پس آنچه قرآن به سوى آن هدايت مىكند قويمتراز آن چيزيست كه ساير كتب و شرايع بدان هدايت مىكنند. (ر.ك. به تفسير الميزان،ج۱۳ص ۴۷)
[۶]كافى، ج۱ ص۶۰؛ سند: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ. تعبير ديگري از اين روايت باسند جداگانه بهصورت زير است:
مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليهالسلام قَالَ: سُئِلَ عَنْ مَوْلُودٍ لَيْسَ بِذَكَرٍ وَ لَا أُنْثَىلَيْسَ لَهُ إِلَّا دُبُرٌ كَيْفَ يُوَرَّثُ قَالَ يَجْلِسُ الْإِمَامُ وَيَجْلِسُ عِنْدَهُ نَاسٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَيَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَتُجَالُ السِّهَامُ عَلَيْهِ عَلَى أَيِّ مِيرَاثٍ يُوَرِّثُهُ أَ مِيرَاثِالذَّكَرِ أَوْ مِيرَاثِ الْأُنْثَى فَأَيُّ ذَلِكَ خَرَجَ عَلَيْهِ وَرَّثَهُثُمَّ قَالَ وَ أَيُّ قَضِيَّةٍ أَعْدَلُ مِنْ قَضِيَّةٍ تُجَالُ عَلَيْهَاالسِّهَامُ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ قَالَوَ مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ. (كافي ج۷ص۱۵۸)
[۷] كافي، ج۱ ص۵۹؛ سند: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَىعَنْ يُونُسَ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ عُمَرَ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ عليهالسلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ.
[۸] كافي، ج۱ص۵۹؛ سند: عَلِيٌّ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ هَارُونَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام
[۹] كافي، ج۱ ص۵۹؛ سند: عَلِيٌّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ
[۱۰] كافي، ج۱ص۶۱؛ سند: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِالْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ
[۱۱] كافي، ج۱ص۶۲؛ سند: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِمُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عليهالسلام
[۱۲]وسائل الشيعة، ج۲۵ ص۲۵۹؛ سند: مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِالْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبَّادٍ عَنْ ثُوَيْرِ بْنِ أَبِي فَاخِتَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍعليهالسلام
[۱۳] كافي، ج۱ ص۵۹؛ سند: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام
[۱۴] الامالي، شيخ طوسي(متوفي۴۶۰ قمري)، انتشارات دارالثقافه قم۱۴۱۴، صفحه۵۸۰؛سند و تكملة روايت: أخبرنا جماعة عن أبيالمفضل، قال حدثنا أبو الحسين رجاء بن يحيى العبرتائي، قال حدثنا يعقوب بن السكيت النحوي، قال سألت أبا الحسن علي بن محمد بن الرضا (عليهم السلام): ما بال القرآن لا يزداد على النشر و الدرس إلاغضاضة قال إن الله تعالى لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس، فهو في كل زمان جديد، و عند كل قوم غض إلى يوم القيامة.
[۱۵] نَه حداكثري بودنِ توصيف و تبيين دين. قلمروِ حداكثري با تبيينِ حداقلي،هموارسازِ نظرية “استراتژيك بودن دين” است. روايات فوق تاييدي درونديني بر نظريّة “دين استراتژيك” ميباشند كه توضيح آن خواهد آمد.
[۱۶] ر.ك. به “التبيان في تفسير القرآن”، شيخ محمدبنحسن طوسي(متوفي۴۶۰ هجري)، انتشارات جامعه مدرسين حوزه قم۱۳۷۹، ج۶ ص۴۱۸؛ “مجمعالبيان في تفسير القران”، امينالاسلام ابيعليفضلبنحسينبنفضل طبرسي(متوفي۵۴۸هجري)، انتشارات دارالمعرفه، ج۶ ص۵۸۵ ؛ “الميزان”، علامه طباطبايي، ج۱۲ص۳۲۵ . البته بهنظر ميرسد كه مقصود مرحوم علامه از امور مربوط به هدايت، باتوجه به نظريّه شبكهاي بودن هستي، تمام عناصر و خصوصيات مادي و معنوي، دنيايي وآخرتي، ظاهري و باطني است كه در جهتدادن به حركت انسان دخيل هستند.
[۱۷] كلمة “معادله” در برابر مفهوم “حد” در روايات قرارداده شده است زيرا حدواندازهها بهسبب آثار خاصي كه ايجاد ميكنند مورد نظر هستندو معادلات بيانگر خصوصيات و آثار هستند.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
دین شناسی ، فهم دین ، تمدن دینی ، علم دینی ، پارادایم شبکهای ، الگوی اسلامی پیشرفت و توسعه
برچسب #الگوی اسلامی پیشرفت و توسعه #بی نهایت #پارادایم شبکهای #تمدن دینی #دین شناسی #دینشناسی #علم دینی #فهم دین #مبانی
دانشنامه, مبانی
در بررسي هويّت دين، بهدست آمد كه دين، پيام خداوند و طرحوبرنامة او براي زندگي بشر است، پيام و برنامهايي براي انسانها وتمدنها تا آخر تاريخ، طرحوبرنامة عبور از دنيا و اتصال به ابديّت، حلقة رابط ماده و مجرد، ملك و ملكوت، ظاهر و باطن. چنين هويّتي سوالي را برميانگيزاند كه:با توجه به تفاوت افقهاي ادراكي در انسانها و فضاهاي فكري و فرهنگيِ آنها درمحور زمان و مكان، دين چگونه مفاهيم خود را بيان كرده است كه اين گسترة متنوع ادراكي و فرهنگي را پوشش ميدهد و براي هر ملت و تمدني ميتواند كارساز و حركتآفرين باشد و هر فرد متعادلي كه شنوندة كلامِ خداست، ميتواندپي به حداقل مقصود او ببرد و حقايق مور نياز از عوالم غيرمادي را بهدست آورد؟
پاسخ برونديني:
اگر دين، براي حركت دادن انسانها بهسوي خداست و حركتِ بهسوي كمال جز با ارادةآگاهانه حاصل نميشود، دين بايد بتواند ارادة آگاهانة انسانها را برانگيزاند. واز آنجاييكه ارادة جدّي انساني بدون علم و اطلاع از كمالِ هدف، نقصِ خود، رساننده بودنِ فعلِ مورد نظر به هدف و شيوة انجام فعل، برانگيخته نميشود ، پس دين بايد مفاهيم فوق را كه زمينهساز يا علّت براي ايجاد حركت بهسوي هدفش هستند طوري به انسانها منتقل نمايد كه بتوانند حداقل،فهم كاربردي از آنها پيدا كنند(يعني مفاهيم را طوري تصور كنند كه حداقل رابطة آنها با زندگي و نفع و ضرر آنها را در زندگيشان بيابند). بنابراين، زبان دين بايد زبان مفهوم براي مخاطبين باشد و از سبكهايي در سخنان خود استفاده نمايد كه بتوانند رابطة مفاهيم مورد نظر، با زندگيِ آنها رادر برابر ديدگان مخاطبين قرار دهد.
اگرسخن و كلامي مدعيِ جهانشمولي و برتري در محور زمان و مكان باشد، بايد اولا ازمفاهيمي استفاده نمايد كه مشترك بين انسانهاست (مفاهيم مشترك بين انسانها و زندگي انسانها، مفاهيم فطري و زندگي طبيعي هستند) و ثانيا نيازهاي فكري و روحيِ طيفهاي متنوع مخاطبين را پاسخ دهد.(يعني مخاطبيني كه در سطح ادراكي برتر قرار دارند بهاندازة ظرفيت خود اِشراب شوند ونيازمند به منبع ديگري نباشند.)
معادلات و معاني كلّييي كه طيفي از مصاديق را تحت پوشش قرار ميدهند ، ميتوانند تبديل به گزارههايي با خصوصيت جهانشمولي شوند. بيان معادلات فطريوطبيعي، استفاده از تشبيهِ مطالب برتر به مفاهيم فطريوطبيعي، ارائه مصاديق و اشاره به ملاك كليِ قابل انطباق بر موارد مشابه ، شيوههايي هستند كه ظرفيّت انتقال مفاهيم جهانشمول را دارند.
درزبان دين، مَجاز و كنايه و استعاره وجود دارد لكن گزارههاي ديني، سمبليك يا اسطورهايي نيستند بلكه استفاده از مَجاز،براي تبيين جنبه يا حدِّ خاصي از واقعيتِ موجود است.
پاسخ درونديني:
بهنظرميرسد كه آيات و روايات زير بيانگر چگونگي زبان دين باشند:
۱. و ما أَرْسَلْنامِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ
ترجمه:”هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينكه همزبان با ملّت خود بود تا كاملا براي آنها مطالب خداوند را روشن كند.”
علامه طباطبايي رحمهاللهعليه در تفسير اين آيه اينگونه بيان نمودهاند:
“مراد از تفصيل آيات قرآن اين است كه ابعاض واجزاى آن را از يكديگر جدا و متمايز ميكند، به اين صورت كه آن را آنقدر پايينبياورد و در خور فهم شنونده كند كه شنوندة آشنا به اسلوبهاى كلام، بتواند معانى آن را بفهمد و مقاصدش را تعقل كند….. قرآن كتابى است كه آياتش گسترده شده است براى مردمى كه معانى آن را مىدانند چون زبانشان همان زبانى است كه قرآن با آن نازل شده، يعنى زبانشان عربى است.
دراينجا ممكن است كسى بپرسد : اگر معناى آيه اين باشد، آيا با عموم دعوت خاتم الانبياء صلىالله عليه وآله وسلّم منافات پيدا نمىكند؟ مىگوييم: خير، زيرا دعوت آنجناب هر چند جهانى بوده و ليكن مرحله به مرحله صورت مىگرفته، اولين دعوتى كه پيامبر انجام داد دعوت مردم در مراسم حج بود كه با انكار شديد مشركين مواجه شد. ازآن بهبعد مدتى به طور سرى و پنهانى دعوت نمود، و در مرحله سوم مامور شد عشيره ونزديكان خود را دعوت كند، و در مرحله چهارم مامور شد همه قومش را دعوت كند، و درمرحله پنجم مامور شد به دعوت عموم مردم، كه آيه “قل يا ايها الناس انى رسولالله اليكم جميعا” و نيز آيه “اوحى الى هذا القرآن لانذركم به و من بلغ”به آن اشاره دارند. اين معنا نيز از مسلمات تاريخ است كه يكى از گروندگان به آنجناب سلمان فارسى است كه ايرانى بوده، يكى ديگر بلال بوده كه اهل حبشه بوده است ويكى صهيب بوده كه اهل روم بوده، و نيز اين هم مسلم است كه آن جناب يهوديان را هم دعوت مىكرده و وقايعى كه بين آن جناب و يهوديان اتفاق افتاده معروف است. و نيزاين مسلم است كه آن جناب به پادشاهان ايران، مصر، حبشه، و روم نامه نوشته و همه رابه اسلام دعوت كرده است. همه اين شواهد دلالت دارد بر اينكه دعوت آن جناب جهانى وعمومى بوده است.
۴. انَّا مَعَاشِرَالْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ ترجمه:”ما پيامبران، موظف هستيم كه با مردم، مطابق سطح ادراكيِ آنها گفتگو كنيم.”
۵. اكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ فِي إِخْوَانِكَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ كُتُبَكَ بَنِيكَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا يَأْنَسُونَ فِيهِ إِلَّا بِكُتُبِهِمْ
ترجمه:”مطالبي را كه از ما شنيدهايي بنويس و در بين دوستانت پخش كن و به فرزندانت وصيت كن كه نوشتجاتت را نگهداري و منتشر كنند چرا كه روزگاري پرتلاطم خواهد آمد كه شيعيانِ ما براي فهم دين، راهي جز مراجعه به اين كتابها نخواهند داشت.”
توضيح:اين روايت دلالت بر موارد زبر دارد: قابل فهم بودنِ زبان دين، قابل فهم بودنِ گزارههاي دين با وجودِ گذر زمان بر آنها، دقت و ملاحظة صادركنندة كلام نسبت به نيازهاي آيندگان و در نظر گرفتن آنها بهعنوان مخاطبِ كلام.
۶. أَنْتُمْ أَفْقَهُ النَّاسِ إِذَا عَرَفْتُمْ مَعَانِيَ كَلَامِنَا إِنَّ الْكَلِمَةَلَتَنْصَرِفُ عَلَى وُجُوهٍ فَلَوْ شَاءَإِنْسَانٌ لَصَرَفَ كَلَامَهُ كَيْفَ شَاءَ وَ لَا يَكْذِبُ.
ترجمه:”شما هنگامي فهم دين پيدا خواهيد كرد و فهميدهترين مردم خواهيد شد كه مقاصدو منظورهاي چندگانة ما را كه در يك جمله بيان شده است، بفهميد. يك جمله را ميتوانبهگونهايي ادا كرد كه معاني مختلفي از آن فهميده شود، معانيايي كه همة آنهاواقعيتي را بيان كند و مورد نظر گوينده نيز باشد.”
توضيح:اين روايت بيانگر وجودِ سطوح و لايههاي معنايي در گزارههاي دين است. يعني همانطور كه ظاهر گزارهها براي عموم قابل فهم است، مقاصد و مفاهيمي نيز در عمق اين گزارهها وجود دارد كه براي فهم همهجانبه و كاملِ دين، بايد به آنها دست يافت.
۷. نزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ. ترجمه:”شيوة بيان قرآن، بيانِ غيرمستقيم است.”
۸. كِتَابُ اللهِ عَزَّوجَلَّ عَلَى أرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى العِبَارَةِ و الإشَارَة واللَّطَائِفِ و الحَقَائِقِ فَالعِبَارَة لِلعَوَام و الإشَارَةُ لِلخَوَاصّ واللَّطَائِفُ لِلأولِيَاءِ و الحَقَائِقُ للأنبْيَِاء عليهمالسلام.
ترجمه:”قرآن، چهار لايه دارد كه همه با هم ساختار قرآن را تشكيل دادهاند : عبارتها،اشارهها، دقايق و حقايق. عبارتها در سطح ادراك عمومي است، اشارهها در سطح ادراك خواصّ است، دقايق در سطح ادراك اولياءخداست و حقايق در سطح ادراك پيامبران است.”
بادقت در تصويري كه دين از اسلوب بيانيِ خود، ارائه داده است ميتوان گفت: گزارههاي دين، جملاتي با مفاهيمي گسترده و چندجانبه هستند كه در طول يكديگر قرار دارند و جمع ظاهر و باطن، وحدت وكثرت، فرد و جمع، در آنها تحقّق يافته است.
[۱] لغتنامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، ذيل كلمة “دين”.
[۲] لغتنامه آكسفورد(Advanced)، ويرايش دوم سال۱۹۶۲؛ عين عبارت اينگونه است:
“كلمه لسان در اينجا مانند آيهِ “بلسان عربى مبين” به معناى لغت است….. مقصود از ارسال رسل به زبان قوم خود، اين است كه رسولانى كه فرستادهايم هر يك از اهل همان زبانى بوده كه مامور به ارشاداهل آن شدهاند، حال چه اينكه خودش از اهل همان محل و از نژاد همان مردم باشد و يا آنكه مانند لوط از اهالى سرزمين ديگر باشد ولى با زبان قومش با ايشان سخن بگويد. حالاين سؤال مطرح مىگردد كه آيا پيغمبرانى كه به بيش از يك امت مبعوث شدهاند يعنى پيغمبران اولوا العزمى كه بر همگى اقوام بشرى مبعوث مىشدند چه وضعى داشتهاند؟آيا همه آنان زبان همه اهل عالم را مىدانستهاند و با اهل هر ملتى به زبان ايشان سخن مىگفتهاند يا نه؟ در پاسخ بايد گفت: داستانهاى زير دلالت مىكنند بر اينكه اينها اقوامى كه اهل زبان خودنبودهاند را نيز دعوت مىكردند مثلا ابراهيم خليل با اينكه خود سريانى زبان بود عرب حجاز را به عمل حج دعوت نمود و موسى با اينكه عبرى بود فرعون و قوم او را كه قبطى بودند به ايمان به خدا دعوت فرمود و پيغمبر بزرگوار اسلام هم، يهودِ عبرى زبان و نصارى رومى زبان و غير ايشان را دعوت فرمود و هر كه از ايشان كه ايمان مىآورد ايمانش را مىپذيرفت، همچنين است دعوت نوح، كه از قرآن كريم عموميت دعوت او استفاده مىشود. بنابراين، معناى آيه(و البته خدا داناي به حقيقت معني است) ايناست كه خداى تعالى مساله ارسال رسل و دعوت دينى را براساس معجزه و يك امر غير عادى بنا نگذاشته، و چيزى هم از قدرت و اختيارات خود را در اين باره به انبياى خودواگذار ننموده است بلكه ايشان را فرستاده تا به زبان عادى كه با همان زبان درميان خود گفتگو مىكنند و مقاصد خود را به ديگران مىفهمانند با قوم خود صحبت كنند و مقاصد وحى را نيز به ايشان برسانند.”
۲. إِنَّا أَنزَلْنَهُ قُرْءَناً عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ترجمه:”ما كتاب را بهصورت كلامي قابل خواندن با بياني دقيق و عميق و روشن فرستاديم تا زمينة تعقّل در شما فراهم شود.”
علامه طباطبايي رحمهاللهعليه در تفسير اين آيه اينگونه بيان نمودهاند:
“انزال كتاب به صورت قرآن و عربى بدين معنا استكه آن را در مرحله انزال به لباس قرائت عربى درآورديم، و آن را الفاظى خواندنى مطابق با الفاظ معموله نزد عرب قرار داديم،…… بنابراين، معناى آيه(و الله اعلم)اين مىشود: ما اين كتاب مشتمل بر آيات را در مرحله نزول ملبس به لباس و واژه عربى و آراسته به زيور آن واژه نازل كرديم تا در خور تعقل تو و قوم و امّتت باشد،و اگر در مرحله وحى به قالب الفاظ خواندنى درنمى آمد و يا اگر درمى آمد ولي به لباس واژه عربى ملبس نمىشد، قوم تو پى به اسرار آيات آن نمىبردند و فقط مختص به فهم تو مىشد، چون وحى و تعليمش اختصاص به تو داشت. و اين خود دلالت مىكند براينكه الفاظ كتاب عزيز به خاطر اينكه تنها و تنها وحى است و نيز به خاطر اينكه عربى است توانسته است اسرار آيات و حقايق معارف الهى را ضبط و حفظ كند. و به عبارت ديگر در حفظ و ضبط آيات الهى دو چيز دخالت دارد: يكى اينكه وحى كه از مقوله لفظ است و اگر معانى الفاظ وحى مىشد و الفاظ حاكى از آن معانى، الفاظ رسول خداصلى الله عليه وآله وسلّم مىبود(مانند احاديث قدسى) آن اسرار محفوظ نمىماند. دوم اينكه اگر به زبان عربى نازل نمىشد و يا اگر مىشد ولى رسول خدا آن را به لغت ديگرى ترجمه مىكرد پارهاى از آن اسرار بر عقول مردم مخفى مىماند، و دست تعقل وفهم بشر به آنها نمىرسيد. آرى، اين معنا بر صاحبان نظر و متدبرين در آيات كريمه قرآنى پوشيده نيست كه خداوند متعال در اين آيات چه اندازه نسبت به الفاظ آن عنايت به خرج داده، و آن را به دو دسته محكمات و متشابهات تقسيم نموده، محكمات آن را ام الكتاب خوانده كه برگشت متشابهات هم به آنهاست و فرموده: هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات و نيز فرموده: و لقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر لسان الذى يلحدون اليه اعجمى و هذا لسان عربى مبين. “بلسان عربى مبين” يعنى به زباني عربى كه درعربيتش ظاهر و آشكار است و يا مقاصد را با بيان تمام بيان مىكند.
۳. كِتَبٌ فُصلَتءَايَتُهُ قُرْءَاناً عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ترجمه:”وحي الهي بهصورت كتابي قابل خواندن بهزبان عربي است كه مطالب آن كاملاواضح و مشخص بيان شده است. اين وحي براي كساني آمده است اهل علم و آگاهي باشند.”
علامه طباطبايي رحمهاللهعليه در تفسير اين آيه اينگونه بيان نمودهاند:
“Religion:belief in the existence of a supernatural ruling power, the creator andcontroller of the universe, who has given to man a spiritual nature whichcontinues to exist after the death of the body.”
[۳] لغتنامة آكسفورد(Advanced)، ويرايش ششم سال ۲۰۰۰؛ عين عبارت اينگونه است:
“Religion: thebelief in the existence of a god or gods, and the activities that are connectedwith the worship of them.”
(تغييري كه در تعريف دين ازويرايش دوم تا ويرايش ششم داده شده است، سرنخهايي نسبت به وضعيت تفكر ديني در غرببهدست ميدهد.)
[۴] اين تعاريف با ويرايشهايي درعبارات از منابع زير نقل شدهاند، براي مطالعه بيشتر به همين منابع مراجعه فرماييد:
“فلسفة دين”، جان هيك، ترجمه بهرام راد، ويراستة بهاءالدين خرمشاهي، انتشارات بينالمللي الهدي ۱۳۷۲ ؛ “اديان زندة جهان”، رابرت هيوم، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي۱۳۶۹؛ “دينشناسي”،آيهالله جواديآملي، نشر اسراء۱۳۸۱؛ “دين و چشماندازهاي نو”، پييرآلستون، ميلتون يينگر، محمد لگنهاوزن، ترجمه علامحسين توكلي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ۱۳۷۶ ؛”فلسفة دين و كلام جديد”، ابوالقاسم فنايي، انتشارات اشراق۱۳۷۵؛”فلسفة دين”، آيهالله محمدتقي جعفري، نشر پژوهشگاه فرهنگوانديشه اسلامي۱۳۷۸؛ “دين، جامعه و عرفيشدن”، عليرضا شجاعيزند، نشرمركز۱۳۸۰(در دو كتاب اخير بهتفصيل بيشتري نسبت به تعريف دين پرداخته شده است.پيشنهاد آلستون براي رفتار فازي با مصاديق دين و ارائه شاخصه و ضريب براي شاخصههاكه در كتاب “دين و چشماندازهاي نو” نقل شده است نيز قابل تامل است.)
[۱]سوره نحل/۸۹
[۲]سوره يوسف/۱۱۱
[۳]سوره انعام/۳۸
[۴] سوره اسراء/۹
[۵]علامه طباطبايي رحمهاللهعليه در تفسير اين آيه اينگونه آوردهاند: “اين قرآن بسوى دينى كه اقوم از هر دين و مسلطتر بر اداره امور بشر است هدايت مىكندهمچنانكه در جاى ديگر فرموده: قل اننى هدينى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما ملةابراهيم حنيفا. “اقوم” افعل تفضيل از قيام است و معناى اصلى قيام، ضدقعود است كه اين خود يكى از معتدلترين حالات آدمى است و انسان در اين حال از هرحالت ديگرى نسبت به كارهايش مسلطتر است برخلاف نشسته و يا خوابيده و امثال آن.اين كلمه را در نيكو انجام دادن هر كار استعمال كردهاند و به كسى كه به خوبى متصدى كارى شود، و بدون عجز و خستگى و با حسنِ اداره آن را انجام دهد مىگويند:”فلانى قائم به فلان امر است.” يعنى آن امر را مراقب و نگهدارست ، وموقعيت و وضعيت آن را آنطور كه مناسب آنست رعايت مىنمايد. در آيه مورد بحث خداوند، ملت حنيف را ملتى قائم ناميده و در جاى ديگر در باره آن فرموده: فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ونيز فرموده: فاقم وجهك للدين القيم، و اين بدان جهت است كه اين دين خير دنيا وآخرت ملت خود را تامين و تضمين نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ايشان است.و اين نيز نيست مگر بخاطر اينكه اين دين موافق با مقتضيات فطرت انسانى است كه خداوند بر اساس آن او را خلق كرده و مجهز به ابزارى فرموده كه او را به سوى غايت و هدف از خلقتش و سعادتى كه برايش در نظر گرفته شده راهنمائى مىكند. بنا بر اين،توصيف ملت در آيه مورد بحث به وصف “اقوم”، يا در مقايسه با ساير ملتهااست و يا در مقايسه با ساير شريعتها. اين را مىدانيم كه هر ملتى سنتى دارد كه آنرا براى خود برگزيدهاند تا بهدرد زندگيشان بخورد، و ليكن اين سنتها اگر در بعضى از امور ايشان را سود ببخشد در پارهاى ديگر به ضررشان تمام مىشود، و اگر پارهاىاز هواها و اميالشان را تامين مىكند، قسمت عظيمى از خيرات را از ايشان سلب مىكند. در ميان همه سنتها اين تنها اسلام است كه قائم به مصالح حيات و تمامى اهداف دنيايى و آخرتى جامعه است بدون اينكه خيرى از ايشان سلب كرده و از بين برده باشد، بنا بر اين ملتِ حنيف، اقوم است بر حيات انسانى تا ديگر ملل. و اگر در مقايسه با ساير شرايع الهى قبلي مانند شريعت نوح و موسى و عيسى عليهماالسلامباشد(همچنانكه ظاهرش هم همين است چون در مقابل اين آيه، آيه ديگرى هست كه تورات را وسيله هدايت بنى اسرائيل مىخواند، لذا فرمود: همانا قرآن كريم خلق را به چيزى هدايت مىكند كه قويمتر و استوارتر است)، در اين صورت دليلش اين است كه دين حنيف از اديان سابق خود كه كتب انبياء سلف متضمن آنها بودند كاملتر است، زيرا تمامى معارف الهى تا آنجا كه بشر طاقتش را دارد و همچنين تمامى شرايعى كه بشر در زندگى خود بدان نيازمند است در اين دين آمده، و حتى يك عمل از اعمال فردى و اجتماعى بشر را بدون حكم نگذاشته، همچنانكه فرموده: و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لمابين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه.
#مبانی
#مبانیارزششناسانه
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای ارزش شناسانه
6 دقیقه خواندن
113
مبنای ارزش شناسانه دانشنامه عبدالحمید واسطی
♻️موضوع بحث:
« #ارزش » چیست؟ چه ارتباطی با مباحث #نظریهپردازی در علوم انسانی دارد؟ #بستهارزششناسانه در #پارادایمشبکهای چیست؟
♻️مساله بحث:
آیا میتوان از «#توصیفها»، «#تجویزها» را اخذ کرد؟
چگونه میتوان در تحقیقات، پیشفرضها و #جهتگیریهای #ارزشی، #احساسی و #ایدئولوژیک را تصفیه کرد؟
♻️پیش فرض ها:
✳️فرضیه بحث:
⏮۱. #ارزشها #اعتباری هستند ولی صِرفا قرارداد و اعتبار و توافق افراد با یکدیگر نیستند، بلکه دارای #منشاءانتزاعحقیقی میباشند و تمام قواعد و قوانین حاکم بر منشاء انتزاعشان بر آنها نیز حاکم است.
به عبارت دیگر: گزارههای بیانگر «#حسنوقبحها» و «#الزامها» (باید و نبایدها)، #گزارههایانشایی هستند که دارای منشاء انتزاع حقیقی میباشند (حاوی #گزارهایخبری هستند) و برهمین اساس استنتاج «#باید» از «#هست» انجام میپذیرد و تمام «#بایدها» تابعی از «#هستها» میباشند.
⏮۲. در مقام #کشفحقایق، #ارزشهایخاص افراد نباید دخیل باشند؛ اما #ارزشهایعام یا #بنیادین و #ساختاری، بنابه #ضرورتساختاری دخیل هستند؛ همچنین ارزشهایی که قبلا حق بودن آنها با استدلال حاوی «#ارزشهایبنیادین» منطقا اثبات شده باشد.
♻️تبیین بحث:
⏮۱. #عقلنظری = ابزار #ادراککنندهواقعیات از سنخ «#هستونیست» (کاشف از واقعیتهای غیروابسته به اراده و میل انسان)
⏮۲. #عقلعملی = ابزار #ادراککنندهواقعیتهای از سنخ «#بایدونباید، #خوبوبد» (کاشف از واقعیتهای وابسته به اراده و میل انسان)
⏮۳. رابطه عقل #نظری و #عملی = براساس ادراکات عقل نظری (#محاسباتنفعوضرر)، عقل عملی ضرورت یا عدم ضرورت فعال شدن میل و اراده نسبت به موضوعی را ادراک میکند(ادراک هماهنگی موضوع با اهداف او = ضرورت بالقیاس الی الغیر) و براساس ادراک چنین ضرورتی، «احساس خوبی و بدی»، یا «اراده باید و نباید» #تکویناً تولید میشود. (#انشاء و #اعتبار میشود)
(قید «#تکویناً» در عبارت فوق، بسیار حیاتی است و حلوفصل اصلی مسائل #جبرواختیار است.)
⏮۴. #حسنوقبحذاتی داریم = برخی امور، #تکویناً #خیر برای انسان هستند و برخی #تکوینا #شرّ برای انسان هستند مانند #عدل و #ظلم؛ و اینگونه حسن و قبحها وابسته به ملاحظه و اعتبار کسی نیست.
⏮۵. #عقل قدرت کشف از #حسن و #قبح را در حداقلها، دارد و نیاز به منبعی بیرون از خود ندارد (حسن و قبح عقلی = استقلال عقل در فهم حسن و قبح)
🔹نکته مهم: از حیث منطقی، برای اینکه در نتیجه استدلال بتوانیم «#باید» داشته باشیم، ضروری است یکی از مقدمات حاوی «باید» باشد،
و از آنجایی که «#بایدِنخستین» ضرورت تکوینی دارد لذا ارتباط #اعتباریات با #حقایق منقطع نمیشود؛ و بر همین اساس «#نسبتمطلق» در #اخلاق جاری نیست و #احکاماخلاقی مرتبط با شاخصهای #فطریطبیعی انسان، فراگیر و عمومی است و طبق آن نیز #توبیخ و #تشویق یا #محاکمه و #پاداش صورت میپذیرد. گزارههای توصیفی که بیانگر دانشها هستند با ضمیمهٔ یک گزارهٔ توصیفکنندهٔ یک #ضرورتبنیادین در ساختار خلقت یا ساختار انسان، به گزارههای توصیهای که بیانگر ارزشها هستند منتهی میشوند.
جدول زیر بیانگر #مکاتباخلاقی از زاویه #منشاءمشروعیت «باید و نبایدها» است: (#بایدهایبنیادین و #زیرساختی)
♻️#اصلها و #عموماتفوقانی (#زیرساختها)با استفاده از مکاتب اخلاقی
ریشهیابی باید و نباید و خوب و بد، همسنخ با ریشههای شریعت و دین است. ازمواضعی که این ریشهیابی به تفصیل صورت گرفته است در علم «#فلسفهاخلاق» در بحث #مکاتباخلاقی است. با بررسی #مبانیمکاتباخلاقی میتوان به #ریشهایترین و #زیرساختیترین #عناصرحیاتیانسان پی برد.
🔹گروه:
🔸اسم مکتب اخلاقی:
♦️مبنای زیرساختی آن:
🔹#واقعگرایطبیعی – #غایتگرا
(1,2,3,4,5,6,7,8,9)
1)🔸لذتگرایی[۱]
#hedonism
♦️هر چه لذت دارد خوب است.
2)🔸#سودگرایی[۲]
#utilitarianism
♦️محاسبه #نفعوضرر کارها در مقیاس جمعی و انتخاب کاری که نفع در آن غلبه دارد.
♦️کدام عمل بیشترین سود را دارد؛ کدام قاعده بیشترین سود را دارد؟ (#اصالتفایده)
♦️حداکثر خوشبختی برای حداکثرافراد، شالوده اخلاق قانونگذاری است. (#اصلبیشترینسعادت)
♦️#لذتها با شاخصهای زیر وزندهی میشوند:
⬅️میزان قطعیت حصول[۳]
⬅️زمان حصول زود یا دیر
⬅️شدت[۴]
⬅️خلوص[۵]
⬅️پایداری[۶]
⬅️باروری
⬅️گستردگی و شمول[۷]
3)🔸#عاطفهگرایی[۸]
♦️یا #دیگرگرایی = کاری خوب است که به نفع دیگران باشد؛ افراد برای انجام کاری که به نفع خود آنهاست تمجید نمیشوند.
♦️#همدردینخستین اصل اخلاقی است.[۹]
4)🔸#وجدانگرایی[۱۰]
♦️هر چه وجدان اکثر افراد جامعه میگوید ملاک خوبی و بدی است.
5)🔸#طبیعتگرایی[۱۱]
♦️هر چه مطابق با طبیعت است خوب است.
6)🔸#تجربهگرایی[۱۲]
♦️هر چه با نتایج علوم تجربی سازگار است خوب است.
7)🔸#تطورگرایی[۱۳]
♦️براساس #قانونتکامل، «خوب» چیزی است که انسان در جهت رشد و تکامل روابط قرار دهد
8)🔸#قدرتگرایی[۱۴]
♦️هر چه به انسان #قدرت میبخشد خوب است. (قدرت جسمی، قدرت روحی، قدرت فکری، قدرت اجتماعی، قدرت پایدار)
🔹#واقعگرایمابعدطبیعی:
(9,10,11,12)
9)🔸#سعادتگرایی[۱۵]
♦️چیزی خوب است سبب #رشد نفس و علم و تفکر آن شود. (شبیه شدن انسان به خدا)
10)🔸#زهدگرایی[۱۶]
♦️خوبی یعنی دوری از لذات و #رهایی از وابستگی
11)🔸#تسلیمگرایی[۱۷]
♦️کسی خوب است که در برابر #تقدیرش راضی باشد. (امور را سهل بگیرد و آرام باشد)؛ ♦️سعی کند تا امورش را با اقتضاءات طبیعی هماهنگ سازد
12)🔸#وظیفهگرایی[۱۸]
♦️#حُسنفعلی کفایت نمیکند و #حُسنفاعلی لازم است. (#نیت کار خوب)
♦️کار خوب کاری است که مطابق قانون باشد.
🔹#غیرواقعگرا
(13,14,15,16,17)
13)🔸#احساسگرایی[۱۹]
#emotivism
♦️نظریه غیرتوصیفی و غیرشناختی، که کارکرد جملات اخلاقی را فقط ابراز احساسات گوینده میداند. کارِ خوب= آنچه عموم افراد را بهسوی خود جذب میکند و تمایلی به انجام در آنها ایجاد میکند.
14)🔸#توصیهگرایی[۲۰]
#prescriptivism
♦️یک گفتار اخلاقی، صرفا یک توصیه و امر برای انجام کاری است که در احساس گوینده مطلوب تلقی شده است و گوینده بپذیرد که این امر قابلیت تعمیم داشته باشد و در شرایط مشابه تکرارپذیر باشد.
15)🔸#جامعهگرایی[۲۱]
♦️تعیینکننده بودن افکار عمومی + حفظ جامعه غایت عالی هرگونه فعالیت اخلاقی است.
16)🔸#قراردادگرایی[۲۲]
#agreementism
♦️ارزشهای اخلاقی چیزی جز خواستههای ذهنی افراد نیست و آنچه افراد میان خودشان توافق میکنند لازمالاجراء است.
♦️افراد جامعه میبینند که اگر براساس یک توافق جمعی عمل نکنند نمیتوانند ادامه حیات بدهند
♦️اصول عدالت از همینجا نشات میگیرد.
17)🔸#امر الهی[۲۳]
♦️آنچه #خداوند میگوید خوب است خوب است و خوبی فارغ از امر خداوند نداریم.
(اقتباس از کتاب «فلسفه اخلاق» ، حجتالاسلام دکتر مجتبی مصباح)
با توجه به نقطه مرکزی هر کدام از این مکاتب میتوان گفت که موارد زیر، #عناصرزیرساختی #حیاتبشری هستند:
۱.◀️#تامیننیازها (#کسبلذت و #دوریازرنج)
۲.◀️توجه به #سود و #مصلحت،هم فردی و هم جمعی
۳.◀️#قضاوت و#جدان
۴.◀️#کمکرسانی
۵.◀️#طبیعیبودن
۶.◀️#انطباق با #معادلاتقطعیعلمی
۷.◀️داشتن #حرکتتکاملی
۸.◀️قدرتبخشی برای #حرکت
۹.◀️حرکت به سمت هدف نهایی (#سعادت)
۱۰.◀️ایجاد حداکثر #آزادی و#عدموابستگی
۱۱.◀️هماهنگی با زندگی و#پذیرششکستها
۱۲.◀️عمل به #قانون و #وظیفه
۱۳.◀️#حفظجامعه
۱۴.◀️عملکرد مشترک عمومی
♻️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
✅با تفکیک میان #ارزشهایبنیادین و #ارزشهایوابسته به #متغیرهای #زمانی، #مکانی، #اشخاص و …، میتوان #خلوصتحقیقات را در #کشفواقعیتها تضمین کرد.
✅جستجو از «#فلسفه احکام» معنادار است.
✅#مکتباخلاقی با منشاء #مشروعیتدینی، منطقی و معنادار است.
✅#گزارههایتوصیفی، دارای #دلالتالتزامی انشائی و تجویزی هستند.
♻️ مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
فلسفههای مضاف، فلسفه اخلاق و حقوق، حقایق و اعتباریات ، دانش و ارزش ، جهانبینی و ایدئولوژی ، مکاتب اخلاقی و تجویزی
[۱] براساس تقریر «آریستیپوس» و اپیکور
[۲] براساس تقریر «بنتام»
[۳] certainty
[۴] intensity
[۵] purity
[۶] duration
[۷] extent
[۸] براساس تقریر «آدام اسمیت»
[۹] از شوپنهاور
[۱۰] براساس تقریر «روسو»
[۱۱] نیچریستها
[۱۲] آمپریستها
[۱۳] براساس تقریر «اسپنسر»
[۱۴] براساس تقریر «نیچه»
[۱۵] براساس تقریر «سقراط، افلاطون و ارسطو»
[۱۶] براساس تقریر «کلبیون»
[۱۷] براساس تقریر «رواقیون»
[۱۸] براساس تقریر «کانت»
[۱۹] براساس تقریر «ایر» و «استیونسن»
[۲۰] براساس تقریر «هیر»
[۲۱] دورکیم
[۲۲] براساس تقریر «هابز و رالز»
[۲۳] براساس تقریر متکلمین اشعری
برچسب #ارزش شناسی #جهانبینی و ایدئولوژی #حقایق و اعتباریات #دانش و ارزش #عقل عملی #فلسفه اخلاق و حقوق #فلسفههای مضاف #مکاتب اخلاقی و تجویزی
اهداف یک درس آموزشی در «انسانشناسی» را میتوان بهصورت زیر ارائه کرد:
۱. بتواند انسان شناسي را تعريف كند ومحورهاي آن را برشمارد .
۲. ضرورت انسان شناسي و انواع آن را تشريح كند .
۳. فهرست سوالات مطرح پيرامون انسان را ارائه دهد .
۴. انسان را تعريف كند .
۵. ابعاد انسان را تشريح كند.
۶. منشاء پيدايش انسان را توضيح دهد. (آفرينش نخستين + چگونگي گسترش )
۷. نفس و روح را تعريف كند .
۸. علائم وجود روح را برشمارد.
۹. ماهيت و سرشت انساني را تبيين كند . ( انسانيت به چيست ؟ – طبيعت مشترك وويژگيهاي آن )
۱۰. لايه هاو ابعاد روح را برشمارد. ( قواي نفس )
۱۱. نقش ذهن وارتباط آن با روح را تشريح كند .
۱۲. ارتباط روح با بدن را توضيح دهد .
۱۳. فطرت را تعريف كند .
۱۴. شر يا خير بودن فطرت را تشريح كند .
۱۵. محتوي دروني هنگام تولد را توضيح دهد. (تولد بدون ادراك از حقايق يا با ادراكات )
۱۶. شخصيت را تعريف كند و نحوه شكل گيري آن را توضيح دهد.
۱۷. نياز هاو اميال بشر را فهرست كند و طبقهبندينمايد . ( اولويت بندي )
۱۸. غريزه ، عاطفه ،وجدان و احساس راتعريف كند و جايگاه هريك را در وجود انسان نشان دهد.
۱۹. زندگي را تعريف كند وابعاد آن را توضيح دهد.
۲۰. تصميم گيري و انتخاب را تعريف كند .
۲۱. اراده واختيار را تعريف كند .
۲۲. علائم مختار بودن انسان را برشمارد .
۲۳. نقش مختاربودن انسان در تعريف زندگاني را توضيح دهد .
۲۴. قوانين حاكم برفرآيند تصميمگيري وانتخاب را تشريح كند .
۲۵. حق را تعريف كند و حقوق انسان در هستي را تشريح كند
۲۶. مسئوليت را تعريف كند و مسئوليت انسان در اين هستي راتبيين نمايد .
۲۷. مرد بودن و زن بودن را تعريف كند و منشاء تشابه ها وتمايزات آن دو را توضيح دهد.
۲۸. تساوي انسان ها و تمايز آنها وثمرات اين تساوي وتمايز را تشريح كند .
۲۹. تربيت راتعريف كند واصول ايجاد ويا تغيير يك رفتار درانسان را توضيح دهد .
۳۰. ارتباط انسان با اجتماع و ابعاد روحي وشخصيتي آنراتوضيح دهد . (قواعد كلي تاثير وتاثر در يكديگر )
۳۱. اساسي ترين هدف انسان در هر گونه فعاليت وتصميم راتبيين كند . ( كمال يابي )
۳۲. كمال و سعادت راتعريف كند و معيار تشخيص آن را توضيح دهد.
۳۳. لذت را تعريف كند ونقش آن در فعاليت انسان را تعيين نمايد .
۳۴. ابديت را تعريف كند ونقش آن در زندگي انسان را توضيح دهد.
۳۵. موقعيت انسان در اين هستي را تشريح كند .
۳۶. ارتباط انسان با خالق را توضيح دهد.
۳۷. ضوابط يك انسان كامل را برشمارد.
۳۸. بينش جديدي نسبت به انسان و هويت انساني و جايگاه انسان در هستي پيدا كرده باشد .
۳۹. اهميت دقت به تفاوت انسانِ فقط مادي و انسانِ متصل به مجردات ، را در برنامه ريزي زندگي دريافته باشد.
۴۰. ادعاي خود در مورد مادي نبودن انسان، مختار بودن او ، صاحب فطرت و وجدان عمومي بودن را با استناد به دلایل معتبر نشان دهد .
۴۱. بتواند يك انسان كامل را توصیف و تفسیر كند .
(انتقال به سرفصلهای درس انسانشناسی)
تقسیمبندی مباحث انسانشناسی براساس نفس:
· تعریف نفس
· احکام نفس
· انواع نفس
· جوهر نفس
· قوای نفس
· غایت نفس
· مراتب نفس
· کمال نفس
· جایگاه نفس
· آثار نفس
· آفات نفس
پاسخ مکاتب مختلف علوم انسانی مدرن به برخی سوالات اساسی درمورد انسان:[۱]
۱.آیا سرشت انسان ذاتا خوب است یا بد است یا خنثی؟
ردیف
نام مکتب و نظام فکری
نظریه آن مکتب
۱
فرویدگرایان
انسان سرشتی اهریمنی دارد و غرائز بر او حاکم است بویژه غریزه جنسی و پرخاشگری که صرفا قراردادهای اجتماعی سرپوشی برای آنهاست.
۲
تجربهگرایان (هابز)
انسان فقط در جهت منافع خود حرکت میکند.
۳
سودگرایان (بنتام و میل)
همه اَعمال انسان حاصل منفعتجویی اوست.
۴
لذتگرایان (اپیکوریها)
انسان فقط در پی برآوردن نیاز به لذت و گریختن از مواجهه با رنج است.
۵
رفتارگرایان (واتسن و اسکینر)
انسان اساسا خوب یا بد نیست بلکه محیط اوست که او را میسازد.
۶
جامعهگرایان (باندورا و میشل)
خوبی یا بدی در اثر پاداش یا مجازات به انسان منتقل میشود نه اینکه او اساسا خوب یا بد باشد.
۷
اگزیستانسیالیستها (سارتر)
انسان ذاتا خوب یا بد نیست بلکه اعمال انسان است که او را خوب یا بد میکند.
۸
نوفرویدیها (فروم و اریکسن)
انسان استعداد خاصی برای خوب بودن دارد ولی خوب بودن او بسته به شرایط اجتماعی او دارد؛ اَعمال خوب، از نیازهای فطری اوست.
۹
انسانگرایان (مازلو و راجرز)
انسان استعداد خوب بودن و خوب شدن را دارد و اگر نیازهای او دخالت نکنند خوبی او بروز میکند.
۱۰
رمانتیستها (روسو)
انسان از بدو تولد خوبی فطری دارد و اَعمال او ناشی از شرایط مخرب اجتماعی است نه ذات او.
۱۱
فرضیه مختار با اقتباس از نگرش اسلام
#مبانی
#مبانیاجتهادی
خانه > دانشنامه > مبانی > مبانی اجتهادی
7 دقیقه خواندن
134
♻️موضوع بحث:
«بسته مبانی لازم برای اجرای #عملیاتاجتهادفقهی» چیست؟ چرا و چگونه؟
♻️مساله بحث:
اجرای #روشمند عملیات اجتهاد، نیازمند استفاده از مسائلی در #ادبیات، #منطق، #تاریخ، #فقه، #اصول، #تفسیر، #حدیث، #رجال و …است؛ در هر کدام از علوم مذکور، مبانیای که #کثیرالاحتیاج هستند کدامند؟
♻️پیش فرض ها:
⏮۱. #اجتهاد ، بهمعنی عام، تلاش روشمند برای #کشفنظرخداوند در کلیه موضوعات و مسائل زندگی است. (آموزههای معرفتی، قانونی و فرهنگیِ دین)
⏮۲. #اجتهاددینی در اصطلاح ، کوشش علمی برای #اکتشاف و #استخراج روشمند آموزه های دین از منابع معتبر ، و #فهمموجّه آنها (#کشفمرادجدیدین) ، و کشف عناصر و زمینههای لازم برای تحقق و عمل به آنهاست. (بهگونهای که دارای #حجیت و #اعتبار نزد شارع باشد.)
⏮۳. دستیابی به #نظرخداوند در مورد هر موضوع و مسالهای (اعم از اینکه مستقیما ذکر شده باشد یا باید از قواعد و گزارههای مبنایی استخراج شوند) بهطوری که موجه و معتبر باشد روشمند است لذا دارای مراحل #قدمبهقدم از نقطه شروع تا نقطه پایان است و در هر مرحله، شاخصهای صحت و ارزیابی و فرآیند درونی دارد. (انتقال به بحث تفصیلی)
⏮۴. در هر مرحله، از نتایج مباحث علوم ادبی، منطقی، اصولی، تاریخی، حدیثی و …استفاده میشود و برخی از این موارد #کثیرالاستعمال و #کثیرالابتلاء هستند که هر مجتهدی نسبت به آنها باید اتخاذ موضع کند.
♻️فرضیه بحث:
حداقل شانزده #بستهعلمی برای انجام #عملیاتاجتهادی لازم است:
✳️ #مبانیمعرفتی (حاوی سه بسته مبانی #فلسفی، #کلامی و #عرفانی)
✳️ #مبانیادبی (حاوی چهاربسته مبانی #ریشهشناسانه، #صرفی، #نحوی و #بلاغی)
✳️ #مبانیمنطقی
✳️ #مبانیاصولفقهی
✳️ #مبانیقواعدالفقهی
✳️ #مبانیحقوقی
✳️ #مبانیتاریخی
✳️ #مبانیرجالی
✳️ #مبانیتفسیری
✳️ #مبانیفقهالحدیثی
♻️تبیین بحث:
جدول زیر توضیحی اجمالی در رابطه با روند کلی استنباط است:
🔹مرحله:
🔸توضيح:
1)🔹#موضوعشناسي
(عرضه موضوع بر عرف عام و عرف خاص، عرضه موضوع بر عقل و فطرت قطعي)
🔸موضوعي كه حكم آن را ميخواهيم بهدست بياوريم چيست؟
🔸قيود و شرايط تحقق موضوع در نظر عرف عام و عرف خاص چيست؟
🔸موضوع عرفي است يا نياز به كارشناسي دارد؟ (از #موضوعاتمستنبطه است)
🔸تغيير و تبدلات موضوع چگونه است؟
🔸مرتبطات موضوع چه مواردي هستند؟
🔸حداقلهاي قطعي متفقعليه در حدود و ثغور موضوع كدامند؟
2)🔹#عرضهموضوعبرقرآن:
🔸جستجوي كليه محمولهايي كه در قرآن، بر اين موضوع بار شدهاند، با احراز دلالت آيه[۱]
🔸جستجوي كليه محمولهايي كه در قرآن بر مرتبطات قطعي اين موضوع بار شده است. (بررسي عوارض خارج لازم موضوع + مفهومگيري)
3)🔹نسبتسنجي اوليه ميان #محمولاتقرآني
🔸سنجش رابطه ميان محمولهايي كه در قرآن براي اين موضوع ذكر شده است از حيث #تقيد و #تخصيص و #نسخ و #تبيين و #حكومت و #ورود، و رسيدن به يك نگاه منسجم ميان آيات ناظر به اين موضوع (بهمراه #تحليلادبي، #منطقي، #تاريخي)
🔸و علاج تعارضهاي ظاهري اوليه
4)🔹#عرضهموضوعبرروايات:
🔸جستجوي كليه محمولهايي كه در روايات، بر اين موضوع بار شدهاند، با احراز سند[۲] و دلالت روايت[۳]
(اعم از روايات #كلامي و #عقيدتي، روايات #تاريخي، روايات #اخلاقي و روايات #فقهي #شيعه و ا#هلسنت)
🔸جستجوي كليه محمولهايي كه در روايات بر مرتبطات قطعي اين موضوع بار شده است. (بررسي عوارض خارج لازم موضوع + مفهومگيري)
🔸تفكيك ميان روايات داراي #لفظدالبرحكم و #رواياتحاكي از #فعلمعصوم يا #تقريرمعصوم
5)🔹نسبتسنجي اوليه ميان #محمولاتحديثي:
🔸سنجش رابطه ميان محمولهايي كه در روايات براي اين موضوع ذكر شده است از حيث #تقيد و #تخصيص و #نسخ و #تبيين و #حكومت و #ورود ، و رسيدن به يك نگاه منسجم ميان رواياتِ ناظر به اين موضوع
🔸(بهمراه تحليل ادبي، منطقي، تاريخي)
🔸و علاج #تعارضهايظاهرياوليه و علاج #تعارضهايمستقر با #ترجيحاتحجتساز
6)🔹نسبتسنجي ميان #نگاهقرآني و #نگاهروايي:
🔸سنجش رابطه #تقيدي، ت#خصيصي، #تبييني ميان #قرآن و ر#وايات، و اِعمال #تقيد و #تخصيص و #تبيين و #نسخ و #طردها و #حكومت و #ورود
🔸و علاج تعارضهاي ظاهري اوليه و علاج تعارضهاي مستقر با ترجيحات حجتساز
7)🔹نسبتسنجي با #اصولموضوعه و #اهدافقطعيدين
#مبانی
#مبانیازادیشناسانه
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای آزادی شناسانه
دانشنامه, مبانی
مبنای آزادی شناسانه
7 دقیقه خواندن
103
مبنای آزادی شناسانه
مبنای آزادی شناسانه
موضوع بحث:
« مبنای آزادیشناسانه » در پارادایم شبکهای
مساله بحث:
آیا هر فردی برای اِعمال تمایلاتش در هر شرایطی، آزاد است؟ محدوده «آزادی» کجاست؟ نسبت «دین» با «آزادی» چیست؟
پیش فرض ها:
فرضیه بحث:
۱. آزادی = اِعمال اراده برای رسیدن به تمایلات فردی و جمعی، بدون دخالت دیگران
۲. اصل بر «آزادی» است. (دقت شود: یعنی هر جا دلیلی بر محدود کردن افراد یافت نشود، افراد در اِعمال تمایلاتشان آزاد هستند.)
۳. اولین دلیل محدودکننده «آزادیِ مطلق» ،عقل است. (که حکم میکند در مواردی که ضرر ایجاد میشود، اِعمال تمایلات مُجاز نیست.)
۴. عدل شبکهای، تعیینکننده محدوده آزادی است. (هر کاری در صورتی مُجاز است که در پنج محور عادلانه باشد.)
۵. کلیه محدودههایی که «دین» تعریف کرده است تابع «عدل شبکهای» است. (مصالح و مفاسد واقعی،تعیینکننده حکم هستند.)
تبیین بحث:
قرار گرفتن انسان در عالَم کثرت، سبب شده است زندگیای داشته باشد که «نفع و ضرر» در آن تعریف میشود؛ یعنی هر کاری و هر وضعیتی، سبب خشنودی او نمیشود، سبب حرکت او بهسوی هدف و کمالش نمیشود. در این هستی، پدیدهها دارای شرایط تعریف شده برای تولد، بقاء و رشد خود هستند و هر شرایطی را برنمیتابند. (جبر ساختاری، و البته به صورت طیفدار)
از همینجا ضرورت وجودی برای «تنظیم رفتار» پدید آمده است؛ یعنی: ۱. تا متغیرهای مختلف موثر در رسیدن به یک هدف، تنظیم نشوند نمیتوان به هدف رسید؛ ۲. متغیرهای مختلف، میتوانند آثار نامطلوب نیز ایجاد کنند پس باید برای رفع آثار نامطلوب تلاش کرد.
ضرورت طبیعی «تنظیم رفتار» = ضرورت عقلی محدودسازی اِعمال اراده و تمایلات، برای رسیدن به هدف = آزادی معقول، نه آزادی مطلق.
«باید نخستینِ» بشر در تنظیمات رفتاریاش، «جلب منفعت و حسن عدل + دفع ضرر و قبح ظلم» است؛ این «باید نخستین» بعلاوه قضیه کلیِ «همه افراد بشر دارای طبیعت و فطرت واحد هستند و باید فرصت لازم برای تولد، بقاء و رشد تا رسیدن به کمال داشته باشند» میشود و اولین دلیل قطعی محدودکننده آزادی را پدید میآورد یعنی: «هر کسی در اِعمال تمایلاتش آزاد است بهشرط عدم ضرر به غیر».
توجه تدریجی بشر به سلامتی و طول عمرش، بحث «ضررهای پنهان بدنی» که در اثر تغذیه یا نوع فعالیت یا … ایجاد میشود را فعال کرد؛ به همین ترتیب، توجه به «ضررهای پیدا و پنهان به محیطزیست» و همچنین توجه به «ضررهای پیدا و پنهان به سلامت روانی خود و دیگران» پدید آمدند و قوانینی برای حفظ مصالح جسمی، روانی، محیطی، خانوادگی، شهری و جهانی وضع شدند (وضع قانون = محدودساختن آزادی برای اِعمال هرگونه اراده و تمایل)
تولد مفهوم «عدالت» مبتنی بر زیرساخت فوق است؛
عدل = نسبت ميان امكانات و نيازها و هزينهها كه سبب شود همة عناصر مرتبط با موضوع بتوانند بهسوي كمال طبيعي خود حركت كنند (اِعطَاءُ كُلِْ ذِيحَقّ حَقَّه).
تعاريف و ديدگاههاي مختلفي در موردعدل ارائه شده است، مرحوم علامه طباطبايى رضوان الله تعالى عليه چنين نوشتهاند:
«حقيقت عدل برپاداشتن مساوات است و برقرارى موازنه بين امور، به طورى كه هر چيزى سهم مورد استحقاق خويش را داشته باشد و همه امور، در جاىگاه مستحق خويش قرارگيرند. پس عدل در اعتقاد، آن است كه به حق ايمان آورد و عدل در افعال فردى، آن است كه به آنچه سعادت او را تامين مىكند، عمل كند و از آنچه كه موجب تيرهروزى اواست، اجتناب نمايد. عدل در ميان مردم آن است كه هر شخصى را در جاىگاه مورد استحقاق عقلى، شرعى و عرفى آن قرار دهد.(ر.ك. به تفسير الميزان، ج۱۲، ص۳۵۳).
در فضای «عرفان عملی و اخلاق سلوکی»، اصل، بر عبودیت و تکلیف است چرا که فرد سالک باور به عدم استقلال وجودی خود دارد و خود را مجرای تجلیات الهی میبیند لذا هیچ ارادهای در وجود او فعال نمیشود مگر اینکه رضایت خداوند از آن اراده برای او محرز شده باشد. (و مایشاؤون الا ان یشاء الله)
تبعیت دین از مصالح و مفاسد واقعی، بهصراحت بیانگر این مطلب است که اگر «امر و نهی» ای نسبت به انسان دارد برای دور کردن او از ضررها و مفسدهها و رساندن او به منافع و مصلحتهای هویت او و زندگی اوست.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
آزادی، عدالت ، عدل شبکهای ، زیرساختهای تمدنی ، زیرساختهای الگوی پیشرفت و توسعه
برچسب #آزادی #زیرساختهای الگوی پیشرفت و توسعه #زیرساختهای تمدنی #شهود خدا #عدالت #عدل شبکهای #مبانی آزادی شناسانه #واسطی
دانشنامه, مبانی
ارسطو نيز در كتاب سياست، مفهوم برابرى مطلق را در مقابل واژه عدالت نمىپذيرد، ومىنويسد: همه مردميان به هر تقدير تصورى از دادگرى دارند، ولى تصورشان كامل نيست و از بيان كامل چگونگى دادگرى مطلق ناتوانند، مثلا گروهى برآنند كه دادگرى همان برابرى است و به راستى همچنين است، ولى برابرى نه براى همه، بلكه براى كسانى كه با يكديگر برابر باشند، دادگرى است. گروه ديگر عقيده دارند كه دادگرى در نابرابرى است و باز اين سخن درست است ولى نابرابرى نه براى همه، بلكه براى مردمِ نابرابر، عين عدل است… مفهوم دادگرى نسبى است و نسبت به اشخاص فرق مىكند و توزيع چيزها وقتى دادگرانه است كه ارزش همه چيز متناسب با ارزش كسى باشد كه آن را دارا شده است.(ر.ك. به سياست، ارسطو، ترجمه حميد عنايت، نشر نيل۱۳۳۷ ص۱۲۱)؛
در برخي نظرياتي كه بهجهت تئوريسازي براي عدالت ارائه شده است، از شاخصة “فرصتسازي برابر” بهعنوان جوهرة عدالت ياد ميشود، اين تئوري حداقل براي يك سوال بايد پاسخي منطقي داشته باشد تا انسجام آن از بين نرود، سوال اين است كه:براي كساني كه از نظر توانايي و امكانات، ضعيفتر از بقيه هستند، در فضاي فرصتهاي برابر چه بهره و نصيبي وجود دارد؟
تعریف پیشنهادی و مختار عبارتست از:
عدل، نسبتي ميان امكانات و نيازها وهزينههاست كه سبب شود همة عناصر مرتبط با موضوع بتوانند بهسوي كمال طبيعي خودحركت كنند(اِعطَاءُ كُلِْ ذِيحَقّ حَقَّه). اين تعريف حاوي موارد زير است:
انحصار به انسان ندارد، محيطزيست وموجودات مرتبط با زندگي انسان را نيز در برميگيرد. (عدلِ شبكهاي)
شاخصة “هر چيزي حداقل بهاندازة نيازش، بهره ببرد و حداكثر به اندازة توانش از او خواسته شود” را در بردارد.
به شاخصة فوق محدود نشده و به شاخصة”حركت به سوي رشد و كمال” نيز توسعه يافته است.
شاخصة “بهفعليت درآمدن قوا واستعدادها” را ارائه كرده است.
ميان نيازهاي صادق و كاذب، قواي مثبت و منفي تمايز داده است.
هدفمدار است.
امنيت كار و سرمايه را تواماً در بردارد.
ضرورت توازن ميان رعايت حقوق فرد و حقوق جمع راارائه نموده است.(هويّت توازنگرايانه)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
۱. در صورت پذیرش مفهوم فوق از عدالت، «عدل» باید بهصورت «شبکهای» باشد. «عدل شبکهای» یعنی:
یعنی: هر کسی هر تصمیمی میخواهد بگیرد باید نفع و ضرر جسم، فکر و روح، محیط، دیگران و ابدیت را باید محاسبه کند و بدون در نظر گرفتن یکی از موارد فوق، تصمیم «عادلانه» نگرفته است و رفتار عادلانه نخواهد داشت.
۲. دين، انسان را بهسوي لمس و احساس علم، قدرت و حيات نامحدود (ورود در جهانهاي آسماني و اتصال به خدا) ميخواند. انسان در شبكة متعامل هستي زندگي ميكند و براي اينكه بتواند لمس و احساسي را در درون خود ايجاد كند مجبور است عوامل و متغيرهاي فردي (بدني، فكري، احساسي) و جمعيِ مرتبط با موقعيتِ خود را تنظيم كند؛ بر اين اساس، بدون برنامه براي زندگي فردي و جمعي از رسيدن به هدف محروم خواهد شد؛ چگونگي تنظيم متغيرهاي فوق، نيازمند اطلاع از متغيرهاي ماورايي و كميّت و كيفيت تاثيرآنها در متغيرهاي دنيايي است؛ اديان، با احاطه بر اين متغيرها، براي حركت انسان به سوي اين هدف، دستورالعملهايي دادهاند؛ اين دستورالعملها برآيند حركت انسان را در شبكة هستی، بهسوي هدف قرار ميدهد؛ چنين برآيندسازي بهوجود آورندة عدل است.
بنابراين ميتوان گفت: از منظر برونديني، هدف نهايي دين، شهود خدا(موجود بينهايت)است و هدف مياني دين، برقراري عدلِ شبكهاي در هستي است.
برنامه اجرايي براي رسيدن به اين اهداف، نيازمند وجود مقدمات و زمينههايي است كه عقل، آنها را بهعنوان جزءالعلّه ضروري ميبيند كه عبارتند از: بقاء و سلامت «نفس و نسل»، بقاء و سلامت «عقل و فكر»، بقاء و سلامت «دين»، بقاء و سلامت «اجتماع»، بقاء و سلامت «محيط». بنابراین برای دستیابی به الگوی پیشرفت باید شاخصها و فرآیندهای تحقق «عدالت فردی، عدالت جمعیتی، عدالت عقلانی، عدالت علمی، عدالت برنامهای، عدالت اجتماعی، عدالت محیطزیست» و کلیه عدالتهای مضاف، تعیین شوند.
نتیجه بحث در محدوده «آزادی» = آزادی مشروط به عدل شبکهای است = آزادی عادلانه و نَه آزادی مطلق کلیه گفتگوها و اختلافاتی که درباره آزادی صورت میگیرد در حقیقت در مورد عادلانه یا ناعادلانه بودن «حَدّ و قید» ی است به آن زده میشود و برای رسیدن به نتیجه بحث در این باره، باید «ضرر و مفسده» یک عمل اثبات شود تا بتوان ارتکاب آن را ممنوع ساخت و آزادی را محدود کرد.
در علم «اصول فقه» قاعدهای با نام «اصاله البرائه» بیانکننده همین مطلب است که اصل، بر عدم تعلّق تکلیف به افراد است مگر اینکه دلیلی قطعی، تعلق تکلیف را ثابت کند.
#مفاهیمکلیدی
#آرمانشهراسلام
خانه > دانشنامه > مفاهیم کلیدی > آرمان شهر اسلام
دانشنامه, مفاهیم کلیدی
آرمان شهر اسلام
20 دقیقه خواندن
193
آرمان شهر اسلام
آرمان شهر اسلام دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست مطالب
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
« آرمانشهر» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مسأله بحث
چگونه میتوان براساس آیات و روایات، تمدن مطلوب اسلام را شبیهسازی کرد؟
پیش فرض ها
فرضیه بحث
۱. آرمانشهر یا همان «مدینه فاضله»، شبیهسازی فرآیندهای یک تمدن مطلوب با ذکر حداکثر ممکن از جزئیات است.
توصیف کلان از موقعیت جغرافیایی محل زندگی، توصیف سازهها و معماری ساختمانها، توصیف کالبد شهری، توصیف راهها و ارتباطات، توصیف سیستمهای کلان سیاسی اقتصادی فرهنگی، توصیف سیستمهای رسانهای، امنیتی، غذایی، قضایی، هنری، ….، توصیف مناطق و نهادها و سازمانها، توصیف فرآیندها در هر یک از سیستمهای جاری زندگی، توصیف روابط انسانی، توصیف احساس افراد از موقعیتها و …
آرمانشهر افلاطون، فارابی، ابنخلدون، تامس مور، اسکینر، اتین کابه و … نمونههایی از ایدههای بشری برای تحقق تمدن برتر هستند.
۲. برای آرمانشهرنویسی یا آرمانشهرسازی، باید باورها و ارزشهای مورد نظر، تبدیل به راهبرد شوند سپس راهبردها تبدیل به «فرآیندها» شوند سپس برای تحقق فرآیندهای مطلوب «مدلسازی عینی» انجام شود.
تبیین بحث
دستیابی به نتایج و محصولات مطلوب، نیازمند دقیقسازی در برنامهریزی است؛ لذا برای دستیابی به یک تمدن مطلوب، باید کلیه فرآیندهای آن در جوانب مختلف زندگی، با تمام جزئیات، شبیهسازی شود تا امکان تحقق و تشخیص حفرهها و خطاهای احتمالی بررسی گردد.
از آن جایی که تحقق یک پدیده در دنیای مادی، نیازمند تعیین تمام جزئیات زمانی، مکانی، کمّی، کیفی، اجزاء، روابط، عناصر و عوامل مؤثر بیرونی، زمینه و محیط لازم، نقطه شروع، مرکز ثقل، مراحل تغییر و پیشگیری از بحرانهای احتمالی است لذا برای شبیهسازی یک باور یا ارزش باید عملیات تبدیل آن به مدل عینی مادی دارای ساختار مطلوب برای تولید اثر مورد نظر انجام شود.
تعابیر مختلفی در تعریف آرمانشهر ذکر شده است:[1]
۱. آرمانشهر را به معنای نيكوشهر، شهر مطلوب، خوبستان، مكان نيك، دولت شهر آرمانی و شهر خدا و آسمانی دانسته اند و آرمانشهر اسلامی تمثيلی از بهشت است.
۲. زمینی که در آن از نابسامانی و دغدغه های جوامع موجود، اثر و نشانی نباشد. بهشت موعود زمینی، علاوه بر بهشت آسمانی، رؤیای همیشگی انسان بوده است و گمان نمی رود که تا پایان تاریخ نیز، تغییری بر آن رود. اما همین اندیشه، در میان اوراق تاریخ، تعیّنات گوناگونی یافته و هر یک از اندیشه وران بزرگ تاریخ، تصویری ویژه از آن بر صفحه ضمیر انسان ها، نقش کرده اند.
۳. جايی که همه چيزش نيک باشد. توصيف آرمانی شهری ايده آل يا همان آرمان شهر مطلوبشان که در آن این مطالب محقق باشد تحقق عدالت اجتماعی و انصاف، دستيابی به حقيقت، روابط اجتماعی آرمانی (سالم)، غلبهی خير بر شر، برابری و برادری، غلبه عقلانيت بر اجتماع، رستگاری آدميان، منتخب و محبوب بودن حاکمان، تحقق بهشت اين جهانی.
۴. مدينه فاضله، در واقع، داستان عصيان و اعتراض انسانها در برابر شرايط عصر خويش است. مدينه فاضله و آرمان شهر، در واقع، سرزمين موعودی است که مکاتب و انديشه های گوناگون، دربرابر انسان ها به تصوير کشيده اند.
۵. جایی که شکوفایی همه استعدادهای انسانی در پرتو پرستش و ستایش خداوند انجام میشود. انسان خودآگاه و خداگاه که خودآگاهی او عین خداآگاهی اوست فرزند طبیعی مدینة النبی است.
۶. مدينه فاضله، در واقع، داستان عصيان و اعتراض انسان ها در برابر شرايط عصر خويش است. مدينه فاضله و آرمان شهر، در واقع، سرزمين موعودی است که مکاتب و انديشه های گوناگون، دربرابر انسان ها به تصوير کشيده شدهاند.
سیرتاریخی آرمانشهر نویسان:
جمهوری
افلاطون نخستین فیلسوفی است که مسأله ایجاد «مدینه فاضله» را مطرح کرده است. حتی عبارت مدینه فاضله مبتنی بر آرا و عقاید افلاطون است که به سال ۴۲۷ پیش از میلاد مسیح متولد شده و قریب هشتاد سال عمر کرد و همه را با استفاده از محضر سقراط و سایرمتفکران معاصر و افاضه به طالبان علم و دانش مصروف داشت. وی معتقد بود حکمت و عدالت اجتماعی، دو اصل بسیار مهم و زیربنایی مدینه فاضله است. به اعتقاد وی، کسب فضیلت و کمال، متناسب با میزان استعداد و تلاش هر فرد است. در مدینه فاضله، جوانانی که اداره جامعه را در دست میگیرند، باید عدالت خواه عاقل، عالم و پرهیزگارباشند. در مدینه فاضله افلاطون تساوی مطلق میان مردان و زنان برقرار است و تربیت آنان کاملا مشابه و یکسان خواهد بود. این افراد برگزیده چون دوران پنج ساله تحصیل فلسفه را طی کردند به تعلیمات عملی میپردازند و اصول صحیح کشورداری را یاد میگیرند یعنی آنچه در طول سالیان متمادی آموختهاند در زندگانی روزمره به کار میبندند ومدت ۱۵ سال بدین منوال ادامه میدهند تا مرد کار و عمل بار بیایند و در پنجاه سالگی بهعنوان فیلسوف و حکیم کامل شایسته رهبری شوند و زمام امور کشور را به دستگیرند.
شهر خدا
آگوستین قدیس مهمترین فیلسوف مسیحی است که در کتاب خود اندیشه آرمانشهر گرایانه را دنبال کرده است. کتاب شهر خدا که نسبتا مفصل هم است، مهمترین اثری است که از ابتدای پیدایش مسیحیت تا ششم میلادی درباره اختلاف نظری و سیاسی مسیحیان و مردمی که هنوز به اعتقادات باستانی خود وفادار ماندهاند به رشته تحریر درآمده است. ازاین لحاظ، این کتاب سندی است بسیار معتبر که فهم مرحلهای از گذرگاه بسیار مهم تاریخ جهان را ممکن میسازد. میتوان آن را نوعی دایرةالمعارف تحلیلی و استدلالی نیز دانست که افکار و عقاید مختلف دینی و فلسفی را که هنوز در اوایل قرن پنجم میلادی به نحو حاد، میان رومیان وجود داشته مطرح ساخته است. مؤلف کوشش دارد از طریق استدلالهای خود از هر نوع تفرقه و اختلاف میان مسیحیان ممانعت کند و آنها را به وحدت نظر دعوت کند. از این لحاظ، کتاب کاملا جنبه کاربردی دارد.
آرای اهل المدینه الفاضله
فارابی نخستین فیلسوف مسلمان است که با دقت خاصی، نظریات افلاطون و ارسطو را با آموزههای اسلام سنجید و به تفصیل، به موضوع مدینه فاضله پرداخته است. اساس و زیربنای مدینه فاضله فارابی، پرداختن به امور معنوی، عدالتخواهی، پرهیز از همه بدیها و خصوصا ظلم است. رئیس مدینه فاضله وی، شخصی عالم به همه علوم و معارف وحقایق است که راههای سعادت را از طریق وحی و الهام و عقل، در مییابد و با ایجاد وحدت بین مردم و رفع بدیها، آنان را به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت میرساند. درمدینه فاضله فارابی، همه صاحبان حرفهها، تحت ریاست عالمترین فرد آن حرفه قرار میگیرند و متصدی هر کاری باید شایستگی و توان انجام دادن آن کار را داشته باشد. در بررسی مدینه فاضله فارابی، که نگاه عمده ما بر دو محور مدنیت در نگاه فارابی و ریاست وانواع آن در مدینه وی بود، میتوان نتیجه گرفت که نظر فارابی عمدتا اصالت قائل شدن به ریاست است. وی ریاست و انواع آن را بعد از مدنیالطبع دانستن انسان به رسمیت میشناسد و برای آن مرتبه بالایی قائل است. ریاست نقطه نهایی کمالی است که میتوان برای نوع انسان متصور شد و نیز راهبر دیگر افراد جامعه به سوی سعادت که خیر محض و غایت نهایی جامعه مطلوب، یعنی مدینه فاضله فارابی است، میباشد. (انتقال به مقالهای در مورد آرمانشهر فارابی)
اتوپیا
توماس مور فیلسوف، سیاستمدار و حقوقدان انگلیسی است که از پیشگامان نظریه آرمانشهری در فلسفه سیاسی غرب است. توماس مور در رساله ادبی خود به نام «اتوپیا» به توصیف جزیرهای آرمانی و امن پرداخته است که همه ساکنان این جزیره که در ۵۴ شهربزرگ و زیبا زندگی میکنند، دارای زبان و قوانین و آداب و رسوم مشترک هستند. توزیع منابع در همه شهرها یکسان است، مالکیت خصوصی از میان رفته، فقر و فلاکت، از جامعه رخت بربسته و پیروان همه ادیان مختلف، در کنار یکدیگر، بدون هیچ تعصبی در صلح وآرامش زندگی میکنند.
شهر آفتاب
توماس کامپانلا که نمونه بارز نظریهپردازان اتوپیا در فلسفه سیاسی غرب است، درکتاب «شهر آفتاب» خود، معتقد است بشر، از طریق اصلاح نژاد، با روش پیشگیری از به دنیا آمدن افراد شرور مادرزاد و تشکیل ملت واحد و رسیدن به وحدت سیاسی به جامعه آرمانی دست مییابد.
آتلانتیس جدید
فرانسیس بیکن فیلسوف و متفکر انگلیسی، بین قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی است که خواهان اصلاح زندگی از طریق گسترش علم و دانش و پرهیز از خرافات بود. وی عقل وحکمت و دین را امری لازم برای پیشرفت زندگی بشر میدانست و در کتاب «آتلانتیس نوین»، از آرمانشهری سخن گفته که در آن، عدالت و تقوا حاکم است. این فیلسوف، اعتقاد داشت عدالت و پارسایی و دانش و حکمت و سلطه یافتن انسان بر طبیعت، امکان رسیدن به سعادت و خوشبختی را برای همگان فراهم میکند.
سفر به ایکاری
اتینکابه جامعهشناس سوسیالیست فرانسوی در کتابی با نام سفر به ایکاری، با الهام از تامس مور، داستانی از سفر به یک شهر خیالی به نام ایکاری نقل میکند و خصوصیات شهر آرمانی خود را در آن جا به تصویر میکشد. به عقیده کابه اگر اصل همیاری مادی و معنوی در تشکیلات جامعه دموکراسی اعمال شود همه مردم به نیازهای خود می رسند و رذایلی مانند حرص و جاه طلبی و رقابت و درگیری و تبهکاری از جامعه انسانی رخت برمیبندد و به برابری میرسیم. اتین کابه در ۱۸۴۸ به امریکا رفت تا در تگزاس و ایلینویز شهر خود را بسازد ولی ناکام شد و در ۱۸۵۶ در سنلویی از دنیا رفت.
جامعه بیطبقه
کارل مارکس فیلسوف و اقتصاددان آلمانی است که پایهگذار کمونیسم و آرمانشهر سوسیالیسم که همان جامعه بیطبقه باشد محسوب میشود. وی با ارائه نظریه کمونیسم، به مخالفت با نظام سرمایهداری برخاست. در نظام کمونیستی، هرگونه امتیاز و تفاوت برای افراد جامعه، ممنوع است و همه مردم از شرایط مساوی و حقوق یکسان برخوردارند و مالکیت خصوصی وجود ندارد. در حقیقت کمونیسم، یعنی بازگشت به دوران آرمانی ابتدایی بشر که در آن، اثری از مالکیت خصوصی و استثمار نبود و انسانهای اولیه در کناریکدیگر، زندگی مسالمتآمیزی داشتند.
آرمانشهر ویل دورانت
ویل دورانت تاریخنگار قرن بیستم در کتاب لذات فلسفه، شهرداری خیالی را به تصویر میکشد که قصد برپایی یک آرمانشهر را دارد؛ او اختراعات و تکنولوژی را نیمه راه مدینه فاضله میداند و تربیت روحی را مشکل بغرنج و معمای حل نشده قرن حاضر معرفی میکند و پول را مشکل گشای آن نمیداند. او تسلط انسان بر طبیعت را گمشده نسل انسانی نمیداند و جهل و خواهشهای نفسانی بشر را عامل ویرانی جهان میداند. نمونهای از عبارات او حاکی تفکر آرمانشهری اوست:
«در جامعه ایدهآل، خانوادهها مراقب سلامت روحی فرزندانشان هستند؛ صلح دوستی باید در دروس مدارس گنجانیده شود، مدرسه، خانه معنوی و روح اجتماعی ماست؛ مدرسه، مسئولیت پرورش صفات اخلاقی فرزندان را به عهده دارد تا انحطاط اخلاقی سایر مؤسسات جبران شود؛ هدف تعلیم و تربیت، ایجاد کارشناس خبره نیست بلکه ایجاد انسانی فضیلتیافته است. در مدینه فاضله، همه مردم در کارهای عامالمنفعه شرکت میکنند و برای تأمین بودجه، بر اراضی موات، وسایل تجملی، ارثیهها و تفریحات زائد مالیات بسته میشود…»
لیبرال دموکراسی
فرانسیس فوکویاما از فلاسفه سیاسی معاصر در آمریکاست. وی در نظریه خود، ادعا کرد لیبرال دموکراسی آخرین و بهترین شکل دولت برای همه ملل جهان است و جهانی شدن این حکومت، پایان تاریخ بشر خواهد بود. نظریهپرداز «پایان تاریخ» معتقد است به دلیل فقدان جایگزینهای معتبر، پس از شکست کمونیسم، نظام لیبرال دموکراسی، صورت نهایی وعام تاریخ بشر خواهد بود.
ارسطو، خواجه نصیرالدین طوسی، کانت، هگل، راسل و …در نوشته جات خود به دنبال پیریزی مدینه فاضلهای براساس اندیشههایشان بودند.
نمونهای از توصیف آرمانشهری
آرمانشهر تامس مور جزیره ای است به شکل هلال ماه که پانصد میل درازا و در پهناورترین قسمت دویست میل پهنا دارد.این جزیره از پنجاه و چهار شهر تشکیل شده که هر یک از آنها حدود بیست میل زمین کشاورزی است. تمامی کشور را کشتزارهایی پوشانده اند که هر یک جدا از دو بنده خدمتکار خانواری مرکب از چهل زن و مرد آزاد دارند. اینان شهرنشینانی هستند که به روستا گسیل شده اند تا دو سال به کشتکاری بپردازند. هر سال بیست نفر از هر خانوار به حکم قرعه به روستا می روند. اینان یک سال را به آموختن کار کشت از پیشینیان خود می گذرانند و سال دیگر را به آموزش آن به جانشینان خود.
همه شهرها قانون، عرف و نهادهایی یکسان دارند. هرسال سه تن از پیران هر شهر در سنایی در پایتخت، آمائوروت، گرد می آیند. در این شهر چیزی به نام حریم یا مالکیت خصوصی وجود ندارد خانه ها پیوسته به هم است و پشت آنها باغهایی بزرگ است؛ درهای این خانه ها و نیز درهایی که از این خانه ها به باغها می گشاید به آسانی بازمی شود و هرگز قفلی بر آنها نیست. هر کس که بخواهد به خانه در می آید چرا که هیچ مالکیت خصوصی در میان نیست و هر ده سال خانه ها را به حکم قرعه عوض می کنند. در هر شهر سی خانوار، هر سال کارگزاری بر می گزینند که او را سیفوگرانت می نامند. هر شهر بر روی هم دویست سیفوگرانت دارد. هر گروه ده نفری از سیفوگرانت ها با خانوارهاشان فرمان گزار کارگزاری دیگر به نام ترانیبو هستند که او نیز هر سال انتخاب می شود. ترانیبورها شورای رایزنی کارگزار ارشد یا شهریار را تشکیل می دهند و این شهریاربرای تمام عمر با رأی هیاتی از سیفوگرانت ها که برگزیده عموم مردم اند انتخاب می شود. در نشست های شورا باید دو سیفوگرانت و هر روز دو نفر متفاوت حاضر باشند. هیچ تصمیمی گرفته نمی شود مگر آنکه سه روز به بحث گذاشته شود وسخن گفتن از امور کشور خارج از شورا گناهی بزرگ است. این تدبیر برای بازداشتن شهریاران و ترانیبورها از تبدیل این جمهوری به نظامی جبار است. امور بسیار مهم در نشست همه سیفوگرانت ها مطرح می شود اما تا زمانی که آنان در این امور با خانوارهای فرمان گزار خود حرف نزده اند هیچ تصمیمی گرفته نمی شود. در مواردی معدود، ممکن است مسایل در پیشگاه سنای کل جزیره مطرح شود.
هر شهروندی کشتکاری را نخست در مدرسه و آنگاه در نوبت کار خود درکشتزار می آموزد. افزون بر این هر شهروند از مرد و زن حرفه ای چون نساجی بنایی، فلزکاری یا نجاری را فرا می گیرد آرمانشهر شباهتی به اروپا ندارد که در آن مردمی از طبقات و پایگاههای مختلف از جامه های متفاوتشان باز شناخته می شوند در آنجا مردم همه جامه ای یکسان می پوشند، اما جامه زنان و مردان و آنان که زناشویی کرده اند با آنان که نکرده اند تفاوتی دارد. این جامهها را خانوارها در خانه تهیه می کنند.
هیچ کس رخصت کاهلی ندارد همگان باید هر روز زیر نظر سیفوگرانت به حرفه خود مشغول باشند. شهروندان می توانند حرفه خود را برگزینند اما اگر بخواهند در حرفه ای غیر از حرفه پدر خود مهارت یابند به خانواده ای که اهل آن حرفه اند سپرده می شوند. روز کار کوتاه است. اهل آرمانشهر سه ساعت پیش از ظهر کار می کنند بعد ناهار دو ساعت استراحت می کنند وسپس سه ساعت دیگر کار می کنند تا وقت شام برسد ساعت هشت به بستر می روند و هشت ساعت می خوابند. بدین سان نخستین ساعات صبح و شام وقت فراغت است و هر کس چنان که می خواهد می گذراند. هر صبح سخنرانی های عمومی برگزار می شود که برای گماشتگان به دانش آموزی اجباری و برای دیگران از زن و مرد اختیاری است. شبها به شنیدن موسیقی یا به گفتگو میگذرذ یا به بازیی که در آن شماره ای از شماره ای دیگر می برد و یا به بازی انتخاب میان فضیلت ورذیلت.
معافیت از کار را سیفوگرانت ها بنابر توصیه کشیشان به کسانی ارزانی می کنند که استدادی در فراگیری و دانش آموزی دارند. کشیشان، ترانیبورها و شهریاران از میان این گروه اندک دانش آموختگان برگزیده می شوند. سیفوگرانت ها نیازی نیست که دانش آموخته باشند اما ایشان نیز بنا بر قانون معاف از کارند هرچند از این امتیاز بهره نمی جویند تا خود سرمشق سخت کوشی برای دیگران باشند.
کار در آرمانشهر سبک و ساده است هم به سبب بسیاری کارگران وهم به سبب ساده بودن نیازها. خانه ها که متعلق به عموم اند از غفلت فرد لطمه نمی بینند و به واسطه بلهوسی های مالک نیز دستخوش تغییرات نمیشوند. فراهم کردن جامه نیز کار دشوارنمی طلبد چرا که مردم آرمانشهر جامه های ساده و با دوام از پارچه رنگ نشده را خوشتر می دارند.
گاه می شود که شهروندان از حرفه هر روزی شان فراخوانده می شوند تا در کارهای جمعی چون مرمت جاده ای شرکت جویند. گاه نیز هست که با رونق اقتصاد از ساعات کار همگان می کاهند. کارگزاران شهروندان زیر دست خود را با تلاش زاید از پای درنمی آرند. این شیوه رفتار استوار براین اصل است: شهروندان آن مقدار وقتی را که می توانند از کارهای ضروری و امور جامعه دریغ دارند نباید صرف خدمت به جسم خویش کنند بلکه می بایست آن را وقف آزاد کردن ذهن و بارور کردن اندیشه کنند زیرا همین را مایه نیک بختی در زندگی می دانند.
در آرمانشهر مور، برخلاف جمهوری افلاطون نخستین واحد اجتماعی خانواده یا خانوار است. دختران چون به سن رشد رسند روانه خانواری می شوند که شویشان وابسته به آن است اما پسران و نوزادان مذکر در همان خانوار می مانند. پیرترین مرد خانوار برایشان فرمان می راند تا آن گاه که از بسیاری سال خرفت شود و باز پیرترین مرد جایش را بگیرد.
محور آرمانشهرها بر تربیت انسان فردی و انسان جمعی است و محورهای زیر در آن مورد توجه قرار گرفته است:
ردیف محور مورد توجه توضیح
۱ تربیت عقل فلسفی دستیابی به تصویری واقعی و جامع از هستی و زندگی و انسان و معنی زندگی
۲ تربیت عقل روشی دستیابی به ابزارهای کشف حقایق و تفکیک واقعیتها از توهمات در کلیه جوانب
۳ تربیت عقل حقوقی دستیابی به نظام قوانین و قواعد پایه زندگی و حقوق و تکالیف و مسئولیتها
۴ تربیت عقل خانوادهداری دستیابی به روشها و ابزارهای ارتقاء کیفیت خانواده
۵ تربیت عقل فرهنگی و اجتماعی دستیابی به نظام قواعد و معادلات اجتماعی و فرهنگی برای ایجاد تغییر بهینه
۶ تربیت عقل سیاسی دستیابی به قواعد مدیریت کلان اجتماعی و نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری جمعی
۷ تربیت عقل کار و اقتصادی دستیابی به روشها و ابزارهای کسب درآمد عادلانه و بهینه و مهارت تولید حداکثری
۸ تربیت عقل پرستش دستیابی به قواعد و قوانین پرستش و ارتباط قلبی با خالق
۹ تربیت عقل ابزارساز دستیابی به راهکارهای تولید ابزارهای بهینه بهطور مستمر
۱۰ تربیت عقل خلاق دستیابی به روشهای خلاقیت و تولید ایده و پیشبرد مرزهای دانش
شروعی برای دستیابی به آرمانشهر اسلام
توصیفات قرآن از امتها و مناطقی که خداوند خصوصیاتی را بهعنوان نعمت برای آنها ذکر کرده است مانند «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ»
توصیفات روایات از دوران ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه
توصیفات قرآنی و روایی از بهشت
توصیفات قرآنی و روایی از صالحین
استخراج دستگاه شناختی اسلام، دستگاه حقوقی اسلام و دستگاه فرهنگی اخلاقی اسلام
استخراج راهبردهای حاکم بر هر یک از سیستمهای تمدنی که رفع نیازی از نیازهای انسان را بهعهده دارد.
مقالهای در مورد آرمانشهر مهدوی
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
اگر آرمانشهر جایی است که رشد و تربیت انسان برای رسیدن به کمال، زمینهسازی شده است و ابزارهای لازم برای حرکت انسان فراهم گردیده است، و اگر حرکت انسان، در شبکه هستی معنادار است آنگاه دستیابی به نقشه این آرمانشهر نیازمند دستیابی به نقشه هستی، نقشه قوای انسان، نقشه طبیعت، نقشه نیازهای انسان، نقشه جامعه و نقشه تاریخ بشریت است. برای تحقق این نقشه، نیاز به شناخت فرآيندهای رفعکننده نیازها و فرآیندهای رشددهنده است به طوری که نقاط بحران و خطر و اختلافات را پیشگیری کند.
اگر بخواهیم در مسیر تمدنسازی اسلامی حرکت کنیم، نیاز به شبیهسازی اولیه آن در قالب آرمانشهری داریم تا نقشه راه الگوی پیشرفت و توسعه به سوی آن مدینه فاضله به دست آید. در این مسیر، باید علاوه بر نقشه تمدنی، فرآیندهای جاری در هر کدام از سیستمهای تمدنی را براساس گزارههای دین شبیهسازی کرد. نقشه تمدنی ویرایش یک به صورت زیر است:
(دریافت مقالهای در مورد شبکه مسائل شهر اسلامی)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
تمدنسازی، الگوی پیشرفت و توسعه، علم دینی، مدینه فاضله، شبکه موضوعات و مسائل، اجتهاد سیستمی
پی نوشت:
[1] . ر.ک کتاب مدینه فاضله در متون اسلامی، و کتاب آرمانشهر در اندیشه ایرانی
برچسب #آرمان شهر #اتوپیا #اجتهاد سیستمی #الگوی پیشرفت و توسعه #تمدنسازی #شبکه موضوعات و مسائل #علم دینی #مدینه فاضله
دانشنامه, نقشه راه
هویت نقشه راه
دانشنامه, مفاهیم کلیدی
پارادایم شبکه ای
اندازه هر خانوار سخت زیر نظر است. بر شمار زاد و ولد و نیز شمار کودکان زیرچهاده سال نظارتی نیست اما هیچ خانواری نباید کمتر از ده و بیش از شانزده فرزند بالغ داشته باشد. کودکان اضافی به خانوارهایی سپرده می شوند که فرزندانشان کمتر از حداقل است. اگر شمار خانوارهای شهر از حد قانونی شش هزار فراتر رود خانواده ها را به شهرهای کوچک تر می فرستند. اگر همه شهرها در کل جزیره جمعیتی کامل داشته باشد یک کولونی در زمین های خارج بر پا می کنند.
اگر بومیان آنجا میل پیوستن به ایشان را نداشته باشند وبرپایی سکونت گاهشان را باز دارند، اهل آرمانشهر به قدرت سلاح خود آن سکونت گاه را تشکیل می دهند. زیرا اگر ملتی زمینی داشته باشد که بیکار و ناکشته مانده باشد و دیگران را از بهره برداری و دست یازی به آن باز دارد در حالی که برحسب قانون طبیعت دیگران را نیز می باید از آن نصیبی باشد. این را دلیلی درست برای براه انداختن جنگ می دانند. اگر شهری از شهرهای کشور خودشان چندان جمعیت از دست بدهد که خطرآفرین باشد چنان که گهگاه بر اثر طاعون پیش می آید- مردم کولونی نشین فراخوانده می شوند تا این کمبود را جبران کنند.
چنان که پیش از این گفتیم هر خانوار به حرفه ای خاص می پردازد. محصول کار خانوار در انباهایی واقع در مرکز محله ای که خانوار وابسته به آن است نهاده می شود. هر سرپرست خانوار می تواند مایحتاج خود و خانواده اش را مجانی از این انبار بردارد. اهل آرمانشهر در روابط خود از پول استفاده نمی کند. چرا باید از کسی چیزی دریغ شود در حالی که همه چیز فراوان است و ترسی از این در میان نیست که کسی چیزی بیش از نیاز خود بخواهد. چرا باید در حق کسی این گمان را برد که بیش از نیاز خود می خواهد. در حالی که ترسی از کمبودی نیست.
آدمیان و جانوران همگی از ترس نیازمندی است که آزمند و فزون خواه می شوند. تنها خودپسندی بشری است که می خواهد با زندگی پرشکوه خود را از دیگران برتر نشان دهد در شیوه زندگی یوپیایی به هیچ وجه جایی برای اینگونه رذیلت ها نیست. خوراک نیز مجانی میان خانوارهای نیازمند توزیع می شود. اما خانوارها برای نوبت خود باید منتظر بمانند تا خوراک نخست میان بیمارستانها بنا برتجویز پزشکان و سپس در خانه های سیفوگرانت ها توزیع شود. این خانه ها تالارهای بزرگی دارند که تمامی سی خانوار یک سیفوگرانت را پذیرا می شود. در اینجا به هنگام ناهار و شام با نفیر شیپور خانوارها را به سفره های اشتراکی فرا می خوانند. غذا خوردن در خانه ممنوع نیست اما پسندیده هم نیست پس کمتر کسی چنین می کند وقتی که یک غذای عالی در تالار فراهم باشد کسی دیوانه نیست که به غذای بد خانه بسازد.
زنان خانوار به نوبت خوراک را آماده می کنند و سفره را می چینند اما خرده کاری ها و نظافت آشپزخانه را به بندگان وا می گذارند. میزها را کنار دیوار می گذارند بدان گونه که در صومعه ها ومدارس اروپایی رسم است مردان پشت به دیوار وزنان در سوی دیر می نشینند تا اگر احساس ناخوشی کردند یا کودکشان نیازی به ایشان داشت آسان از پشت میز برخیزند. مادران شیرده زنان آرمانشهر تا بتوانند، خود، کودکانشان را شیر می دهند و همراه کودکان زیر پنج سال در مهد کودک غذا می خورند و این اتاقی است که در آن همیشه گهواره و آب پاک وآتشی فراهم است تا آنکه نوزادان را بگیرند وجلوی آتش تر وخشک کنند ولباس بپوشانند کودکان بیش از پنج سال کنار میزها می ایستند یا اگر چندان کوچک باشند که این کار برایشان دشوار باشد در کناری می ایستند تا از سر میزها غذا برایشان برسانند . برهر میز هر چهار نفر با هم غذا می خورند. سیفوگرانت وهمسرش وکهن سال ترین شهروندان…….» (تلخیص از کتاب آرمانشهر، تامس مور)
مبانی پارادایمی «مدرنیته» که در سه پارادایم «اثباتی، تفسیری و انتقادی» خودنمایی کرده است در یک جدول و در مقایسه با مبانی پارادایمی متخذ از حکمت متعالیه به صورت زیر قابل ارائه است:
ردیف عناصر پارادایم اثباتگرایی تفسیرگرایی انتقادی شبکهای
۱. دلیل انجام تحقیق کشف قوانین طبیعی و درنتیجه امکان پبش بینی و کنترل پدیده ها فهم و توصیف کنش اجتماعی معنادار محو افسانه ها و قادر ساختن مردم به ایجاد تغییرات رادیکال در جامعه ایجاد تغییر مثبت در زندگی جمعی انسانها بواسطه کشف قوانین حاکم بر طبیعت انسان و اجتماع تاریخ
۲. ماهیت واقعیت اجتماعی نظم یا الگوهای ثابت از پیش موجود که قابل کشف اند تعریفهای سیال موقعیت که محصول تعامل انسانها هستند تضاد بسط یافته و هدایت شده توسط ساختارهای بنیادین پنهان تعریف سیال موقعیت که محصول تعامل انسانها و ساختارهای بنیادین قابل کشف هستند
۳. ماهیت انسان افراد منفعت طلب و عقلانی که نیروهای بیرونی به آنها شکب می دهند موجودات اجتماعی که معنا را ایجاد کرده پیوسته فهمی از دنیای خود دارند مردم خلاق و انطباق پذیر دارای قابلیت ناشناخته که با فریب و استثمار به دام افتاده اند موجود اجتماعی که پیوسته فهمی از دنیای خود دارد و قدرت تغییر آن را در زمینه ساختارهای غیر قابل تغییر دارد
۴. نقش شعور عامیانه کاملا متمایز از علم و دارای اعتباری کمتر از آن نظریه های قدرتمند روزمره که مردم عادی آنها را به کار می برند باورهای نادرستی که قدرت و شرایط عینی را پنهان می سازند عرف که دارای معادلات و قوانین نهفته ولی دقیق است
۵. چیستی نظریه نظامی منطقی و قیاسی متشکل از تعریف ها، آگزیومها و قوانین به هم پیوسته توصیف اینکه نظام معنایی گروه چگونه ایجاد شده، تداوم می یابد نقدی که شرایط درست را آشکار ساخته، راه رسیدن به جهان بهتر را به مردم نشان می دهد نظامی منطقی و قیاسی متشکل از تعریف ها، آگزیوم هاو قوانین به هم پیوسته چه در مورد پدیده چه در موردساختارها
۶. تبیین درست ارتباط منطقی با قوانین دارد و برپایه واقعیات استوار است در نظر افراد مورد مطالعه صحیح است یا حرف دل آنها را می زند ابزار مورد نیاز برای تغییر جهان در اختیار مردم قرارمی دهد ارائه ارتباط منطقی با پدیده تحت قوانین طبیعی – انسانی –اجتماعی
۷. مدرک و شاهد معتبر برپایه مشاهدات دقیق و تکرار پذیر برای دیگران استوار است در متن تعاملات اجتماعی سیال نهفته است توسط نظریه اب مشخص می شود که از فریب ها پرده برمی دارد برپایه برهان دارای مقدمه طبیعی یا انسانی یا اجتماعی
۸. جایگاه ارزشها تمایلات
علم، فارغ از ارزش است و ارزش ها جز در انتخاب موضوع، جایگاهی ندارند ارزشها جزئی اساسی از حیات اجتماعی اند ارزشهای هیچ گروهی غلط نیستند و فقط متفاوت اند هر علمی باید از موضعی ارزشی آغاز شود برخی مواضع درست و برخی نادرست ارزشها تابع قوانین و حقایق هستند
(انتقال به مبانی پارادایم شبکهای)
تصویر زیر یکی از پردازشهای معرفتشناسانه در تحلیل مدرنیته است: (این تصور متعلق به جناب حجتالاسلام دکتر خسروپناه است)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مدرنیته و پستمدرنیسم، فرآیندی است که در جهتگیریهای کلیِ: ۱.كشف قدرتهای نهفته در طبيعت، ۲.ابزارسازی، ۳.گسترش ارتباطات و تعاملات جهانی، ۴.ساختارها و نهادهای جمعی، ۵.تنوع در روشها و محصولات فكری و مادی، مفید و قابل بهرهبرداری است ولی هم از نظر انسانشناسانه و معرفتشناسانه و هم از نظر روششناسانه، معیوب است و نیاز به اصلاح و تغییر دارد. لذا تحرکات فعلی مدرنیته در پنج عامل فوقالذکر در بسیاری از موارد به جای ارتقاء کیفیت زندگی، سبب بحران شده است. (انتقال به مقاله نقد علوم انسانی مدرن)
بر همین اساس «تکنولوژی»، به معنی تلاش برای کشف قدرتهای نهفته در طبیعت و مهار کردن آنها با ابزار برای بهرهبرداری در جهت اهداف عمومی انسانی، مورد پذیرش است و جزو «تجارب عامه بشری» محسوب میگردد؛ گرچه نحوه استفاده از آن تابع اهداف و ارزشهاست و هر گونه بهرهبرداری قابل تأیید نیست.
بررسی تعابیر زیر در فرهنگ اسلام شاهدی بر مدعای فوق است: (ترجمه کاربردی قسمتی از روایت اول کتاب مکاسب محرمه):
«از حضرت صادق علیهالسلام راجع به آنچه نیازمندیهای زندگی بشر را تأمین میکند سؤال شد؛ حضرت فرمودند:
در سیستمهای کلان زندگی، زیرشاخه سیستمهای اجتماعی، زیرشاخه سیستم کسب وکار (شغل و مشاغل)، چهار زیرسیستم وجود دارد:
مشاغل اداری دفتری مدیریتی
مشاغل تجاری بازرگانی
مشاغل صنعتی حرفهای تولیدی
مشاغل خدماتی
در هرکدام از این مشاغل، فرآیندهای قانونی و غیرقانونی وجود دارند که یک انسان قانونمدارباید فرآیندهای صحیح را بشناسد و بر اساس آنها رفتار خود را تنظیم کند.
ملاک فرآیندهای قانونی در سیستم مشاغل «اداری دفتری سرپرستی مدیریتی» عبارتست از:
عمل براساس آییننامههای دولتِ مشروعیتدار
هر گونه تخطی از این آییننامهها و عمل براساس نظرات دیگر، جرم محسوب میشود و مجازات دارد.
فلسفه جرم بودن تخطی از این آییننامهها این است که این تخطی سبب فعال شدن جریانهای فاسد اداری، غیرفعال شدن روند امور مردم، اجحاف و ظلم به افراد، از بین رفتن شایستهسالاری، بدبینی مردم نسبت به دولت و همراه نشدن با اهداف حاکمیت میشود.
ملاک فرآیند قانونی در مشاغل بازرگانی تجاری عبارتست از:
کلیه فعالیتهایی که سبب پایداری جامعه میشود.
فعالیتهایی مانند آنچه مربوط به تغذیه، پوشاک، خانواده و ازدواج، ملک و زمین و دارایی وسرمایه، ابزارآلات و ….است که هر گونه فعالیت لازم در آنها مانند خرید وفروش، اجاره و هدیه، امانتدادن و استفاده و نگهداری و ….در آنها قانونی است.
ملاک فرآیندهای غیرقانونی در این محور عبارتست از: کلیه فعالیتهایی که سبب ضرر و فساد و بحران میشود.
فعالیتهایی مانند رباخواری، خرید و فروش اجساد، خون، گوشتهای حرام، پوست نجس، شراب و هر منشأ آلودگی که باید از زندگی دور شود؛ همچنین هر گونه ابزار عشرتطلبی و اجسام و وسائلی که مورد پرستش قرار گیرند و تمام مواردی که سبب تقویت دشمن میشوند یا سبب تضعیف حقطلبی میگردند.
تمام این موارد به علت زیانآور بودن در قانون ممنوع شده است.
ملاک فرآیندهای قانونی در مشاغل صنعتی، کارخانهای، حرفهای تولیدی عبارتست از:
کلیه فعالیتهایی که سبب تولید مایحتاج مردم میشوند (اعم از جسمی و روحی، فردی و جمعی)
کلیه فعالیتهای آموزشی، ایجاد شغل، دلالی و واسطهگری، تولیدیِ مرتبط با تمام اقسام نیازمندیهای اجتماعی مثل: نویسندگی، حسابداری، مدیریت بازرگانی، رنگرزی، صنایع نورپردازی، معماری و مهندسی، ریسندگی و بافندگی، دوخت و پوشاک، نقاشی، عکاسی (بهشرط اینکه تصویر جانداران نباشد)، ابزارسازی، ….. قانونی میباشند.
تبصره یک) در صورتی که موردی از موارد فوق برای ساخت و استفاده در موضوعات غیرقانونی به کار گرفته شود جرم محسوب میشود و مجازات دارد.
تبصره دو) اگر فرآیندی دارای دو حالت قانونی و غیرقانونی بود و براساس انگیزه و هدف افراد میتوانست تغییر جهت دهد، فعالسازی آن به جهت استفاده قانونی بلامانع است مانند: مهارت نویسندگی که میتواند مضمون فاسد یا مطلوب داشته باشد، ماننداسلحهسازی برای دوست یا دشمن.
تبصره سه) هیچ فردی از افراد جامعه نسبت به انجام اینگونه مشاغل محدودیتی ندارد.
تبصره چهار) فعالیت برای مواردی که جز استفاده زیانآور نمیتواند داشته باشد ممنوع بوده و جرم محسوب میشود مانند ساخت یا استفاده یا نگهداری آلات موسیقی، آلات قمار، آلات عیش ونوش، مجسمههای مقدسنما، نوشیدنیهای زیانآور.
ملاک قانونی بودن فرآیند در مشاغل خدماتی
کلیه فعالیتهایی که مربوط به خدماترسانی در نیازهای قانونی مردم است.
کلیه فعالیتهای زیر قانونی است:
استخدام نیرو، به استخدام درآمدن، اجاره دادن ابزارآلات و وسایل حمل ونقل، اجاره ملک و هرگونه بهرهبرداری، پیمانکاریها.
تبصره یک) در جواز خدمترسانی یا استخدام، تفاوتی میان هیچکس از مردم نیست حتی در عقیده و دین.
تبصره دو) هر گونه خدمات به مشاغل ممنوعه جرم محسوب میشود و مجازات دارد، مانند اجیرشدن برای آدمکشی، تقویت دشمن، حمل ونقل کالای ممنوعه، انبارداری اجناس ممنوعه.
تبصره سه) هر گونه خدمات برای دفع ضرر از افراد مجاز و قانونی است. انتهای ترجمه روایت. (متن روایت در پاورقی آمده است.[1])
نکته مهم: اگر پیشفرضهای معرفتشناسانه و روششناسانه و … ، تصحیح شده و اِعمال شوند قطعا نحوه تلاش برای کشف نیروهای خلقت و مهار آنها برای استفاده، تغییراتی خواهد داشت و جهت گسترش ابزارسازی، در برخی موارد ابعادی غیر از ابعاد موجود میتواند بپذیرد.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
غربشناسی، مدرنیته، تکنولوژی، پست مدرنیسم، سنت و تجدد
پی نوشت ها:
[1] . متن روایت اول کتاب مکاسب محرمه
فلابأس بصناعته و تقلبه نظير الكتابة التی هی على وجه من وجوه الفساد تقوية و معونة لولاة الجور و كذلك السكين و السيف و الرمح و القوس و غير ذلك من وجوه الآلات التي تصرف إلى وجوه الصلاح و جهات الفساد و تكون آلة و معونة عليهما فلا بأس بتعليمه وتعلمه و أخذ الأجر عليه و العمل به و فيه لمن كان له فيه جهات الصلاح من جميع الخلائق و محرم عليهم تصريفه إلى جهات الفساد و المضار فليس على العالم و لا المتعلم إثم و لا وزر لما فيه من الرجحان فی منافع جهات صلاحهم و قوامهم و بقائهم و إنما الإثم و الوزر على المتصرف فيه فی جهات الفساد و الحرام و ذلك إنما حرم الله الصناعة التی هی حرام كلها التی يجيء منها الفساد محضا نظير البرابط والمزامير و الشطرنج و كل ملهو به و الصلبان و الأصنام و ما أشبه ذلك من صناعات الأشربة الحرام و ما يكون منه و فيه الفساد محضا و لا يكون منه و لا فيه شيء من وجوه الصلاح فحرام تعليمه و تعلمه و العمل به و أخذ الأجرة عليه و جميع التقلب فيهمن جميع وجوه الحركات إلا أن يكون صناعة قد تصرف إلى جهة المنافع و إن كان قديتصرف فيها و يتناول بها وجه من وجوه المعاصي فلعله ما فيه من الصلاح حل تعلمه و تعليمه و العمل به و يحرم على من صرفه إلى غير وجه الحق و الصلاح فهذا تفسير بيان وجوه اكتساب معائش العباد و تعلمهم فی وجوه اكتسابهم إلى آخر الحديث المنقول عن تحف العقول.
برچسب #پست مدرنیسم #تکنولوژی #سنت و تجدد #غربشناسی #مدرنیته #هویت مدرنیته
دانشنامه, مبانی
روی فی الوسائل و الحدائق عن الحسنبن علی بن شعبة فی كتاب تحف العقول: عن مولانا الصادق ص حيث سئل من معايش العباد فقال جميع المعايش كلها من وجوه المعاملات فيما بينهم مما يكون لهم فيه المكاسب أربع جهات و يكون فيها حلال من جهة و حرام من جهة فأول هذه الجهات الأربع الولاية- ثم التجارة ثم الصناعات ثم الإجارات و الفرض من الله تعالى على العباد فی هذه المعاملات الدخول فی جهات الحلال و العمل بذلك و اجتناب جهات الحرام منها فإحدى الجهتين من الولاية ولاية ولاة العدل الذين أمر الله بولايتهم على الناس و الجهة الأخرى ولاية ولاة الجور فوجه الحلال من الولاية ولاية الوالی العادل و ولاية ولاته بجهة ما أمر به الوالي العادل بلا زيادة و نقيصة فالولاية له و العمل معه و معونته و تقويته حلال محلل وأما وجه الحرام من الولاية فولاية الوالی الجائر و ولاية ولاته و العمل لهم والكسب لهم بجهة الولاية معهم حرام محرم معذب فاعل ذلك على قليل من فعله أو كثيرلأن كل شيء من جهة المعونة له معصية كبيرة من الكبائر و ذلك أن فی ولاية والي الجائر دروس الحق كله و إحياء الباطل كله و إظهار الظلم و الجور و الفساد و إبطال الكتب و قتل الأنبياء و هدم المساجد و تبديل سنة الله و شرائعه فلذلك حرم العمل معهم و معونتهم و الكسب معهم إلا بجهة الضرورة نظير الضرورة إلى الدم و الميتة وأما تفسير التجارات فی جميع البيوع و وجوه الحلال من وجه التجارات التی يجوزللبائع أن يبيع مما لا يجوز له و كذلك المشتری الذی يجوز له شراؤه مما لا يجوز فكل مأمور به مما هو غذاء للعباد و قوامهم به فی أمورهم فی وجوه الصلاح الذی لا يقيمهم غيرها مما يأكلون و يشربون و يلبسون و ينكحون و يملكون و يستعملون من جميع المنافع التی لا يقيمهم غيرها و كل شيء يكون لهم فيه الصلاح من جهة من الجهات فهذا كله حلال بيعه و شراؤه و إمساكه و استعماله و هبته و عاريته و أما وجوه الحرام من البيع و الشراء ف كل أمر يكون فيه الفساد مما هو منهی عنه من جهة أكله و شربه أو كسبه أو نكاحه أو ملكه أو إمساكه أو هبته أو عاريته أو شيء يكون فيه وجه من وجوه الفساد نظير البيع بالربا أو بيع الميتة أو الدم أو لحم الخنزير أو لحوم السباع من صنوف سباع الوحش أو الطير أو جلودها أو الخمر أو شيء من وجوه النجس فهذا كله حرام محرم لأن ذلك كله منهی عن أكله و شربه و لبسه و ملكه و إمساكه و التقلب فيه فجميع تقلبه فی ذلك حرام
و كذلك كل مبيع ملهو به و كل منهي عنه مما يتقرب به لغير الله عز و جل أو يقوى به الكفر و الشرك فی جميع وجوه المعاصی أو باب يوهن به الحق فهو حرام محرم بيعه و شراؤه و إمساكه و ملكه و هبته وعاريته و جميع التقلب فيه إلا فی حال تدعو الضرورة فيه إلى ذلك و أما تفسيرالإجارات فإجارة الإنسان نفسه أو ما يملك أو يلی أمره من قرابته أو دابته أو ثوبه بوجه الحلال من جهات الإجارات أن يؤجر نفسه أو داره أو أرضه أو شيئا يملكه فيما ينتفع به من وجوه المنافع أو العمل بنفسه و ولده و مملوكه و أجيره من غير أن يكون وكيلا للوالی أو واليا للوالی فلا بأس أن يكون أجيرا يؤجر نفسه أو ولده أو قرابته أو ملكه أو وكيله فی إجارته لأنهم وكلاء الأجير من عنده ليس هم بولاة الوالی نظيرالحمال الذی يحمل شيئا معلوما بشيء معلوم فيجعل ذلك الشيء الذی يجوز له حمله بنفسه أو بملكه أو دابته أو يؤاجر نفسه فی عمل يعمل ذلك العمل بنفسه أو بمملوكه أوقرابته أو بأجير من قبله فهذه وجوه من وجوه الإجارات حلالا لمن كان من الناس ملكا أو سوقة أو كافرا أو مؤمنا فحلال إجارته و حلال كسبه من هذه الوجوه فأما وجوه الحرام من وجوه الإجارة نظير أن يؤاجر نفسه على حمل ما يحرم أكله أو شربه أو يؤاجر نفسه فی صنعة ذلك الشيء أو حفظه أو يؤاجر نفسه فی هدم المساجد ضرارا أو قتلا لنفس بغير حق أو عمل التصاوير و الأصنام و المزامير و البرابط و الخمر و الخنازير و الميتة و الدم أو شيء من وجوه الفساد الذی كان محرما عليه من غير جهة الإجارة فيه و كل أمر منهی عنه من جهة من الجهات فمحرم على الإنسان إجارة نفسه فيه أو له أو شيء منه أو له إلا لمنفعة من استأجرته كالذی يستأجر الأجير يحمل له الميتة ينحيها عن أذاه أو أذى غيره و ما أشبه ذلك إلى أن قال و كل من آجر نفسه أو ما يملك أو يلی أمره من كافر أو مؤمن أو ملك أو سوقة على ما فسرناه مما تجوز الإجارة فيه فحلال محلل فعله و كسبه وأما تفسير الصناعات فكل ما يتعلم العباد أو يعلمون غيرهم من أصناف الصناعات مثلا لكتابة و الحساب و النجارة و الصياغة و البناء و الحياكة و السراجة و القصارة والخياطة و صنعة صنوف التصاوير ما لم تكن مثل الروحانی و أنواع صنوف الآلات التي يحتاج إليها العباد منها منافعهم و بها قوامهم و فيها بلغه جميع حوائجهم فحلال فعله و تعليمه و العمل به و فيه لنفسه أو لغيره و إن كانت تلك الصناعة و تلك الآلة قد يستعان بها على وجوه الفساد و وجوه المعاصی و تكون معونة على الحق و الباطل
#مفاهیمکلیدی
#هویتمدرنیتهوپستمدرنیسم
خانه > دانشنامه > مفاهیم کلیدی > هویت مدرنیته و پست مدرنیسم
آرشیو, دانشنامه, مفاهیم کلیدی
هویت مدرنیته و پست مدرنیسم
15 دقیقه خواندن
275
هویت مدرنیته و پست مدرنیسم
هویت مدرنیته و غرب دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرضها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
متن روایت اول کتاب مکاسب محرمه
موضوع بحث
«هویت مدرنیته و پُست مدرنیسم»، «هویت تکنولوژی»، «هویت جهانیسازی»
مسأله بحث
تغییرات زندگی بشر در جغرافیای غرب، از قرن ۱۸ به بعد، چه بود؟ به چه دلیل اتفاق افتاد و آیا رشد و توسعه آن، سعادت نهایی بشر را فراهم میسازد و آیا برای دیگر جوامع بشری قابل توصیه است؟
پیش فرضها
فرضیه بحث
مدرنیته = فرهنگ حاصل از تمرکز بر «عقل ابزاری» + «فردمحوری حداکثری»
تکنولوژی = تلاش برای حداکثرسازی تسلط بر طبیعت با ابزارسازی + اعتماد به قدرت «ابزار»، برای رفع نیازهای انسان
جهانیسازی = تلاش برای فراگیر شدن فرهنگ لیبرال دموکراسی + گسترش حداکثری ابزارهای ارتباطی
پُستمدرنیسم = عبور از قواعد و قوانین جهانشمول و حرکت به سوی حقایق موازی با هم (هم در عرصه معرفت، هم در عرصه روش)
تبیین بحث
مدرنیته از کلمه «مد» به معنی تمایل به ایدهآل گرفته شده است و به معنی گریز از چهارچوبهای کلیشهای که سد راه تحول افکار هستند میباشد. (از «بودلر» به نقل جهانبگلو درکتاب مدرنها)
“زندگی مدرن” زندگیای است كه براساس كاركردِ”تمركز بر عقل ابزاری” تعریف میشود (عقلی كه از راه حسّ و تجربه برای تسلط بر طبيعت و انسان به هدف دستيابی به منابع رفع نيازهای: فيزيولوژيكی، امنيتی، جنسی و عاطفی، ارتباط اجتماعی بهكار ميرود.)
مدرنیته = نظامی از اندیشهها و ارزشها که به پیدایش فردگرایی در جهان انجامید. (تعریف جهانبگلو)؛ مدرنیته تنها تمدنی است که به فرد به مثابه موجود مستقل و خودمختار بها میدهد.
این فرهنگ،از قرن ۱۸ ميلادی به بعد در اروپا و امريكای شمالی پديد آمده و به ساير مناطق جهان گسترش يافته است و سبب ايجاد شتاب در پنج مورد زير شده است:
۱.كشف قدرتهای نهفته در طبيعت، ۲.ابزارسازی، ۳.گسترش ارتباطات و تعاملات جهانی، ۴.ساختارها و نهادهای جمعی، ۵.تنوع در روشها و محصولات فكری و مادی.
بنیادهای مدرنیته پنج عنصر است: ۱. تغییر محور جهان از خدا به انسان ۲. تغییر منبع تهیه قوانین از ادیان به عقل بشری ۳. تغییر روش موجه کشف حقایق از عقل به تجربه ۴. تغییر از همزیستی با طبیعت، به تلاش برای ابزارسازی به هدف تسلط بر طبیعت ۵. تغییر ارزشها از جمعی به ارزشهای فردی
تمركز بر عقل ابزاری لوازمی به وجود آورد كه عبارتند از: فرهنگ شهرنشینی سكولار، دموكراسی ليبرال، فردگرايی، انسانمحوری، فرهنگ تكنولوژيك، اقتصاد و تجارت آزاد جهانی، حقوق بشر لائيك، آموزش عينی و تجربی، قرار گرفتن هنر به جای معنویت
عقلانیسازی از علم به سیاست سرایت کرد و دولت به عنوان نهادی تعیین کننده و حافظ قراردادهای اجتماعی تلقی شد. مفهوم «قانون» تحول پیدا کرد و از آنچه خدا گفته است به «آنچه برای جامعه مفید است» تبدیل شد و سبب عبور از قانون ماورائی و متولیان ماورایی شد. کانت، رهایی از جزمگرایی را وارد فلسفه کرد و عصر مدرنیته وارد فلسفه شد و تکنولوژی باعث شد تا مدرنیته وارد زندگی مردم شود و مردم احساس کنند برای رفع نیازهایشان، احتیاجی به خدا و ادیان ندارند.
فرآیند «مدرنیته» و گسترش ابزارهای ارتباطی، سبب تولد مفهوم «جهانیسازی» گردید. جهانیشدن حداقل دارای چهار بُعد زیر است:
بُعد سیاسی = کثرتگرایی منجر به دموکراسی، بُعد فرهنگی = کثرتگرایی منجر به پلورالیزم، بُعد اقتصادی = کثرتگرایی منجر به لیبرالیسم و بازار آزاد سرمایه و کالا، بُعد رسانهای = کثرتگرایی منجر به شخصیسازی برنامهها (اقتباس از سخنان آقای دکتر بلخاری)
امتداد «مدرنیته» و مشکلات معرفتشناختی و روششناختی آن، سبب بروز اندیشههای «پُستمدرن» گردید؛ اندیشههایی که به طور مطلق هر گونه قطعیت را انکار میکند و به حقایق موازی با هم معتقد است و هر گونه سرشت یا ساختار یا قاعده از پیشتعیین شده و جهانشمول را طرد مینماید. این گونه اندیشه سبب حداکثرسازی «فردگرایی» شده و از عقلانیت پایه به «عاطفههای فردی» تغییر مبنا داده است.
#مفاهیمکلیدی
#پارادایمشبکهای
خانه > دانشنامه > مفاهیم کلیدی > پارادایم شبکه ای
دانشنامه, مفاهیم کلیدی
پارادایم شبکه ای
15 دقیقه خواندن
216
پارادایم شبکه ای
پارادایم شبکه ای دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست مطالب
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«پارادایم شبکهای» چیست؟ چرا دستیابی به آن لازم است؟ چگونه به دست میآید؟ (اسلاید بحث)
مسأله بحث
برای «فهم صحیح و جامع» از واقعیتهای دارای ابعاد، ظهورات، ارتباطات و تغییرات مختلف، نیاز به چه ابزارهای معرفتی داریم؟
پیش فرض ها
۱. «پارادایم» یک اصطلاح در «فلسفه علم» است و بهمعنی چهارچوب فکری کلان حاکم بر یک علم یا یک نظریه میباشد؛ چارچوبی از مبانی نظری و عناصر کلانی که برای تحلیل، سنجش، کشف و اصلاح نظریه های علمی به کار می رود[1]. (انتقال به بحث تفصیلی از پارادایمها)
۲. این چهارچوب فکری، ترکیبی از مبانی فکری نسبت به موارد زیر است:
مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه، معرفت و علمشناسانه، جامعه و عُرفشناسانه، روششناسانه، تاریخشناسانه، ارزششناسانه، آیندهشناسانه؛ (انتقال به بحث تفصیلی از مبانی)
تعبیر دیگری که از عناصر پارادایمی در فلسفه علم به کار میرود به صورت عناصر هشتگانه زیر است:
ماهیت انسان، ماهیت وقایع اجتماعی، نقش شعور عامه، دلیل انجام تحقیق، چیستی نظریه، ملاک اعتبار شواهد، ملاک صحت تبیین.
۳. پارادایمهای کلان رایج در علوم انسانی، که پارادایم تجربهگرا (اثباتگرایی)، پارادایم ذهنگرا (تفسیری و تفهمی)، پارادایم ساختارگرا (انتقادی) هستند، هر کدام برای هر یک از عناصر کلان پارادایمی تعریف و تبیینی دارند.
۴. در منابع اصلی و تفسیریِ اسلام، در مورد هر کدام از موارد فوق، تعریف و تبیینی ارائه شده است که با تجمیع آنها میتوان جدول عناصر پارادایمی مورد نظر اسلام را تولید کرد.
فرضیه بحث
۱. تعریف « پارادایم شبکهای » (مقصود از شبکه، کل شبکه موجودات در هستی میباشد. ):
پارادایم شبکهای یعنی: رویکرد «بررسی شبکهای» در نگاه به هر پدیده،
و یعنی: ضرورت بررسی هر موضوع و مسأله در ارتباط با کل شبکه هستی، و یعنی هر تحقیقی هنگامی موجه و معتبر است که ابعاد وجودیِ موضوع و مسأله تحقیق، در مقیاس کل شبکه هستی مورد تحلیل و ترکیب قرار گیرد.
جدول اصول موضوعه و مبادی تصوری وتصدیقی پارادایم شبکهای:
ردیف
اصل موضوعی
مفهوم مرکزی
۱
هستیشناسانه
شبکه وجودی گسترش یافته از وحدت بینهایت (خداوند) به کثرت (مخلوقات)، به همپیوسته، دارای مراتب تشکیکی و حرکت از قوه به فعل و نظام علت ومعلولی جهان، دارای ساختار و فرآیندهای ثابت ولی طیفدار و فازی است. ساختارها و قوانین طبیعی، زیرساختهای معرفت و حرکت موجودات هستند.
۲
روششناسانه
روش= نظمدهی به فرآیند انجام یک کار روشهای سهگانه مشاهده تجربی، برهان عقلی، شهود قلبی برای کشف واقعیتها، معتبرند. ترکیب روشهای کمّی، کیفی به بهینهسازی فرآیند تحقیق کمک میکند. ترکیب روش استقرایی و قیاسی به بهینهسازی فرآیند تحقیق کمک میکند. رویکرد میانرشتهای به بهینهسازی فرآیند تحقیق کمک میکند. روش الگوریتمی شش مرحلهای برای کشف واقعیتها، روش منتخب است.
۳
معرفتشناسانه
معرفت= باور صادق موجّه واقعیت، قابل دسترسی ذهنی است، ثابت است در عین حرکت تکاملی، مرکب و دارای ابعاد و سطوح و مراتب است. (مبناگروی + رئالیسم پیچیده) واقعیتهای بنیادین قابل کشف برای همگان و مشترک میان آنها وجود دارد. ادراکات انسان بر پایه بدیهیات و علم حضوری، براساس ساختار و قانون مشخص ذهنی، گسترش پیدا میکنند و این گسترش قابل ردیابی است. معرفتهای بنیادین بدیهی و برهان و محصولات برهانی اعتبار معرفتی دارند و کاشف از واقع هستند. معیار صدق، مطابقت با واقع و انسجام درونی است. تحلیل نظریهها در دستگاه ارزیابی برهانی، معتبر است.
۴
علمشناسانه
علم= تک گزاره یا مجموعه گزارههایی که توصیف یا تبیین موجّه از واقعیت را ارائه میکنند. علوم تجربی= توصیف و تبیین پدیدههای محسوس برای دستیابی به قدرت کنترل آنها علوم انسانی= توصیف و تبیین ابعاد مختلف رفتار انسانی برای دست یابی به پیشبینی و کنترل آنها علم دینی= گزارش روشمند و نظاممند از توصیف و تبیین دین نسبت به پدیدههای هستی و انسانی علوم انسانی، عینی و ناظر به واقع هستند. تولید علم براساس روش تجربه و برهان و شهود انجامپذیر است. علم دینی، متن محور است و بر اساس روش برهانی عقل عملی که در علم «اصول فقه» تعریف شده است قابل دستیابی است.
۵
انسانشناسانه
انسان = موجود متفکر با قابلیت عبور از محدودیتها و اتصال به بینهایت (حیّ متالّه) انسان، در شبکه هستی، معنادار است. انسان، قدرت حرکت در شبکه هستی را دارد. (اختیار دارد) برای هر حرکتی، نیازمند تنظیم ابعاد و سطوح خود با دیگر موجودات در شبکه هستی است. (مقید به ساختار و قوانین است و اختیار محض ندارد. ) انسان موجودی است با ظرفیت منطقی بودن و خیرطلبی، بههمراه ظرفیت هواپرستی و شرّرسانی. انسان قدرت ایجاد تغییر در امور و حوادث و نتایج را در محدوده ساختارهای قابل انعطاف هستی دارد. انسان وجدان دارد و حقیقی بودن و خیر بودن برخی امور برای او قابل انکار درونی نیست و به همین دلیل نمیتواند به فضای «نسبیّت مطلق» تکیه کند. انسان براساس محاسبه نفع و ضرر تصمیمگیری میکند. این نفع وضرر فقط منحصر در عالم حسی فردیِ او نیست و برآیند نفع وضرر در کل شبکه هستی در امتداد ابدیت باید محاسبه شود.
۶
جامعهشناسانه
جامعه یعنی همزیستی تعدادی از خانوادهها یا افراد که منجر به شکلگیری تعاملات حقوقی، مالی، انضباطی و مدیریتی، فرهنگی و ارزشی شود. شکلگیری جامعه تابعی از شکلگیری ساختارهای ارتباطی است. جامعه دارای ماهیت مستقل از افرادش نیست اما دارای هویت مستقل منتزع از افرادش میباشد و بههمین دلیل ارزش افزوده بر هویت فردی افراد دارد و سبب ایجاد تغییر و تحول در زندگی افراد میشود، لذا با متغیر «جامعه» و «هویت جمعی» باید مانند یک متغیر واقعی رفتار کرد و در کشف قوانین و قواعد و ساختارهایش کوشید. (قانونمندی جامعه) در ارتباط میان اصالت فرد و اصالت جمع، قاعده اولیه «اصالت فردِ در ضمن شبکه هستی» است. یعنی هر فردی حق دارد هر چه میخواهد اِعمال کند به شرطی که ابدیتش، روحش، محیط و دیگران ضرر نکنند. در تعارض میان اصالت فرد و جمع، در صورتی که بقاء جمع غیرمُجرم متوقف بر از بین رفتن فرد باشد، اصالت با جمع است.
۷
تاریخشناسانه
تاریخ مانند جامعه دارای ماهیت مستقل از جوامع و افراد نیست اما دارای ماهیت مستقل منتزع از افرادش میباشد و برهمین اساس دارای قانونمندی است (قانونمندی تاریخ = وجود قوانین پایه در ساختار زندگی انسان که فارغ از بُعد زمانی و مکانی، بر جوامع انسانی حاکم است. )
۸
آیندهشناسانه
آینده به مانند گذشته بر اساس قواعد و معادلات حاکم بر ساختار خلقت و انسان، قانونمند است. تمام ساختارهای خلقت و انسان و ظرفیتهای او هنوز شناخته نشدهاند. آینده محتمل قابل کشف است و برای آن باید برنامهریزی کرد. آینده محتمل قابل تغییر است و برای آن باید روندسازی کرد.
۹