eitaa logo
کانال ‌متن روضه
70.6هزار دنبال‌کننده
721 عکس
389 ویدیو
50 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi ☝️تبادل و تبلیغ نداریم 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe 🔸سایت↶ www.babolharam.net
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•يا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَليل... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *اما بریم ببینیم امشب کربلا چه خبره، شبِ عاشورا، همه جمع شدن تویِ خیمه، هر کسی یه حرفی میزنه، برادرا و اهلبیتِ حسین فرمودن: اگه ما تو رو رها کنیم و بریم، فردا چی میگن؟ میگن: داداششون رو همینجور رها کردن و رفتن...آخه ابی عبدالله فرمود: نورها رو خاموش کنید هر کی میخواد بره،بره، دیگه امشب شبِ آخرِ.... عباس بلند شد و صحبت کرد، زهیر بلند شد، سعید بن عبدالله و مُسْلِم بن عَوْسَجَه بلند شدن و صحبت کردن، همه دارن یکصدا میگن: اگه هفتاد بار مارو بکُشن و دوباره زنده بشیم، دست از تو بر نمیداریم آقاجان! تو رو اینجوری رها نمی کنیم... یه کم دل زینب آروم شد، وقتی دید همچین یاران باوفایی داره حسین، اما بی بی اومد تو خیمه امامِ سجاد، ابی عبدالله هم نشسته داره شمشیرش رو تیز میکنه و شعر میخونه: ای روزگار اُف بر تو...* يا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَليل كَم لَكَ في الإِشراقِ وَالأَصيل *امام سجاد میگه: یه وقت بی بی از جا بلند شد، صدا زد: داداش! این چه حرفایی است که میزنی؟ نکنه مرگت نزدیک شده، صدا زد: آری خواهرم، اون روزی که پیغمبر مژده اش رو میداد، بابام و مادرم میگفتن، داداشم میگفت، فرداست، تو هم خودت رو آماده ی فردا کن، یه وقت بی بی زینب با سیلی تو صورتش زد، بی هوش شد، ابی عبدالله به هوش آوُرد بی بی رو، دست ولایت به سینه ی بی بی گذاشت، بی بی رو آروم کرد، زینب جان! نکنه بی قراری کنی، الان فقط شنیدی سیلی به خودت زدی، خودت رو آماده کن، مثل فردایی، باید با چشمات ببینی، از بالای تل نگاه میکنی، یه عده دورِ حسینت رو گرفتن... همچین که مثل فردا ابی عبدالله تنها شد، همه رفتن میدان، کسی نمونده، میگه:" نَظَرَ يَمِيناً وَ شِمَالا" یه نگاهی به راست و چپ کرد،" فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه " دید کسی رو نداره" فَنادی : یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیر" دید کسی جوابش رو نمیده، بلند شید من رو یاری کنید، ابی عبدالله صدا زد: "اِدْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُول" بیایید این نامردا رو از خیمه های آل الله دور کنید، نامحرم ها دورِ خیمه های من حلقه زدن... ابی عبدالله برگشت تویِ خیمه ها، صدا زد:" یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلام" یعنی من رو حلال کنید من دارم میرم، روایت میگه: سکینه سلام الله علیها اومد جلو، صدا زد: میخوای تسلیمِ مرگ بشی؟ صدا زد: چاره ای ندارم دخترم... میگه: شروع کرد سکینه گریه کنه، صدا زد: بابا!" رُدَّنٰا ، اِليٰ حَرَمِ جَدَّنٰا" میخوای بری اول مارو برگردون مدینه، بعد هر جایی میخوای بری برو، میخوای مارو اینجوری تنها بذاری؟ ما رو میخوای به کی بسپاری؟... ابی عبدالله آرومش کرد، صدا زد: سکینه جان! اینقدر بابات رو اذیت نکن، بیچاره ام داری میکنی، قلبم رو آتیش نزن، گریه هات رو نگه دار، حالا مونده تا گریه کنی، چند ساعت دیگه گریه کن... زن ها دورِ ابی عبدالله حلقه زدن، یه کم وداع طولانی شد، آخه زنها دورِ حسین رو گرفتن نمیذارن بره، هر کسی یه چیزی میگه، زینب صدا زد: داداش! صبر کن، مادرم سفارش کرده زیر گلوت رو ببوسم، یه بوسه زیر گلو زد، این آخرین بوسه بود؟ نه! چند ساعت دیگه زینب اومد تویِ گودال، این نیزها روکنار زد، این شمشیرها رو کنار زد، همه دیدن زینب خم شد، این لبهاش رو گذاشت به رویِ رگ های بریده... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦• مادرِ آب کجایی... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *برگردیم دوباره به روضه ی وداع، این وداع با زن و بچه ها طولانی شد، یه نامردی اومد شمشیرش رو زد به چوب خیمه ها، روایت میگه: این شمشیر رو زد محکم به چوبِ خیمه، فریاد زد: حسین! رفتی خودت رو بینِ زنها پنهان کردی؟ بیا بیرون... مدینه هم همینجور شد، همچین که دید دارن لگد به در میزنن، آتیش داره بالا میره از دَرِ خونه، داد میزدن: علی! بیا بیرون...* غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ تار می دید همه کرببلا را ز عطش دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش بود عطشان و از آن گوهرِ نایاب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ سر، پیمبر شد و نی نقطۀ معراج شدُ قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شدُ حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شدُ هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ مهدی مقیمی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•غروب تلخی داری... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود شهریار همه عالم بدنش عریان بود پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ مهدی مقیمی غروب تلخی داری ، رو خاکا سر میذاری به جونت افتاده شمر، میگه سنان چرا بی کاری؟ با نیزه اومد سمتت، خون از لب و دهانت جاری نفس بریده نیزه، امان بریده نیزه چقدر تو مقتل این سو آن سو، تو رو کشیده نیزه صورتو در هم کرده تا به گلو رسیده نیزه شلوغ دور گودال، دیدن که رفتی از حال چادر من هم مثلِ، پیراهن تو میشه پامال عقیقِ تو که بردن حالا، میرن سراغِ خلخال توی ضریح سینت دیدم، سنان شکسته نیزه پیراهنی رو که مادر دوخت، میوفته دسته نیزه کمین نشسته نیزه، راهتو بسته نیزه مادر رو صدا زدی، جدم رو صدا زدم تشنه دست و پا زدی، جدم رو صدا زدم گفتم: وایِ من حسین! گفتم: وامحمدا! ای تنهایِ من حسین، گفتم: وامحمدا! وامحمدا! حسینُ بی رَدا، ببین به کربلا وامحمدا! سر از تنش جدا، ببین به کربلا تو های و هوی نیزه، نگام به سویِ نیزه دیدم که خون از چشمات میریزه بر گلوی نیزه دیدم سرت و پیشِ چشمام زدن به رویِ نیزه قدم قدم با نیزه، یا سنگ زدن یا نیزه خودم درآوُردم از پهلویِ زخمی، چندتا نیزه داره برا زخمات گریه میباره حتی نیزه *از بالای تل، همه ی این صحنه هارو دید، یه مرتبه دیدن دست رویِ سرش گذاشت، شروع کرد دوان دوان به سمت گودال به دویدن، صدا میزنه: "وامحمدا! واعَلیا! وا اُما..." اما همچین که رسید یه بدنی رو مشاهده کرد، هی صدا میزنه: " أ أنتَ أخی؟" آیا تو برادرِ منی؟ مگه میشه زینب بدنِ حسینش رو نشناسه؟ نمیدونم چیکار با این بدن کرده بودن، شیخ جعفر شوشتری میگه: میگه کاری با این بدن کرده بودن که دیگه پشت و روی بدن مشخص نبوده... میدونی چرا؟ آخه وقتی که: "وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِك" همچین که روی سینه ی ارباب ما نشست، ابی عبدالله یه نگاهی بهش کرد، گفت: بابام فرموده بود: کسی تو رو میکُشه که صورتش از سگ زشت تره، تا این حرف رو زد، گفت: حالا یه کاری میکنم دیگه من رو نبینی، این بدن رو برگردوند... امام صادق علیه السلام انگشترشون رو نشون دادن، فرمودن: به اندازه ی نگینِ انگشترِ من جای سالم تو بدنِ جدِّ ما نبوده، ای حسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *طبری نوشته:زین العابدین جان عالم به قربانش فرمود: "إنّي جالِسٌ في تِلكَ العَشِيَّةِ الَّتي قُتِلَ أبي صَبيحَتَها" من شب عاشورا بیمار بودم.. "وعَمَّتي زَينَبُ عِندَي تُمَرِّضُني" عمه‌ام زینب از من پرستاری می کرد میگه می دیدم، می شنیدم.."إذِ اعتَزَلَ أبي بِأَصحابِهِ في خِباءٍ لَهُ..." دیدم بابای من اصحابش رو جمع کرد .. همه رفتند داخل یه خیمه.. غلام آقای من شمشیر بابای من رو پرداخت می کرد.. بابای من نشسته بود یه شعری زیر لب زمزمه می کرد... يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلِ‏ ای روزگار اف بر تو باد! چه دوست بدی هستی .. "كَم لَكَ بِالإِشراقِ وَالأَصيلِ..." "قالَ: فَأَعادَها مَرَّتَينِ أو ثَلاثا..." میگه بابای من دو بار یا سه بار این شعر رو تکرار کرد... " فَعَلِمتُ أنَّ البَلاءَ قَد نَزَلَ..." من یقین کردم که دیگه بلا نازل شد " فَأَمّا عَمَّتي فَإِنَّها سَمِعَت ما سَمِعتُ" عمه‌م آنچه من شنیدم او هم شنید، یک مرتبه زینب بلند شد پابرهنه، چادرش روی زمین کشیده میشد،رفت خدمت اباعبدالله یه نگاهی به برادر انداخت... صدا زد: " لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِي‏ الحَياةَ! "ای کاش مرده بودم، اليَومَ ماتَت فاطِمَةُ امّي .. انگار الان مادرم فاطمه از دنیا رفت.. "وعَلِيٌّ أبي وحَسَنٌ أخي! "انگار الان بابام علی و برادرم حسن رو از دست دادم.. "يا خَليفَةَ الماضي وثِمالَ‏ الباقي..." ای یادگار گذشتگان، ای امید آیندگان.. "فَنَظَرَ إلَيهَا الحُسَينُ عليه السلام.." یه نگاهی به زینب انداخت... (میدونی شب عاشورا چی گفت زینب؟!) من و تو هم اقتدا کنیم به اسوه صبر کربلا... "بابی انت و امی یا اباعبدالله..." پدر و مادرم به فدای تو... می‌نشاند بر لب عشاق تو لبخندها بابی انت و امی گفتنِ فرزندها .. زینب صدا زد: "بابی انت و امی یا اباعبدالله..." آقای ما چه کار کرد؟! " فَرَدَّ غُصَّتَهُ..." بغضش رو فروخورد.. "وتَرَقرَقَت عَيناهُ.." چشمای مبارکش پر از اشک شد.. اینجا زینب چه کرد؟ "ولَطَمَت وَجهَها..."به صورت لطمه میزد.. "و أهوَت إلى جَيبِها وشَقَّتهُ.." دست به گریبان برد.. " وخَرَّت مَغشِيّا عَلَيها.." زینب از حال رفت.. آقا آمد بالای سرش.. " يا اخَيَّةُ! اتَّقِي اللّهَ وتَعَزَّي بِعَزاءِ اللّهِ.. وَاعلَمي أنَّ أهلَ الأَرضِ يَموتونَ..." خواهرم همه اهل زمین می میرند... " و أنَّ أهلَ السَّماءِ لا يَبقَونَ..."اهل آسمان باقی نمی ماند.. "و أنَّ كُلَّ شَي‏ءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ اللّهِ.." جز خدا همه هلاک میشن... (رفقا از روز دوم محرم که رسید کربلا تا شب عاشورا دو تا نامه نوشت.. یه نامه نوشت به برادرش محمدبن حنفیه.. نامه کوتاه بود: "مِنَ الحسین بن علی الی اخی محمد بن علی المعروف به ابن حنفیه..." از حسین به برادرش... "فَانَّ الدُّنیا لَم تَکُن وَالاخِره لَم تَزَل؛ وَالسلام.." گویی دنیا هیچ وقت نبوده و آخرت همیشه موجود بوده .. یه نامه دیگه هم نوشته به کوفه: "مـِنَ الحـُسَین بن علی بن ابی طالب اِلی الرَّجُلِ الفقیه حبیب بن مظاهر " پیک نامه رو آورد.. پیرمرد و پیرزن داشتند صبحانه می خوردند.. نامه رو خوند ..نامه رو بست.. گذاشت کنار‌‌‌.. حالش دگرگون شد.. همسرش گفت:چیه؟! گفت نامه از جایی نزدیک کوفه آمده.. پرسید از کجا؟ کربلا.. کی نامه رو فرستاده؟ پسر فاطمه...چی نوشته؟ " امّا بعد: فاِنّا قَد نَزَلنا بِکَربلاء..." حبیب! ما آمدیم... انگار از قبل قراری بین این ها بوده... "و انت تـعـلـم قـرابتنا من رسول اللّه" تو میدونی من پسر پیغمبرم "وَ اِن اَرَدتَ..." اگه میخوای من رو یاری کنی عجله کن .. همسرش گفت:میخوای چه کنی؟ گفت:من دیگه پیر شدم کرّ و فرّی ندارم گفت:نمیخوای بری؟ گفت:نه... پیرزن روسری از سر باز کرد،انداخت رو سر حبیب.. گفت: بگیر بشین خونه .. ای کاش مرد بودم .. گفت؛ زن! اگه من برم عبیدالله خونه مون رو خراب می کنه‌‌‌.. گفت:بذار خراب کنه .. اگه من برم تو رو به اسیری می برند.. گفت: بذار ببرند ..من نرم؟! مرد اگر مرد است گو نزد من آی! ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بلند شد رفت بازار آهنگرا دید چه خبره .. یکی نعل تازه به اسبش می زنه.. یکی شمشیرش رو تیز می کنه.. یکی سفارش سه شعبه داده.. مسلم بن عوسجه رو دید.. گفت:مسلم اینجا چه خبر؟ گفت: اومدم حنا بخرم محاسنم رو خضاب بکنم.. گفت بیا بریم من یه حنایی بهت نشون بدم که هیچ وقت رنگش نره.. دو تا پیرمرد راه افتادند .. آمدند بیرون کوفه.. آمدند.. آمدند یک مرتبه زینب دید دو تا پیرمرد دارند میان این سمت.. دخترا اومدند خوشحال.. زینب قاصد فرستاد برید به حبیب سلام زینب رو برسونید .. اینقدر این دخترا دیده بودند کرور کرور آدم میاد میره سمت لشکر عمر سعد... آمد افسار اسب حبیب رو گرفت. گفت:حبیب! پیغام دارم.. دختر علی بهت پیام داده.. به من پیغام داده؟ از اسب پیاده شد،نشست .. این خاکا رو می ریخت رو سرش...می گفت:من که باشم که دختر امیر عرب به من سلام برسونه؟!! * صدات می‌پیچه بین سکوت صحرا میخونی کنج خیمه امون ای دنیا رنگ و بوی شهادت داری مثل بابا، روزای آخر یا روزایی که پا میشد آه، به سختی مادر *دلم نمیاد که یاد امیرالمومنین نکنم شب عاشوراست .. کربلا غوغاست .. حسین جان مثل بابام بوی شهادت میدی در نهج البلاغه هست... نوف بَکّالی از اصحاب امیرالمومنین میگه چند روز مونده به شهادتش... "وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَى حِجَارَةٍ نَصَبَهَا لَهُ..." اومد بالای یه سنگی ایستاد خطبه خوند آخر خطبه دلش گرفت.. یک مرتبه رفت به یاد خاطراتش با برادرای شهیدش .. صدا زد: "أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟ "یاران شهیدِ علی کجایید..؟! أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ؟! "دونه دونه اصحابش رو صدا کرد.. پس بگو پسرت کجا دیده بود؟ کجا شنیده بود که فردا دونه دونه صدا کرد.. (آقای من ! مولای من ! تشنه اون زیارتی هستم که بیام نجف .. سلام کنم بگم آقا من دارم میرم کربلا .. پشت سر مرقد مولا روبه رو جاده و صحرا بدرقه با خودِ حیدر،پیشِ رو حضرت زهرا یه اربعین به ما نمیدی...؟!) آقای ما یاد رفقای شهیدش کرد... "أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ؟! " "ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ [إِلَى] عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ" این محاسن سفید را در دست گرفت " فَأَطَالَ الْبُكَاءَ" شروع کرد های‌های گریه کردن .. " أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ" یاد شهدا می کرد .. حسین جان یادته مادرمون چطور عاشق شهادت بود؟ بابا اومد کنارش ولی مادر گفت: علی! "غَسِّلنی بِاللَّیل؛کَفِّنّی بِاللَّیل؛دَفِّنّی بِاللّیل و لاتُعلِم احداََ..." * رنگ و بوی شهادت داری مثل بابا، روزای آخر یا روزایی که پا میشد آه، به سختی مادر نگو که فردا تنهامون میذاری داری میری مارو به کی میسپاری؟! عزیزِ جونم .. هرچی خدا اراده کرده خوبه که خیرِ ما تو خواسته‌ی محبوبه عزیزِ جونم .. «زینب بمیره واسه عصرِ فردا، امون ای دنیا» *شب عاشوراست .. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین نوشته .."قامَ الحَُسین فی اَصحابِه خَطیباََ" شب که آمد آقای ما بلند شد به خطبه صدا زد: "اللّهم اِنَّکَ تَعلَمُ اَنّی لااَعلمُ خَیراََ مِن اصحابی" خدایا تو میدانی اصحابی بهتر از اصحاب خودم نمیشناسم "وَلا اهلبیتِِ خیراََ مِن اهلبیتی" خانواده‌ای بهتر از خانواده خودم نمیشناسم، بعد رو کرد به اصحاب و یارانش همه نشستند "فَجَزاکُمُ الله خَیرا.." (احسنتم، خدا به شما جزای خیر بده .. بفرمایید .. دستتون درد نکنه.. خیلی ممنون ..) "فَقَد آزَرتُم وَ تعاونتُم" کمک کردید، تعاون به بِر کردید .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ولی یه چیزی رو بدونید "وَالقَوم لا یُریدونَ غَیری" اینا جز من کسی رو نمیخوان.. فقط من رو میخوان .."وَلَو قَتَلونی" "لَم یبتَغوا اَحداََ غَیری" اگه من رو بکشند به کسی تعدی نمی کنند " فاذا جَنَّبَکُمُ اللَّیل فَتَفَرَّقوا فی سَوادِه" شب آمده، سیاهی شب مستولی شده، برید.. "وَانجوا بِاَنفُسِکم" خودتون رو نجات بدید... "فقامَ الیه عباسُ بنُ علی اخوا..." عباس بلند شد.. "و علیٌّ اِبنُه" و علی اکبر بلند شد "وَ بنوا عَقیلِِ..." بچه‌های عقیل که باباشون رو کشتند،بلند شدند .. "فقالوا له،لا والله؛فَماذا یَقول لِلنّاسِ اذا رَجَعنا اِلَیهِ" بر فرض ما برگشتیم؛ ما به مردمی که ما رو می بینند چی بگیم؟! "اِنّا تَرَکنا سَیِّدَنا وَابنَ سَیِّدِنا و اِمامِنا؟! "بگیم ما آقای خودمون و پسرآقامون امیرالمومنین، ستون این خیمه‌ها رو تنها گذاشتیم؟! برای چی؟!(یه روضه قتلگاه اون شب خوندند) ما به مردم بگیم: "تَرَکناهُ غَرَضاََ لِلنَّبل" ما او رو هدف گذاشتیم که بهش تیر بزنند "وَ دَریعَةً لِلرِّماه" گفتیم تو روی زمین می افتی بیان به تو نیزه فرو کنند "وَ جَزَرَ للسِّباع" ما تو رو تنها بذاریم درنده های بیابون بیان تو رو پاره پاره کنند .. "وَ فَرَرنا عنک رَغبةً لِلحیاة" بگیم آی مردم!ما فرار کردیم .. ما عاشق زندگی بودیم.. ما عاشق عافیت بودیم .. در"مَعاذَالله! بَل نَحیا بحیاتِک..." ما با تو زنده ایم.. "وَ نَموتُ مَعَک..." با تو می میریم... اینجا حرفی رد و بدل نشد.. ابوالفرج اصفهانی نوشته: "فَبَکی و بَکَوا علیه" هم آقا شروع کرد به گریه کردن هم اینا به خاطر غربت آقا گریه می کردند.. الله اکبر! آقا اینا صحبتش ساده هست.. محمد بن بشیر حضرمی از اصحاب حضرته، شب عاشورا بهش پیغام دادند پسرت رو در سرحدّات ری گرفتند آقا بهشون گفتند تو برو‌‌ .. "اَنتَ فی اذنِِ مِنّی.." تو برو پسرت رو آزاد کن .. گفت: آقا ! " اَکَلَتنِی السِّباع حیّاََ اِن فارَقتُک" درنده‌ها من رو زنده زنده بخورند اگر من از تو جدا بشم .. من یه عمری برای امشب زحمت کشیدم .. پسرم،اهل و عیالم همه فدای یه تار موی شما .. من اون جمله‌ام البنین الان یادم اومد که بشیر وقتی آمد کربلا گفت: " الجامِع.. الجامِع.." مردم جمع شدند.. ام البنین آمد گفت: تسلیت عرض می کنم بچه هات رو کشتند.. گفت:بشیر! از حسینِ من خبری داری؟!گفت: چهار تا پسر داشتی چه پسرایی.. گفت:حسین من چی شد؟! گفت: بی بی! عباست رو کنار نهر آب با لقب سقا با لب تشنه شهید کردند .. گفت بشیر! "اَولادی وَ مَن تَحتَ الخضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِاَبی عبدِالله.." بچه‌هام که هیچ هر که زیر این آسمان کبوده فدای یک تار موی حسین .. بشیر! حسین من چی شد؟! "آه! قُتِلَ الحُسَین مظلوماََ، عریاناََ، جائعاََ، مَسلوباََ .."* عجب یارایی، تا آخرش می‌مونن حدیثِ عشق و شور و وفا میخونن پای تو یک دفعه که سهله هفتاد بارم بشه جون میدن از ما بین دوتا انگشتت، بهشتو دیدن نمیذارن غریب بمونی فردا نمیذارن سرت بره رو نی‌ها خدایا شکرت .. غارت نمیشه معجری تا هستن اسیر نمیشه دختری تا هستن خدایا شکرت .. «دنیای بی حسین نداره لطفی، میخونن اصحاب» شهید شد توو آغوشت علی اصغر شدی حتی از داداش حسن تنهاتر تشنه‌ای و می‌باره بارون اما بارون تیر دشمن با صورت روی خاک می‌افتی، هجوم میارن می‌بینم از رو تل که مقتل غوغاس سر بریدن سر تو دعواس عزیز خواهر .. قاتل نشسته روی سینه‌ات حالا پاتو به سختی میکشی رو خاکا غریب مادر .. "والحسین یجودُ بِنَفسِه" حسین جانش رو بذل کرد .. در طبق اخلاص گذاشت.. یک وقت آسمان تیره و تار گشت.. نفس همه در سینه حبس شد .. آه! قُتِلَ الحُسَین... «برای تشنگیت بمیرم داداش، چه سخت جون دادی» شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
🔖باتایپ عبارت مورد نظر در جستجو یا کلیک بر عبارات پایین علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه برآن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار میگیرد: یا: 👌واعظ و مداح: 👌مناسبت ها: 👌جشن ها: 👌مناجات دعا: ‼️ از استفاده مطالب تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود.
|⇦•ای گیسوی هماره پریشان... با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای گیسوی هماره پریشان کربلا ای چشمه ی همیشه خروشان کربلا با ما بگوچه دیده ای ای خون گریسته! در سرخیِ عقیقِ سلیمانِ كربلا هر یک فراز ناحیه صد مقتل آتش است از اعظمِ مراثیِ دیوان کربلا گفتی لَأَندُبَنَّكَ یا جدی الغریب! گفتی که جان فدای تو ای جان کربلا! آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود با یادِ خشکی لبِ عطشانِ کربلا آه از دمی كه لشكر اعدا نكرد شرم كردند رو به خیمه ی سلطان كربلا صفین اگر که مصحف قرآن به نیزه دید بر نیزه رفت قاری قرآن کربلا محمد علی بیابانی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦• یک لحظه خلوت کرده ای... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یک لحظه خلوت کرده ای مشغول قرآنی یک لحظه مشغول سخن در جمع یارانی گاهی بفکر کندن خار بیابانی گاهی هم از دلشوره ی زینب پریشانی امشب شب سختی است، امشب در دلت غوغاست گاهی می‌آید نغمه ی لبیک یارانت گاهی می‌آید گریه ی زن ها و طفلانت گاهی صدای اصغرت کرده پریشانت امشب غم عالم نشسته در دل و جانت امشب شب سختی است، آری امشب عاشوراست بر شانه ی بابا رقیه می گذارد سر خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر خوابیده اند آرام اهل بیت پیغمبر زیرا که بیدارست چشمِ ساقیِ لشگر تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟ فردا به پا خواهد شد اینجا محشر کبرا فردا شود صحرا زخون عاشقان دریا فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها بی لشگر و بی اکبر و بی یار و بی سقا فردا صدای العطش تا عالم بالاست یک دَم بروی خاک افتد دست سقایش یک دَم حسین است و جوانِ اِرباً اِربایش فکر حرم لرزه می اندازد به اعضایش ای کاش برخیزد فقط عباس از جایش آری حسین است این عزیزِ حضرتِ زهراست نازل شده گویا دوباره سوره ی زلزال برگشته دیگر ذوالجناح از دشت خونین یال افتاده جسمِ چاک چاکی در دلِ گودال سر می بُرند و یک زن اینجا می رود از حال از سینه اش برخیز ملعون! مادرش اینجاست بالای تل از هوش رفته، خواهر افتاده آتش به مو و معجر یک دختر افتاده دیدند یک انگشت بی انگشتر افتاده زیر سُمِ اسبان دشمن پیکر افتاده یک پیرزن میگفت سر هم در تنورِ ماست پایان نیابد ظهرِ فردا ماجرا باقیست آتش به جانِ خیمه ی آل عبا باقیست هم رفتن سرها به روی نیزه ها باقیست هم کوچه و بازار، هم شام بلا باقیست زین پس شروعِ کربلای زینب کبری ست... سعيد تاج محمدي *تا امشب ابي عبدالله فرمود: اونايي كه مي بايد مي اومدن اومدن، حضرت نورِ خيمه رو كم كرد، اينقدري كه ديگه سياهي بود، فرمود: نورِ خيمه رو كم كردم هركي ميخواد بره بره، اينا با من كار دارن، شما در امان هستيد، من بيعتم رو از شما برداشتم، قيامت هم كسي گير نيست، هر كي ميخواده بره بره، اول يه نگاه به عباس كرد، داداش تو هم ميخواي بري برو، دست زن و بچه ام رو هم بگير برو، اولين كسي كه امشب حرف زد عباس بود، از جا بلند شده، مؤدب كنار اصحاب ايستاده، سرش رو پايين انداخت، سيدي و مولاي! كجا برم قربونت برم،قيامت جوابِ مادرت رو چي بدم، تو رو بين اين گرگ ها تنها بذارم؟ عباس كه حرف زد، يك به يك اصحاب شروع كردن به صحبت كردن، مُسْلِم بن عَوْسَجَه گفت: آقاجان! اگر هفتاد مرتبه من رو تيكه تيكه كنن، بدنم رو بسوزونن، خاكسترم رو به باد بدن، دوباره زنده بشم، دوباره دورت مي گردم، زهير از همه قشنگ تر حرف زد، فرمود: اگه من رو هزار مرتبه بكُشن زنده بشم دوباره پيش مرگت ميشم آقاجان، هر كسي يه طوري حرف زده، حضرت رو كرد به محمد بن بشير، گفت: بچه هات رو در مرز ايران به اسارت گرفتن، اين پارچه هارو ببر قيمتي است، بهشون بده بچه هات رو آزاد كنن، من بيعتم رو از تو برداشتم؛ گفت: آقاجان! درنده هاي بيابان من رو تيكه تيكه كنن، بهتر از اينكه بخوام تو رو تنها بگذارم، خودم، بچه هام، همه زندگيم فدايِ تو... حضرت به نافع بن هلال هم فرمود، نافع محافظ آقا بوده، هر جا حضرت مي رفت نافع دنبالش مي رفت، حضرت بهش گفت تو هم برو، راه رو هم بهش نشون داد، نافع سريع رو پاهاي آقا افتاد، گفت: آقاجان! نكنه من رو از خدمتت دور كني، دورت بگردم آقا... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦• فرقةٌ بالسيوف... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ همين نافع بن هلال نزديك خيمه ي حضرت شنيد عمه ي سادات زينب كبري ميگه: حسين جان! اصحابت رو آزمودي يا نه؟ پات مي ايستن يا نه؟ من دلشوره دارم، فرمود: زيبنم! اصحاب من بهترين اصحابن، نافع اين حرفارو شنيد، دوان دوان اومد پيشِ حبيب، گفت: خاك بر سرمون شده، هنوز دخترِ فاطمه به وفاداري ما شك داره، حبيب اصحاب رو جمع كرد، اومدن دَمِ خيمه ي زينب، بي بي جان! فردا شما فقط نظاره گر باش، اينقدر در ركاب برادرت شمشير مي زنيم، شمشيرهامون كُند بشه، يك به يك در ركاب حسينت جونمون رو ميديم، خيالت تخت باشه، ابي عبدالله فرمود: زينبم! برو از حبيب تشكر كن؛ بي بي اومد، از حبيب تشكر كرد، ممنونم كه داداشم رو تنها نميگذاري؛ حسينم غريبه... من ميخوام بگم: حبيب! مسلم! زهير، اي والله به وفاتون، اما مثل عصر فردا كجا بوديد، وقتي حسين تكيه به نيزه شكسته زد؛ صدا زد: يا حبيب! يا مُسْلِم بن عَوْسَجَه! يا زهير! پاشيد ببينيد ديگه كسي برام نمونده، يه نانجيبي اين صحنه رو ديد؛ گفت: حسين! تو هنوز زنده اي؟ پاشو دارن ميرن سمتِ خيمه ها... بخدا برا حسين سخته هنوز زنده باشه ببينه دارن دستاي رقيه رو مي بندن، ابي عبدالله فرمود: اگه دين نداريد اما آزاده باشيد، اول بياييد كارِ من رو تموم كنيد، از صبح اصلا حرف حسين رو گوش ندادن، همش هلهله كردن، شمرِ ملعون گفت: راست ميگه، برگرديم گودال، كارِ حسين رو تموم كنيم" فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا؛" پيرمردها قربة الي الله با عصا ميزدن، اي حسين!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦• نمیدونم چرا دلم آشوبه... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نمیدونم چرا دلم آشوبه دل نگرون حال بچه هاتم فکر نکنی که زینبت بریده تا آخر دنیا داداش باهاتم چادرمو دور کمر میبندم خودم دفاع از حرم میکنم غصه نخور هرکی بیاد این طرف با ذوالفقار پاشو قلم میکنم نمیدونم چرا دلم گرفته بیا با هم یه ذره صحبت کنیم به یاد روزای خوب مدینه با هم دیگه امشب و خلوت کنیم یادمه شرط ازواجم بودی گفتم محاله از حسین جدا شم حتی اگه یه روز بیاد که با او مجبور بشم راهی کربلا شم قرار نبود تنهایی جایی بری قرار نبود که من تنها بمونم تو روی نیزه ها سفر کنی و منم با این نامحرما بمونم اینقده حرف گودال و پیش نِکِش اینقده روضه توی گوشم نخون یه دل سیر میخوام تو رو ببینم یه شب دیگه کنار زینب بمون از این به بعد خواب به چِشَم نمیاد از این به بعد با غصه ها مانوسم نیتم اینه امشبو حسین جان زیر گلوتو هی تا صبح ببوسم از نعلای تازه ی مرکباشون باد خزون برام خبر آورده خدا کنه دروغ باشه که گفتن حرمله هم تیر سه پر آورده از تن زیر نیزه ها که گفتی میدونی که با دل من چه کردی؟ چرا داری گوشه کنار خیمه دنبال کهنه پیرهن میگردی؟؟ نفرین به هرچی کوفه و کوفیه از هرچی بی وفائیه دلخورم افتاده به دلم داداش که فردا شبیه مادرم لگد میخورم دلت میاد فردا کنار گودال حرمله به چشم ترم بخنده ؟ دلت میاد ببینی از رو نیزه دستمو خولی با طناب میبنده ؟ علیرضا خاکساری ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop