#مرثیه_امام_کاظم سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_کاظم سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
تنت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد
مسیر روضه از اول به مادر ربط پیدا کرد
تو را بر روی تخته پاره ای تشییع کردند و
به نوعی روضه با تابوت کوثر ربط پیدا کرد
سه روز آن جا که جسمت ماند در گرما به روی خاک
تنی با سر، به آن مظلومِ بی سر ربط پیدا کرد
نیاوردند نیمه شب سرت را غرق خاکستر
از اینجا روضه ی بابا به دختر ربط پیدا کرد
گریز روضه را اول زدم، با «نیمه شب» این شعر
در آخر تازه با موسی بن جعفر ربط پیدا کرد
همان «نیمه شبی» که یا رضا گفتی و این مقتل
به سطر رفتن جانسوز اکبر ربط پیدا کرد
میان ربط هایی که به هم دادم نفهمیدم
چگونه روضه ی اکبر به اصغر ربط پیدا کرد
نفهمیدم چه پیش آمد فقط دیدم که ملعونی
نشست و آخرش خنجر به حنجر ربط پیدا کرد
#مهدی_رحیمی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_کاظم سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذیّت نکند پیرهنش را
اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند…
زشت است بیارند غلامان بدنش را
این ساق به هم ریخته کِتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته ی در, تا شدنش را
این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را؟!
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را
این هفت کفن, روضه ی گودال حسین است
ای کاش نیارند برایش کفنش را
نه پیرهنی داشت حسین, نه کفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#ولادت_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
اذا الشمس است چشمانش، لبش در اصل والصبح است
مراد از سورۀ تکویر در قرآن، اباالفضل است
نماز و روزه و اسلام خیلیهاست یعنی که؛
امام کربلا بالقوه در ایران اباالفضل است
رسیده چارم شعبان پس از ارباب در واقع
نخستین منتظر بر نیمۀ شعبان، اباالفضل است
بگو روز برادر، روز میلاد همامش را
اباالفضلی در این عالم برادرجان، اباالفضل است
اگر «طوفان یاتار، یاتماز حسینین پرچمی» گفتی
بگو بعدش که پرچمدار این سامان، اباالفضل است
برای آن کسی که جان خود را میدهد با عشق
نگو عباس، وقتی بهترین عنوان اباالفضل است
برای مادر پیرم به وقت روضهخوانیها
بالام جان شد علی اکبر، سنه قربان اباالفضل است
دلیل نم نم باران علیاصغر اگر باشد
یقین دارم دلیل شدت باران اباالفضل است
#مهدی_رحیمی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#ولادت_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی اَحدی دستِ رد نخواهی زد
گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی
عزیزفاطمه! ازبس که دست و دلبازی
مدینه شاهد حرفم, فقیر سرگشته
همیشه دستِ پُر از محضر تو برگشته
به لطف خنده تان شامِ غم سحر گردد
نشد که سائل تان ناامید بر گردد
در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگیت را سه بار بخشیدی
خدا به شهدِ لبت مزه ی رطب داده
کریم آل محمد تو را لقب داده
تبسم نمکینت چه قدر شیرین است!
دوایِ درد یتیم و اسیر و مسکین است
خوشا به حالِ فقیری که چون شما دارد
در این حرم چقدر او برو بیا دارد!
به هر مسافر بی سرِ پناه جا دادی
به دستِ عاطفه, حتی به سگ غذا دادی
گره گشایی ات از کار خَلق, ارث علی ست
مقام اولیِ جود و بخششت ازلی ست
به حجِ خانه ی دلبر چه ساده می رفتی!
همه سواره, ولی تو پیاده می رفتی
شما ز بس که کریم و گره گشا بودی
دلِ کویر به فکرِ پیاده ها بودی
چه قدر مثلِ علی از زمانه رنجیدی
سلام داده, جواب سلام نشنیدی
امامِ برهه ی تزویرهای بسیاری
به وقت رفتن مسجد زره به تن داری
امام رأفتِ دورانِ بی مرامی ها
نشسته ای سرِ یک سفره با جزامی ها
خیال کن که منم یک جزامی ام آقا!
نیازمندِ نگاه و سلامی ام آقا
قسم به حُرمت این ماهِ حق نگاهی کن
به دستِ خالی این مستحق نگاهی کن
بگیر دستِ مرا دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم, ورشکسته ام آقا
کریم شهر مدینه, برس به فریادم
به جانِ مادرت آقا, غریب افتادم
خودت غریبی و با دردم آشنا هستی
رفیقِ واقعیِ روزهای بی دستی
دل از حسابِ قنوت تو سود می گیرد
دعایِ دست رحیمت چه زود می گیرد!
برای مدح تو گویند شعر احساسی
به واژه هایِ در و میخ و کوچه حساسی
چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟
بگیر دستِ مرا با خودت ببر کوچه
چه شد؟که بغضِ گلوگیر گوشه گیرت کرد
کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد!
#وحید_قاسمی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن
سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن
گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن
نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت
ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن
بعد از این خوبتر است جای صفاتی مثل
سفرهدار و پدر جود و کرم گفت حسن
زائری در وسط صحن غریب الغربا
دید تا گنبد زیبای حرم, گفت حسن
تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم
چشم خیس و مژۀ رفتگرم گفت حسن
قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه
خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن
پایۀ نهضت خونین حسین صلح تو بود
آیۀ نهضت خونین حسین صلح تو بود
#رضا_قربانی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#ولادت_امام_حسن سلاماللهعلیه
مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است
بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است
عالم پیر دگر باره چه در بر دارد
گوئیا شور جوانیست که در سر دارد
لحظه آمدنش غصه نهان خواهد شد
"عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد"
وخدا خواست که یک برگ دگر رو بکند
جهت قبله نما روی به آن سو بکند
مژده آمدنش تا به پیمبر دادند
همه ذرات جهان در تب و تاب افتادند
نور خورشید ز دامان قمر می آید
چقدر طفل به مادر به پدر می آید
چهره اش، ناز نگاهش به پیمبر رفته
کرم و عاطفه اش نیز به مادر رفته
این پسر کیست چنین جلوه محشر دارد
از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد
ماه مهمانی حق نیز به مهمانی اوست
امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست
و در آن لحظه که این کودک شیرین آمد
شک ندارم که خدا نیز به تحسین آمد
تا در آئینهی او حُسن خدا را دیدند
نام او را ز سماوات حَسن نامیدند
بر لبان علی و فاطمه لبخند آمد
کوچه امشب به تماشای حسن بند آمد
و خداوند روی سر در افلاک نوشت
هست او سید و آقای جوانان بهشت
دشمنش خوار و ذلیل است مریض است مریض
پسر حیدر و زهراست عزیز است عزیز
در شجاعت که شده فاتح پیکار جمل
و شهادت شده در کام پسرهاش عسل
مادرش نام مرا سائل این خانه نوشت
روزی شعر مرا نیز کریمانه نوشت
پدرش گفت بیاییم و گدایش باشیم
کاش امشب همه مشمول دعایش باشیم
دلخوش از مستحبی هستم و شد ورد لبم
چون که واجب شده پاسخ بدهی مستحبم
با لب روزه تو را می دهم ای یار سلام
که کریمانه بگویی به من زار سلام
سائل خانه ات از حد و عدد بیرون است
آسمان نیز به درگاه شما مدیون است
نظری کن که در این ماه مسلمان بشویم
کاش بر سفره ی افطار تو مهمان بشویم
#مهدی_چراغ_زاده
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
امشب دلم بیاد محرم گرفته است
مضمون شعرهای مراغم گرفته است
یکبار هم نشد که بیایم حرم ولی
هرشب دلم بیاد شما دم گرفته است
هرروز میروند رفیقان یکی یکی
دستم به دامنت دل من هم گرفته است
ازفرش تابه عرش جهان درعزای توست
حتی خدابرای تو ماتم گرفته است
همراه قدتو کمرنخلهاشکست
از بی کسی تو دل عالم گرفته است
((باید مسیرقافیه هاراعوض کنم))
شعرم کنون رویه ی دیگر گرفته است
دستی شکست وخاطره هایت مرورشد
حالا دلت به خاطر مادر گرفته است
#مهدی_چراغ_زاده
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
بردر میخانه اینجا غیر از این مکتوب نیست
«پارسا در مجلس رندان نشستن خوب نیست»
رند را جز سر شکستن دیگرش محبوب نیست
هر که سر را نشکند امشب به ما منصوب نیست
می زنم امشب دل دریا به دریا بیشتر
بیقرارم، بیقرارم، امشب اما بیشتر
باز باران قطره قطره در تنم جان ریخته
برسر آشفته ام زلف پریشان ریخته
لیلة القدر است و دل اینجا فراوان ریخته
عاشق آن باشد که هستی پای جانان ریخته
در طریق عاشقی نقش جنون باید کشید
در بیابان بلا هم بیستون باید کشید
در مسیر منزل لیلی که پرپر بهتراست
راه پیمودن نه با پا بلکه با سر بهتراست
سفرۀ دل باز کردن پیش دلبر بهتراست
پس گدایی کردن ما پیش حیدر بهتراست
آن جمال و هیبتش چون طعنه بر افلاک زد
دید عالم کعبه از عشقش گریبان چاک زد
بین میدان رقص شمشیرش قیامت می کند
بر زمین و آسمان حیدر زعامت می کند
بس که با حقّ است و حق از او حکایت می کند
روز محشر با علی حق هم قضاوت می کند
و مسلمانی مگر در حفظ قران بودن است
با علی بودن فقط شرط مسلمان بودن است
باز هم دارد زمین صحرای محشر می شود
یکّه و تنها علی راهیّ خیبر می شود
ولوله از نعره اش درقلب لشکر می شود
صور اسرافیل دارد صور حیدرمی شود
جبرئیلش گفته تکبیر از سوی پروردگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذو الفقار
#مهدی_چراغ_زاده
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
نشسته ام بنویسم که غصه ها دارم
دوباره شوق سفر سوی کربلا دارم
هوای دیدن ارباب هم هوای حرم
هوای روضه ی جانسوز کربلا دارم
تمام دل خوشی ام در جهان فقط این است
به سینه ام غم ارباب با وفا دارم
نشسته ام بنویسم برایتان آقا
نشسته ام بنویسم فقط تو را دارم
نشسته ام بنویسم مرا حرم ببرید
که غیر کرببلا من مگر کجا دارم؟
نشسته ام بنویسم برای این دل تنگ
دوباره خاطره هایی که از شما دارم
کنار قتلگه ات روضه،گریه ، یادت هست
که بوی سیب،شب جمعه،باز من سرمست
#مهدی_چراغ_زاده
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#ولادت_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
باز انگار جهان حادثه در سر دارد
شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد
جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد
کودکی آمده که هیبت حیدر دارد
چه جمالی چه کمالی چه قد وبالایی
ماه مجنون و تو لیلا تر از لیلایی
وصف اوصاف تو از عقل فراتر باشد
چون که مدح تو فقط کار برادر باشد
عاشق آن است که آیینه دلبر باشد
یعنی عباس خودش یک تنه حیدر باشد
تیر ما گر بخورد کنج هدف خوب تر است
کربلایی شدن از راه نجف خوب تر است
آمدی با دل دریا که تو دریا باشی
آمدی نور دل حضرت مولا باشی
میر و سردار و پناه دل آقا باشی
تا که بر تشنه لبان حضرت سقا باشی
یاد دادی به همه شیوه ی جانبازی را
از تو آموخته ام غیرت و سربازی را
راهی علقمه سقا شده ماشاالله
دشت در دشت چه غوغا شده ماشاالله
جنگ خیبر شده٬مولا شده٬ماشاالله
بیش از پیش چه زیبا شده ماشاالله
تیغ می راند و تکبیر اباعبدالله
ذکر لاحول ولا قوة الا بالله
#مهدی_چراغ_زاده
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#اربعین
#شام
کاش می شد بنویسم که حلالم بکنید
ننویسم رفقا فکر به حالم بکنید
کاش آن روز که روزی مرا می دادند
بیشتر تذکره ی کرببلا می دادند
همه رفتند و من از هجر تو هق هق کردم
بخدا حضرت ارباب زغم دق کردم
کاش همراه تمام رفقا می رفتم
پابرهنه ز نجف کرببلا می رفتم
خستگی در وسط راه چه لذت دارد
زائرت در نظر فاطمه عزت دارد
عاشق آن است که اسپند در آتش باشد
هربلایی رسد از یار دچارش باشد
جز غم عشق مگر غصه ی دیگر داریم
قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم
در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم
ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم
داغ داریم، نپرسید چرا تب داریم
از ازل در دلمان روضه ی زینب داریم
اربعین است ز افلاک نوا می آید
کاروانی بسوی کرببلا می آید
باز در کرببلا اهل حرم برگشته
خواهری پیرشده با قد خم برگشته
آب ارزان شده با مشک پرآب آمده است
پاشو اصغر که به سوی تو رباب آمده است
داشت با ناله میان همه او را می جست
دختری گریه کنان قبر عمو را می جست
آسمان ناله زد و روضه به مشکل افتاد
خواهری را همه دیدند ز محمل افتاد
دارد از شام شب تار به او می گوید
از غم کوچه و بازار به او می گوید
آه از شام، دلم از غم بازار شکست
حرمتم در وسط مجلس اغیار شکست
خیزران و لب تو، آه سرم می سوزد
کنج ویرانه، سه ساله، جگرم می سوزد
وای از آن لحظه که شمر از ته گودال گذشت
این چهل روز به ما مثل چهل سال گذشت
#مهدی_چراغ_زاده
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
وقتی کنار علقمه سقا دلش شکست
دیگر بهانه داشت که دریا دلش شکست
در خیمه دیده بود عطش موج میزند
حس کرد تا کمی خنکا را دلش شکست
دریا برای بوسه ز لبهاش تشنه بود
یک لحظه، یک امید، نه، دریا دلش شکست
مشکش پر آب کرد و روان شد به خیمهها
اما چه شد؟ چه دید خدایا؟ دلش شکست
از بس که کرده بود تمنا ز مشک، تا
تیری رسید، مشک هم آنجا دلش شکست
ناگه عمود آمد و بر فرق او نشست
سقا سرش شکسته و زهرا دلش شکست
چشم حسین بر ره و این صحنه را که دید
آیا قدش شکست خدا یا دلش شکست
یک لحظه خوب زینب خود را نگاه کرد
یا یاد روزهای مبادا دلش شکست
#مهدی_چراغ_زاده
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#ولادت_امام_حسن سلاماللهعلیه
اول تو را سرشته و انسان درست کرد
شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد
بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد
تا از من خراب مسلمان درست کرد
می خواست رحمتش همه جا را بغل کند
با اشک های چشم تو باران درست کرد
باید برای بندگی سجده هایمان
یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد
بالم اگر به درد پریدن نمی خورد
یک سایبان که می شود از آن درست کرد
من زنده ي نسیم مسیحا دم توأم
آدم اگر شدم به خدا آدم توأم
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
تو رود خانۀ زهرای اطهری
باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند
تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری
کار خداست این که پیمبر پسر نداشت
وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری
نسل مطهر نبوی، نسل دختری است
با این حساب تو حسن ابن پیمبری
گفتند زاده ی اسد الله غالبی
صبح جمل که شد همه دیدند حیدری
می خواستند پیش همه کوچکت کنند
کوری چشم عایشه ها از همه سری
یک روز اشک و گریه برای تو میکند....
...با شصت روز اشک حسینی برابری
ای ارشد تمام پسر های فاطمه
ای اولین حسین سحر های فاطمه
ای آسمان تر ازهمه بالا تر از همه
ای بی کران تر از همه دریا تر از همه
سبحان ربيِّ همه ي سجده هاي من
پروردگار سبز مُبَرّي تر از همه
ديديم از تمام جهان مُرده تر شديم
پس آمديم نزد مسيحا تر از همه
تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای
پس این توئی تو ،بچه ي زهرا تر ازهمه
ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم
ای جمله ي همیشه بفرما تر ازهمه
ما سالهاست رهگذر کوچۀ توأیم
مانند یک فقیر سرِکوچۀ توأیم
مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است
هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است
اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی
یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است
اصلاً شما نیاز نداری به معرکه
وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است
قسمت نبود تا که ببینند مردمان
بازوی تو ادامۀ فتّاح خیبر است
فردا ملک به نام تو تکبیر می زند
صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند
امشب اگر نگات هوای قرن کند
امید می رود که نگاهی به من کند
زیبنده است بال و پر صد فرشته را
زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند
کُشتی بگیر پیش همه با برادرت
شاید کسی بیاید وجانم حسن کند
بهتر همان که در به در هر گذر شود
بالی که روی بام تو فکر چمن کند
این یا کریم مثل همه قصد کرده است....
...بر روی گنبدی که نداری وطن کند
بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی
لازم نکرده است تنم را کفن کند
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#ولادت_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_حسن سلاماللهعلیه
ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر
از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر
شبنم زپاکی تو، به گلبرگها نوشت
گل پیش روی توست زهرخار، خوارتر
باران کرَم نمود و ترنّمکنان سرود
کزهرچه ابر، دست تو گوهرنثارتر...
شهر مدینه با فقرا جمله واقفند
آن شهرکس نداشت زتو سفرهدارتر
ایّوب دیدصبرتو،بیصبرگشت وگفت
چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر
نامت حَسن،ولیک به هرحُسن،اَحسَنی
ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر
بودی لبالب ازغم ودرد نهان، ولیک
آیینهای نبود ز تو بیغبارتر
باشد یکی، قیام حسین و قعود تو
گشتی پیاده تا که شود او سوارتر
#علی_انسانی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مناجات_با_خدا
بکش خط به روی گناه گنهکار
نظر کن به روی سیاه گنهکار
به آه پشیمان به آه گنهکار
به شرمی که دارد نگاه گنهکار
شدم بد گرفتار أَجِرْنا مِنَ النَّار
نمانده برایم خدا چاره دیگر
بخر های و هوی مرا بار دیگر
ندارم به غیر از تو یار دیگر
ندارم عزیزم خریدار دیگر
فقط دارم اصرار أَجِرْنا مِنَ النَّار
گرفتار نفسم گرفتار آتش
شدم با گناهان خریدار آتش
به شانه کشیدم فقط بار آتش
به خود تکیه کردم به دیوار آتش
شده وقت اقرار أَجِرْنا مِنَ النَّار
مرا عفو کن که شب اعتماد است
حقیرم حقیرم گناهم زیاد است
حسابم خراب است حسابم کساد اشت
حساب گدایت به پای جواد است
به او کار بسیار أَجِرْنا مِنَ النَّار
برای همه لطف و جودی مرا هم
برای همه خیر و سودی مراهم
از اول تو بخشیده بودی مرا هم
ببر تا نجف پس به زودی مرا هم
منم عبد فرار أَجِرْنا مِنَ النَّار
غریبم ولی آشنای حسینم
غبارم ولی زیر پای حسینم
بدم نوکر بی وفای حسینم
اسیر غم کربلای حسینم
بده وقت دیدار أَجِرْنا مِنَ النَّار
شنیدم مدینه در آتش گرفته
کمی گوشه معجر آتش گرفته
سر و صورت مادر آتش گرفته
پس فاطمه حیدر آتش گرفته
علی سر به دیوار أَجِرْنا مِنَ النَّار
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
خواستم تا بنده ی خوبت شوم اما نشد
هرچه کردم از گناهانم کنم پروا ، نشد !
نیمی از ماهت گذشت و من همان هستم هنوز
ماه تقوا آمد و این بنده با تقوا نشد
سر به زیر و سرشکسته آمدم ، بیچاره ام ...
غیر از این خانه دری دیگر به رویم وا نشد
غیر درگاه تو که ما را کرامت می کنند
هیچ جایی بهر یک بی آبرو پیدا نشد
روسیاهیِ گنهکاران فراوان دیده ام ...
هیچکس در این جهان با معصیت آقا نشد
هم ز مردم ، هم ز خوبان ، هم ز اهل آسمان
آن قدَر پوشاند تا این بی حیا رسوا نشد
شب به شب می آیم و رو بر کریمان میزنم
عاقبت چیزی نصیب این گدا شد یا نشد ؟
خیر دیدم از رفاقت با همه خوبان ولی
هیچ خیری چون دعای مادرت زهرا نشد
اشک های روضه را ، زهرا قیامت میخرد
هیچکس چون فاطمه دلسوز نوکرها نشد
اینکه فرمودند : کلّ الخیر فی باب الحسین
"خیر" جایی بهتر از کرب و بلا معنا نشد
روضه میخوانیم و با حسرت سلامت می دهیم
عاقبت یک کربلا ، روزی نوکرها نشد
روضه های قتلگاهت میکشد ما را حسین
بعد تو داغی برایم مثل عاشورا نشد
هرکه می افتاد، سر بر دامنت ، جان می سپرد
هیچکس مانند تو با قاتلش تنها نشد
بی کفن، بی پیرهن، صد پاره تن، ای وای من
خواستم کاری کنم این پاره پیکر را ... نشد
زیر اندازی برایت از دهات آورده اند
بهر آقای دو عالم، یک کفن پیدا نشد
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریۀ چشم انتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد می زنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو "مهزیار" شد
یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها
دیگر برای تو صدقه رد نمی کنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا ایها العزیز تمام ندارها
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مرثیه_حضرت_خدیجه سلاماللهعلیها
ای خو گرفته با نفست عطر احمدی
ای پیشتر زبعثت احمد محمّدی
ای بارها سلام تو را بر رسول خود
ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی
چون شمع با فروغ نبوّت گداختی
پیش از نزول وحی نبی را شناختی
ای بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران
خاک در تو سجده گه خیل سروران
پیش از پیمبری پیمبر به روی او
چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران
در قلب تو کتاب کمالش نوشته بود
سر خط مادریت به آلش نوشته بود
بی دامن تو ختم رسل کوثری نداشت
نخل بلند آرزوی او بری نداشت
حتی علی که جان عزیز محمّد است
در ملک بی حدود خدا همسری نداشت
ای همدم رسول خدا در نزول وحی
ای دامن تو مرکز نور بتول وحی
تو وصل بر رسول و زهستی جدا شدی
تو آفتاب بیت سراج الهدی شدی
نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشت
ای شیر زن تو تالی شیر خدا شدی
دارائی تو هدیه به پروردگار شد
در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد
تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند
سادات عالمت پسرانند و دخترند
دارائی تو تیغ علی، خلق مصطفی
در پیشبرد فتح نبّوت برابرند
دامان پاک تو ثمرش یازده ولی است
این رتبه ات بس است که داماد تو علی است
در دور بت پرستی و تاریکی حجاز
بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز
پیش از نزول وحی الهی تو و علی
خواندید با رسول خدا در حرم نماز
چون تو که با رسول خدا همسری کند؟
دُرّ یتیم آمنه را مادری کند
ای تکیه گاه خواجه لولاک شانه ات
ای لحظه لحظه ذکر محمِّد ترانه ات
بر یازده ستاره توحید آسمان
روی منیر فاطمه خورشید خانه ات
در بیت آفتاب مه تام کیست، تو
اوّل زن مجاهد اسلام کیست، تو
پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش
زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش
گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه
حتی به لحظه های غروب شهادتش
با آنکه سالها زجهان چشم بسته ای
انگار دور بستر زهرا نشسته ای
ای ام پاک نبی، ام مؤمنین
ای مادر بزرگ امامان راستین
روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت
روزی که آن معین بشر بود بی معین
مردانه ایستادی و کردی حمایتش
تا ماند جاودانه چراغ هدایتش
ای قامتت به قائم توحید قائمه
دشمن شدند با تو دغل دوستان همه
از هست خویش دست کشیدی و ذات حق
بخشید گوهری به تو مانند فاطمه
الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری
شایسته ای که بهر نبی کوثر آوری
آزرد ای فرشته حق اهرمن تو را
زخم زبان زدند به هر انجمن تو را
از بس که ریخت عطر قداست پیکرت
پیراهن رسول خدا شد کفن تو را
از بس بلند بود مقام و جلال تو
گردید سال حزن نبی ارتحال تو
روح مقدّست چو به پرواز می شود
درهای غم به قلب نبی باز می شود
در فصل خردسالی و آغاز زندگی
بی مادریِّ فاطمه آغاز می شود
اشک نبی برای تو ای جان پاک، ریخت
با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت
با رفتن تو یار محمّد زدست رفت
خورشید روزگار محمّد زدست رفت
شد حمله ور به گلبن دین لشکر خزان
تو رفتی و بهار محمّد زدست رفت
زیبد که با هزار زبان در ثنای تو
«میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو
#غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
به بزم گریه همرنگ غروبم
به زیر ابر ستار العیوبم
تسلای دلت اشک محبان
خدا صبرت دهد آقای خوبم
در این ده شب صدای نو فلک وای
نوای ناله ملک و ملک وای
شهیدان سرخوش و ما مانده ایم و
دم یا لیتنا کنا معک وای
خوشا آنانکه محرم با تو بودند
شهیدانی که همدم با تو بودند
خوشا آنانکه در وقت شهادت
لب تشنه محرم با تو بودند
منم زینب که معنای وفایم
منم که فانی راه بقایم
منم یک زن ولی در اوج غیرت
امیر فاتح کرب و بلایم
به زهرایی شبیه مادرم من
به مولایی بسان حیدرم من
حسینم رفت اما دین به جا ماند
به تنهایی امیر لشکرم من
کلید گنج اسرار حسینم
چو عباسم علمدار حسینم
حسینم گر به مقتل آرمیده
من امشب چشم بیدار حسینم
اگرچه زیر بار غم خمیدم
وگر جام بلا را سر کشیدم
اگرچه جسم بی سر دیدم اما
به غیر از عشق و زیبایی ندیدم
همین امروز دیدم دلبرم رفت
یگانه سایه روی سرم رفت
فرات و اشک خیمه موج می زد
لب تشنه حسینم از حرم رفت
به مقتل دیده های دخترش بود
که تیغ دشنه روی حنجرش بود
تمام لحظه های سر بریدن
سرش بر روی پای مادرش بود
زبان گفتنم آتش گرفته
ز کعب نی تنم آتش گرفته
حرم می سوخت طفلی داد می زد
که بابا دامنم آتش گرفته
غم تو آتشی بر جان ما زد
یکی آتش به جان خیمه ها زد
یکی انگشت و هم انگشترت برد
یکی راس تو را بر نیزه ها زد
تو رفتی و میان خیمه ماندیم
تیمم کرده چادر را تکاندیم
نشسته خسته با دستان بسته
همه با هم نماز خویش خواندیم
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مرثیه_امام_سجاد سلاماللهعلیه
دریا به دیده ی تر من گریه می کند
آتش ز سوز حنجر من گریه می کند
سنگی که میزنند به فرقم ز روی بام
بر زخم تازۀ سر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیده ی اکبر به نوک نی
اینجا به من برادر من گریه می کند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
رأس حسین بر همه سر می زند ولی
چون می رسد برابر من گریه می کند
ای اهل شام پای نکوبید بر زمین
کاینجا ستاده مادر من گریه می کند
تا روز حشر هر که به گُل می کند نگاه
بر لاله های پرپر من گریه می کند
زنهای شام هلهله و خنده می کنند
جایی که جدّ اطهر من گریه می کند
بگذار ظالمانه بخندند شامیان
«میثم» که هست ذاکر من گریه می کند
#غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_جواد سلاماللهعلیه
اي باب حاجت همه اي قبله ي مراد
نور الهدي وليّ خدا سيد العباد
خيرالامم محيط کرم آسمان جود
ابن الرضا امام نهم حضرت جواد
باب عطا و مظهر جود خدا تويي
مولا تويي، امام تويي، مقتدا تويي
قرآن بود ز مدح و ثناي تو شمّه اي
جز مهر تو به گردن ما نيست ذمّه اي
بحر سه گوهري گهر هشت بحر نور
کل ائمه را تو جواد الائمه اي
روح رضا روان رضا در وجود توست
تا روز حشر جواد اگر هست جود توست
دشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتت
از کودکي به عالم خلقت امامتت
از ماه عارضت شده شرمنده آفتاب
دل برده از امام رضا سرو قامتت
آيينه ي جلال و جمال محمدي
مجموعه ي تمام کمال محمدي
نامت ز کار خلق گره باز مي کند
علمت به سن کودکي اعجاز مي کند
مأمون چو پي به قدر و جلال تو مي برد
روحش ز تن برون شده پرواز مي کند
برگرد شمع روي تو پروانه مي شود
در حيرت کمال تو ديوانه مي شود
علم تو را احاطه به ملک دو عالم است
ظرف وجود پيش عنايات تو کم است
با آن همه جواب مسائل که مي دهي
لال از جواب مسئله ات پور اکثم است
در کودکي به سينه علوم پيمبرت
زانو زدند کل فقيهان به محضرت
وقتي که دست جود تو بخشندگي کند
بايد کرم به خاک درت بندگي کند
مظلوم چون تو کيست کز آغاز زندگي
با دخت قاتل پدرش زندگي کند
يک عمر بود تلخ ترين زندگاني ات
تا آنکه کشت يار به فصل جواني ات
هر گه تو را به چهره ي مأمون نظاره شد
بر غربت پدر جگرت پاره پاره شد
روزي که عقد بست به تو دخت خويش را
سرتا به پات شعله ز داغ دوباره شد
پيوسته حبس بود به دل سوز و آه تو
دردا که گشت خانه ي تو قتلگاه تو
پيوسته بود سوز درون شمع محفلت
با تو چه مي گذشت خدا داند و دلت
دندان نهاده روي جگر سالها بسي
تا دخت قاتل پدرت گشت قاتلت
هر تير غم که داشت قضا بر دل تو دوخت
از بس که سوختي جگر زهر بر تو سوخت
يار تو مار گشت و به جانت امان نداد
يک لحظه روي خوش به تو مولا نشان نداد
بعد از حسين هيچ امامي به وقت مرگ
مثل تو اي ولي خدا تشنه جان نداد
از شعله هاي سوز درون سوخت حاصلت
بگريست بر غريبي تو چشم قاتلت
عمر تو در بهار جواني تمام شد
تشييع پيکر تو به بالاي بام شد
افتاد بين کوچه تنت از فراز بام
اين گونه از جنازه ي تو احترام شد
تا هست آسمان و زمين داغدار تو
پيوسته اشک ديده ي «ميثم» نثار تو
#غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مرثیه_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست
خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست
گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی
جسم تو دیگر خدا را شکر در گودال نیست
حیف ام الفضل داری، بی ابالفضلی، ولی؛
موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست
بر تنت آرامش بال کبوترهاست و
زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست
زیر نعل هیچ اسبی نیستی، با این حساب؛
موقع تقطیع جسمت، لشگری خوشحال نیست
سم به تو داده ولیکن بی خیال جسم توست
روی سینه قاتل تو این قدر فعال نیست
خانهات اما خدا را شکر در آرامش است
پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست
زینبی دیگر نداری و نمیبیند دگر
هی سرت در تشت و بر نیزه، زبانم لال! نیست
وزن نعل اسب، از بال کبوتر بیش بود
ذوالجناحت هم کنار خیمه، خونین بال نیست
#مهدی_رحیمی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مرثیه_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
نزن به خاک سرت را دلى نمیسوزد
نکش به حجره پرت را دلى نمیسوزد
دلى به رحم نیامد پس آب آب نکن
ببین جواب شدى رویشان حساب نکن
به جوانى ات هدف کینه محارب شد
جواب گریه تو خنده هاى مطرب شد
شکسته بالى و در غصه ها گرفتارى
میان خنده رقاصه ها گرفتارى
هزار شکر نخورده سرت به دیوارى
چه خوب که در حجره نداشت مسمارى
هزار شکر که میخى به پهلویت نگرفت
شبیه فاطمه آتش به گیسویت نگرفت
اگر چه از غم زهرا تو ارثیه دارى
بیاد مادرت آهنگ مرثیه دارى
غروب کردى از آسمان زمین خوردى
شبیه فاطمه هستى جوان زمین خوردى
چقدر خوب که بابا ندید چشم ترت
تو دست و پا نزدى در مقابل پدرت
چقدر خوب دگر خواهرى ندارى تو
زمان رفتنت انگشترى ندارى تو
لباسهای تنت را که در نیاوردند؟
به زور پیرهنت را که در نیاوردند
اگرچه آب روان از ستم نخوردی تو
نخوردی آب ولی نیزه هم نخوردی تو
در آستانه گودال تشنه بود حسین
به زیر چکمه و شمشیرو دشنه بود حسین
هلال در سپرش آب را چه دیر آورد
حسین را کسی آنجا غریب گیر آورد
#محمدجواد_پرچمی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
مرام و معرفتش مادرانه بود حسن
به فکر صحن و سرا و حرم نبود حسن
نجف برای علی، کربلا برای حسین
مدینه خادمی مادرش نمود حسن
تمام راه نجف تا به کربلا دیدم
نوشته اند ملائک به هر عمود...حسن
گمان کنم که به گوشم بجای لالایی
به گریه مادرم آهسته می سرود حسن
کسی که داده همیشه زقعر چاه گناه
مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن
به روی باز شده همدم ِ جزامی ها
کریم شهر مدینه خدای جود حسن
همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین
ولی رسول خدا داد زد درود ...حسن
شتر سوارِ جمل پیش پاش زانو زد
نشانده آتش فتنه دراین فرود حسن
زمان دفن چه خالی نمود عقده خویش
خدای نگذرد از آن زن حسود حسن
به تیر و زهر چه حاجت به کودکی کشتند
میان کوچه به آن سیلی ِ یهود ؛حسن
ز کوچه مادر خود جمع کرده و برده
به گوش پاره شده ، صورتی کبود ، حسن
#قاسم_نعمتی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مرثیه_حضرت_رسول صلیاللهعلیهوآله
از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد
توحید روضه خوان شد، کوثر به گریه افتاد
از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد...
می سوخت آن چنان که بستر به گریه افتاد
وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر"
جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد
هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر
بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد
یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می سوخت
آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد
تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش
خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد
در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را
از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد
رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش...
آن قدر ناله سر داد، تا در به گریه افتاد
بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را
از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد
روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل
آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد
با قد خم رسید و در بین قتلگه دید...
فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد
جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..."
تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد
#محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250