eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
547 عکس
152 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌امتداد حکمت در نهضت احیای تفکر دینی از سید جمال الدین اسدآبادی تا شهید مطهری 📍آیت الله العظمی خامنه ای: 🔹تصور من این است که مرحوم رضوان‌الله‌علیه به عنوان یکی از چهره‌هایی که در احیاء تفکر اسلامی بیشترین نقش را داشتند و جزو یکی از پرچمداران این بینش نوین اسلامی و طرح دوباره‌ی اسلام در فضای فرهنگ امروزی جهان باید به شمار بیاید. 🔸همین‌طور که میدانیم از صدوبیست سال یا صدوبیست، سی سال، سی، چهل سال پیش به این طرف متفکرینی پیدا شدند که اینها درصدد طرح دوباره‌ی اسلام و مطرح کردن معارف اسلامی در میان هیاهوی تبلیغاتی فرهنگ غربی - که فرهنگ جدید و مدرن به حساب می‌آمد - بودند؛ که از این قبیل شخصیتهای معروف مثل شناخته شدند. 🔹اینها را نسلهای امروز به عنوان مصلحین اجتماعی و مبارزین بزرگ و چهره‌های فکری و سیاسی و انقلابی اسلام میشناسند؛ که همه‌ی این خصوصیات را شما در مشاهده میکنید. 🔹هنر بزرگ در مبارزه‌ی سیاسی او نبود، بلکه هنر بزرگ او در این بود که اسلام را به عنوان یک دین زنده و به عنوان یک مایه‌ی زندگی و به عنوان یک مکتبی که یک نظام اجتماعی را در خودش دارد دوباره مطرح میکرد. 🔹 تمام تلاش و حرکت او در آفاق اسلام از شرق تا غرب برای همین بود که میخواست این دوباره‌نگری به اسلام را در جوامع اسلامی زنده کند، و آن حالتی را که در گذشته - سالیان دراز - بر افکار صاحبنظران اسلامی تحمیل شده بود - حالت خمودگی اسلامی - این را از بین ببرد. ما در میان متفکرین ایرانی و غیرایرانی - چه عرب، چه هندی و غیر اینها شاید تُرک - شخصیتهایی داشتیم که این خط را دنبال میکردند؛ چهره‌های معروفی که بعضی از مؤلفین، بعضی از شعراء، بعضی از در این عصر جدید از این قبیل هستند. 🔸من وقتی که نگاه میکنم به این چهره‌های شناخته شده‌ی این ردیف، این روال، مرحوم را یکی از برترین اینها به حساب می‌آورم؛ علت هم همین جامعیتی است که شما به آن اشاره کردید. 🔸این مرد یک فقیه بود، یعنی اسلام را وقتی میخواست تبیین کند و مسائل اسلامی را بیان کند از خودش چیزی مایه نمیگذاشت. اسلام را میشناخت، فقه اسلامی را بلد بود و همان‌طور که میدانید فقه اسلامی به معنای شیوه‌ی استنباط احکام از منابع اولیه اسلام - یعنی کتاب و سنت - است، و فقیه آن کسی است که این شیوه‌ی استنباط را بلد است؛ و درسی هم که برای فقاهت در حوزه‌ها خوانده میشود در حقیقت درس آشنایی با این شیوه است. 🔹خب مرحوم مطهری یک مجتهد بود، یعنی این شیوه را به خوبی بلد بود. اینجور نبود که به دام افکار التقاطی شرقی یا غربی بیفتد، همچنانی که بسیاری از متفکرین مصلح و طرفدار تجدید حیات دوباره‌ی اسلام در آن دام افتادند. 🔸یک بود - یعنی با معارف عمیق و استدلالی اسلام آشنا بود - یک سخنور بود - یعنی میتوانست همه‌ی آنچه را که بلد است به زبان بیاورد - یک نویسنده‌ی بسیار خوب بود - یعنی میتوانست همه‌ی آنها را بنویسد - تمام این جنبه‌هایی که جنابعالی اشاره کردید واقعاً ابعاد یک شخصیت زبده‌ی برجسته بود که میتوان او را یکی از متفکرین و یکی از پرچمداران احیای تفکر اسلامی به شمار آورد. گفتگو پیرامون شهادت استاد مطهری 10/2/1362 ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌ادامه حکمت عملی در تمدن اسلامی 🔹به نظر می رسد که نظر "انقطاع حکمت عملی پس از فارابی" صحیح نباشد و از شواهد کافی علمی و تاریخی برخوردار نباشد. بلکه با مشاهده تاریخ و میراث علمی و فلسفی موجود "حکمت عملی در تمدن اسلامی" پس از نیز ادامه یافته و رونق متناسب با تاریخ و فرهنگ مسلمین داشته است. 🔸میراث عظیم اخلاقی و سیاسی و تدبیر منزل باقی مانده از متفکران مسلمان دلیل این مدعا است. 🔹ابن مسکویه، ابن سینا، ابوریحان بیرونی، نصیرالدین طوسی، شمس الدین آملی، جلال الدین دوانی، صدرالدین دشتکی، ملاصدرا تا متفکران انقلاب اسلامی همه اثار فوق العاده ارزشمندی در این زمینه دارند. 🔹 حکیم بزرگ یک شاهکار بزرگ در حکمت عملی با طرحی جامع و نواوری های گسترده است. 🔸 اثر دیگری است که در ادامه حکمت عملی نوشته و درصدد ارایه طرحی نوین در شناخت عمل و جوامع انسانی است. 🔹البته چون تا کنون تاریخ صحیح و جریان شناسی حکمت عملی مسلمین توسط محققان عالم و بی غرض داخلی نوشته نشده است نویسندگان داخلی به تبع مستشرقان چنین مطرح می کنند که پس از فارابی، حکمت عملی ادامه نیافته است. 🔸در حالی که با توجه به تنوع رشته های علمی در جهان اسلام، مباحث مرتبط با حکمت عملی در شکل های مختلف ادامه یافته و اثار متنوعی با گرایش های مختلفی نگاشته شده است. 🔹حکمت عملی توسط ابن سینا بخشی از الهیات فلسفی تلقی شد و در فصول پایانی کتب فلسفی همچون و مباحث مهم حکمت عملی مطرح شد و پس از وی نیز این سنت در اثار فلسفی ادامه یافت. به طور مثال شیرازی در پایان و به مباحث حکمت عملی پرداخته است. 🔸دانش کلام نیز به مباحث حکمت عملی توجه داشته است ومباحثی همچون حسن و قبح و ایمان و کفر با روش شناسی عقلی طرحی برای تحلیل کنش های اختیاری انسان و مصالح زندگی اوست. 🔹دانش فقه و اصول فقه از امتدادهای مهم حکمت عملی است و فقیهان در ادامه قواعد کلی برآمده از عقل و بنااات عقلا، طرحی عملیاتی، هماهنگ با حکمت عملی با استفاده از ادله اربعه برای زندگی و سامان اجتماعی ارایه کرده اند. 🔸همچنین عرفان عملی و فتوت نامه ها و سیاست نامه ها وشاهنامه ها همه میراث حکمت عملی به معنای عام ان است و نقش فعالی در ساخت جامعه اسلامی داشته اند. 🔹همچنین در کتب طب و پزشکی مباحث گسترده حکمت علمی بحث شده است و طبیبان بزرگی چون و برخی از متاخرین از اطبا اثاری را در حکمت عملی تدوین کرده اند که متاسفانه تاکنون به انها توجه نشده است. 🔹یکی از پایه های مهم نهضت احیای تفکر دینی از اسدآبادی تا ، ، استاد و ، حکمت عملی و میراث بزرگ حکیمان و فیلسوفان بوده است. که نیازمند تحقیقی گسترده همه جانبه است. ❇️بنابراین تاریخ حکمت عملی در تمدن اسلامی عرض عریض و تنوع گسترده ای دارد که در تحلیل تاریخ و هویت حکمت عملی و سیر تطور ان باید به این میراث عظیم ومتنوع توجه جدی شود. هرچند که وضعیت موجود نمی تواند به تنهایی، پرسش های جدید انسان معاصر و افق های بلند تمدن نوین اسلامی را کفایت کند اما این میراث بزرگ و عظیم سکو برای پرش به اقیانوس عمیق حکمت عملی و نرم افزار تمدن نوین اسلامی است. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
هدایت شده از گام دوم انقلاب
❇️بیانیه گام دوم در آینه عبرتهای گام اول ⁉️با کدام مبنا و فلسفه می توان تئوری‌هایی برای تحقق بیانیۀ گام دوم و آرمان‌های انقلاب اسلامی پیشنهاد داد؟ 🗒گام دوم انقلاب اسلامی امتداد گام اول آن است. به همین جهت عبرتهای گام اول می تواند خطرات بزرگ بر سر راه گام دوم را نیز گوشزد کند و جلوی بسیاری ازانحراف ها وانتقادها را بگیرد. 📃یکی از آن عبرتها، عزم افرادی برتغییر منطق وفلسفه انقلاب اسلامی و تئوری سازی براساس «فلسفه شدن» نسبی انگارانه است. 📃پس از شکل گیری نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی و مبتنی بر عقلانیت ناب اسلامی؛ جمعی ازطلاب جوان ودانشجویان دغدغه مند راه راه نه درعقلانیت مستقر فرهنگ و تمدن اسلامی، بلکه در حرکت های تندمبارزاتی وستیز کامل با دنیای غرب جستجو می کردند وبامطالعه وبازتولید ادبیات هگل و مارکس درصدد تئوری سازی برای رسیدن به آرمان های نهضت اسلامی بودند و می خواستند نقشه کارآمدی برای قرارگاه بزرگ جبهه مبارزاتی علیه غرب ودولت وقت طراحی کند. 📃اینان با نفی حکمت اسلامی وعقلانیت حکمی وفقاهتی به تولید روش ها وعلم انقلاب برپایه «فلسفه شدن» هگل ومارکس و تلفیق آن با قرآن و نهج البلاغه روی آورده اند تابتوانند حرکت انقلابی وتکاملی جامعه را تبیین فلسفی ودینی کند. تأکید بر «تقابل گرایی و تضاد محوری»، «اراده گرایی اجتماعی و تاریخی» و «فرایند تغییر و شدن جهان» ونفی «دستگاه تفسیر جهان» مبتنی برحقیقت ویقین مهمترین عناصر مورد توجه آنها بود. 📃اقدامی که بادغدغه تکامل معرفت دینی ومهندسی مبارزات اسلامی انجام شد ودرابتدا مورد حمایت جمعی از علما و سیاسیون مهم چون آقایان طالقانی، منتظری، هاشمی رفسنجانی،لاهوتی، موسوی خوئینی ها ودیگران قرار گرفت وبه عنوان سمبل مبارزه باحکومت وغرب شناخته می شدند. 📃این حرکت فکری–سیاسی موردعلاقه جمعی از روحانیون مبارز و غرب ستیز تهران وقم قرار گرفت و آنها نیز منبرهای خود به حمایت وترویج تفکر آنها پرداختند. 📃این جریان براساس همین تفکر وهمین حمایتها و غفلت، به تشکیل جبهه قدرتمند مبارزاتی فکر می کردند که بتوانند کثرت واختلافاتِ درون‌جبهه‌ای را به یک انسجام کلان برسانند. دراین راه نیز موفقیت های زیادی کسب کردند وجمع زیادی ازطلاب جوان انقلابی سرخورده از وضعیت منفعل حوزه وکثیری ازدانشجویان پرشور راجذب کردند. 📛اما دیری نپایید که پس ازانقلاب اسلامی نتوانستند باحرکت انقلابی ملت مسلمان که برپایه اسلام ناب محمدی واندیشه های ناب امام خمینی، شهید مطهری، شهید مفتح،شهید بهشتی،شهید باهنر وشهدای محراب شکل گرفته بود همراهی کنند ودرنهایت به جنگ مسلحانه روی آوردند. ✨✨✨ 🔆دوباره درگام دوم انقلاب اسلامی برخی دغدغه مندان وتریبون داران با همان انگیزه ها ودغدغه های ستیزه جویانه وبراساس همان مبانی واصول تقابل گرا واراده محور به میدان آمدند و درصدد تئوری سازی برای گام دوم انقلاب اسلامی هستند. 🔅در حالی که مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای وبارها تذکر دادند که تنها اندیشه ای که میتواند معیار ومبنای انقلاب اسلامی باشد تفکراسلام ناب محمدی براساس مکتب امام خمینی، آثار شهید مطهری وشهید بهشتی وبرخی ادامه دهنگان این مسیرهمچون حکیمان، فقیهان است. نه سخنان نسبی انگارانه وتقابل گرایانه برخی دغدغه مندان نیمه سواد که به دنبال تغییرمنطق وفلسفه انقلاب اسلامی هستند. 🔅 و اندیشه های حکمی وفقاهتی امام خامنه ای وسایرحکیمان وفقیهان انقلاب اسلامی تنها مبنای بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است ومنبع اصلی برای تحقق بیانیۀ گام دوم ورسیدن به آرمان‌های گام دوم انقلاب اسلامی وطراحی نقشۀ راه برای ایجاد قرارگاه بزرگِ جبهه‌ای درجهتِ انسجام‌یافتنِ نیروهای آتش‌به‌اختیار است. 🔆مکتبی که بر پایه قرآن و معارف اهلبیت (ع) به حکمت، عرفان وفقاهت اسلامی به طور همه جانبه وجامع معتقداست و هیچ بخشی را فدای سایر بخشها نمی کند. برحجیت عقل، حفاظت ازمنطق حجیت اجتهاد وبهره گیری بی قید وشرط از اصول اجتهادی (مصطلح در حوزه) وشیوه فقه جواهری درفهم دین وجامعه استواراست و بر رسیدن به حقیقت ویقین ورشدعقلانیت ناب اسلامی وبهره گیری ضابطه مند ومنطقی ازهمه علوم وتجربه های بشری درچارچوب حکمت وفقاهت اسلامی تأکید دارد. ✳️آیت الله العظمی امام خامنه ای: «... زیربنای فکری اسلامی وزیربنای عقیدتی کاملاً درآنجاها متجلّی است وبیانات گسترده‌ی ، یک ذخیره‌ی غنی در این زمینه است؛ بعدهم درسهای ارزشمندی ازمتفکّران انقلابی ما در اختیار مااست، از و ودیگران تازمان حاضر که اینها ازقرآن ومتون اسلامی این زیربنارا گرفته‌اند وتأمین میکنند.» بیانات درارتباط تصویری بامردم آذربایجان شرقی 29/11/1399. ┅┅🍁✿❀🌺❀✿🍁┅┅ ☄ به گام دومی ها بپیوندید👇 🆔 eitaa.com/joinchat/4048814097C98a7538217 دنبال هستی
🌷 هنر مطهر 🔸 آیت الله مصباح: هنر شهید مطهری این بود که علم را از آسمان به زمین آورده و برای مخاطب قابل استفاده می‌کرد، یعنی مسائل پیچیده فلسفی، عرفانی و عقلی را به بیانی ساده تبیین کرده، اگر علامه مطهری نبود، اگر علم مطهری نبود، این انقلاب در میان افكار التقاطی گم می‌شد، برای جلوگیری از تحریفات به پاخاست؛ قلم به‌دست گرفت؛ سخنرانی کرد؛ کلاس تشکیل داد؛ به افشاگری پرداخت؛ مقاومت کرد و حقایق را بازگفت؛ زیرا می‌دید گروهی دارند با روش‌های گوناگون اعتقادات، باورها و سنت‌های اصیل را تحریف می‌کنند. ۹۲/۰۲/۱۹ 🔺به مناسبت ۱۲ اردیبهشت ماه، سالروز شهادت آیت الله مرتضی مطهری
📌علامه و انقلاب نقش علامه طباطبایی و شهید مطهری و برخی دیگر از شاگردان علامه در ساخت مبانی انقلاب اسلامی ✔️حکیم انقلاب، آیت الله خامنه‌ای: 🔸بنده یک وقتی در اوائل انقلاب، این آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی نحل را خواندم: «اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم. و اوحی ربّک الی النّحل ان اتّخذی من الجبال بیوتا و من الشّجر و ممّا یعرشون. ثمّ کلی من کلّ الثّمرات فاسلکی سبل ربّک ذللا یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للنّاس» . 🔹 گفتم بله، این جوانهای طلبه مثل زنبورهای عسل رفتند بر روی گلهای معرفتی که از بیان روئیده بود، نشستند تغذیه شدند، بعد راه افتادند به سرتاسر کشور، به مردم عسل دادند، به دشمنان نیش زدند؛ هم عسل، هم نیش؛ نیش و نوش با هم. 🔸از هیچ دسته‌ای، از هیچ حزبی، از هیچ جمعیت دیگری غیر از روحانیت، این کار برنمی‌آمد. و اگر این نمیشد، این انقلاب اجتماعی به وقوع نمیپیوست؛ انقلابی که همان شعاری که در تهران روز عاشورا داده میشود، در فلان کوره‌دهِ یک استان دورافتاده هم مردم راهپیمائی میکنند، همان شعار را میدهند، همان حرف را میزنند، همان درخواست را میکنند. این میشود انقلاب اجتماعی؛ که نتیجه‌اش سقوط آنچنان حکومتی است، و تشکیل اینچنین نظامی. استقامت و استحکام و ریشه‌داری این نظام به گونه‌ای است که به توفیق الهی، قرنها این نظام پابرجا خواهد بود. 🔹 را هم باز خود روحانیون آماده کردند. امثال ، امثال و بزرگانی از این قبیل، مبانی فکرىِ مستحکم را آماده کردند؛ این زیرساختهای فکری را که بر اساس آنها میشود نشست فکر کرد، پرورش داد، گسترش داد، تفریع فروع کرد و نیازهای فکری امروز جوانها را پاسخ داد. در کشور ما آن سخن قاطعی که توانست تفکرات مارکسیستی را مثل پنبه‌ای حلاجی کند، به هم بزند و باد هوا کند، فرمایشات مرحوم مطهری بود - که ایشان شاگرد آقای طباطبائی بود - و بعضی دیگر از شاگردان مرحوم علامه‌ی طباطبائی. این نظام در یک چنین بستری به وجود آمده. 🔹 بنابراین وظیفه سنگین است، کار هم زیاد است. وظیفه‌ی شما خیلی زیاد است ۱۳۹۱/۰۷/۱۹ بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌شهید مطهری الگوی موفق امتداد اجتماعی و سیاسی فلسفه ✔️حکیم انقلاب، آیت الله خامنه ای: 🔸"شهید مطهری در میان فلاسفه معروف اسلامی، تنها فردی است که دیدگاه فلسفی او به مسائل اجتماعی و سیاسی و حتی تسری می‌یابد و باید این ویژگی منحصر به فرد استاد مطهری به طور صحیح معرفی شود." 🔹تذکر: فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه نه تنها امکان امتداد اجتماعی و سیاسی دارد بلکه از منظر حضرت آيت الله خامنه‌ای الگوهای موفق تحقق یافته نیز دارد که از مهمترین آنها، مجموعه آثار ارزشمند حکیم و فیلسوف انقلاب اسلامی، حضرت علامه است که افکار و آثار او بنیان فکری و نظری انقلاب اسلامی است. همچنین حضرت آقا، اثر ارزشمند استاد را از الگوهای موفق امتداد اجتماعی و سیاسی حکمت متعالیه معرفی کرده اند. اَدَلُّ الدَّلِیلِ عَلَی اِمکَانِ الشَّیءِ وُقُوعُه «وقوع هر چیزی بهترین دلیل بر امکان آن چیز است». ایتا https://eitaa.com/hekmat121/416 بله https://ble.ir/hekmat121
📌رفاقت و نه ارادت 🔸چند وقتی است که فرزندان و مریدان جناب آیت الله سید محمد حسین تهرانی (نویسنده روح مجرد) به این روی آورده اند که از عظمت و فضائل حکمی، عرفانی و سیاسی استاد علامه آیت الله بکاهند و آن فرزانه دوران را در حد مرید و دلباخته جناب آقای تهرانی جلوه بدهند و برای این مقصود به ساخت و نقل خاطرات شاذ و بدون سندی دست می زنند و در کتاب‌هایی که در تعریف و تمجید(غلو آمیز) از جناب آقای تهرانی می نویسند بر آن اصرار می ورزند و با تکرار درصدد واقعی کردن یک امر غیر واقعی هستند تا شاید برای ایشان یک مرید و شاگرد حسابی دست و پا کنند که شاید هدف اصلی، جلب مریدان بیشتر برای خودشان است. 🔹اما چند نکته قائل توجه است: 🛑 ۱. مرحوم سید محمد حسین تهرانی، از جمله شخصیت های ارزشمند و قابل احترام است و آثار قلمی و بیانی ایشان سرمایه ارزشمندی است که گواه فضل و علم ایشان است و نیازی به جعل خاطرات، تحریف و تفسیر غلط تاریخ و مریدپردازی ندارد. همچنان که خود ایشان از این گونه امور غیر اخلاقی پرهیز داشت. اما متاسفانه پس از وفات ایشان، برخی از افراد بیت و مریدان از رویه ایشان منحرف شدند و حواشی تاسف آوری در اطراف بیت ایشان به وجود آمد که شرح آن بسیار غم انگیز و ملالت بار است و موجبات تخریب گسترده جریان عقلي و سلوکی صحیح و اصیل را فراهم کرده است. در واقع عملکرد این افراد، ظلمی بزرگ در حق جناب مرحوم تهرانی و جریان اصیل حکمت و عرفان اسلامی است. 🛑 ۲. در باب ارتباط علمی و معنوی متقابل علامه شهيد مطهری و مرحوم تهرانی تردیدی نیست همچنان که این سنت میان همه علما و بزرگان برقرار بوده است و هر کس از تخصص دیگری بهره می‌گرفت و درباب مباحثی بحث و گفتگو می کردند اما این رفاقت و بهره گیری متقابل علمی و معنوی دو عالم و حکیم به معنای شاگردی و مریدی و از این دست توهمات نیست. توجه و رفاقت استاد مطهری با جمع زیادی از اهل معنا و دل از جمله با جناب آقای تهرانی از این جهت است که انها برخی از ره آوردهای علمی و معنوی بهره گرفته از عارفان معاصر را در اختیار او قرار دهند، از این رو امثال آقای تهرانی، طریقی برای آشنایی و وصل با عارفانی چون سید هاشم حداد هستند. این نباید اصالت یابد و از آن ارادت و شاگردی صوفیانه برداشت شود. 🛑 ۳. استاد شهید علامه مطهری از ابتدای طلبگی با عارفان بزرگ و واصلی ارتباط بسیار نزدیکی داشتند و بدين واسطه از همان اوایل طلبگی وارد وادی سلوک قلبي و عقلي شدند. از جمله آیت الله آقا نجفی قوچانی، آیت الله آقا ميرزا علی شیرازی، آیت الله بهاءالدینی، علامه طباطبایی و در راس همه حکیم و عارف ممتاز و بی نظیر حضرت امام خمینی. علاقه شدید شهید مطهری به این‌ بزرگواران و ارتباط وثیق طولانی مدت این عارفان به حق با استاد مطهری موجب شکل گیری شخصیت معنوی و حکمی کم نظیری شد به نحوی که عارف بزرگ امام خمینی، استاد مطهری را خود می داند و عارف حکیم طباطبایی از دیدار او به می آید. ره آورد چنین اتصال و ارتباط قلبی و معنوی با عرفای بزرگی چون امام خمینی و علامه طباطبایی، سلوک توحیدی، تهجد و گریه های نیمه شب و نگارش برخی آثار عرفانی و معنوی همچون (ولاءها و ولايتها) است و خاتمه آن بوسه نبی مکرم اسلام (ص) و مقام بلند شهادت است که عارفان بزرگ غبطه آن را می خورند. آیا چنین شخصیتی با چنین کمالات و فضائلی و با تلمذ در محضر چنین استادانی، در دوران پختگی شاگرد و مرید هم دوره و هم کلاسی خود می شود؟ يا اينکه رابطه دو رفیق است؟ 🛑 ۴. در منطق وحی و عرفان اصیل اسلامی، حقیقت عرفان اتصال قلبی به خداوند متعال و تجلی توحید در تمام شئون زندگی انسان و قیام لله و جهاد في سبیل الله در بسط اسمای الهی در متن حیات اجتماعی است، مکاشفات و احساسات قلبی فقط می تواند نشانه و آیتی در این طریق باشد والا خود حجاب اکبر است. زندگی علمی و عملی استاد مطهری نمونه ی عالی از توحید مداری و جهاد في سبیل در راه اقامه توحید و بسط اسم هدایت و عدالت الهی در عرصه عینیت اجتماعی است. در زمانه ای که بسیاری از اهل علم و عرفان، فقه و اصول، حدیث و تفسیر بی توجه به وضعیت اجتماعی سر در لاک فعالیت های شخصی خود داشتند این امثال استاد مطهری بودند که عارفانه پای در میدان گذاشتند و خلق الهی را هدایت کردند. در واقع اینان تربیت شدگان مکتب عرفانی و بودند که در متن جامعه و در خدمت به خلق و اقامه توحید، اسفار اربعه را طی کردند و به قرب الهی نائل آمدند و به مقام عظمای شهادت رسیدند. عرفان و شاگردان او صرفا در تعداد مکاشفات و احساسات قلبی نیست، عرفان متعالیه توحیدی در متن اجتماع و درگیری با ضلالت و جهالت برای انجام تکلیف، اقامه توحید و بسط اسم هدایت و عدالت الهی در جامعه است و ختم آن و مقام رضایت و قرب الهی است. https://eitaa.com/hekmat121/419
📌کتاب‌شناسی امتداد حکمت و فلسفه در عرصه های علمی و اجتماعی بخش اول: براساس آثار متفکران و فیلسوفان انقلاب اسلامی: ؛ ؛ استاد ، ، ؛ ؛ ، و برخی دیگر از متفکران. در این مطلب به آثار شاگردان این متفکران و برخی از استادان مطرح حوزه حکمت و فلسفه پرداخته نشده است ان شاء الله در مطلب دیگری به آنهاپرداخته می شود. 🔸 دین شناسی کشف الاسرار، امام خمینی «تكيه‌گاه برنامه زندگى يا پايه اساس دين‌))، علامه طباطبایی «اسلام و احتياجات واقعى هر عصر»، علامه طباطبایی شیعه در اسلام، علامه طباطبایی شیعه (مباحثات با فیلسوف فرانسوی هانری کربن» علامه طباطبایی رسالت تشیع در دنیای معاصر، علامه طباطبایی اسلام و نیازهای زمان، مطهری «اسلام و نيازهاي جهان امروز»، استاد مطهری «قوانین اسلام در مقایسه با توسعه و تحول دنیای جدید» ، استاد مطهری فطری بودن دین، استاد مطهری شریعت در آينه معرفت، آیت الله جوادی آملی انتظار بشر از دین، آیت الله جوادی آملی دین شناسی، آیت الله جوادی آملی نسبت دین و دنیا، بررسی و نقد نظریه سکولاریسم، آیت الله جوادی آملی فلسفه دین، علامه جعفری پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژیك (6 جلد)، آیت الله مصباح یزدی تعدد قرائت‌ها، آیت الله مصباح یزدی عرفی شدن دین، آیت الله سبحانی پلورالیزم دینی یا کثرت گرایی، آیت الله سبحانی هرمنوتیک، آیت الله سبحانی 🔹حکمت عبادات سرالصلاة ، امام خمینی آداب الصلاة، امام خمینی حکمت عبادات، آیت الله جوادی آملی صهبای حج، آیت الله جوادی آملی رازهای نماز، آیت الله جوادی آملی رسالة فی مقاصد الحج و أسراره، آیت الله سبحانی 🔸 علم شناسی رساله در علم، طباطبایی «معرفت دینی» آیت الله جوادی آملی منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی آملی «علوم انسانی و هماهنگی وحی و عقل»، آیت الله جوادی آملی تحقیق در فلسفه علم، علامه جعفری علم و دین در حیات معقول، علامه جعفری علم در خدمت انسان، علامه جعفری بررسی و نقد نظریات دیوید هیوم، علامه جعفری همگرایی دین و دانش، علامه جعفری رابطه علم و دین، آ یت الله مصباح یزدی جستارهایی در فلسفه علوم انسانی، آیت الله مصباح یزدی رابطه علم و دین، علامه حسن زاده آملی 🔹 فلسفه تاریخ فلسفه تاریخ (4 جلد)، استاد مطهری نبرد حق و باطل، استاد مطهری نهضت و انقلاب مهدی موعود از منظر فلسفه تاریخ، استاد مطهری جامعه و تاریخ، استاد مطهری انحطاط و ترقی تمدنها، استاد مطهری جامعه و تاریخ در قرآن، استاد مطهری امید و انتظار، حکومت الهی مهدی در روی زمین، علامه جعفری «آینده جهان از نظر اسلام»، آیت الله جوادی آملی نیروی محرک تاریخ، آیت الله سبحانی فلسفه تاریخ، آیت الله سبحانی 🔸جامعه شناسی / فلسفه اجتماعی روابط اجتماعی در اسلام، علامه طباطبایی اعتباریات، علامه طباطبایی «نهضت آزادی بخش اسلام»، استاد مطهری تکامل اجتماعي، استاد مطهری جامعه و تاریخ، استاد مطهری گریز از ایمان، گریز از عمل، استاد مطهری اسلام و مسئله ملیت، استاد مطهری «نقش دین در تحولات اجتماعی» استاد مطهری جامعه در قرآن، آیت الله جوادی آملی وحدت جوامع در نهج البلاغة، آیت الله جوادی آملی دنیاشناسی و دنیاگرایی در نهج البلاغه، آیت الله جوادی آملی جامعه و تاریخ در قرآن، آیت الله مصباح یزدی طوفان فتنه و کشتی بصیرت، آیت الله مصباح یزدی تهاجم فرهنگى، آیت الله مصباح یزدی «نوبینی و نوگرایی(تجدد) از دیدگاه مولوی»، جعفری 🔹تبیین انقلاب اسلامی و مکتب امام خمینی انقلاب اسلامی از دیدگاه فلسفه تاریخ، استاد مطهری آینده انقلاب اسلامی، استاد مطهری نهضت های اسلامی صد سال اخیر، استاد مطهری بنیان مرصوص، آیت الله جوادی آملی ریشه های انقلاب اسلامی، آیت الله مصباح یزدی انقلاب اسلامی؛ جهشی در تحولات سیاسی تاریخ، آیت‌الله مصباح یزدی سیری در ساحل (شرح بینش و منش حضرت امام خمینی(ره) ، آیت‌الله مصباح یزدی ادامه دارد ..... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌فلسفه و نیاز به فیلسوف انقلاب، استاد : 🔹هيچ فنى به اندازه فلسفه به تجزيه و تحليلهاى عقلانى نيازمند نيست و فلسفه نيز با هيچ چيز ديگر- به اندازه اين و سر و كار ندارد- و همين امر موجب شده كه مسايل فلسفه بالطبع داراى يك نوع غموض و اعضال بوده باشد- شديد فلسفه به منطق نيز- از همين جا سرچشمه مى‌گيرد 🔸سر و كار داشتن زياد فلسفه با تجزيه و تحليلهاى عقلانى حكما و بالاخص حكماى جديد اروپا را متوجه اين نكته ساخت كه قبل از ورود در حل و فصل و تجزيه و تحليل معضلات فلسفى بايد انسان و افكار و ادراكات و و عقلانى انسان را مورد بررسى و مطالعه قرار داد تا آنجا كه بعضى يكباره معتقد شدند كه فلسفه خود انسان است. 🔹اين توجه توجه بسيار بجا و بموقعى است و ضمنا اهميت شگرف و عظيم منطق را كه بخشى از اين قسمت است روشن مى‌سازد. 🔸... با آنكه دست يافتن به معماهاى فلسفى منتهاى آرزو و غايت اشتياق غريزى انسان است و موفقيت در اين راه اعماق وجدان و بطون ضمير انسان را خرسند مى‌سازد غموض و پيچيدگى طبيعى مسايل فلسفى از يك طرف و جمود و خشكى آنها- يعنى بر كنار بودن آنها از مداخله عواطف و احساسات و سر و كار داشتن با منطق و تعقل محض از طرف ديگر موجب شده كه فلسفه در نظر غالب اشخاص با يك قيافه عبوس و گرفته‌اى جلوه كند. 🔹ولى ترديدى نيست كه سبك نگارش و طرز تفهيم مطالب عامل مهمى براى آسان كردن يا دشوار ساختن مطالب محسوب مى‌شود. 🛑اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج‌2، ص: ۵ _۶. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌درس خارج مسیحیت شناسی آیت الله بروجردی استاد : 🔸من در سال 22 این توفیق را پیدا كردم كه رفتم بروجرد در خدمتشان (ایشان در زمستان 23 به قم آمدند و در سال 22 هنوز در بروجرد بودند) . ماه شعبان بود. 🔹پانزدهم شعبان كه شد طبق سنت آن درسی را كه می گفتند (خارج مكاسب بود) تعطیل كردند، گفتند: این پانزده روز را می خواهم یك بحث كوچكی بكنیم، و یادم هست بحث را پیش كشیدند و گفتند: من این مسأله را در حدود چهل و چند سال پیش كه در اصفهان بودم یك بار مطالعه كرده ام، تحقیق كرده و نوشته ام، و نوشته ام را دارم، و بعد از آن دیگر به این مسأله مراجعه نكرده ام. حالا می خواهم بعد از چهل و چند سال بار دیگر روی این مسأله مطالعه كنم. بعد خودشان گفتند: می خواهم به نوشته های خودم مراجعه نكنم بلكه از نو مطالعه كنم و سپس مراجعه كنم، ببینم آیا با آن وقت فرق كرده یا نه؟ بعد از ده پانزده روز كه بحث كردند، رفتند آن جزوه ی خودشان را آوردند. 🔸وقتی خواندند دیدند تمام آنچه كه حالا به ذهنشان رسیده است، در چهل و چند سال پیش نیز رسیده، با این تفاوت كه ذهن حالا پخته تر و ورزیده تر شده و آن وقت اصولی تر و قاعده ای تر بوده، حالا به متن اسلام واردتر است. گفتند: از نظر تحقیق فرق نكرده، فقط ذهن ما تر شده است. 🔹این، مقام یك است و باید هم چنین باشد. و من از این می ترسم كه جامعه ی ما این را فراموش كند، مردم افرادی را كه صلاحیت ندارند بپذیرند. ولی این مقام محفوظ است و باید هم محفوظ باشد. مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 413 ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌چرایی جعل حدیث در صدر اسلام در بیان آیت اللّه بروجردی و 📌شباهت پس از انقلاب اسلامی با صدر اسلام در خاطره سازی ها، جعل تاریخ، حدیث سازی، متفکر سازی و ... 🖌فیلسوف انقلاب، استاد : 🔹شباهت ابتدای انقلاب با صدر اسلام ابتدای انقلاب، وضع مردم ما نظیر صدر اسلام است. باید قدرتهای حاكم موجود را در هم كوبید. دوره دوره ی جهاد و مبارزه است. در صدر اسلام این وضع تا زمان امیرالمؤمنین ادامه داشت بلكه به واسطه پیدا شدن امثال معاویه و انحراف خلافت از مسیر اصلی خود شدت یافت. زمان امام حسین وقتی كه كسی مانند یزید زعامت را به عهده می گیرد امام حسین قیام و انقلاب می كند. ولی از اواخر قرن اول و بالخصوص در قرن دوم و قرن سوم كه دوره سایر ائمه است، و بالاخص قرن دوم، دنیای اسلام یك دگرگونی خاص پیدا می كند، های_جدیدی علیه اسلام باز می شود و این طبیعی است. بعد از آن كه قدرتهای حاكم دنیا در هم كوبیده شدند و ملل مختلف به اسلام گراییدند به معنی این كه جزو قلمرو سیاسی اسلام واقع شدند و طبعا همه، شمشیرها را كنار گذاشتند و كتابها را در دست گرفتند، مردم شروع كردند به این كه این كتاب آسمانی را كه آمد و نظام دنیا را به هم ریخت و نظام جدیدی به وجود آورد بشناسند، آن را بخوانند و بفهمند. تازه مسلمان ها عشقشان برای فهم و درك قرآن چند برابر مسلمانهای دیگر بود. اگر انسان تاریخ آن دوره را بخواند می بیند كه چه شور علمی و چه عشقی سراسر كشورهای اسلامی را فرا گرفته بود! می گشتند دنبال كسی كه قرائت قرآن را بلد باشد. فارسی زبان یا تركی زبان یا هندی زبان بودند و با زبان قرآن آشنا نبودند. در درجه اول می خواستند قرآن را بخوانند و تلاوتش را یاد بگیرند. ما می بینیم در همان اواخر قرن دوم مسئله قرائت چقدر رواج یافته و قرّاء، كسانی كه خواندن قرآن را تعلیم بدهند، چقدر زیاد شده اند! بعد فهمیدن قرآن و تفسیر قرآن مورد توجه واقع شده است. می بینیم مفسرها از همان قرن پا به میدان گذاشته اند. چرا وضع و در همان قرن اول شروع شد؟ چون وقتی كه تقاضای یك كالا خیلی زیاد و بیش از حد شد و عرضه به قدر كافی نبود و كالای صحیح و درست به قدری كه همه را اشباع كند نبود میدان برای باز می شود. 🔸بیان آیت اللّه بروجردی خدا مرحوم آیت اللّه بروجردی را رحمت كند، این بیان از ایشان است؛ می فرمودند: در آن دوره این طور بود كه مردی از مدینه بلند می شد و مثلا به اقصی بلاد خراسان می رفت. حال این كیست؟ كسی است كه می گویند از صحابه پیغمبر است و پیغمبر را ملاقات كرده. دهها هزار نفر دورش را می گرفتند: تو را به خدا آیا تو پیغمبر را ملاقات كردی، تو خدمت پیغمبر رسیدی؟ بله. یك حدیث از پیغمبر بگو كه خودت از لبهای پیغمبر شنیدی؛ بگو تا ما بنویسیم و یادداشت كنیم. این برایشان یك بركت بزرگ بود. البته افراد متدین حاضر نبودند حرف خلافی بگویند. اگر چیزی از پیغمبر می دانستند برای مردم می گفتند و اگر نمی دانستند نمی گفتند. حال، همه این صحابه هم كه هفت سال، هشت سال، ده سال با پیغمبر نبودند، خیلی از اینها در سال آخر یا دو سال آخر عمر پیغمبر مسلمان شده بودند و از پیغمبر پنج یا ده حدیث حفظ بودند، چند تا قصه از پیغمبر می دانستند ولی اینقدر مردم هجوم می آوردند كه آنهایی كه اندكی ضعیف الایمان بودند یك چیزهایی هم لا به لای آن از خودشان می گذاشتند. 📎مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 267 ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌ابعاد عرفانی و شاگرد بزرگ ایشان، حکیم متأله علامه بیان سلسله عرفای شيعه از آخوند ملاحسینقلی همدانی تا شهید مطهری در بیان شاگرد علامه و هم درس و دوست شهید مطهری ✔️ آیت الله سید محمد حسین تهرانی: 🔸بهترين و عالى‌ترين فقيه صمدانى و حكيم الهى و عارف ربّانى در رأس قرن گذشته مرحوم آية الحقّ آخوند مولى حسين قلى را بايد نام برد.... شاگردانى تربيت و به مكتب عرفان تسليم كرد كه هر يك ستاره درخشانى در آسمان فضيلت و توحيد بودند و تا مدّ شعاع بصر و بصيرت خويش عالمى را روشن و تابناك نمودند، از جمله عارف ربّانى آقا سيّد احمد طهرانى و شاگرد ايشان فخر الفقهاء و جمال العرفاء حاج ميرزا على آقا - اعلى اللّه مقامهما الشريف- هستند. 🔹فخرالمفسرين و سَنَدالمحققين، استاد گرامى ما حضرت علامه سيد محمد حسين طباطبائى با آن‌كه از اول عمر با دو بال علم و عمل حركت داشت و هم در مكتب فلسفه و هم در مكتب عرفان نزد مرحوم قاضى طى طريق مى‌نمود و با سپرى‌نمودن عمرى در قياس و برهان و خطابه و تقويت علوم فكريه از{اشارات‌} و{اسفار} و{شفا} و تحشيه آن‌ها، در عين اشتغال كامل به خلوت‌هاى باطنى و اسرار الهى و مراقبه عرفانى، بالأخره راحله خود را يكسره در آستان مقدس قرآن فرود آورد، چنان متوغّل در آيات سبحانيه مى‌گردد كه بحث و تفكر و قرائت و تلاوت و تفسير و تحليل و تأويل آيات قرآن براى ايشان از هر ذكرى و فكرى عالى‌تر و تدبر در آن‌ها از هر قياس و برهانى دلپذيرتر و مسرت‌بخش‌تر مى‌گردد و كأنَّه غير از تعبد محضْ مقابل صاحب شريعت غرا و اوصياى گرامش هيچ ندارد. 🔹 مكرم و ارجمندِ مهربان‌تر از ما، مرحوم آيةاللَّه شيخ مرتضى مطهرى- رضوان اللَّه عليه- كه آشنايى ما با ايشان متجاوز از سى و پنج سال است، پس از يك عمر درس و بحث و تدريس و خطابه و كتابت و موعظه و تحقيق و تدقيق در امور فلسفيه، با ذهن رشيق و نفس نقاد خود بالأخره در اين چند ساله آخرِ عمر، بالعيان دريافت كه بدون اتصال به باطن و ربط با خداى منان و اشراب دل از سرچشمه فيوضات ربانيه، اطمينان خاطر و آرامش سِرّ، نصيب انسان نمى‌گردد و هيچ گاه نمى‌تواند در حرم مطهر خدا وارد شود يا گرداگرد آن طواف كند و به كعبه مقصود برسد. و چون شمعى كه دائماً بسوزد و آب شود، يا پروانه‌اى كه خود را به آتش زند و همانند مؤمن متعهدى كه شوريده‌وار، دلباخته گردد و در درياى بى‌كرانه ذات و صفات و اسماىِ حضرت معبود فانى گردد و وجودش به سِعه وجود خدا متسع شود، در مضمار اين ميدان نهاد. 🔸بيدارى شب‌هاى تار و گريه و مناجات در خلوت سحرگاه و توغل در ذكر و فكر و ممارست در قرآن و دورى گزيدن از اهل دنيا و هواپرستان و پيوستن به اهل‌اللَّه و اولياى خدا، مشهود او بود. رحمةاللَّه عليه رحمةً واسعةً. «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ» «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» 🔹چندى قبل، از اين حقير خواستند تا براى سالگرد شهادت ايشان چيزى بنويسم. اين فقير كه حقاً مى‌ديدم، با وجود تراكم مشاغل و شواغل از قبول اين عهده پوزش طلبيدم. 🔸اخيراً كه مراجعه مكرر شد، روح آن گرامى مَدَد نمود كه اين مختصر را تحرير نموده و به عنوان مقدمه به رساله‌اى كه در سير و سلوك است ملحق نموده و براى شادى روح آن مرحوم در دسترسِ طالبان حق و پويندگان سُبُلِ سَلام و راه حقيقت قرار دهم. 🔹اصلِ اين رساله، اسّ و چكيده نخستين دوره از درس‌هاى اخلاقى و عرفانى است كه حضرت استاد گرامى ما علامه طباطبائى- روحى فداه- در سال‌هاى يك هزار و و شصت و نه هجريه قمريه، در حوزه مقدسه علميه قم براى بعضى از طلاب بيان فرمودند و اين حقير به عنوان تقريرات درس به رشته تحرير درآورده بودم و قرائت و مرور آن را در اوقات قبض و كدورت و خستگى، موجب تنوير روح و تلطيف جان خود مى‌دانستم. 🔸اينك پس از مرور مجدد و تنقيح و تكميل آن را آماده نمودم و پاداش و ثواب آن را به روح فقيد سعيد مطهرى اهدا مى‌كنم. {اللَّهُمَّ احْشُرْهُ مَعَ أوْلِيائِكَ الْمُقَرَّبينَ وَاخْلُفْ عَلى‌ عَقِبِهِ فِى الْغابِرِينَ وَاجْعَلْهُ مِنْ رُفَقاءِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ وَارْحَمْهُ وَ ايَّانَا بِرَحْمَتِكَ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ.} سيد محمدحسين حسينى طهرانى‌ ✔️ منبع: رساله لب اللباب، ص: ۳۷. 🔷 تذکر: این متن به خوبی نشان دهنده رفعت حکمی و عرفانی علامه مطهری و رفاقت و دوستی صمیمی و صادقانه میان این دو شاگرد علامه طباطبائی و دو حکیم و عارف سالک، یعنی علامه مطهری و علامه تهرانی را ثابت می کند. شادی روح علامه طباطبایی و شاگردان ایشان بخصوص این دو استوانه حکمت و عرفان صلوات. 🌸اللهم صل علی محمد و آل محمّد 🌸 ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌فطرت بنیان معرفت شناسی استاد : 🔹تنها با قول به است که انسان، هم از جهت ادراک و تفکر و هم از جهت گرايش و احساسات عالي انساني «جهتدار» مي‌‌‌‌‌شود، آنهم جهت ضروري. از نظر ما هرچند ذهن در ابتدا فاقد هر نوع ادراک بالفعل است‌‌‌‌‌ (اللَّه الذي اخرجکم من بطون امّهاتکم لاتعلمون شيئاً ...)و هرچند ذهن از نظر پذيرش معقولات اوليه (ماهيات) ماده خام محض و بلااقتضاء است (برخلاف نظريه افلاطون و حتي دکارت در تصور ماهيت جسم) و پذيرنده محض است، اما انتزاع معقولات ثانيه فلسفي و معقولات ثانيه منطقي به حکم استعداد فطري و بعد الهي خاص است، همچنان که استعداد تعميم معاني و معقولات اوليه يعني تجريد آنها و تعميم آنها نيز معلول استعداد خاص است که حکما از آنها به عقل بالقوه تعبير مي‌‌‌‌‌کنند. 🔸تعميم و تجريد و همچنين انتزاع معقولات ثانيه فلسفي و انتزاع معقولات ثانيه منطقي مولود استعداد فطري ذهن انساني است و اينهاست که به انسان امکان تفکر و استدلال و استنباط و استخراج احکام و قوانين کلي مي‌‌‌‌‌دهد. علاوه بر همه اينها يک سلسله تصديقات اوّلي فطري براي انسان هست که جهت تفکر را روشن مي‌‌‌‌‌کند.  🔹تجريد و تعميم و انتزاع، مايه‌‌‌‌‌هاي ثانوي تفکر را (مايه‌‌‌‌‌هاي اوليه که ماده خام تفکر است وسيله حواس به دست مي‌‌‌‌‌آيد) به دست مي‌‌‌‌‌دهد و يا به تعبير دکارت صورت تفکر را به دست مي‌‌‌‌‌دهد و تصديقات فطري کادر و جهت تفکر را؛ يعني جهت تفکر را ضرورت و لايتخلف مي‌‌‌‌‌کند و از اراده انسان خارج مي‌‌‌‌‌کند همچنان که جهان خارج هم از اين جهت نقشي ندارد. جهان بيرون دو نقش دارد: يکي اينکه مواد اوليه تصوريه را مي‌‌‌‌‌دهد از راه احساس و ديگر اينکه پاره‌‌‌‌‌اي تصديقات ثانويه را مي‌‌‌‌‌دهد از راه تجربه که البته به کمک قياس و تصديقات فطري است. 🔸 مثلًا امتناع جمع ميان نقيضين، امتناع جمع ضدين، امتناع دور، امتناع تقدم شي‌‌‌‌‌ء بر نفس، ضرورت صدق نتيجه با صدق مقدمتين، ضرورت صدق عکس مستوي و عکس نقيض با صدق اصل، ضرورت ثبوت قضيه از راه خلف يعني از راه ابطال نقيضش و امثال اينها جبراً مسير تفکر و کادر تفکر را و جهت تفکر را در همه يکنواخت تعيين مي‌‌‌‌‌کند واين است . 🔹و اگر انسان آنچنان بود که ماده خام محض بود و تحت تأثير مطلق عالم بيرون و مقياسي براي اطمينان به اينکه بيرون هم برخلاف اين مقياسها نخواهد شد نداشت، مثلًا در آينده جمع نقيضين، تقدم شي‌‌‌‌‌ء بر نفس، صدق اصل و عدم صدق عکس تحقق نخواهد يافت، به هيچ علم و ادراکي نمي‌‌‌‌‌شد اعتماد و اطمينان کرد. 🔹و اما از جنبه گرايشها. باز هم فطرت است که به انسان نوعي جهت داده و مي‌‌‌‌‌دهد.  یاداشت ها ج۱۱ ص۵۷ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌روش شناسی بحث از امتداد حکمت ✔️بخش دوم: تذکر: در پاسخ به شبهات برخی از امتناعیون امتداد و حکمت مطالبی در سه بخش ارائه می شود: ۱. فهم همدلانه، عمیق و اجتهادی پیش شرط ورود به بحث از امکان یا امتناع امتداد؛ ۲. چیستی حکمت متعالیه و ظرفیت های آن برای امتداد علمی و عملی، اجتماعی و سیاسی؛ ۳. گونه شناسی امتداد و الگوهای ممکن از امتداد حکمت و فلسفه. ان شاءالله و به توفیق الهی در چند یاداشت این مطالب خدمت عزیزان تقدیم می شود: 🛑 مطلب دوم: چیستی حکمت متعالیه و ظرفیت های آن برای امتداد علمی و عملی، اجتماعی و سیاسی 🔹برخی از امتناعیون با تقلیل فلسفه به افراد و بسترهای تاریخی و اجتماعی از امتناع امتداد سخن می گویند. به طور مثال برخی با تقلیل حکمت متعالیه به فلسفه ملاصدرا اینگونه اظهار نظر می کنند که "ملاصدرا یک فیلسوف غیر سیاسی است و آثار او رویکرد الهیاتی و عرفانی دارد و نتیجه فلسفه او اخلاق و عرفان است و اخلاق و عرفان نیز ربطی به امتناع و سیاست ندارد بنابراین امتداد حکمت در حکمت و فلسفه ممتنع است." 🔹این سخن به لحاظ صغروی و کبروی دارای اشکالات عدیده است: ۱. نه ملاصدرا برکنار از سیاست و بی اعتنا به اجتماع بود بلکه او در متن مناسبات سیاسی و اجتماعی زمان خود حضور جدی داشت و از پایگاه فلسفی نسبت به شرایط زمانه واکنش نشان داده است و برخی از آثار او با دغدغه اجتماعی و سیاسی تدوین شده است که مهم‌ترین آن (رساله سه اصل) و (کسر اصنام الجاهليه) است. ۲. همچنین اخلاق و سلوک عرفانی را نباید بی ارتباط با اجتماع و سیاست فهم کرد، بلکه ذات سیاست دینی، اخلاق و سلوک به سوی سعادت و حیات طیبه است. به اعتراف بزرگترین حکیمان شرق و غرب بحران مدرنیته و علوم اجتماعی و انسانی غرب، غفلت از اخلاق و گسست از معنا و حقیقت عرفان است. بدین دلیل، پوچ گرایی (نهیلیسم) بر جهان مدرن سیطره افکنده است و انسان را از مسیر سعادت و پیشرفت و تکامل بازداشته است. ریشه تلقی بی ارتباطی اخلاق و عرفان با سیاست و اجتماع را بايد در تکنیک زدگی و تلقی های مادی از پیشرفت و تکامل دانست که ناخودآگاه به برخی از دغدغه مندان داخلی سرایت کرده است. ۳. سومین اشکال بيان امتناعیون را بايد درتقلیل حکمت متعالیه به آثار ملاصدرا و غفلت از جریان مستمر حکمت و تلاش شارحان و پيروان صدرالمتالهین شيرازي در گسترش و تعمیق حکمت متعالیه و امتداد آن است. 🔸حکمت متعالیه را نباید صرفا به یک شخص و یک عصر منتسب کرد و آن را در آثار صدرالمتألهين و یا دوره صفویه محصور کرد. هر چند ملاصدرای شیرلزی قله ای در این جریان فلسفي است و فلسفه او از غنای مفهومی و ساختار هندسی برخوردار است اما تقلیل حکمت متعالیه به عنوان با هدف تحدید و محصورکردن آن و بی اعتنایی به شارحان و مفسران آن ظلمی بزرگ به عقلانیت و بشریت است. 🔹حکمت متعالیه یک جریان ساری و جاری در بستر تمدن اسلامی است که با صدرالمتالهین (ره) شيرازي به یک نظام فلسفي منسجم و هماهنگ تعالی یافت که توان تبیین همه عرصه های وجودی را دارد و توسط ملاصدرا برخی از این عرصه شکوفا شد و برخی در حد ظرفیت و استعداد باقی ماند و پس از او، توسط حکیمان و فلاسفه بزرگی گسترش یافت و بر عمق و دقت آن افزوده شد و ابتدا در عرصه های الهیاتی، عرفانی و اخلاقی امتداد یافت و بر گستره و عمق دین شناسی، الهيات، عرفان و اخلاق و علم اصول فقه (روش شناسی اجتهاد) افزود. 🔸همچنین این جریان اصیل توسط حکیمان بزرگی همچون ، آیت الله العظمی ، ، و ، ، ، آملی و بسیاری از شاگردان ایشان، به عرصه اجتماعی وارد شد و بنیان‌های فکری و نظری نهضت و امتداد و آن در حرکت های اجتماعی را تبیین و ترسیم کردند. در واقع تلاش فلسفي و حکمی این متفکران و حکیمان بزرگ تحول ساز و راهبر جامعه، امتداد حکمت و عقلانیت اسلامی در عرصه عینیت اجتماع و سیاست است. 🔸بنابراین هنگامی که از امتداد فلسفه و وقوع آن سخن به میان می آید از جریان مستمر و پایدار حکمت متعالیه و از همه‌ی آثار و اندیشه هاي صدرالمتألهين شيرازي تا امام خمینی و علامه طباطبایی و شهید مطهری و فیلسوفان معاصر سخن گفته می شود. 🔹براین اساس، با گنجینه عظیمی از آثار و اندیشه های فلسفي روبرو هستیم که هر کدام از ظرفیت ها و استعدادهای فراوانی برای امتداد حکمت و فلسفه برخوردار هستند. 🛑 در مطلب بعد برخی از مهم‌ترین کتاب‌های حکمت متعالیه در زمینه امتداد اجتماعی و سیاسی آن معرفی می شود. ادامه دارد ایتا https://eitaa.com/hekmat121
📌آیت اللّه بروجردی و مرد بازاری استاد : 🔸یادم هست در وقتی كه قم بودیم، سالهای اول مرجعیت مرحوم آیت اللّه بروجردی اعلی اللّه مقامه بود، یكی از بازاریهای متدین و وجوهات بده و مقدس معروف تهران چشمش افتاده بود به كسی كه عازم قم بود، به او گفته بود صبر كن من هم می خواهم ای به آقا بدهم، ببر خدمت آقا. یك پاره ای دم دستش بوده، همان جا حواله ای نوشته بود، حواله بزرگی هم بود، و گفته بود این را بابت وجوه ببر به آقا بده. 🔹 آن شخص حواله را آورد و به دست آقا داد. آقا آن را كرد آن طرف و به او گفت دیگر از این وجوهات نگیری. 🔸مدتها (بعد بازاری) آمدند خواهش و التماس كردند. 🔹ایشان به آن بازاری گفت: تو به كی داری پول می دهی؟ تو خیال می كنی به من داری پول می دهی؟ تو پول امام زمان را داری می دهی. تو با این كارت به امام زمان داری بی احترامی می كنی. در یك كاغذ پاره حواله می نویسی؟ ! روحانیت عزیزتر از این است كه بخواهد امثال شما را تحمل كند. 🔸بعد او بارها خواهش، التماس، توبه و انابه كرد كه آقا من نفهمیدم كه این جسارت است. تا این حد [مقامات روحانی ] استغنا نشان می دهند. ✔️مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 275 https://eitaa.com/hekmat121
📌دو جهت در امتداد 🔷استاد : 🔸اگر فاعل، داراي نيت و هدف خير باشد و کار خير را با انگيزه خير انجام داده باشد کارش خير است يعني حسن فاعلي دارد و عملش دو بعدي است، در دو  پيش رفته است: ۱. در  و زندگي اجتماعي بشري، و ۲. در  و ملکوتي؛ 🔹ولي اگر آن را با انگيزه ريا يا جلب منفعت مادي انجام داده باشد، کارش يک بعدي است، تنها در امتداد تاريخ و زمان پيش رفته ولي در امتداد معنوي و ملکوتي پيش نرفته است و به اصطلاح اسلامي عملش به عالم بالا صعود نکرده است؛ و به تعبير ديگر در اينگونه موارد، فاعل به اجتماع خدمت کرده و آن را بالا برده است ولي به خودش خدمت نکرده است بلکه احياناً کرده است، روحش بجاي اينکه با اين عمل، تعالي يابد و بالا رود تنزّل يافته و سقوط کرده مجموعه‌‌‌‌‌آثار استاد شهيدمطهري ج۱ ص : 295. https://eitaa.com/hekmat121
📌مکاشفه مرحوم آقا سيد جمال گلپايگاني‌‌‌‌‌ ✍ به نقل از آیت الله العظمی به روایت استاد : 🔸مرحوم آقاي رضوان اللَّه عليه يکي از مراجع تقليدِ تقريبا عصر حاضر بودند که حدود پانزده سال پيش به تهران هم آمدند و اکنون حدود ده سال است که فوت کرده‌‌‌‌‌اند. من در تهران خدمت ايشان رسيده بودم و قبلا هم البته ايشان را مي‌‌‌‌‌شناختم. 🔹مردي بود که از اوايل جواني که در اصفهان تحصيل مي‌‌‌‌‌کرده است [اهل تقوا بوده‌‌‌‌‌] و افرادي که در جواني با اين مرد محشور بوده‌‌‌‌‌اند او را به تقوا و معنويت و صفا و پاکي مي‌‌‌‌‌شناختند و اصلا وارد اين دنيا بود و شايد مسيرش هم اين نبود که بيايد درس بخواند و روزي مرجع و رئيس بشود. اين حرفها در کارش نبود و تا آخر عمر به اين پيمان خودش باقي بود. به طور قطع و يقين آثار فوق‌‌‌‌‌العاده‌‌‌‌‌اي در ايشان ديده مي‌‌‌‌‌شد. 🔸آقاي - که الآن از فضلاي قم است و مرد خوبي است- قصه‌‌‌‌‌اي را براي من نقل کرد، بعد من از پسر مرحوم آقا سيد جمال هم پرسيدم، گفت که «آقا خودش براي خود من هم نقل کرد». 🔹قضيه اين بود که مرحوم آقا ضياء عراقي که از مراجع نجف بود- ظاهرا- در سنه 22 فوت کرد. آن وقت ما در قم بوديم. يک سال قبل از فوت آقا سيد ابوالحسن بود و از نظر تدريس و علميت، حوزه نجف را مرحوم آقا ضياء و مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به کمپاني اداره مي‌‌‌‌‌کردند، رياست با مرحوم آقا سيد ابوالحسن بود. مرحوم آقا شيخ محمد حسين استاد آقاي طباطبائي بود. او غير از مقام علميت، در معنويت هم مرد فوق‌‌‌‌‌العاده‌‌‌‌‌اي بوده. از آن اشخاصي بود که نمونه سلف صالح بود، که مي‌‌‌‌‌گفتند گاهي در عبادتْ ليلةالرکوع و ليلةالسجود داشت يعني گاهي يک شب تا صبح در رکوع بود و گاهي يک شب تا صبح در سجود بود. با اينکه به کارهاي علمي‌‌‌‌‌اش مي‌‌‌‌‌رسيد وقتي هم به عبادت مي‌‌‌‌‌پرداخت يک چنين کسي بود، که آقاي طباطبائي خودمان قصه‌‌‌‌‌ها و حکايتها از ايشان دارند و حتي خوابهاي خيلي فوق‌‌‌‌‌العاده از اين استاد بزرگوارش دارد. 🔹مرحوم آقا ضياء فوت کرد يعني نجف که دو پايه تدريس داشت يک پايه‌‌‌‌‌اش خراب شد. محروم آقا شيخ محمد حسين تنها پايه‌‌‌‌‌اي بود که باقي ماند. بعد از يک هفته مرحوم آقا شيخ محمد حسين هم ظاهرا با سکته مغزي از دنيا رفت؛ گفته بودند از بس که زياد فکر مي‌‌‌‌‌کرد، و کتابهايي که از او باقي مانده اين امر را نشان مي‌‌‌‌‌دهد؛ مي‌‌‌‌‌گفتند که شايد همين فکر خيلي زياد منجر به سکته مغزي شده. به هر حال يک هفته بعد ايشان سکته و فوت کرد. 🔸مرحوم آقا سيد جمال در حالي که نماز شب مي‌‌‌‌‌خوانَد و در قنوت وَتْر مکاشفه مي‌‌‌‌‌کند، مرحوم آقا ضياء را مي‌‌‌‌‌بيند که دارد مي‌‌‌‌‌آيد و از او، يا خود ايشان مي‌‌‌‌‌پرسد يا مي‌‌‌‌‌پرسند کجا مي‌‌‌‌‌روي؟ مي‌‌‌‌‌گويد آقا شيخ محمدحسين فوت کرده، مي‌‌‌‌‌روم براي تشييع جنازه‌‌‌‌‌اش. بعد مرحوم آقا سيد جمال کسي را مي‌‌‌‌‌فرستد که برويد ببينيد خبري هست، آيا آقا شيخ محمد حسين فوت کرده؟ مي‌‌‌‌‌روند مي‌‌‌‌‌بينند ايشان سکته کرده. 🔸آقاي  گفت «من خودم از آقا سيد جمال قضيه را شنيدم». بعد من از پسرش آقا سيد احمد هم که الآن در تهران است قضيه را پرسيدم گفتم که من چنين قضيه‌‌‌‌‌اي شنيده‌‌‌‌‌ام، گفت اتفاقا من خودم آن شب آنجا بودم و کسي که آقا مأمور کرد من بودم و گفت که من در مکاشفه اين جور ديدم که آقا ضياء مي‌‌‌‌‌آمد و گفت «من مي‌‌‌‌‌روم براي تشييع جنازه آقا شيخ محمد حسين» آقا شيخ محمد حسين فوت کرده يا نه؟ رفتم ديدم ايشان فوت کرده. 🔸اين، پديده‌‌‌‌‌اي است غير قابل انکار و منحصر به يک نفر و دو نفر، آقا سيد جمال و ديگري نيست، الآن هم هستند افرادي که اين طور هستند. منبع: نبوت، ص۱۹۳ https://eitaa.com/hekmat121
📌راه جلوگيري از از منظر غرب و اسلام استاد : 🔹 بشر براي جلوگيري از توحش و خاتمه دادن به اعمال وحشيانه که در طول تاريخ ديده شده، اخيراً خواسته با رسميت دادن به به مقصود خود برسد و نمي‌‌‌‌‌داند که ضامن اجرا و تکيه گاه همه اينها است. اينها خواسته‌‌‌‌‌اند عقل و فهم و وجدان خود بشر را در اين زمينه‌‌‌‌‌ها بيدار کنند و نمي‌‌‌‌‌دانند که به قول آن دانشمند: وجدان بدون خدا محکمه بدون قاضي است .. 🔹(به عبارت ديگر با وضع قوانين عادلانه، بشر را خوشبخت کند در صورتي که همان طوري که در ورقه‌‌‌‌‌هاي‌‌‌‌‌ عدالت اجتماعي‌‌‌‌‌ گفته‌‌‌‌‌ايم صدي بيست بدبختي بشر معلول قوانين غير عادلانه است، صدي هشتاد معلول عدم اجراست) 🔸 بشر آنگاه واقعي پيدا مي‌‌‌‌‌کند که از حالت توحش خارج شود، يعني «رام» گردد. اين رام شدن وقتي پيدا مي‌‌‌‌‌شود که راستي حالت تسليم و خشوع براي قلب آدمي پيدا شود و اين جهت بدون اينکه پرتوي از ذکر خدا در قلب پيدا شود و از اين مايه چيزي بر آن ريخته شود پيدا نمي‌‌‌‌‌شود . 🔸همان طوري که هر جسمي با هر ماده شيميايي نرم و ملايم نمي‌‌‌‌‌شود، زبري و خشونت از او رفع نمي‌‌‌‌‌شود، انواع پارچه‌‌‌‌‌ها و پوستها و فلزات و چوبها و غيره براي اينکه نرم شود يک مايه مخصوص لازم است، همين‌‌‌‌‌طور است قلب آدمي. آن چيزي که قلب را خاضع و خاشع و نرم مي‌‌‌‌‌کند ياد خداست . 🔹از نظر ديگر بايد گفت يگانه چيزي که مي‌‌‌‌‌تواند نفس آدمي را مسخّر کند و در اختيار بگيرد و آن را به تمام معني ضبط کند و رام کند و از وحشيت برهاند، ياد خداست (البته نه تنها به معني مهار کردن و افسار زدن، بلکه به معني راضي و خشنود نگاه داشتن و کمک به باز شدن عقده‌‌‌‌‌ها و بلکه مانع شدن از تشکيل عقده‌‌‌‌‌ها.). 🔸 مولوي مي‌‌‌‌‌گويد: کشتن اين، کار عقل و هوش نيست‌‌‌‌‌ شير باطن سخره خرگوش نيست 🔹غير از هرچه هست از هدفهاي کلي، ممکن است انسان را تا حدي از خودي يعني از نوعي خودي برهاند ولي گرفتار نوعي‌‌‌‌‌ ديگر از خودي مي‌‌‌‌‌کند، مثل اينکه عاشق از يک نوع خودي مي‌‌‌‌‌رهد و در يک نوع خودي ديگر گرفتار مي‌‌‌‌‌شود يا اينکه مرغ همينکه جوجه‌‌‌‌‌دار شد از خودي خود مي‌‌‌‌‌رهد و در خودي جوجه‌‌‌‌‌هاي خود واقع مي‌‌‌‌‌گردد، بلکه هر مادري همين‌‌‌‌‌طور است . 🔹( به‌‌‌‌‌طور کلي خاصيت خودي يعني تنها خود را ديدن، تجاوز است. اين در جايي است که يک تقسيم در کار بيايد. خداپرستي به همه چيز لطف و محبت مي‌‌‌‌‌دهد حتي به دشمنان خدا.) 🛑 انتقال توحش فردي به جامعه در غرب 🔸بشر متمدن که روح اجتماعي ملي پيدا مي‌‌‌‌‌کند، از يک نوع خودي که خودي فرد و شخص است مي‌‌‌‌‌رهد و در خود ملت واقع مي‌‌‌‌‌گردد. امروز ملتهايي مثل فرانسه و آلمان و ساير ملل اروپايي اين طورند، از خود فردي تا حد زيادي خارج شده‌‌‌‌‌اند و در خود ملت واقع شده‌‌‌‌‌اند. در نتيجه، افرادِ هرکدام از لحاظ منافع يک فرد در برابر يک فرد، صالحند. از لحاظ اينکه روح ملت در آنها دميده شده است. 🔹تمام صفات سوء ناشي از خودپرستي در فرد، از فرد به منتقل شده است؛ يعني ديگر فرد دروغ نمي‌‌‌‌‌گويد اما ، از هيچ گونه دروغي ابا ندارد، فرد ظالم نيست دموکرات است اما ملت و جامعه ظالم و ستمگر و استعمارگر و خونخوار است. 🔸واحدِ متصف به صفات ناشي از خودپرستي فرق کرده، در سابق فرد بود اکنون ملت است. در گذشته فرد نامجو بود اکنون و پرچم نامجوست، يعني افراد از نظر و شعارهاي ملي نامجو هستند. https://eitaa.com/hekmat121
📌 نظام تمایلات در حکمت متعالیه بخش دوم 🔹در حکمت متعالیه مبرهن است که انسان بواسطه هم در مسیر حرکت اشتدادی و تکاملی قرار دارد و هم در بی راهه حرکت انحطاطی و سقوط. 🔸 همچنین مبرهن است که انسان موجود و فاعل بالقصد است وبا و آزادی یکی از این دو طریق را انتخاب می کند و خود را می سازد. 🔹 اراده و خواست انسان تابع نیازها، بینش‌ها و گرایش‌های اوست. انسان به میزان بهره گیری از معرفت و اگاهی و به واسطه قوت گرایش ها و نوع تمایلات از اراده قوی و یا ضعیف برخوردار است. اراده قوی به پیشرو بودن انسان می انجامد و اراده ضعیف موجب پیرو بودن و تابع دیگران بودن می شود. 🔸به طور طبیعی و به نحو مقبول، معرفت و آگاهی مقدمه محبت و اشتیاق و یا تنفر و انزجار است و نوع و میزان معرفت و آگاهی تعیّن بخش نوع و میزان محبت و اشتیاق و یا تنفر و انزجار است. در واقع درک کلی و شناخت عقلانی انسان نسبت به نیاز و مطلوب در متن طبیعت و واقع است که زمینه شوق و حرکت صحیح و پیشرو را ایجاد می کند و موجب استقلال در فکر و شخصیت می شود و به می انجامد. استاد از از این نوع رفتار و کنش انسانی به در مقابل یاد می کند. 🔹اما روشن است که همه افراد انسانی براساس و عقلانی حرکت و فعالیت نمی کنند یعنی تحلیل عقلانی از نیازها، مطلوبها راه رسيدن به مطلوب ندارند و حتی اصلا تمایلی به کار عقلانی و شناختی عمیق هم ندارد. بلکه براساس و ادراک سطحی و جزئی به فعالیت می پردازند و بر همین اساس نیازها و مطلوبهای خود را ترسیم می کنند. اراده و انتخاب این افراد تابع لذت‌ها و درک التذاذی و جزئی از نیازها و مطلوبهاست. 🔸بنابراین تحریک و برانگیختن این افراد همیشه متوقف و محصور به تقدم دانش و آگاهی های مستدل و اقناع کننده نیست، بلکه اراده بسیاری از این افراد، تحت تأثير ادراک جزئی و التذادی و عوامل نفسانی و شرایط محیطی همچون قدرت جمعی و یا تبلیغات رسانه ای است. این افراد بر اساس (عقل معطوف به جزییات) و فعال می شوند و صور ذهنی متناسبی را ایجاد می کنند که موجب اشتیاق و برانگیختن آنها شود، انگیزشی که لزوما محصول شناخت کلی و آگاهی مستدل و برهانی از نیازها و مطلوبها نیست بلکه نتیجه تصورات وهمی و تخیلات ذهنی جذّاب و متناسب با لذتهای آنهاست. بسیاری از این افراد حتی به سمت ساخت معرفت متناسب با لذت برای توجیه همین اشتیاق و انگیزش نیز اقدام می کنند تا آن را خوب و زیبا جلوه دهند. 🔸 یکی از ویژگی های نفس آدمي است که کار آن ساخت صورت های ذهنی مطابق با نیاز و شوق درونی است که لزوما واقع نما و حکایتگر حقیقت نیستند بلکه بیشتر برای اقناع خود و توجیه گری اشتیاق و عمل برآمده از آن نزد دیگران است. 🔹 بنابراین مقصود فلاسفه از تقدم معرفت و آگاهی بر شوق و عمل، دانش و معرفت های استدلالی و منطقی نیست، بلکه مقصود ایشان، تقدم و ادراک اولیه از نیازها و مطلوبها و راه ارضای نیازها و وصول به مطلوبهاست که رسيدن به آن را لذت آور و دارای منفعت می داند و آن را پاسخی مناسبی به نیاز و طلب خود می داند. چون اگر صورت و شناخت اولیه ای از امری نباشد، اصلا شوقی ایجاد نمی شود و حرکتی واقع نمی گردد. اين صورت ذهنی یا محصول عقل کل نگر است و یا محصول قوه واهمه (به تعبیر ملاصدرا، عقل معطوف به جزئیات). 🔸مطلب دیگر اینکه، علم و ادراک در قالب صورتهای ذهنی شرط لازم برای شوق و عمل است اما شرط کافی نیست. فلاسفه و حکمای مسلمان تصریح کرده اند که صورت ذهنی فقط شوق اولیه را ایجاد می کند اما تحریک و انجام فعل متوقف بر است. شوق مؤکد صرفا نتیجه علم و صورت ذهنی نیست بلکه و سائق های محیطی در تبدیل شوق عادی به شوق مؤکد تأثير گذار است. به طور مثال در کتاب اشارات و تنبیهات از نقش و آهنگ ملائم در وعظ و بیداری عارف سخن می گوید. همچنین به نقل از استادشان حکیم متأله به نقش برخی از ها در تضعیف اراده و سستی در عمل اشاره می کند. موسیقی فقط یک نمونه از عوامل تاثیرگذار در شکل گیری و برانگیختن و تحریک انسان است. در انسان شناسی متعالیه مبرهن است که هر عامل هنری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی می تواند چنین نقشی را در تحکیم فکر و تحریک قوای شوقیه و اراده داشته باشد. 🔹از منظر حکیمان متعالیه و بخصوص صدرالمتألهين شیرازی، عمل انسان بیش از علم و دانش، محصول است. در مطلب بعد در باره نقش در اراده و عمل گزارشی عرض خواهد شد. ان شاءالله ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌مکاشفه مرحوم آقا سيد جمال گلپايگاني‌‌‌‌‌ ✍ به نقل از آیت الله العظمی به روایت استاد : 🔸مرحوم آقاي رضوان اللَّه عليه يکي از مراجع تقليدِ تقريبا عصر حاضر بودند که حدود پانزده سال پيش به تهران هم آمدند و اکنون حدود ده سال است که فوت کرده‌‌‌‌‌اند. من در تهران خدمت ايشان رسيده بودم و قبلا هم البته ايشان را مي‌‌‌‌‌شناختم. 🔹مردي بود که از اوايل جواني که در اصفهان تحصيل مي‌‌‌‌‌کرده است [اهل تقوا بوده‌‌‌‌‌] و افرادي که در جواني با اين مرد محشور بوده‌‌‌‌‌اند او را به تقوا و معنويت و صفا و پاکي مي‌‌‌‌‌شناختند و اصلا وارد اين دنيا بود و شايد مسيرش هم اين نبود که بيايد درس بخواند و روزي مرجع و رئيس بشود. اين حرفها در کارش نبود و تا آخر عمر به اين پيمان خودش باقي بود. به طور قطع و يقين آثار فوق‌‌‌‌‌العاده‌‌‌‌‌اي در ايشان ديده مي‌‌‌‌‌شد. 🔸آقاي - که الآن از فضلاي قم است و مرد خوبي است- قصه‌‌‌‌‌اي را براي من نقل کرد، بعد من از پسر مرحوم آقا سيد جمال هم پرسيدم، گفت که «آقا خودش براي خود من هم نقل کرد». 🔹قضيه اين بود که مرحوم آقا ضياء عراقي که از مراجع نجف بود- ظاهرا- در سنه 22 فوت کرد. آن وقت ما در قم بوديم. يک سال قبل از فوت آقا سيد ابوالحسن بود و از نظر تدريس و علميت، حوزه نجف را مرحوم آقا ضياء و مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به کمپاني اداره مي‌‌‌‌‌کردند، رياست با مرحوم آقا سيد ابوالحسن بود. مرحوم آقا شيخ محمد حسين استاد آقاي طباطبائي بود. او غير از مقام علميت، در معنويت هم مرد فوق‌‌‌‌‌العاده‌‌‌‌‌اي بوده. از آن اشخاصي بود که نمونه سلف صالح بود، که مي‌‌‌‌‌گفتند گاهي در عبادتْ ليلةالرکوع و ليلةالسجود داشت يعني گاهي يک شب تا صبح در رکوع بود و گاهي يک شب تا صبح در سجود بود. با اينکه به کارهاي علمي‌‌‌‌‌اش مي‌‌‌‌‌رسيد وقتي هم به عبادت مي‌‌‌‌‌پرداخت يک چنين کسي بود، که آقاي طباطبائي خودمان قصه‌‌‌‌‌ها و حکايتها از ايشان دارند و حتي خوابهاي خيلي فوق‌‌‌‌‌العاده از اين استاد بزرگوارش دارد. 🔹مرحوم آقا ضياء فوت کرد يعني نجف که دو پايه تدريس داشت يک پايه‌‌‌‌‌اش خراب شد. محروم آقا شيخ محمد حسين تنها پايه‌‌‌‌‌اي بود که باقي ماند. بعد از يک هفته مرحوم آقا شيخ محمد حسين هم ظاهرا با سکته مغزي از دنيا رفت؛ گفته بودند از بس که زياد فکر مي‌‌‌‌‌کرد، و کتابهايي که از او باقي مانده اين امر را نشان مي‌‌‌‌‌دهد؛ مي‌‌‌‌‌گفتند که شايد همين فکر خيلي زياد منجر به سکته مغزي شده. به هر حال يک هفته بعد ايشان سکته و فوت کرد. 🔸مرحوم آقا سيد جمال در حالي که نماز شب مي‌‌‌‌‌خوانَد و در قنوت وَتْر مکاشفه مي‌‌‌‌‌کند، مرحوم آقا ضياء را مي‌‌‌‌‌بيند که دارد مي‌‌‌‌‌آيد و از او، يا خود ايشان مي‌‌‌‌‌پرسد يا مي‌‌‌‌‌پرسند کجا مي‌‌‌‌‌روي؟ مي‌‌‌‌‌گويد آقا شيخ محمدحسين فوت کرده، مي‌‌‌‌‌روم براي تشييع جنازه‌‌‌‌‌اش. بعد مرحوم آقا سيد جمال کسي را مي‌‌‌‌‌فرستد که برويد ببينيد خبري هست، آيا آقا شيخ محمد حسين فوت کرده؟ مي‌‌‌‌‌روند مي‌‌‌‌‌بينند ايشان سکته کرده. 🔸آقاي  گفت «من خودم از آقا سيد جمال قضيه را شنيدم». بعد من از پسرش آقا سيد احمد هم که الآن در تهران است قضيه را پرسيدم گفتم که من چنين قضيه‌‌‌‌‌اي شنيده‌‌‌‌‌ام، گفت اتفاقا من خودم آن شب آنجا بودم و کسي که آقا مأمور کرد من بودم و گفت که من در مکاشفه اين جور ديدم که آقا ضياء مي‌‌‌‌‌آمد و گفت «من مي‌‌‌‌‌روم براي تشييع جنازه آقا شيخ محمد حسين» آقا شيخ محمد حسين فوت کرده يا نه؟ رفتم ديدم ايشان فوت کرده. 🔸اين، پديده‌‌‌‌‌اي است غير قابل انکار و منحصر به يک نفر و دو نفر، آقا سيد جمال و ديگري نيست، الآن هم هستند افرادي که اين طور هستند. منبع: نبوت، ص۱۹۳ https://eitaa.com/hekmat121
📌امتداد فلسفه از منظر استاد پارسانیا 🔹حکیم متأله استاد پارسانیا از جمله حکیمان فرزانه و مجتهد در دانش فقه و اصول است که در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی نیز دارای تحصیلات عالیه است و بیش از سه دهه در زمینه امتداد حکمت و فلسفه تلاش عمیق نظری و عملی کرده است که ره آورد پژوهشی این سفر معرفتی آثار ارزشمندی چون ، ، ، ، و ده ها اثر دیگر است. البته باید تدوین عالمانه و حکیمانه جامع ترین شرح اسفار اربعه و تدوین و تدوین و همچنین از جمله آثار آیت الله جوادی املی آملی بر این فهرست افزود. 🔸از سوی حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای، کتاب به عنوان یک اثر ارزشمند و موفق در حوزه امتداد حکمت و فلسفه معرفی شده است ولی متاسفانه عمق این کتاب در جامعه علمی حوزه و دانشگاه آن گونه که شایسته هست فهم نشده است. 🔹 از میان همه آثار حضرت استاد پارسانیا کتاب گران‌سنگ از اقبال عمومی زیادی برخوردار شد و حقیقتا در زمینه علوم اجتماعی یک تحول اساسی محسوب می شود که در ادامه تلاش نظری و در حوزه فلسفه اجتماعي و دانش جامعه شناسی قرار دارد. 🔸استاد پارسانیا در زمینه امتداد فلسفه معتقدند که تلاش برای امتداد یک ضرورت است اما این امر متوقف بر شناخت عمیق، دقیق و منطقی از جغرافیای بحث و همچنین زمانه ای است که از یک سو بر "امتناع فلسفه و امتداد آن" اصرار دارد و از سوی دیگر توسط برخی جریانها "ضرورت امتداد فلسفه" را بدیهی انگاشته و از الگوی تحقق آن پرسش می کند. به نظر وی ورود به به عرصه امتداد حکمت و فلسفه امر جدی است و شوخی نیست و خیلی هم زود نباید آن را اجتماعی و سیاسی کرد. "سیاسی_تر از این حرفهاست که سیاسی و اجتماعی شود" 🔹 استاد پارسانیا پرسش از امتداد حکمت و فلسفه را در سه جهان قابل طرح می داند. ✅در جهان اول پرسش از رابطه فلسفه با سایر علوم و دانش‌ها است. در این جهان ارتباط و پیوند نفس الامری میان آنها برقرار است علی رغم اذعان و یا انکار عالمان و جامعه، همه نظریه های علمی ارتباط منطقی و معرفتی با فلسفه و متافیزیک دارند و از اصول فلسفي کمک می گیرند. همچنان که ابن سینا در برهان و الهیات شفا و علامه و شهید مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم بدان پرداخته اند. ✅ در جهان دوم پرسش از رابطه و پیوند فلسفه با نفس و جان فیلسوف است و از آثار انضمامی فلسفه سخن میگوید تا مشخص شود که فلسفه چه تحولاتی را در جان انسانی به وجود می آورد که به آن اعتبار و خوانده میشود. در این جهان لزوما رابطه منطقی و ضروري نیست، چون اراده و انگیز انسان تأثير گذار است ولی در عین حال کنش ها و رفتار هر فرد متفکر و آگاه با یک نظام معرفتی و فلسفی سازگار است و الا با چالش‌هایی روبرو است و ممکن است به قبول و یا نکول منجر شود. قبول فلسفه و ایمان به آن معرفت های دیگری را در پی دارد وبه نظامی ازکنشها ورفتارها می انجامد و العکس نکول به پیامدهای دیگری منتهی خواهدشد. ✅ جهان سوم، جهان فرهنگ و اجتماع و تاریخ است، حوزه بین الاذهانی برای فلسفه است. در این جهان از ظهور فلسفه در جامعه و از نقش و پیامدهای آن در تغییرات و تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی پرسش می شود. گاه میان فلسفه با حوزه زیستی همگونی و انسجام برقرار است و نظامی از رفتارها وساختارهای منسجم وهماهنگ رامی آفریند اما گاه میان فلسفه باحوزه زیستی همگونی وهماهنگی نیست وچالشها وتضادهایی را درپی خواهد داشت. مطلب مهم توجه به این نکته است که میان "لازمه ذاتی فلسفه" در جهان سوم با "لوازم مستقر شده" تفاوت وجود دارد چرا که امکان‌های جوامع متفاوت است. نمونه جامعه همگون استکه معرفت عقلي درفرهنگ عمومی آن مستقر شده است و به کارها ونظامات اجتماعی معنا، جهت وسامان میدهد. درمقابل استکه میان معرفت و عمل هماهنگی نیست ونفاق، تحریف و انحراف بر آن غلبه دارد که نهایتا به منجر خواهد شد، مدینه ای که معرفت عقلي وشرعی از آن رخت بربسته وآگاهی کاذب ودانش برساخته برای توجیه اراده معطوف به قدرت و عمل برآمده در فرهنگ عمومی استقرار یافته است وهمگان براساس آن زیست میکنند. 🔸نکته جالب توجه دراندیشه استاد این استکه امتداد فلسفه در هر کدام از این سه جهان، از منطق و روشی خاص پيروي می کند و نباید میان آنها خلط کرد. منطق و روش جهان اول استدلال و برهان است، در جهان دوم اخلاق و تربیت است و در جهان سوم، خطابه، جدل و شعر و عمل است. اگر کسي در جهان سوم با استدلال و برهان بخواهد به امتداد و استقرار فلسفه بپردازد ره به جایی نخواهد برد بلکه منطق و روش اقدام در این جهان می بایست هماهنگ با اقتضائات فرهنگ و جامعه باشد. @hekmat121
حقّ‌عقل دراجتهاد_شهیدمطهری.pdf
283.6K
📌 حق عقل در اجتهاد به قلم حکیم انقلاب اسلامی آیت الله جریان شناسی اشعری گری و پیامدهای نفی حجیت عقل در شناخت ارزشها و افعال در انحطاط تمدن اسلامی. جریانهای منکر حجیت عقل و نافی حسن و قبح ذاتی از این منظر نامیده شده اند. https://eitaa.com/hekmat121
📌نقش تاریخ و شناخت محیط در فهم متون بخش دوم: فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری: 📌امتياز آيت اللَّه بروجردي‌‌‌‌‌ 🔹اين مطلب درست است به اين معنا که تا محيط يک شخص دانسته نشود معنا و مفهوم جمله او فهميده نمي‌‌‌‌‌شود. اين اتفاقاً در همه جا هست. 🔸 مرحوم آقاي بروجردي يکي از امتيازاتي که بر همه داشت و کسي در اين قضيه رقيب او نبود، اين بود که بر مسائل فقهي حتي از جنبه تاريخي احاطه داشت، يعني آن زمانها را مي‌‌‌‌‌شناخت، رجال و راويها را شخصاً مي‌‌‌‌‌شناخت که او اهل چه شهري بوده، در آن شهري که او بوده چه فقهايي بوده‌‌‌‌‌اند و چه مسائلي در آن جوّ مطرح بوده. مي‌‌‌‌‌آمد مثلًا مي‌‌‌‌‌گفت که «فلان راوي آمده از امام چيزي را سؤال کرده و امام جوابي داده.» خوب، معمولًا ديگران انگار اين را مجزا حساب مي‌‌‌‌‌کنند، کتاب‌‌‌‌‌ وسائل‌‌‌‌‌را باز مي‌‌‌‌‌کنند، فلان راوي فلان سؤال را از امام کرده، امام جواب داده، ظاهر عبارت اين است و قضيه تمام شد. ولي ايشان مي‌‌‌‌‌گفت اين راوي اهل فلان جا بوده و در آنجا فتواي فلان فقيه- مثلًا ابوحنيفه- رايج بوده و اين مسئله به اين شکل مطرح بوده، پس آنچه در ذهن اين راوي بوده که آمده سؤال کرده اين مسئله بوده است. آنوقت ذهن راوي را مشخص مي‌‌‌‌‌کرد که در ذهن او چه بوده. با توجه به اينکه او از محيط خودش آمده و آنچه در ذهنش مطرح بوده اين بوده، پس او وقتي از امام سؤال کرده اين را سؤال کرده، امام هم که جواب داده با توجه به مسئله‌‌‌‌‌اي که در ذهن او بوده جواب داده است. مي‌‌‌‌‌ديديم روايت معناي ديگري پيدا کرد، اصلًا معناي روايت فرق کرد، غير از آن چيزي شد که تا حالا مي‌‌‌‌‌گفتيم. 🔹همين‌‌‌‌‌طور هم هست؛ يعني اينکه يک نفر فقيه فقط بيايد مثلًا يک کفايه‌‌‌‌‌اي بخواند و رسائلي و مکاسبي، چهار صباحي درس خارج بخواند و بعد وسائل‌‌‌‌‌را باز کند بگويد من فتوا مي‌‌‌‌‌دهم، جور در نمي‌‌‌‌‌آيد؛ يعني تا انسان آن جوّ و محيط و تاريخ زمان و عصر ائمه را نشناسد و اينکه چه انديشه‌‌‌‌‌ها و افکاري حاکم بوده و ائمه وقتي که مسئله‌‌‌‌‌اي را بيان مي‌‌‌‌‌کردند چه را مي‌‌‌‌‌خواستند رد کنند و چه را مي‌‌‌‌‌خواستند اثبات کنند، [نمي‌‌‌‌‌تواند مقصود روايت را درک کند.] برخي امور روي قرائن مقامي است. مثلًا ما الآن چون به جوّ و محيط خودمان آگاه هستيم يک کسي يک اشاره‌‌‌‌‌اي به مطلبي بکند مي‌‌‌‌‌فهميم که چه مي‌‌‌‌‌خواهد بگويد، بعد با توجه به آن، حرف مي‌‌‌‌‌زنيم. پنجاه سال ديگر حرفهاي ما اصلًا معني ندارد، مي‌‌‌‌‌گويند چه مي‌‌‌‌‌خواسته بگويد؟ چون آنچه او مختصر گفته با قرائن زمان بوده، ما هم با همان قرائن زمان جواب مي‌‌‌‌‌داديم. پنجاه سال ديگر قرائن از بين مي‌‌‌‌‌رود و فقط الفاظ باقي مي‌‌‌‌‌ماند، در نتيجه معنايش عوض مي‌‌‌‌‌شود و اساساً يک چيز ديگر مي‌‌‌‌‌شود. 🔸تا اين مقدار البته حرف درستي است؛ يعني انسان اگر بخواهد افراد را بشناسد ولي با زندگي و احوال شخصي آنها کاري نداشته باشد و آنها را از جوّ و تاريخ خودشان مجزا بکند و هيچ نخواهد اطرافشان را روشن کند، نمي‌‌‌‌‌تواند آنها را بشناسد؛ مثل اينکه بر يک کسي که در يک ظلمتي هست يک نورافکني بيندازند در همان حدي که فقط اندام او را نشان بدهد، او به اين وسيله شناخته نمي‌‌‌‌‌شود؛ بايد جوّ و اطراف و محيط او را بشناسند، آنگاه او را در جوّ خودش خوب مي‌‌‌‌‌توانند بشناسند. 🖊منبع: فلسفه تاریخ ج۳ ص۲۸ _ ۳۰. https://eitaa.com/hekmat121
📌شهید مطهری و امتداد اجتماعی حکمت و فلسفه اسلامی 🖊 دکتر رضا داوری اردکانی ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ باسمه تعالی 🔹 حضرت استاد مطهری فضیلت ها و مزیت های بسیار داشت. ایشان فقیه و اصولی و مفسر و حدیث دان و دانای فلسفه بود و این جامعیت به دشواری و به ندرت نصیب اهل علم می شود اما آقای مطهری چیزی بیش از این جامعیت داشت. او فیلسوف بود. فیلسوف کیست؟ فیلسوف از چیزها و نسبتشان با هستی می پرسد. پرسش فلسفی چیستی با پرسشی که همه ما از شئ و امر ناشناخته می کنیم تفاوت دارد. 🔸فیلسوف نمی خواهد بداند چیزها به چه کار می آیند و با آنها چه می توان کرد. کار فیلسوف اینست که در نظر به چیزها و قضایا به آغاز و مبادی می رود و در آنجا چیزها را چنان می بیند که به چشم عادی نمی آید. 🔹مثالی بیاورم. ما و همه اقوام در مورد گذشته خود با تصورات و تصدیقات امروزی می اندیشیم و این تصورات و تصدیقات را ملاک حکم در باب گذشته قرار می دهیم چنانکه اگر از ما بپرسند زبان فارسی چرا پدید آمد و چرا ایران مثل بقیه ممالکی که اسلام آورده بودند زبان عربی را نپذیرفت، پاسخ های مشهور را تکرار می کنیم. از جمله پاسخ هایی که داده‌اند و به دل نیز می نشیند یکی اینست که ایرانیان فرهنگ و زبان خود را می خواستند و آن را یافتند و با آن خدمات بزرگ به اسلام و فرهنگ اسلامی کردند. 🔸این پاسخ نادرست نیست اما فیلسوف می تواند با نظر جامعی که به قضایا دارد آن را طور دیگر و به معنایی دیگر بیابد. 🔹 آقای مطهری تصدیق کرده است که « هرچه استقلال سیاسی (در ایران) بیشتر شد روح ایرانی با اسلام آمیزش بیشتری یافت» اما در مورد زبان فارسی رأی و نظری متفاوت با رای شایع و مشهور دارد. به نظر ایشان: « این یکی از موفقیت های اسلام است که عده‌ای از مسلمانان یک زبان دیگر داشتند که توانستند معارف اسلام را در ذوق و قالب آن بیاورند. اگر زبان فارسی احیا نشده بود ما امروز دیوان مولوی و مثنوی نداشتیم. کتاب گلستان نداشتیم. دیوان حافظ نداشتیم …» (کتاب اسلام و مسئله ملیت، ص ۸۸) 🔹در این باب که چرا زبان فارسی احیا شد و کوشندگان راه احیای آن چه کسانی بودند نظر غالب و شایع اینست که روح ملی و قومی ایرانی راهبر این راه بوده است. یعنی ایرانی ها با فرهنگ و زبان قوم عرب مخالف بودند و زبان خود را در برابر زبان عربی قرار دادند. این معنی چندان با مذاق ما که ایران را دوست می داریم خوش می آید که در پی تحقیق در درستی و نادرستی آن بر نمی آییم اما فیلسوف که از شواهد و دلایل و قرائن درستی این حکم می پرسد و با نظر تحقیقی به تاریخ می نگرد ملتفت می شود که عباسیان به احیا زبان فارسی اهتمام داشته اند و دربار سلطان محمود غزنوی و غزنویان مجمع دوستداران زبان فارسی بوده است. در مقابل طاهریان و سامانیان و آل زیار و دیلمیان که ایرانی بوده اند علاقه‌ای به احیای زبان فارسی نشان نداده‌اند. شواهد این حکم چنان پیداست که جای چون و چرا ندارد. امیران و شاهان ایرانی که تاج خسروانی بر سر می نهادند خطبه به زبان عربی می خواندند. شاید گفته شود که این مطالب ربطی به فلسفه ندارد بلکه به تاریخ و ادبیات مربوط است ولی قضیه پیدایی و قوام زبان، مسئله فلسفی است و آقای مطهری هم به عنوان یک ادیب یا مورخ در این قضیه وارد نشده است. 🔹 ایشان به عنوان فیلسوف می‌پرسد که چه شد و چرا زبان عربی زبان مردم ایران نشد و زبان فارسی و زبانی که اسلام با آن به شرق رفت، چرا و چگونه آمد. پیداست که در جان ایرانیان همت و اهتمام به احیا و تقویت زبان فارسی وجود داشت و اگر این نبود شاعران بزرگ در این زمان ظهور نمی کردند. پدید آمدن زبان نه یک مطلب نژادی و قومی است و نه ایرانیان آگاهانه و با قصد و نیت مقابله با زبان عربی به ترویج زبان خود اهتمام کردند. چنانکه استاد مطهری نشان می دهد ایرانیان توانایی این کار را داشته و قدرتهای سیاسی هم به پیشرفت کار مدد رساندند. التفات و توجهی از این سنخ که مثلاً روحانیت چه مقامی دارد یا ایران و اسلام با هم چه نسبتی دارند و زبان در تاریخ چه شأنی دارد پرسش فیلسوف است. اینکه چرا زبان فارسی قوّت گرفت و چرا آثار بزرگ در آن پدید آمد مطلب فلسفی است و بخصوص پرسش زمان ماست. 🔸استاد مطهری همواره به مسائل و پرسش های زمان می اندیشیده و آنها را در آثار و گفتارهای خود آورده است و آنچه در مورد زبان و قوم ایرانی گفته شد یکی از آنهاست. به این جهت مطالعه آثار ایشان می‌تواند به درک تاریخی ما مدد برساند. عصبیت قومی می تواند در تاریخ منشاء آثار باشد اما فرهنگ را راه نمی برد. 🔹روان ایشان شاد باد که آموزگار زمان خود بودند و دریغا که رشته عمر و تعلیمشان خیلی زود و در زمانی که در اوج شکفتگی بودند قطع شد. https://eitaa.com/hekmat121