eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
448 عکس
125 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 جوهره‌ی اتصال جریانی حکمت و اجتهاد ♦️پرسش: عرض سلام و تشکر از استاد عزیز از یادداشت و فلسفی انقلاب اسلامی. نمایش اتصال و پیوستگی جریان حکمت و اجتهاد نقطه‌ی قوت نظریه ی نظام جامع اندیشه اسلامی است که از قضا مخالفین جدی هم در برابر خود دارد. از اینرو علی‌رغم توضیحات ارزشمندتان تاکنون، این نگاه هنوز نیازمند تقویت و مستند سازی است. در وهله‌ی اول سوال از محضرتان این است که جوهرهی اصلی جریان حکمت و اجتهاد که همه‌ی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده چیست؟ ممنون می شوم اگر توضیح بفرمایید. ♦️ پاسخ: سلام علیکم از لطف و توجه شما بسیار سپاسگزارم. در پاسخ به پرسش بسیار دقیق‌تان، از مکتب فکری متفکران انقلاب اسلامی این‌گونه استفاده می‌شود: آنچه جوهره‌ی اصلی جریان حکمت و اجتهاد است که همه‌ی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده است، است. 🔹توضیح اینکه هر آگاهی و اندیشه‌ای از دو بخش تشکیل شده است: ۱. مصالح ۲. ساختار. ✔️مصالح: اجزا و عناصر محتوایی و معرفتی است که یا اطلاعات جدیدی از واقعیت را به انسان می‌دهد و یا انشاء‌هایی را برای ایجاد فعل و واقعیتی بیان می‌کند. ✔️ساختار: صورت آگاهی و اندیشه را تشکیل می‌دهد که به مصالح و اجزا متفرق و مجزای اندیشه نظم و شکل می‌دهد. 🔸 مصالح اندیشه و آگاهی انسان بسیار متعدد و متکثر است. انسان از راه‌های مختلف (احساسی، عقلي و شهودی) با منابع مختلف معرفت‌زا (مانند طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) مواجه می‌شود و اگاهی‌های بسیار زیادی را به دست می‌آورد. همه‌ی این اگاهی‌های از یک اعتبار و اهمیت برخوردار نیست بلکه از جهات منطقی و کارکردی تفاوت زیادی میان آنها برقرار است و انسان فطرتا میل دارد بهترین و کاملترین معرفت را به دست بیاورد چون هم فرصت و امکانات او محدود است و نمی‌تواند همه را به دست آورد و هم فطرتا از کثرت ابا دارد زیرا کثرت، زمینه‌ی تفرقه و تحیر و تردید است و انسان میل به وحدت دارد. بر این اساس، بنیان و مبنای آگاهی انسان است و توحید یعنی یکی کردن بینش‌ها، گرایشات و کنش‌ها و این جز در پرتو اعتقاد به توحید حضرت حق(جل و علا) ممکن نیست. بنابراین مهمترین و بنیادی‌ترین مصالح آگاهی انسان توحید است و همه‌ی اگاهی‌ها و معرفت‌ها در نسبت با توحید معنا و ارزش پیدا می‌کنند. 🔹 براساس مکتب اهلبیت (ع)، ساختار و صورت آگاهی و معارف انسان کاملا هماهنگ با است و انسان بواسطه نیازها و پرسش‌های خود می‌تواند به منابع مختلف معرفت(طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) بنگرد و از طریق تامل و تفکر در آنها حقایق جدیدی را کشف و درون نظام معرفت و ساختار اگاهی‌های خود اضافه کند به نحوی که هماهنگ با اگاهی‌های پیشین باشد. 🔸حال دو ارتباط بین توحید و عقل متصور است: ۱. اگر عقل انسان با اندیشه‌ی توحیدی گره بخورد توحید نه صرفا جزئی از مصالح معرفت بلکه سازنده‌ی صورتی از آگاهی است که همه‌ی معرفت‌ها و دانش‌های انسان را سامان و نظامی متفاوت می‌ببخشد و هر حقیقت و معرفتی در پرتو توحید معنا و هویت می‌یابد. از این رو جزئی از یک منظومه‌ی توحیدی است. ۲. همچنین اگر توحید با عقل فهم و تفسیر شود اثبات می‌شود که توحید یک اندیشه‌ی مجرد و بی‌ارتباط با زندگی و عینیت نیست. بلکه طرحی برای زندگی و بنیادی برای همه‌ی کنش‌های شخصی و ساختاری است. محصول این دو طرف نگاه می‌شود . 🔹بر این مبنا، عامل اتصال و پیوستگی دو جریان حکمت و اجتهاد در مکتب اهلبیت(ع) و نزد عالمان ربانی، اعتقاد به است که هم در حکمت و علوم عقلی تشیع حضور فعال دارد و هم در فقاهت و اجتهاد اصولی مبنا و اساس است. عالمانی که به جمع سالم از این دو جشمه‌ی جوشان سیراب شده‌باشند در ادامه یکدیگرند، چرا که حقیقت انسان به جان آدمی است و اگر جان‌های آدمیان از یک چشمه‌ی معرفت سیراب شد اتحاد جوهری می‌یابند و جان آنها بهم پیوسته و متحد می‌شود. جان گرگان و سگان از هم جداست متحد جانهای شیران خداست. 🔸هرکجا به معنایی که ذکر شد - فهم عقلانی از توحید بنحوی که سازنده‌ی صورتی منسجم و زندگی‌ساز از آگاهی باشد - داخل در این جریان به هم پیوسته است. حال ممکن است برخی بر فلسفه و کلام متمرکز باشند، بعضی در سلوک و شهود مستغرق شوند، برخی در حدیث و اخبار غور کنند و برخی در فقه و اصول جهد و کوشش داشته باشند. اما همه‌ی اینها در یک افق مشترک و خط واحد حرکت می‌کنند و یک جبهه واحد رنگارنگ را تشکیل می‌دهند. البته متفکران و اندیشمندان این جبهه‌ی فکری دارای سلسله مراتب هستند و هر کدام به اعتبار میزان بهره‌گیری از حکمت و فقاهت در مرتبه‌ای به هم پیوسته قرار می‌گیرند. مقصود ادعای عقلانیت توحیدی نیست بلکه وحدت محصول درک واقعیت و باور به یک مدعا است و صرف یک ادعا موجب وحدت نمی‌شود. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌انقلاب قرآنی ما انقلاب اسلامی ایران محصول تحول باطنی ملت ایران و انقلاب درونی آحاد جامعه بود که ریشه در بازگشت عاقلانه و حکیمانه به قرآن کریم، سیره‌نبوی و مکتب اهلبیت (علیهم‌السلام) بود. ملت ایران از این طریق توانست خودآگاهی تاریخی خود را به دست آورد و اتصالی عمیق با حقیقت برقرار سازد و همین فعال کننده دستگاه فلسفی و الهیاتی و همچنین فقاهت و اجتهاد فقهی شد. انسان انقلاب اسلامی در پرتو معارف قرآن کریم و از طریق بازخوانی توحید و پی بردن به روح آن که _خدا بود به حقیقت عدالت، آزادی و پیشرفت پی برد و توانست غل و زنجیره‌ای فکری و فرهنگی برآمده از استبداد و استعمار را کنار بزند و به خلق جهان معنایی جدیدی بپردازد جهان معنایی‌ای که توحید دل مرکزیت آن قرار دارد و نتیجه طبیعی آن پذیرش خلافت الهی و است. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
🔻بخش اول 💠 ، و 🔰توحید و عبودیت وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56/الذاریات) این آیه بنا بر استثنا در سیاق نفی، انحصار مؤکد را می رساند. عبودیت تنها و تنها هدفی است که انسان برای آن خلق شده است. اما این هدف چه گستره و عمقی را در بر می گیرد؟ همان گستره و عمقی که عظیم ترین حقیقت هستی یعنی توحید دارد، این هدف یعنی عبودیت نیز به همان اندازه گستره و ژرفا دارد. گستره و ژرفای حقیقت توحید هم به واسطه گزارشات شهودی عرفا در دانش عرفان نظری تبیین گشته و هم با تبیین فلسفی و برهانی در دانش فلسفه خاصه حکمت متعالیه. صرفا افعال ما نیست که بایستی رنگ و بوی توحیدی بگیرد. بلکه این ما با همه ساحتها و شئوناتش است که بایستی جز صبغة الله چیزی جز از آن نمودار نگردد. نه تنها ما، بلکه و گرایش و عواطف ما و ما نیز بایستی عبودیت خدا در آن به عنوان هدف همیشه مد نظر باشد. در دانش فلسفه تبیین می گردد که علت فاعلی متمم علت غایی است و فاعل با غایت گرفتن امری از جنس غایت می شود و بلکه در صیرورتی خود غایت می شود. پس انسان با هدف گرفتن توحید در همه ساحت های زندگی اش، از جنس توحید می شود و انسان به جایی می رسد که كنت سمعه الذى يسمع به ، و بصره الذى يبصر به ، و لسانه الذى ينطق به ، ويده الذى يبطش بها(حدیث قرب نوافل/در قرب نوافل حق تنزل مى كند و چشم و گوش عبد مى شود كه شنونده و بيننده عبد است)(1) بلکه انسان در صعودش به جایی می رسد که كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها(حدیث قرب فرائض/در قرب فرائض عبد ترفع مى يابد و صعود و عروج پيدا مى كند و بالا مى رود و چشم و گوش حق مى شود كه گوينده و شنونده بيننده حق است)(2) 🔰توحید و دانش و اندیشه اسلامی از روز اول آفرینش و حتی خود آفرینش چیزی جز نبوده است. دغدغه تاریخی انبیاء نیز چنین بوده و اوصیاء و اولیاء نیز در همین راه خون خود را فدا کرده اند. در این میان نیز دانشهای اسلامی به نوعی هدف غایی که دنبال می کرده اند چیزی جز نبوده است. دانشمندان و اندیشمندان بزرگ اسلامی نیز به این هدف غایی التفات داشته اند اما گاه این هدف در اندیشه طفلان و نااهلان عرصه دانش و اندیشه به فراموشی و غفلت سپرده میشده و می شود. در راستای تبیین و ترسیم زندگی موحدانه در ساحت افعال و بسط در این زمینه بوده است. دانش نیز در پی حراست از مرزهای پی ریزی شده است. همچنین دانش با دغدغه شناخت عظیم ترین حقیقت هستی یعنی بسط پیدا کرده است. آنجا که در صحبت می کند او چیزی غیر از شناخت حق تعالی را دنبال نکرده، آنجا که رابطه علیت را تقریر نوینی صدرا از آن ارائه داد به دنبال آن بود که «کلّ من علیها فان» را به واسطه تبیین کند. آنجا که حرکت جوهری در حکمت متعالیه ترسیم و تصویر می گشت نافذان بصیرت عرصه دانش میدانستند که این چیزی جز ترسیم نیست. دانش عرفان اسلامی هم پیش از آن که وجود یابد این عرفان و شهود و دریافت حقیقت بود که موجود بوده و دانش عرفان اسلامی چه عرفان نظری و چه عرفان عملی گزارش دریافت های شهودی و تجربه های سالکانه است. البته که مراتب توحید و بسط توحیدی که این دانش ها نشانه گرفته اند بر اساس فهمی که از توحید داشته اند بسیار متفاوت است و در این میان عرفان اسلامی از برترین فهم ها برخوردار است که به مدد وحی و بیان فاخر حضرات معصومین علیهم السلام به انضباط و دقت مثال زدنی دست یافته است. در طول تاریخ عرصه فکر سرزمینهای اسلامی، توحید به عنوان عظیم ترین حقیقت هستی سائس اصلی مسیر دانش و اندیشه اسلامی بوده است. فلذا یقینا ساحت اندیشه اسلامی اگر می خواهد به اصالت تاریخی خود پایبند بماند بایستی عبودیت الله در ساحت اندیشه و دانش را مد نظر داشته باشد. 🔰 و ساحت اندیشه و دانش 💢❓💢سوالی که مطرح می شود این است که چگونه عرصه دانش و اندیشه ساحتی برای عبودیت شود؟! چرا که آزادی در تفکر و اندیشه رکن رکین آن است و این مقوله با تعبّد که سلب آزادی است جمع نمی شود؟! تعبّد یعنی اطاعت بی چون و چرا در حالیکه فکر و دانش عرصه ایست که اطاعت بی چون و چرا در آن بی معناست. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️یادداشت شخصی حجت الاسلام سید مصطفی مدرس مصلی؛ منتشر شده در کانال شخصی ایشان🔻 —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
📌 تاملی در مفهوم جبهه فکري و فرهنگی انقلاب ♦️ بخش اول شکل‌گیری جبهه‌ی فکری 🔹 انقلاب اسلامی ایران بر بنیاد فلسفی وحدت وهم‌افزایی نیروهای انقلابی و سرمایه‌های اجتماعی شکل گرفت. همین وحدت وهم‌افزایی نیروها نیز موجب پیروزی انقلاب و شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی شد. آنچه دراین بنیاد فلسفی به عنوان محور وحدت وهم‌افزایی معرفی شد و بود. عموم گروه‌های انقلابی محوریت مذهب رابا خوانش جریانی و اجتماعی_اسلامی پذیرفتند و را به عنوان میدان کنشگری و فعالیت برگزیدند و فعالیت‌های خودرابرای پیشرفت وتعالی آن معطوف داشتند. 🔸 برهمین بنیان فلسفی، به تدریج درمتن فعالیت‌های انقلابی یک جبهه فکری وفرهنگی به هم پیوسته‌ای به وجود آمد که موجب بسیج نیروها و سرمایه‌های اجتماعی زیرپرچم اسلام و برای تحوّل جامعه‌ی ایرانی شد. نمونه‌ی این جبهه‌ی فرهنگی را می‌توان درگفتگوهای سه‌جانبه(استاد شهید مطهری، آیت الله خامنه‌ای و دکتر شریعتی) درسال ۱۳۵۵ وهمچنین گفتگو‌های چهارجانبه در چند روز بعد میان همان سه شخصیت به همراه فخرالدین حجازی مشاهده کرد. همچنین بایداز فعالیت‌های حسینیه ارشاد، مسجد هدایت، مسجد قبا، مسجد الجواد، انجمن‌های اسلامی پزشکان، مهندسان و دانشجویان اروپا یاد کرد که هر کدام محفلی برای بحث و گفتگو، آزاداندیشی و نظریه‌پردازی بود. 🔹 بسیاری از این جلسات و نشست‌ها دارای ویژگی‌های مهمی است که می‌تواند راهبر امروز ما در ادامه جبهه فکري و فرهنگی انقلاب باشد. از میان آنها چند نکته مهم است: ۱. سادگی و بی آلایشی؛ عموم این جلسات در مکان‌های بی‌تشریفات برگزار شده است. ۲. طرح مباحث نو و عمیق علمی در سطوح بنیادین فلسفه و الهیات و تاریخ در امتداد مفهوم مرکزی برای ارائه طرح‌واره‌های معرفتی راهگشا و ناظر به عینیت و تغییر اجتماعی و پرهیز از عمل‌زدگی و ساده اندیشی در فعالیت‌ها و اقدامات انقلابی. ۳. حرّیت و صراحت در اظهار نظرات متفاوت و ایده‌ها‌ی بدیع و راهگشا، و پرهیز از نفاق در اندیشه و اغوای تبلیغاتی به بهانه‌ی تفاهم و وحدت جبهه‌ای ...، ۴. ادب و جرأت نقد اندیشه‌ها و استقبال اندیشه‌ورزان از نقد اندیشه‌ی آنها بدون جنجال‌سازی رسانه‌ای، توهین و متهم کردن و تهدید کردن منتقدان. ۵. استفاده‌ی حداکثری از همه‌ی ظرفیت‌ها و تراث اسلامی اعم از قرآن و حدیث، فلسفه و کلام، فقه و اصول، فقه و اصول، عرفان و اخلاق، تاریخ و سیره برای ارائه طرح کلی و نظام جامع اندیشه‌ اسلامی برای کسب هویت و خوداگاهی تاریخی و مقابله با التقاط و انحراف. پرهیز از تحجر و خلوص‌گرایی‌های اخباری و اشعری و همچنین فرقه‌گرایی‌های مذهبی و قومیتی. ۶. حساسیت بالا نسبت به مقوله‌ی استعمار و علت یابی آن در چرایی انحطاط مسلمین و غلبه‌ی استعمار مستکبران. ۷. مواجهه حکیمانه و عالمانه با دانش و دست‌آوردهای تمدنی بشری همراه با نقد و بررسی توامان لیبرالیسم و سوسیالیسم، بدون غرب‌پرستی مفرط و غرب‌ستیزی منجمد، بدون خلط و یکی‌پنداشتن استعمار و مظاهر تمدنی و علمی آن. تامل در بنیان فلسفی و اجتهادی نسبت اسلام و نیازهای زمانه و خدمات متقابل اسلام و ایران. 🔸 جبهه فکری و فرهنگی در راستای بسیج عمومی و مبارزات مردمی به تولید عقلانیت اجتماعی و عملی موفق شد و از این طریق نقش مهمی را در آگاهی بخشی به مردم و بالا بردن عقلانیت و دوراندیشی عمومی. برای شکوفایی و تعالی ایران ایفا کرد و به افشای جریانات التقاطی و انحرافی پرداخت. و البته سختی‌ها و اتهامات زیادی را هم تحمل کرد که نوعا از سوی جریانات متحجر عقل‌ستیز و اخباری مسلک تحمیل می‌شد. جریاناتی که از فهم عمیق و عقلانی اسلام و درک درست و منصفانه تمدن بشری عاجز بودند و همواره میان اصل و فرع در مبارزه خلط می‌کردند. 🔹 اخباری‌گری و تجددگریزی که محصول نفی حجّیت و استقلال عقل و معرفت انسانی است و بر ایمان‌گرایی شخصی استوار است موجب افراط و تفریط در مقام عمل می‌شود یا کاملا از فهم اجتماعی و سیاسی اسلام عاجزند و مانع رویارویی با استعمار و جریان طاغوت می‌شوند و یا تحت تاثیر افکار سوسیالیستی و چپ‌گرایی به ستیز با هرگونه تجدد و تمدن به بهانه مبارزه با طاغوت و جریان شیطان روی می‌آورند و جامعه را به تضاد و ستیز مفرط می‌کشانند. طبیعی است که این دو جریان نتوانند با جبهه فکری انقلاب اسلامی همراهی کنند و در عوض به مقابله و تحریف روی آورند. 🔸 اما با همه‌ی سختی ها و ناملایمات، رهبران و متفکران انقلاب استقامت ورزیدند و با ساخت مستحکم و بهم پیوسته، سخن توحیدی خود را عالمانه و با رعایت اقتضائات فطرت به گوش جامعه رساندند و برای انسان معاصر مسیر جدیدی گشودند و اعتماد مردم را جلب کردند و نگاه آنها را به عالم و آدم، جامعه و تاریخ تغییر دادند. 🔴 ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121/1154
📌ماهیت امر اخلاقي و نادرستی تقسیم اخلاق به فردی و اجتماعی 🔹یکی از تقسيمات جدیدی که سالهای اخیر رواج پیدا کرده است تقسیم اخلاق و فقه به فردی و اجتماعی است. چنین وانمود می‌شود که دو دستگاه اخلاقی و یا فقهی هم‌عرض و متفاوت وجود دارد که هر کدام قلمروی مستقلی دارد و در قلمرو خود مستقل هستند. البته همواره امکان تزاحم میان این دو گونه اخلاق وجود دارد و باید به رفع بیرونی تزاحم‌ها پرداخت. 🔸اما اگر به میراث اخلاقی و فقهی گذشته خوب بنگریم، اثری از این دو گانه وجود ندارد بلکه همواره از یک اخلاق و یک فقه سخن گفته شده است که در عین حال، مباحث فردی و اجتماعی در کنار یکدیگر قرار گرفته است. در این تلقی، اخلاق یک مجموعه‌ی واحد، متصل و پیوسته است که ماهیت و حکم هر فضیلت و ارزشی کاملا در نسبت با سایر فضایل و ارزش‌ها صورت‌بندی می‌شود و تزاحم‌ها یا بدوی هستند که پس از دقت در ادله رفع می‌شود یا مربوط به حوزه‌ی رفتارها و موقعیت‌های خارجی است و ربطی به فردی بودن و یا اجتماعی بودن فضیلت و ارزش ندارد. 🔹در واقع یک روح واحد بر کل مجموعه‌ی اخلاق حاکم است که به همه فضایل و ارزش‌ها معنا و نظم می‌دهد و آن روح توحیدگرایی و کرامت‌مداری انسان است. به تعبیر دیگر، هر ارزش و رفتاری که جهت توحیدی داشته باشد و موجب تقویت کرامت و عزت حقیقی انسان بشود و هرگونه پستی (لئامت) و ذلت را در همه‌ی ساحت‌های زندگی (اعم از حوزه خصوصی و عمومی) از انسان نفی کند، امر اخلاقي است. 🔸 امر کرامت‌مدار که همان امر اخلاقي است دارای چند ویژگی اساسی است: ۱. ریشه در آگاهی و اراده‌ و انتخاب انسان دارد. ۲. موجب بزرگی روح و بلندی افق‌های بینشی، گرایشی و رفتاری انسان می‌شود. ۳. رهایی‌بخش از اسارت‌ها و غل و زنجیره‌های درونی(شهوت و غضب) و بیرونی(اجتماع و فرهنگ) است. ۴. شور آفرین، عزم آفرین، حرکت‌زا و نیرو بخش است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 ذهن چند ساحتی امام خمینی 🔹 حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) موفق‌ترین انسان معاصر در بسیج ملی و رهبری انقلاب مردمی بزرگ قرن بیستم است که توانست عموم نیروها و کنشگران اجتماعی از طیف‌های مختلف با تنوع فکری را در کنار هم قرار دهد و نیروی اجتماعی عظیمی را تولید کند و در برابر سیاست‌های شرق و غرب و سیاسیون مستبد و گوشه‌نشینان متحجر بایستد و "قیام برای خدا" را به دالّ مرکزی حیات انسانی مبدل سازد. دالّی که در آن همه چیز معنا دار و همنشین شد، عدالت، آزادی، امنیت، اخلاق، معنویت، معیشت، عقلانیت و تجدد یک شبکه‌ی معنایی به هم پیوسته‌ای را شکل می‌داد که روح همه‌ی آنها توحید و نفی طاغوت بود. این امام خمینی بود که توانست "عدالت‌خواه"، "آزادی طلب"، "حقیقت‌جو"، معنویت‌گرا"، "ولایت‌مسلک"، "تجددخواه" و ... را در کنار هم قرار دهد و آنها را به ید واحده و به یک ملت تبدیل کند. 🔸 این خصیصه، ریشه در ذهن چند ساحتی و چند لایه‌ای امام خمینی دارد. امام خمینی به جهت تجربه زیسته و تحصیل عمیق در دانش‌های متنوعی همچون فقه و اصول، فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق و بهره‌گیری وافر از قرآن کریم و سنت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل‌بیت‌ طاهرین (علیهم السلام) فهمی عمیق و تشکیکی از واقعیت به دست آورد و تمام یافته‌های ذهنی و شهودی و تجربی خود را بر یک نظام فکری منسجم چند لایه نظم و انسجام داده است به نحوی که هیچ جزئی نافی جزء دیگر نیست. 🔹حضرت امام خمینی بارها این نکته را تذکر داده‌اند که بزرگترین فاجعه برای اسلام ، تفسیر تک ساحتی از انسان و اسلام است. برخی فقط عدالت را ارزش بنیادین اسلام می‌دانند و معنویت و معرفت و آزادی را فرعی می‌دانند و آن را تضعیف می‌کنند. برخی معرفت و حکمت را محور و دیگر ابعاد اسلام را تحقیر می‌کنند برخی عرفان و معنویت را. خلاصه هرکس یک بخش را مطلق می‌کند و دیگر بخش‌ها را فرعی و تبعی و غیر اصیل. در حالی که هدف اسلام "انسان" ساختن است و همه‌ی اینها از لوازم "صورت انسانی" انسان است. لذا همه جزء اسلام هستند و نتیجه اسلام.《اسلام انسانى مى‏سازد عدالت‏خواه و عدالت‏پرور، صاحب اخلاق كريمه، صاحب معارف الهيه؛ كه وقتى كه از اينجا رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.》(صحيفه امام، ج‏۳، ص:۲۲۶) 🔸 به عنوان ارزش بنیادین و مفهوم مرکزی نظام فکری امام خمینی، نه یک مفهوم در عرض سایر مفاهیم بود که محوریت‌یافتن آن، جا را برای اصالت و محوریت دیگر مفاهیم تنگ کند و آن‌ها را تضعیف و به حاشیه براند و یا به فروعات تقلیل دهد. بلکه توحید مفهومی فراگیر، مطلق و متعالی در طول سایر مفاهیم است که به همه‌ی مفاهیم دیگر، روح، معنا، جهت و نظم می‌بخشد. عدالت، آزادی، ولایت، حکومت و امنیت و پیشرفت و مانند آنها، همه در تحت حقیقت توحید معنای حقیقی و اصالت رفتاری پیدا می‌کنند. از این رو، این مفاهیم، مفاهیمی جدا و متقابل و فرعی نیستند بلکه همه‌ی این مفاهیم حیثیت‌های به هم پیوسته‌ی تجلّی توحید هستند که به اعتبارِ ساحت‌های مختلف حیات انسانی از هم تفکیک شده‌اند. مفاهیم عدالت، آزادی، ولایت، عقلانیت، امنیت کاملا متناظر به یکدیگر و موید هم هستند و از هر کدام می‌توان به دیگری پل زد. 🔹برخلاف نظراتی که حسن و قبح ارزشی را به یک مفهوم تقلیل می‌دهد همه‌ی مفاهیم پایه و بنیادین حیات انسانی که ریشه در فطرت کمال‌جویی و فطرت تنفر از نقص دارند از حسن و قبح ذاتي برخوردارند. به تعبیر دیگر، ارزش بنیادین و مطلق است و هرآنچه توحید را زندگی انسان محقق سازد از حسن ذاتی و ارزش مطلق برخوردار است و هیچ کدام جا را برای دیگری تنگ نمی‌کند. 《عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مى‏كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند؛ جنگ‏ها براى اين است، صلح‏ها براى اين است، و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى‏خواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را مى‏خواهند اصلاح بكنند.》(صحيفه امام، ج‏۱۹، ص: ۱۱۵) 🔸 از اینرو تحقق هریک از ارزش‌های عدالت، آزادی، عقلانیت، معنویت، معرفت، حکمت، همبستگی اجتماعی و امنیت درگرو تحقق دیگری است و به یکدیگر وابسته‌اند و بدین جهت نیازمند یک نظریه‌ی جامع وبرنامه‌ی راهگشا وهمه جانبه است. توجه به و و پیوستگی اجتماعي مردم و و توجه به و مستضعفان از جمله مهمترین اصول حاکم برهمه برنامه‌ریزی اجتماعی درجهت تحقق عدالت، پیشرفت، امنیت ومعنویت است. امام خمینی هم از همبستگی و وحدت اجتماعی سخن می‌گوید و هم از جنگ فقر و غنا. هم مردم را به مشارکت دعوت می‌کند و هم دولت را حمایت می‌کند. 🔴این قصه سر دراز دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌 نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی (فیلسوفان و متفکران سه نسل انقلاب اسلامی) ✍ سید مهدی موسوی 🔹انقلاب اسلامی محصول و انقلاب درونی ملت ایران بود که ریشه در ارتقای فکر و تعالی اگاهی ملت نسبت به اسلام، جهان، انسان بر محوریت داشت. این ارتقا و تعالی بسبب تلاش گسترده‌ی فکری _ فلسفی و اجتماعی_اجتهادی متفکران انقلاب اسلامی بود. 🔸از ابتدای قرن ۱۴ هجری شمسی با تاسیس حوزه علمیه قم، با همت حاج شیخ عبدالکریم حائری علاوه بر نهضت فقهی و اصولی، یک نهضت فکری و فلسفی قدرتمندی با دعوت از فلاسفه تهران همچون حکیم متاله میرزا علی اکبر یزدی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و آیت الله العظمی شاه‌آبادی آغاز شد که بزرگترین دانش‌آموخته این مدرسه بود که به سرعت ریاست فلسفه و عرفان حوزه علمیه را عهده‌دار شد. 🔹یکی از بزرگترین اقدامات امام خمینی (ره) در رهبری و مدیریت نهضت اسلامی و انقلاب بزرگ ملت ایران، تربیت و بسیج حکیمان و فقیهان متفکری بود که راهبری جریان فکری و فلسفی انقلاب اسلامی را در مقابل جریانهای چپ و راست برعهده گرفتند تا جامعه را از انحراف و التقاط به مکاتب لیبرالیستی و سوسیالیستی حفاظت کنند و را در جامعه بگسترانند. عقلانیت توحیدی، صورتی از آگاهی و معرفت اجتماعی را به جامعه عرضه کرد که بواسطه‌ی آن عموم جامعه به ابعاد زندگی‌ساز دین و رستاخیزبخشی توحید ونظام آفرینی شریعت اسلامی پی بردند. بنابراین و فلسفی امام خمینی مقدم بر نهضت اجتماعی و سیاسی ایشان بود. 🔹 البته نقش علامه‌ی طباطبایی هم در همراهی با نهضت فکری و فرهنگی امام خمینی در حوزه‌های علمیه بسیار موثر بود و توانست حرکت امام خمینی را تقویت و عموم شاگردان ایشان را به دارایی‌های بیشتر فلسفی و قرآنی مجهز کند و مکتب اجتماعی و سیاسی اسلام را صورتبندی معرفتی نماید و از آن در برابر نسخه های وارداتی دفاع کند. 🔸با راهبری کلان امام خمینی و تلاش‌های قرانی و فلسفی علامه طباطبایی، یک نهضت فکری و فلسفی بزرگ و با نشاط در جامعه اسلامی شکل گرفت. پیش‌قراول این نهضت فلسفی استاد شهید آیت‌الله مطهری (ره) بود که به تعبیر مقام معظم رهبری ایدئولوگ نظام اجتماعی و سیاسی اسلام در عصر ماست. 🔹 شخصیت‌های ارزشمند و فیلسوفان فقیه همچون حضرات آیات شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر، علامه جعفری، علامه حسن زاده آملی، علامه جوادی‌آملی، علامه مصباح یزدی، آیت الله العظمی سبحانی و جمع دیگر از استادان حکمت و فقاهت نقش بسیار مهمی در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی داشتند و علاوه بر تبیین بنیان‌های فلسفی و الهیاتی اسلام و جامعه اسلامی، در برابر تلقی‌های اراده‌گرا، دیالکتیکی و سوسیالیستی از اسلام و انقلاب اسلامی ایستادند. 🔸 پس از وفات رهبر حکیم و فقیه بی‌نظیر حضرت ایت‌الله العظمی امام خمینی، زعامت انقلاب اسلامی به حکیم و فقیه نظام‌پرداز حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای رسید که از شاگردان مبرز حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی بودند و از همرزمان سایر حکیمان و متفکران در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی بودند. آیت الله خامنه ای همچون امام خمینی این نهضت فکری و فلسفی را ارج نهاده و بر گسترش آن و امتداد حکمت متعالیه در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی تاکید داشتند و علی‌رغم دشمنی‌ها و مخالفت‌های چهره‌های معروف با فلسفه و عرفان اسلامی، به حمایت تمام قامت از آن پرداختند. از یک سو به تبیین ابعاد فکری و فلسفی مکتب امام خمینی و انقلاب اسلامی می‌پردازند و از عقلانیت توحیدی آن دفاع می‌کنند و برای آشنایی با مکتب فکری و فلسفی انقلاب اسلامی. همه ساله همه آحاد جامعه اسلامی و بخصوص نسل جوان را به مطالعه‌ی همه‌ی آثار فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید آیت‌الله مطهری سفارش می‌کنند. 🔹 آیت الله العظمی خامنه‌ای با پیشنهاد و پیگیری تاسیس مجمع عالی حکمت در حوزه علمیه قم سنگ بنای بقا و پویایی فلسفه و حکمت را گذاشتند و با معرفی آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی به عنوان استوانه‌های فلسفی انقلاب اسلامی در دوران جدید، ادامه مسیر نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی راتثبیت کردند. 🔸 به همت متفکران وفیلسوفان انقلاب اسلامی نسل جدیدی ازفلاسفه ومتفکران انقلابی تربیت شده‌اند که علاوه برتضلع در حکمت اسلامی درصدد گسترش فکر وفرهنگ انقلاب اسلامی هستند ودر خلأ فلاسفه‌ی نسل قبل، اماده‌ی راهبری نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی هستند. برخی از معروفترین متفکران وفیلسوفان والاهیدانان نسل جدیدانقلاب اسلامی عبارتنداز: حضرات آیات: استاد غلامرضا فیاضی استاد حمید پارسانیا استاد سید یدالله یزدانپناه استاد علی ربانی‌گلپایگانی استاد محمدرضا عابدینی استاد حسن رمضانی استاد علیرضا اعرافی استاد علی‌اکبر صادقی رشاد 🔹 ان شاءالله در سلسله یاداشت‌هایی معرفی خواهند شد. https://eitaa.com/hekmat121
📌 چپ_اسلامی 🔹 متشکل مجموعه‌ای از نیروهای جوان مسلمان است که با اهداف اجتماعی همچون عدالت خواهی و یا ستیز با تمدن غرب، به کنش‌گری اجتماعی توجه دارند و علوم حوزوی موجود اعم فلسفه و فقه را برای این کنشگری انقلابی کافی نمی‌دانند و معتقدند که باید طرحی نو در افکند و علوم جدیدی را بر منطق و پایه‌های نوین تأسیس کرد. از این‌رو، به فلسفه‌های انتقادی غرب چشم دوخته و با الهام از منطق دیالکتیک و فلسفه تضاد و همچنین نگرش‌های کل‌گرایانه و ساختارگرایانه، سعی در بازسازی اسلام برای کنترل مناسبات انسانی و سرپرستی و تصرف معادلات اجتماعی و ستیز با تمدن غرب بخصوص لیبرال سرمایه‌داری دارند. 🔸 در جریان ، طیف‌ها و گرایش‌های مختلفی وجود دارد، اما وجه مشترک همه‌ی آنها تضاد با لیبرالیسم و کاپیتالیسم و گرایش به سوسیالیسم و جامعه‌گرایی است هر چند ممکن است در ظاهر نوعی غرب‌ستیزی مطلق را هم ترویج کنند و مطالعه‌ی آثار غربیان را تحریم کنند. اما با دقت در زندگی و آثار طراحان اولیه‌ی این جریانات روشن می‌شود که عمده مبانی فلسفی و روشی خود را از جریان‌های انتقادی و چپ غربی همچون هگل و مارکسیسم و مکتب فرانکفورت اخذ کرده‌اند و سعی زیادی داشته‌اند تا آنها را با مفاهیم اسلامی تطبیق دهند. 🔹به لحاظ آن مفهوم اسلامی که نقش تعیین کننده‌ای در صورت‌بندی چپ اسلامی دارد، برخی از مهمترین جریانات چپ اسلامی از این قرار است: ✔️یک طیف با برجسته‌ساختن مفهوم به جامعه‌ی بی‌طبقه‌ی توحیدی می‌اندیشند و آموزه‌ی توحید را صرفا طریقی برای مبارزه با هرگونه مظاهر سرمایه‌داری و اشرافیت تفسیر می‌کنند. توحید الهام بخش مبارزه با ظلم برای تحقق عدالت و جامعه‌ای بی‌طبقه و نفی استضعاف است. ✔️ طیف دوم بر مفهوم تمرکز دارند و آن را محور همه‌ی مفاهیم دینی و انسانی معرفی می‌کنند. در این نگرش، عدالت است که دین و آموزه‌های آن معنا و نظم می‌بخشد و آنها را صرفا ابزاری برای تحقق عدالت اجتماعی و ایجاد رفاه اقتصادی طبقه‌ی مستضعف و کارگر می‌دانند. این طیف منتقد جدی سیاست تعدیل اقتصادی هستند و دولتی شدن تمام مناسبات اقتصادی را راه‌کار برون رفت از معضلات اجتماعی معرفی می‌کنند. ✔️ طیف دیگری با برجسته‌سازی مفهوم (حب و بغض) تلقی نوینی از معارف دینی و انسانی عرضه می‌کنند. اینان با نفی حجیت ذاتی عقل و انکار حسن و قبح عقلی و اذعان به سلطه‌ی حب و بغض ها بر عقل و تقدم اراده بر معرفت، به نفی مدرنیته و همه مظاهر آن می‌پردازند. اینان با طاغوتی خواندن تمدن غرب، همه علوم و فنون و قوانین آن را نیز تحت ولایت شیطان می‌دانند. در این نگرش تعیین کننده و معنابخش به توحید و عدالت است. به تعبیر دیگر، هر قدرتی تفسیری از توحید و عدالت می‌دهد لذا بایستی قدرت را به دست گرفت و در مناسبات قدرت، توحید و عدالت و هر مفهوم هستی‌شناسی و انسان شناسی و فضیلت اخلاقی معنا پیدا کند و الا تحت قدرت و حاکمیت شیطان قرار دارد و حتی توحید و عدالت و فضیلت هم در شبکه‌ی روابط شیطانی و طاغوتی تفسیر می‌شود همچنان که فلسفه، کلام و علم اصول فقه شیعی تحت حاکمیت باطل یونان و معتزله نظم گرفته است و به مفاهیم و فضایل معنا بخشیده است. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121
📌 بنیان‌های فلسفی انقلاب اسلامی پاسخ حکیمانه امام خمینی به خبرنگار روزنامه انگلیسی تایمز ۱۸ دی ۱۳۵۷ ❇️ سؤال: مایلم که قدری درباره دوران کودکی شما و شغل شما در آن زمان بدانم و شاید هم مختصری از دوران طفولیت شما و طریقی که از آن طریق به اعتقاد کنونی راه یافتید. کیفیت ها و ارزش هائی که برای شما مهم بوده و هستند چیست؟ و به عنوان یک مسیحی درباره فرهنگ شما زیاد نمی دانم از این رو اولین سؤالم این است که اعتقادات شما چیست؟ کجا و چگونه این اعتقادات را فرا گرفتید؟ و چگونه آنها را عمل می کنید؟ و به عنوان سؤالی تکمیلی لطفاً مختصری از شرح کار خود را بیان کنید. ❇️جواب: 🔹زندگی شخصی من هم مانند همه افراد حادثه ای است جزئی از تمام حوادثی که در جهان می گذرد که نیازی به شرح و توضیح آن نمی بینم. 🔸 ولی اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است که در قران کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرموده اند که: ۱. ریشه و اصل همه آن عقاید که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست، اصل توحید است. ۲. مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. ۳. این اصل به ما می آموزد که انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. ۴. براین اساس هیچ انسانی هم حق ندارد انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند ۵. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می آموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته ها و امیال خود تنظیم نماید ۶. و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگزاری برای بشر در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است ۷. و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم دربرابر سایر انسان هاست. ۸. بنابراین انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگرانی که به اسارت دعوت می کنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند و از این جهت است که مقررات اجتماعی ما علیه قدرت های استبدادی و استعماری آغاز می شود ۹. و نیز از همین اصل اعتقادی توحید ما الهام می گیریم که همه انسان ها در پیشگاه خداوند یکسانند، او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند، اصل برابری انسان ها و اینکه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکی از انحراف و خطاست. ۱۰. بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم می زند و امتیازات پوچ و بی محتوائی را در جامعه حاکم می سازد باید مبارزه کرد. 🔹 البته این آغاز مساله است میان یک ناحیه محدود از یک اصل و اصول اعتقادی که برای توضیح و اثبات هر یک از بحث های اسلامی دانشمندان در طول تاریخ اسلام کتاب ها و رساله های مفصلی نوشته اند. ✍ صحیفه امام خمینی ج۵ ص۳۸۷. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1794