eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
سرمست درآمد از خرابات با عقل خراب در مناجات بر خاک فکنده خرقه زهد و آتش زده در لباس طامات دل برده مجلس او پروانه به شادی و سعادات جان در ره او به عجز می‌گفت کای مالک عرصه کرامات از پیاده‌ای چه خیزد ای بر رخ تو هزار شه مات حقا و به جانت ار توان کرد با تو به هزار جان ملاقات گر چشم به صبر بودی جز ندیدمی مهمات تا باقی عمر بر چه آید بر باد شد آن چه رفت هیهات صافی چو بشد به دور زین پس من و دردی خرابات ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/444 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فراق را از سنگ سختتر باید مرا که با شوق بر نمی‌آید هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم بیا و گر همه دشنام می‌دهی شاید اگر چه هر چه جهانت به خریدارند منت به جان بخرم تا کسی نیفزاید بکش چنان که توانی که بنده را نرسد خلاف آن چه خداوندگار فرماید نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس که مرده را به نسیمت روان بیاساید مپرس کشته را چونی چنان که هر که ببیند بر او ببخشاید پدر که چون تو جگرگوشه از خدا می‌خواست خبر نداشت که دیگر چه فتنه می‌زاید توانگرا در رحمت به روی درویشان مبند و گر تو ببندی خدای بگشاید به اگر تشنه‌ای حلالت باد تو دیر که مرا عمر نمی‌پاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/445 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرو به که ز چشم برباید گرت مشاهده در خیال آید مجال صبر همین بود و منتهای شکیب دگر مپای که عمر این همه نمی‌پاید چه ارمغانی از آن به که دوستان بینی تو بیا که دگر هیچ در نمی‌باید اگر چه حسنند در جهان بسیار چو آفتاب برآید ستاره ننماید ز نقش روی تو مشاطه دست بازکشید که داشت که را بیاراید به لطف من در جهان نبینی دوست که دشمنی کند و دوستی بیفزاید نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس که مرده را به نسیمت روان بیاساید دریغ نیست مرا هر چه هست در طلبت دلی چه باشد و جانی چه در حساب آید چرا و چون نرسد دردمند عاشق را مگر مطاوعت دوست تا چه فرماید گر آه سینه رسد به حضرت دوست چه جای دوست که دشمن بر او ببخشاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/443 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا چو آرزوی روی آن نگار آید چو زار آید میان انجمن از لعل او چو آرم یاد مرا سرشک چو یاقوت در کنار آید ز رنگ مرا روی آید یاد ز شکل سبزه مرا یاد خط یار آید گلی به دست من آید چو روی تو هیهات هزار سال دگر گر چنین آید خسان بر از باغ وصل او و مرا ز جمالش نصیب خار آید طمع مدار وصالی که بی فراق بود هرآینه پس هر مستیی خمار آید مرا زمانه ز یاران به منزلی انداخت که راضیم به نسیمی کز آن دیار آید فراق یار به یک بار بیخ صبر بکند بهار وصل ندانم که کی به بار آید دلا اگر چه که تلخست بیخ صبر ولی چو بر امید وصالست آید پس از تحمل سختی امید وصل مراست که از شب و تریاک هم ز مار آید ز چرخ عربده جو بس خدنگ تیر جفا بجست و در مردان هوشیار آید چو عمر گر گذر کنی بر من مرا همان از عمر در آید بجز را ز کار و بار جهان گر شهیست عار آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/441 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امیدوار چنانم که کار بسته برآید وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید من از تو سیر نگردم و گر ترش کنی ابرو جواب تلخ ز مقابل شکر آید به رغم دشمنم ای دوست سایه‌ای به سر آور که موش کور نخواهد که آفتاب برآید گلم ز دست به دربرد روزگار مخالف امید هست که خارم ز پای هم به درآید گرم حیات بماند نماند این غم و حسرت و گر نمیرد درخت به بر آید ز بس که در نظر آمد خیال روی تو ما را چنان شدم که به جهدم خیال در نظر آید هزار قرعه به زدیم و بازنگشتی ندانم آیت رحمت به طالع که برآید ضرورتست که روزی به کوه رفته ز دستت چنان بگرید که آب تا کمر آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/442 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به کوی رخان هر که آید امید نیست که دیگر به عقل بازآید کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید قضا همی‌بردش تا به چنگ باز آید ندانم ابروی شوخت چگونه محرابیست که گر ببیند زندیق در نماز آید بزرگوار مقامی و نیکبخت کسی که هر دم از در او چون تویی فراز آید ترش نباشم اگر صد جواب تلخ دهی که از دهان تو و آید بیا و گونه زردم ببین و نقش بخوان که گر حدیث کنم قصه‌ای دراز آید خروشم از تف سینه‌ست و از سر درد نه چون دگر سخنان کز سر مجاز آید به جای خاک قدم بر دو چشم نه که هر که چون تو گرامی بود به آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/439 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید جان رفته‌ست که با قالب مشتاق آید همه شب‌های جهان روز کند طلعت او گر چو نظر بر همه آفاق آید هر غمی را فرجی هست ولیکن ترسم پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید بندگی هیچ نکردیم و طمع می‌داریم که خداوندی از آن سیرت و اخلاق آید گر همه صورت جهان جمع کنند روی تو دیباچه اوراق آید دیگری گر همه احسان کند از من بخل است وز تو مطبوع بود گر همه احراق آید سرو از آن پای گرفته‌ست به یک جای مقیم که اگر با تو رود از آن ساق آید بی تو گر باد صبا می‌زندم بر ریش همچنان است که آتش که به حراق آید گر فراقت نکشد جان به وصالت بدهم تو گرو بردی اگر جفت و اگر طاق آید هر که ندارد سر جان افشانی مرد آن نیست که در حلقه عشاق آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/437 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کاروانی شکر از مصر به آید اگر آن یار سفرکرده ما بازآید گو تو بازآی که گر منت در است پیشت آیم چو کبوتر که به پرواز آید نام و ننگ و و دین گو برود این مقدار چیست تا در نظر عاشق جانباز آید من این سنگ به جان می‌طلبیدم همه عمر کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید اگر این داغ جگرسوز که بر جان من است بر کوه نهی سنگ به آواز آید من همان روز که روی تو بدیدم گفتم هیچ شک نیست که از روی چنین آید هر چه در صورت عقل آید و در وهم و قیاس آن که محبوب من است از همه ممتاز آید گر تو بازآیی و بر بروی هیچ غم نیست که منظور به اعزاز آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/438 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید و گر صد بنویسم حکایت بیش از آن آید مرا تو جان به تلخی رفته از اعضا الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید ملامت‌ها که بر من رفت و سختی‌ها که پیش آمد گر از هر نوبتی فصلی بگویم داستان آید چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را حدیث آن گه کند که با بوستان آید چه سود آب فرات آن گه که جان تشنه بیرون شد چو مجنون بر کنار افتاد لیلی با میان آید من ای دوست می‌دارم تو را کز بوی مشکینت چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید نسیم را گفتم تو با او جانبی داری کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید گناه توست اگر وقتی بنالد ندانستی که چون آتش دراندازی دخان آید خطا گفتم به که جوری می‌کند عذرا نمی‌باید که وامق را شکایت بر زبان آید قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید زمین باغ و بستان را به باد نوروزی بباید ساخت با جوری که از باد خزان آید گرت گردد ز دست دوستان نه دوستی باشد که از بر دهان آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/436 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید خاک وجود ما را گرد از عدم برآید گر پرتوی ز رویت در کنج خاطر افتد خلوت نشین جان را آه از حرم برآید گلدسته امیدی بر جان عاشقان نه تا ره روان غم را خار از قدم برآید گفتی به کام روزی با تو دمی برآرم آن کام برنیامد ترسم که دم برآید عاشق بگشتم ار چه دانسته بودم اول کز تخم شاخ ندم برآید گویند دوستانم سودا و تا کی سودا ز خیزد ز غم برآید دل رفت و صبر و دانش ما مانده‌ایم و جانی ور زان که غم غم توست آن نیز هم برآید هر دم ز سوز چنان بنالد کز شعر سوزناکش دود از قلم برآید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/440 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
که برگذشت که بوی عبیر می‌آید که می‌رود که چنین می‌آید نشان یوسف گم کرده می‌دهد یعقوب مگر ز مصر به کنعان بشیر می‌آید ز دست رفتم و بی دیدگان نمی‌دانند که زخم‌های نظر بر بصیر می‌آید همی‌خرامد و عقلم به طبع می‌گوید نظر بدوز که آن بی‌نظیر می‌آید جمال کعبه چنان می‌دواندم به نشاط که خارهای مغیلان حریر می‌آید نه آن چنان به تو مشغولم ای بهشتی رو که یاد در ضمیر می‌آید ز دیدنت نتوانم که دیده دربندم و گر مقابله بینم که تیر می‌آید هزار جامه معنی که من براندازم به قامتی که تو داری قصیر می‌آید به کشتن آمده بود آن که مدعی پنداشت که رحمتی مگرش بر اسیر می‌آید رسید به هر که در آفاق هم آتشی زده‌ای تا نفیر می‌آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/435 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
متناسبند و موزون حرکات متوجه است با ما سخنان بی‌حسیبت چو نمی‌توان صبوری ستمت کشم ضروری مگر آدمی نباشد که برنجد از عتیبت اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت وگرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت به قیاس در نگنجی و به وصف در نیایی متحیرم در اوصاف جمال و روی و اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی نه چنان که بنده باشم همه عمر در رکیبت عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت تو برون خبر نداری که چه می‌رود ز به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت تو درخت همه میوه‌ای ولیکن چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی که چه شب گذشت بر منتظران تو ای شب جدایی چه شبی بدین درازی بگذر که جان بگداخت از نهیبت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/433 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈