eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
89 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی پرخمست غم ز نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست تنها منست گرفتار در غمان یا در این زمانه شادمان کمست زین سان که می‌دهد من داد هر غمی انصاف ملک عالم مسلمست دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت آیا چه جاست این که همه روزه با نمست خواهی چو روز روشن دانی تو حال من از تیره شب بپرس که او نیز محرمست ای کاشکی میان منستی و پیوندی این چنین که میان من و غمست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/34 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کار ما، بنگر، که خام افتاد باز کار با پیک و پیام افتاد باز دشمن بد گو کدام افتاد باز؟ این همی دانم که گفت و گوی ما در زبان خاص و عام افتاد باز بر من آخر این چه نام افتاد باز؟ روز بخت من چو شب تاریک شد صبح امیدم به شام افتاد باز توسن دولت، که بودی رام من آن هم‌اکنون بدلگام افتاد باز زاغ ادبارم به دام افتاد باز مجلس عیش مرا باطیه بشکست و جام افتاد باز در گلستان می‌گذشتم صبحدم بوی یارم در مشام افتاد باز در سر سودای زلفش شد مرغ صحرایی به دام افتاد باز تا بدیدم عکس او در جام می در سرم سودای خام افتاد باز تا چشیدم جرعه‌ای از جام می در مهر مدام افتاد باز من چو از سودای خوبان سوختم پس از چه خام افتاد باز؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1111 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین کای بیخبران راه نه آنست و نه این ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1662 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قسم به حشمت و جاه و جلالِ شاه شجاع که نیست با کَسَم از بهرِ مال و جاه نزاع حریفِ باده رسید ای رفیقِ توبه وِداع خدای را به مِی‌ام شست و شویِ خِرقه کنید که من نمی‌شِنَوَم بویِ خیرِ از این اوضاع ببین که رقص کُنان می‌رود به نالهٔ چنگ کسی که رُخصه نفرمودی اِسْتِماعِ سَماع به عاشقان نظری کن به شُکرِ این نعمت که من غلامِ مطیعم، تو پادشاهِ مُطاع ،_ولی نمی‌کنیم نمی‌دهیم صُداع جبین و چهرهٔ خدا جدا مَکُناد ز خاکِ بارگه کبریایِ شاه شجاع ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/937 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیامت باشد آن قامت در آغوش شراب سلسبیل از چشمه نوش غلام کیست آن لعبت که ما را غلام کرد و حلقه در گوش پری پیکر بتی کز سحر چشمش نیامد در چشمان من دوش نه هر وقتم به یاد خاطر آید که هرگز نمی‌گردد فراموش حلالش باد اگر بریزد که سر در پای او که بر دوش نصیحتگوی ما عقلی ندارد برو گو در صلاح کوش دهل از خلق پنهان نشاید کرد و آتش سرپوش بیا ای دوست ور دشمن ببیند چه کرد گو می‌بین و می‌جوش تو از ما فارغ و ما با تو همراه ز ما فریاد می‌آید تو خاموش حدیث حسن از دیگری پرس که در تو حیران است و مدهوش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/383 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیمت برود چون تو به آیی و آب چو تو در و گفتار آیی این همه جلوه طاووس و خرامیدن او بار دیگر نکند گر تو به رفتار آیی چند بار آخرت ای به نصیحت گفتم دیده بردوز نباید که گرفتار آیی مه چنین نباشد تو مگر دل چنین سخت نباشد تو مگر خارایی گر تو صد بار بیایی به سر کشته چشم باشد مترصد که دگربار آیی سپر از تیغ تو در روی کشیدن نهی است من خصومت نکنم گر تو به پیکار آیی کس نماند که به دیدار تو واله نشود چون تو لعبت ز پس پرده پدیدار آیی دیگر ای باد حدیث و سنبل نکنی گر بر آن سنبل زلف و رخسار آیی دوست دارم که کست دوست ندارد جز من حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی دختر انفاس تو بس ببرد به چنین صورت و معنی که تو می‌آرایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/202 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قرآن که مهین کلام خوانند آن را گهگاه نه بر دوام خوانند آن را کاندر همه جا مدام خوانند آن را ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1610 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود ور نه هیچ از بی‌رحمِ تو تقصیر نبود هیچ لایق‌ترم از حلقهٔ زنجیر نبود یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟ که در او آهِ مرا قُوَّتِ تأثیر نبود سر ز حسرت به درِ میکده‌ها بَرکردم چون شناسایِ تو در صومعه یک پیر نبود نازنین‌تر ز قَدَت در چمنِ ناز نَرُست خوش‌تر از نقشِ تو در عالمِ تصویر نبود حاصلم دوش به جز نالهٔ شبگیر نبود آن کشیدم ز تو ای آتشِ هجران که چو شمع جز فنای خودم از دستِ تو تدبیر نبود آیتی بود عذابْ اَنْدُهِ بی تو که بَرِ هیچ کَسَش تفسیر نبود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1029 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن کالوده و پالوده هر خس بودن ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1663 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فمالی لم اطا سبع الطباقی و لم اصعد علی اعلی المراقی ؟ چو کردم با مسیحا هم وثاقی علی اعلی المعارج و المعالی مطاء المجد اوحی کالتراق ورای این رواق هفت طاقی و انی لم اصرح باتحاد ولکن ان فنیت اکون باق مگو: من او و او من، نیک می‌دان که او را خود نباشد جفت و طاقی قطیرات جرین من السواق مکن فاش این سخن‌ها همچو حلاج بیاویزندت از دار، ای ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/964 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد گُل در اندیشه که چُون کُنَد در کارش خواجه آن است که باشد غَمِ خدمتکارش جایِ آن است که خون موج زَنَد در لعل زین تَغابُن که خَزَف می‌شکند بازارش بلبل از فیضِ آموخت سخن، ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ای که در کوچهٔ معشوقهٔ ما می‌گُذَری بر حذر باش، که سر می‌شکند دیوارش هر کجا هست خدایا به سلامت دارش صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای جانبِ عزیز است، فرومگذارش صوفیِ سرخوش از این دست که کج کرد کلاه به دو جامِ دگر آشفته شود دستارش دلِ که به دیدارِ تو خوگر شده بود نازپروردِ وصال است، مجو آزارش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/954 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فصل گل و طرف جویبار و لب کشت با یک دو سه اهل و لعبتی حورسرشت آسوده ز مسجدند و فارغ ز کنشت ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1600 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فریاد من از فراق یار است وافغان من از غم نگار است بی روی چو ماه آن نگارین رخسارهٔ من به نگار است خون جگرم ز فرقت تو از دیده روانه در کنار است درد من ز حد گذشته‌ست جانم ز فراق بی‌قرار است کس را ز غم من آگهی نیست آوخ که جهان نه پایدار است از دست زمانه در عذابم زان جان و همی فکار است چه کنی شکایت از دوست چون شادی و غم نه برقرار است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/43 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فرهاد را چو بر رخ نظر فتاد دودش به سر درآمد و از پای درفتاد مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد رامین چو اختیار غم ویس کرد یک بارگی جدا ز کلاه و کمر فتاد وامق چو کارش از غم عذرا به جان رسید کارش مدام با غم و آه سحر فتاد زین گونه صد هزار کس از پیر و از جوان مست از چو من بی‌خبر فتاد بسیار کس شدند اسیر کمند تنها نه از برای من این شور و فتاد روزی به نظری کرد چشم من زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد آمد آن چنان به در زد آتشی کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد بر من مگیر اگر شدم آشفته ز مانند این بسی ز قضا و قدر فتاد ز خلق چند نهان راز کنی چون ماجرای تو یک یک به در فتاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/581 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی آزاد بنده‌ای که بود در رکاب تو خرم ولایتی که تو آنجا سفر کنی دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی ای آفتاب روشن و ای سایه همای ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی من با تو دوستی و وفا کم نمی‌کنم چندان که دشمنی و جفا بیشتر کنی مقدور من سریست که در پایت افکنم گر زآن که التفات بدین مختصر کنی عمریست تا به یاد تو شب روز می‌کنم تو خفته‌ای که گوش به آه سحر کنی دانی که رویم از همه عالم به روی توست زنهار اگر تو روی به رویی دگر کنی گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی شرط است که به میدان دوست خود را به پیش تیر ملامت سپر کنی وز عقل بهترت سپری باید ای حکیم تا از خدنگ غمزه حذر کنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/65 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فراق را از سنگ سختتر باید مرا که با شوق بر نمی‌آید هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم بیا و گر همه دشنام می‌دهی شاید اگر چه هر چه جهانت به خریدارند منت به جان بخرم تا کسی نیفزاید بکش چنان که توانی که بنده را نرسد خلاف آن چه خداوندگار فرماید نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس که مرده را به نسیمت روان بیاساید مپرس کشته را چونی چنان که هر که ببیند بر او ببخشاید پدر که چون تو جگرگوشه از خدا می‌خواست خبر نداشت که دیگر چه فتنه می‌زاید توانگرا در رحمت به روی درویشان مبند و گر تو ببندی خدای بگشاید به اگر تشنه‌ای حلالت باد تو دیر که مرا عمر نمی‌پاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/445 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فراق دوستانش باد و یاران که ما را دور کرد از دوستداران دلم در بند تنهایی بفرسود چو در قفس روز هلاک ما چنان مهمل گرفتند که قتل مور در پای سواران به خیل هر که می‌آیم به زنهار نمی‌بینم به جز زنهارخواران ندانستم که در پایان صحبت چنین باشد وفای حق گزاران به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که بر گنجند ماران دلا گر دوستی داری به بباید بردنت جور هزاران خلاف یاران است که برگردند روز تیرباران چه باشد سری در پای یاری به اخلاص و ارادت جان سپاران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/252 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم که حرام است مِی آنجا که نه است ندیم ،_چه_کنم؟ روح را صحبتِ ناجنس عذابیست الیم تا مگر جرعه فشانَد لبِ جانان بر من سال‌ها شد که منم بر درِ میخانه مقیم مگرش خدمتِ دیرین من از یاد برفت ای نسیم سحری یاد دَهَش عهدِ قدیم بعد صد سال اگر بر سرِ خاکم گذری سر برآرد ز گِلم رقص کنان عَظمِ رَمیم ظاهراً عهد فرامُش نَکُنَد خَلقِ کریم غنچه گو تنگدل از کارِ فروبسته مَباش کز دم صبح مدد یابی و انفاسِ نسیم فکر بهبود خود ای ز دری دیگر کن درد عاشق نشود به، به مداوایِ حکیم گوهرِ معرفت آموز که با خود بِبَری که نصیبِ دگران است نِصابِ زر و سیم دام سخت است مگر شود لطفِ خدا ور نه آدم نَبَرد صرفه ز رجیم حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد؟ شاکر باش چه به از دولتِ لطفِ سخن و طَبع سلیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/854 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر گم شدم در راه سودا رهنمایا ره نمای شخصم از پای اندر آمد دستگیرا دست گیر گر ز پیش برانی چون سگ از مسجد مرا سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر چون کنم کز شکیبایم ز چون کنم کز جان گزیر است و ز جانان بی تو گر در جنتم سلسبیل با تو گر در دوزخم خرم هوای زمهریر گر بپرد مرغ وصلت در هوای بخت من وه که آن ساعت ز شادی چارپر گردم چو تیر تا روانم هست راند بر زبان تا وجودم هست کند نقشت در ضمیر گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم لابه بر گردون رسانم چون جهودان در فطیر بوالعجب شوریده‌ام سهوم به رحمت درگذار سهمگن درمانده‌ام جرمم به طاعت درپذیر آه دردآلود گر ز گردون بگذرد در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/412 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود بندهٔ و از هر دو جهان آزادم ؟ که در این دامگَهِ چون افتادم من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم سایهٔ طوبی و حور و لبِ حوض به هوایِ سرِ کویِ تو بِرَفت از یادم نیست بر لوحِ جز الفِ قامتِ دوست چه کُنَم؟ حرفِ دِگَر یاد نداد استادم یا رب از مادرِ گیتی به چه طالع زادم؟ تا شدم حلقه به گوشِ درِ میخانهٔ هر دَم آید غمی از نو به مبارکبادم می‌خورد خونِ مردمک دیده، سزاست که چرا به جگرگوشهٔ مردم دادم پاک کن چهرهٔ به سرِ زلف ز اشک ور نه این سیلِ دَمادَم بِبَرَد بنیادم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/909 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فاتحه‌ای چو آمدی، بر سر خسته‌ای بخوان لب بگشا که می‌دهد، لعل لبت به مرده جان ،_فاتحه_خواند_و_می‌رود گو نفسی که روح را، می‌کنم از پیَش روان ای که طبیبِ خسته‌ای، روی زبان من ببین کاین دم و دود سینه‌ام، بار است بر زبان گر چه تب‌استخوان من، کرد ز مهرْ گرم و رفت همچو تبم نمی‌رود، آتش مهر از استخوان حال ز خال تو، هست در آتشش وطن چشمم از آن دو چشم تو، خسته شده‌ست و ناتوان ،_ز_آب_دو_دیده_و_ببین نبض مرا که می‌دهد، هیچ ز زندگی نشان آن که مدام ، از پی عیش داده است شیشه‌ام از چه می‌برد، پیش طبیب هر زمان حافظ از آب زندگی، شعر تو داد شربتم ترک طبیب کن بیا، نسخه شربتم بخوان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/837 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غمِ زمانه که هیچش کَران نمی‌بینم دَواش جز مِیِ چون ارغوان نمی‌بینم چرا که مصلحتِ خود در آن نمی‌بینم ز آفتابِ قَدَح ارتفاعِ عیش بگیر چرا که طالعِ وقت آن چُنان نمی‌بینم نشانِ اهل خدا عاشقیست، با خود دار که در مشایخِ شهر این نشان نمی‌بینم بدین دو دیدهٔ حیران من هزار افسوس که با دو آینه رویش عیان نمی‌بینم به جایِ سرو جز آبِ روان نمی‌بینم در این خُمار کَسَم جرعه‌ای نمی‌بخشد ببین که اهل در میان نمی‌بینم نشانِ مویِ میانش که در او بستم ز من مَپرس که خود در میان نمی‌بینم من و سفینهٔ که جز در این دریا بضاعت سخن دُرفشان نمی‌بینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/864 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غم زمانه یا فراق یار کشم به طاقتی که ندارم کدام بار کشم نه قوتی که توانم کناره جستن از او نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم نه دست صبر که در آستین عقل برم نه پای عقل که در دامن قرار کشم ز دوستان به جفا سیر گشت مردی نیست جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو چرا صبور نباشم که جور یار کشم شراب ساقی ز جام وصل ضرورت است که درد سر خمار کشم گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید کمینه دیده پیش خار کشم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/305 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند ز زیرِ زلفِ دوتا چون گذر کُنی بِنْگر که از یَمین و یَسارت چه سوگوارانند گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین که از تَطاوُلِ زلفت چه بی‌قرارانند نصیبِ ماست بهشت ای خداشناس برو که مُستَحَقِّ کرامت گناهکارانند که عَندَلیبِ تو از هر طرف هزارانند تو دستگیر شو ای خضرِ پی خجسته که من پیاده می‌روم و هَمرَهان سوارانند بیا به میکده و چهره ارغوانی کن مرو به صومعه کآنجا سیاه کارانند خلاصِ از آن زلفِ تابدار مباد که بستگانِ کمندِ تو رستگارانند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1045 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد خوشی درو بنگر، کز ره دراز آمد ،_کار_دل_مستمند_خسته_بساز که خستگان را لطف تو در کار، ساز آمد چه باشد ار بنوازی نیازمندی را؟ که با خیال رخت دم به دم به راز آمد نصیب خسته هجر جانگداز آمد؟ بر آستان درت صدهزار دیدم مگر که خاک سر کوت آمد؟ غبار خاک درت بر سر کسی که نشست ز سروران جهان گشت و سرفراز آمد غم تو پیش من دو اسبه باز آمد به روی خرم تو شادمان نشد افسوس! دل از آن دم که آمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/857 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈