eitaa logo
بشنو از زن چون حکایت می‌کند
451 دنبال‌کننده
319 عکس
241 ویدیو
19 فایل
🌹ضیافتی اندیشه ورزانه به نام حضرت مادر سلام الله علیها . 📩راه ارتباطی جهت پیشنهادات خوب شما رفیقان طریق: @Beshnoazzan
مشاهده در ایتا
دانلود
15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 : ✍️چه کسی باور می‌کرد که عالِمی از علمای شیعه بر پیکر عالِمی از علمای اهل سنت نماز بخواند؟!!! راستی! اگر این شهادت، در ایران انجام نشده بود، چنین انعکاسی در جهان و بخصوص در جهان اسلام در رابطه با یگانگیِ شیعه و سنی پیش می‌آمد؟ و آیا آن نماز و آن تشییع، افقی نورانی و گشوده‌ای را برای عبور از همه جبهه استکبار در جهان اسلام به ظهور نیاورد؟ چه اندازه باید در شخصیت شهید اسماعیل هنیه خلوص در میان باشد که شهادت او تا این اندازه برکات به همراه داشته باشد. در حالی‌، بنا به گفته قرآن که می‌فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ» مرگ هرکس از قبل تعیین شده است، ولی خوب‌مردن و تا این اندازه مؤثربودن، مربوط به خلوص خود انسان می‌باشد. البته حرف در این مورد بسیار است باید به معنای حضور تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده، بیش از آن فکر کرد، و از حماقت دشمنان‌مان نیز باید حیرت نمود. ✍️واکنون وقت پرسش است از خمینی و جبهه ای که گشود ، و این جبهه با مستضعفین تاریخ چه سخنی گفت که جرعه نوش آن شدند و عازم راه: جز ادامه جهاد راهی نیست. و باید از این آیه روح اللهی در حیرت بود آن گاه که با خونِ دل, این گونه تلاوت کرد: اگر مسلمین مجتمع بودند، هرکدام به اسرائیل می‌ریختند او را می‌بُرد ،مع ذلک در مقابل او زبون هستند. اکنون با امام سخنی داریم: برخیزید و ببینید که چگونه سیل سطل های آب که نه، اسراییل را می بَرَدو فرزندان تو درایران‌،یمن،عراق و سوریه و..؛ نه تنها نیستند که سلحشوران تاریخند. 🌿@matalebevijeh🌿 💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسر اسماعیل هنیه خطاب به شوهر شهیدش: حبیبی فی الدنیا و حبیبی فی الآخرة ❣️ اکنون وقت تلاوت زنانه آیت های الهی در آفاق وانفس عالَم است ؛ زنانی که رهبری در شانشان این گونه می سُرایند: زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش روی چشم زنان جهان گشود و ثابت کرد که می‌توان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و درعین حال، در بود. می‌توان سنگر خانواده را پاکیزه نگاه‌داشت و در عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی نیز کرد و فتوحات بزرگ به ارمغان آورد. زنانی که اوج احساس و لطف و رحمت زنانه را با درآمیختند و را با و و خود فتح کردند. و اکنون وقت پرسش از تاریخ امروز است: آیا می شود کمی در سیر تاریخ خود تامل کنیم و از سر خودآگاهی شویم که : زن امروز متن و مرکز را برای خود: 🔹️در کدامین افق، 🔹️در کدامین تعلق، 🔹️در کدامین بودن، 🔹️در کدامین نقطه ، یافته است؟ یقینا درنگ بر این‌ پرسش،آن گاه حیاتی است که باور کنیم اگر با بن بستی در معنا یابی بشر رو به روییم ، جز در خودآگاهی زن به این پرسش ها راهی وجود ندارد . بی عالَمی بشر امروز جز در معنا یابی زن امروز تدارک نمی شود، او باید به خود متذکر شود که: : وز جدایی ها شکایت می کند از نیستان تا مرا بُبریده اند وز نفیرم مرد وزن نالیده اند. و نیستان او همان است که همواره او را در نقطه ای مستقر گردانیده؛ همان نقطه ای که به واسطه ، برای همه متن و مرکز عالَم است ، و در این میان کجاست؟ 💠@ziafat_andishe
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در زمانه بی خانمانی و بی وطنی ، این تصاویر ،با ما سخنی دارند،سخنی که زبان اشاره است برای اهلش: کودکان غزه پس از خبر شهادت اسماعیل هنیئه ، عکس او را بر روی خرابه های خانه اش می گذارند و با عکس شهید ، می گیرند. هنییه سالهاست که در قطر زندگی می کرده ، اما چگونه است که در نگاه این‌کودکان ،این خرابه ها هم چنان به شهیدتعلق دارد؟ آیا خانه جایی جز محل سکنی گزیدنی است که در آن ، خدا با اسم و خود دائما رخ می نمایاند ؟ خانواده شهید هنییه چه بودنی را در این خانه به دیگران چشانده اند که حتی کودکان هم ، او را متعلق به این خانه می دانند و این جا را می نامند؟ آیا وطن ما جز همان خانه ای است که می توان در آن فقط با خودمان به سر بریم ، و حس بقاء را تجربه گر باشیم؟ این خانه ، وطن هنیئه است؛ جایی‌ است که از گذشته تا آینده ‌متعلق به اوست و گویی دیگران نیز در این خرابه‌ها، بودن گم شده خود را می یابند. 🔻و این را چه کسی جز بنا کرده است؟ ریشه های هنییه در غزه است و ریشه داری فقط با معنا می‌یابد. خانواده ای که در تعلق قدسی مادر ،درختی را بارور می گرداند که شاخه هایش سقف آسمان را پر می کند و سایه هایش محل سکنای سایرین می گردد. .... 💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان ها چون گزیدند قادر به می شوند و دراین حال می توان با سینه پرتجربه پیران خانه ، هم زبان شد . ✍️ شاید اکنون بتوان فهمید که چرا ما از شنیدن هم دیگر( در خانه و مدرسه و جامعه ...) عاجزیم؟ و چرا همه زبان شده ایم برای گفتن؟ گویی گم شده است. باید باز هم بگوییم و بشنویم... ... 💠@ziafat_andishe
زن تاریخ(۱): زهرا ،همسر میرزا محمود، معلم خوبی در خمین بود؛ مهربان و صبور .از دردهای زنِ مسلمان خبرها داشت ؛اما چطور می توانست این دردها را به فکر و روحِ روح اللهِ ۱۰ - ۱۲ ساله منتقل کند و زخمی شفا ناپذیر در قلب او ایجاد نکند ؟چطور می توانست؟ _روح الله جان مادرت از زندگی راضی است؟ _راضی؟! هیچ مرد درست کاری از این زندگی راضی نیست ؛چه رسد به زن درست کار. همسر میرزا محمود ناگهان مات شد به روح الله. انگار که شک کرده بود در درست شنیدن. شاید این جمله را از آسمان شنیده بود، از سقف ،نه از دهانِ طفلی به چنان سن و سال . _چه گفتید روح الله خان؟ _عرض کردم درد آن قدر زیاد است که هیچ آدم مومنی برکنار نمی ماند . _این حرف‌ها را از یاد گرفته‌اید؟ _عمه جان حرف یاد من نمی دهد؛ را به من آموخته است؛ که حالا خودش هم از این کاری که کرده پشیمان شده است. _حق دارد پشیمان بشود .چرا باید به طفلی که زمانِ بازیِ اوست و ،نهایت، یاد گرفتنِ خواندن و نوشتن، نمازو قرآن و قدری مقدمات، تفکر در خلوت را بیاموزند؟ این خلوت نشینی، آیا کودکی و نوجوانی تو را تباه نمی کند روح الله خان؟ _بعضی چیزها می شود تا بعضی چیزها شود. پناه بر خدا !پناه بر خدا !این حرف هم محصول تفکر در تنهایی است؟ _بله حاجیه خانم ...آنجا بالای کوه ،زیر قلعه ،درّه ای است که می شناسیدش. _درّه گل زرد؛ اسمش را شنیده ام. _آن جا ،در تنهایی، حال غریبی به انسان دست می دهد ... 🔰 📚 ✍️ 💠 💠@ziafat_andishe
زن تاریخ( ۲): من...من از شما می ترسم روح الله خان !شما مثل مردان بزرگ حرف می زنید و زود است، خیلی زود، که این طور حرف بزنید. من می ترسم که اینگونه رشد، شما را بسوزاند. نه ...اگر رشد در کار باشد، این نوع رشد، هیچ نمی سوزاند؛ چون من کنار چشمه اب خنکی که ان بالا هست می نشینم؛ و کنار جوی آب خنک و پونه های سردِ خوش بو ... شما ؛با این شور و حالی که دارید ،شاید که شاعر بشوید . ممکن است؛ امّا کارهای دیگر را بیشتر از شعر گفتن دوست دارم . دلم میخواهد یک روز همه روستاییان را دور هم جمع کنم ، به دستشان بدهم، اسب برایشان تهیه کنم و، مثل ، راهشان بیندازم بروند همه خانه ها را بگیرند و همه آنهایی را که آن بالای بالا نشسته اند و به مردم می گویند... هیس! اگر قبل از آن روز، کسانی حرف های شما را بشنوند ،دیگر هرگز از آن روز نخواهد رسید. _باشد... درسم بدهید ! _من چه چیز به شما درس بدهم روح الله خان ؟ _هر چیز که می دانید من می توانم یاد بگیرم. _ شما بیش از من می دانید . _نه ...من چیزهایی را و به چیزهایی .اینها با فرق می کند... شما درباره مادرم پرسیدید، من جواب دادم. مقصودتان از آن سوال چه بود ؟ _من می خواستم آهسته آهسته درباره همه زن ها بپرسم، درباره زن. و بدانم که آیا میدانید آنها چه قدر هستند؟ _بله، می‌دانم .اما مادر من، اگر پدرم شهید نمی شد ،از آن زنان دردمند نبود. پدرم، می‌گویند که هرگز با او بلند سخن نمی‌گفت و هرگز جز به مهربانی به صورتش نگاه نمی کرد. 🔰 📚 ✍️ 💠 💠@ziafat_andishe
زن تاریخ(۳): پدرم، می‌گویند که هرگز با او بلند سخن می‌گفت و هرگز جز به مهربانی به صورتش نگاه نمی کرد. کارهایش در خدمت به مادرم عجیب بوده اما بعد از شهادت پدر البته مادر سیه بخت شد و مثل اکثر زنها شد. من میدانم .مردان رعیت ،خودشان خیلی ذلیل و کم زور هستند ؛اما همان زور کم شان را میبرند برای زنانشان و آنها را کتک میزنند و به آنها زور می‌گویند و ذلیل شان می کنند ... بله ... بله... همین طور است که می گویید آقا روح‌الله. کاش که وقتی بزرگ شدید و به امید خدا پیش نماز و امام جمعه و جماعت مسجد شدید و مردم به حرف‌هایتان گوش کردند، به آنها از ما بسیار بگویید و بگویید که در آزردن زنان، ذرّه‌ای مردانگی و غیرت نیست و بگویید که مردانی که زنان خود ستم می کنند ،خواب بهشتِ خدا را هم نخواهند دید و بگویید که مردانی که راهِ باسواد شدن زنان و دختران شان می بندند و مردانی که حتی حقّ عبادت درست را به زنانشان نمی دهند در آتش جهنم خواهند سوخت... حاجیه زهرا به گریه افتاد. آقا روح‌الله گفت: می‌گویم... اگر زنده بمانم ،می گویم. مطمئن باشید حاجیه خانم !این طور گریه نکنید ...من به شما می دهم.... ✍️و به راستی چه خوب روح الله در مکتب حاجیه زهرا داد و چه خوب ، توانست زن را به خویش متذکر شود؟ وچه کسی جز خمینی این گونه در شان زن می تواند سخن بگوید: من شما بانوان را به قبول دارم. اگر شما زن ها خوب شدید هم خوب میشوند وهم ..... 🔰 📚 ✍️ 💠 💠@ziafat_andishe
اکنون از خود می پرسیم : به راستی تفکر چیست که روح الله ۱۰_ ۱۲ ساله آن را واجد می شود و به واسطه آن تفکر ،گوشش شنوای درد زمانه می گردد؛ آن گونه که خود را از کودکی در تقلّی و سوختن و درد داشتن می‌یابد؛ و چگونه است که یک نوجوان این گونه بار عظیمی را خودش بر دوش روحش می گذارد؟ او در جایی حاضر است که حتی معلم مکتب خانه نیز نمی‌تواند خود را کنار او و هم افق او ببیند؛ روحش تب دار است؛ تبی تند و سوزنده؛ آیا تفکر مانند رساله و کتاب است تا آن را بخوانیم و بیاموزیم ؟به راستی تفکر چیست؟ ما باید طالب تفکر شویم یا آنکه تفکر ما را به سمت خود بخواند ؟ و کدامین بینش ما را به تفکر حقیقی می رساند ؟ ایا تفکر زبانی ویژه دارد؟ نقطه عزیمت انسان برای تفکر کجاست؟ اصولاً فکر کردن یعنی سلوک کردن و در راه بودن و این معنی از تفکر را در زندگی امام خوب می توان مشاهده کرد ،راهی که امام از کودکی آغاز کرد و تا پایان عمر، سالکِ این راه بود: ✍️استاد_طاهرزاده: امام خمینی یک شخصیت اشراقی است ، این که ایشان با آمادگی که در خود ایجاد کردند ، در ذيل اسلام و ولایت اهل البیت ، تحت انوار ملکوتی پروردگارشان قرار گرفتند و مطابق و که داشتند رهنمودهای الهی بر جانشان شد و حقیقت انقلاب اسلامی بر قلب مبارک ایشان تجلی کرد. 🔻و آیا می توان اکنون درنگی داشت : و زن امروز چیست تا قلب او آماده نزول پاسخ هایی از جنس باشد و نه پاسخ های و ؟؟؟ ... 💠@ziafat_andishe
🌻🌻🌻 🌻🌻 🌻 استاد_طاهرزاده: با اِشراقی بودن یک شخصیت ما با فکر و فرهنگ خاصی روبرو هستیم . اولین چیز در این رابطه، توجه به این نکته است که اگر قلب انسان جهت تجلی نور اِشراقی آماده شد به اندازه‌ی ظرفیتی که دارد و بر اساس که از می‌کشد آن اشراق می‌کند. تفاوت اِشراق افراد نیز در همین رابطه است. ✍️می توان اکنون قصه خود را بخوانیم و در فاصله زن امروز در نسبت مادریش با وادی طلب و انتظار و اشراق تامل کنیم. حتما در پاسخ این سوال، دوباره از خود پرسش می کنیم: 🔻چه شد که پای مشاوران و روانشناسان به عالم مادری باز شد و مادری به یادگیری مهارت‌ها تقلیل یافت؟ و چگونه غم و درد ،ما را رها می کند آن گاه که آگاه شویم حکایت مادری: حکایت سوال است و طلبش؛ حکایت امید است و انتظارش از عالَم بالا، حکایت نمی دانم‌ها و حیرت هایش؛ حکایت دستها و چشمان رو به آسمانش است؛ اکنون در این عالم، سخن مادر، جوششی است از سر اِشراق قلبیش؛ پس آموختنی نیست!!! دیگر غم فرزندان برای مادر در این وادی، قصه گشودگی او به عالمی است که هرلحظه در انتظار تجلی خدایی نو است، پس یک دنیا امیدوار است . و در این عالم است که مادری نسخه واحد روانشناسانه برای همه نیست؛ بلکه اشراقی است مناسب طلبش ؛پس سخن و عمل او مناسب انتظارش است ، چیزی که فقط مناسب ظرفیت خودش است . و مادری چیزی جز است؟راهی بی پایان ... و چه خوب این راه را شناختند و فرزندان خود را عازم گردانیدند. ... 💠@ziafat_andishe
✍️: نمادی از در هزاران هزار انسان متن پرسش: 🔹️آن استقبال گرم رهبری از دور،با آغوش باز؛ 🔹️آن در آغوش گرفتن یک عالم شیعی و یک مجاهد و عالم سنی؛ 🔹️ آن نگاه هاولبخند ها، 🔻! ((هرگاه بزرگی از میان ما رفت،بزرگ دیگری جای او را خواهد گرفت.)) حرف هایی که اسماعیل قبل از قربانی شدن،گویی در مورد خودمی گفت؛ و برای التیام دلهای پر دردبعد از شهادتش! همه چیزِ آن دیدار بوی شهادت می داد! همانند دیدارها ولحظات واپسین حاج قاسم عزیز؛ و چه زیبا شهادت هایی در شگفت تاریخی زیبا به اعتبار«ما رأیت الاجمیلا » !!! متن پاسخ: بسمه تعالی،سلام علیکم؛ ای زندگی! ای زندگی! چه اندازه چهره خوبی از خود در این زمانه به ما نشان داده ای!!!چه کسی باور میکرد که در این آخرین زمان، این همه درمیدان انسانیت با هرمذهب و مرامی که هستند، به همدیگر نزدیک و نزدیکتر باشند.؟ 🔻حکایت قرارگرفتن شهید اسماعیل هنیه در آغوش رهبر معظم انقلاب، حکایت در آغوش گرفتن هزاران هزار انسان است که زمانه خود را درست تشخیص داده اند. حکایت عبور ازهمه تقدسهای احمقانه ای است که دشمنان انسانیت درقالب وهابیگری به ما تحمیل کرده بودند و مابه لطف الهی از آن عبور کردیم تا آنجایی که به گفته رهبر معظم انقلاب حتی آنهایی که ظاهراً رعایت احکام فقهی را نمی کنند چه اندازه نسبت به انسانیتی که در مردم غزه به ظهور آمده است؛نزدیکند.اینجا است که در آن همآغوشی، ما به تاریخی فکر می کنیم که همه انسانیت وحقیقت در حال طلوع است به حکم«الیس الصبح بالقریب»وقتی انسانها به حقیقت انسانی و معنویت الهی خود نظرداشته باشند. 💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زمانی که خانه ها چه کوچک وچه بزرگ، چه آپارتمانی و چه ویلایی ، هیچ‌کدام ماوایی برای بشر سرگردان امروز نیست، در مقابل ویرانه های خانه شهید می ایستد و ان چنان ازعشق ومهر وتعلق خویش به این ویرانه ها می گوید که گویی آنجا گلستان است. چگونه می توان به مدعیان عشق از این عشق پاک و ناب گفت آن گاه که جهان پوچ شده،مجال مهر ودوستی را تنگ کرده و را تا حد و تنزل داده است؟ و مگر می توان حدیث دلدادگی این خانه را نگفت و تمنای حضور در این خانه را نداشت؟ خانه ای که ویرانه هایش می شود: بیت العزاء. این خانه،خانه ای است که همه همسایه آنند حتی وقتی که نباشی، حتی اگر ویران شود؛ و از پنجره آن می توان از برهوت غربت به آسمان دوست راهی یافت. ومگر این خانه جز با دل آگاهی زن و آزادیش از همه ناخودیها،بنا می گردد؟ زنی دل آگاه که خانه را برای اهلش از آشوب زمانه که به دل و دست وقلم و زبان رسیده است ،وادی مقدس طوی می کند. وادی مقدسی که همه آن جا یکی اند و یگانه و یک زبان،چرا که همه تماشاگه وجودند و وجود یکی است و نه بیش تر... آن جا همه از بودن خود راضی اند و کسی هم وقتش تلف نمی شود. این خانه مرکز عالم و معمارش لاجَرَم است،زنی با تعلقاتی عمیقا ریشه دار. : ✍️برای احساسی قابل پذیرش و راضی کننده که باید از خود داشته باشیم لازم است خود را در جایی قرار دهیم که آنجا و آن موقعیت اولاً وجود ما را بخشد؛ ثانیاً بتوانیم آن موقعیت را از آن خود نماییم و احساس کنیم آن موقعیت برای ما امریست که روحاً می‌توانیم در آن سکنا گزینیم... ... 💠@ziafat_andishe