eitaa logo
حدیث اشک
6هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یا جواد الائمه به نام تو بهشتی می کنم حال جهنم را خدا را شکر که آموختم من اسم اعظم را بدون جلوه ات در کودکی ، باور نمی کردند تکلم های در گهوارهٔ فرزند مریم را نٙوٙد ساله برای طفل نُه ساله تواضع کرد تو خٙم کردی برای دست بوسی قامت خٙم را یکی از قاتلانت علم تو در خردسالی بود که رسوا کردی آخر با سؤالی ابن اکثم را حسن از حیث همسر با تو همدرد است اما او چو زینب خواهری دارد که از دل می بٙرٙد غم را اگر تشنه میان حجرهٔ دربسته افتادی به یاد جد خود با اشک بنشان آتش سٙم را شما رفتید و صدها سال لازم شد که بنویسند برای هر جواب مسأله «الله أعلم» را سید علی احمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا ولی الله از هر چه توبه کرده ام آقا، گذشت کن بر این همه توسّلِ بی جا، گذشت کن حبِّ گناه، مانده بر این، قلبِ عاصِیَم دارم فقط به دل، غمِ دنیا، گذشت کن هر شب به صد بهانه، به دنبالِ هیئتم فردای آن، بدی ست مُهیّا، گذشت کن انگار حاجتم شده، یکبار دیدنت این هم غمی، به دیگرِ غمها، گذشت کن تا کِی به ادّعای تهی، دَم زِ تو زدن تا کی، « اَحارُ فیکَ » به لبها، گذشت کن ای رمز و راز و علّتِ خلقت، نگارِ من بگشای، بر بشر، تو معمّا، گذشت کن سر گشته و خرابم و حیران، به کویِ تو از هر چه توبه کرده ام آقا، گذشت کن حسین رضایی(حیران) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دلشوره دارم این روزها دلشوره دارم بیش از پیش کاری بجز گریه ندارم بیش از پیش این روزها قلب مرا ماتم گرفته باز این لبم نام شمارا دم گرفته این روزها دلشوره دارم مثل هرسال هر شب گریزی میزنم تنها به گودال اما همه ترسم جدایی از تو شد ، آه اینکه نباشد دستک از ماه تو کوتاه ای کاش با عشق تو در روضه بمیرم من ، این منه بی ننگ و بی عرزه بمیرم ای کاش با گریه توانم را بگیری امسال بین روضه جانم را بگیری ای کاش این ماه محرم با تو باشم ای کاش در این روضه مَحرم با تو باشم تا اینکه مارا مادرت درهم ببیند مارا سیه پوش غم و ماتم ببیند کاری بکن غیر از غمت ، غم را نبینم ماهی بجز ماه محرم را نبینم زهراست مارا راهی این جاده کرده مارا برای نوکری آماده کرده فهم محرم را به ما امشب عطا کن راه حسین ابن علی را راه ما کن هر چند که صحرایی از غم تشنه اوست او تشنه بود اما دوعالم تشنه اوست امیرفرخنده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ابن‌الرضا شمیم عطر رحمت می‌وزد از کوچه‌ها امشب دوباره دیده شد در آینه وجهِ خدا امشب میان گاهواری که ملک گهواره جنبان است به جلوه آمده روی علیِ مرتضی امشب بخوان چندین فراز از جامعه در نیمه شب امشب که حال دیگری دارد مناجات و دعا امشب چرا باید به دارو و دوا و نسخه دل بندم چرا که نام هادی می‌شود درد و دوا امشب ز یمن مقدم مولود زهرا حضرت هادی شده آیینه‌بندان خانه‌ی ابن‌الرضا امشب شبیهِ کنج ایوانِ طلا در کنج این هجره نشستن پای گهواره عجب دارد صفا امشب دخیلِ دامن این نازدانه شهر پیغمبر نمایان شد که فرقی نیست در شاه و گدا امشب نه اینکه در مدینه کوچه‌های شهر روشن شد چراغان می‌شود از نور او عرض و سما امشب شب میلاد ساقی پر کند جام مرا از مِی چه شوری در زمین و آسمان گشته به پا امشب شده عرش برین شهر پیمبر لیک می‌دانم خبرهایی است در هر جای جایِ سامرا امشب دمِ باب‌الجواد آنگونه خیل زائران دیدم که گفتم هست این میخانه هم دارالشفا امشب رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شروع عشق به نام خدا به نام شما من آفریده شدم تا شوم غلام شما هزار شکر نبوده هنوز روی سرم به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما کبوتر دل من که نمی پرد همه جا از آن زمان که گرفتار شد به دام شما به پاسبانی صحن تو صد چو جبرائیل نشسته اند شب و روز، روی بام شما خوشا به حال کسی که شده در این دنیا مسیر زندگی اش روشن از کلام شما شما تمامی دار و ندار ما هستید همیشه آبرو و اعتبار ما هستید جهان به زیر قدوم تو خار می گردد نفس بزن که دو عالم بهار می گردد برای عرض ارادت به محضرت، خورشید به سمت گنبد تو رهسپار می گردد یکی دو شب که نه، هر شب به سامرا، مهتاب دم رواق تو مثل غبار می گردد اگر که تیغ دو ابروت می کشد، جانم هزار بار به پایت نثار می گردد اگر به عشق تو مردم، شما نخور غصه یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد به عشق، زنده بود هر کسی فدای تو شد و خوش به حالش اگر خاک سامرای تو شد دلم بهانه گرفته، بهانه ات هادی نشسته سائل تو پشت خانه ات هادی اگر به نیمه ی ذی الحجه اعتکاف کنم شوم مقیم، در آن آستانه ات هادی بخوان تو جامعه ای که دوباره دلتنگم برای زمزمه ی عاشقانه ات هادی به عرش، نقل محافل، بیان مدح شماست بیان منقبت بی کرانه ات هادی تو آمدی که گرفتاری ام شروع شود شوم اسیر تو و آب و دانه ات هادی تو آمدی که بدانم جلال یعنی چه! تو آمدی که ببینم جمال یعنی چه! بخوان حدیث محبت، دل مرا ببری بگیر دست مرا تا به سامرا ببری ببین که دور و بر من غریبه بسیار است بگیر دست مرا، سوی آشنا ببری تو رهنمای منی، تا نیامده شیطان بگیر دست مرا تا سوی خدا ببری همه یقین من این است، راه حق آنجاست به هر کجا که دلت خواسته مرا ببری به آن ضریح تو سوگند می دهم آقا مرا تو یک شب جمعه به کربلا ببری... ...که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا: میان آن همه لشکر...حسین شد تنها...  رضا رسول  زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ما گدای سامرایت ای نگاهت در مسیر کهکشان ها ماندگار وسعت دستان تو بر سایه بان ها ماندگار می شود ثابت به من در هر فرازِ «جامعه» نام تو بین همه خطّ امان ها ماندگار ما گدای سامرایت! سفره ها از لطف تو پهن خواهد شد! در آن ها آب و نان ها ماندگار شک ندارم از کرم آباد چشمانت هنوز باغ آباد است و شوق باغبان ها ماندگار چونکه همنامِ علی(ع) خواندت پدر٬ شد تا ابد أشهدُ انّ علی(ع) بین اذان ها ماندگار فعلتان خیر است و احسان عادت هر روزتان تا ابد هستند آری مهربان ها ماندگار سائل آمد پشتِ در٬ وقت سحر٬ حین غروب اینچنین پایِ حرم شد آستان ها ماندگار رفت با دستانِ پُر بی آنکه بشناسد تو را می شوند اینگونه بی نام و نشان ها ماندگار ده چراغِ عرش روشن! أنتَ هادیَ ٱلاُمم آیه هایت هست در شمس و دخان ها ماندگار سامرا با عشق تو آباد خواهد شد ولی حرف تو این است باشد جمکران ها ماندگار! مرضیه عاطفی سمنان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نور چشم تمام زاویه ها را کشیده ای قائم آهای سرو قدِ سرترین٬سرت سالم غزال اُم ولد” نور چشم های جواد پدر بزرگ شب قدر حضرت قائم پدر غریب پدر آشنا پدر مظلوم پسر مراد پسر مجتهد پسر عالم نشانه های امامت تمام شد وقتی شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه برای دیدن تو کعبه می شود عازم درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم زیارتی به بلندای جامعه از توست زیارتی که شب قدر می شود لازم زیارتی که خودش هست محتشم”پرور درست کرده به کرّات اکبر ناظم” دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو فقط”بکم فتح الله” فقط بکم یختم” مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
پشت میخانه پشت میخانه نشستم غرق شور و شادی ام از خراب آباد این دل در پی آبادی ام هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام من نخوردم غیر این درگاه نان سفره ای دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادی ام جرعه جرعه معرفت نوشاندی ام از ساغرت جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادی ام برکت شیر حلال مادرم بوده اگر نیستم اهل سقیفه رهرو این وادی ام هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد ای امام المتقین، ای هادی، ای حصن حصین نوکرت از تو، تو را می خواهد ای آقا همین هر کجا رو کرده ام دیدم جمال روی تو هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین خادمی خانه ات با خضر و نوح و آدم است نوکری از نوکران تو شده روح الامین ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد عاجزم از کار خود یا ایها الهادی مدد درس های اعتقادت را بیا از سر بگو با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام بر محبین علی در وادی محشر، بگو... ...عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟ کی مرا هم می بری یک شب نجف، آخر بگو سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا من همان عبد شما هستم که از شوق وصال سجده کردم سالیان سال سوی سامرا با شمیم و جذبه های سامرایی شما پروراندی در دل ما آرزوی سامرا تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟ می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟ مهدی علی قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دلبر تو باشی دلبر تو باشی باید از دلبر بخوانم شرک است اگر نام کس دیگر بخوانم رفتم به کرسی ادب تکیه کنم تا مدح تو را از روی آن منبر بخوانم قرآن به روی چشم جانم باز کردم تا اینکه معنای تو را بهتر بخوانم باید که تاویل تو را ” حیدر” بدانم یا اینکه در تفسیرت از کوثر بخوانم وقتی ولی الله و عین الله هستی یعنی که با هر ذره ای همراه هستی ابن الصفا ابن السخا ابن الکریمی برگ خلاصی از منیّت از جهیمی در عقل و روح و جسم ما با ما سهیمی هادی جان هایی هدایت را زعیمی با گنبدت خورشید را هم محور کردی با صحن هایت بانی دارالنعیمی وقتی که تو مولای شاه عبدالعظیمی هم سامرا هستی و هم در ری مقیمی در جان ما بر مسند عزت نشستی نرخ کرامت را در این عزت شکستی ما را هدایت بی نهایت کرده ای تو اصلا هدایت را هدایت کرده ای تو شاهی و تخت شاهی ات قدری حصیر است بر تکه ای از نان کفایت کرده ای تو با زندگی خویش قرآن خدا را یک دور، از اول حکایت کرده ای تو از عرش بالاتر زدی ای حامل عرش آنقدر که در خود درایت کرده ای تو بابا بزرگ مهدی زهرا نگاهی بر این من دلبسته بر دنیا نگاهی ای دل اگر امسال سامرّا نرفتی یعنی که پایین ماندی و بالا نرفتی ای قطره از چه در پی دریا نرفتی؟ بیچاره... زیر سایه ی طوبا نرفتی تا کربلا رفتی و برگشتی به خانه؟ پر زد دلت تا سامرا اما نرفتی؟ یک جای کارت لنگ میزد که آقا برگ براتت را نزد امضا نرفتی من دوست دارم تا به سامرّا بیایم برگ براتم را بزن امضا بیایم جعفر ابوالفتحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
وصی مصطفی حقا دلاورمرد می خواهد از این باده نیوشیدن سپر را‌ روبروی تیغ ابرویش نپوشیدن بسان شیر شرزه بر صفوف خصم جوشیدن که دارد زهره ی آنکه جگر از عبدود گیرد به روی کفر شمشیر هوالله احد گیرد که هست این صف شکن یل شیرآهنکوه جز حیدر که هست این بیرق در آسمان نستوه جز حیدر که هست این در وجود مصطفی چون روح جز حیدر علی حُبّهُ جُنّه، قسیم النار و الجَنّه وصی مصطفی حقا، امام الانس والجِنّه به زیر باء بسم الله نقطه مرتضی باشد و این یعنی علی چیزی نمانده تا خدا باشد یداللهی که چون خالق به خلقت آشنا باشد کدامین مکتب توحید دینی اینچنین دارد فقط شیعه امیرالمومنینی اینچنین دارد زمین دیده است خاک زیر پاهایش گهر می شد به هر سنگی نظر می کرد عیسی وار زر می شد زمان جنگ با کفار اول او سپر می شد اگر چه شاه مردان، صف شکن؛ مولی الموالی بود دم سهم غنیمت جای او بد جور خالی بود علی شیر خدا بود از خطر کردن نمی ترسید به وقت فتنه ها می ایستاد اصلان نمی ترسید درون غار پیش مصطفی چون زن نمی ترسید خدا بر حیدر خود لا فتی الا علی گفته شب لیل المبیت آقای ما جای نبی خفته علی در خلوت قرب خدا با حق هم آغوش است حقیقت دور او همچون غلامی حلقه در گوش است زبیر و طلحه باشی، شمع بیت المال خاموش است علی اول خودش را با عدالت روبرو می کرد لباس و کفش او پاره اگر می شد رفو می کرد خدا می خواست مردم قیمتی باشند، جیفه نه نبی فرمود بعد از من غدیر آری، سقیفه نه علی خانه نشین و هر کسی باشد خلیفه نه مدینه با سقیفه دین خود را پای شرکش داد علی را هر که پس زد فاطمه فتوای شرکش داد  امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حضرت حیدر قلبی که در هوای تو گشته است بیقرار با پای دل رسیده به خلوت سرای یار جایی ندیده بهتر از این روی خود زمین جایی ندیده بهتر از این روز و روزگار عشاق هرکدام طریقی گزیده اند مالک میان معرکه میثم به روی دار از لیله المبیت گرفته است تا احد جان کرده ای فدای پیمبر هزار بار خمس و نماز و روزه و حج و زکات نه از خاک بوسی تو گرفتیم اعتبار عاشق میان صحن تو دشمن میان رزم گفتند از نگاه تو لایمکن الفرار خالق شبیه حضرت حیدر نیاوَرَد دنیا اگر شبیه علی داشتی بیار ما را یکی از این دو کمان میکشد یقین یا ابروی هلالی تو یا که ذوالفقار سر رفته است حوصله ی سربدارها جاری است خون میان رگ ما چو آبشار تا در کنار مهدی تو جان فدا کنیم گرم است پشت کعبه به آن کوه استوار  محمد رضا نادعلیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
أشهد أن عليً ولي اللهِ ای که جز خانه تو خلوت ما نیست که نیست هر چه گشتیم دراین میکده جا نیست که نیست من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست کاسه ای اشک و دو جرعه نفسی با یادت شهر ما را به جزاین آب و هوا نیست که نیست صبح در شهرتو یک مشت گدا آمد و شب هرچه گشتیم ندیدیم،گدا نیست که نیست بسکه اخبار غدیرت همه جا پیچیده است خبری جز خبرت هیچ کجا نیست که نیست بر جهاز شتران حرف پیمبر این بود دست بالاتراز این دست خدا نیست که نیست آنکه محمود صدا کرده صدا باید زد و فقط بوسه به دستان خدا باید زد باید این خطبه میان همگان پخش شود سینه سینه ضربان در ضربان پخش شود باید این چشمه که امروز به راه افتاده ست مثل رودی که بود در جریان پخش شود چون نسیمی که شده پیک بهاران خدا این خبر از پدران در پسران پخش شود مادرم خواست که با شیر محبت دادن نمک عشق تو در هر شریان پخش شود چهارده قرن گذشته است ولی جا دارد خبرش صدر خبرهای جهان پخش شود این خبر را به مؤذن برسان تا هر روز بر سر مأذنه مابین اذان پخش شود از شبم کاش نگیری نفسی ماه مرا أشهد أن علیً ولی اللهِ مرا ما که عمری دل در عشق اسیری داریم چه غم از آتش دوزخ که مجیری داریم روزی ام را در این خانه نوشته است خدا بی سبب نیست که چشم و دل سیری داریم راست گفتند که راه تو به خورشید رسد چه کسی گفته جز این راه مسیری داریم؟ آب نه عین سرابند پس از تو”أدیان” ما فقط آب در این خاک کویری داریم همه دیدند پیمبر چه وزیری دارد همه گفتند از این پس چه امیری داریم بعد هر یاعلی ام زمزمه یازهراست بهتر از این چه مراعات نظیری داریم همردیف دل دریا که به غیر از دریاست بهترین قافیه خانه مولا زهراست سفره را باز کن ای شاه گدا آماده ست به یتیمان بگو امروز غذا آماده ست سوره مائده نازل شد و ما فهمیدیم لب این برکه غذای دل ما آماده ست چه غدیریست،چه عیدیست،برای بخشش بیشتر از همه اعیاد،خدا آماده است اختیار سر ما دست دو ابروی تو هست بکِش آن تیغ دو دم را که منا آماده ست دردم این است که ای خواجه مرا دردی نیست ورنه در دست طبیبانه دوا آماده ست باز هم بوی محرم همه جا را پر کرد هر که دارد هوس کرببلا آماده ست ای که بر دشمنی ات بغض وحسد گشت شریک پسرت گفت: گناهم؟، همه گفتند :أبیک   محسن عرب خالقی ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مرد میدان سخت تا علی هست با نسب تر نیست صحبت از جانشین دیگر نیست هیچ کس با علی برابر نیست مرد میدان سخت خیبر نیست دست بالای دست حیدر نیست تکیه ی بر تخت کبریا داده به جنون درس ابتلا داده اذن افشایِ راز را داده در ازل دست با خدا داده دست بالای دست حیدر نیست تیغِ طوفان سوار می گوید قبضه ی کهنه کار می گوید فاتح کارزار می گوید تا ابد ذوالفقار می گوید دست بالای دست حیدر نیست نه فقط ذوالفقار می گوید کعبه با افتخار می گوید عاشقی روی دار می گوید قنبر شهریار می گوید دست بالای دست حیدر نیست خسته از فتنه ها نشد جنگید فارغ از روح و کالبد جنگید تا که جان داشت،تاکه شد،جنگید با نود زخم در اُحُد جنگید دست بالای دست حیدر نیست این مثل از زبان اغیار است دست بالایِ دست بسیار است شرح نقدش، هزار طومار است شک نکن! عالمی خبر دار است دست بالای دست حیدر نیست در نجف، گبر و صوفی و هندو مست از لا اله ألا هو چه بگویم از آن خَم ابرو می شود دست دشمنانش رو دست بالای دست حیدر نیست باغ در چنگ خاروخس افتاد برق تیغش پیِ هرس افتاد سر به سر، سر به پیش و پس افتاد ملک الموت از نفس افتاد دست بالای دست حیدر نیست فارغ از قیل و قال می گویند نطفه های حلال می گویند مستند، با مثال می گویند از «بحار» و «خصال» می گویند دست بالای دست حیدر نیست وحید قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غبار نجف چشمه ی نور در ایوان نجف معنا شد ذره با لطف تو خورشید جهان ارا شد هر زمان از تب دنیا ز نفس افتادیم با غبار نجفت راه تنفس وا شد مدعی خواست که تقلید زکاتت بکند به رکوع تو قسم پیش همه رسوا شد سال ها رفت به دنبال حقیقت سلمان عاقبت گم شده اش نزد علی پیدا شد (هر که شد محرم دل در حرم یار بماند) بی سبب نیست که سلمان شما منّا شد پشت بر دلبری سکه کند در شب فقر مکتبت روشنی راه ابوذرها شد راز غم های علی فاش نخواهد گردید مگر ان چاه بگوید که چه با مولا شد حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دلها اگر که بال برایِ تو می‌زنند هر شب سری به سمتِ سرای تو می‌زنند جبریل می‌شوند تمامِ کبوتران وقتی که بال و پَر به هوای تو می‌زنند از وصله‌های کهنه‌یِ نعلینِ خاکی‌ات پیداست سر به سویِ خدایِ تو می‌زنند هرشب فرشته‌ها که به معراج میروند دستی به ریشه‌های عبایِ تو می‌زنند بینند اگر خیالِ تو را بُت تراش‌ها تا روزِ حشر تیشه برای تو می‌زنند بر سینه‌ام نوشته خدا والی الولی یا مظهر العجائب و یا مرتضیٰ علی وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد فصل ظهورِ نَفْسِ رسالت رسیده است میخواهد از خدای به گامش توان دهد باید سه روز صبر کند در غدیرِ خُم تا که به رویِ منبری از دل اذان دهد می‌خواست حق که آینه‌ای در برابرِ…  آئینه‌ی تمام نمایش مکان دهد می‌خواست حق که عینِ نبی را عیان کند می‌خواست حق که دستِ خودش را نشان دهد شوری میان عرصه‌ی محشر بلند شد دستِ علی به دستِ پیمبر بلند شد وقتی غضب کُنَد همه زیر و زِبَر شوند جنگ آورانِ معرکه‌ها در به در شوند وقتی غضب کند همه در خاک می‌روند گیرم که صد سپاه بر او حمله وَر شوند چشمش اگر به پهنه‌یِ میدان نظر کند گردن کشانِ دهر همه بی سپر شوند از ضربِ ذوالفقار ، خدا فخر می‌کند سرهای بی شمار جدا بیشتر شوند فرقی نمی‌کند که یسار است یا یمین آن قدر سر زند که دو سر ، سر به سر شوند این مردِ تکیه گاهِ نبردِ پیمبر است این شیر ، شیرِ حضرتِ حق است حیدر است سر می‌دهیم و از درتان پَر نمی‌زنیم موجیم و سَر به ساحل دیگر نمی‌زنیم وقتی که حرف ؛ حرفِ ولایت مداری است ما دَم زِ غیر ، تا دمِ آخر نمی‌زنیم وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست سنگِ کسی به سینه‌ی باور نمی‌زنیم فصل بصیرت است بجُز با لوایِ او حتی قدم به صحنه‌ی محشر نمی‌زنیم ما را فقط به پایِ ولایت نوشته‌اند ما سینه پای بیرقِ دیگر نمی‌زنیم با ذوالفقار و نامِ علی پا گرفته‌ایم ما درسِ خود زِ مکتب زهرا گرفته‌ایم عطری بده که غنچه‌ی نیلوفرم کُنی تا در حضورِ خویش شبی پَرپرم کُنی اصلاً مرا نگاهِ تو در صبحِ روزِ عهد پروانه آفرید که خاکسترم کُنی دُرِّ نجف دلم شده شاید به دستِ خویش روزی مرا بگیری و انگشترم کُنی من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم بهتر همان که آینه‌ی دیگرم کُنی نان جویی به دست تو دیدم چه می‌شود… هم سفره‌ی غلامِ خودت ، قنبرم کُنی همراه ظرفِ خالیِ شیر آمدم که باز دستی کشی به رویِ سرم سَرورم کُنی آقا نظر به چشمِ ترِ مادرم نما بوی محرم آمده عاشق ترم نما حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
روضه واجب است حسینی منصب ام پس میزنم دیگر عناوین را گدایم ، پادشاهی میکنم حتی سلاطین را گِلیمی پهن کردم بر سر راهت ، تفضّل کن شنیدم دوست داری همنشینی با مساکین را قسم بر مادرت زهرا یقیناً حال ما خوش نیست اگر روزی ببندند این دَرِ دارلمجانین را زبانم لال ، حرف از لغو هیئت در محرم هست خودت برهم بزن چون اربعین کلّ قوانین را تَشَّیُع ضربه ها خورده از این بی فکر و تدبیری نکن بر ما مسلّط شیخِ بی ایمان و بی دین را `ابد والله ما ننسى حسینا” اعتقاد ماست توسّل را بگیری باخت دادم دین و آئین را بسوز ای دل که وجه‌الله با صورت زمین خورد و تماشا کرد خواهر لحظه ی افتادن از زین را مبادا تاکه ذبحت را ببیند زینب کبری از این رو برگزیدی قتلگاه گود و پایین را خدا لعنت کند آنکه سرت را سربه‌سر کرده سرت را داد و جایش با طلا پر کرد خورجین را امیرحسین نجمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پروانه وار آدم که عاشق میشود فکر خطر نیست در عاشقی اصلاً ضرر مد نظر نیست `دربدری دارد به دنبال خودش عشق” عاشق نبوده آنکسی که دربدر نیست پشت سر پروانه دریا هم بریزی پروانه برگشتی ندارد تا سحر نیست پروانه را دیدم که خاکستر نشین شد پروانه یادم داده عاشق فکر پر نیست قدر جوانی را بدان و گریه کن باش من شک ندارم وقت پیری بی اثر نیست من گریه کردم هر کجا ، قلبم شکسته پس گریه های من کم از شق القمر نیست گریه برای این تبار محترم بود! سر تا سرش سود است و اصلاً هم ضرر نیست غیر از تو خرج هرکه شد خونش هدر رفت خونی که میریزم به پات اسمش هدر نیست دارم مقرب می شوم بین گدایان با این که در عالم گدائی معتبر نیست این کاسه را باید پر از مهر علی کرد اینجا گدا اصلا به فکر سیم و زر نیست بنشین و اینجا گریه کن آن جا بخندی فردا که محشر شد خبر از چشم تر نیست حتی صدایش در نیامد پشت آن در جانم به زهرا که مثالش در بشر نیست آتش به دامانش گرفت پایش نلرزید گفتم کسی که عاشق است فکر خطر نیست رسول عسگری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روضه دارالشفاست گرچه ما بد کرده ایم از ما محرم را مگیر پیرهن های سیاه و شال ماتم را مگیر چشم ما نذر عزای شاه بی سر بوده است قطره قطره اشک جاری همچو زمزم را مگیر با غمش عمری است مانوسیم زهرا شاهد است جان زهرا این غم و این آه و ماتم را مگیر روضه اش دار الشفای دردهای شیعه است پس طبیبانه ز ما دارو و مرهم را مگیر ما ز خردی سینه زنهای حسینی بوده ایم یارب از سینه زنان این نوحه و دم را مگیر دم گرفته مادری ریز سرشک از هر دوعین کشته شد با کام عطشان میوه قلبم حسین مجید رجبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مظهر کرامت اگر برای نوکری تو جَنَم نداشتیم به فکر ما همیشه بوده‌ای و غم نداشتیم هزار سال قبل خلقت تمام کائنات وجود داشتی و ما بجز عدم نداشتیم به احترام خاندان توست محترم شدیم بدون اهل بیت شخص محترم نداشتیم قسم به نام اهل بیت می‌خوریم روز و شب بدون خانواده علی قسم نداشتیم تو مظهر کرامتی و ما بدون بودنت بخیل می‌شدیم و درکی از کرم نداشتیم برای مدح تو غزل نوشته ایم از ازل در آن زمان اگر چه دفتر و قلم نداشتیم خدا تو را برای ذات خویش خلق کرده است وگرنه حوریه به روی عرش کم نداشتیم بجز تو در هوای هرکسی اگر نفس زدیم دمی اگر که داشتیم بازدم نداشتیم تو انعکاس جلوه حسین بر خلائقی نداشتیم اگر تو را حسین هم نداشتیم ای عمه‌جان! بدون شک تو «مُحی‌الشَعائری» بدون زحمت تو بیرق و علم نداشتیم بدون شک شب ولادتت به سینه می‌زدیم حرم نبود اگر مدافع حرم نداشتیم  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
  گر بشود موقع عطای ابالفضل اهل کرم می شود گدای ابالفضل جذب خودش کرده و ربوده دلم را چهره جذاب و دلربای ابالفضل حاجت خود را گرفته است یقینا نذرکند هرکسی برای ابالفضل زندگی او همه فدای حسین است زندگی ما همه فدای ابالفضل جمله به جمله فقط حسین حسین است متن تمامی خطبه های ابالفضل روی زمین هرچه رد پای حسین است پشت سرش هست رد پای ابالفضل مطمئنم که شریک داغ حسین است گریه کند هر که در عزای ابالفضل روح مناجات ماست حضرت عباس قبله حاجات ماست حضرت عباس مانده ام آخر چه بوده ارزش جانش؟ خواست فدایش شود امام زمانش هیچ زمانی نشد
یکش” بشود 
دو” شرک خفی هم نیامده به زبانش رزق ابالفضل نیز رزق حسین است نیست جدا از حسین سفره نانش چهار برادر فدائیان حسین اند پشت حسین است با تمام توانش حرف بدی هر که زد به بچه زهرا(س) بچه ام‌البنین(س) نداد امانش تا که ابالفضل در کنار حسین است زینب کبری(س) نمی‌شود نگرانش سایه عباس هست بر سر زینب هست مدافع برای معجر زینب در همه عمر بی قرار حسین است زندگی‌اش تحت اختیار حسین است ماه بنی‌هاشم است اگر چه ابالفضل جذب حسین است و در مدار حسین است بهر دفاع از حسین سینه سپر کرد سینه عباس پاسدار حسین است جان حسین از کسی گزند نبیند تا که ابالفضل در کنار حسین است تیغ حسین است هر دو دست ابالفضل دست ابالفضل ذوالفقار حسین است لحظه جان دادنش کنار شریعه دل نگران, چشم انتظار حسین است آه! ابالفضل بین علقمه افتاد بر روی دامان پاک فاطمه(س) افتاد آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کبوتر حرم اجازه هست مرغ دل, کبوتر حرم شود و با فرشته های وحیِ عشق, هم قدم شود اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود کنار خوان جامعه, دعا نمی کنم دگر زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام چه نعمتی است در تمام عمر, سائلت شدن گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و به این طریق, موجبات شادی دلت شدن چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن همان ازل به روی لوح سینه, بیرقی زدم به روی آن نوشته ی `أمیری یانقی” زدم بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را حمایت بتول از ابوتراب را بگو عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را بدون تو, منِ غریبه آس و پاس می شوم قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه کسی سراسر جهان, میان انس و جنیان مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر به راه, آشنا نبود, اگر نبود جامعه غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا به عشق, با صفا نبود اگر نبود جامعه خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه ازین طرف بخوان برام جامعه, از آن طرف بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود جهان بدون بودنت چه هولناک می شود خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت اهانتی کند, بدون شک هلاک می شود مرید مکتبت برای کسب نور معرفت به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دیگر توانی در میان پیکرت نیست آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست لعنت به این زهری که آبت کرد این طور در بسترت انگار جسم لاغرت نیست دختر نداری تا پرستار تو باشد جان می دهی و هیچ کس دور و برت نیست این روزها داری دلی پر از سقیفه در گوش تو جز ناله های مادرت نیست مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت این روزگار بی مروت یاورت نیست دور از وطن در سامرا خیلی غریبی آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست لب تشنه ای , لب تشنه ای , لب تشنه اما ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست مهدی است بالای سرت وقت شهادت بی غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
  گر بشود موقع عطای ابالفضل اهل کرم می شود گدای ابالفضل جذب خودش کرده و ربوده دلم را چهره جذاب و دلربای ابالفضل حاجت خود را گرفته است یقینا نذرکند هرکسی برای ابالفضل زندگی او همه فدای حسین است زندگی ما همه فدای ابالفضل جمله به جمله فقط حسین حسین است متن تمامی خطبه های ابالفضل روی زمین هرچه رد پای حسین است پشت سرش هست رد پای ابالفضل مطمئنم که شریک داغ حسین است گریه کند هر که در عزای ابالفضل روح مناجات ماست حضرت عباس قبله حاجات ماست حضرت عباس مانده ام آخر چه بوده ارزش جانش؟ خواست فدایش شود امام زمانش هیچ زمانی نشد
یکش” بشود 
دو” شرک خفی هم نیامده به زبانش رزق ابالفضل نیز رزق حسین است نیست جدا از حسین سفره نانش چهار برادر فدائیان حسین اند پشت حسین است با تمام توانش حرف بدی هر که زد به بچه زهرا(س) بچه ام‌البنین(س) نداد امانش تا که ابالفضل در کنار حسین است زینب کبری(س) نمی‌شود نگرانش سایه عباس هست بر سر زینب هست مدافع برای معجر زینب در همه عمر بی قرار حسین است زندگی‌اش تحت اختیار حسین است ماه بنی‌هاشم است اگر چه ابالفضل جذب حسین است و در مدار حسین است بهر دفاع از حسین سینه سپر کرد سینه عباس پاسدار حسین است جان حسین از کسی گزند نبیند تا که ابالفضل در کنار حسین است تیغ حسین است هر دو دست ابالفضل دست ابالفضل ذوالفقار حسین است لحظه جان دادنش کنار شریعه دل نگران, چشم انتظار حسین است آه! ابالفضل بین علقمه افتاد بر روی دامان پاک فاطمه(س) افتاد آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نور چشم تمام زاویه ها را کشیده ای قائم آهای سرو قدِ سرترین٬سرت سالم غزال
اُم ولد” نور چشم های جواد 

پدر بزرگ شب قدر حضرت قائم 

پدر غریب پدر آشنا پدر مظلوم 

پسر مراد پسر مجتهد پسر عالم 

نشانه های امامت تمام شد وقتی 

شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم 

تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه 

برای دیدن تو کعبه می شود عازم 

درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال 

تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم 

زیارتی به بلندای جامعه از توست 

زیارتی که شب قدر می شود لازم 

زیارتی که خودش هست 
محتشم”پرور درست کرده به کرّات
اکبر ناظم” 

دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو 

فقط”بکم فتح الله” فقط 
بکم یختم” مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی بود علی آنچه با عشق پدر داشت، علی بود علی هر چه اولاد پسر داشت، علی بود علی پسر فاطمه خورشید تمام عالم دور خود هر چه قمر داشت، علی بود علیمثل آن سیب بهشتی که پیمبر می چید هر چه این باغ ثمر داشت، علی بود علی کربلا بغض علی بود و دوباره دشمن در دلش آنچه شرر داشت، علی بود علی یک علی روی زمین خورد پدر از خاک اش هر چه پیدا شد و برداشت، علی بود علی هر طرف را که نظر کرد علی بود و پدر ناله ای که به جگر داشت، علی بود علی آنکه با نیزه و شمشیر و سنان، خود زخمی بیش از چند نفر داشت، علی بود علی یک علی هم به سر دست پدر پرپر شد زخم سختی که اثر داشت، علی بود علی آنکه با سوز عطش در بغل گرم حسین به گلو تیر سه پر داشت، علی بود علی یک علی با تن تبدار، اسارت بردند زخم سنگین سفر داشت، علی بود علی آنکه دل خسته چهل سال وجودش می سوخت صبح و شب دیده ی تر داشت، علی بود علی جابر عابدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹