eitaa logo
دستیار محقق
192 دنبال‌کننده
79 عکس
4 ویدیو
125 فایل
برگرفته شده از مجموعه اثار و دوره های استاد شیخ عبدالحمید #واسطی #مبانی #نگرش‌سیستمی #شبکه‌هستی #روش‌تحقیق #نقشه‌راه #شبکه‌مسائل #شبکه‌نیاز #پارادایم #الگوریتم‌اجتهاد #نفوذ‌به‌موضوع #تدریس_اثربخش @salam_1001
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > چشم انداز دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی چشم انداز 4 دقیقه خواندن 136 چشم انداز چشم‌انداز دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مسأله بحث پیش فرض­ها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث موضوع بحث «چشم‌انداز» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (انتقال به نمونه سند چشم‌اندازی) مسأله بحث برای دقیق‌سازی مقصد و اهداف در یک برنامه کلان، چه باید کرد تا خروجی نهایی بیشترین شباهت را به اهداف داشته باشد؟ پیش فرض­ها فرضیه بحث چشم انداز = اعلامیه جهت گیری سازمان و بیانگر هویت، آرمان و شاخص‌های کلان حرکت به ‌سوی هدف است. چشم انداز آرزوهای مدیریت را توصیف کرده، تصویری از مقصد آینده را ترسیم کرده و تعیین‌کننده جهت‌گیری اصلی حرکت است؛ اعلامیه چشم انداز راهنمای پاسخ به سه سؤال اساسی زیر است: ما می خواهیم چه بشویم؟ (آرمان)؛ ما به چه ارزش هایی باید متصف باشیم؟ (ارزشها)؛ ما چه مأموریتی را باید به عهده بگیریم؟ (مأموریت) تبیین بحث اگر برنامه‌ریزی، تعیین نقطه هدف و نقطه شروع و نحوه حرکت از مبدأ به مقصد است به‌ نحوی که کمترین هزینه با بیشترین منفعت را حاصل کند آن گاه منطق برنامه‌ریزی، ابتدا هدف‌گذاری را الزام می‌کند؛ و اگر اهداف، آثار و پدیده‌هایی هستند که در انتهای حرکت و فعالیت‌های مورد نظر باید حاصل شوند، آنگاه با «ارزش‌ها» مرتبط می‌شوند و براساس ارزش‌ها تنظیم می‌گردند؛ و اگر ارزش‌ها، اعتبارات و ملاحظات برخاسته از واقعیت‌ها باشند،آنگاه با «باورها» مرتبط می‌شوند و براساس باورها تنظیم می‌گردند؛ و اگر مأموریت هر مجموعه‌ای، تلاش برای تحقق اهداف اولویت‌دار است، آنگاه ماموریت‌ها تابعی از ارزش‌ها و باورها می‌شوند؛ بنابراین قدم اول برای برنامه‌ریزی یا معرفی یک برنامه، توصیف باورها، ارزش‌ها، اهداف و سپس مأموریت آن مجموعه است. «چشم‌انداز» شبیه‌سازی آینده براساس باورها، ارزش‌ها و اهداف است و شاخص تعیین مأموریت و راهبردها را ارائه می‌کند. سطوح و لایه‌های برنامه‌ریزی: مبانی و زیرساخت‌ها: جهان‌بينی = پاسخ به سؤالِ «ما چه باورهايی داريم؟ در اين هستی چه خبر است؟» ارزش‌ها = پاسخ به سؤالِ «ما چه چيزهايی را خوب و چه چيزهايی را بد می ‌دانيم؟» گرايش‌ها = پاسخ به سؤالِ «در ميان فهرست خوب و بدها، كداميك اولويت دارند؟» آرمان‌ها = پاسخ به سؤالِ «اصلي‌ترين آرزوهای ما كدامند؟» دكترين = پاسخ به سوالِ «ساختارهای ما بر چه اساسی باید شكل بگیرند؟» (برآیند جهان‌بینی،‌ ارزش‌ها، گرایش‌ها و آرمان‌ها، که به تعیین ساختار منجر شود) اهداف کلان: (مبتنی بر زیرساخت‌ها) چشم‌انداز = پاسخ به سؤالِ «ما در آينده چگونه هستيم؟» رسالت = پاسخ به سؤالِ «ما اصلا چرا هستيم؟ ما چرا ما شديم؟» هدف كلان = پاسخ به سؤالِ «ما بايد به دنبال تحقق چه چيزی باشيم؟» تعیین مسیر: (مبتنی بر زیرساخت‌ها و اهداف کلان) بيانيه مأموريت = پاسخ به سوالِ «ما الان به‌ دنبال چه چيزی هستيم؟» رويكرد = پاسخ به سؤالِ «ما برای رسيدن به اين هدف، چه زاويه ديدی بايد داشته باشيم؟» خط‌ مشی = پاسخ به سؤالِ «ما برای رسيدن به هدف، چه جهت كلی را در حركت بايد داشته باشيم؟» استراتژی = پاسخ به سؤالِ « در جهتی كه انتخاب كرديم، بهترين حركت برای رسيدن به هدف كدام است؟» راهكار = پاسخ به سؤالِ «برای فعال‌سازی بهترين حركت، چه قدم‌هايی بايد برداشته شود؟» «چشم‌انداز»، هویت آینده‌پژوهانه دارد و تابع قواعد و معادلات آن است؛ از بهترین تکنیک‌ها برای «چشم‌انداز نویسی»، تکنیک «سناریو‌نویسی و شبیه‌سازی» است. (انتقال به بحث آینده‌پژوهی) در کتاب «قدرت چشم‌انداز» تألیف موریس مونرو آمده است: «من از افراد زیادی پرسیدم که :”می­ خواهید با زندگی خود چه کنید؟ چشم‌اندازتان چیست؟” و معمولا جًواب­هایی این‌چنینی شنیدم که” می­ خواهم یک خانه بزرگ بسازم، چند تا ماشین بخرم، و خانواده خوبی داشته باشم.” یا “می­ خواهم ازدواج کنم.” ” روزی روزگاری، رستورانی خواهم زد.” اینها چشم‌انداز نیستند، فقط هدف‌اند. انسان­ ها شکست می­ خورند زیرا اصلاً نمی دانند می ­خواهند در چه چیزی پیروز شوند. وقتی من این سؤال را از روحانیون می­پرسم، اغلب چنین جواب می دهند که:” چشم‌انداز من، رساندن قومم به رستگاری است.” یا “چشم‌انداز من این است که “کلام خداوند را بر تمام مخلوقات ابلاغ کنم و خداوند را بشناسانم”، و یا” چشم‌انداز ما آماده کردن مردم برای خدمت در راه خداست.”
همه این پاسخ­ ها، نه چشم‌انداز که مصادیقی از مأموریت بودند. چرا؟ چون خیلی کلی ­تر از چشم‌اندازاند. هر چند چشم‌انداز و مأموریت، مفاهیمی مرتبط‌اند، اما دقیقا یًکسان نیستند. مأموریت، بیانی کلی از هدف غایی است که دربرگیرنده اندیشه کلی آن چیزی است که می­خواهیم در زندگی انجام دهیم. به‌عبارت دیگر، مأموریت ماهیتی فلسفی‌مآب و تجریدی دارد و خواص کاربردی بودن و عینیت از آن به دوراست. به علاوه، مأموریت چنان باز و فارغ از هر محدودیتی است که می­توان ساعتها ویا حتی روزها را به صحبت درباره ­ی جنبه‌ها و کاربردهای متفاوت آن گذراند. در مقابل، چشم‌انداز شرحی دقیق، همراه با مرزهای قابل تعریف و تاکیدهای مشخص است.» نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث تلاش برای تعیین «چشم‌انداز بشریت، چشم‌انداز تمدنی، چشم‌انداز بین‌الملل، چشم‌انداز جوامع دینی» از زیرساخت‌های «تمدن‌سازی» محسوب می‌شود و اگر بخواهیم تمدن الهی مبتنی بر علم دینی بنا شود باید براساس گزاره‌های دین، سند چشم‌انداز تمدن اسلام را تدوین کرد. مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث دین‌شناسی، تمدن الهی، علم دینی، چشم‌انداز بشریت،‌ چشم‌انداز تمدن اسلام، آرمان‌شهر برچسب نگری الهی انداز بشریت تمدن اسلام دینی دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > مهارت محوری دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی مهارت محوری 9 دقیقه خواندن 137 مهارت محوری مهارت محوری دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مسأله بحث پیش فرضها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث اهداف رشته فلسفه مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «مهارت‌محوری» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ مسأله بحث چگونه می‌توان از اطلاعات و علم، برای حل مشکلات و مسائل زندگی استفاده کرد؟ (صِرف دانستن نباشد،‌ به «توانستن» منجر شود) پیش فرض­ها علم، الفاظ و عبارات نيست بلكه حقايقی است كه در نفس لمس و احساس شوند. علم نهایی، احساس عظمت خداوند و توجّه با تمام وجود به مبدأ هستی است. برای دست‌يابی به علم بايد به مشاهده و تحليل پرداخت و آنچه مهم است دست‌يابی به تحليل‌هاست كه در نتيجه آن لمس و احساس واقعيات در نفس ايجاد می‌شود. دستيابی به حقايق وقتی صورت می‌پذيرد كه فرد قدرت استنباط و يا تحليل داشته باشد. قدرت تشخيص و ارزيابی وقتی به‌ دست می‌آيد كه فرد با مبدأ هستی ارتباط روحی برقرار كند و فقر خود و غنای او را لمس نمايد. در تحليل و بررسی بايد به دنبال سرچشمه‌های خلقت بود. دستيابی به سرچشمه‌های خلقت، علم و آگاهی شفّاف را ايجاد می‌كند. برای رسيدن به علم و آگاهی شفاف، بايد جريان خلق كردن را تجربه كرد و با تمام وجود احساس نمود. فرضیه بحث مهارت‌ = توانایی مستمر مستقل برای انجام کاری یا ایجاد تغییری مهارت‌محوری = تدوین اهداف و شاخص‌های یک برنامه راهبردی یا عملیاتی بر اساس مهارت (استفاده از کلمه «بتواند» در تدوین اهداف و شاخص‌ها) تبیین بحث علم برای زندگی است، ما می‌آموزيم تا روح از محدوديت‌ها خارج شود و به پهنه بی‌انتهای هستی متصل شود، ما می‌آموزيم تا به جهان‌های برتر و فراسوی ديد مادی دست يابيم و ابديت خود را بسازيم. انسان‌ها می‌خواهند به كمال برسند پس بايد نيازها و نواقص خود را برطرف كنند. امّا چگونه؟ جهانی كه در آن زندگی می‌كنيم دارای قوانين و معادلات ثابتی است. موجودات آن هريك دارای خواص و آثار منحصر به خود هستند و با ديگر موجودات فعل و انفعالاتی ضابطه‌مند دارند. ما خود جزئی از اين جهان به هم‌پيوسته و قاعده‌مند هستيم و با تمام اجزاء آن ارتباط داريم (اثر می‌پذيريم و اثر می‌گذاريم). كسی كه قواعد و قوانين هستی را بشناسد می‌تواند با فراهم سازی زمينه به جريان افتادن آنها، نيروها و آثار مورد نياز خود را توليد كند و نقص خود را برطرف نمايد. شناخت معادلات هستی و روش فعالسازی آنها، ” فهم كاربردی” است؛ مهارت‌محوری با «فهم کاربردی» گره خورده است. قال رسول الله صلی ‌الله‌ عليه ‌وآله : «إنَّمَا زَهِدَ النَّاسُ فِی طَلَبِ العِلمِ لـِمَايَـرُونَ مِنْ قِلَّة انْتِفَاع مَنْ عَلِمَ بـِلا عَمَلٍ» . ” مردم به ‌دنبال علمی ‌كه فايده‌ای در عمل از آن نبينند نمی‌روند. “ «عِلم بـِلا عَمَلٍ كَشَجَر بـِلا ثَمَر». ” علم بدون كاربرد مانند درختی است كه ميوه نداشته باشد. “ «العِلمُ الَّذِی لا يُعْمَلُ بـِه كَالكَنـْز الَّذِی لايُنـْفَقُ مِنهُ أتـْعَبَ صَاحِبُهُ نـَفْسَهُ فِی جَمْعِه ِ و لمْ‌يَصِلْ إلی نَفْعِهِ». “علمی ‌كه به كار برده نشود مانند ثروتی است كه صاحبش برای جمع‌آوری آن زحمت بسيار بكشد ولی هيچگاه آن ‌را برای نياز خود مصرف نكند.” وقتی فردی عملی را انجام دهد فعل و انفعالات زير در نفس او صورت پذيرفته است: احساس يك نياز تفكر برای يافتن رفع كننده نياز توجّه به رفع كننده نياز و محاسبه نفع و ضررهای احتمالی آن ميل و گرايش به سوی رفع كننده نياز تمركز قوا برای برقراری ارتباط با آن اراده نهايی برای بروز دادن آثاری كه اين ارتباط را ايجاد می‌كند. می‌بينيم كه هر عملی تجلّی افكار انسان و تمايلات اوست، تجلّی روح اوست و البته تمايلات انسان نيز بسته به ميزان آگاهی و سطح فهم و درك تغيير می‌كنند. تا مفيد بودن چيزی تشخيص داده نشود، گرايش به سوی آن به وجود نمی‌آيد. (گرچه اين تشخيص ممكن است غلط و نادرست باشد.) اعمال انسان نمود شخصيت اوست؛ و انسان به مقداری كه می‌داند، می‌تواند عملكرد داشته باشد.
بتواند اثبات كند واقعيت‌هايی هستند. (خارج از خيال و توهم ما) بتواند اثبات كند اين واقعيت‌ها،‌ يك شبكه و دستگاه منسجم و يكپارچه وجودی را تشكيل داده‌اند و تصادفی و از هم‌گسسته نيستند. بتواند روابط[1] بين موجودات و ساختار كلان هستی را ترسيم كند و برای مدعيات خود استدلال بياورد. بتواند به ‌سؤالات هفت‌گانه چه هستيم؟ از كجا آمده‌ايم؟ چگونه آمده‌ايم؟ به كجا می‌رويم؟ در كجا هستيم؟ با چه موجوداتی هستيم؟ چگونه حركت می‌كنيم؟ پاسخ عقلانی بدهد.[2] بتواند وجود خدا و خصوصيات وجودی او را با برهان عقلی اثبات كند.[3] بتواند كيفيت ربط موجودات با خداوند را توضيح دهد و برای مدعای خود استدلال بياورد. بتواند كيفيت خلقت جهان را توصيف كند و استدلال بياورد و با فرضيات فيزيك جديد مقايسه كند. بتواند تصوير فلسفی با استدلال از جهان مادی، ماده، فضا، زمان، نور، انرژی ارائه دهد و با فرضيات فيزيك جديد مقايسه كند. بتواند توصيفی از جهان‌های ماوراء ماده ارائه دهد و بر آن استدلال بياورد و با توصيف‌های عرفانی (صادق و كاذب) مقايسه كند و اعتبارسنجی نمايد. بتواند حقيقت نفس و روح و ذهن و رابطه آنها با يكديگر و با بدن را با استدلال توصيف كند و با فرضيات روان‌شناسی و توصيف‌های عرفانی مقايسه كند. بتواند نگرش‌های مطرح در فلسفه اسلامی را در يك جدول تطبيقی عرضه كند و تاثير انواع نگرش‌ها به هستی و شبكه موجودات، در زندگی را به تصوير بكشد به ‌‌گونه‌ای كه مخاطب اهميت دست‌يابی به نگرشی صحيح و جامع از هستی (داشتن اطلاعات فلسفی درست) را لمس كند. بتواند تاثير مبانی فلسفی را در تعليم و تربيت، برنامه‌ريزی و مديريت، دين‌شناسی، تصميم‌گيری و معنی زندگی، با شواهد و مستندات نشان دهد. مدعای فلسفه‌های الحادی و فلسفه‌های شرقی و غربی را بشناسد و بتواند حداقل يك نقد نسبت به آنها ارائه كند. فهرستی از برهان‌های عقلی و استدلال‌های فلسفی به‌ كار رفته در قرآن و روايات را در دست داشته باشد و بتواند تبيين‌های فلسفی متخصصين از اين آيات و روايات را تحليل و تشريح كند.[4] (مثلاً بيان‌های موجود در كتاب الميزان و كتاب بحارالانوار)[5] بتواند سخنرانی ها و مقالات تخصصی فلسفی را درك كند و به سؤالاتی كه در مورد محتوای آنها پرسيده می‌شود پاسخ بدهد. (انتقال به فایل کامل اهداف مهارتی در علوم حوزوی) در الگوی پیشرفت و توسعه نیز می‌توان «مهارت‌محوری» را به‌عنوان رویکرد حاکم بر الگو قرار داد؛ یعنی کلیه اهداف و شاخص‌ها باید از اهداف شناختی و شاخص‌های مدارک علمی،‌ ارتقاء به اهداف و شاخص‌های مهارتی پیدا کند. مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث روش‌شناسی،‌ رویکرد مهارت‌محور، مدل پیشرفت و توسعه پی نوشت­ ها: [1] . كيفيت، كميت و جهت اثرگذاری و اثرپذيری بر يكديگر و موقعيت و رتبه هر يك از موجودات در اين شبكه [2] . بتواند مقاله يا سخنرانی ای را كه با جمله «ما در جهانی زندگی می‌كنيم كه از جهت وجودی ….» آغاز می‌شود ارائه كند. بتواند سرمنشأ هستی را با استدلال نشان دهد. بتواند كيفيت خلقت را با استدلال توصيف كند. [3] . بتواند به ‌گونه‌ای عالم وجود و خداوند را توصيف كند كه تصور چنين خدايی مستلزم تصديق به وجود آن باشد. [4] . در يك مقاله علمی يا در يك سخنرانی يا در يك گفتگوی علمی [5] . و در مواردی كه تحليلی تخصصی يافت نشود بتواند فهم اوليه‌ای از آنها به‌ صورت روشمند پيدا كند مثلا بتواند بر گفتگوی حضرت رضا عليه‌السلام با عمران صابی توضيحی ارائه كند يا بتواند نسبت به محتوای احاديث كتاب توحيد صدوق، فهم اوليه‌ای را در مخاطب ايجاد نمايد. برچسب مهارت‌محور پیشرفت و توسعه محوری دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی نبرد استراتژیک دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی فقه تمدنی
از سوی ديگر چون انجام يك عمل نيازمند تمركز كليه نيروهای درونی است (هر عملی بسته به ميزان دقّت و اهميتش، ضريبی از تمركز را نياز دارد) بايد نفس، حالت و قالب خاصی به خود بگيرد تا بتواند يك عمل مشخص را انجام دهد. به تجربه می‌يابيم كه هر كاری در هر موقعيت روحی قابل اجرا نيست و افراد برای انجام فعاليت‌های خود بايد زمينه مساعد روانی ايجاد كنند. اين تلاش، سبب می‌شود شكل و قالب قبلی نفس به شكل و قالبی جديد تبديل شود و در اثر تكرار عمل، شكل ثابت به خود بگيرد و به صورت ملكه در آيد. علم برای زندگی است و زندگی نيازمند مهارت‌های گوناگون است. انسان در اجتماع زندگی می‌كند امّا زندگی اجتماعی او در صورتی متعادل خواهد بود كه بتواند مستقل و متكی به خود باشد. زندگی، عمل است و عمل، زندگی است. بايد بياموزيم تا عمل كنيم و با عمل كردن روح خود را رشد دهيم. بدون عمل نمی‌توان به روح شكل صحيح داد و آن را به سوی ادراك حقايق هستی حركت داد. بدون عمل نمی‌توان در زندگی مادی به رفع نياز رسيد و نمی‌توان استقلال و ثبات خود را به‌ دست آورد. علم برای زندگی است و زندگی جز با عمل بر اساس علم صحيح، به نتيجه نخواهد رسيد. اين عالم، عالم تدريج است. برای رسيدن به هدف بايد مراحلی را از حداقلِ ممكن به سوی حداكثرِ مطلوب گذرانيد. همان­طور كه در فهم و ادراك و در احساس و گرايش‌های روحی، لايه‌های تدريجی وجود دارد، در مورد عمل نيز سطوح و لايه‌هايی وجود دارد. انسان در عمل و اجراء، ابتدا يا با آزمون و خطا آغاز می‌كند يا تقليد می‌كند؛ سپس سعی می‌كند با دقّت و بدون خطا دوباره انجام دهد؛ در اثر تكرارِ عمل، به سرعت و دقّت لازم می‌رسد و در نهايت برايش عادی می‌شود و بدون نياز به تمركز، كار را انجام می‌دهد. ۱. آزمايش اوليه ۲. دقّت و بررسی نتايج ۳. تكرار عمل ۴. سعی برای ايجاد سرعت و دقّت لازم ۵.عادت و مهارت كافی مطالبات زندگی، گوناگون و جوانب آن مختلف است و هر كدام نيز نيازمند دقّت و تمركز كافی است. اگر بخواهيم برای هر كاری در مرحله‌ی سعی و خطا باقی بمانيم از عهده زندگی برنخواهيم آمد. ما نيازمند ملكه شدن و عادی شدن افعال حياتی و مستمر خود هستيم آن هم با دقتی كه پاسخگوی نيازهای مادی و معنوی ما باشد. يك شناگر ماهر، يك خطاط قابل و يك سالك نورانی، آگاهی‌های خود را با دقّت به‌طور مستمر به كار برده‌اند و نفس و بدن خود را شكل داده‌اند تا به اين رتبه نائل شده‌اند. تا به آنچه می‌دانيم عمل نكنيم، رشدی نخواهيم داشت. استاد بايد طوری به شاگردان علم را بياموزد كه مستقيما به عمل و كاربرد منجر شود و علم‌آموزان راه و روش پياده‌سازی معلومات را نيز به‌دست آوردند. جدول زير، نمايی از لايه‌های “عمل واجراء” است: (اقتباس شده از جدول بلوم، با دخل و تصرف) ردیف لايه و سطح افعالی كه نشان دهنده اين لايه هستند. ۱ آزمون و خطا تقليد آزمايش می‌كند، بررسی ‌می‌كند، جستجو می‌كند، نمونه ­برداری می‌كند، می‌سنجد، نگاه می‌كند، تكرار می‌كند، مونتاژ می‌كند. ۲ اجرای مستقل به تنهايی عمل می‌كند، طراحی می‌كند، می‌سازد، دوباره ­سازی می‌كند. ۳ دقت و استمرار كنترل می‌كند، ارزيابی می‌كند، ظريف ­كاری می‌كند، اصلاح و تعمير می‌كند. ۴ عادی شدن و ملكه شدن به‌راحتی انجام می‌دهد، چند كار را همزمان به خوبی انجام می‌دهد، بلافاصله اجرا می‌كند، معطل نمی‌ماند. نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث نمونه‌ای از اهداف مهارتی در برخی علوم و رشته‌ها: (به‌عنوان نمونه) اهداف رشته فلسفه
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > نبرد استراتژیک دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی نبرد استراتژیک 17 دقیقه خواندن 127 نبرد استراتژیک نبرد استراتژیک دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مسأله بحث پیش فرض­ها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «استراتژی و نبرد استراتژی‌ها» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ مسأله بحث چگونه می‌توان در فضای رقابت (اعم از رقابت فکری، رفتاری، فرهنگی، تمدنی و …) پیروز شد و به ‌جای پیروی از «روندها»، «روندسازی» کرد؟ پیش فرض­ها پارادایم = چهارچوب فکری که از برآیند دیدهای هستی‌شناسانه، انسان‌شناسانه، معرفت‌شناسانه، ارزش‌شناسانه، جامعه­‌شناسانه، تاریخ­‌شناسانه،‌ روش‌شناسانه، حاصل می‌شود و زاویه دید ایجاد می‌کند. (انتقال به بحث تفصیلی از پارادایم) فرضیه بحث استراتژی= تعیین موقعیت و فرآیند بهینه برای تحقق اهداف در محیط رقابت (استراتژی = جریان بهینه در یک سیستم) نگرش استراتژیک = مهارت در دیدکلان و چهارچوب‌ها و قواعد نهفته و رصد محیط رقابت و مهارت در محاسبه انواع احتمالات برای فرآیندهایی که شما را به هدف می‌رساند و تشخیص فرآیند بهینه. نبرد استراتژیک = تلاش برای کشف و اِعمال استراتژی برتر در محیط رقابت استراتژی‌ها استراتژی کلان = فرآیندهای بهینه‌ای که منجر به ساختارسازی بهینه می‌شوند؛ استراتژی‌ها سطوح مختلفی دارند و هر کدام برای فرآیندی مافوق خود استراتژی خُرد و برای هدفی مادون خود استراتژی کلان هستند. تبیین بحث استراتژی، در لغت به ‌معنی “طرحی برای به ‌اجرا درآوردنِ تصميمی خاص؛ فرآيند طراحی چيزی يا انجامِ كاری به‌ شيوه ماهرانه، مهارتِ طراحی تحركاتِ نظامی درنبرد” آمده است. [1] استراتژی در اصل، اصطلاحی است نظامی به معنای سنجيدن وضع خود و حريف و طرح نقشه برای روبروشدن با حريف در مناسب‌ترين وضع است.[2] استراتژی، طرحی منسجم، جامع‌نگر و يكپارچه‌كننده برای حركت در كوتاه‌ترين راه به سوی هدف، با بهترين بهره‌برداری از منابع وامكاناتِ موجود است. استراتژی يا راهبرد، راه و روش رسيدن به اهداف بلندمدت وحياتی است. يك موضوع استراتژيك و راهبردی، موضوعی است كه جنبه حياتی دارد يعنی دراستمرار شاخصه‌های حيات تاثير عمده دارد و معمولا در محيط رقابتی اهميت خود رانشان می‌دهد.[3] از دلايل اصلی نياز به استراتژی و تفكر استراتژيك، وجوداختلاف عملكردها و برنامه‌ها، وجود محيط‌های مختلف، وجود تمايلات و سلائق متفاوت و پيچيدگی روابط انسانی است.[4] برای تعيين استراتژی بايد اهداف بلند مدت + مجموعه اقدامات كلانِ لازم برای رسيدن به آنها مشخص شود. استراتژی از تصميم‌ها، برنامه‌ها و قواعدِ مرتبط ساختن اقدامات به يكديگر برای رسيدن به هدف تشكيل شده است. معمولاً افراد و مجموعه‌ها در تشخيص اهدافِ كلّی تا حدودی صحيح و مشترك عمل می‌كنند امّادر تدوين استراتژی، تفاوت‌های فاحشی بين آنها وجود دارد.[5] تدوين يك استراتژی صحيح مهم‌ترين عامل برتری بر الگوها و فعاليت‌های ديگران است. آيه شريفه ” َلاتَهِنُوا وَ لَاتَحْزَنُوا وَ أنتُمُ الاَعْلَونَ إنْكُنتُمْ مُؤمِنينَ”[6] بيانگر همين حقيقت است كه اگر استراتژی اسلام در زندگی فردی و جمعی ما مورد توجّه قرار گيرد الگوهای ديگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها قدرت رقابت با اسلام را نخواهند داشت. استراتژی يك ديدِ تمام‌نگر و يكپارچه است و برنامه‌ريزی استراتژيك، تغيير فعاليت‌ها برای حداكثر استفاده از فرصت‌ها است. در استراتژی يك اصل قوی و ثابت وجود دارد و آن تمركز است (تمركز بر روی يك موضوع). اين اصل ناشی از محيط رقابتی و محدوديت منابع است. استراتژی، اثربخشی خود را از زاويه ديدِ استراتژيك نسبت به محيط رقابت[7] می‌ستاند؛ برای تدوين يك استراتژی اثربخش بايد كلان‌نگری به‌ همراه دقيق‌نگری داشت و قواعد رقابت را به ‌درستی شناخت. درون‌مايه اصلی استراتژی، فرصت‌ها[8] هستند. ماهيت استراتژی، تشخيص فرصت‌های اصلی برای تحقق اهدافِ نهايی و تمركز منابع در جهت تحقق منافع نهفته است.[9] شناخت پارادايم[10] حاكم و پارادايم آينده حياتي‌ترين عامل در طراحی يك استراتژی اثربخش است. مثلا اگر پارادايم آتی “تكنولوژی اطلاعاتی” باشد، كشورهايی كه از الان استراتژی خود را بر اين محور استوار كرده‌اند، آينده را به ‌دست خواهند داشت.[11] تكوين استراتژی: (مطالب زیر از کتاب «استراتژی اثربخش» تالیف دکتر وفا غفاریان اخذ شده است.)
استراتژی اطلاعات و امنيت استراتژی بهينه‌سازی مصرف انرژی استراتژی دفاعی استراتژی تحكيم روابط استراتژی جنگ تمدن‌ها استراتژی توسعه روستايي استراتژی اقتصادي استراتژی اصلاحات استراتژی آينده استراتژی فتنه و تشنج استراتژی يأس استراتژی انتظار استراتژی تهاجم فرهنگی استراتژی صنعتی استراتژی سازمانی استراتژی حمله استراتژی نفتی ازاستراتژی تا توسعه استراتژی استحاله استراتژی ملي استراتژی در خودرو استراتژی آزادسازي استراتژی تجزيه استراتژی تضعيف استراتژی تقويت استراتژی رسانه‌اي استراتژی اثربخش استراتژی ارتقاء بهره‌وری استراتژی عادی سازی استراتژی اشتغال‌زايی استراتژی اصلاحات استراتژی الحاق به تجارت جهاني استراتژی الفت بين جناح‌ها استراتژی تبليغات و ارتباطات استراتژی امنيت غذايی استراتژی امنيت ملی استراتژی انبارداری، انباركردن استراتژی حمل و نقل استراتژی انتقاد استراتژی انقلاب در شركت‌ها استراتژی انرژی استراتژی ايجاد انعطاف در زندگی استراتژی بازاريابی كولاكولا استراتژی بازدارندگی استراتژی بازگشت به هويت خويشتن استراتژی سرمايه‌گذاری استراتژی بقاء در موقعيت استراتژی بوئينگ برای توسعه و كاستن هزينه‌‌ها استراتژی بي‌طرفی استراتژی پرهيز از بحران بيكاری استراتژی پولی استراتژی روابط عمومی استراتژی پرداخت بدهی‌ها استراتژی تامين اجتماعي استراتژی تبديل معاندان به دشمنان و دشمنان به دوستان استراتژی تبليغ استراتژی تجاری استراتژی تحقيق استراتژی تحليل اطلاعات استراتژی تحولات آموزشی استراتژی تروريسم استراتژی تصويرسازی غرب از اسلام استراتژی فساد و رشوه استراتژی تعيين نرخ سود بهره استراتژی تغيير تركيب جمعيتي استراتژی تكنولوژی اطلاعات استراتژی توسعه جهانی، توسعه اقتصادی، توسعه تكنولوژی، توسعه صنعتی، توسعه سياسی، توسعه حمل ‌ونقل زمينی دريايی هوايی ريلی استراتژی توسعه سياسی اسلام در بالكان استراتژی توليد استراتژی تهديد قدرت‌‌ها استراتژی جايگزينی صادرات و ساماندهی اقتصادی استراتژی تمدنی استراتژی جذب سرمايه‌های خارجی استراتژی جنگ نوين اطلاعاتی استراتژی جهانی سازمان بهداشت استراتژی جهانی كنترل بيماری‌ها استراتژی جهش صادراتی استراتژی چند مليتي نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث در نبرد استراتژی‌ها: برای رسیدن به اهداف و آینده‌سازی (نَه تبعیت از روندها در آینده)، در محیط رقابت، باید استراتژی رقباء کشف شود و استراتژی خودی براساس مدل «تحلیل فرآیند سیستم» طراحی گردد تا بتوان نادیده‌ها را در راه رسیدن به اهداف کشف کرد و فرآيندهای جدید برای تحقق اهداف تولید کرد؛ تصویر زیر نمونه مدل تحلیل فرآیند سیستم است: انتقال به بحث تفصیلی طراحی و تحلیل سیستم (جدول تحلیل سیستم) روش شبیه‌سازی برای دست‌یابی به استراتژی: محاسبه انواع احتمالات برای عناصر ورودی و خروجی و پردازش، پیش‌نیاز تدوین استراتژی است؛ و پس از شبیه‌سازی احتمالات مُرجَّح،‌ و محاسبه هزینه منفعت آنها،‌ احتمال بهینه کشف می‌شود بنابراین تعیین نهاییِ: نقطه شروع، مرکز ثقل، ‌مراحل و لایه‌های فرآیند،‌ نقاط بحران = تعیین جریان بهینه در سیستم = تعیین استراتژی سیستم. یکی دیگر از روش‌های طراحی یک استراتژی، ماتریس SWOT (بررسی نقاط ضعف و قوت، تهدید و فرصت) است. این روش تابع روندهاست و قدرت روندسازی ندارد اما شفافیت و سهولت استفاده از آن سبب رواجش گردیده است. نمونه‌ای از این جدول که در مورد طراحی استراتژی وقف و اوقاف، در موسسه مطالعات راهبردی انجام شده است در زیر ارائه می‌گردد: نمونه جدول طراحی استراتژی: براساس هويت وقف: پايدار كردنِ بهره‌برداری از سرمايه‌ها، برای تامين نيازهای معنوی و مادی نسل‌ها، به انگيزه جلب رضای الهی براساس هويت اوقاف: مديريت سرمايه‌های پايدار به ‌هدف ارتقاء كيفيت بهره‌برداری‌های تعيين شده توسط واقفين محصول اوقاف: خدمات فعال‌سازی مستمر سرمايه‌ها (موقوفات) و خدمات تحقق نيت واقفين مرتبطين اصلی با اوقاف: واقفين موجود، متوليان وقف، واقفين بالقوه، مصرف‌كنندگان درآمدهای وقف، كارشناسان اقتصادی، كارشناسان فرهنگی، بنگاه‌های اقتصادی رقبای وقف و اوقاف: سازمان‌های خيريه عوامل درونی: (نقاط ضعف و قوت) عوامل بیرونی: (نقاط تهدید و فرصت) نقاط قوت: امكانات و سرمايه متراكم با قابليت پايداری نامحدود دينی بودن وقف و ارتباط با رفتارهای مذهبی و پشتوانه شرعی مدير عالی سازمان، نماينده و مجری راهبردهای رهبری نقاط ضعف:
مراحل تكوين استراتژی عبارتند از: فرصت‌يابی، تحليل ‌گلوگاه‌ها، طراحی كلانِ سيستمِ رقابتی.[12] باورها، ارزش‌ها، فلسفه و اهداف عالی، فرآيند تدوين استراتژی را هدايت می‌كنند.[13] اهداف و فرصت‌ها، زمينه‌ساز تكوين استراتژی‌ها هستند؛ اهداف موجب توجه به ‌فرصت‌ها و فرصت‌ها موجب انتقال به راهكارها مي‌شوند. آنچه حالت اوليه استراتژی را به راهكار استراتژی ارتقاء می‌دهد توسعه آن در ابعاد منافع و قطعيت است. استراتژی در صورتی تحقق می‌يابد كه حداقل قابل قبولی در منافع و قطعيت ايجاد شود. فرصت‌يابی، انتقال‌دهنده ذهن به استراتژی است و اولين لازمه فرصت‌يابی، حساسيت ديدِ كلان‌نگر و دقيق‌بين نسبت به عوامل و موضوعات است. مثلا: وضعيت ناهنجار نان و حجم غيرقابل ‌قبولِ ضايعاتِ آن، فرصتی[14] است برای تغيير در پارادايم رايج و فعال‌سازی توانايی بالقوه‌ای كه در توليد خانگی وجود دارد. استراتژی‌های آينده‌ساز، با ايجاد پارادايم جديد، برتری انحصاری ايجاد می‌كند.[15] ارزش استراتژی به دو عامل بستگی دارد: فرصت‌ها و گلوگاه‌ها[16] گلوگاه‌ها تابع قواعد پارادايم رايج هستند و با تغيير پارادايم تغيير می‌كنند. اين مطلب فلسفه اصلی استراتژی‌های آينده‌ساز است. گلوگاه‌ها معمولا در ‌دو صورت ظاهر می‌شوند: منابع و فرآيندها[17] و در هر دو مورد، ايجاد تحول در پارادايم رايج می‌تواند موجب اثربخشی باشد. تحولات دوران گذشته در چهارچوب پارادايم‌ها صورت می‌گرفت ولی تحولات امروز متوجه تغييرخود پارادايم‌هاست. در ديدگاه‌های نوين استراتژيك، توصيه می‌شود به‌ جای پيش‌بينی آينده آن را خلق كنند.[18] دراستراتژی اثربخش، تلاش برای تكوين استراتژی است و نه برنامه‌ريزی استراتژيك، تلاش برای تفكر استراتژيك است و نه فرآيند برنامه‌ريزی و حاصل كار مزيت‌های رقابتی است و نه كتابچه‌های تدوين شده. اگر چنين باشد استراتژی اثربخش نيست و بدون اثربخشی سرابی بيش نيست. تصميم‌گيری استراتژيك، نيازمند وجود گزينه‌های تصميم است. اثربخشی تصميم از كيفيت گزينه‌ها آغاز می‌شود. بدون دراختيار داشتن گزينه‌هايی با مطلوبيت بالا، دست‌يابی به يك تصميم اثربخش ممكن نيست. ايجاد يك فضای تصميم با حداكثر تعداد گزينه‌های ممكن، اولين گام در تصميم‌گيری اثربخش است. فدا كردن فرصت‌های فرعی به ‌نفع فرصت اصلی، جوهره تصميم‌گيری استراتژيك است. متخصصين مدعی هستند كه درصد بسيار بالايی از استراتژی‌ها با شكست مواجه می‌شوند.[19] برخی از عوامل عمده عدم موفقيت در اثربخشی عبارتند از: عدم شناخت محيط، عدم اتكاء بر واقعيت‌ها، تدوين ستادی[20] ، عدم تمركز منابع بر استراتژی تعيين شده، تعدد اهداف استراتژيك[21] دست‌يابی به استراتژی اثربخش نيازمند طی محورهای نُه‌گانه زير است[22]: تعيين رسالت[23] سيستم تعيين وضعيت و توانايی‌های موجودِ سيستم تعيين محيط خارجی سيستم و تعيين رقبا و توانايی‌های آنها تعيين گزينه‌های ممكن و محتمل برای رسيدن به هدف انتخاب گزينه برتر تعيين راهكار بلند مدت برای رسيدن به گزينه برتر تدوين اهداف و راهكارهای كوتاه مدت اجرای تصميمات ارزيابی ميزان موفقيت[24] استراتژی در سطوح سه‌گانه زير جريان می‌يابد: تصميم‌گيرندگان اصلی و طراحان استراتژی[25] مديران كل كه بايد بيانيه‌های استراتژيك را به هدف‌ها و استراتژی‌های ملموس، برای توليد يك برنامه كلان، تبديل كنند. مديران جزء كه بايد برنامه‌های كلان را به اهداف ساليانه و استراتژی‌های كوتاه‌مدت، برای توليد يك برنامه كاربردی و عملی تبديل كنند.[26] هدف اصلی استراتژی عبارتست از “شفاف‌سازی“[27]، شفاف‌سازی در: اهداف و جهت‌گيری سيستم، ارتباطات ميان عناصر سيستم، وظايف هر يك از عناصر، كنترل عوامل كليدی، تعيين اولويت‌ها، نقاط قوت، فرصت‌ها، نقاط ضعف و خطرات احتمالی و تهديدهای درونی و بيرونی[28] قلمرو نفوذ استراتژی، تمام زوايا و جوانب زندگی جمعی و فردی است. عناوينی كه در زیر آمده است، عناوين مقالاتی است كه تفكر استراتژيك در آنها محور اصلی بوده است. تنوع و گستردگی اين عناوين شاهد عينی بر قلمرو نفوذ استراتژی است.[29]
فرآيندهای سازمانی غيراثربخش، قوانين منجر به عدم تمايل برای همكاری با اوقاف، ضعف توجه به نيت واقفين، عدم شفاف‌سازی مصرف درآمدهای اوقاف، فرسودگی و بازدهی نازل برخی موقوفات، غلبه نگاه مصرفی بر نگاه توليدی، وقف برای نيازهای غيراولويت‌دار، ماهر نبودن برخی مديران و كاركنان نسبت به وظايف خود و در نتيجه، افزايش عملكردهای سليقه‌‌ای، عدم دقت در كاربری‌ها و بازرسی‌ها، نبود مكانيزم جذب خيرين. فرصت‌ها: جمعيت ميليونی مخاطبين ابزارهای رسانه‌ای و آموزشی همراه با اهداف سازمان دولتِ همراه با روح حاكم بر وقف مجلس قانون‌گذاری همراه با سازمان اعتقاد مردم به وقف افزايش سطح درآمدها و امكانات طيف وقف‌كننده استراتژی نفوذ: تاكيد مقام معظم رهبری برای فعال‌سازی وقف ورود مراجع عظام تقليد به تاكيد بر وقف فعال‌سازی وعاظ و ديگر رسانه‌ها برای آشنا ساختن اثربخشِ مردم با وقف و كاركردهای آن ارائه لايحه برای اصلاح و تسهيل قوانين توسط مجلس استراتژی واكنش: بهبود كيفيت و مهارت مديران و كاركنان، توسط آموزش‌های كاربردی ميان‌رشته‌ای در سه حوزه مديريت، اقتصاد و فرهنگ ارتقاء جلسات مديريتی از جلسات مشورتی به جلسات تصميم‌سازی تبديل به احسن موقوفات با حفظ نيت واقف تشكيل كانون مشاوره به واقفين برای بهينه‌سازی وقف رفتار با احترامِ فوق‌العاده و ويژه با هر گونه واقف تهديد‌ها: سازمان‌های مرتبط با تامين اجتماعی و گسترش فرهنگ دينی روند نزولی باور به وقف سازمان‌های مصرف‌كننده درآمدهای وقف شك رو به گسترش در نحوه مصرف درآمدهای وقفی موقوفه‌خواری عدم آشنايی فعالِ مردم با وقف و كاركردهای آن عدم حضور مستقيم سازمان در ساختارهای دولت ديدِ هزينه‌ای و صندوق پرداخت، در ساختارهای حكومت نسبت به اوقاف استراتژی رقابت: كيفيت برتر در خدمات اوقاف و محصولات حاصل از موقوفات،‌ نسبت به نهادهای مشابه استراتژی دفاع: شفاف‌سازی و اطلاع‌رسانی عملكرد اوقاف در تحقق نيت واقفين به ‌طوری كه ذهنيّتِ «اگر وقف كنيم اوقاف روی آن دست می‌گذارد و عاقبتش معلوم نيست!»، به ذهنيّتِ «اگر به اوقاف بسپاريم اهدافمان با كيفيت بهتر و سهولت بيشتر حاصل می‌شود» تغيير كند. از بين بردن حريم امنيت برای متخلفان و موقوفه‌خواران حفظ عين موقوفه و عدم واگذاری شعار «كار برای نيت واقف» ايجاد امكان نظارت عمومی بر مصارف درآمدهای اوقاف مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث برنامه‌ریزی،‌ برنامه‌ریزی استراتژیک، جریان بهینه در سیستم،‌ فرآیند استراتژی‌سازی، نبرد استراتژیک، ‌محیط رقابت انتقال به کارگاه طراحی و برنامه‌ریزی استراتژیک پی نوشت ها: [1] . عين عبارت لغت‌نامه آكسفورد۲۰۰۱، اين‌گونه است: “A plan thatis intended to achieve a particular porpose.‎ The process of planning sth orcarrying out a plan in a skilful way.‎ The skill of planning the movements ofarmies in a battel or war” [2] . ر.ك. به دائره‌المعارف بريتانيكا، ذيل كلمه strategy [3] . اين توصيف از استراتژی، پس از بررسی تعاريف و توصيف‌های متعددی كه درمنابع مربوطه آمده، ارائه گرديده است. [4] . ر.ك. به مقاله “ديدگاه استراتژيك در مديريت پروژه”، فرهنگ شفيعی، منتشره در پايگاه اطلاعاتی زير: www.nioc.org/seminar/mproject/paper1-12.htm [5] . متخصصين مدعی هستند كه درصد بسيار بالايی از استراتژی‌ها با شكست مواجه می‌شوند. (ر.ك. به “استراتژی اثربخش”، ص۲۰۵، به ‌نقل از مجله تحقيقات استراتژيكِ “Furtune”) [6] . سوره آل‌عمران، آيه ۱۲۹ [7] . برخی از متغيرهای فعال در محيط رقابتی كه بايد قواعد آنها تحليل و بررسی شود عبارتند از: بازار مواد اوليه، شيوه توليد و گستره خط توليد، شيوه توزيع، قواعد عرضه و فروش، تجهيزات، موقعيت جغرافيايی، وضعيت جمعيتی، سلائق مشتريان، تجربه، مزايا، توانايی كاركنان، تصور و احساس عمومی (ر.ك. به “برنامه‌ريزی و مديريت استراتژيك”، ص۱۱۶) [8] . “فرصت” يعنی فراهم بودنِ عواملِ بروز منفعت به‌ طور ناقص. (ر.ك. به ص۴۵) [9] . توجه به قابليت‌های درونی موضوعات، قابليت‌های محيطی، قابليت‌های انعطاف وتغيير از مهم‌ترين فرصت‌يابی‌ها هستند. (ر.ك. به “استراتژی اثربخش”، ص۴۲) [10]. در كتاب “استراتژی اثربخش”، تاليف مهندس وفا غفاريان و دكترغلامرضا كيانی، نشر فرا، ۱۳۸۰ فصلی به توصيف پارادايم اختصاص داده شده است (فصل دوم: صفحه۶۱ الی۸۱) كه قسمت‌هايی از آن را با اندكی تصرف و تلخيص در زير ملاحظه می‌فرماييد:
“پارادايم” (paradigm)، در لغت به ‌معنی نمونه و مثال است و در اصطلاح، مجموعه منسجمی از انديشه‌هاست كه حقيقتی را توضيح می‌دهد. پارادايم به ‌منزله نقشه است و چگونگی راه را نشان می‌دهد. پارادايم راهنمای حقيقت است. انسان و جوامع انسانی، حقيقت را در صورتِ اجزاء و ابعادی مثلِ تاريخ، اقتصاد، فرهنگ و صدها پارادايم ديگر درك می‌كند و اين صورت‌ها هر روز بيشتر تكامل می‌يابند و تصوير كامل‌تری از حقيقت را آشكار می‌كنند. هر پارادايمی محدوده‌ای را تعريف می‌كند و در آن محدوده قوانينی را حاكم می‌سازد. تنها با ادراك اين قواعد می‌توان به موفقيت رسيد (مثلاً توليد انبوه در عرصه‌ای كه قواعد توليدِ با كيفيت، حاكم است نمی‌تواند موفقيت‌آور باشد). پارادايم‌ها چگونگی حل ‌مسائل را نشان می‌دهند. پارادايم “زمين‌مركزی” در عصر خود پايه محاسبات نجومی بود؛ فيزيك نيوتونی نيز همين‌طور؛ پارادايم، تجلی لايه‌ای از حقيقت هستی است و محدوده‌ای از عالم هستی و قواعد آن را بر روی ما می‌گشايد و پيش‌فرض‌ها و باورها و برداشت‌های ما نسبت به موضوعات را تعيين می‌كند. پارادايم‌ها خصوصياتی دارند كه برخی از آنها عبارت است از: – سقوط دادن به نقطه صفر: هنگام ظهور يك پارادايم جديد، توانمندی‌های پارادايم قبلی از بين خواهد رفت و همه بدون توجه به جايگاه‌شان در پارادايم قبلی بايد از صفر شروع كنند (مثلِ جريان ساعت‌سازی در سوئيس ر.ك به صفحه ۲۵ در كتاب حاضر). دوران انتقال پارادايم دوره‌ای استثنايی برای رقابت و پيروزی كوچك‌ها در مقابل بزرگ‌‌هاست. – مقاومت در برابر تغيير: پارادايم‌ها با ايجاد چهارچوب نگرشی، بر برداشت‌های انسان تأثير می‌گذارند تا حدی كه پايبندان به پارادايم ممكن است از ادراك حقايق خارج از آن محروم شوند (مثلاً عقايد گاليله با مقابله شديد جامعه علمی عصر خود مواجه شد). “شبه‌پارادايم“: شبه پارادايم‌ها برخلاف پارادايم‌ها كه منشأ آنها قواعد هستی است، توسط انسان وضع می‌شوند و قواعد خاصی را در يك موقعيت وضع می‌كنند تا رابطه بين بازيگرانِ صحنه تنظيم شود. شبه پارادايم‌ها ابزار مؤثری در ايجاد نظم در جامعه هستند. هر كجا محل ادعا و نزاع باشد، ايجاد فضای پارادايميك مشكل‌گشا خواهد بود. رفع تنازع اصلی‌ترين كاركرد شبه‌ پارادايم‌هاست. تعيين برنده در فضای رقابتی بستگی زياد به قواعد شبه‌پارادايم دارد و اين مسأله سبب توجه جهانی به شبه‌پارادايم‌ها شده است زيرا امروزه تأثيرگذاری بر قواعد جهانی دغدغه‌ای اساسی است (مثلاً جريان تجارت جهانی و برداشتن مرزهای گمركی از اين قبيل تاثيرگذاری‌هاست. با قاعده نظام گمركی كشورها بر روابط تجاری و نظم بازار دخالت می‌كردند و با برداشتن اين قاعده دست دولت‌ها از دخالت مستقيم در بازار جهانی و داخلی كوتاه می‌شود و معادلات تجاری را به سود توليدكنندگان بزرگ به‌ هم می‌زند). “تغيير و جايگزينی پارادايم‌ها”: پارادايم‌ها به‌علت محدوديت‌هايشان، پس از مدتی ناكارآمدی از خود بروز می‌دهند و نمی‌توانند پاسخگوی شرايط جديد باشند لذا سبب توجه اذهان به پارادايم‌های جديد می‌شوند. در عصر جديد، برندگان اصلی كسانی هستند كه در مسلط ساختن پارادايم جديد نقش اساسی داشته باشند. “اَبَرپارادايم”: پارادايم‌ها و تغييرات آنها، خود تحت كنترل قواعدی هستند كه از اين قواعد به “ابرپارادايم” تعبير می‌كنيم. اين قواعد براساس منطق هستی و ازلی است. قواعد هستی تا وقتی در چهارچوب پارادایم ظهور نكنند منشأ اثر نخواهند بود (قواعد خفته) و هنگامی ‌كه در بستر يك پارادايم فعال شوند تعيين‌كننده خواهند شد. [11] . پارادايم آتی جهان در امر توليد، انبوه‌زدايی و توليد منعطف و حركت به ‌سوی “توليدِخانگی” خواهد بود. توجه به اين مطلب برای طراحی استراتژی امنيت غذايی بسيار مهم است. (ر.ك. به الوين تافلر، “موج سوم” (ترجمه شهيندخت خوارزمی)، 1380ش، انتشارات فاخته). [12] . ر.ك. به “‌استراتژی اثربخش”، ص۶۰؛ نكته: مطالب فوق از اين منبع استفاده شده است لكن برای ارائه در كتاب حاضر، توليد و مهندسی مجدد گرديده و تغييراتی در آنها داده شده است. مثلا در منبع مذكور، سومين عامل تكوين استراتژی را “راهيابی استراتژيك” ناميده است كه در اينجا به “طراحی كلانِ سيستم رقابتی” تبديل شده است. [13] . ر.ك. به مقاله “سير تحول مفهوم استراتژی در تئوری‌های سازمان”، سيروس عليدوست، منتشره در پايگاه اطلاعاتیِ www.irandoc.ac.ir/Staff-All/Alidousti/Alidost-A.htm [14] . فرصت به ‌معنی خاص آن در مباحث استراتژيك (ر.ك. استراتژی اثربخش، ص124) [15] . توجه به عناوينی مانند: “دات ‌نت. NET، يك استراتژی، نَه يك محصول ” برای تصور گستره تاثيرات پارادايم‌های جديد مفيد خواهد بود. (ر.ك. به مقاله فوق، نشريه علم الكترونيك و كامپيوتر، شماره۲۸۶) [16]. منظور از گلوگاه،‌ موانع تحقق فرصت‌هاست. critical success factors (csf) . [17] . ر.ك. به “استراتژی اثربخش”، ص۹۷
[18] . ر.ك. به “رويكردهای نوين استراتژی”، مهندس وفا غفاريان و دكترعليرضا علی ‌احمدی، انتشارات سازمان مديريت صنعتی نكته: سازمان ملل در بيانيه “نقش سازمان ملل در قرن بيست‌ويكم” اصول كلی را برای جهان امروز و قرن آينده ترسيم كرده است كه برخی آن را به صورت زير فهرست كرده‌اند: حركت صنعت به سوی حفظ محيط زيست كيفيت همه جا پذيرش مهاجرين و ايجاد تنوع تفكر فيبرنوری همه جا صرفه­ جويی در مصرف انرژی (نگاوات) تيم­های كاری كوچك و خودگردان آب ماده گرانبها بيوتكنولوژی دارايی‌های اطلاعاتی به جای طلا انرژي­های غير فسيلی آموزش كاربردی برای زندگی پليمرها تعامل با درايت و ادراك طبيعت رياضيات كسرها توليدات مطابق خصوصيات شخصی حقيقت مجازی [19] . ر.ك. به “استراتژی اثربخش”، ص۲۰۵، به ‌نقل از مجله تحقيقات استراتژيكِ “Furtune” [20] . تدوين استراتژی فقط كار مدير ارشد سازمان است نه عناصر ديگر [21] . “استراتژی اثربخش”، ص۲۰۹ [22] . تحليل گسترده‌تری از اين مطلب، در صفحه ۲۲۷ ، بحث طراحی مدل در کتاب نگرش سیستمی به دین آمده است. [23] . قصد، هدف، فلسفه، انگيزه سيستم. رسالت، بيانيه‌يی از نگرش‌، چشم‌انداز و جهت‌گيری سيستم است نَه مقصدهای تفصيلی و راهكارها. تعيين رسالت برای سيستم، موجب ايجاد نقطه ثقل و جهت‌يابی برای سيستم می‌شود تا در انتخاب ورودی‌ها و فرآيندهای درونی خود و نحوه تعامل با عوامل محيطی سيستم، بتواند تصميم‌گيری نمايد. [24] . پيرس و رابينسون، “برنامه‌ريزی و مديريت استراتژيك” (ترجمه دكترسهراب خليلی ‌شورينی)، 1377ش، انتشارات يادواره كتاب، ص۱۸. نمودار زير نيز سير تكوين استراتژی را نشان می‌دهد: (ر.ك. به پايگاه اطلاعاتيwww4.irandoc.ac.ir/data/books/strategic/strategic4.gif) [25] . تدوين استراتژی می‌بايد در نقطه‌ای كه دارای بالاترين كيفيت و احاطه دانشی است انجام يابد. (ر.ك. به مقاله “متدولوژی يادگيری در تدوين استراتژی”، علی‌محمد احمدوند، نشريه دانش مديريت، شماره۴۱و۴۲) [26] . “برنامه‌ريزی و مديريت استراتژيك”، ص ۲۱ [27] . منظور از شفاف‌سازی، تعيين كليّه گزينه‌ها و احتمالات ممكن، به علاوه تعيين وزن و تاثير كاربردی هر يك از گزينه‌ها در عملكرد نهايی سيستم است. [28] . مقاله “چهار هدف اصلی استراتژی”، نشريه Manager Magazine نوامبر۱۹۹۹، ترجمه قاسم طولانی، منتشره در ترجمان مديريت، شماره۲؛ توصيفی از برخی موارد فوق ارائه كرده است. نكته: برای برنامه‌ريزی استراتژيك مدل‌های مختلفی ارائه شده است. مدلِ SWOT از آن‌جمله است كه S اشاره به بررسی نقاط قوت، W اشاره به بررسی نقاط ضعف، O اشاره به بررسی فرصت‌ها، T اشاره به بررسی تهديدها دارد. [29] . اين عناوين، مربوط به مقالاتی است كه در نشريات تخصصی و عمومی كشور از سال۷۷ تا ۸۱ منتشر شده‌اند. (ر.ك. به نرم‌افزار نمايه، با وارد كردن كلمه “استراتژی” در فيلدِ “عنوان” و فيلدِ “موضوع”) برچسب استراتژیک بهینه در سیستم استراتژی‌سازی رقابت استراتژیک دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > عبودیت دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی عبودیت 9 دقیقه خواندن 121 عبودیت عبودیت دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مسأله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» چیست؟ چه آثار و لوازمی دارد؟ (نظریه وحدت شخصی وجود + نظریه تجلی) مسأله بحث رابطه وجودی میان خالق و مخلوق چگونه است؟ (رابطه وجود بی‌نهایت با وجود محدود)؛ رابطه نفْس یکپارچه انسان با افکار و احساسات و رفتارهای او چیست؟ رابطه نیروی واحد جاری در طبیعت با تنوع موجودات و پدیده‌ها چیست؟ پیش فرض ها وحدت = خصوصیت وجودی یکپارچگی که قابل تجزیه و تقسیم نیست. کثرت = خصوصیت وجودی‌ای که حد و مرز، ابعاد و زوایا، اجزاء و روابط از آن انتزاع می‌شود. فرضیه بحث وحدت در کثرت = جریان وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای کشف مبدأ تجلی واحد در کثرات مختلف. کثرت در وحدت = ظهور و بروز وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای قرار دادن هر تجلی در موقعیت وجودی خاص به خود. رابطه خداوند (وجود بی‌نهایت) با مخلوقات (وجودهای محدود)، رابطه تجلی و ظهور است. (موجودات ظهورات و نمودهای وجود خداوند هستند.) نظریه تجلی = مخلوقات، دارای وجود استقلالی در کنار خداوند نیستند بلکه وجودشان به نحو «تجلی» است که بازتابی از وجود خداوند است و شؤون و اطوار ظهورات الهی محسوب می‌شوند. نظریه وحدت وجود (در تقریر عرفان شیعی) = هستی، یک وجود یکپارچه بی‌نهایت است (وجود خداوند) و تمام موجودات ظهور و بروزهای آن می‌باشند. تبیین بحث خداوند، وجود بی‌نهایت است و «وجود بی‌نهایت» از همه جهات و جوانب و اعتبارات و ابعاد و سطوح و …. «هو، فوق ما لایتناهی بما لایتناهی شِدّهً عِدّهً مُدّهً؛ صرف الوجود المتأكد الشديد الذی لا يتناهى قوته و شدته بل هو فوق ما لا يتناهى فلا يحده حد و لا يضبطه رسم وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَی الْقَيُّومِ.» [1] وجود بی‌نهایت جایی برای وجود دیگری باقی نمی‌گذارد؛ در این صورت، وضعیت مخلوقات که بالوجدان وجود آنها را حس می‌کنیم و اینطور نیست که توهمی و تابع اراده ما باشند، چه می‌شود؟ از سوی دیگر همیشه عقل بشر به وجود «وحدت» در فضای طبیعت،‌ منتقل شده است و به دنبال تئوری‌ای می‌گردد که همه نیروهای به ‌ظاهر مختلف در عالم را به یک نیروی واحد برساند. این دو مسأله (بی‌نهایت بودن خداوند + لمس وحدت در کثرات طبیعت) سبب شده است عقول به مساله کشف وحدت و نحوه ربط وحدت با کثرت بپردازند. نظریات مختلفی در فلسفه با رویکردهای متنوعش و در عرفان با قرائت‌های مختلفش و در فیزیک با دیدگاه‌های متفاوتش، پردازش شده است؛ در عرفان شیعی، نظریه «وحدت وجود و کثرت بالتجلی» از عهده کلیه ابهامات در این فضا برآمده است. (برای تفصیل بحث، به کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، حجت‌الاسلام سید یدالله یزدان‌پناه، نشر موسسه امام خمینی قم، مراجعه فرمایید.) خلاصه فشرده نظریه وحدت وجود و استدلال آن: استدلال: (بااستفاده از حد وسط ارائه شده در روايت: افتراق الحاد و المحدود.) [2] مقدمه اول: وجود محدود، محدود‌کننده می‌خواهد + محدود‌کننده نهایی نباید خود محدود باشد پس محدود‌کننده نهایی، نامحدود است. مقدمه دوم: وجود نامحدود، هیچ مرتبه و موقعیتی برای وجود دیگری باقی نمی‌گذارد و الا اگر چیز دیگری موجود باشد به همان‌ اندازه وجود نامحدود را محدود می‌کند. + مگر این­که آن چیز وجودش دربرابر وجود نامحدود نباشد بلکه ظهور و بروزی از خود او باشد. (مانند نفس) نتیجه: پس تمام موجودات ماسوی الله، وجودی مستقل در کنار او و چسبیده به او ندارند بلکه جلوه و ظهور و نمود او هستند. عین او نیستند چون محدودند، غیر او نیستند چون او نامحدود است. پاسخ حکمت متعالیه و عرفان شیعی به اين سؤال، «وحدت وجود» را به ‌صورت قضيه زير عرضه كرده است: نظريه «هستی يك‌بخشی» در برابر نظريه «هستی دوبخشی» كل هستی يكپارچه است و تنها يك وجود، واقعی و مستقل است و ساير موجودات ظهورات او هستند. وحدت + كثرت (دریافت فایل چهل حدیث در توصیف و تبیین توحید عرفانی) قرائت‌های مختلف برای نحوه ربط وحدت با کثرت: (که فقط یک مورد آن صحیح است و باقی مغالطه و توهمی است) برای دريافت انواع تقريرهای ممكن از اين جمله بايد به موارد زير توجه كرد:
رابطه ميان موضوع و محمول در يك قضيه به هشت «حيث» قابل برقراری است: (از کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، حجت‌الاسلام سید یدالله یزدان‌پناه) حيث تعليلی[3] حيث تقييد [4] حيث اضافی[5] حيث تقييدی نفادی [6] حيث تقييدی اندماجی [7] حيث تقييدی شأنی [8] حيث اطلاقی [9] حيث اشراقی [10] اقسام يكی بودن يا وحدت به سه صورت قابل لحاظ است: وحدت واقعی (يك مورد است و دومی ندارد) وحدت اعتباری (مصاديق متعدد دارد اما همه آنها در يك مفهوم ذهنی مشتركند) وحدت اطلاقی (حد و مرز ندارد تا دومی داشته باشد) اقسام ظهور به صورت‌های زیر قابل لحاظ است: ظهور ذات ظهور اسماء و صفات حلول در غير اتحاد با غير ظهور كلی در جزئی ظهور مطلق در مقيد ظهور ماهيت در افرادش ظهور اضافه در نسبت‌ها ظهور اشراقی ظهور نزولی ظهور عروجی ظهور تجلی ضرب لحاظ‌های فوق در يكديگر حالات بسياری را برای تفسير نظريه وحدت وجود حاصل می‌كند. در يك تقسيم­ بندی كلی،‌ تقريرات وحدت وجود به دو دسته زير تقسيم می‌شوند: تقريرات يگانه‌انگاری خدا و مخلوقات (خدا = جهان خلقت) تقريرات دوگانه‌انگاری خدا و مخلوقات (خدا < جهان خلقت؛ يا خدا ≠ جهان خلقت) حاصل ضرب مفاهيم فوق: (که فقط مورد آخر صحیح است) خدا وحدت اعتباری دارد و جهان كثرت حقيقی (جهان‌خدايی، همه‌خدايی، هم‌سنخی مطلق، هم‌گوهری) خدا نام ديگری برای جهان است. ذات خداوند تحقق مستقل بالفعل جدای از مظاهر و جلوه‌ها ندارد و خدا اصلا چيزی جز مجموعه صور و اشياء نيست. اشياء اجزاء وجودی خداوند هستند مانند درختی كه از ريشه و تنه و شاخ و برگ است. خدا همان طبيعت است. خدا آگاهی مطلق است كه از ارواح مختلف موجودات تشكيل شده است. ظهور خداوند در موجودات به نحو كلی و جزيی است. ظهور خداوند در موجودات به نحو ماهيت و افراد آن است. ظهور خداوند در موجودات به نحو مطلق در مقيد است. ظهور خداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است. ظهور خداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است. ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. خداوند وحدت حقيقی دارد و جهان كثرت حقيقی دارد، كثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در كثرت ظهور دارد. ظهور خداوند در موجودات به نحو كلی و جزيی است. ظهور خداوند در موجودات به نحو ماهيت و افراد آن است. ظهور خداوند در موجودات به نحو مطلق در مقيد است. ظهور خداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است. ظهور خداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است. ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. خداوند وحدت حقيقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت باز می‌گردد و وحدت در كثرت ظهور دارد. اعتباری به معنی توهمی (اگر مُدركی در كار نباشد،‌ كثرتی وجود نخواهد داشت.) ظهور خداوند در موجودات به نحو كلی و جزيی است. ظهور خداوند در موجودات به نحو ماهيت و افراد آن است. ظهور خداوند در موجودات به نحو مطلق در مقيد است. ظهور خداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است. ظهور خداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است. ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. خداوند وحدت حقيقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در كثرت ظهور دارد. اعتباری به معنی دارای منشأ انتزاع خارجی حقيقی. نحوه ارتباط اين اعتبار با منشأ انتزاعش حيث تقييدی نفادی است. نحوه ارتباط اين اعتبار با منشأ انتزاعش حيث تقييدی اندماجی است. نحوه ارتباط اين اعتبار با منشأ انتزاعش حيث تقييدی شأنی است. ظهور خداوند در موجودات به نحو كلی و جزيی است. ظهور خداوند در موجودات به نحو ماهيت و افراد آن است. ظهور خداوند در موجودات به نحو مطلق در مقيد است. ظهور خداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است. ظهور خداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است. ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. آنچه مورد پذيرش است و اوفق و انسب با قواعد است نظر زير است: خداوند وحدت حقيقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در كثرت ظهور دارد. كه ظهورش به ‌نحو مطلق در مقيد است و نحوه ارتباط اين اعتبار با منشاء انتزاعش حيث تقييدی شأنی است. (نظريه تجلی) (انتقال به صفحه «همایش بازخوانی عرفان و حکمت شیعی») (انتقال به شاخص «احساس حضور خدا» + دریافت فایل «بیانیه عرفان شیعی» + انتقال به بحث عرفان شیعی فقاهتی) نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث امتداد نظریه «وحدت وجود» در امور اجتماعی: تمام فرآیندها و سیستم‌های تمدنی در آرمان‌شهر اسلام، علاوه بر اینکه کارکرد رفع نیازی خود را دارند، فکر و احساس شهروندان را به ‌سمت احساس حضور خداوند سوق می‌دهند. (سریان توحید در کلیه شبکه‌های زندگی) مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
دین‌شناسی، مبانی هستی‌شناسانه، وحدت در کثرت، وحدت در کثرت، الگوی پیشرفت حکمت متعالیه پی­ نوشت­ ها: [1] . ر.ک. شواهد الربوبیه، صدرا، ص۷ [2]. توحيد صدوق ص ۵۶ [3] . علت اتصاف محمول به موضوع كه امری غير از موضوع باشد، مثلا در جمله «آبگرم شد» علت گرما چيزی غير از آب است. حرارت آتش، حيث تعليلی اين جمله است. [4] . واسطه در اتصاف محمول به موضوع كه امری غير از موضوع باشد، مثلا در جمله «اين ميز سفيد است» علت سفيد بودن ميز بودن نيست بلكه بواسطه رنگ سفيد خارج از ميز، سفيد شده است. [5] . از رابطه ميان موضوع با چيز ديگری، مفهومی انتزاع می‌شود كه آن مفهوم واسطه در عروض محمول بر موضوع می‌شود. مثلا در جمله «پدر فرد خوبی است» مفهوم پدر بودن از رابطه موضوع با من ايجاد می‌شود و سپس محل برای عروض صفت خوبی می‌شود. [6] . به حدود وجود موضوع، توجه می‌شود و موضوع شأن خاصی به‌خود می‌گيرد و اين شأن واسطه عروض محمول بر موضوع می‌شود مثلا در جمله «درختی درخت متمايز از جسم بودن آن است»، حمل «درختی» بر درخت، بواسطه شأن ماهوی وجود درخت است. (ماهيت از نفاد، حد و پايان شیء انتزاع می‌شود) [7] . به حاق وجود موضوع (نه حدود عدمی آن) توجه می‌شود و موضوع شأن خاص به‌ خود می‌گيرد و اين شان واسطه عروض محمول بر موضوع می‌شود مثلا در جمله «عليّت از اصول فلسفه است» مفهوم »عليّت» از متن وجود موضوع و رابطه آن با موضوع ديگر انتزاع شده است و بواسطه اين شان جديد در معرض حمل محمول قرار گرفته است (مصاديق موضوع در خارج مندمج هستند) [8] . به حاق موضوع توجه می‌شود از حيث دارای مراتبِ مختلف بودن و با اين توجه، موضوع شأن خاصی به‌ خود می‌گيرد و اين شأن واسطه عروض محمول بر موضوع می‌شود مثلا در جمله «نفس انسان قابليت محض است»، از توجه به موضوع يعنی «نفس» با لحاظ اينكه دارای مراتب و لايه‌های مختلف است، شأنی از موضوع توليد می شود كه به‌واسطه آن عروض محمول بر موضوع، موجه می‌شود. [9] . علت يا واسطه‌ای در عروض محمول بر موضوع وجود ندارد بلكه ذات موضوع علت حمل است، مثلا در جمله «خدا وجود دارد» چيزی از بيرون خداوند علت يا واسطه در ثبوت وجود بر او نيست. [10] . به حاق موضوع توجه می‌شود و به اينكه اين موضوع علت برای بروز يك حالت می‌تواند باشد و سپس آن وضعيتِ توانايی برای صدور يك حالت، واسطه برای اتصاف محمول به موضوع می‌شود در جمله «اراده من فعال است» نسبت دادن اراده به خود از باب حيث اشراقی است. برچسب پیشرفت متعالیه هستی‌شناسانه در کثرت‌‌ وجود دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی فقه تمدنی دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی سطوح فهم و ادراک
فقه تمدنی به‌ عنوان یک «مکتب فقهی» در فهرست مکاتب مختلف فقهی قرار می‌گیرد. تعریف مکتب: دستگاه فکری شامل مبانی، منابع و روش‌ها، که بر اساس آنها مسأله‌شناسی و تحلیل اطلاعات و مدل‌سازی صورت می‌پذیرد. منشأ ایجاد مکاتب مختلف: اختلاف در مبانی، اختلاف در منابع، اختلاف در روش‌هاست. در مکاتب فقهی اختلاف در مبانی: اختلاف در مبانی کلامی، اختلاف در مبانی تفسیر متن، اختلاف در مبانی حدیث‌شناسی است و اختلاف در منابع: اختلاف در تعداد منابع، اختلاف در تفسیر منابع، اختلاف در شرایط اعتبار منابع است و اختلاف در روش‌ها: اختلاف در اصل روش، اختلاف در میزان کارآمدی روش است. جدول زیر نمایشی از این معیارهاست: ردیف نوع اختلاف زیرشاخه مصداق اختلاف ۱ اختلاف در مبانی اختلاف در مبانی کلامی 1. قلمرو دین منحصر در امور اخروی است یا امور دنیایی را نیز در بر می‌گیرد. 2. قلمرو سنت، همه رفتارهای معصوم است یا بین رفتارهای حاکمیتی و مرجعیت ‌دینی با رفتارهای شخصی باید تمایز گذاشت. 3. کلیه شؤون معصوم، در زمان غیبت به فقیه منتقل می‌شود یا فقط امور حسبه و تبلیغی و قضاوت 4. کلیه احکام دین، ابدی است یا تابع شرایط زمان و مکان است. اختلاف در مبانی تفسیر متن 1. تفسیر کتاب و سنت منحصر به معصوم است یا غیر معصوم نیز می‌تواند تفسیر کند. 2. قواعد تفسیر را باید از روایات اخذ کرد یا اینکه قواعد تفسیر تابع سیره عقلائیه است. 3. اشتراط احاطه بر فضای صدور متن یا عدم اشتراط 4. ملازمه عقل و شرع یا عدم ملازمه و حجیت دلالت‌های التزامی 5. دخالت فقیه در موضوع‌شناسی یا عدم ارتباط با او اختلاف در مبانی حدیث شناسی 1. اعتبار کتب روایی قدماء2. فقط اعتبار خبر ثقه 3. اعتبار خبر موثوق‌الصدور ۲ اختلاف در منابع اختلاف در تعداد منابع 1. انحصار به کتاب و سنت2. افزودن عقل به دو منبع فوق 3. افزودن سیره عقلاء به سه منبع فوق 4. افزودن اجماع به منابع فوق اختلاف در تفسیر منابع اختلاف در اینکه: 1. عقل و سیره و اجماع، منبع مستقل در کنار کتاب و سنت هستند یا ابزار کشف از کتاب و سنت 2. سیره عقلاء منبع مستقل است یا ابزار کشف از مراد شارع اختلاف در شرایط اعتبار منابع اختلاف در: اعتبار منابع ظن‌آور ۳ اختلاف در روش‌ها اختلاف در اصل روش 1. روش عقلی و عقلایی یا فقط روش فهم مورد تایید نقل 2. اعتبار تمسک به دلیل واحد، یا ضرورت تجمیع بین ادله مربوطه (روش انفرادی یا انضمامی) اختلاف در قلمرو اعتبار روش براساس جدول فوق می‌توان گفت که «فقه تمدنی» مکتبی است که: ۱. در مبانی کلامی، دین را حداکثری و پوشش‌دهنده به کلیه سطوح نیازهای انسان می‌داند؛ و اصل اولیه در دستورات دین را «روندسازی» و نَه «تبعیت از روندهای جاری» می‌داند. ۲. در مبانی تفسیر متن، کلیه گزاره‌های دین را در حیطه استنباط قرار می‌دهد (نه اختصاص به احکام تکلیفیِ فقط) و کلیه گزاره‌ها را دارای ظرفیت معنایی در مقیاس کلان نیز می‌داند (نه فقط معناداری در مقیاس فردی)؛ و امکان کشف این معنای فرآیندی موجود در مقیاس کلان را بر اساس سیره عقلائیه می‌پذیرد و دلالت‌های التزامی گزاره‌ها را «الزامات برنامه ­ای» می‌داند و توجه ویژه به آنها دارد؛ و «موضوع‌شناسی» برای تشخیص فرآیندها در مقیاس کلان را از نوع موضوعات مستنبطه می‌شمارد که وظیفه فقیه است. ۳. در روش اسنتباط نیز «اجتهاد سیستمی» را پیشنهاد می‌کند که مبتنی بر «تجمیع ادله» با منطق پایه سیستم‌هاست. (منطق پایه سیستم‌ها = سیستم‌ها دارای ورودی، خروجی، پردازش هستند و علل اربع و مَقولات عشر و مقوّمات سِتّه حرکت باید در این سه مرحله تعیین شوند.) سازه‌های اصلی اجتهاد سیستمی در تصویر زیر ارائه شده اند: نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث برای تحقق تمدن نوین اسلامی و تدوین الگوی پیشرفت اسلامی، پیگیری فقه و اخلاق تمدنی ضروری است، لذا ساختار فقه و روش اجتهاد نیز بایستی فراخور آن مهم، تدوین گردد. مناسب ­ترین ساختار برای فقه، ساختاری فرآیندی برای فقه است که توانائی تولید سیستم ­های تمدنی را داشته باشد و اولین قدم برای این کار، تبدیل ابواب فقه به زبان سیستم و نظام است. (انتقال به جدول ابواب فقه تمدنی) و روش موجه برای تولید گزاره‌های فقهی در مقیاس تمدنی، روش اجتهاد سیستمی است. (انتقال به بحث تفصیلی اجتهاد سیستمی) انتقال به دو بحث مهم «وضع الفاظ برای روح معنا» و «نظریه خطابات قانونیه» که از زیرساخت‌های نظری فقه تمدنی است. انتقال به انجمن بحث‌وگفتگو در مورد این موضوع مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث علم دینی، فقه تمدنی، اخلاق تمدنی، توضیح المسائل تمدنی، اجتهاد سیستمی، قانون و فرهنگ اسلام برچسب سیستمی تمدنی المسائل تمدنی دینی تمدنی و فرهنگ اسلام دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > فقه تمدنی دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی فقه تمدنی 7 دقیقه خواندن 144 فقه تمدنی فقه تمدنی دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مساله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث فقه تمدنی به‌عنوان یک «مکتب فقهی» نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «فقه و اخلاق تمدنی» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (اسلاید بحث) مسأله بحث روش دست‌یابی به نظر اسلام در مورد فرآیندهای زندگی متعالی در مقیاس کلان تمدنی چگونه است؟ (هم در حیطه قانونی و هم در حیطه فرهنگی) پیش فرض ها ۱. دین، توصیف کننده کلان هستی و بیان‌کننده روش زندگی طبق نظر خداوند، چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس جمعی است. (انتقال به مبنای دین‌شناسانه) ۲. دین در تمام حوزه‌های فعالیت انسان‌ها نظر داده است و راهبرد تعریف کرده است. (انتقال به مفهوم «دین حداکثری») ۳. تمدن = برآیند فرآیندهای سه‌گانه معرفتی، قانونی و فرهنگی در کلیه سطوح نیاز انسان‌ها (انتقال به تعریف تمدن و تمدن‌سازی) فرضیه بحث فقه تمدنی= تعیین حکم فعل مکلف در حیطه‌های مختلف زندگی، در مقیاس جامعه‌سازی اخلاق تمدنی = تعیین فرآیندهای بهینه رفتاری در مقیاس کلان فقه تمدنی= تعیین حکم ساختارها و فرآیندهای جامعه‌سازی (تعیین حکم وضعی نه فقط حکم تکلیفی، یعنی شرایط صحت و فساد ساختارها و فرآیندها) فقه تمدنی= ارتقاء تعامل «تکلیفی فردی حقوقی» با گزاره‌های دین، به تعاملِ «ارشادی جمعی فرهنگی» (ورود گزاره‌های ارشادی و مستحبات و مکروهات در حیطه الزامِ فرهنگی و توسعه دائره مکلف فردی، به جمع مکلفین و به تمام فرآیندهای زندگی مکلفین) تبیین بحث فقه به عنوان یک دانش با ماهیتی تجویزی عبارت است از: علم به احکام شرعیه عملیه که از راه ادله تفصیلیه به دست آید. «الفقه هو العلم بالاحکام الشرعیة الفرعیة العملیة المکتسبة عن ادلتها التفصیلیة بالاستدلال». موضوع فقه افعال مکلفان است و به ‌تعبیر دیگر «رفتارهای مکلفان» دو عنصر رفتار و مکلف نقش اساسی در دانش فقه دارد. فقه دانشی است که در صدد است حکم شرعی (تکلیفی و وضعی) رفتارهای اختیاری مکلفان را در همه گونه‌های رفتاری تعیین کند و بر مبنای «جامعیت شریعت»، همه رفتارهای جوارحی و جوانحی، فردی و اجتماعی در گستره فقه قرار می­ گیرد. فقه موجود بیشتر فقهی فردی و در مقیاس خُرد است و به مسائل در مقیاس کلان کمتر پرداخته است و همچنین ساختار آن متناسب با تنظیم زندگی فردی است و یک برنامه‌‌نویس در مقیاس کلان کشوری (مانند برنامه‌های توسعه و پیشرفت پنج‌ساله) از رساله توضیح‌المسائل نمی‌تواند «ماده برنامه‌ای» برای تدوین در برنامه‌های کشوری بیابد؛ اگر دینی بخواهد جهانی باشد و برای کل بشریت تا انتهای دنیا، برنامه زندگی متعالی بدهد (بر اساس پیش‌فرض حداکثری بودن دین) باید فرآیندهای بهینه تمدنی را تعریف کند. اگر: تمدن‌سازی = ساختارسازی و نظام‌سازی شبكه‌ای و نظام = مجموعۀ اجزاء مرتبط با يكديگر برای ايجاد يك هدف و جوهره نظام و سیستم = روابط بين اجزاء آنگاه نظام‌سازی = توليد ارتباطات تنظيم‌شده برای ايجاد يك برآيند = فرآيند سازی در حقیقت نظام سازی یعنی: تعیین ورودی سیستم و تعیین خروجی سیستم و تعیین مرحلۀ پردازش (چه ارتباطاتی بین متغیرها صورت گیرد تا منجر به برآیند شود)؛ در نتیجه: «فرآيندها اصلی ­‏ترين مولّفه در تمدن‏ سازی هستند»؛ بر این اساس می‌توان گفت: «فقه تمدنی» یعنی: تعیین حکم فعل مکلف برای فرآیندها در مقیاس جامعه‌سازی؛ و به عبارت دیگر فقه تمدنی= تعیین حکم ساختارها و فرآیندهای جامعه‌سازی (تعیین حکم وضعی نه فقط حکم تکلیفی، یعنی شرایط صحت و فساد ساختارها و فرآیندها) حیطه فقه تمدنی= ارتقاء تعامل «تکلیفی فردی حقوقی» با گزاره‌های دین، به تعاملِ «ارشادی جمعی فرهنگی» (ورود گزاره‌های ارشادی و مستحبات و مکروهات در حیطه الزامِ فرهنگی و توسعه دائره مکلف فردی، به جمع مکلفین و به تمام فرآیندهای زندگی مکلفین) دسته بندی ­های مختلف ابواب فقه، باید بر اساس الگوی نیازها انجام گیرد یعنی هر باب فقهی = فرآیند و جریانی لازم برای زندگی؛ بنابراین ساختار فقه تمدنی = دربردارندۀ نظام و فرآیندهای کلان و خرد ادارۀ فرد و جامعه (انتقال به بحث تفصیلی از ابواب فقه) فقه تمدنی = بیان کنندۀ نظام­ها و فرایندهای تغذیه، مالکیت، کشاورزی (فرآیندهای تولیدی)، محیط‌زیست، خانواده و ازدواج، دولت‌سازی، سرمایه اجتماعی و … فقه تمدنی به‌عنوان یک «مکتب فقهی»
[24] . به ‌استناد لسانِ روايتِ “اصول المعاملات ….” كه تصويری كلان‌تر از روايات ديگر را ارائه می‌دهد، اين چهار مورد، بستر تقسيم‌بندی و محورسازی قرارگرفته‌اند. (مثلا دو محور از محورهای روايتِ “رحم الله امرء علم من أین و….” در تحت يك محورِ معاملة الله در اين روايت قرار می‌گيرند.) [25] . اين‌ سؤالات، حاوی سؤالات پيش‌نيازشان نيز هستند مثلا سؤالِ “چگونه ارتباط مطلوب با خدا داشته باشيم؟” دارای سؤالات پيش‌نيازی است كه برخی از آنها عبارتند از: خدا كيست؟ چگونه خدا را بشناسيم؟ مشكلات و ناهنجاری‌ها در اين ‌رابطه كدامند؟ حداقل رابطه و حداكثر رابطه با خدا چه شاخصه‌هايی دارد؟ [26] . مدل آينده‌نگر، مدلی است كه بر اساس تفكر خلاق و بر پايه معادلات فرهنگ‌سازی و مهندسی اجتماع طراحی می‌شود. [27] . الكافي، ج۱ ص۲۶ [28] . تميمی ‌آمُدی، عبد الواحد بن ‌محمد، غرر الحكم و درر الكلم، 1366، انتشارات دفتر تبليغات اسلامی، ص۴۸۰ [29] . الكافی، ج۸ ص۲۲ برچسب استراتژیک اطلاعات زندگي اطلاعاتی مطالعاتی هاي مدرن اطلاعات زندگی دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
برای تدوین یک برنامه استراتژیک (چه در زندگی چه در سازمان) نیاز به الگوی رصد اطلاعات است تا مسیر را برای رسیدن به اهداف تعیین شده و جهت حرکت تدوین شده،‌ هموار و عملی و پایدار سازد. (انتقال به قالب برنامه راهبردی زندگی) مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث برنامه‌ریزی استراتژیک، نقشه اطلاعات زندگی، سواد اطلاعاتی، سیر مطالعاتی پی­ نوشت ها [1]. در اين درس بحث سبک زندگی، عرفان و بحث معنويت ­های مدرن نيز مطرح می ­شود. [2]. در اين درس مباحث فيزيك مدرن و كيهان ­شناسی نيز مطرح می­ شود. [3]. در اين درس مباحث تاريخ علم نيز مطرح می ­شود. [4] . متشكل از دو قسمت تاريخ ملت ­ها و تمدن­ ها و تاريخ اديان و عقائد [5] . در اين درس بحث آرمانشهرها نيز ارائه می­ گردد. [6] . در اين درس بحث مديريت زمان، مديريت مالی، تكاليف مالی، تنظيم ساختارهای زندگی و حتی اموری مانند وصيت، و بحث آينده شناسی و آينده نگری نيز مطرح می ­شود. [7] . در اين درس بحث مدرنيته و تكنولوزی نيز مطرح می شود. [8] . در اين درس بحث اخلاق حرفه ای و بالخصوص بحث مديريت بحران­ های رفتاری نيز مطرح می ­شود. [9]. در اين درس الگوهای مديريت كلان اجتماعی در سطح جهان و بررسی الگوی بهينه (مدل حکومت اسلام) مطرح می ­شود. [10] . در اين درس بحث نشانه‌شناسی، فلسفه هنر، زيبايی، سواد بصری، نقد فيلم نيز مطرح می­ شود. [11] . در اين درس روش نقد، اخلاق نقد و نقدپذيری نيز مطرح می ­شود. [12] . در اين درس بررسی ادبيات مشهور جهان، نقد ادبی و تمرينات NLP و بحث ارتباط مؤثر نيز مطرح می ­شود. [13] . با تمريناتی با محتوای قطعات و جملات طلايی در طول تاريخ اديان، تاريخ بشر [14] . آيه‌الله جوادی ‌آملی، رحيق مختوم (شرح اسفار ملاصدرا)، انتشارات اسراء، ج۱، ص۳۴۴، به‌نقل از اعلام‌ الدين، [15] . ترجمه “رحم الله”، “خدا رحمت كند” كه برای مخاطب، طلب مغفرت برای مردگان را تداعی می‌كند، نيست. رحمت به ‌معنی حركت برای رفع نقص و نيازی در فردِ مورد رحمت است. (ر.ك. طباطبائی، تفسير الميزان، انتشارات اسماعيليان، ج۱، ص۱۸) [16] . الكافی، ج۱ ص۳۲، سند و تكمله متن: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيُّبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِ يِّعَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى عليه‌السلام قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلي‌الله‌عليه ‌وآله الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَوَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِی ص ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِی ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ. [17] به‌ استناد كلمه فريضه كه مبناها و موارد لازم‌الرعايه را در خود دارد و كلمه عادله كه صفت فريضه قرار گرفته است و بيانگر ادای حق هر ذی حق است، اين تركيب به “‌حقوق و قانون” ترجمه شده است و به‌ استناد كلمه سنت كه شيوه‌های رفتاری و اخلاقی و پسند و ناپسندها را در خود دارد و كلمه قائمه كه صفت سنت قرار گرفته است و بيانگر استمرار و ثبات و تعادل است، تركيبِ “سنة قائمة” به “فرهنگ و روش زندگی” ترجمه شد. [18] . كافی، ج۱، ص۵۰؛ سند: عَلِی بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِی عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه‌ السلام يَقُولُ: [19] . مصباح‌الشريعه، منسوب به‌ حضرت صادق‌ عليه ‌السلام، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰، ص۵ [20] . اعلام‌الدين، ص۸۳؛ مرحوم ديلمی در مورد وضعيت سندی رواياتی كه در اين كتاب آورده است می‌گويد: لم ألتزم ذكر سندها لشهرتها عند العلماء فی كتبها المصنفة المروية عن مشايخنا رحمهم الله تعالى و أحلت فی ذلك على كتبهم و أسانيدهم إلا ما شذ عنی من ذلك فلم أذكر إلا فص القول. [21] . توضيحات داخل پرانتزها، بر اساس مبنای وضع الفاظ برای روح معانی كه به تفصيل در صفحه ۱۵۳ توصيف شده است، ارائه گرديده‌اند. [22] . اعلام‌الدين، ص۳۰۵ [23] . وسائل‌ الشيعه، ج۲۷، ص۶۲؛ سند: نُقِلَ مِنْ كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا عليه‌السلام قَالَ
روايات زير، الگوی رصد اطلاعات را نشان می‌دهند: رَحِمَ اللهُ امْرَءً عَلِمَ مِنْ اَيْنَ و فِی اَيْنَ و اِلَی اَيْنَ.[14] “خداوند زمينه رشد و سعادت[15] كسی را كه بداند از كجا آمده است و در كجا زندگی می­ كند و به كجا خواهد رفت، فراهم ساخته است.” إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ [16] ترجمه: “علم مفيد برای بشر سه گونه است: علوم مربوط به شناخت هستی و ارتباط آن با مبدأ خلقت، علوم مربوط به شناخت حقوق و قوانين[17] و علوم مربوط به شناخت فرهنگ و روش زندگی برتر.” وَجَدْتُ عِلْمَ النَاسِ كُلهَّ ُفِی اَرْبَعٍ: اَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ، اَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ، اَنْ تَعْرِفَ مَا اَرَادَ مِنْكَ، اَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ.[18] “تمام آنچه دانستن آن برای مردم لازم است را در چهار محور يافته‌ام: خدايت را بشناسی، بفهمی با تو چه كرده است، بدانی از تو چه مي­ خواهد، آنچه موجب انحراف تو مي ­شود را تشخيص دهی.” اُصُولُ المُعامِلاتِ عَلی اَرْبَعَهِ اَوْجُهٍ: مُعامَلة الله، مُعاملَة النَّفْسِ، مُعامَلة الخَلْقِ، مُعامَلة الدُّنيا.[19] “ارتباطات انسان در چهار محور است: ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با همنوع، ارتباط با دنيا.” العُلُوُم اَرْبَعَهْ: الفِقْهُ للاَدْيان، الطِّبُّ للاَبْدان، النَّحْوُ لِلِّسَان، النُّجُوُم لِمَعْرِفَهْ الَازْمَانِ.[20] ترجمه: “اطلاعات لازم برای بشر چهار دسته هستند: دين شناسی، طب و بهداشت (علوم مربوط به حفظ و نگهداری بدن و محيط)، زبان و ادبيات (علوم مربوط به ارتباطات)، نجوم (علوم مربوط به مديريت، كنترل و توزيع صحيح امكانات و منابع).”[21] اَوُلی العِلْمِ بِكَ مَا لا يَصْلَحُ لَكَ العَمَلُ اِلا بِه و اَلْزَمُ العِلْمِ لَكً مَا دَلَّكَ عَلی صَلَاحِ قَلْبِكَ و ظَهَرَ لَكَ فَسادَه و اَحْمَدُ العِلْمِ عَاقِبَهً مَا زَادَ فِی عَمَلِكَ العَاجِل.[22] “مهم‌ترين اطلاعات برای تو آگاهی از روش صحيح زندگی است و ضروری‌ترين اطلاعات برای تو آگاهی از روش ­های معالجه بيماری­ های روحی است و مفيدترين علم برای تو آگاهی از روش­ های آماده شدن برای عوالمی است كه در پيش داری.” عَلينَا اِلقَاءُ الاُصُولِ و عَلَيكُمُ التَّفْرِيعُ.[23] “ما اصول (نگرش­ ها و راهبردها) را ارائه می­ دهيم، شما فروع (آثار، نتايج و راهكارها) را به ‌دست آوريد.” مدلی كه از جمع‌بندی روايات فوق، برای طبقه‌بندی و تفكيك گزاره‌ها به ‌دست‌ می آيد به‌ شرح زير است: آن­چه يك انسان بايد بداند راه رسيدن به خدا و سعادت ابدی است. رسيدن به اين هدف حاصل نمی‌شود مگر با تعادل و سلامت در: [24] بدن، فكر، قلب (ارتباط با خود) خانواده، محيط كار، جامعه (ارتباط با همنوع) محيط زيست (ارتباط با دنيا) برنامه ورود به عوالم بالا (ارتباط با ماوراء) دست­يابی به تعادل و سلامت در محورهای فوق نيازمند شناخت چهار شاخه زير است: دين طب و بهداشت انسانی و محيطی، فردی و جمعی روش‌های ارتباطی روش‌های ايجاد تعادل و كنترل در فعاليت‌ها اطلاعات لازم در هر يك از اين شاخه‌ها، سه لايه دارد: شناخت هستی و موقعيت موضوعات در معماری هستی (نگرش‌ها) حداقل‌های ضروری و روش دست‌يابی به آنها (قوانين) حداكثر‌های مطلوب و راه رسيدن به آنها (فرهنگ‌ها) اين مدل را می‌توان به‌ صورت فهرست سؤالات زیر ارائه كرد: چگونه ارتباط مطلوب با خدا داشته باشيم؟ [25] برنامه صحيح برای رسيدن به هدف زندگی چگونه است؟ چگونه قلب و روح سالم داشته باشيم؟ چگونه فكر و ذهن فعال و خلاق داشته باشيم؟ چگونه بدن سالم و قوی داشته باشيم؟ چگونه ارتباط مطلوب با ديگر انسان‌ها داشته باشيم؟ چگونه محيط زندگی سالم داشته باشيم؟ به استناد مجموعه روايات زير، مدلی كه از نظر دين در موضوعات طراحی می شود، بايد مدلِ آينده‌نگر [26] باشد: الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ. [27] ترجمه: “كسی كه وضعيت زمانه خود را بشناسد، گرفتار مسائل مبهم نمی‌شود.” أعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّمَانِ مَنْ لَمْ يَتَعَجَّبْ مِنْ أحْدَاثِهِ. [28] ترجمه: “كسی خوب وضعيت زمانه خود را می‌شناسد كه از اتفاقاتی كه می‌افتد تعجب نكند.” مَنْ عَرَفَ الْأَيَّامَ لَمْ يَغْفَلْ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ. [29] ترجمه: “كسی كه وضعيت روزگار را در دست داشته باشد، از پيش‌بينی‌های لازم غافل نمی‌شود.” نکته مهم فهرست محورهای بخش «اخبار و اطلاعات» و فهرست بخش «پیوندها» در این سایت نیز الگویی برای رصد اطلاعات هستند. نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
احساسش از تاریخ به‌عنوان گزارشاتی از زندگی گذشتگان، به منبعی برای برنامه‌ریزی برای زندگیِ آینده‌اش تغییر کند و علاقمند به استفاده از روش بهره‌برداری از تاریخ برای تصمیم‌سازی بشود و چگونگی فعال‌ کردن و به‌ جریان انداختنِ این علاقه­ مندی را بشناسد. ۱. چرا در این مقطع از تاریخ به ‌دنیا آمده‌ایم؟۲. شبیه‌سازی ورود به دنیا در مقاطع قبل و بعد ۳. چقدر متفاوت از گذشته هستیم؟ و چقدر متفاوت از آینده خواهیم بود؟ چرا؟ ۴. میکروسکوپ تاریخ (ذرات بنیادین تاریخ) ۵. تلسکوپ تاریخ (نقشه کلان تاریخ) ۶. آزمایشگاه تاریخ (برای تولید محصول) ۷. هویت تمدن، تمدن‌سازی و تمدن‌پذیری ۶ نگرشی دیگر به علم انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: نسبت به بررسی روش‌ها و ابزارهای رقیب تجربه برای کشف واقعیت، احساس نیاز کند و روش تمایز دادن میان علم و شبه‌علم، حقیقت و توهم را بشناسد و بتواند برای شکل دادن به یک زندگی حقیقت‌محور، برنامه‌ریزی کند. ۱. مکانیزم پدید آمدن اشتباه و خطا۲. حقیقت چقدر دست‌یافتنی است؟ ۳. حقایقِ چند لایه و چند بُعدی ۴. علت اختلاف فهم‌ها ۵. روش حقیقت‌یابی ۶. در موارد مشکوک میان حقیقت بودن یا توهم بودن چه باید کرد؟ ۷ نگرشی دیگر به آینده انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: تفاوت میان ملاحظات معمولی زندگی‌ها نسبت به آینده خود و محاسبات روشمند نسبت به روند‌ها در آینده را بشناسد و علاقمند به استفاده از روش آینده‌نگری و آینده‌نگاری شود و برای دو سؤالِ «آینده را تا کجا بررسی کرده‌اید؟» و «مهم‌ترین موضوع در آینده زندگی شما چیست؟» پاسخ جدی داشته باشد. هویت آینده آیا آینده قابل تشخیص است؟آینده‌های قطعی کدامند؟ چه سناریویی را برای آینده زندگی خود حدس می‌زنید؟ طبق آینده یا ساختنِ آینده؟ روش آینده‌نگری و آینده‌نگاری آینده بشریت؟ نمونه دیگر از برنامه «رصد اطلاعات» که به فضای آموزش گره خورده است و برای اعضاء هیئت علمی از بدو استخدام تا بازنشستگی در یک دروه بیست ساله تعریف شده است، برنامه «معرفت و زندگی» است. در این برنامه،‌ سه دسته موضوعات باید پیگیری شوند تا مهارت‌های لازم در هر یک حاصل شود: مهارت‌های تغيير نگرش و احساس ۱. مهارت تغيير نگرش نسبت به خود= مهارت نگاه از بيرون به خود و خودارزيابی + تغيير رفتار= واحد درسی انسان‌شناسی كاربردي ۲. مهارت تغيير نگرش نسبت به زندگی = مهارت معنی يابی و ارتقاء معنای زندگی = واحد درسی معنی زندگي [1] ۳. مهارت تغيير نگرش نسبت به هستی = مهارت گسترش اندازه‌گيری افق ديد و گسترش آن = واحد درسی هستي‌شناسی كاربردي[2] ۴. مهارت تغيير نگرش نسبت به علم = مهارت حقيقت‌يابی = واحد درسی معرفت‌شناسی و فلسفه علم [3] ۵. مهارت تغيير نگرش نسبت به تاريخ = مهارت بازخوانی تاريخ برای زندگی معاصر= واحد درسی تاريخ كاربردي [4] ۶. مهارت تغییر نگرش نسبت به خداوند = مهارت ایجاد احساس حضور خدا در زندگی = واحد درسی الله‌شناسی ۷. مهارت تغییر نگرش نسبت به معاد = مهارت تصمیم‌گیری براساس شاخص‌های ارزیابی ابدی = واحد درسی معادشناسی ۸. مهارت تغییر نگرش نسبت به نبوت، امامت، ولایت‌فقیه = مهارت حرکت در تحت مدیریت الهی = واحد درسی امام‌شناسی و ولایت‌شناسی ۹. مهارت تغییر نگرش نسبت به قرآن = مهارت استفاده از قرآن در تصمیم‌گیری‌ها در زندگی = واحد درسی قرآن‌شناسی ۱۰. مهارت تغییر نگرش نسبت به عبادت و سلوک = مهارت ایجاد اثربخشی در اعمال عبادی برای ایجاد احساس ماوراء = واحد درسی سلوک‌الی‌الله مهارت‌های راهبردی برای ارتقاء كيفيت زندگی ۱. مهارت تحليل نسبت به جامعه، فرهنگ و تمدن= مهارت تحليل‌ اجتماعی = واحد درسی جامعه‌شناسی كاربردي [5] ۲. مهارت برنامه‌ريزی كلان و استراتژيك = واحد درسی طراحی و مديريت زندگی [6] ۳. مهارت تحليل برنامه‌های توسعه = واحد درسی توسعه‌شناسی[7] ۴. مهارت تحليل‌های حقوقی = واحد درسی فلسفه حقوق و حقوق كاربردی ۵. مهارت تحليل‌های رفتاری و اخلاقی = واحد درسی فلسفه اخلاق و اخلاق كاربردی[8] ۶. مهارت تحليل‌های سياسی = واحددرسی فلسفه سياست و سياست كاربردی[9] ۷. مهارت تحليل‌های زبانی، متنی، نمادها و تصاوير= واحد درسی زبان‌شناسی و فلسفه تحليلی كاربردی[10] ۸. مهارت مدیریت خانواده مهارت‌های عملياتی و ابزاری برای ارتقاء كيفيت زندگی مهارت تفكر، حل‌مساله، خلاقيت، استدلال و كشف مغالطات = واحد درسی منطق كاربردی و تفكر خلاق [11] مهارت مشاوره‌گيری، مشاوره‌دهی و كار گروهی = واحد درسی مشاوره كاربردی و گروه پذيری مهارت تمركز و آرامش و انرژی‌بخشی مهارت گفتارهای اثربخش = واحددرسی الگوهای گفتاری بهينه[12] مهارت تصميم‌گيری بهينه = واحددرسی تصميم‌سازی و تصميم‌گيری مهارت مطالعه و تحليل محتوا [13] الگوی «رصد اطلاعات» اقتباس شده از روایات
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > رصد اطلاعات دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی رصد اطلاعات 14 دقیقه خواندن 122 رصد اطلاعات رصد اطلاعات دانشنامه ⏪فهرست ⏪موضوع بحث ⏪مسأله بحث ⏪پیش فرض ها ⏪فرضیه بحث ⏪تبیین بحث الگوی «رصد اطلاعات» اقتباس شده از روایات ◀️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث ◀️مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث ◀️موضوع بحث «رصد اطلاعات» چیست؟ چرا؟ چگونه؟ و چه الگویی دارد؟ 🔶مسأله بحث: هر فرد یا مجموعه یا سازمانی، برای و خود نیازمند کسب مستمر اطلاعات هستند،‌ چه اطلاعاتی را باید به ‌دست بیاورند و چگونه؟ 🔶پیش فرض ها 🔶فرضیه بحث ۱. = پیگیری تغییرات و اقدامات در یک حیطه مشخص در مورد یک پدیده مشخص ۲. = نقشه پیگیری و رصد اطلاعات از منابع و کمیت و کیفیت بررسی آنها ۳. = پیگیری مستمر اطلاعات مرتبط با گسترش افق دید + معنایابی زندگی + روش تفکر و تحقیق + مهارت‌های زندگی 🔶تبیین بحث: حرکت علمی و عملی، محصولی جمعی است چه در موارد متضاعف کننده و چه در موارد تضعیف کننده، چه در فضای فردی و چه در فضای رقابت،‌ چه مربوط به امور زندگی روزمره و چه در امور تخصصی و چه مربوط به زندگی ماورائی. سوال از «سیر مطالعاتی» نمونه بارزی از بحث «الگوی رصد اطلاعات» است. یک فرد انسانی، فارغ از هر گونه عقیده، برای اینکه طبق منطق پایه انسانی زندگی کند باید حداقل موارد زیر را به‌ طور مستمر رصد کند: اطلاعات در مورد: (عناوین کلیک می‌شوند) ،‌فرهنگی‌،‌سیاسی جدول زیر نمونه‌ای از این مفاهیم زیرساختی است: ✳️ نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: «» را به‌عنوان موضوعی نیازمند بازنگری و تأملات آینده‌ساز تلقی کند و در قفسه‌بندی ذهنی و الگوی رصد اطلاعاتیِ خود، پوشه‌ای به نام «» باز کند و پاسخی جدی (زمینه‌ساز تصمیم) به سؤالِ «چه چیز به زندگی شما معنی می‌بخشد؟» بدهد ۱. ۲. تفاوت دیدها و تاثیر آن در ۳. ۴. منظور از «» ۵. پاسخ‌های مختلف به سؤال «چه چیز به زندگی معنی می‌بخشد؟» ✳️ نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: بتواند به «» از بیرون از خود نگاه کند و توصیفی کاوشگرانه از نقاط ضعف و قوت، تهدید و فرصت‌های «خود» ارائه دهد و نیاز به تفکر در «خود» را برای تنظیم برنامه زندگی حس نماید. ۱. از زبان دانشمندان ۲. یا ؟ ۳. منظور از «» ۴. موقت یا پایدار؟ ۵. معادله «» ✳️نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: بتواند شکل کلان «» را تصوّر نموده و موقعیت خود در این شبکه را ترسیم کند و متغیرهای مرتبط با زندگی‌اش را برای تدوین معادله «» شناسایی نماید. ۱. این هستی چه شکلی است؟ ۲. بررسی پاسخ‌های جهانی به سؤال فوق ۳. ۴. متغیرها و ارتباطات در شبکه هستی ۵. حرکتِ «» در شبکه هستی و نقش آن در کیفیت زندگی ✳️نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه: بتواند نقشه «» را ترسیم کند و خود را در فضای اجتماعی مشخص نماید و علاقمند به روش رصد فرآیندهای اجتماعی و تحلیل غیر احساسیِ آنها شود و تاثیر این گونه تحلیل را در آینده‌سازی و ارتقاء کیفیت زندگی خود لمس کند. ۱. ۲. واحد جامعه؟ ۳. شبکه‌های جامعه ۴. شما در شبکه اجتماعی ۵. رصد و ۶. روش ✳️نگرشی دیگر به انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه:
1⃣اولين فعاليت ذهن، تصويربرداری از واقعيات و نگهداری اين تصاوير در حافظه است () 2⃣مرحله‌دوم، برقراركردن رابطه بين مفاهيم موجود يا از پيش دانسته شده است()؛ در اين قسمت فرد با درك رابطه معلومات‌ خود با ديگر موضوعات، می‌خواهد دست به عمل بزند و از معلومات خود برای جهت ­دهی و اثرگذاری در فعاليت‌های عملی خود استفاده ‌كند، در اينجا 3⃣سومین‌مرحله‌فهم كه برقرار كردن رابطه با عمل است محقق می‌شود (). وقتی محتويات‌ذهنی و فكری به عالم‌عمل و تجربه وارد شد بايد خود را با قوانين‌حاكم بر هستی هماهنگ كند وگرنه قابل استفاده نخواهد بود و در موقعيت‌خيالی خود باقی می‌ماند. ضرورت هماهنگی با قوانين‌خلقت سبب می‌شود كه آنچه در ذهن بی عيب و نقص ديده می‌شد، در بسياری از موارد مشكل ساز بشود و نقائص يا ضررهايی را از خود بروز دهد و عمل انسان را با شكست مواجه سازد، بروز اين­گونه ناهنجاری‌ها و نقائص، ذهن را به سوی بازنگری نسبت به محتوای فكر سوق می‌دهد، اين بازنگری كه با انجام عمليات تجزيه‌و‌تحليل اجزاء و ارتباطات آنها صورت می‌پذيرد ، 4⃣مرحله‌چهارم‌فهم را شكل می‌دهد كه تشخيص‌رابطه میان اجزاء‌موضوع با يكديگر و رابطه اجزاء با كلِ‌موضوع است ()؛ در بسياری از موارد پس از تجزيه موضوع به اجزاء تشكيل دهنده آن و تحليل روابط بين اجزاء، اجزاء و ارتباطات جديدی شناخته می‌شوند كه بايد با يكديگر تركيب شوند و يك كل را تشكيل دهند، تا تصور صحيحی از موضوع به ‌دست آيد (). ، ای هستند كه درصدد عرضه واقعيت‌ها می‌باشند امّا كراراً می‌بينيم كه مبتلا به خطا و اشتباه می‌شوند، برای اين‌كه بتوان به يك فكر يا عقيده اعتماد كرد و سرمايه‌های وجودی را برای آن مصرف نمود بايد بتوان آنها را اثبات و رقیب آن را نقد كرد و در نهايت، ارزشيابی و قضاوتی را در مورد آنها به انجام رساند، تلاش برای تشخيص رابطه يا عدم رابطه موضوع با واقعيت‌ها و معادلات موجود در هستی 5⃣مرحله‌پنجم‌فهم را تشكيل می‌دهد (). رشد در زندگی و حركت در چرخه حياتی كه متصل به عوالم غير مادی و ملكوتی است، نياز به اطلاع از در همین دنيا و حقايق عوالم مافوق دارد در غير اين صورت نهايت تلاش انسان برای يك زندگی سرگردان و لحظه‌ای سپری خواهد شد، تلاش برای كشف و جديد در هستی 6⃣مرحله‌ششم‌فهم را محقق می‌كند (). جدول زير ارائه دهنده قابل تشخيص و اندازه‌گيری از آنها است: (ایده اولیه این جدول متخذ از «» در طبقه‌بندی اهداف آموزشی است اما این جدول براساس در مبتنی بر فلسفه اسلام بازتولید شده است.) ردیف سطح فهم نماد‌های تشخيص و اندازه‌گيری پیش‌نیاز تصور اوليه (سطح‌ حافظه‌ای) فرد بتواند به ياد بياورد، مشخص كند، تمیز بدهد، نشان بدهد، تعيين كند، تعريف كند. ۱ فهم اوليه (سطح ادراكی) بتواند به بيان خود مطلب را بازگو كند، ترجمه كند، تنظيم كند، نتيجه بگيرد، شكل آن‌ را بكشد، توضيح دهد. ۲ فهم كاربردی (سطح كاربردی) بتواند استفاده كند، رابطه برقرار كند، انتقال بدهد، تعمیم بدهد، طبقه‌بندی كند، توصيه كند. ۳ فهم تحليلی (سطح تجزيه و تركيب) بتواند مقايسه كند، حذف و اضافه كند، كشف كند، تحقيق كند، سازمان­دهی كند، طراحی كند. ۴ فهم استدلالی (سطح نقد و ارزيابی) بتواند استدلال كند، تصمیم بگيرد، نقد كند، قضاوت كند، ارزيابی نمايد. ۵ فهم شهودی (سطح توليد و خلق) حدس بزند، نظريه بدهد، توليد كند، استنباط كند، ابداع نمايد. روش دست‌يابی به سطوح فهم و ادراک فهم اوليه وقتی حاصل می‌شود كه فرد رابطه بین حداقل دو مفهوم اصلی موجود در گزاره مربوطه را تشخيص دهد؛ مثلا جمله «روح، مجرد است» وقتی فهم می‌شود که ذهن منظور از کلمه «روح» و کلمه «مجرد» را بداند و رابطه بین آن ‌دو را برقرار کند و مفهوم سومِ «تجرد روح، یا غیرمادی بودن روح انسان» را تولید نماید. فهم اولیه، همانطور که از عنوانش پیداست هدف نیست؛ بلکه کشف اثری که بر این مطلب بار می‌شود، هدف است پس باید ارتقاء یابد. فهم کاربردی وقتی حاصل می‌شود که فرد رابطه بین مطلب و اثرش در خارج را تشخیص دهد. چراکه علم برای زندگی است، ما می‌آموزيم تا روح از محدوديت‌ها خارج شود و به پهنه بی‌انتهای هستی متصل شود، ما می‌آموزيم تا به جهان‌های برتر و فراسوی ديد مادی دست يابيم و ابديت خود را بسازيم. انسان‌ها می‌خواهند به كمال برسند پس بايد نيازها و نواقص خود را برطرف كنند. امّا چگونه؟
جهانی كه در آن زندگی می‌كنيم دارای قوانين و معادلات ثابتی است. موجودات آن هريك دارای خواص و آثار منحصر به خود هستند و با ديگر موجودات فعل و انفعالاتی ضابطه‌مند دارند. ما خود جزئی از اين جهان به هم‌پيوسته و قاعده‌مند هستيم و با تمام اجزاء آن ارتباط داريم (اثر می‌پذيريم و اثر می‌گذاريم). كسی كه قواعد و قوانين هستی را بشناسد می‌تواند با فراهم ­سازی زمینه به جريان افتادن آنها، نيروها و آثار مورد نياز خود را توليد كند و نقص خود را برطرف نمايد. شناخت معادلات هستی و روش فعالسازی آنها برای دست‌یابی به اثرشان، «فهم كاربردی» است. مسأله مهمی‌ كه در اين قسمت بايد بررسی شود، فرآيندی است كه در ذهن رخ می‌دهد تا يك مسأله حل شود. عموم مردم وقتی با مشكلی روبرو می‌شوند تا هنگامی ‌كه مشكل را برطرف می‌كنند مراحل زير ناخود‌آگاه در ذهنشان می‌گذرد: ۱. شناسايی نقص و نياز: فرد وضعيت مطلوبی را كه به دنبال دست‌يابی به آن است در نظر دارد، با وضعيت موجود كه مبتلا به نقص و مشكل است مقايسه می‌كند و نقطه مشكل­ ساز را تشخيص می‌دهد (يك فهم اوّليه از مسأله پيدا می‌كند). ۲. شناسايی قواعد و معادلات موجود در هستی: انسان‌ها، با تجربه‌هايی كه در مسير زندگی به ‌دست آورده‌‌اند به مجموعه‌ای از معادلات و قوانين موجود در هستی دست يافته‌اند لكن چون عملكرد آنها به صورت ناخود‌آگاه است، توجّه متمركز و دقيق ندارند و در برخی موارد گرفتار اشتباه می‌شوند و نتايج نامطلوب می‌گيرند. وقتی مشكلی بروز می‌كند پس از تشخيص نوع مشكل (يعنی چه اثر و نيرويی لازم داريم ولی موجود نيست؟) به سراغ تأثيرات و توانايی‌های موجود در هستی می‌روند و با استفاده از تجربيات قبلی خود و ديگران، چيزی را كه می‌تواند رفع نقص كند تشخيص می‌دهند. ۳. شناسايی نحوه استفاده از قوانين هستی برای رفع نياز: در اين مرحله، فرد به دنبال دست‌يابی به روش برقراری ارتباط بين وضع موجود (كمبود و نقص) با وضعيت كمكی (نيرو و توان اثرگذار) است تا به وضعيت مطلوب برسد. يعنی چگونه می‌توان بين منبع نيرو و موقعيت نياز ارتباطی برقرار كرد كه منبع نيرو اثرگذار شود و خلأ موجود در وضعيت نياز را برطرف كند. «فهم كاربردی» و «حل مسأله» در حقيقت همین مرحله سوم است. دو مرحله قبل فقط زمینه ساز هستند. كسی كه می‌داند چگونه از امكانات استفاده كند تا نياز خود را برطرف كند دارای فهم كاربردی است و مسأله را حل كرده است. منطقييّن حركت‌های سه‌گانه : شناخت مشكل، جستجوی عنصری كه نياز را برطرف می‌كند، برقراری ارتباط بين عنصر مطلوب و مشكل موجود، را «تفكر» می‌خوانند. «تفكر» دامنه وسيعی است كه تمام لايه از سطوح فهم و ادراك را در بر می‌گيرد. از اين مرحله، تمام تلاش بر تفسير «فرآيند تفكر» متمركز می‌شود. انسان‌ها علم می‌آموزند تا بتوانند درست و كامل فكر كنند و فكر می‌كنند تا بتوانند محدوديت‌‌های خود را برطرف كنند و به سوی كمال حركت نمايند. فهم تحلیلی = کشف اجزاء و عناصر درونی و بیرونی مؤثر بر موضوع، و کشف تمام روابط ممکن و احتمالی بین آنها و کشف رابطه بهینه. برای دست‌يابی به فهم تحليلی، نياز به نگرش كلان[2] و نظام‌واره (شبكه‌ای يا سيستماتيك) نسبت به موضوعات است. هر پدیده‌ای و یا هر متنی، سيستم و شبكه‌ای ‌است كه مؤلف طراحی و مدل‌سازی كرده است. مفهومی كه در عناوين و جملات و كلمات و تصاوير بكار رفته است عناصر درونی اين سيستم هستند؛ نوع مخاطب و سطح آنها و زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، زبانی و سياسی كه با آنها روبرو بوده‌اند، عناصر بيرونی سيستم هستند.[3] بدون نگرش شبكه‌ای ‌نمی‌توان علم را برای زندگی به كار برد و به مقصود رسيد. الگوی دست‌يابی به نگرش شبكه‌ای و فهم تحليلی دو مرحله دارد: تجزيه و شناخت عناصر شبكه (شناخت موضوع، نياز و امكانات موجود) تركيب و طراحی شبكه (برقراری ارتباط لازم بين عناصر انتخاب شده) “تجزيه و شناخت عناصر شبكه” خود، دارای سه مرحله است: ۱. تعريف وضعيت موجود (تعريف متغير نياز): چه نيازی سبب شده است كه فكر به كار افتد[4] و در‌صدد چاره برآيد؟ ‌آيا اين نياز يك نياز بسيط است يا اين­كه خود از چند عنصر تشكيل شده است؟ اين نياز چقدر مهم است؟ (ضريب اهمیت نياز) اگر مشكل حل نشود و نياز برطرف نشود، چه تبعاتی خواهد داشت؟ آيا اين نياز يك نياز واقعی است يا يك نياز كاذب و ساختگی است؟ تعيين نيازهای سلبی (آنچه نمی‌خواهيم و نياز داريم كه نشود كدامند؟) ۲. تعريف اهداف (تعريف وضعيت مطلوب):
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > سطوح فهم و ادراک دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی سطوح فهم و ادراک 30 دقیقه خواندن 146 سطوح فهم و ادراک سطوح فهم و ادراک دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مساله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث مراحل پیدایش سطوح فهم‌ و ادراک روش دست‌يابی به سطوح فهم و ادراک نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث سطوح فهم و ادراک مسأله بحث «فهم و ادراک» چیست؟ چگونه حاصل می‌شود؟ و چگونه عمق پیدا می‌کند؟ (اسلاید سطوح فهم و ادراک) پیش فرض ها این بحث در پارادایم شبکه‌ای صورت می‌پذیرد و بر اساس مبنای معرفت‌شناسانه آن، واقعیت ناوابسته به اراده انسان وجود دارد و قابل کشف است و کشف آن نیاز به ضوابط علمی دارد (علم = کشف روشمند واقعیت) بر اساس مبنای هستی‌شناسانه پارادایم شبکه‌ای، پدیده‌ها بسیط و ساده نیستند بلکه پیچیده و دارای ابعاد، سطوح، لایه‌ها، مراتب، زوایا و حالات مختلف هستند که ایستا نیز نبوده و در حال تغییر هستند ولی این تغییر، نامحدود نیست و دارای محدوده، ساختار و قوانین ثابت است. (رئالیسم شبکه‌ای) فرضیه بحث ۱. «فهم»، کشف رابطه‌هاست (دلالت تصدیقی). ۲. «فهم»، دارای سطوح پنج‌گانه‌ی: فهم اولیه،‌ فهم کاربردی، فهم تحلیلی، فهم استدلالی و نقادانه، و فهم خلاق است. ۳. تعمیق فهم، تابعی از کشف جدید در عناصر، اجزاء، سطوح،‌ لایه‌ها، ‌ابعاد، مراحل و روابط بین آنها و روابط بین عناصر بیرونی مؤثر بر موضوع است. تبیین بحث دهخدا در كتاب لغت خود در ماده “فهم” چنين آورده است: دانستن، به دل دريافتن، تصور معنی از لفظ. در لسان‌العرب در ماده “فهم” اين چنين آمده است: «الفهم، معرفتك الشيء بالقلب» (فهم، دريافت درونی از موضوعات است). در كتاب معجم فروق اللغات، در فرق علم و فهم آمده است: «الفهم، ادراك دقيق خَفِيّ» (فهم، علم به لايه‌های درونی اشياء است). انسان دو گونه اطلاعات را در خود می‌يابد: اطلاعات تصويری، اطلاعات مفهومی‌. اطلاعات تصويری (يا دانش تصويری) حاصل عملكرد آيينه‌ای ذهن است. چيزی را می‌بينيم و تصوير آن در ذهن نقش می‌بندد. اين‌گونه از اطلاعات، فقط زمینه‌ساز برای فعاليت‌های ديگر ذهنی هستند و به تنهايی كاربردی ندارند. اطلاعات مفهومی (يا دانشِ مفهومی‌) حاصل فعاليت ذهن بر دانش‌های تصويری يا دانش‌های مفهومی ‌قبلی است. اصول فعاليت‌ها و عملكرد‌های ذهن، پس از ثبت اوليّه موضوع عبارتند از: ۱. مقايسه (دو تصوير يا دو مفهوم با هم مقايسه می‌شوند و نتيجه گرفته می‌شود كه اين دو با هم مشابه يا مغاير هستند و نقاط تشابه و يا تغاير آنها مشخص می‌شود.) ۲. تجزيه (يك تصوير يا يك مفهوم به اجزاء تشكيل دهنده‌اش تجزيه می‌شود و هر جزء آن تصوير يا مفهوم جديدی را ايجاد می‌كند.) ۳. تركيب (چند تصوير يا مفهوم در كنار يكديگر قرار می‌گيرند و با تكمیل يكديگر، تصوير يا مفهومی ‌جديد را ايجاد می‌كنند.) ۴. انتزاع (يك تصوير يا مفهوم از ارتباطاتی كه با ديگر موضوعات دارد جدا می‌شود و از زاويه ديد جديد و با جايگاه جديدی مورد نظر قرار می‌گيرد.) مثلاً وقتی حكم كلّی صادر می‌كنيم كه هر انسانی قدرت تفكّر دارد، ارتباط تصوير ذهنی انسان را از عالم مادّی جدا كرده و هر گونه مشخصات مادی را از آن سلب نموده‌ايم كه در نتيجه مشتركات صورت‌ها به ‌دست می‌آيد امّا نه در قالب يك تصوير بلكه در قالب يك مفهوم جديد؛ ارتقاء و تعالی از تصاوير به مفاهيم، از محسوس به معقول، از جزءنگری به كل­نگری). تمام فعاليت‌های فوق در حقيقت يك عملكرد بيشتر نيستند: كشف رابطه‌ها. ذهن با مقايسه شروع می‌كند و به ‌دنبال دست‌يابی به رابطه‌ها است (نقاط اشتراك و نقاط اختلاف)، تجزيه می‌كند تا سرچشمه رابطه‌ها، تعداد و نوع آنها را به ‌دست آورد، با كشف يك سری از رابطه‌ها به سوی تركيب و تجريد می‌رود تا تصاوير يا مفاهيم مورد نياز خود را توليد كند. “فهم” كشف روابط بين اجزاء و رابطه هر جزء با كل و رابطه هر كل با ديگر كل‌ها است. (رابطه بين دو چيز يعنی: كمیت و كيفيت اثرگذاری و اثرپذيری بين آن دو) به زبان هستی‌شناسانه، «فهم»، اتحاد روحی با لايه‌ و مرتبه‌ای از طيف وجودی يك شيء است.[1] براساس هویت فهم، سطوح فهم و ادراك تابع میزان كشف ارتباطاتِ موضوع با كل هستی است (شبکه هستی). مراحل پیدایش سطوح فهم‌ و ادراک
[6]. اين‌گونه موارد در هر فضايی به ‌حسب مقتضيات آن فضا تفسير می‌شوند. مثلا در حوزه گزاره­ های دين كه قصد فهم گزاره توليد شده وجود دارد نَه توليدِ يك گزاره، تغييرات به ‌معنی دست‌يابی به جايگزين‌هايی است كه خودِ دين، برای گزاره مورد نظرپيش‌بينی و ارائه كرده است. [7] . يعنی چه نوع عناصری با چه نوع ارتباطی می‌توانند (يا در سيستم ارائه شده است كه) وضعيت موجود را به وضعيت مطلوب برسانند؟ [8]. تسلّط بر قالب‌های منطقی و برگرداندن جملات روزمره به اين قالب‌ها و شناخت قالب‌های مُنتِج (رساننده به حقايق) و قالب‌های غيرمُنتِج و مْغالطه‌ای، از سرمايه‌های اصلی برای فهم استدلالی و نقادانه است. در سطح فهم استدلالی و نقادانه ما همیشه پس از تجزيه مفاهيم و رابطه‌ها، نيازمند مقايسه هستيم، مقايسه با قوانين و معادلات كلّی در خلقت. [10] . سيستمِ خود كنترل و خود ترمیم [11]. بسياری از نظريات علمی‌، ايده‌ آرمان شهرها، لوايح فرامليّتی و مهندسی‌های اجتماعی زاييده افكاری بوده‌اند كه در اين عمق از خلاقيت نظريه‌پردازی كرده‌اند. آنها به دنبال هماهنگ كردن خود با وضعيت موجود نيستند. آنها به دنبال تغيير وضعيت موجود و هماهنگ كردن آن با آرمان‌های خود هستند. مراكز آموزش نخبگان، بنياد‌های علمی ‌و تحقيقاتی، مراكز مطالعات استراتژيك و راهبردی چنين اهدافی را دنبال می‌كنند. برنامه‌ريزی‌های پنجاه ساله و صد ساله به قصد توليد آينده‌ای مطابق با سليقه و افكار برنامه‌ريزان انجام می‌شود. اين‌گونه نگرش‌های خلاق، جامع و كلان با برنامه ريزی‌های دراز مدت مؤثرترين سلاح برای از بين بردن موانعی است كه در برابر تحقق ايده‌‌آل‌ها و آرزوها وجود دارد. متأسفانه همیشه و همه جا صحبت از روزآمد بودن و تطبيق با شرايط زمان و مكان است، امروزی بودن يك ارزش به حساب می‌آيد درحالی ‌كه نمی‌دانيم اين شرايط زمانی و مكانی و ارزش‌ها و موقعيت‌های امروزی، نتيجه برنامه‌های دراز مدت ديگرانی بوده است كه می‌خواهند دنيا را آن­ طور كه خود دوست دارند بسازند. [12]. در فضای فهم دين، به‌جای تعبيرِ “تدوين”، از تعبيرِ “كشف” بايد استفاده شود. برچسب فهم و مدل‌سازی تدریس فهم فهم و ادراک فهم دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی عبودیت دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی رصد اطلاعات