eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
214 دنبال‌کننده
589 عکس
29 ویدیو
70 فایل
☑️ حرف‌های رایگان یک آدم 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
سه صفحه یادداشت ساعت 5عصر - نشریه سوره سینما.jpg
2.43M
🎬 #انتشار متن کامل و نهایی #نقد_فیلم ✳️عنوان: «ساعت‌5عصر، برنامه آیتمی یا سینما؟» 🔺ماهنامه #سوره_سینما [تصویر باکیفیت] 🗒انتشار: شهریور1396 - شماره هفتم - صص 31-33 🌐 @aliebrahimpour_ir
🌷 « / » 🌷 ✅موضوع: ساعت 5عصر، اولین اثر سینمایی آقای مهران مدیری 🏷 عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامه‌ای آیتمی؟ 🖌 علی ابراهیم پور 🗓تاریخ نگارش: 15مرداد1396 📇تعداد واژگان: 1970 📎توضیح: خلاصه‌ای از این یادداشت، در شماره 303 (شنبه - 4شهریور1396) روزنامه به چاپ رسید. نسخه‌ی اولیه نیز در سایت (در تاریخ 30مرداد1396) درج شد. نسخه نهایی (با ویرایش صوری و ادبی به همراه اندکی حذف و اضافه) در شماره هفتم نشریه (شهریور 96) چاپ شد. 💠مطالعه‌ی نسخه و : 🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/143 (بخش اول) 🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/145 (بخش دوم) 🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/146 (بخش سوم) 🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/147 (بخش چهارم) 💠 لینک‌های مربوط به انتشار: ♻️ http://www.sourehcinema.ir/?p=92694 (سایت سوره سینما) 🗞 http://sobhe-no.ir/newspaper/303/13 (ص13 شماره 303 صبح‌نو) 📥 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/150 (دانلود نسخه شماره 303 ) 🌀 https://t.me/Sobhe_no/6197 (بازنشر در کانال صبح‌نو) 📚 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/152 [دانلود ماهنامه ] 📃 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/154 [تصویر در ماهنامه سوره سینما] 🔹پ.ن: مثل همیشه، از شنیدن نظرات دوستان همراه، خوش‌حال خواهم شد.☺️🙏💐 [ ] 🌐 @aliebrahimpour_ir
🌺 « » 🌺 ✅ روایتی به هست که: «كلّما في القرآن في الحمد، وكلّما في الحمد في البسملة، وكلّما في البسملة في الباء، وكلّما في الباء في النقطة، وأنا النقطة الّتي تحت الباء؛ علم تمام قرآن در سوره فاتحه است ، و علم تمام سوره فاتحه در بسم اللَّه است و علم تمام بسم اللَّه در حرف باء آن است و من هستم.» (قطره‌اى از درياي فضائل اهل‌بيت، ج1، ص177) ✅ شاعر هم درباره‌ی این مضمون گفته: آن که زیر باء بسم الله است/آن راهنمای کل خلق الله است گنجیده در آن تمام قرآن/ آن خال لب علی ولی الله است ✅ حکما و فلاسفه اسلامی، بحث مبسوطی درباره‌ی این روایت دارند. برای نمونه: 🌴حضرت امام (رضوان‌الله‌علیه)، در کتاب شریف تفسیر سوره می‌فرمایند: 🔻تمام دايره وجود و تجلّيات غيب و شهود، كه قرآن شريف ترجمان آن است جمعاً در بِسْمِ اللَّهِ كه اسم اعظم است موجود است؛ و در «باء» كه مقام سببيّت مىباشد و «نقطه» كه سرّ سببيّت است، موجود است؛ و على- عليه السلام- سرّ ولايت و سببيّت است، پس اوست تحت الباء؛ يعنى نقطه تحت الباء، است. (تفسير سوره حمد ؛ ص55-56) 🔻سوره شريفه «فاتحة الكتاب» و «امّ الكتاب»، صورت اجماليّهاى از مقاصد قرآن است؛ و چون جميع مقاصد كتاب الهى برگشت به مقصد واحد كند و آن حقيقت توحيد است، كه غايت همه نبوّات و نهايت مقاصد همه انبياى عظام- عليهم السلام- است، و حقايق و سراير توحيد در آيه مباركه بِسْمِ اللَّهِ منطوى است؛ پس اين آيه شريفه، اعظم آيات الهيّه و مشتمل بر تمام مقاصد كتاب الهى است؛ چنانچه در حديث شريف وارد است. و چون «باء» ظهور توحيد، و تحت الباء سرّ آن است، تمام كتاب ظهوراً و سراً در آن «باء» موجود است؛ و انسان كامل، يعنى وجود مبارك علوى- عليه الصّلاة و السلام- همان سرّ توحيد است؛ و در عالم، آيهاى بزرگتر از آن وجود مبارك نيست پس از رسول ختمى- صلى اللَّه عليه و آله- چنانچه در حديث شريف وارد است. (تفسير سوره حمد ؛ ص82) 🌴صدرالمتالهین نیز در ج7، ص33 اسفار اربعه، در فصلی تحت عنوان «في تحقيق كلام أمير المؤمنين و إمام الموحدين علي ع» شرح مفصلی برای «أنا النقطة الّتي تحت الباء» ارائه می‌دهد. 🌴آیت‌الله حسن‌زاده آملی نیز در سه اثر ده رساله فارسى (ص28)، هزار و يك كلمه (ج2، ص: 190) و انسان در قرآن (ص171) بر اساس همین متن ملاصدرا و متون مشابه، روایت مذکور را شرح فرموده‌اند که خلاصه آن چنین است: 🔻«اطلاق كلمه بر بارى تعالى است، تا معلوم گردد كه غرض از باء بسم اللّه چيست، و دانسته شود كه كتبى نمودى است و رقيقت و حكايت و ظلّى از حقيقت است، و واقع فوق مفهوم واحد و وجود و و نظاير آنهاست... » 🔻«مقصود از ذات حق تعالى است و بسيط الحقيقة يعنى نقطه كل اشياء است. و نيز اين طائفه نقطه را بر نبوت و ولايت اطلاق مىكنند كه مىگويند نقطه نبوت و نقطه ولايت از اينرو كه سريان ولى در عالم چون سريان حق است در عالم كه ولايت كليه سارى و سائر در هر موجود است و مولاى او است زيرا كه اسم اعظم است و متقبل افعال ربوبى و مظهر قائم به اسرار الهى و نقطه پرگار نبوت است.» [ ] 🌐 @aliebrahimpour_ir
✅ #ترجیع_بند معروف #هاتف اصفهانی: «که یکی هست و #هیچ نیست جز او» 💐 ↩️ yon.ir/tarjeeband (شعر در گنجور) ( #ادبیات #شعر #عرفان #عرفانی ) 🌐 @aliebrahimpour_ir
رشته چهارم از #شعر #ترجیع_بند معروف #هاتف اصفهانی: «که یکی هست و #هیچ نیست جز او» 💐 🌐 @aliebrahimpour_ir
💠 « شب امتحان » 💠 🍀 از این شعر، خاطره‌ای خوب دارم. بخشی از این زیبا، جزو متن درسی ادبیات دبیرستان بود. خاطرم نیست دوم یا سوم؛ شب امتحان ترم. ایام انتخابات بود و روز‌ها در خیابان‌ها پلاس بودیم و دورگردی می‌کردیم. شب‌ها تا صبح بیدار می‌ماندم برای امتحان‌ها. این شعر هم تقریبا اواخر کتاب بود. خب بازیگوش بودیم و قسمت‌های زیادی از کتاب، برایم جدید بود و شب امتحان، اولین باری بود که چشمم به جمالشان روشن می‌شد! ازاین‌رو آن شب، شبِ شعر و ادبیاتی شده بود برای خودش. یکی دو ساعت به اذان صبح، رسیدم به این شعر. همین رشته چهارم، افتاده بود صفحه فرد کتاب (یعنی سمت چپ) و دقیقا اش افتاده بود صفحه بعد. 🍀 شعر را که شروع کردم، دیدم جالب و روان است؛ ناخودآگاه شروع کردم به نیت لذت‌بردن خواندن تا رسیدم به این رشته چهارم. چهار-پنج بیت آخرش (چنانکه معلوم است) خواننده را به هول می‌دهد. من هم با رغبت دنبال این بودم که: خب وقتی از مضیق جهات درگذری، آنچه نشنیده گوش، آن شنوی، دقیقا چیست و آن نادیده چشم چیست که می‌بینی...؟ لذت ماندگارش دقیقا آنجا بود که با ذوق، ورق زدم که ببینم تا به عین‌الیقین دقیقا چه چیزی را عیان می‌بینم؛ که دیدم می‌گوید: «که یکی هست و...» 🍀 خب شعر، عرفانی است و در آن سکوت آخر شب، خواندنش خیلی شیرین بود. آنقدر شیرین که خاطره‌اش یادم نرفته و هنوز مزه‌اش زیر زبانم است! 🌐 @aliebrahimpour_ir
🔥 🔥 ☄ نوبت 21 ، صحبت ده‌باشی با بود. دقایقی پیش دیدنش را تمام کردم. دیدن این گفت‌وگوی چالشی دو‌ساعت‌ونیمه، با اجرای دقیق و حساب‌شده‌ی ، به خوبی نمایان‌گر وضعیت منشی نوری‌زاد است. چه‌طور می‌شود آدمی که در صف اول روحیه‌ی تندوتیز انقلابی‌گری بوده، چپ می‌کند و از چپ‌ترین چپ‌ها هم چپ‌تر می‌شود! روایت‌فتح کجا و نامه اعتراضی به امیرالمومنین کجا! ☄ برداشت من از نوری‌زاد، با دیدن این گفت‌وگو، شخصیتی و گداخته است که راه نمی‌شناسد! عین قطره‌ی آبی که روی سینی داغی که روی آتش باشد، هی به اطراف می‌چرخد! چون داغ است، عربده می‌زند و از همه -حتی آیت‌الله وحید و سیدمحمّد خاتمی- هم توقع دارد عربده بزنند! منطق و مناسبات حاکم بر روابط انسانی را نمی‌داند و به محض احساس چیزی که اندک مغایرتی با اش دارد، آشوب‌زده می‌شود. ☄ چنین شخصیتی، از آنجا که صرفا است و فاقد منطق، زیر بار هیچ تاملی نمی‌رود! گزاره‌های ذهنی‌اش، بر اساس کشف واقع نیست؛ متولد و احساس اوست. این، در رفت‌وبرگشت‌های تروتمیزی که دهباشی با او انجام می‌دهد، به خوبی مشخص است. ☄ رفتارهای دوقطبی نوری‌زاد، فقط‌وفقط ریشه در مشکلات روان‌شناختی او دارد. 🌸 «خدا آخر و عاقبت ما را به خیر کند!» 🌸 آموختن منطقِ عالمانه -و نه صرفا فطری- برای مواجهه با اجتماع و کنش‌های اجتماعی، ضروری است! ↩️ http://www.aparat.com/v/sSxi2 🌐 @aliebrahimpour_ir
🔆 « گاهی لازمه! » 🔆 🔅باید جمله هرکسی رو در ادبیات و سطحِ فهم همون فرد فهم کرد. نمیشه از همه توقع داشت در حدی که ما می‌خوایم باشن؛ اگر چنین توقعی داشته باشیم، همش چالش ایجاد میشه. 🔅خب بعضی‌ها قدشون کوتاس و بعضی‌ها قدشون بلنده؛ گاهی باید کرد. گاهی باید وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً کرد. 🔅شنونده باید عاقل باشه بالاخره. اینطور نیست؟ 🔅فقط پیامبرا نیستن که امر شدن که «أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَي‌ قَدْرِ عُقُولِهِمْ»؛ هرکسی بخواد تعامل اجتماعی داشته باشه باید اینو در نظر بگیره دیگه. مگه نه؟ 🔅«یکی بر سر راهی، مستْ خفته بود و زمام اختیار از دست رفته؛ عابدی بر وی گذر کرد و در آن حالت مستقبح او نظر کرد. جوان از خواب مستی سر بر آورد و گفت: اذا مَرّوا بِاللغو مَرّوا کراماً . . ▫️اگر من ناجوانمردم به کردار / تو بر من چون جوانمردان گذر کن ▫️دریای فراوان نشود تیره به سنگ / عارف که برنجد تنک آب است هنوز ▫️ای برادر چو خاک خواهی شد / خاک شو پیش از آن که خاک شوی» [ ، باب دوم؛ حکایت شمارهٔ ۳۸] ( ) 🌐 @aliebrahimpour_ir
💠 «کسی رو دیدی که فکر کنه خدا به کار زشت دستور داده؟» ✅ امام از 28 اعراف. 🌐https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/164
💠 «کسی رو دیدی که فکر کنه خدا به کار زشت دستور داده؟» ✅همینطوری داشتم می‌خوندم، رسیدم به اینجا؛ آیه 28 اعراف. برام تعجب داشت. بیایید با هم یک بار بخونیمش: 🔸میگه کار زشت که می‌کنن، میگن «خدا بهمون دستور داده که کار زشت کنیم.» بعد خدا جواب میده: «خدا به کار زشت که دستور نمی‌ده.» ✳️خب تعجبش اینجاست که چرا اون افراد، در توجیه کار زشت، میگن «الله امرنا»؟ خب این خیلی ضایع است! این خیلی واضح و معلومه که خدا دستور به کار بد مثل تهمت و دزدی و... نمیده! بدیهیه. پس قاعدتا چنین توجیهی آوردن، خیلی عقلانی نیست. علامت زدم تا پیگیریش کنم. 🔘نمیدونم چه‌طوری، ولی خیلی اتفاقی به این روایت رسیدم. در کافی شریف است و راوی از حضرت درباره‌ی این آیه پرسیده. حضرت هم دقیقا همون سوال ذهنی منو مطرح می‌کنن: (الكافي (ط - دارالحديث) ؛ ج2 ؛ ص256) ▫️ حضرت از راوی می‌پرسن: «اصلا کسی رو دیدی که فکر کنه خدا به شراب و امثال اینطور کارای حرام، دستور داده؟» ▪️ راوی میگه: «نه» ▫️ حضرت می‌گن: «خب پس این چه جور ای هست که ادعا میکنن خدا بهشون امر کرده؟» ▪️ میگه: «خدا و ولی خدا می‌دونن؛ من نمی‌دونم.» ▫️ حضرت می‌فرمان: «این درباره‌ی (طرفداران و) پیشوایان و سردمداران و است. چون مردم ادعا کردند خدا بهشان دستور داده پیروی و تبعیت کنند (و به عنوان ولی و سرپرست بپذیرند) «افرادی» را که خدا (اصلا) چنین دستوری برای پیروی از آن افراد نداده! ازاین‌رو خدا این حرفشان را رد کرده، و گفته که مردم چنین دروغی به خدا بستند، و چنین اقتدا و تبعیتی را هم « » نامید.» ✅ خب! معما حل گشت!!☺️ 🔹پ.ن: آیه 33 اعراف هم شبیه همین آیه هست و میگه: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ». دقیقا همین راوی، از حضرت درباره‌ی این آیه هم سوال پرسیده. روایتش هم باز در کافی و با یک فاصله از روایت قبلی است. حضرت در جواب فرمودن: «إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ و بَطْنٌ ، فَجَمِيعُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ هُوَ الظَّاهِرُ ؛ و الْبَاطِنُ مِنْ ذلِكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ، و جَمِيعُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ تَعَالى فِي الْكِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ؛ و الْبَاطِنُ مِنْ ذلِكَ أَئِمَّةُ الْحَقِّ؛ براى قرآن ظاهرى است و باطنى، همه آنچه را خدا در قرآن حرام كرده ظاهر قرآن است و باطن آن پيشوايان جورند. و همه آنچه را خداى تعالى در قرآن حلال فرموده ظاهر قرآنست و باطن آن پيشوايان حق (ائمه معصومين عليهم السلام) هستند.» ( ) 📜 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/163 🌐 @aliebrahimpour_ir
💠 هر معرفتی-منشی داشته باشد -مطابق مبانی حکمت اسلامی- و اش هم فقط‌وفقط امتداد همان سلوک است. 🌐 @aliebrahimpour_ir
☑️ و مرحوم با تمام ویژگی‌های بی‌بدیلش، فضای آموزش را با چالش‌هایی جدی مواجه کرده است: ▫️اولا فاقد پتانسیل انتقال است. ▫️ثانیا را منحصر در وجودشناسی کرده و درنتیجه باعث ایستایی آن شده و ارتباط فلسفه با دامنه‌ی دانش‌ها را قطع کرده است. 🌐 @aliebrahimpour_ir
🚘 رانندگان گرامی! لطفا در بین خطوط برانید؛ تا ما موتورسوارها بتوانیم از بین‌تان عبور کنیم... 🏍 با تشکر✋ 🌐 @aliebrahimpour_ir
/ 💠 با خودم می‌گویم ناکارآمدی ادعاهای پرطمطراق در تا کجا باید جلو برود تا از مان مبنی بر دست برداریم؟ 🌐 @aliebrahimpour_ir
🍀 #شعر - #حافظ - #غزل 45 🌿 توضیح: خالى از خلل: قابل اعتماد | صراحى: تنگ شراب |سفينه‌ى غزل: دفتر شعر 🌐 @aliebrahimpour_ir
💠 ای است: خودم را اسلام و ایمان و ولایت‌مداری و انقلابی‌گری بدانم و این حق را به خود بدهم بقیه را هم محک زده و مهر قبولی یا ردّی بزنم! 🌐 @aliebrahimpour_ir
💠 ای است: اگر کسی نظر داد و نقد کرد، آدم خوب و انقلابی است؛ اما اگر از کسی نقد کرد که طرفدار من بود یا من دوستش داشتم، و نامیزان است! 🌐 @aliebrahimpour_ir
💠 ای است: تا آنجایی که عواطف و احساسات من آسیب نبیند، دیگران حق و دارند؛ اما به محض اینکه پَرِ فکرشان به گوشه‌ی مقبولات و احساسات من گرفت، و و اند و به خود حق می‌دهم آن‌ها را از حیّزِ انتفاع ساقط کنم! 🌐 @aliebrahimpour_ir
🔳 هایی‌ست این های بد؛ ▪️«ما أُبَرِّئُ نَفْسِي» از این‌ها؛ ▪️فرار از این روحیه‌ها خیلی سخت است و «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»؛ ▪️«إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي»... 🌐 @aliebrahimpour_ir
🌼 فرازی از ✅ دیگران برای ما سودی ندارند... [ ] 📜 eitaa.com/aliebrahimpour_ir/177 [ترجمه فارسی]
🌼 فرازی از ✅ دیگران برای ما سودی ندارند... [ ] 📜 eitaa.com/aliebrahimpour_ir/176 [متن عربی]
. باسمه . 🎬 سینمایی🎬 . « » ✳️عنوان: . (ابد و) «بیست و (یک روز) بعد» . [نسخه و ] . ▫️علی ابراهیم‌پور▫️ . ( از دو) 💠 «بیست‌ویک‌روزبعد» فیلمی است پُرمدعا در اکران؛ که هر کدام از آن ادعاها در سنجه‌ی انصاف می‌تواند وزن‌کشی شود:«1.فیلم سینماییِ 2.امیدبخشِ 3.کودک‌و‌نوجوان». 💠 «بیست‌ویک‌روزبعد»، روایتی‌ست از زندگی پسربچه‌ای یتیم و علاقه‌مند به سینما و فیلم‌سازی به نام مرتضی (مهدی قربانی) که در هنگامه‌ی کوشش‌اش برای تهیه دوربین و ساخت فیلم، متوجه سرطان مادرش (ساره بیات) می‌شود که از او و برادر کوچک‌ترش مخفی کرده و درمانش نیازمند آمپولی گران‌قیمت است؛ ازاین‌رو تمام تلاشش را می‌کند و حتی ایده‌ی فیلمش (داستان پسری که پدرش شاگرد مرتاضی هندی بوده و می‌خواهد قطار را با قدرت ماورایی نگه‌دارد) را و تنها وسیله‌ی قیمتی باقی‌مانده از پدرش (موتور سیکلت) را می‌فروشد تا پول دارو را تهیه کند؛ ولی بعد از خرید آمپول متوجه می‌شود این دارو بایستی هر «بیست‌و‌یک‌روز» یک‌بار مصرف شود. 💠 بیست‌ویک‌روزبعد خوش‌ساخت است و -غیر از پایان‌بندی‌اش- روایتی روان و صحیح و مشخص دارد. شخصیت‌سازی مرتضای فیلم در روند داستان زیباست و دل‌نشین؛ مرتضی مغرور، آرمانی، بامرام، کوشا و داداش‌بزرگ است. امتزاج این خصوصیات، صحنه‌های شیرینی می‌آفریند. با این حال فیلم‌نامه روایتی متصل ندارد؛ چراکه داستان‌های زائد و فرعیِ زیادی دارد که غیرمتصل به داستان اصلی‌اند. به‌عبارت‌دقیق‌تر فرازهای فرعی فیلم، فاقد ارتباط عمودی با بدنه داستان‌اند که حذف آن‌ها آسیبی به داستان اصلی نمی‌زند. برای نمونه شرطی‌بازی‌کردن مرتضی با جوانان بزرگسالی که در اتاق پشتی کلوپ هستند و سپس فرارکردن از دست آن‌ها، هرچند تلاشی برای کسب درآمد است، اما نقشی در پیکره‌ی اصلی داستان بازی نمی‌کند. همچنین است ورود و خروج پدر بچه پولدار کلاس‌شان. 💠 تا قبل از ده‌دقیقه‌ی پایانی فیلم، گرچه شاهد دردی از اجتماع هستیم، از تلاش‌های امیدوارانه‌ی مرتضی و دوستانش لذت می‌بریم. اما ده‌دقیقه‌ی آخر فیلم، همان‌طور که دنیا را روی دوش مرتضی هوار می‌کند، شیرینی قبل را هم به کام مخاطب تلخ کرده و ویرایشی جدید به طعم کل فیلم می‌دهد. مرتضی بعد از این‌که از مسئول داروخانه می‌شنود دارو را باید بیست‌ویک‌روزبعد هم تهیه کند، وا می‌رود! او تمام زندگی‌اش را برای خرید این دارو خرج کرده و هیچ راهی برایش باقی نمانده: ایده‌ی فیلم‌اش را فروخته؛ قولی که به مادرش داده را شکسته و شرطی‌بازی‌کردن را هم امتحان کرده؛ رفیق حباب‌سازش هم درآمدش را به او داده؛ تنها هنرش که همان نگه‌داشتن قطار است را هم با تعداد زیاد تماشاچی به کار گرفته و حتی موتور پدرش که تنها بازمانده قیمتی از اوست و مادرش در حفظ آن تاکید زیادی دارد را هم فروخته. دیگر راهی برای بیست‌ویک‌روزبعد جلوی پای مرتضی باقی نمانده؛ بنابراین منطقا آینده‌اش تاریک و کور است. ازاین‌رو اینکه در پایان‌بندی فیلم، جلوی قطار می‌ایستد و می‌خواهد آن را نگه دارد، بیش از آنکه بخواهد دلالتی به «ایستادگی در برابر مشکلات» داشته باشد، ناامیدی و خودکشی روحی اوست! ازاین‌رو ایستادن قطار بسی بی‌معناست. این قطار جز در ذهن نویسنده و بریده از داستان، نمی‌تواند بایستد! قطار واقعی همان خبر مسئول داروخانه بود که از روی او رد شد... (ادامه دارد...) [ ] 🌐 @aliebrahimpour_ir
. باسمه . 🎬 سینمایی🎬 . « » ✳️عنوان: . (ابد و) «بیست و (یک روز) بعد» . [نسخه و ] . ▫️علی ابراهیم‌پور▫️ . ( از دو) 💠 گردش و تناوب «بیست‌ویک‌روز بعد»های او، ابدویک‌روز تلخ‌اش را می‌آفریند. ابدویک‌روز، نتیجه‌ی روزهای مصیبت‌بار هر بیست‌ویک‌روز یک‌بار اوست؛ ابد‌ویک‌روزْ تلخ و بی‌امید. ابدویک‌روزی که فرصت بچگی‌کردن و رسیدن به آرزوها را از او می‌گیرد و در عمل او را زیر چرخ‌های قطار له می‌کند. بنابراین مهدی‌قربانیِ (مرتضی) «بیست‌ویک‌روزبعد» همان مهدی‌قربانیِ (نوید) «ابدویک‌روز» است! آنجا خواهرش (سمیه) به او دروغ می‌گوید و دنبال نخودسیاه می‌فرستدش؛ و اینجا مادرش. آن‌جا باید فندک و آت‌وآشغال بخرد؛ اینجا داروی گران‌قیمت. منتها در ابدویک‌روز ازآن‌روکه فرزند کوچک خانواده است، رفتاری منفعل دارد؛ ولی در بیست‌ویک‌روزبعد چون جوان است و کاراکتر اصلی، نهایت تلاشش را می‌کند و فعال است. آنجا برادروخواهر و مادرش فحش می‌دهند، ولی اینجا صلوات می‌فرستند! اما فرجام هر دو یکی است: «آینده‌ای سیاه و بی‌امید». نوید ابدویک‌روز هم دارد در تیزهوشان قبول می‌شود؛ چنان‌که مرتضای بیست‌ویک‌روز بعد عاشق سینماست؛ اما هردو استعداد و توانایی‌شان زیر چکمه‌های روزگار نابود می‌شود و هر دو تا ابدویک‌روز در منجلاب دست‌و‌پا می‌زنند. هرچقدر آنجا با برگشتن خواهرش به خانه -در پایان فیلم-، امید می‌گیرد؛ اینجا هم با نگه‌داشتن ماورایی قطار-در پایان فیلم-، امیدوار است!! 💠 بیست‌ویک‌روزبعد، در باطن فیلم کودک‌ونوجوان نیست؛ نه «برای» کودک‌ونوجوان است و نه «از منظر» آن‌ها. «برای» کودک و نوجوان نیست؛ چراکه این حجم از فشار و سیاهی روی دوش هر کودکی سنگینی می‌کند و روان‌شناسی رشد این اجازه را نمی‌دهد که دنیای سخت و پرمعادله‌ی بزرگ‌ها را بر کوچک‌ترها تحمیل کنیم. فیلم فرصت زندگی کودکانه را از بچه سلب می‌کند و نمی‌گذارد کودکی کند و «حال‌خوب‌کن» نیست. اگر مرتضای فیلم مجبور است، اما چرا این سختی روحی را -با دیدن فیلم- به مرتضاهای اطراف‌مان تحمیل کنیم؟ 💠 فیلم حتی «از منظر» کودک و نوجوان هم نیست! یعنی مواجهه‌ی کودکانه با پدیده‌ها ندارد و از زاویه‌ی دید یک کودک مسئله را نشان نمی‌دهد. زاویه‌ی دید کودکانه دقیقا همان نمایش مواجهه پسربچه‌ی بوشهریِ «تنهای‌تنهای‌تنها» با اخبار مختلف مذاکرات بین‌المللی و نتیجه‌ی آن بر رابطه‌ی دوستانه‌ی کودکانه‌اش است. مرتضای بیست‌ویک‌روزبعد اما حتی کودکی هم نمی‌کند. او کاملا جدی و منطقی برادرش را پای میز مذاکره می‌برد و از بیماری مادرش می‌گوید و فرآیند نگه‌داشتن قطار را به او آموزش می‌دهد و او هم کاملا جدی و منطقی کار را انجام می‌دهد! ما از مرتضی خوشمان می‌آید و با او ارتباط برقرار می‌کنیم، نه از آن جهت که نوجوان است و نوجوانی می‌کند؛ بلکه ازاین‌رو که عاقلهْ‌مردی است مغرور و مصمم و جدی! 💠 اما در مجموع اگر ادعاهای پُرطمطراق سازندگان فیلم را -مثل سینمای امیدبخشِ کودک‌ونوجوان- کنار بگذاریم و از پایان‌بندی فیلم اغماض کنیم، «بیست‌ویک‌روزبعد» فیلم سینمایی خوب و قابل قبولی صرفا در ژانر اجتماعی است و هرچند مفهومی تکراری اما بیانی جدید از دردهای اجتماعی دارد و می‌تواند انتخاب یک خانواده برای فیلم‌دیدن در سینما باشد. «بیست‌ویک‌روزبعد» از این جهت که فیلم سالمی برای خانواده است و تلاش قابل قبولی برای ارائه‌ی معنای زندگی دارد، شایسته تقدیر و قدردانی است. //پایان// [ ] 🌐 @aliebrahimpour_ir
🎬 #انتشار #نقد_فیلم سینمایی « #بیست_و_یک_روز_بعد » ✳️عنوان: (ابد و) «بیست و (یک روز) بعد» 🔺سایت « #بانی_فیلم » 🗓تاریخ نگارش: 10شهریور1396 🗒تاریخ انتشار: 12شهریور1396 🌐 @aliebrahimpour_ir
کل متن.jpg
2.32M
✅ تصویر کامل مطلب در سایت 🎬 #انتشار #نقد_فیلم سینمایی « #بیست_و_یک_روز_بعد » ✳️عنوان: (ابد و) «بیست و (یک روز) بعد» 🔺سایت «بانی‌فیلم» 🗒تاریخ انتشار: 12شهریور1396 🌐 @aliebrahimpour_ir