) را به وحدتِ حداکثری برساند تا تضاعف نیروها سبب حرکت و رشد و تولید خروجی در مدل شود. این عملیات بر اساس شهود موجّه، از عالَم «خزائن»[۱] تا اسفل‌السافلین (عاَلم ماده) امتداد می‌یابد و تجلی آخرین لایهٔ آن «علم فقه» است. بنابراین «عرفان» بدون «فقه» نمی‌تواند وحدت را در کثرات جاری کند و «فقه» بدون «عرفان» نمی‌تواند کثرات را به وحدت برساند. صراط مستقیم در جمع ظاهر و باطن است و بر همین ملاک، مدل‌سازی نیازمند «فقه»، برای تعیین اجزاء و روابط در فرآیند میان کثرات، و نیازمند «عرفان»، برای تعیین کیفیت و جهت روابط (به هدف رسیدن به فرآیند بهینه) است. برای تمدن‌‌سازی در محیط رقابت فرهنگی، برگ برنده به دست «فرآیندهای بهینه» است. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
رابطهٔ عرفان با مدل‌سازی و تمدن‌سازی منتشر شده در: دوماهنامهٔ گفتمان الگو، شمارهٔ ۱، دی ماه ۱۳۹۲، ص عنوان به چاپ رسیده: فقه برای مدل‌سازی بهینه نیازمند عرفان است سؤالات: ۳. غایت عرفان، فناء فی الله و مندک شدن در ذات ربوبی است که ماسوی الله دیده نشود. انسان با این حال، چگونه می‌تواند متغیرات و را درک کند و به خارجی مانند بپردازد؟ پاسخ: غایت عرفان، بقاءبالله است که از آن، تعبیر به «سفر چهارم» می‌شود و توصیف آن، «السیر مع الله فی الخلق» است؛ در حالی‌که «فناء فی الله» از «سفر دوم» که سیر فی الله است شروع می‌شود و سیر در اسماء و صفات الهی است، لذا عارف بالله که اسفار اربعه خود را طی کرده است، می‌تواند مجرای جریان علم و اراده الهی در عالم کثرت ‌شود. ۴. عرفان چگونه می‌تواند با توسعه و زندگی بر اساس مقابله کند؟ پاسخ: جوهرهٔ نگرش و تربیت عرفانی، محو «خودیت» و تمایلات و گرایش‌های مبتنی بر «حب ذات» و قرار گرفتن در مجرای تجلی الهی و «حب‌الله» و جاری شدن «اراده‌الله» به جای اراده خود است، و جوهرهٔ مدرنیته دقیقا بالعکس، فعال شدن «تمایلات حداکثری فردی» و کفایت اراده بشر برای زندگی است. بنابراین نگرش و تربیت عرفانی، جوهرهٔ مدرنیته را مضمحل می‌سازد و قدرتمندی آن از تمام مؤلفه‌ها و عناصر دیگر علمی و فرهنگی بیشتر است. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
رابطهٔ عرفان با مدل‌سازی و تمدن‌سازی منتشر شده در: دوماهنامهٔ گفتمان الگو، شمارهٔ ۱، دی ماه ۱۳۹۲، ص عنوان به چاپ رسیده: فقه برای مدل‌سازی بهینه نیازمند عرفان است سؤالات: ۵. بنیان روشیِ عرفان با روش فقه کاملا متفاوت است. در نتیجه چگونه می‌توان معرفت عرفانی با معرفت فقهی را به وحدت و انسجام رساند تا با هرج و مرج و تشتّت در عرصه مواجه نشویم؟ پاسخ: وحی، با قرار گرفتن در مسیر تنازل به عالم کثرت، لایه‌های معنایی پیدا می‌کند و در نهایت به نازل‌ترین تجلی خود که احکام عملی است می‌رسید؛ لذا تمام گزاره‌های فقهی دارای لایه‌های معنایی فوقانی هستند که در لایه عقلانی به «فلسفه احکام» معروف شده‌اند و در لایه شهود ملکوتی و تأثیر اعمال بر ملکوت و تأثیر ملکوت بر اعمال، «اسرار الاعمال» یا «علوم باطن» هستند. عرفان، تلاش برای کشف سرچشمهٔ احکام در ملکوت است لذا نسبت به مقاصدالشریعه و مذاق شارع و نظامات دینی و معادلات حاکم بر تشریع و تأثیر اعمال و احکام در نفوس، ایجاد «اِشراف» می‌کند و فقیه عارف که از او در روایات تعبیر به «العالم بالله و بامرالله» می‌شود، مجرای ولایت امر در اجتماع می‌گردد. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
اگر دین هدایت‌گر انسانها (هم فرد و هم جمع) به سوی است ، و اگر «» یعنی ایجاد حالت روحی روانی تعلق به خداوند و ملکوت او و توجه قلبی به او ، و اگر ایجاد حالات روحی روانی که به شخصیت انسان تبدیل شود جز با تنظیم قوای فکری و روحی و بدنی در کلیه فعالیت‌های انسان که توجه او را مصرف می‌کنند ممکن نباشد، آنگاه برای هدایت‌گری به سوی ملکوت ضروری است که اصول و قواعد تنظیم امور زندگی که برآیند آنها «» انسان را می‌سازد توسط دین بیان شده باشد. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
اگر دین مدعی «خاتمیت» باشد آنگاه باید بتواند کل بشریت را تا انتهای دنیا عهده دار شود، با توجه به بی‌شمار بودن تغییرات زندگی انسانها در طول نسل‌ها ، این عهده‌داری جز از طریق ارائه و کلان تنظیم‌کننده زندگی و ارائه روش کشف برنامه حوادث و موقعیت‌ها از دل آن قواعد، ‌ممکن نخواهد بود. اگر دین مدعی «خاتمیت» است باید برنامه‌هایش در طول نسل‌ها از طرح و برنامه‌های بشر برای هدایت زندگی، برتر باشد بنابراین: گزاره‌های دین با استفاده از اسلوب‌های کلامی عرفی، قواعد و اصول کلان تنظیم‌کننده زندگی فردی و جمعی در تمام ابعاد زندگی در طول نسل‌ها را ارائه کرده است و ، انتقال این قواعد و اصول کلان برتر در محیط رقابت است. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
در گزاره‌های دین تعابیر زیر وارد شده است : 1) قال الصادق علیه‌السلام: مَا مِنْ أَمْرٍ یخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ‏ فِی‏ کتَابِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ. (کافی، ج۱ ص۶۰) ترجمه: در تمام موارد اختلاف‌نظر در ، خداوند درست و غلطش را در قرآن ارائه کرده است ولی مردم متوجه نمی‌شوند. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
در گزاره‌های دین تعابیر زیر وارد شده است : 2) قال الصادق علیه‌السلام: عَلَینَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ‏ وَ عَلَیکمُ التَّفْرِیعُ. (وسائل‌الشیعه، ج۲۷ ص۶۲) ترجمه: و را ما بیان می‌کنیم و آنها بر و و روزمره‌تان برعهده شماست. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
در گزاره‌های دین تعابیر زیر وارد شده است : 3) قال الصادق علیه‌السلام: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیاناً لِکلِّ شَی‏ءٍ حَتَّی وَ اللَّهِ مَا تَرَک شَیئاً یحْتَاجُ إِلَیهِ الْعَبْدُ حَتَّی وَ اللَّهِ مَا یسْتَطِیعُ عَبْدٌ أَنْ یقُولَ لَوْ کانَ فِی الْقُرْآنِ هَذَا إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ‏ اللَّهُ فِیه‏ (کافی، ج۱ ص۵۹) ترجمه: خداوند قرآن را چنان قرار داد و در مورد تمام نظرش را مشخص کرده است که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید کاش راجع به فلان ، خدا نظر داده بود 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
این تعابیر به وضوح خصوصیت برتر بودن معانی گزاره‌های دین را از ارائه صِرفاً ظاهری یا ، بیان می‌کنند؛ و همچنین خصوصیت و گزاره‌ها را، ، و 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
مثال-النظافه-من-الایمان-1.jpg
40.4K
شواهد نمونه و مثال : موارد زیر به عنوان مثال‌هایی برای بودن به ظاهر توصیه‌های اخلاقی فردی هستند: 1) 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
مثال-استحباب-اکل-خبز-الشعیر.jpg
41.8K
شواهد نمونه و مثال : موارد زیر به عنوان مثال‌هایی برای بودن به ظاهر توصیه‌های اخلاقی فردی هستند: 2) 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
جایگاه قوانین و معادلات هستی در حل مساله : 1) برای زندگی است، ما می‌آموزیم تا روح از محدودیت‌ها خارج شود و به پهنه بی‌انتهای هستی متصل شود، ما می‌آموزیم تا به جهان های برتر و فراسوی دید مادی دست یابیم و خود را بسازیم. انسانها می‌خواهند به برسند پس باید نیازها و نواقص خود را برطرف کنند. امّا چگونه؟ جهانی که در آن زندگی می‌کنیم دارای و ثابتی است. موجودات آن هریک دارای خواص و آثار منحصر به خودهستند و با دیگر موجودات فعل و انفعالاتی ضابطه‌مند دارند. ما خود جزئی از این جهان به هم‌پیوسته و قاعده‌مند هستیم و با تمام اجزاء آن ارتباط داریم (اثر می‌پذیریم و اثر می‌گذاریم). کسی که و رابشناسد می‌تواند با فراهم سازی زمینه به جریان افتادن آنها، نیروها و آثار موردنیاز خود را تولید کند و نقص خود را برطرف نماید. شناخت معادلات هستی و روش فعالسازی آنها برای دست‌یابی به اثرشان، «» است. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
فرآیندی که در ذهن رخ می‌دهد تا یک مسأله حل شود : 2) مسأله مهمی‌که در این قسمت باید بررسی شود، است که در ذهن رخ می‌دهد تا یک مسأله حل شود. عموم مردم وقتی با مشکلی روبرو می‌شوند تا هنگامی‌ که مشکل را برطرف می‌کنند مراحل زیر ناخود‌آگاه در ذهنشان می‌گذرد: ۱. شناسایی نقص و : فرد وضعیت مطلوبی را که به دنبال دست‌یابی به آن است در نظر دارد، با وضعیت موجود که مبتلا به نقص و مشکل است مقایسه می‌کند و نقطه مشکل ساز را تشخیص می‌دهد (یک فهم اوّلیه از مسأله پیدا می‌کند). ۲. شناسایی قواعد و معادلات موجود در هستی: انسانها، با هایی که در به دست آورده‌‌اند به مجموعه‌ای از معادلات و قوانین موجود در هستی دست یافته‌اند لکن چون عملکرد آنها به صورت است، متمرکز و دقیق ندارند و در برخی موارد گرفتار اشتباه می‌شوند و نتایج نامطلوب می‌گیرند. وقتی مشکلی بروز می‌کند پس از تشخیص نوع مشکل (یعنی چه اثر و نیرویی لازم داریم ولی موجود نیست؟ ) به سراغ تأثیرات و توانایی‌های موجود در هستی می‌روند و با استفاده از تجربیات قبلی خود و دیگران، چیزی را که می‌تواند رفع نقص کند تشخیص می‌دهند. ۳. شناسایی نحوه استفاده از قوانین هستی برای رفع نیاز: در این مرحله، فرد به دنبال دست‌یابی به روش برقراری ارتباط بین وضع موجود (کمبود و نقص) با وضعیت کمکی (نیرو و توان اثرگذار) است تا به وضعیت مطلوب برسد. یعنی چگونه می‌توان بین منبع نیرو و موقعیت نیاز برقرار کرد که منبع نیرو اثرگذار شود و خلاء موجود در وضعیت نیاز را برطرف کند. «» و «» در حقیقت همین مرحله سوم است. دو مرحلهٔ قبل فقط زمینه ساز هستند. کسی که می‌داند چگونه از امکانات استفاده کند تا نیاز خود را برطرف کند دارای فهم کاربردی است و مسأله را حل کرده است. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
نگرش کلان و نظام‌واره (شبکه‌ای یا سیستماتیک) در حل مساله : 3) منطقیین حرکت‌های سه‌گانه: شناخت مشکل جستجوی عنصری که نیاز را برطرف می‌کند برقراری ارتباط بین عنصر مطلوب و مشکل موجود ، را «» می‌خوانند. «تفکر» دامنه وسیعی است که تمام لایه از سطوح فهم و ادراک را در بر می‌گیرد. از این مرحله، تمام تلاش بر تفسیر «» متمرکز می‌شود. انسانها می‌آموزند تا بتوانند درست و کامل کنند و فکر می‌کند تا بتواند محدودیت‌‌های خود را برطرف کند و به سوی حرکت نماید. = کشف اجزاء و عناصر درونی و بیرونی موثر بر موضوع، و کشف تمام روابط ممکن و احتمالی بین آنها و کشف رابطه بهینه. برای دست‌یابی به فهم تحلیلی، نیاز به نگرش کلان و نظام‌واره (شبکه‌ای یا سیستماتیک) نسبت به موضوعات است. هر پدیده‌ای و یا هر متنی ، و شبکه‌ای‌است که مؤلف طراحی و مدل‌سازی کرده است. مفهومی‌ که در عناوین و جملات و کلمات و تصاویر بکار رفته است عناصر درونی این سیستم هستند؛ نوع مخاطب و سطح آنها و زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، زبانی و سیاسی که با آنها روبرو بوده‌اند، عناصر بیرونی سیستم هستند. بدون ‌نمی‌توان علم را برای به کار برد و به مقصود رسید. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
الگوی سیستمی و شبکه ای در حل مساله : 4) دست‌یابی به و دو مرحله دارد: و شناخت عناصر شبکه (شناخت موضوع، نیاز و امکانات موجود) و طراحی شبکه (برقراری ارتباط لازم بین عناصر انتخاب شده) 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
الگوی سیستمی و شبکه ای در حل مساله : 5) و شناخت عناصر شبکه ، دارای سه مرحله است: 1)تعریف وضعیت موجود (تعریف متغیر نیاز): چه نیازی سبب شده است که فکر به کار افتد و در‌صدد چاره برآید؟ ‌آیا این نیاز یک نیاز بسیط است یا اینکه خود از چند عنصر تشکیل شده است؟ این نیاز چقدر مهم است؟ (ضریب اهمیت نیاز) اگر مشکل حل نشود و نیاز برطرف نشود، چه تبعاتی خواهد داشت؟ آیا این نیاز یک نیاز واقعی است یا یک نیاز کاذب و ساختگی است؟ تعیین نیازهای سلبی (آنچه نمی‌خواهیم و نیاز داریم که نشود کدامند؟ ) 2)تعریف اهداف (تعریف وضعیت مطلوب): ‌تعیین هدف‌کلّی و اساسی و ضریب اهمیت آن (اگرحاصل نشود چه تبعاتی دارد؟ ) ‌تعیین اهداف میانی (اهدافی که بین وضعیت موجود و مطلوب قرار دارند و برای رسیدن به هدف نهایی زمینه سازی می‌کنند) ‌تعیین زمینهٔ اولیه (شرایط اولیه برای شروع حرکت به سوی اهداف فوق) ‌تعیین اجزاء درونی اهداف (تعریف متغیرهای درونی) ‌تعیین کمیت و کیفیت عناصر فوق (از هر کدام چقدر و با چه کیفیتی؟ یعنی عناصر فوق به صورت قابل اندازه‌گیری تعریف شوند) ‌تعیین ضریب اهمیت هر یک از عناصر فوق تفکیک بین حداقل لازم (مقداری از هدف که به هیچ وجه قابل صرف نظر نیست و باید حاصل شود) و حداکثر مطلوب ‌تعیین اهداف منفی (آنچه نمی‌خواهیم و نباید بشود) 3)تعریف ارتباطات (تعریف عناصر مرتبط با وضعیت موجود واهداف مطلوب): چه چیزهایی سبب پیدایش نیاز و مشکل شده‌اند؟ ضریب تأثیر هر کدام در پدید آمدن مشکل چقدر است؟ (تشخیص سرچشمه‌ها) چه مسائلی در اثر این مشکل به وجود آمده‌اند؟ این مشکل، چه آثاری را ایجاد کرده است؟ بر چه نقاطی تأثیر گذاشته است؟ (تشخیص آثار و نتایج) چه عناصری می‌توانند مفید باشند؟ ضریب مفید بودن هریک چقدر است؟ (تشخیص امکانات) چه عناصری می‌توانند مضر باشند و برای رسیدن به اهداف مانع ایجاد کنند؟ ضریب مانعیت هر یک چقدر است؟ (تشخیص موانع) بررسی فعل و انفعال هریک از متغیرها با یکدیگر: یعنی کلیه ارتباطات محتملِ عناصر درونی با هم، عناصر بیرونی با هم، عناصر درونی و بیرونی نسبت به یکدیگر فهرست شود. و کمیت و کیفیت اثرگذاری آنها بر یکدیگر مشخص شود. (تشخیص ارتباطات) قوانین‌خلقت که سرمنشأ تک‌تک این ارتباطات هستندمشخص‌شده، فعل وانفعال این قوانین با یکدیگر تعریف‌شود. (تشخیص‌معادلات وقوانین‌حاکم برارتباطات) چه تغییراتی در این ارتباطات می‌توان ایجاد کرد؟ (بهبود امکانات) ‌چه ارتباطات جدیدی را می‌توان ایجاد کرد؟ (توسعهٔ امکانات) ‌ایجاد تغییر عناصر و ارتباط آنها یا ایجاد عناصر و ارتباطات جدید چه آثار مثبت و منفی می‌تواند داشته باشد؟ (بررسی هزینهٔ تغییر) 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
الگوی سیستمی و شبکه ای در حل مساله : 6) و طراحی سیستم دارای دو مرحله است: 1)تعیین تمام احتمالات ممکن برای حل مشکل (مدل سازی اولیه) تعیین حداقل عناصر و ارتباطات لازم که نمی‌توان از آنها صرف نظر کرد (شاخص پایه) ‌تعیین عناصر و ارتباطاتی که باید حذف شوند (موانع) ‌پاسخ به سؤالاتِ: چه چیز، توسط چه کس، تحت چه شرایطی، در چه مکان و زمانی و چگونه باید انجام شود تا نیاز برطرف شود و هدف حاصل شود؟ 2)مدل سازی (تعیین ترکیب عناصر و نوع ارتباط آنها برای رسیدن به مطلوب) بررسی هزینهٔ‌ هر یک از راه حل‌ها ‌رعایت اصل بیشترین تأثیر بوسیله کمترین هزینه و زحمت ‌انتخاب بهترین راه حل و راه‌حل‌های جایگزین احتمالی ‌تدوین الگوی اجراء و اقدام به صورت زیر: تعیین نقطهٔ شروع زمینه لازم برای شروع محرک لازم برای شروع انجام دهنده کار و شرایط آن کیفیت و کمیت کار مراحل کار نتایج مورد انتظار در هر مرحله نقاط توقّف و شرایط آن محرّک مجدّد شرایط اتمام کار نقطه پایان بازنگری و ارزیابی اصلاح نقاط ضعف، تقویت نقاط قوّت ایجاد زمینه لازم برای انجام حرکت‌های جدید 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
خلاصه دستورالعمل تفکر سیستمی برای حل مساله: 7) روش تفکر شبکه‌ای (سیستمی) ‌را می‌توان در چند دستور العملِ زیر خلاصه کرد: مشکل و نیاز را پیدا کن. هدف خود را مشخص کن و اهمیت آن را تعیین کن. هر چیزی که احتمال دارد با این هدف ارتباط داشته باشد شناسایی کن. کمیت و کیفیت ارتباطات فوق را مشخص کن. مجموعه ارتباطات را با هم ارزیابی کن. بهترین راه را برای ارتباط بین امکانات و نیازها انتخاب کن. راه حل را اجراء کن. نتایج را ارزیابی کن. نقاط ضعف را برطرف نما و دوباره آن را اجراء کن. ‌و عملکرد نظام‌واره که محصول دید کلان و جامع نسبت به موضوعات است سکوی یک جهش علمی‌ و عملی به سوی حقایق هستی است. 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
چگونگی و روش دست‌یابی به فهم استدلالی و نقادانه : 8) هر فهم و برداشتی از متن ، ‌یک است؛ انسان در هر انتخابی با گزینه‌های متعدد روبرو است که از بین آنها باید مواردی را دهد. هر انتخابی یک ترجیح است و هر ترجیحی نیاز به دارد. ما در هر و انتخاب با سؤالات زیر روبرو هستیم: چرا این مورد را انتخاب کردید؟ به چه دلیل اینگونه تصمیم گرفتید؟ آیا راه دیگر و انتخاب دیگری وجود نداشت؟ آیا برداشت دیگری بهتر نبود؟ آیا فکر می‌کنید برداشت خوبی داشته‌اید؟ قضاوت‌ها و ما یک تصمیم است. وقتی درباره چیزی به می‌رسیم و اظهار نظر می‌کنیم یعنی راجع به درست یا غلط بودن آن یا برقرار کردن ارتباط با آن به یک تصمیم و انتخاب رسیده‌ایم. ما دو مرحله را در پیش داریم و باید دو چیز را ثابت کنیم: 1) تصمیم (یعنی روش صحیحی را در تصمیم گیری اتخاذکرده‌ایم و تصمیم ما با حقایق هماهنگ است) 2) بودن تصمیم (تصمیم ما بهترین انتخاب از بین انتخاب‌های ممکن بوده است و دارای مفیدترین آثار است) 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
مرحله اول: اثبات یا نقد درست بودن یک : 9) این مرحله با عناصر و اجزاء مدلی که بر اساس آن تصمیم سازی شده است سروکار دارد. مشکلات و نقدهایی که در این مرحله احتمال دارد به وجود بیاید عبارتند از: اشتباه در تشخیص اجزاء و عناصر موثر در سیستم اشتباه در تشخیص ضریب اهمیت این عناصر اشتباه در تشخیص نوع رابطه بین عناصر وقتی کسی به صحت تصمیم ما اعتراض می‌کند، عکس العمل منطقی ، این است که روندی را که در مرحلهٔ تحلیل و ترکیب طی کرده‌ایم، بازگو کنیم و انسجام مدلِ تصمیم‌سازِ خود را توضیح دهیم ؛ و عکس العمل منطقی فرد مقابل این است که در یکی از سه محور فوق ، اشتباه ما را نشان بدهد. در هر دو حالت کاری که باید انجام شود به صورت زیر است: 1) “تصمیم” به عناصر تشکیل دهندهٔ آن +ارتباطات بین عناصر 2) هر عنصر و هر رابطه با یک جمله گویا و شفّاف (دارای موضوع و محمول و نسبت بین آن دو) 3) تک‌تک جملات و ارزیابی ارتباط بین جملات (یعنی آیا بین موضوع و محمول در هر یک از جملات رابطه ادعا شده برقرار است یانه؟ ) 4) جملات ارزیابی شده با یکدیگر و رسیدن به مدلی که تصمیم بر اساس آن گرفته شده است. فعالیت اصلی در محور سوم انجام می‌یابد و محورهای دیگر، زمینه‌ساز یا نتیجه‌گیر هستند. آنچه در این قسمت باید انجام ‌شود ، مقایسه رابطه بین موضوع و محمول با ثابت و کلّی است ، معادلاتی که از آنها تعبیر به می‌شود (بدیهیات اولیه و ثانویه) + مقایسه با قرائن موجود در جوانب مختلف داخلی و خارجی موضوع و محمول محقق باید بتواند موارد زیر را تشخیص دهد و گزاره‌های بیان شده در یک گفتار یا نظریه را به صورت زیر تحلیل کند (مهارتِ تحلیل محتوا): جملات بیانگر که این گفتار یا نظریه پاسخگوی آن است. جملات بیانگر مؤلف یا گوینده جملاتی که است. جملاتی که مطلب است. جملات بیانگر و نتایج مؤلف در هر یک از محورهای پنجگانه فوق، سه گونه جمله می‌تواند وجود داشته باشد: ‌جملاتی که بیانگر مؤلف است. ‌جملاتی که بیانگر مؤلف است. ‌جملاتی که بیانگر و مؤلف است. محقق باید نقشه مطلب را با توجّه به محورهای فوق ، تدوین کند و در هر نقطه ، جمله یا جملات مربوط به آن را بیابد و آنها را به صورت قالب‌های سلسله‌وار منطقی درآورد.در این صورت است که پیام متن را گرفته و می‌تواند از آن برای استفاده کند. کشف مفاهیمِ موجود در متن و رابطهٔ‌ بین آنها ، فهم را ایجاد می‌کند. سطوح مختلف فهم، بستگی به عمقِ تجزیهٔ مفاهیم و کشف رابطه‌ها دارد، هر چه رابطه‌ها به بدیهیات و سرچشمه‌ها و معادلات کلّی نزدیک‌تر شوند، سطح فهم عمیق‌تر می‌شود و آن در زندگی بیشتر می‌گردد 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar