eitaa logo
دستیار محقق
192 دنبال‌کننده
79 عکس
4 ویدیو
125 فایل
برگرفته شده از مجموعه اثار و دوره های استاد شیخ عبدالحمید #واسطی #مبانی #نگرش‌سیستمی #شبکه‌هستی #روش‌تحقیق #نقشه‌راه #شبکه‌مسائل #شبکه‌نیاز #پارادایم #الگوریتم‌اجتهاد #نفوذ‌به‌موضوع #تدریس_اثربخش @salam_1001
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > رصد اطلاعات دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی رصد اطلاعات 14 دقیقه خواندن 122 رصد اطلاعات رصد اطلاعات دانشنامه ⏪فهرست ⏪موضوع بحث ⏪مسأله بحث ⏪پیش فرض ها ⏪فرضیه بحث ⏪تبیین بحث الگوی «رصد اطلاعات» اقتباس شده از روایات ◀️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث ◀️مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث ◀️موضوع بحث «رصد اطلاعات» چیست؟ چرا؟ چگونه؟ و چه الگویی دارد؟ 🔶مسأله بحث: هر فرد یا مجموعه یا سازمانی، برای و خود نیازمند کسب مستمر اطلاعات هستند،‌ چه اطلاعاتی را باید به ‌دست بیاورند و چگونه؟ 🔶پیش فرض ها 🔶فرضیه بحث ۱. = پیگیری تغییرات و اقدامات در یک حیطه مشخص در مورد یک پدیده مشخص ۲. = نقشه پیگیری و رصد اطلاعات از منابع و کمیت و کیفیت بررسی آنها ۳. = پیگیری مستمر اطلاعات مرتبط با گسترش افق دید + معنایابی زندگی + روش تفکر و تحقیق + مهارت‌های زندگی 🔶تبیین بحث: حرکت علمی و عملی، محصولی جمعی است چه در موارد متضاعف کننده و چه در موارد تضعیف کننده، چه در فضای فردی و چه در فضای رقابت،‌ چه مربوط به امور زندگی روزمره و چه در امور تخصصی و چه مربوط به زندگی ماورائی. سوال از «سیر مطالعاتی» نمونه بارزی از بحث «الگوی رصد اطلاعات» است. یک فرد انسانی، فارغ از هر گونه عقیده، برای اینکه طبق منطق پایه انسانی زندگی کند باید حداقل موارد زیر را به‌ طور مستمر رصد کند: اطلاعات در مورد: (عناوین کلیک می‌شوند) ،‌فرهنگی‌،‌سیاسی جدول زیر نمونه‌ای از این مفاهیم زیرساختی است: ✳️ نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: «» را به‌عنوان موضوعی نیازمند بازنگری و تأملات آینده‌ساز تلقی کند و در قفسه‌بندی ذهنی و الگوی رصد اطلاعاتیِ خود، پوشه‌ای به نام «» باز کند و پاسخی جدی (زمینه‌ساز تصمیم) به سؤالِ «چه چیز به زندگی شما معنی می‌بخشد؟» بدهد ۱. ۲. تفاوت دیدها و تاثیر آن در ۳. ۴. منظور از «» ۵. پاسخ‌های مختلف به سؤال «چه چیز به زندگی معنی می‌بخشد؟» ✳️ نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: بتواند به «» از بیرون از خود نگاه کند و توصیفی کاوشگرانه از نقاط ضعف و قوت، تهدید و فرصت‌های «خود» ارائه دهد و نیاز به تفکر در «خود» را برای تنظیم برنامه زندگی حس نماید. ۱. از زبان دانشمندان ۲. یا ؟ ۳. منظور از «» ۴. موقت یا پایدار؟ ۵. معادله «» ✳️نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: بتواند شکل کلان «» را تصوّر نموده و موقعیت خود در این شبکه را ترسیم کند و متغیرهای مرتبط با زندگی‌اش را برای تدوین معادله «» شناسایی نماید. ۱. این هستی چه شکلی است؟ ۲. بررسی پاسخ‌های جهانی به سؤال فوق ۳. ۴. متغیرها و ارتباطات در شبکه هستی ۵. حرکتِ «» در شبکه هستی و نقش آن در کیفیت زندگی ✳️نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: بتواند نقشه «» را ترسیم کند و خود را در فضای اجتماعی مشخص نماید و علاقمند به روش رصد فرآیندهای اجتماعی و تحلیل غیر احساسیِ آنها شود و تاثیر این گونه تحلیل را در آینده‌سازی و ارتقاء کیفیت زندگی خود لمس کند. ۱. ۲. واحد جامعه؟ ۳. شبکه‌های جامعه ۴. شما در شبکه اجتماعی ۵. رصد و ۶. روش ✳️نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه:
1⃣اولين فعاليت ذهن، تصويربرداری از واقعيات و نگهداری اين تصاوير در حافظه است () 2⃣مرحله‌دوم، برقراركردن رابطه بين مفاهيم موجود يا از پيش دانسته شده است()؛ در اين قسمت فرد با درك رابطه معلومات‌ خود با ديگر موضوعات، می‌خواهد دست به عمل بزند و از معلومات خود برای جهت ­دهی و اثرگذاری در فعاليت‌های عملی خود استفاده ‌كند، در اينجا 3⃣سومین‌مرحله‌فهم كه برقرار كردن رابطه با عمل است محقق می‌شود (). وقتی محتويات‌ذهنی و فكری به عالم‌عمل و تجربه وارد شد بايد خود را با قوانين‌حاكم بر هستی هماهنگ كند وگرنه قابل استفاده نخواهد بود و در موقعيت‌خيالی خود باقی می‌ماند. ضرورت هماهنگی با قوانين‌خلقت سبب می‌شود كه آنچه در ذهن بی عيب و نقص ديده می‌شد، در بسياری از موارد مشكل ساز بشود و نقائص يا ضررهايی را از خود بروز دهد و عمل انسان را با شكست مواجه سازد، بروز اين­گونه ناهنجاری‌ها و نقائص، ذهن را به سوی بازنگری نسبت به محتوای فكر سوق می‌دهد، اين بازنگری كه با انجام عمليات تجزيه‌و‌تحليل اجزاء و ارتباطات آنها صورت می‌پذيرد ، 4⃣مرحله‌چهارم‌فهم را شكل می‌دهد كه تشخيص‌رابطه میان اجزاء‌موضوع با يكديگر و رابطه اجزاء با كلِ‌موضوع است ()؛ در بسياری از موارد پس از تجزيه موضوع به اجزاء تشكيل دهنده آن و تحليل روابط بين اجزاء، اجزاء و ارتباطات جديدی شناخته می‌شوند كه بايد با يكديگر تركيب شوند و يك كل را تشكيل دهند، تا تصور صحيحی از موضوع به ‌دست آيد (). ، ای هستند كه درصدد عرضه واقعيت‌ها می‌باشند امّا كراراً می‌بينيم كه مبتلا به خطا و اشتباه می‌شوند، برای اين‌كه بتوان به يك فكر يا عقيده اعتماد كرد و سرمايه‌های وجودی را برای آن مصرف نمود بايد بتوان آنها را اثبات و رقیب آن را نقد كرد و در نهايت، ارزشيابی و قضاوتی را در مورد آنها به انجام رساند، تلاش برای تشخيص رابطه يا عدم رابطه موضوع با واقعيت‌ها و معادلات موجود در هستی 5⃣مرحله‌پنجم‌فهم را تشكيل می‌دهد (). رشد در زندگی و حركت در چرخه حياتی كه متصل به عوالم غير مادی و ملكوتی است، نياز به اطلاع از در همین دنيا و حقايق عوالم مافوق دارد در غير اين صورت نهايت تلاش انسان برای يك زندگی سرگردان و لحظه‌ای سپری خواهد شد، تلاش برای كشف و جديد در هستی 6⃣مرحله‌ششم‌فهم را محقق می‌كند (). جدول زير ارائه دهنده قابل تشخيص و اندازه‌گيری از آنها است: (ایده اولیه این جدول متخذ از «» در طبقه‌بندی اهداف آموزشی است اما این جدول براساس در مبتنی بر فلسفه اسلام بازتولید شده است.) ردیف سطح فهم نماد‌های تشخيص و اندازه‌گيری پیش‌نیاز تصور اوليه (سطح‌ حافظه‌ای) فرد بتواند به ياد بياورد، مشخص كند، تمیز بدهد، نشان بدهد، تعيين كند، تعريف كند. ۱ فهم اوليه (سطح ادراكی) بتواند به بيان خود مطلب را بازگو كند، ترجمه كند، تنظيم كند، نتيجه بگيرد، شكل آن‌ را بكشد، توضيح دهد. ۲ فهم كاربردی (سطح كاربردی) بتواند استفاده كند، رابطه برقرار كند، انتقال بدهد، تعمیم بدهد، طبقه‌بندی كند، توصيه كند. ۳ فهم تحليلی (سطح تجزيه و تركيب) بتواند مقايسه كند، حذف و اضافه كند، كشف كند، تحقيق كند، سازمان­دهی كند، طراحی كند. ۴ فهم استدلالی (سطح نقد و ارزيابی) بتواند استدلال كند، تصمیم بگيرد، نقد كند، قضاوت كند، ارزيابی نمايد. ۵ فهم شهودی (سطح توليد و خلق) حدس بزند، نظريه بدهد، توليد كند، استنباط كند، ابداع نمايد. روش دست‌يابی به سطوح فهم و ادراک فهم اوليه وقتی حاصل می‌شود كه فرد رابطه بین حداقل دو مفهوم اصلی موجود در گزاره مربوطه را تشخيص دهد؛ مثلا جمله «روح، مجرد است» وقتی فهم می‌شود که ذهن منظور از کلمه «روح» و کلمه «مجرد» را بداند و رابطه بین آن ‌دو را برقرار کند و مفهوم سومِ «تجرد روح، یا غیرمادی بودن روح انسان» را تولید نماید. فهم اولیه، همانطور که از عنوانش پیداست هدف نیست؛ بلکه کشف اثری که بر این مطلب بار می‌شود، هدف است پس باید ارتقاء یابد. فهم کاربردی وقتی حاصل می‌شود که فرد رابطه بین مطلب و اثرش در خارج را تشخیص دهد. چراکه علم برای زندگی است، ما می‌آموزيم تا روح از محدوديت‌ها خارج شود و به پهنه بی‌انتهای هستی متصل شود، ما می‌آموزيم تا به جهان‌های برتر و فراسوی ديد مادی دست يابيم و ابديت خود را بسازيم. انسان‌ها می‌خواهند به كمال برسند پس بايد نيازها و نواقص خود را برطرف كنند. امّا چگونه؟
جهانی كه در آن زندگی می‌كنيم دارای قوانين و معادلات ثابتی است. موجودات آن هريك دارای خواص و آثار منحصر به خود هستند و با ديگر موجودات فعل و انفعالاتی ضابطه‌مند دارند. ما خود جزئی از اين جهان به هم‌پيوسته و قاعده‌مند هستيم و با تمام اجزاء آن ارتباط داريم (اثر می‌پذيريم و اثر می‌گذاريم). كسی كه قواعد و قوانين هستی را بشناسد می‌تواند با فراهم ­سازی زمینه به جريان افتادن آنها، نيروها و آثار مورد نياز خود را توليد كند و نقص خود را برطرف نمايد. شناخت معادلات هستی و روش فعالسازی آنها برای دست‌یابی به اثرشان، «فهم كاربردی» است. مسأله مهمی‌ كه در اين قسمت بايد بررسی شود، فرآيندی است كه در ذهن رخ می‌دهد تا يك مسأله حل شود. عموم مردم وقتی با مشكلی روبرو می‌شوند تا هنگامی ‌كه مشكل را برطرف می‌كنند مراحل زير ناخود‌آگاه در ذهنشان می‌گذرد: ۱. شناسايی نقص و نياز: فرد وضعيت مطلوبی را كه به دنبال دست‌يابی به آن است در نظر دارد، با وضعيت موجود كه مبتلا به نقص و مشكل است مقايسه می‌كند و نقطه مشكل­ ساز را تشخيص می‌دهد (يك فهم اوّليه از مسأله پيدا می‌كند). ۲. شناسايی قواعد و معادلات موجود در هستی: انسان‌ها، با تجربه‌هايی كه در مسير زندگی به ‌دست آورده‌‌اند به مجموعه‌ای از معادلات و قوانين موجود در هستی دست يافته‌اند لكن چون عملكرد آنها به صورت ناخود‌آگاه است، توجّه متمركز و دقيق ندارند و در برخی موارد گرفتار اشتباه می‌شوند و نتايج نامطلوب می‌گيرند. وقتی مشكلی بروز می‌كند پس از تشخيص نوع مشكل (يعنی چه اثر و نيرويی لازم داريم ولی موجود نيست؟) به سراغ تأثيرات و توانايی‌های موجود در هستی می‌روند و با استفاده از تجربيات قبلی خود و ديگران، چيزی را كه می‌تواند رفع نقص كند تشخيص می‌دهند. ۳. شناسايی نحوه استفاده از قوانين هستی برای رفع نياز: در اين مرحله، فرد به دنبال دست‌يابی به روش برقراری ارتباط بين وضع موجود (كمبود و نقص) با وضعيت كمكی (نيرو و توان اثرگذار) است تا به وضعيت مطلوب برسد. يعنی چگونه می‌توان بين منبع نيرو و موقعيت نياز ارتباطی برقرار كرد كه منبع نيرو اثرگذار شود و خلأ موجود در وضعيت نياز را برطرف كند. «فهم كاربردی» و «حل مسأله» در حقيقت همین مرحله سوم است. دو مرحله قبل فقط زمینه ساز هستند. كسی كه می‌داند چگونه از امكانات استفاده كند تا نياز خود را برطرف كند دارای فهم كاربردی است و مسأله را حل كرده است. منطقييّن حركت‌های سه‌گانه : شناخت مشكل، جستجوی عنصری كه نياز را برطرف می‌كند، برقراری ارتباط بين عنصر مطلوب و مشكل موجود، را «تفكر» می‌خوانند. «تفكر» دامنه وسيعی است كه تمام لايه از سطوح فهم و ادراك را در بر می‌گيرد. از اين مرحله، تمام تلاش بر تفسير «فرآيند تفكر» متمركز می‌شود. انسان‌ها علم می‌آموزند تا بتوانند درست و كامل فكر كنند و فكر می‌كنند تا بتوانند محدوديت‌‌های خود را برطرف كنند و به سوی كمال حركت نمايند. فهم تحلیلی = کشف اجزاء و عناصر درونی و بیرونی مؤثر بر موضوع، و کشف تمام روابط ممکن و احتمالی بین آنها و کشف رابطه بهینه. برای دست‌يابی به فهم تحليلی، نياز به نگرش كلان[2] و نظام‌واره (شبكه‌ای يا سيستماتيك) نسبت به موضوعات است. هر پدیده‌ای و یا هر متنی، سيستم و شبكه‌ای ‌است كه مؤلف طراحی و مدل‌سازی كرده است. مفهومی كه در عناوين و جملات و كلمات و تصاوير بكار رفته است عناصر درونی اين سيستم هستند؛ نوع مخاطب و سطح آنها و زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، زبانی و سياسی كه با آنها روبرو بوده‌اند، عناصر بيرونی سيستم هستند.[3] بدون نگرش شبكه‌ای ‌نمی‌توان علم را برای زندگی به كار برد و به مقصود رسيد. الگوی دست‌يابی به نگرش شبكه‌ای و فهم تحليلی دو مرحله دارد: تجزيه و شناخت عناصر شبكه (شناخت موضوع، نياز و امكانات موجود) تركيب و طراحی شبكه (برقراری ارتباط لازم بين عناصر انتخاب شده) “تجزيه و شناخت عناصر شبكه” خود، دارای سه مرحله است: ۱. تعريف وضعيت موجود (تعريف متغير نياز): چه نيازی سبب شده است كه فكر به كار افتد[4] و در‌صدد چاره برآيد؟ ‌آيا اين نياز يك نياز بسيط است يا اين­كه خود از چند عنصر تشكيل شده است؟ اين نياز چقدر مهم است؟ (ضريب اهمیت نياز) اگر مشكل حل نشود و نياز برطرف نشود، چه تبعاتی خواهد داشت؟ آيا اين نياز يك نياز واقعی است يا يك نياز كاذب و ساختگی است؟ تعيين نيازهای سلبی (آنچه نمی‌خواهيم و نياز داريم كه نشود كدامند؟) ۲. تعريف اهداف (تعريف وضعيت مطلوب):
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > سطوح فهم و ادراک دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی سطوح فهم و ادراک 30 دقیقه خواندن 146 سطوح فهم و ادراک سطوح فهم و ادراک دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مساله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث مراحل پیدایش سطوح فهم‌ و ادراک روش دست‌يابی به سطوح فهم و ادراک نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث سطوح فهم و ادراک مسأله بحث «فهم و ادراک» چیست؟ چگونه حاصل می‌شود؟ و چگونه عمق پیدا می‌کند؟ (اسلاید سطوح فهم و ادراک) پیش فرض ها این بحث در پارادایم شبکه‌ای صورت می‌پذیرد و بر اساس مبنای معرفت‌شناسانه آن، واقعیت ناوابسته به اراده انسان وجود دارد و قابل کشف است و کشف آن نیاز به ضوابط علمی دارد (علم = کشف روشمند واقعیت) بر اساس مبنای هستی‌شناسانه پارادایم شبکه‌ای، پدیده‌ها بسیط و ساده نیستند بلکه پیچیده و دارای ابعاد، سطوح، لایه‌ها، مراتب، زوایا و حالات مختلف هستند که ایستا نیز نبوده و در حال تغییر هستند ولی این تغییر، نامحدود نیست و دارای محدوده، ساختار و قوانین ثابت است. (رئالیسم شبکه‌ای) فرضیه بحث ۱. «فهم»، کشف رابطه‌هاست (دلالت تصدیقی). ۲. «فهم»، دارای سطوح پنج‌گانه‌ی: فهم اولیه،‌ فهم کاربردی، فهم تحلیلی، فهم استدلالی و نقادانه، و فهم خلاق است. ۳. تعمیق فهم، تابعی از کشف جدید در عناصر، اجزاء، سطوح،‌ لایه‌ها، ‌ابعاد، مراحل و روابط بین آنها و روابط بین عناصر بیرونی مؤثر بر موضوع است. تبیین بحث دهخدا در كتاب لغت خود در ماده “فهم” چنين آورده است: دانستن، به دل دريافتن، تصور معنی از لفظ. در لسان‌العرب در ماده “فهم” اين چنين آمده است: «الفهم، معرفتك الشيء بالقلب» (فهم، دريافت درونی از موضوعات است). در كتاب معجم فروق اللغات، در فرق علم و فهم آمده است: «الفهم، ادراك دقيق خَفِيّ» (فهم، علم به لايه‌های درونی اشياء است). انسان دو گونه اطلاعات را در خود می‌يابد: اطلاعات تصويری، اطلاعات مفهومی‌. اطلاعات تصويری (يا دانش تصويری) حاصل عملكرد آيينه‌ای ذهن است. چيزی را می‌بينيم و تصوير آن در ذهن نقش می‌بندد. اين‌گونه از اطلاعات، فقط زمینه‌ساز برای فعاليت‌های ديگر ذهنی هستند و به تنهايی كاربردی ندارند. اطلاعات مفهومی (يا دانشِ مفهومی‌) حاصل فعاليت ذهن بر دانش‌های تصويری يا دانش‌های مفهومی ‌قبلی است. اصول فعاليت‌ها و عملكرد‌های ذهن، پس از ثبت اوليّه موضوع عبارتند از: ۱. مقايسه (دو تصوير يا دو مفهوم با هم مقايسه می‌شوند و نتيجه گرفته می‌شود كه اين دو با هم مشابه يا مغاير هستند و نقاط تشابه و يا تغاير آنها مشخص می‌شود.) ۲. تجزيه (يك تصوير يا يك مفهوم به اجزاء تشكيل دهنده‌اش تجزيه می‌شود و هر جزء آن تصوير يا مفهوم جديدی را ايجاد می‌كند.) ۳. تركيب (چند تصوير يا مفهوم در كنار يكديگر قرار می‌گيرند و با تكمیل يكديگر، تصوير يا مفهومی ‌جديد را ايجاد می‌كنند.) ۴. انتزاع (يك تصوير يا مفهوم از ارتباطاتی كه با ديگر موضوعات دارد جدا می‌شود و از زاويه ديد جديد و با جايگاه جديدی مورد نظر قرار می‌گيرد.) مثلاً وقتی حكم كلّی صادر می‌كنيم كه هر انسانی قدرت تفكّر دارد، ارتباط تصوير ذهنی انسان را از عالم مادّی جدا كرده و هر گونه مشخصات مادی را از آن سلب نموده‌ايم كه در نتيجه مشتركات صورت‌ها به ‌دست می‌آيد امّا نه در قالب يك تصوير بلكه در قالب يك مفهوم جديد؛ ارتقاء و تعالی از تصاوير به مفاهيم، از محسوس به معقول، از جزءنگری به كل­نگری). تمام فعاليت‌های فوق در حقيقت يك عملكرد بيشتر نيستند: كشف رابطه‌ها. ذهن با مقايسه شروع می‌كند و به ‌دنبال دست‌يابی به رابطه‌ها است (نقاط اشتراك و نقاط اختلاف)، تجزيه می‌كند تا سرچشمه رابطه‌ها، تعداد و نوع آنها را به ‌دست آورد، با كشف يك سری از رابطه‌ها به سوی تركيب و تجريد می‌رود تا تصاوير يا مفاهيم مورد نياز خود را توليد كند. “فهم” كشف روابط بين اجزاء و رابطه هر جزء با كل و رابطه هر كل با ديگر كل‌ها است. (رابطه بين دو چيز يعنی: كمیت و كيفيت اثرگذاری و اثرپذيری بين آن دو) به زبان هستی‌شناسانه، «فهم»، اتحاد روحی با لايه‌ و مرتبه‌ای از طيف وجودی يك شيء است.[1] براساس هویت فهم، سطوح فهم و ادراك تابع میزان كشف ارتباطاتِ موضوع با كل هستی است (شبکه هستی). مراحل پیدایش سطوح فهم‌ و ادراک
[6]. اين‌گونه موارد در هر فضايی به ‌حسب مقتضيات آن فضا تفسير می‌شوند. مثلا در حوزه گزاره­ های دين كه قصد فهم گزاره توليد شده وجود دارد نَه توليدِ يك گزاره، تغييرات به ‌معنی دست‌يابی به جايگزين‌هايی است كه خودِ دين، برای گزاره مورد نظرپيش‌بينی و ارائه كرده است. [7] . يعنی چه نوع عناصری با چه نوع ارتباطی می‌توانند (يا در سيستم ارائه شده است كه) وضعيت موجود را به وضعيت مطلوب برسانند؟ [8]. تسلّط بر قالب‌های منطقی و برگرداندن جملات روزمره به اين قالب‌ها و شناخت قالب‌های مُنتِج (رساننده به حقايق) و قالب‌های غيرمُنتِج و مْغالطه‌ای، از سرمايه‌های اصلی برای فهم استدلالی و نقادانه است. در سطح فهم استدلالی و نقادانه ما همیشه پس از تجزيه مفاهيم و رابطه‌ها، نيازمند مقايسه هستيم، مقايسه با قوانين و معادلات كلّی در خلقت. [10] . سيستمِ خود كنترل و خود ترمیم [11]. بسياری از نظريات علمی‌، ايده‌ آرمان شهرها، لوايح فرامليّتی و مهندسی‌های اجتماعی زاييده افكاری بوده‌اند كه در اين عمق از خلاقيت نظريه‌پردازی كرده‌اند. آنها به دنبال هماهنگ كردن خود با وضعيت موجود نيستند. آنها به دنبال تغيير وضعيت موجود و هماهنگ كردن آن با آرمان‌های خود هستند. مراكز آموزش نخبگان، بنياد‌های علمی ‌و تحقيقاتی، مراكز مطالعات استراتژيك و راهبردی چنين اهدافی را دنبال می‌كنند. برنامه‌ريزی‌های پنجاه ساله و صد ساله به قصد توليد آينده‌ای مطابق با سليقه و افكار برنامه‌ريزان انجام می‌شود. اين‌گونه نگرش‌های خلاق، جامع و كلان با برنامه ريزی‌های دراز مدت مؤثرترين سلاح برای از بين بردن موانعی است كه در برابر تحقق ايده‌‌آل‌ها و آرزوها وجود دارد. متأسفانه همیشه و همه جا صحبت از روزآمد بودن و تطبيق با شرايط زمان و مكان است، امروزی بودن يك ارزش به حساب می‌آيد درحالی ‌كه نمی‌دانيم اين شرايط زمانی و مكانی و ارزش‌ها و موقعيت‌های امروزی، نتيجه برنامه‌های دراز مدت ديگرانی بوده است كه می‌خواهند دنيا را آن­ طور كه خود دوست دارند بسازند. [12]. در فضای فهم دين، به‌جای تعبيرِ “تدوين”، از تعبيرِ “كشف” بايد استفاده شود. برچسب فهم و مدل‌سازی تدریس فهم فهم و ادراک فهم دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی عبودیت دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی رصد اطلاعات
‌تعيين هدف كلّی و اساسی و ضريب اهمیت آن (اگر حاصل نشود چه تبعاتی دارد؟ ) ‌تعيين اهداف میانی (اهدافی كه بين وضعيت موجود و مطلوب قرار دارند و برای رسيدن به هدف نهايی زمینه ­سازی می‌كنند) ‌تعيين زمینه اوليه (شرايط اوليه برای شروع حركت به سوی اهداف فوق) ‌تعيين اجزاء درونی اهداف (تعريف متغيرهای درونی) ‌تعيين كمیت و كيفيت عناصر فوق (از هر كدام چقدر و با چه كيفيتی؟ يعنی عناصر فوق به‌ صورت قابل اندازه‌گيری تعريف شوند) ‌تعيين ضريب اهمیت هر يك از عناصر فوق تفكيك بين حداقل لازم (مقداری از هدف كه به هيچ وجه قابل صرف نظر نيست و بايد حاصل شود) و حداكثر مطلوب ‌تعيين اهداف منفی (آنچه نمی‌خواهيم و نبايد بشود) ۳. تعريف ارتباطات (تعريف عناصر مرتبط با وضعيت موجود و اهداف مطلوب)[5]: چه چيزهايی سبب پيدايش نياز و مشكل شده‌اند؟ ضريب تأثير هر كدام در پديد آمدن مشكل چقدر است؟ (تشخيص سرچشمه‌ها) چه مسائلی در اثر اين مشكل به‌ وجود آمده‌اند؟ اين مشكل، چه آثاری را ايجاد كرده است؟ بر چه نقاطی تأثير گذاشته است؟ (تشخيص آثار و نتايج) چه عناصری می‌توانند مفيد باشند؟ ضريب مفيد بودن هريك چقدر است؟ (تشخيص امكانات) چه عناصری می‌توانند مضر باشند و برای رسيدن به اهداف مانع ايجاد كنند؟ ضريب مانعيت هر يك چقدر است؟ (تشخيص موانع) بررسی فعل و انفعال هر يك از متغيرها با يكديگر: يعنی كليه ارتباطات محتملِ عناصر درونی با هم، عناصر بيرونی با هم، عناصر درونی و بيرونی نسبت به يكديگر فهرست شود. و كمیت و كيفيت اثرگذاری آنها بر يكديگر مشخص شود. (تشخيص ارتباطات) قوانين خلقت كه سرمنشأ تك­ تك اين ارتباطات هستند مشخص شده، فعل و انفعال اين قوانين با يكديگر تعريف شود. (تشخيص معادلات و قوانين حاكم بر ارتباطات) چه تغييراتی در اين ارتباطات می‌توان ايجاد كرد؟ (بهبود امكانات)[6] ‌چه ارتباطات جديدی را می‌توان ايجاد كرد؟ (توسعه امكانات) ‌ايجاد تغيير عناصر و ارتباط آنها يا ايجاد عناصر و ارتباطات جديد چه آثار مثبت و منفی می‌تواند داشته باشد؟ (بررسی هزينه تغيير) تركيب و طراحی سيستم نيز دارای دو مرحله است: ۱. تعيين تمام احتمالات ممكن برای حل مشكل (مدل سازی اوليه[7]) تعيين حداقل عناصر و ارتباطات لازم كه نمی‌توان از آنها صرف نظر كرد (شاخص پايه) ‌تعيين عناصر و ارتباطاتی كه بايد حذف شوند (موانع) ‌پاسخ به سوالاتِ: چه چيز، توسط چه كسی، تحت چه شرايطی، در چه مكان و زمانی و چگونه بايد انجام شود تا نياز برطرف شود و هدف حاصل شود؟ ۲. مدلسازی (تعيين تركيب عناصر و نوع ارتباط آنها برای رسيدن به مطلوب) بررسی هزينه‌ هريك از راه­حل‌ها ‌رعايت اصل بيشترين تأثير بوسيله كمترين هزينه و زحمت ‌انتخاب بهترين راه حل و راه‌حل‌های جايگزين احتمالی ‌تدوين الگوی اجراء و اقدام به ‌صورت زير: تعيين نقطه شروع زمینه لازم برای شروع محرك لازم برای شروع انجام دهنده كار و شرايط آن كيفيت و كمیت كار مراحل كار نتايج مورد انتظار در هر مرحله نقاط توقّف و شرايط آن محرّك مجدّد شرايط اتمام كار نقطه پايان بازنگری و ارزيابی اصلاح نقاط ضعف، تقويت نقاط قوّت ايجاد زمینه لازم برای انجام حركت‌های جديد روش تفكّر شبكه‌ای (سيستمی) ‌را می‌توان در چند دستورالعملِ زير خلاصه كرد: مشكل و نياز را پيدا كن. هدف خود را مشخص كن و اهمیت آن را تعيين كن. هر چيزی كه احتمال دارد با اين هدف ارتباط داشته باشد شناسايی كن. كمیت و كيفيت ارتباطات فوق را مشخص كن. مجموعه ارتباطات را با هم ارزيابی كن. بهترين راه را برای ارتباط بين امكانات و نيازها انتخاب كن. راه­ حل را اجراء كن. نتايج را ارزيابی كن. نقاط ضعف را برطرف نما و دوباره آن ‌را اجراء كن. روش تفكّر شبكه‌ای ‌و عملكرد نظام‌واره كه محصول ديد كلان و جامع نسبت به موضوعات است سكوی يك جهش علمی ‌و عملی به سوی حقايق هستی است. روش دست‌يابی به فهم استدلالی و نقادانه: هر فهم و برداشتی از متن، ‌يك انتخاب است؛ انسان در هر انتخابی با گزينه‌های متعدد روبرو است كه از بين آنها بايد مواردی را ترجيح دهد. هر انتخابی يك ترجيح است و هر ترجيحی نياز به مرجح دارد. ما در هر تصمیم و انتخاب با سؤالات زير روبرو هستيم: چرا اين مورد را انتخاب كرديد؟ به چه دليل اين­گونه تصمیم گرفتيد؟ آيا راه ديگر و انتخاب ديگری وجود نداشت؟ آيا برداشت ديگری بهتر نبود؟ آيا فكر می‌كنيد برداشت خوبی داشته‌ايد؟
برای تعمیق فهم و گسترش زاویه دید، باید مراحل فهم تحلیلی و استدلالی و خلاقانه طی شود. حداقل سطح فهم و ادراکی که نافع است، سطح فهم کاربردی است لذا تعریف فرآیندهای آموزشی براساس فهم اولیه نادرست است و حداقل باید علم‌آموز به سطح فهم ادراکی برسد. مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث منطق فهم، روش تدریس، الگوریتم فهم، اجتهاد، سطوح فهم و ادراک، خلاقیت و مدل‌سازی پی نوشت ها: [1]. توضيحِ اين جمله نيازمند يك مقدمه هستی شناسانه و يك مقدمه انسان‌شناسانه است: مقدمه يك: كل هستی از يك طيف پيوسته وجودی تشكيل شده است كه هر لايه آن تنازل لايه مافوق است، درست مانند تشعشعات نورانی كه از يك منبع نور ساطع می‌شوند. هر لايه بر اساس شدت وجود و نور خود، منشأ بروز و ظهور موجوداتی می‌شود. هستی، مخروطی است كه از يك وجود بسيط و با شدت بينهايت آغاز می‌شود و با محدود شدن و تركيب پيدا كردن، تضعيف می‌گردد و كثرت می‌يابد. هر لايه وجودی تجلّی و ظهور لايه مافوق خود است. از هر لايه وجودی، عالَمی ‌خاص انتزاع می‌شود كه دارای آثار و خصوصيات منحصر به فرد خود است. مقدمه دو: روح انسان، جلوه يكی از لايه‌های عالم وجود است. شدت وجودی آن به اندازه‌ای است كه محدود به زمان و مكان نيست، محدود به صورت و شكل نيست و با وجود وابستگی به بدن و ماده، با موطن و لايه اصلی وجودی خود مرتبط است و می‌تواند با منشأ تنازل و تجلّی اشياء و موجودات مادی اتّحاد وجودی برقرار كند (قدرت ادراك كليات را دارد). روح می‌تواند موجودات لايه‌های زيرين خود را خلق كند و علت برای پيدايش آنها بشود (قدرت اراده و خلق كردن دارد). برآيند مقدمه يك و دو، نتايج زير را به ‌دست می‌دهد: “ذهن” جلوه توانايی روح برای اتحاد با لايه مافوق مادی وجود اشياء است. ذهن، نمود و تجلّی‌ای از روح است، مرتبه‌ای نازل از روح است. آنچه به عنوان “ذهن” شناخته می‌شود اسمی ‌است برای دو لايه از طيف وجودی روح: خيال و عقل. در لايه خيال، شدت وجودی به اندازه‌ای است كه محدود به زمان و مكان نيست امّا محدود به شكل و صورت است، قدرت دريافت، تغيير و تبديل صور را دارد (می‌تواند ثبت كند، تجزيه كند، مقايسه كند، تركيب كند و صور جديد ايجاد نمايد). و در لايه عقل، شدت وجودی برابر با شدت وجودی خود روح است. اين نمود از روح، قدرت روح برای اتحاد با موجودات كلّی و سرچشمه‌های پيدايش مخلوقات است. اين لايه از روح می‌تواند از زمینه‌ای كه توسط مقايسه و تحليل صور خيالی به وجود آمده است استفاده كند و با منشأ وجودی اين صور اتحاد وجودی برقرار كند (انتزاع كليات و توليد معقولات). “حصول در ذهن” عبارت است از: اتحاد وجودی روح با لايه‌های دوگانه فوق از طيف وجودی اشياء، كه اگر با لايه خيال ارتباط برقرار كند تصوّرات توليد می‌شوند و اگر با لايه عقلانی ارتباط برقرار كند تصديقات توليد می‌شوند. اتحاد روح با وجود شيء، علم حضوری است و تمايل روح برای نزديك كردن اين احساس به محدوديت‌های عالم ماده كه با آنها مانوس شده است، سبب تنازل و ارتباط با لايه‌ای ضعيف‌‌تر از طيف وجودی شيء می‌شود كه علم حصولی را به وجود می‌آورد. “مطابقت محتوای ذهن با خارج از ذهن” يعنی يك فكر وقتی حقيقت دارد كه محتوای ذهن، تجلی يك موجود خارجی باشد. (تعالی يافته يك موجود مادی يا تنازل يافته يك موجود مجرّد) “علم”، اتحاد روح با لايه‌‌های فوقانی وجودِ اشياء در سلسله مراتب هستی است. به هر مقداری كه روح بتواند به لايه‌های برتر و متعالی‌تر دست يابد به سرچشمه و منشأ وجودی اشياء نزديك‌ترمی‌شود و علم گسترده‌تر و عمیق‌تری پيدا می‌كند. تلاش انسان‌ها در علم آموزی، تلاش برای ارتباط روح با طيف‌هايی از وجود است كه از جهت شدت وجودی به حدّی رسيده‌اند كه تجلی و نمود عينی نيز دارند و با دست‌يابی به آنها می‌توان نيازها و مشكلات زندگی مادی و معنوی را برطرف كرد و روح را به گستره بينهايت وجود خداوند متصل نمود. جهت اطلاع بيشتر می‌توانيد به منابع زير مراجعه فرماييد:
كوتاه‌ترين مسير برای كشف نقاط ضعف و قوت يك انديشه يا رفتار، مقايسه آن با انديشه‌ها و رفتارهای مشابه است. در بررسی‌های تطبيقی، به سرعت می‌توان موارد اختلاف را تشخيص داد و به دنبال علت اختلاف گشت. اگر هر متن با متن مشابه از مؤلفی ديگر مقايسه شود می‌توان به راحتی به نقاط ضعف و قوت متون پی برد. روش دست‌يابی به فهم خلاق: برای دست‌يابی به فهم خلاق، كه آينده‌ساز و پيش‌بينی كننده است، نياز به تعمیم، عبور از مصاديق وكشف ملاك‌هاست. رشد و كمال، استفاده از تجربيات گذشته برای ساختن آينده است؛ يك حركتِ آگاهانه به سوی توليدِ زندگی مطلوب. اغلب مردم در جريان زندگی روزمره‌ای كه خود آن را نساخته‌اند، غرق شده‌اند. جامعه و عموم مردم به سمت و سوی رفع نيازهای اوليّه مادّی حركت می‌كنند. كليه فعاليت‌های انسانی در اين چرخه گرفتار شده، زمینه توجّه به نيازهای ديگر و حقايق برتر باقی نمی‌ماند. تفكر خلاق و فهم شهودی، ابزار جهش به سوی حقايق نهفته در عالم خلقت است؛ معادلات و قوانينی كه در ماوراء ديد قرار دارند، امّا همان قدر حقيقی هستند كه زمینی كه روی آن قدم می‌گذاريم حقيقی است. تفكر خلاق دارای دو مرحله است: ۱. پيش‌بينی آينده و پيشگيری از موارد نامطلوب ۲. طراحی آينده و ايجاد زمینه برای دست‌يابی به ايده‌آل‌ها پيش­بينی آينده و پيشگيری از نامطلوب‌ها: حل مشكلاتِ فعلی اذهان را به خود مشغول ساخته است امّا برخی افكار و نظريات كه می‌دانند به همان دليلی كه اين مشكل در اين مقطع به ‌وجود آمد، می‌تواند در آينده دوباره به وجود بيايد، فكر و نظر خود را به ‌گونه‌ايی طراحی می‌كنند كه افق ديد به وضعيت فعلی محدود نشود و برای شكل دادن به آينده نيز مدل‌سازی می‌كنند (توجّه به تجربيات گذشته + مطالبات آينده). دست‌يابی به معادلات موجود در هستی (مادی و معنوی، فردی و جمعی) زمینه‌ساز موفقيت انسان در زندگی است. با استفاده از اين معادلات كه قواعد كلّی هستند می‌توان مصاديق و جريانات بعدی را تشخيص داد. سيستم و مدلی كه بتواند موقعيت‌های آتی را پيش‌بينی كند و عملكرد خود را تنظيم كند[10] تا مبتلا به بحران نشود و رشد خود را ادامه دهد، زاييده يك تفكّر خلاق است.[11] تفكر خلاق پاسخگوی سؤالات زير است: چه موقعيتی در آينده به ‌وجود خواهد آمد؟ در آينده چه نيازی وجود خواهد داشت؟ چگونه اين نياز را می‌توان برطرف كرد؟ چگونه می‌توان به سوی مراحل بعدی حركت كرد؟ طراحی آينده و تغيير دادن موقعيت‌ها برای دست‌يابی به ايده‌آل‌ها: در اين قسمت، فكر و نظريّه توليد شده به‌ دنبال پيش‌بينی آينده و هماهنگ شدن با عوامل آن نيست، بلكه به‌ دنبال ساختن آينده و ايجاد عوامل مطلوب و مورد نظر خود است. و از آنجايی كه آينده مورد نظر بايد يك واقعيت اجرائی باشد و نه يك توهّم و خيال، ملاحظه وضعيت موجود و عناصر سازنده آن ضرورت دارد تا با ايجاد تغيير در اين عناصر و با توليد عناصر جديد بتوان وضعيت ايده‌آل را فراهم ساخت. مراحل زير حداقل كاری است كه در يك تفكّر خلاق سازنده انجام می‌شود: تدوين [12] اهداف آرمانی (با ملاحظه كل بشريت در تمام ابعاد، در تمام مناطق جهان و در طول چندين نسل) مقايسه وضعيت موجود با وضعيت مطلوب استخراج عناصر مفيد و عناصر مُضر برای تحقق وضعيت مطلوب تعيين يا توليد عناصر لازم و غير موجود در وضعيت فعلی تعيين نهايی آنچه بايد تغيير يابد و آنچه بايد جايگزين شود سيستم سازی برای فعال كردن عناصر فوق (با ملاحظه تدريج لازم در محور زمان و مكان) به نظر شما تدوين اهداف آرمانی، نياز به چه حجمی از اطلاعات و چه عمقی از آگاهی دارد؟ اشراف بر انسان، جهان، جامعه، تاريخ و زمان از عهده چه كسی برمی‌آيد؟ بياييد آرمان‌ها را از خدا بگيريم و راهبردهای رسيدن به آنها را از پيام‌آوران او بخواهيم و با فهم خلاق به دنبال تشخيص راهبردهای تغيير وضعيت موجود و خلق شرايط زمانی و مكانی مطلوب باشيم و خود را در دام هماهنگی با شرايط زمانی و مكانی كه ديگران با تفكرات نفسانی خود برای ما ساخته‌اند نيندازيم. می‌گويند: جهانی فكر كن، همگانی بينديش، منطقه‌ای و فردی نباش. بگوييم: هفت آسمانی فكر كن، فقط اين جهانی نباش؛ ابدی بينديش، محدود به زمان نباش؛ تمام لايه‌های وجود انسان را ببين، فقط جسمانی نباش؛ تمام مخلوقات را ببين، فقط انسان را در نظر نگير. می‌گويند: بياموز تا بر طبيعت مسلط شوی. بگوييم: بياموز تا با همراهی طبيعت به حقيقت متصل شوی. نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث عمیق شدن فهم و ادراک تابعی از میزان کشف اجزاء و روابط جدید در موضوع است.
“اصول فلسفه و روش رئاليسم”، علامه طباطبايي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه قم؛ “شناخت‌شناسی در قرآن”، آيه‌الله جوادی ‌آملی، انتشارات مركز مديريت حوزه قم،۱۳۷۰؛ “آموزش فلسفه”، آيه‌الله‌ مصباح ‌يزدی، شركت چاپ ‌و نشرسازمان ‌تبليغات، ۱۳۷۷؛ “قواعد كلی فلسفی در فلسفه اسلامی” ، غلامحسين ابراهيمی دينانی، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی ۱۳۷۲؛ “نهايه‌الحكمه”، علامه‌ طباطبايی، نشر جامعه ،۱۳۸۰؛ الحكمة ‌المتعالية ‌فی الاسفار‌ العقلية الاربعة”، صدرالدين محمد شيرازی (ملاصدرا)، داراحياء ‌التراث ‌العربي، بحث‌های وجود ذهني، علم و عالم و معلوم، كتاب النفس؛ “علم حضوري” و “معقول ثاني”، محمد فنايی اشكوری، موسسه آموزشی ‌پژوهشی امام ‌خمینی، ۱۳۷۵؛ “تحريرتمهيدالقواعد”، آية‌الله جوادی ‌آملی، انتشارات الزهراء، ۱۳۷۳؛ “علم و عالم و معلوم”، عزيزالله فياض صابری، انتشارات عروج انديشه،۱۳۸۰. [2]. توضيح معنی “نگرش” و “نگرش كلان”: اشياء مادی به ‌واسطه عناصر زمان، مكان، كمیت، كيفيت، اثرگذاری و اثرپذيری (نوع رابطه با ديگر اشياء) در محدوديت قرار دارند. ذهن انسان قدرت دارد اشياء را برش بزند و لايه‌لايه كند و ابعاد آن را از هم جدا كند و هر يك را مستقل نگاه كند. ذهن می‌تواند فقط بُعد مكانی شیء را نگاه كند و از اين زاويه به بررسی آن بپردازد يا فقط جنبه كمیتی آنرا نگاه كند و از اين حيث به مطالعه آن بپردازد. كلماتِ: زاويه ديد، جهت، حيث، بُعد، لايه، جنبه و مانند اينها همگی دلالت بر قابليت ذهن در ايجاد نگرش‌های خاص نسبت به موضوعات دارند. از سوی ديگر ذهن انسان به ‌واسطه انس با ماده و محدوديت‌‌های مادي، جزئی نگر است. يعنی در ديد اوليه فقط متوجّه برخی از ابعاد و جنبه‌ها می‌شود و برای دست‌يابی به يك ديد كامل بايد چندين بار از جوانب و زاويه‌های مختلف شیء را بررسی كند سپس تصاوير به ‌دست آمده در هر يك از بررسی‌ها را كنار هم بگذارد تا بتواند يك ديد كلّی و جامع از موضوع به ‌دست آورد. بنابراين می‌توان گفت كه نگرش‌های انسان دوگونه است: نگرش خُرد و نگرش كلان. نگرش‌های خُرد فقط به اجزاء و خصوصيات آنها می‌پردازند و توجّهی به ارتباط اجزاء با يكديگر و جايگاه آنها در مجموعه اصلی ندارند (ديد درونی). نگرش‌های كلان به ارتباطات اجزاء و مجموعه‌ای كه اين اجزاء ايجاد كننده آن هستند می‌پردازد (ديد بيرونی). خود را در موقعيتی فرض كنيد كه طاقه پارچه‌ای را می‌بينيد. يك وقت است به جنس آن نگاه می‌كنيد، رنگ آن را بررسی می‌كنيد، عرض آن را می‌پرسيد و يك وقت به طرح لباسی كه از اين پارچه می‌توان درآورد فكر می‌كنيد. تمام بررسی‌های جزئی ما برای رسيدن به يك كلّ است. اگر در جزئيات بمانيم و فقط خود را سرگرم بررسی جزئيات كنيم، در حقيقت مانند اين است كه بهترين پارچه‌ها را بخريم و انبار كنيم و با وجود نياز به لباس آنها را ندوزيم نپوشيم. نگرش يعنی جهت توجّه به ابعاد وجودی يك شیء. اگر اين توجّه به برخی از ابعاد باشد، نگرش جزئی است و اگر به تمام ابعاد باشد نگرش كُلی است. ما در زندگی به هر دو گونه از نگرش نيازمنديم ولی نگرش‌های جزئی همیشه مقدمه‌چين و زمینه ساز برای نگرش‌های كلّی هستند. بدون يك ديد كلان و محيط بر موضوع، تلاش‌های انسان برای رسيدن به حقيقت ناكام می‌ماند. كشف نگرش كلانی كه جزئيات موضوع برای ايجاد آن با يكديگر مرتبط شده‌اند از ضروريات فهم موضوع است. [3]. شايد بتوان از مجموعه اين عناصر به “سياق” تعبير كرد. سياق در لغت، اسلوب كلام و طرز جمله‌بندی است (ر.ك. به فرهنگ معين) و در اصطلاح، عوامل لفظی و غيرلفظی است كه به كلمات و جملات و گفتارها، جهت معنايی اعمال می‌كند. سياق، جهت‌دهنده به معانی و مفاهيم است. كلماتِ هم‌نشين در زنجيره كلام، همسايه‌های خود را انتخاب می‌كنند و از آنها تأثير نيز می‌پذيرند و در مجموع، برآيندی را تشكيل می‌دهند كه دارای جهت ثالثی است. قرينه‌ها نيز جهت‌دهنده به معانی و مفاهيم هستند. “قرينه”، يعنی مفهومی كه با مفهوم اصلی، همراه می‌شود و در معنايی كه از مفهومِ اصلی به ‌ذهن تبادر می‌كند، تاثير می‌گذارد و جهت آن را به ‌سويی ديگر می‌برد. (جهت اطلاع بيشتر از لغت و اصطلاح و كاركردهای “سياق” به كتاب “روش‌شناسی تفسير قرآن”، علی‌اكبر بابايی و غلامعلی عزيزی‌كيا و مجتبی روحانی ‌راد، تحت نظر محمود رجبی، انتشارات سمت، ۱۳۷۹، فصل دوم، قاعده چهارم مراجعه فرماييد.) [4] . اين‌گونه تعابير در فضای متنِ دينی كه از علم بي‌نهايت سرچشمه گرفته است بايد به تعابير متناسبی مانندِ “چه نيازی سبب شده است كه بشر مورد خطابِ گزاره مورد نظر قرار گيرد؟” تبديل شوند. [5]. تعريف متغيّرهای بيرونی + ارتباط آنها با متغيّرهای درونی
قضاوت‌ها و ارزيابی‌های ما يك تصمیم است. وقتی درباره چيزی به قضاوتی می‌رسيم و اظهار نظر می‌كنيم يعنی راجع به درست يا غلط بودن آن يا برقرار كردن ارتباط با آن به يك تصمیم و انتخاب رسيده‌ايم. ما دو مرحله را در پيش داريم و بايد دو چيز را ثابت كنيم: صحّت تصمیم (يعنی روش صحيحی را در تصمیم گيری اتخاذ كرده‌ايم و تصمیم ما با حقايق هماهنگ است) بهينه بودن تصمیم (تصمیم ما بهترين انتخاب از بين انتخاب‌های ممكن بوده است و دارای مفيدترين آثار است) مرحله اول : اثبات يا نقد درست بودن يك تصمیم اين مرحله با عناصر و اجزاء درونی مدلی كه بر اساس آن تصمیم سازی شده است سر و كار دارد. مشكلات و نقدهايی كه در اين مرحله احتمال دارد به وجود بيايد عبارتند از: اشتباه در تشخيص اجزاء و عناصر مؤثر در سيستم، اشتباه در تشخيص ضريب اهمیت اين عناصر، اشتباه در تشخيص نوع رابطه بين عناصر. وقتی كسی به صحت تصمیم ما اعتراض می‌كند، عكس العمل منطقی، اين است كه روندی را كه در مرحله تحليل و تركيب طی كرده‌ايم، بازگو كنيم و انسجام مدلِ تصمیم‌سازِ خود را توضيح دهيم؛ و عكس ­العمل منطقی فرد مقابل اين است كه در يكی از سه محور فوق، اشتباه ما را نشان بدهد. در هر دو حالت كاری كه بايد انجام شود به صورت زير است: تجزيه “تصمیم” به عناصر تشكيل دهنده آن + ارتباطات بين عناصر توصيف هر عنصر و هر رابطه با يك جمله گويا و شفّاف (دارای موضوع و محمول و نسبت بين آن دو) ارزيابی تك‌تك جملات و ارزيابی ارتباط بين جملات (يعنی آيا بين موضوع و محمول در هر يك از جملات رابطه ادعا شده برقرار است يا نه؟) تركيب جملات ارزيابی شده با يكديگر و رسيدن به مدلی كه تصمیم بر اساس آن گرفته شده است. فعاليت اصلی در محور سوم انجام می‌يابد و محورهای ديگر، زمینه‌ساز يا نتيجه‌گير هستند. آنچه در اين قسمت بايد انجام ‌شود، مقايسه رابطه بين موضوع و محمول با معادلات ثابت و كلّی خلقت است، معادلاتی كه از آنها تعبير به بديهيات می‌شود (بديهيات اوليه و ثانويه) + مقايسه با قرائن موجود در جوانب مختلف داخلی و خارجی موضوع و محمول.[8] محقق بايد بتواند موارد زير را تشخيص دهد و گزاره‌های بيان شده در يك گفتار يا نظريّه را به صورت زير تحليل كند (مهارتِ تحليل محتوا): جملات بيانگر نيازی كه اين گفتار يا نظريه پاسخگوی آن است. جملات بيانگر هدف مؤلف يا گوينده جملاتی كه زمینه‌ساز است. جملاتی كه بدنه مطلب است. جملات بيانگر توصيه‌ها و نتايج مؤلف در هر يك از محورهای پنجگانه فوق، سه گونه جمله می‌تواند وجود داشته باشد: ‌جملاتی كه بيانگر ادعاهای مؤلف است. ‌جملاتی كه بيانگر استدلال‌‌های مؤلف است. ‌جملاتی كه بيانگر نقدها و ارزيابی‌های مؤلف است. محقق بايد نقشه مطلب را با توجّه به محورهای فوق، تدوين كند و در هر نقطه، جمله يا جملات مربوط به آن را بيابد و آنها را به صورت قالب‌های سلسله‌وار منطقی درآورد. در اين صورت است كه پيام متن را گرفته و می‌تواند از آن برای زندگی استفاده كند. كشف مفاهيمِ موجود در متن و رابطه‌ بين آنها، فهم را ايجاد می‌كند. سطوح مختلف فهم، بستگی به عمقِ تجزيه مفاهيم و كشف رابطه‌ها دارد، هر چه رابطه‌ها به بديهيات و سرچشمه‌ها و معادلات كلّی خلقت نزديك‌تر شوند، سطح فهم عمیق‌تر می‌شود و كارآيی آن در زندگی بيشتر می‌گردد.[9] مرحله دوم: اثبات يا نقد بهينه بودن تصمیم اين مرحله با عناصر و اجزاء بيرونی مدلی كه بر اساس آن تصمیم‌گيری شده است سر و كار دارد. در قسمت “تحليل و تركيب”، مراحلی را برای مدل سازی طی كرديم. مراحل نهايی در مدل سازی عبارت بودند از: تشخيص عناصر خارج از سيستم و مؤثر بر سيستم، تعيين ارتباطات بين عناصر داخلی و خارجی و رابطه آنها با هدف، تعيين كليه ارتباطات ممكن و محتمل برای رسيدن به هدف، انتخاب كوتاه­ ترين راه و مفيدترين ارتباط. مشكلات و نقدهايی كه در اين مرحله احتمال دارد به وجود بيايد عبارتند از: اشتباه در تشخيص اجزاء و عناصر مؤثر بر سيستم اشتباه در تشخيص ضريب اهمیت اين عناصر اشتباه در تشخيص نوع رابطه بين عناصر اشتباه در تشخيص تمام رابطه‌های ممكن و محتمل اشتباه در تشخيص بهترين و مناسب‌ترين رابطه كليه مراحلی كه در قسمت قبل مطرح شد در اين قسمت نيز بايد انجام شود. در اين قسمت يك مرحله ديگر نيز وجود دارد: بررسی و مطالعه تطبيقی بررسی تطبيقی يعنی مقايسه مُدل‌ها و سيستم‌هايی كه مربوط به يك موضوع مشترك هستند، ولی تصمیمات متفاوتی را توليد كرده‌اند و الگوهای مختلفی را برای رفع نياز ارائه داده‌اند و هر يك مدّعی حلّ مشكل هستند.
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > دین حداکثری دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی دین حداکثری 9 دقیقه خواندن 113 دین حداکثری دین حداکثری دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مساله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «دین حداکثری» (انتقال به مقاله منتخب + انتقال به بحث تفصیلی مبانی دین‌شناسانه) مسأله بحث قلمرو دین در توصیف و تبیین و توصیه چقدر است؟ انسان در چه عرصه‌هایی و تا چه اندازه‌ای باید تصمیمات و نظرات خود را تابع دین کند؟ پیش فرض ها فرضیه بحث قلمرو دین = تنظیم کلیه فعالیت‌های انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی او، تا برآیند آنها حرکت به ‌سوی خداوند در قلب و دل باشد. (دین حداکثری) + ورود دین در عرصه‌های زندگی بشر، ورود «راهبردی» است و نحوه عملیاتی کردن بسیاری از راهبردها را به شرایط وابسته کرده است. (دین استراتژیک) تبیین بحث دین = علم ابراز شده خداوند به بشر؛ بیان معادلات حرکت انسان در شبکه هستی برای اتصال به خداوند؛ نظام فکری، قانونی وفرهنگی‌ای که از جانب خداوند برای زندگی بشر در این دنیا به هدف عبور از دنیا ارائه شده است. دین شناسی = تلاش معرفتی موجّه برای کشف نظر خداوند در توصیف‌ها، تبیین‌ها و توصیه‌های او در جوانب مختلف هستی و زندگی. دین حداقلی = اعتقاد به اینکه مأموریت دین فقط برقراری رابطه فرد با خداوند در عبادت اوست. دین حداکثری = اعتقاد به این­که ماموریت دین تنظیم کلیه فعالیت‌های انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی اوست تا برآیند آنها حرکت به ‌سوی خداوند در قلب و دل باشد. مدیریت دین یعنی کلیه برنامه‌ها و فرآیندها در زندگی بشر باید خود را با راهبردهای دین هماهنگ نماید. دین میان‌رشته‌ای = بررسی توصیف‌ها، تبیین‌ها و توصیه‌های دین از منظر میان‌رشته‌ای (کشف نظر دین در ابعاد ترکیبی موضوعات و مسائل) نمودار رابطه حداقل‌های اخلاقی با حداقل‌ها و حداکثرهای دین و وضعیت زندگی دنیایی و آخرتی: توضیح: اگر فردی کاملا مادی باشد و هدف او بهره‌برداری حداکثری از دنیا باشد اما فقط بر اساس وجدان خود عمل کند و ندای آن را باور داشته باشد و در عمل اجرا نماید،‌ اهل نجات در آخرت خواهد بود و حداقل‌های آخرتی را خواهد داشت. و اگر فردی بخواهد بهره‌برداری حداکثری از دنیا کند و در عین حال بخواهد در فضای «دین» قرار گیرد ولی به حداقل‌های دین اکتفا کند، زندگی‌‌ای بالاتر از استاندارد زندگی متوسط خواهد داشت و بهره او نیز در آخرت متوسط خواهد بود. و اگر فردی بخواهد حداکثر بهره‌برداری از آخرت را داشته باشد و به تمام دستورات دین عمل کند، بهره او از زندگی دنیا، در حد استانداردهای زندگی متوسط خواهد بود. توضیح (از منظر درون­ دینی): از قرآن: چهار آيه زير، بيانگر قلمرو حداكثری دين هستند: ۱. وَ نَزَّلْنَا عَلَيْك الْكِتَب تِبْيَناً لِّكلّ‏ شىْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشرَى لِلْمُسلِمِينَ. [۱] ترجمه:”ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، هدايت، رحمت و بشارت برای مسلمانان است.” ۲. تَصدِيقَ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كلّ‏ شىْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ‏. [۲] ترجمه: “قرآن كتابی است كه كتاب‌های آسمانی قبلی را تاييد می كند و كتابی است كه توضيح همه چيز در آن آمده است و هدايت و رحمت برای كسانی است كه ايمان می آورند.” ۳. ما فَرَّطنَا فى الْكِتَبِ مِن شىْ‏ءٍ. [۳] ترجمه: “ما در قرآن از هيچ چيز فروگذار نكرديم.” ۴. إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ.[۴] ترجمه: “اين قرآن هدايت مى‏ كند به سوى آنچه كه استوارتر و كارآمدتر است.”[۵] تفسير آيات مذكور را در روايات زير می توان يافت: ۱. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه‌السلام: مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَاتَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ .[۶] ترجمه: “هيچ اختلافی نيست كه راه‌حل آن در قرآن نباشد اما عموم مردم قدرت تشخيص آن را ندارند.” ۲. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَمْ يَدَعْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ وَ بَيَّنَهُ لِرَسُولِهِ صلي‌الله‌ عليه‌وآله وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَيْهِ دَلِيلًا يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى ذَلِكَ الْحَدَّ حَدّاً.[۷]
ترجمه: “خداوند هر آنچه را كه مردم بدان نياز دارند در قرآن آورده و آن‌ را برای پيامبرش روشن كرده است و برای هر چيزی حد‌ و اندازه‌ای قرار داده و برای تشخيص آن حد و اندازه، نشانه و راه قرار داده است و برای هر كسی كه از حد و اندازه الهی خارج شود نيز مجازات مشخصی قرار داده است.” ۳. مَا خَلَقَ اللَّهُ حَلَالًا و َلَا حَرَاماً إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ كَحَدِّ الدَّارِ فَمَا كَانَ مِنَ الطَّرِيقِ فَهُوَ مِنَ الطَّرِيقِ وَ مَا كَانَ مِنَ الدَّارِ فَهُوَ مِنَ الدَّارِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ فَمَا سِوَاهُ وَ الْجَلْدَةِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَةِ.[۸] ترجمه: “هيچ حلال و حرامی نيست كه حد و اندازه مشخصی مانند محدوده يك خانه شخصی، نداشته باشد و محدوده داخل و خارج آن معلوم نشده باشد، حتی جريمه يك خراشِ و جريمه يك تازيانه يا نصف تازيانه.” ۴. مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّةٌ.[۹] ترجمه: “هيچ چيزی نيست كه وضعيت آن در كتاب و سنت مشخص نشده باشد.” ۵. سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه‌السلام يَقُولُ: قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلي‌‌الله ‌عليه ‌وآله وَأَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَخَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ كَمَا أَنْظُرُ إِلَى كَفِّي إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ.[۱۰] ترجمه: “حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: ما فرزندان رسول ‌خدا هستيم و آگاه به قرآن در حالی كه در اين قرآن از ابتدا و سرچشمه خلقت، تا انتها و روز قيامت بيان شده است و وضعيت آسمان‌ها و زمين و بهشت و جهنم و گذشته و آينده آمده است و من به همه اينها دقيقا احاطه دارم، درست همان­طور كه به كف دستم نگاه می كنم. خداوند می فرمايد: توصيف و توضيح همه چيز در قرآن وجود دارد.” ۶. عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عليه‌السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلي‌‌الله‌ عليه‌وآله أَوْ تَقُولُونَ فِيهِ قَالَ بَلْ كُلُّ شَيْ‏ءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلي‌‌الله ‌عليه‌وآله.[۱۱] ترجمه: “سماعه می گويد كه از حضرت كاظم عليه ‌السلام پرسيدم‌ آيا وضعيت همه چيز در كتاب و سنت مشخص شده است يا اينكه برخی چيزها را شما خودتان مشخص می فرماييد؟ حضرت پاسخ دادند: وضعيت همه چيز در كتاب و سنت مشخص شده است.” ۷. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه‌السلام أَنَّهُ قَالَ لِجَارِيَتِهِ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ: هَاتِي الْخوَانَ فَوَضَعَتْهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حَدّاً يُنْتَهَى إِلَيْهِ حَتَّى إِنَّ لِهَذَا الْخِوَانِ حَدّاً يُنْتَهَى إِلَيْهِ فَقَالَ ابْنُ‌ذَرٍّ وَ مَا حَدُّهُ؟ قَالَ إِذَا وُضِعَ ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِذَا رُفِعَ حُمِدَ اللَّهُ قَالَ ثُمَّ أَكَلُوا ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ عليه‌السلام: اسْقِينِي فَجَاءَتْهُ بِكُوزٍ مِنْ أَدَمٍ فَلَمَّا صَارَ فِي يَدِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حَدّاً يُنْتَهَى إِلَيْهِ حَتَّى إِنَّ لِهَذَا الْكُوزِ حَدّاً يُنْتَهَى إِلَيْهِ فَقَالَ ابْنُ‌ذَرٍّ وَ مَا حَدُّهُ؟ قَالَ يُذْكَرُ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِذَا شُرِبَ وَ يُحْمَدُ اللَّهُ إِذَا فُرِغَ وَ لَا يُشْرَبُ مِنْ عِنْدِ عُرْوَتِهِ وَ لَا مِنْ كَسْرٍ إِنْ كَانَ فِيهِ.[۱۲] ترجمه: “حضرت باقر عليه‌السلام به خدمتكار خود در حضور ميهمانان فرمودند: سفره را بينداز. وقتی سفره پهن شد فرمود: سپاس خدايی را كه برای هر چيزی حد و اندازه مشخصی قرار داده است حتی برای اين سفره. ابن‌ذرّ از حضرت پرسيد: حد و اندازه اين سفره چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: حد و اندازه سفره اين است كه وقتی انداخته می شود با بسم‌الله باشد و وقتی جمع می شود با الحمدلله باشد. ميهمانان غذا خوردند و در انتها حضرت به خدمتكار فرمود كه آب بياور. خدمتكار ظرفی پوستی آورد و وقتی ظرف به دست حضرت رسيد فرمود: سپاس خدايی راكه برای هر چيزی حد و اندازه مشخصی قرار داده است حتی برای اين ظرفِ آب. ابن‌ذرّاز حضرت پرسيد: حد و اندازه ظرف آب چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: حد و اندازه ظرف آب اين است كه وقتی از آن نوشيده مي‌شود با بسم‌الله باشد و وقتی نوشيدن تمام می شود الحمدلله گفته شود و از طرف دسته آن يا از قسمت شكسته آن آب نوشيده نشود.” ۸. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَاتَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَايَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ إِلَّا وَ قَدْأَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ.[۱۳]
ترجمه: “خداوند در قرآن توصيف و توضيح هر چيزی را بيان كرده است و به‌ خودش سوگند كه هيچ چيزی از نيازمندي‌های مردم فروگذار نشده است به ‌طوری كه هيچ‌كس نمي‌تواند بگويد ای كاش فلان مطلب هم در قرآن بود (چرا كه در مورد همان موضوع هم خداوند در قرآن مطلب آورده است). ۹. اِنَّ اللهَ تَعَالَي لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَان َو لاَ لِنَاسٍ دُونَ نَاس فَهُوَ فِى كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوُمٍ غَضٌّ اِلَى يوَمِ القِيَامَهْ‏.[۱۴] ترجمه: “خداوند قرآن را برای زمان خاص و مردم خاصی نفرستاده است بلكه قرآن برای تمام زمان‌ها و برای تمام ملّت‌ها و گروه‌ها تا روز قيامت آمده است و برای آنها تازه و جديد است.” نتيجه‌گيری: اين روايات به ‌صراحت بيانگر حداكثری بودن قلمرو[۱۵]دين هستند و مقصود از “تبيانا لكل شيء”، “تفصيلا لكل شيء” و “ما فرطنا في الكتاب من شيء” را بيان نموده‌اند. برخی اعاظم از مفسرين در توصيف آيات سابق ‌الذكر، تبيين و تفصيل را مختص به امور مرتبط با هدايت كرده‌اند[۱۶]، لکن به نظر می‌رسد که مفاد روايات، موقعيتی فراگيرتر را ترسيم می‌کنند،‌ موقعيتی كه معادلات[۱۷]كلانِ هستی با تمام ابعاد و جوانبش را در بر دارد. دين بيانگر معادلات كلانِ هستی و توصيف‌كننده معادلات زندگی انسان در هستی برای رسيدن به هدف است. توضیح مهم: روشن است که شمول و فراگیری دین (بالخصوص قرآن) بر تمام امور،‌ به نحو تصریح و دلالت مطابقی نیست، بلکه به تعبیر روایات، به نحو «القاء الاصول» است یعنی روح و ملاک و قواعدی که بتوان از آنها نتایج لازم برای تعیین وضعیت همه چیز را گرفت، بیان شده است. به همین دلیل در نگرش سیستمی به دین، از این خصوصیت،‌ تعبیر به «ظرفیت راهبردی دین» و استراتژی‌ساز بودن گزاره‌های دینی شده است. در تشبیه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از این حالت چنین آمده است: «عَلَّمَنی رسول الله صلی‌الله‌ علیه‌وآله اَلف باب، یَنفَتِحُ منه الف باب» یعنی رسول خدا هزار درب از علم را به من آموخت که از هر کدام هزار درب دیگر باز می‌شد.» نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث اگر دین حداکثری و راهبردی است،‌ باید حداقل در علوم انسانی برای هر موضوع و پدیده‌ای بتوان راهبردی را از گزاره‌های دین به‌ دست آورد. (عرضه مسأله واقعی عینی، بر دین؛ نَه عرضه تئوری‌های بشری بر دین و تلاش برای ایجاد مناسب میان گزاره‌های دین و دست‌آوردهای بشری) برای استنباط راهبردها از گزاره‌های دین باید روش موجه اجتهادی تعریف شود. (انتقال به بحث اجتهاد سیستمی) مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث دین‌شناسی، قلمرو دین، دین حداکثری، دین راهبردی، ‌انتظار از دین، علم دینی برچسب از دین حداقلی حداکثری راهبردی واصل دینی دین دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > رسانه اثر بخش دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی رسانه اثر بخش 5 دقیقه خواندن 134 رسانه اثر بخش رسانه اثربخش دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مسأله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «رسانه اثربخش» چیست؟ و چگونه؟ مسأله بحث چگونه می‌توان بیشترین نفوذ و بیشترین تغییر را در مخاطب ایجاد کرد به‌ طوری که منجر به بیشترین تغییر رفتار در او شود؟ پیش فرض ها رسانه = ابزاری با کارکرد انتقال اطلاعات است به‌ طوری که منجر به تغییر در مخاطب شود. (هر ابزار ارتباطی، رسانه نیست!) تبلیغ = فرآیند اثرگذاری بر مخاطب به‌ طوری که مطلبی را به‌ عنوان واقعیت بپذیرد و حاضر شود عمل و رفتاری متناسب با آن بروز دهد. (هر سخنرانی،‌ تبلیغ نیست!) جوهره هر رسانه‌ای «پیام» است و مدل هر رسانه‌ای تابع «کیفیت بسته‌بندی پیام» است. فرضیه بحث مدل رسانه اثربخش، مدل سه بُعدی WPC است. (یعنی بسته‌بندی پیام به ‌طوری که شاخص‌های سه‌گانه «منطقی بودن»، «مفید بودن» و «برتر بودن نسبت به موارد مشابه» توسط مخاطب احساس شود.) تبیین بحث تعاریف مختلفی از رسانه و تبلیغ به ‌عنوان یک فرآیند رسانه‌ای ارائه شده است: ابزاری که فرآیند شکل‌دهی به دیدگاه‌ها را تولید می‌کند. فرآیند به‌ کارگیری نمادها برای انتقال عقائد به مخاطب ابزار اقناع مخاطب فرآیند ایجاد تغییر در افکار ابزار مدیریت افکار عمومی ابزار گسترش آگاهانه و سازمان‌یافته اطلاعات سطوح پيام ­رسانی تابعی از سطوح فهم و ادراك مخاطب است؛ شش سطح فهم و ادراكی وجود دارد که تطبیق آن بر موضوع «پیام» به‌ صورت زیر است: فهم حافظه‌ای: فقط می‌تواند پيام را تكرار كند. فهم اوليه: ارتباط موضوع و محمول پيام را می‌فهمد (اذعان به نسبت) فهم كاربردی: می‌تواند به سؤال “اين مطلب چه فايده‌ای دارد؟” پاسخ دهد. (ربط پيام با صحنه زندگی) فهم تحليلی: می‌تواند به سؤال “آيا واقعا همین­ طور است كه اين پيام می‌گويد؟ و اين­ كه چرا اين طور است؟”پاسخ دهد فهم نقادانه: در برابر اشكالات وارد بر كاربرد و تحليل پيام می‌تواند پاسخ دهد. فهم خلاق و شهودی: در برابر پيام ارسالی می‌تواند پيام‌های مرتبط يا مشابه یا متضاد توليد و ارسال نمايد. در تحقیقی که به‌ هدف کشف فرآیند پیشنهادی گزاره‌های دین، در مورد رسانه و نحوه بسته‌بندی پیام در رسانه، انجام پذیرفت یکی از گزاره‌های شفاف در این موضوع آیه ۱۲۵ سوره نحل به ‌دست آمد: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ» به‌وسیله «حکمت» و «موعظه حسنه» به راه خدا دعوت کن و با آنها «مجادله احسن» داشته باش. تحلیل این آیه پس از بررسی میدان معنایی «حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن» در آیات و روایات و تفاسیر، به صورت زیر به‌ دست آمد: با استفاده از سه ابزار زير، نفوس را به سوی حقيقت دعوت نما: ۱. ارائه قوانين و معادلات موجود در موضوع، به طوری كه منطقی بودن مطلب احساس شود. (حداقل معنایی در حکمت) ۲. نشان دادن نفع مطلب و ضرر نبود آن، به طوری كه تمايل به پيگيری مطلب پيدا شود. (حداقل معنایی در موعظه حسنه) ۳. نقد و بررسی مطالب و نظريات مشابه، به طوری كه با قضاوت خودشان برتری مطلب را بيابند. (حداقل معنایی در جدال احسن) (تعابیر فوق، ‌از هیچ منبعی اقتباس نشده است و چنین مدلی در فضای رسانه‌ای، مسبوق به سابقه نیست. معادل‌گذاری‌های انگلیسی نیز به معنی کاملا منطبق با تعبیر قرآنی نیستند و تلاش شده است نزدیک‌ترین معادل انتخاب شود.) نتیجه: می‌خواهيم تبليغ كنيم يعنی ذهن مخاطب را برای فهم پيامی، فعال سازيم؛ اين فهم، حداقل فهم اوليه بايد باشد (فهم حافظه‌ای در حقيقت فهم نيست و فقط قدرت تكرار مطلب است)؛ در دست‌يابی به فهم اوليه و تهيه محتوايی با قابليت فعال‌سازی ذهن مخاطب در اندازه فهم اوليه، چه فرآیندی بايد شکل بگیرد؟ پاسخ: در دست‌يابی به فهم اوليه در مخاطب، مشكل اصلی ابهام در مفاهيم و عدم تصور شفاف در مفاهيم وجود دارد. مبلغ محقق، بايد تلاش علمی خود را در اين مرحله متمركز در شفاف‌سازی مفاهيم نمايد و برای شفاف‌سازی مفاهيم تفكر و مطالعه داشته باشد. مقصود از شفاف‌سازی مفاهيم، به احساس رساندن تصورات اوليه ذهنی است (احساس معنی به‌ جای تصور معنی، تبديل علم حصولی به حضوری) راهبرد مطلوب برای وصول به اين هدف: (۲ راهبرد)
الف. تحقيق برای دست‌يابی به مهارت ترجمه بلاغی و استفاده از ابزارهای علم بيان (ايراد المعنی الواحد بطرق مختلفة فی وضوح الدلالة عليه، اين ابزارها عبارتند از تشبيه، مجاز و استعاره و كنايه) ب. تحقيق برای دست‌يابی به مهارت تعريف‌سازی مفهومی و استفاده از ابزارهای علم منطق (بيان جنس و فصل به ‌صورتی كه در ذهن مخاطب قابل تصوير باشد.) در مرحله بعد می‌خواهيم فهم مخاطب به سطح فهم كاربردی برسد، چه فرآیندی باید پردازش شود تا محتوای مناسب برای فعال‌سازی ذهن مخاطب و ارتقاء آن به سطح فهم كاربردی انجام شود؟ مشكلی كه در اين سطح مطرح است، سؤال از فايده، كارآمدی، كاركرد و كاربرد مطلب است. (اين پيام به چه دردی می‌خورد؟ چه فايده‌ای برای زندگی من دارد؟) راهبرد حل مشكل: (۳ راهبرد) الف. موضوع شناسی: مطالعه پيرامون هويت موضوعات و مسائل با ديد كارشناسانه و بحران‌شناسانه و آينده‌سازانه (تلاش برای ايجاد ديدِ مسأله‌شناسی، آسيب‌شناسی و نيازشناسی. مردم با چه مشكلاتی دست‌ به گريبان هستند؟) ب. توليد محتوای مسأله ­محور: جستجوی اطلاعات مرتبط با موضوع و محمولِ جمله‌ای كه نياز و مشكل را بيان كرده است. (تلاش برای ايجاد مهارت تحليل محتوا، مهارت نمايه‌سازی و تشخيص كليدواژه‌ها و مدخل‌های لازم برای نفوذ به اطلاعات) ج. مهارت ارائه پاسخ به شكل صغری كبری منطقی: تبيين پاسخِ مسأله به شكل قياس‌ها و اَشكال منطقی پيام‌رسانی را با سؤال شروع كنيد و در فعاليت‌های تحقيقی خود، سؤال شفاف و مرتبط با نيازهای روزمره مخاطب را بيابيد و با كوتاه ­ترين جملات به عنوان طرح يك مسأله ارائه كنيد. در صورتی كه در طرح سؤال و سپس ارائه پاسخ از موقعيت‌های تطبيقی و مقايسه‌ای استفاده نماييد، ضريب تاثير در مخاطب افزايش خواهد يافت (مؤثرترين موقعيت برای ارتقاء فهم و ادراك، قرار گرفتن در موقعيت مقايسه میان دو مطلب است) نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث برای دست‌یابی به بیشترین اثرگذاری بر مخاطب به ‌طوری که منجر به تغییر در تصمیم و رفتار او شود، «پیام» مورد نظر را طوری بسته‌بندی محتوایی کنید که: مخاطب احساس کند با مطلبی منطقی روبروست،‌ پیگیری آن برایش نافع است و این پیام نسبت به موارد مشابه داری مزیت و برتری است. برخی راهکارهای اجرایی برای تحقق راهبردهای سه‌‌گانه فوق: مهارت شفاف‌سازی مفاهيم با استفاده از ابزارهای بلاغی و دستگاه منطقی مهارت نيازشناسی و كشف موقعيت‌های بحرانی در زندگی مخاطب مهارت ترجمه گزاره‌های دين به زبان مرتبط با زندگی مخاطب مهارت ايجاد موقعيت‌های مقايسه‌ای مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث مهندسی فرهنگی، مدل تبلیغ، مدل رسانه، جنگ نرم، مهندسی فکر و ذهن برچسب نرم اثربخش تبلیغ رسانه فرهنگی فکر و ذهن دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > ابلاغ رسالات الله دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی ابلاغ رسالات الله 4 دقیقه خواندن 115 ابلاغ رسالات الله ابلاغ رسالات الله دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست مطالب موضوع بحث.. 1 مساله بحث.. 1 پیش فرض ها 1 فرضیه بحث.. 1 تبیین بحث.. 1 موضوع بحث بررسی مفهوم «ابلاغ رسالات الله» مساله بحث وظیفه دستگاه نبوت و امامت و نیابت عالمان دین،‌ چیست؟ محتوای پیام‌های الهی چیست؟ پیش فرض ها فرضیه بحث وظیفه دستگاه نبوت و امامت و نیابت عالمان دین،‌ تلاش برای عرضه پیام‌های خداوند به بشریت به ‌گونه‌ای که سبب تغییر در او شود. پیام‌های الهی،‌ در حداقلِ قطعی عبارتند از: تو مخلوق هستی محدود هستی. خالق داری و او نامحدود است. عقل برای راهنمایی به تو داده شده است که می‌تواند حداقل‌های لازم برای حرکت را به تو نشان بدهد ولی قدرت کشف تمام حقایق را ندارد و تو نیازمند عقل متصل به ملکوت هستی. (ملکوت به ‌معنی عام = عالم متصل به بی‌نهایت) غیر از زندگی محسوس و موجودات محسوسی که هستند، زندگی و موجودات غیرمحسوسی نیز هستند (غیب) که در زندگی تو اثر گذارند. پس از مرگ به زندگی دیگری خواهی رفت که براساس افکار و احساس‌ها و رفتارهایت در این دنیا،‌ ساخته شده است و تو مسئول آنها هستی. در این زندگی، وجود و حضور بی‌نهایت خداوند را احساس خواهی کرد. (یا تجلی جمال = بهشت، یا تجلی جلال = جهنم) در این زندگی جاودان خواهی بود. (ابدیت) هیچ موجودی جز «الله» صلاحیت ندارد تا محور افکار و احساس و رفتارهایت باشد‌ (لا اله ‌الا الله) سعادت یعنی اتصال به وجود بی‌نهایت خداوند. سعادت جز با عدل و احسان حاصل نمی‌شود. مجموعه قوانین و اخلاقی که توسط پیامبران برای تو آمده است برای ایجاد تعادل و رشد در تو است. اگر آنها را رعایت نکنی زندگی ظالمانه خواهی داشت و تجسّم زندگی ظالمانه‌ات در این دنیا، دوزخ و عذاب در دنیای دیگر است. تبیین بحث خداوند در آیه شریفه ۳۹ سوره احزاب می‌فرماید: «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ» یعنی خصوصیت پیامبران این است که پیام‌های الهی را با دقت به عمق جان‌ها می‌رسانند و در برابر عظمت او، خود را نمی‌بینند و جز از او هراس ندارند. «رساله» به ‌معنی پیام است و «رسالات الله» یعنی پیام‌های الهی که بالخصوص برای بشر آماده و ارسال شده است (فرق رساله با نبأ و خبر). پیام‌های الهی، در حداقل قطعی، موارد زیر هستند: سخن خدای اسلام با بشريت (۱) (براساس مضامين آيات يا ايها الناس، يا ايها الانسان، يا بني‌آدم) خدای اسلام در كتابِ قرآن در ۲۶ مورد، بشريت را مستقيما مورد خطاب قرار داده است که در هشت محور ارائه می شود: ۱. آی آدمها ! فرستاده خدا برای شما حقايق آورده است؛ خدا برای شما سخن منطقی وآشكار وصريح فرستاده است؛ دلچسب‌ترين راهنمائی‌ها را ارائه كرده است؛ درمان دردها و برنامه زندگی شما را بيان كرده است؛ هر كه گوش كرد و دقت نمود و با جان و دل پذيرفت و عمل كرد به هدف زندگی می‌رسد. ۲. آی آدمها ! به يك مثال خوب دقت كنيد: اگر يك مگسِ ناچيز روی يكی از بزرگ ترين قدرتمندان شما بنشيند و موقع برخاستن، چيزی بردارد و برود، آيا او می‌تواند آن ذرات را از آن مگس پس بگيرد؟! شما انسان‌ها اگر جمع شويد و عقل و امكانات خود را روی هم بريزيد آيا از عهده درست كردن حتی يك چنين مگسی برمي‌آييد؟! خوب فکر کنيد، فقط خداست كه تواناست وتمام عوالم در دست قدرت اوست. ۳. آی آدمها ! با خدائی كه شما وتمام گذشتگان را آفريده است ارتباط برقرار كنيد؛ جان ودل خود را به او بسپاريد، خدائی كه همه شما را از يك جنس آفريد، به دنبال خدائی باشيد كه قدرت منحصر خود را در مرگ به شما نشان داده است؛ با او روبرو خواهيد شد، حساب آن روز را درنظر داشته باشيد. ۴. آی آدمها ! اگر شك داريد كه در برابر او حاضر خواهيد شد والبته با او روبرو خواهيد شد، به خود بنگريد: ما شما را از خاك خلق كرديم وتبديل به نطفه نموديم، مراحل جنينی را طی كرديد و شما را به دنيا آورديم و رشد كرديد، آيا چنين قدرتمندی نمی تواند دوباره شما را بعد از مرگ حاضر كند؟! به امكاناتی كه خدا برای شما فراهم كرده است توجه كنيد آيا غير از او كسی مي‌تواند از آسمان و زمين شرايط زندگی را فراهم كند؟! پس كجا می‌رويد وبه دنبال چه هستيد؟! ۵. آی آدمها !
شما نيازمند هستيد و تنها خداست كه كمال و بی‌نيازی مطلق است، اگر بخواهد تمام شما را می‌برد و ملت های ديگر به جای شما می آورد، همان طور كه ديگران را برده و شما را به ‌جای آنها آورده است. ۶. آی آدمها ! اگر به دنبال غير خدا برويد فقط سر خود كلاه گذاشته‌ايد؛ زندگی دنيا چند روزی بيش نيست، دربرابر ما حاضر خواهيد شد وآنچه را كرده‌ايد به شما نشان خواهيم داد. ۷. آی آدمها ! وعده خدا حق است مبادا اين زندگانی روزمره شما را به خود مشغول كند. مبادا در ارتباط با خدا خود را گول بزنيد. بدانيد كه با ارزش‌ترين و باشخصيت‌ترين شما كسی است كه بيشترين ارتباط با خدا را دارد. ۸. ای پيامبر به مردم بگو كه: من فقط هشدار دهنده‌ای آشكار هستم، زنگ های خطر را برای شما به صدا درآوردم، و شما را برای رسيدن به هدف اميدوار كردم پس: با جان و دل به سمت خدا بياييد. برچسب رسالات الله الهی بی‌نهایت نبوت متصل پیام‌های الهی هستی دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > انتظار موعود دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی انتظار موعود 5 دقیقه خواندن 111 انتظار موعود انتظار موعود دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست مطالب موضوع بحث مسأله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث « انتظار موعود » چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (اسلاید بحث + انتقال به کارگاه نگرشی دیگر به مهدویت) مسأله بحث در زمان عدم دسترسی به «ولی الله» که منبع آگاهی برتر است، برای زندگی طبق نظر خداوند، چه باید کرد؟ آیا صِرف مراجعه به فقیه دین‌شناس کفایت می‌کند؟ پیش فرض ها فرضیه بحث ۱. تفکر «مهدویت» = نظریه اسلام در مورد پایان تاریخ بشری = برپایی جامعه بین‌المللی آرمانی بشر که همه نفوس در آن بتوانند رو به کمال و سعادت حرکت کنند (زمینه، فرصت‌ها،‌ منابع،‌ برنامه، ابزارها، راهنما، برای این حرکت مهیا باشد.) ۲. انتظار صحيح و فعال = تلاش برای ملموس كردن برتری نظام فکری، قانونی و فرهنگی ارائه شده توسط دين در برابر سيستم‌های بشری و غير دينی. ۳. ملموس شدن ضعف رقيب از سویی و كمال سيستم مورد نظر از سوی دیگر، و قابل دسترس بودن آن، متقابلا سبب فوران حس انتظار موعود می­‌شود و نفوس را به ‌سوی او راهبری می­‌كند و جامعه را برای پذيرش او مهيا می‌سازد. تبیین بحث آموزه “انتظار موعود” ازمؤلفه‌های اساسی زندگی دينی است و از مؤثرترين راه‌ها برای موفقيت در زندگی و تحقق عبوديت و رضای خداوند شمرده شده است. “هويت انتظار” چيست؟ “انتظار”، حالتی روحی و احساسی درونی است كه در اثر مؤلفه‌های چهار‌گانه زير پديد می‌آيد: ۱. احساس نياز به چيزی ۲. تشخيص امكانات و قابليت‌های رفع آن نياز در چيز ديگر ۳. قابل دسترس بودن موضوعِ رفع‌كننده نياز ۴. تلاش برای زمينه‌سازی و تدارك شرايط تحقق موضوع اين چهار مؤلفه حالت كشش و گرايش به سوی موضوع و انتظارِ تحقق موضوع را ايجاد می‌كنند. اگر مؤلفه چهارم را حذف كنيم، فقط حالت طلب و كشش روحی ايجاد می‌شود و احساسی به ‌نام “انتظار” تحقق نخواهد يافت. هر چه بيشتر زمينه‌ها و شرايط لازم برای تحقق موضوع تدارك شود، حال انتظار شديدتر و قوی‌تر می‌گردد. آنچه وعده داده شده است زندگی جهانی مبتنی بر خدامحوری است كه رشد دنيا و آخرت را به ‌دنبال دارد، زندگي‌ای كه تمام قابليت‌های مادی و معنوی در مسير رشد و تكامل خود قرار گيرند. چنين وعده‌ای مبتنی بر ظهور موعودی است كه معماری اين زندگی جهانی را به ‌عهده دارد و ظهور چنين موعودی مبتنی بر تحقق شرايط و تدارك زمينه‌هايی است كه توجه و طلب نفوس از مهمترين آنهاست. برای جلب نفوس و توجه جهانی به ‌سوی اسلام، ارائه تفكرهای آرمان‌خواه اسلام لازم است ولی كافی نيست. آنچه نفوس را به سوی كمال و برتری اسلام حركت خواهد داد، لمس و احساس فضای زندگی الهی و عادلانه و رشديافته اسلامی است. احساس نياز و نقص وناهنجاری در وضعيت موجود بدون ترسيم ملموس كمالِ مطلوب، سردرگمی و تحير را به ‌دنبال خواهد داشت؛ دست‌يابی به مدل‌ها و سيستم‌های زندگی جهانی براساس نظام معرفتی، قانونی و فرهنگی اسلام است كه فضا را برای لمس و حسّ زندگی مطلوب فراهم می‌كند. فردِ منتظر، پيوسته به ‌دنبال فراهم‌سازی زمينه و شرايط موعودِ خويش است، اين موعود در نگرش شيعه، معمار تمدن اسلام است، تحقق تمدن اسلام، هويتّی انفجاری ندارد كه به ‌يكباره گسترده شود بلكه بمانند ديگر معادلات هستی، تدريجی و با زمينه‌سازی و تهيه شرايط است. براي تمدن‌سازي، نياز به نگرش‌سازی، قانون‌سازی و فرهنگ‌سازی است و در هر سه فضا در صورتی بشريت به آستان حقايقِ اسلام رو خواهد آورد كه توان مطالعه و مقايسه نظريات اسلام با ديگر رقبا را داشته باشد و برتری اسلام را حس كند. اين زمينه رقابتی در صورتی كه آموزه‌های اسلام به ‌صورت مدل‌ها و سيستم‌های به هم‌پيوسته ارائه شوند بسيار كاراتر و مؤثرتر عمل خواهد كرد. فردِ منتظر، با تلاش برای ارائه مدل‌ها و سيستم‌ها و نظام‌های اسلام برای زندگی جهانی، انتظار خود را عينيت می‌بخشد، فعال و مقتدرانه می‌نمايد. چنين اقتداری طنين «انتم‌ الاعلون ان كنتم مومنين» را بلند می‌كند و قلوب جهانيان را به ‌سوی اسلام می‌كشاند.
آموزه “انتظار”، نفوس را به ‌سوی تدارك شرايط ظهور می‌كشاند. توجه بشريت به تمدنی جهانی بر اساس عدالت و معنويت، آماده شدن فكری و قلبی و عملی عده‌ای برای همراهی با منُجی از شرايط اوليه و ضروری ظهور است. حركت به سوی ارائه حقايق اسلام به ‌صورت مدل‌ها و سيستم‌های عينی زندگی، اين دو مؤلفه را به بهترين نحوه فعال خواهد ساخت. از سوی ديگر با لمس و احساس برتری سيستم‌ها و نظام‌های اسلام، شوق به تحقق تمدن جهانی افزايش می‌يابد و احساس”انتظار” را تشديد می‌كند. اين حركت دوسويه منجر به فوران حس مطالبه موعود و تكميل شدن زمينه عينی تحقق كامل شبكه تمدنی اسلام می‌گردد و شرايط ديگرِ جهانی كه فشار ظلم و تجاوزهاست موانع اقدام عملی را مرتفع می‌سازد و نقطه عطف ظهور محقق می‌گردد. نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث نگرش اسلام در مورد پايان تاريخ، برقراری تمدّن يكپارچه جهانی براساس آموزه‌های اسلام است. از آنجائی كه هويّت تمدن، زندگی جمعی در سيستم‌های به هم‌پيوسته است، برای تمدن‌سازی نياز به سيستم‌سازی است و هر انديشه تمدن‌سازی برای تحقق تمدنِ موردنظرش چاره‌ای جز طراحی و اجرای نظام‌ها و سيستم‌های به ‌جريان‌ اندازنده ابعاد مختلف زندگی ندارد. سيستم‌های آموزشی، رسانه‌ای، فرهنگ عمومی، امنيتی، غذائی، دادگستری، اقتصادی، مديريتی، حكومتی، خانوادگی، توليد و ابزارسازی، خدماتی، معماری و شهری و … كه براساس فرآيندها و معادلات ارتباطی تعريف شده از طرف دين و گزاره‌های دينی فعال شده باشند می‌توانند با به هم‌پيوستگی خود، تجلی‌دهنده تمدن اسلام شوند. از سوی ديگر، فرآيند تمدن‌سازی فرآيندی تدريجی و نيازمند بسترسازی‌های درازمدت است و تا نگرش نخبگان و ديد عمومی به ضرورت سيستم‌سازی، و در سيستم‌سازی به ضرورت فرآيندسازی، و در تعريف فرآيندها به اهميت داده‌های دين معطوف نشود،‌ فضای حركت به سوی تمدن اسلام شكل نخواهد گرفت. با حركت به سوی نظام‌سازی و سيستم‌سازی، احساس انتظار موعود فعال ‌شده، تقويت می‌گردد؛ چرا كه حس انتظار برآيند چهار عاملِ: تشخيص نياز، تشخيص كمال، قابل دسترس بودن كمال مورد نظر، و تلاش برای تدارك شرايط تحقق آن است. بدون مؤلفه چهارم يعنی تلاش برای زمينه‌سازی شرايط تحقق كمال مطلوب، حس انتظار حاصل نمي‌شود و فقط حس طلب و گرايش به ‌وجود می‌آيد. ظهور تمدن موعود اسلام،‌نيازمند حركت به ‌سوی سيستم‌سازی براساس دين است؛ پس: منتظر واقعی نهضت سيستم‌سازی ونظام‌سازی دينی را به‌ جِدّ پيگير خواهد بود. از سوی ديگر نيز با تلاش برای طراحی سيستم‌های زندگی براساس گزاره‌های دين، حس انتظار تشديد مي‌گردد و نفوس با اشتياق بيشتر به مطالبه سيستم‌ها و نظام‌های دينی رو می‌آورند و نهضت فكری زمينه‌ساز برای ظهور و تحقق حكومت جهانی مهدوی گامی فراخ به پيش می‌گذارد. مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث تمدن مهدوی، مهدویت، موعودگرایی، انتظار سازنده، سیستم‌های دینی برچسب سازنده فعال مهدوی دینی انتظار دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی