eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
365 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
دوشم آن سنگ پریشان داشت یار برده دست بر جان داشت دیده در می‌فشاند در دامن گوییا آستین مرجان داشت اندرونم ز شوق می‌سوزد ور ننالیدمی چه درمان داشت می‌نپنداشتم که روز شود تا بدیدم سحر که پایان داشت در باغ بهشت بگشودند باد گویی کلید رضوان داشت غنچه دیدم که از نسیم صبا همچو من دست در گریبان داشت که نه تنها منم ربوده هر غزل داشت رازم از پرده برملا افتاد چند شاید به صبر پنهان داشت ترک جان بباید گفت که به یک دو دوست نتوان داشت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/608 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو ابر زلف تو پیرامن می‌گشت ز ابر دیده کنارم به اشک تر می‌گشت ز شور تو در کام جان خسته من جواب تلخ تو از شکر می‌گشت خوی عذار تو بر خاک تیره می‌افتاد وجود مرده از آن آب جانور می‌گشت اگر مرا به زر و سیم دسترس بودی ز سیم سینه تو کار من چو زر می‌گشت دل از دریچه فکرت به داد نشان حالت زارم که زارتر می‌گشت ز شوق روی تو اندر سر قلم سودا فتاد و چون من سودازده به سر می‌گشت ز خاطرم غزلی سوزناک روی نمود که در دماغ فراغ من این قدر می‌گشت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/607 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت وجود خسته‌ام از بی‌خبر می‌گشت همای شخص من از آشیان شادی دور چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت دل ضعیفم از آن کرد آه آلود که در میانه جگر می‌گشت چنان غریو برآورده بودم از غم که بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشت ز آب دیده من فرش خاک تر می‌شد ز بانگ من گوش چرخ کر می‌گشت قیاس کن که را چه تیر رسید که پیش هجر تو جان سپر می‌گشت صبور باش و بدین روز بنه که روز اولم این روز در نظر می‌گشت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/606 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلی که دید که پیرامن خطر می‌گشت چو زار و چو پروانه در به در می‌گشت هزار گونه غم از چپ و راست دامنگیر هنوز در تک و پوی غمی دگر می‌گشت سرش مدام ز شور خراب چو مست دایم از آن گرد شور و می‌گشت چو بی‌دلان همه در کار می‌آویخت چو ابلهان همه از راه عقل برمی‌گشت ز بخت، بی‌ره و آیین و پا و سر می‌زیست ز ، بی‌دل و آرام و و می‌گشت هزار بارش از این پند بیشتر دادم که گرد بیهده کم گرد و بیشتر می‌گشت به هر طریق که باشد نصیحتش مکنید که او به قول نصیحت کنان بتر می‌گشت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/605 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن را که میسر نشود صبر و قناعت باید که ببندد کمر خدمت و طاعت چون دوست گرفتی چه غم از دشمن ؟ گو بوق ملامت بزن و کوس شناعت گر همه بیداد کند هیچ مگویید تعذیب به از ذل شفاعت از هر چه تو گویی به قناعت بشکیبم امکان شکیب از تو محالست و قناعت گر نسخه روی تو به بازار برآرند نقاش ببندد در دکان صناعت جان بر کف دست آمده تا روی تو بیند خود نمی‌آیدش از ننگ بضاعت دریاب دمی صحبت یاری که دگربار چون رفت نیاید به کمند آن دم و ساعت انصاف نباشد که من خسته رنجور پروانه او باشم و او جماعت لیکن چه توان کرد که قوت نتوان کرد با گردش ایام به بازوی شجاعت دل در شد و جان در طلبت سوخت با این همه خجل از ننگ بضاعت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/604 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت گوی از همه بربودی به لطافت ای صورت دیبای خطایی به نکویی وی قطره باران به نظافت هر ملک وجودی که به شوخی بگرفتی سلطان خیالت بنشاندی به خلافت ای سرو خرامان گذری از در رحمت وی ماه درفشان نظری از سر رأفت گویند برو تا برود صحبتت از ترسم بیش کند بعد مسافت ای عقل نگفتم که تو در نگنجی در دولت خاقان نتوان کرد خلافت با قد تو نبود سرو به نسبت با روی تو نیکو نبود مه به اضافت آن را که دهد وعده کشتن باید که ز مرگش نبود هیچ مخافت صد سفره دشمن بنهد طالب مقصود باشد که یکی دوست بیاید به ضیافت شمشیر ظرافت بود از دست عزیزان درویش نباید که برنجد به ظرافت چو گرفتار شدی تن به قضا ده دریا در و مرجان بود و هول و مخافت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/603 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در ماند و یار از دست رفت دوستان دستی که کار از دست رفت ای عجب گر من رسم در کام کی رسم چون روزگار از دست رفت بخت و رای و زور و زر بودم دریغ کاندر این غم هر چهار از دست رفت و سودا و در سر بماند صبر و آرام و قرار از دست رفت گر من از پای اندرآیم گو درآی بهتر از من صد هزار از دست رفت بیم جان کاین بار می‌خورد ور نه این چند بار از دست رفت مرکب سودا جهانیدن چه سود چون زمام اختیار از دست رفت با یار آسان بود باز اکنون که یار از دست رفت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/601 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت غمت از سر ننهم گر از ما بگرفت خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد مگر از دود روی تو سودا بگرفت دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود سایه‌ای در انداخت که صد جا بگرفت به دم سرد سحرگاهی من بازنشست هر چراغی که زمین از صهبا بگرفت الغیاث از من سوخته ای سنگین در تو نگرفت که در خارا بگرفت دل شوریده ما عالم اندیشه ماست عالم از شوق تو در تاب که غوغا بگرفت بربود انده تو صبرم و نیکو بربود بگرفت انده تو جانم و بگرفت دل همه ز ایام بلا پرهیزد سر زلف تو ندانم به چه یارا بگرفت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/600 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امشب سبکتر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را یا وقت بیداری بودست مرغ بام را یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد ما همچنان لب بر لبی کام را هم تازه‌رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ‌دل کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت می‌دهی جز سر نمی‌دانم نهادن عذر این اقدام را چون بخت نیک‌انجام را با ما به کلی صلح شد بگذار تا جان می‌دهد بدگوی بدفرجام را عَلَم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان ما بت پرستی می‌کنیم آن گه چنین اصنام را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/599 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشمت چو تیغ غمزه برگرفت با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد مؤمن ز دست تو زنار برگرفت بنای عقل به کلی خراب کرد جورت در امید به یک بار برگرفت شوری ز وصف روی تو در خانگه فتاد صوفی طریق خانه خمار برگرفت با هر که مشورت کنم از جور آن صنم گوید ببایدت از این کار برگرفت دل برتوانم از سر و جان برگرفت و چشم نتوانم از مشاهده یار برگرفت به خفیه جگر بارها این بار پرده از سر اسرار برگرفت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/598 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که دید از آرام رفت چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیم پرده برانداختی کار به اتمام رفت ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت مشعله‌ای برفروخت پرتو خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت عارف مجموع را در پس دیوار صبر طاقت صبرش نبود ننگ شد و رفت گر به همه عمر با تو برآرم دمی حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت آخر عمر از جهان چون برود خام رفت ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان راه به جایی نَبُرد هر که به اَقدام رفت همت به میل نکردی ولی می چو فرو شد به کام عقل به رفت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/597 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت که قرار از دیوانه به یک بار برفت باد بوی رویش به آورد آب بشد رونق برفت صورت یوسف صفت می‌کردیم چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را که مرا در حق این طایفه انکار برفت در سرم بود که هرگز ندهم به خیال به سرت کز سر من آن همه پندار برفت آخر این مور میان بسته افتان خیزان چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت به خرابات چه حاجت که یکی مست شود که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید دلش از دست ببردند و به زنار برفت پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت تو نه مرد بستان امیدی که به پهلو نتوانی به سر خار برفت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/602 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈