ای که بر دوستان همیگذری
تا به هر غمزهای #دلی ببری
دردمندی تمام #خواهی کشت
یا به رحمت به کشته مینگری
ما #خود از کوی #عشقبازانیم
نه تماشاکنان رهگذری
هیچم اندر نظر نمیآید
تا تو #خورشیدروی در نظری
گفته بودم که #دل به کس ندهم
حذر از عاشقی و بیخبری
حلقهای گرد #خویشتن بکشم
تا نیاید درون حلقه پری
وین پری پیکران حلقه به گوش
شاهدی میکنند و جلوه گری
صبر #بلبل شنیدهای هرگز
چون بخندد شکوفه سحری
پردهداری بر آستانه #عشق
میکند عقل و گریه پردهدری
چو #خوری دانی ای پسر غم #عشق
تا غم هیچ در جهان نخوری
رایگان است یک #نفس با دوست
گر به دنیا و آخرت بخری
قلم است این به دست #سعدی در
یا هزار آستین در دری
این نبات از کدام شهر آرند
تو قلم نیستی که نیشکری
#ای_که_بر_دوستان_همیگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/150
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو بستانی تو یا مه یا پری
یا ملک یا دفتر صورتگری
رفتنی داری و سحری میکنی
کاندر آن عاجز بماند سامری
هر که یک بارش گذشتی در نظر
در #دلش صد بار دیگر بگذری
میروی و اندر پیت #دل میرود
باز میآیی و جان میپروری
گر تو شاهد با میان آیی چو #شمع
مبلغی پروانهها گرد آوری
چند #خواهی روی پنهان داشتن
پرده میپوشی و بر ما میدری
روزی آخر در میان مردم آی
تا ببیند هر که میبیند پری
آفتاب از منظر افتد در رواق
چون تو را بیند بدین #خوش منظری
جان و خاطر با تو دارم روز و شب
نقش بر #دل #نام بر انگشتری
#سعدی از گرمی بخواهد سوختن
بس که تو #شیرینی از حد میبری
#سرو_بستانی_تو_یا_مه_یا_پری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/140
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو در کمند نیفتادهای و معذوری
از آن به قوت بازوی #خویش مغروری
گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد
میسرت نشود عاشقی و مستوری
بهشت روی من آن لعبت پری رخسار
که در بهشت نباشد به لطف او حوری
به گریه گفتمش ای سرو قد سیم اندام
اگر چه سرو نباشد بر او #گل سوری
درشتخویی و بدعهدی از تو نپسندند
که #خوب منظری و #دلفریب منظوری
تو در میان خلایق به چشم اهل نظر
چنان که در شب تاریک پاره نوری
اگر به حسن تو باشد طبیب در آفاق
کس از خدای نخواهد شفای رنجوری
ز کبر و #ناز چنان میکنی به مردم چشم
که بی #شراب گمان میبرد که مخموری
من از تو دست نخواهم به بیوفایی داشت
تو هر گناه که #خواهی بکن که مغفوری
ز چند گونه سخن رفت و در میان آمد
حدیث عاشقی و مفلسی و مهجوری
به #خنده گفت که #سعدی سخن دراز مکن
میان تهی و فراوان سخن چو طنبوری
چو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیست
مرا از این چه که چون آفتاب مشهوری
#تو_در_کمند_نیفتادهای_و_معذوری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/118
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سلطنت که #خواهی میکن که #دلپذیری
در دست #خوبرویان دولت بود اسیری
جان باختن به کویت در آرزوی رویت
دانستهام ولیکن #خونخوار #ناگزیری
ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان
گر بیگنه بسوزی ور بی خطا بگیری
گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت
آیینهات بگوید پنهان که بینظیری
آن کاو ندیده باشد #گل در میان بستان
شاید که خیره ماند در ارغوان و خیری
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری
ای باد #صبح بستان پیغام وصل جانان
میرو که #خوش نسیمی میدم که #خوش عبیری
او را نمیتوان دید از منتهای #خوبی
ما #خود نمینماییم از غایت حقیری
گر یار با جوانان #خواهد نشست و رندان
ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری
#سعدی نظر بپوشان یا خرقه در میان نه
رندی روا نباشد در جامه فقیری
#هر_سلطنت_که_خواهی_میکن_که_دلپذیری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/116
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخت #زیبا میروی یک بارگی
در تو حیران میشود نظارگی
این چنین رخ با پری باید نمود
تا بیاموزد پری رخسارگی
هر که را پیش تو پای از جای رفت
زیر بارش برنخیزد بارگی
چشمهای نیم #خوابت سال و ماه
همچو من مستند بی میخوارگی
خستگانت را شکیبایی نماند
یا دوا کن یا بکش یک بارگی
دوست تا #خواهی به جای ما نکوست
در حسودان اوفتاد آوارگی
#سعدیا تسلیم فرمان شو که نیست
چاره عاشق به جز بیچارگی
#سخت_زیبا_میروی_یک_بارگی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/98
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
قیمت #عشق نداند قدم صدق ندارد
سستعهدی که تحمل نکند بار جفا را
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه #خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس #شما را
گر سرم میرود از عهد تو سر بازنپیچم
تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
از سر زلف عروسان چمن دست بدارد
به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را
سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان
چون تأمل کند این صورت انگشتنما را
آرزو میکندم #شمع صفت پیش وجودت
که سراپای بسوزند من بی سر و پا را
چشم کوتهنظران بر ورق صورت #خوبان
خط همیبیند و عارف قلم صنع خدا را
همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند
به سر تربت #سعدی بطلب مهرگیا را
هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را
قُل لِصاحٍ تَرَکَ النّاسَ مِن الوَجْد سُکاریٰ
#پیش_ما_رسم_شکستن_نبود_عهد_وفا_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/85
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
سرگران از #خواب و سرمست از #شرابت دیدمی
روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر
گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی
گر مرا #عشقت به سختی کشت سهل است این قدر
کاش کاندک مایه نرمی در خطابت دیدمی
در چکانیدی قلم بر #نامه #دلسوز من
گر امید صلح باری در جوابت دیدمی
راستی #خواهی سر از من تافتن بودی صواب
گر چو کژبینان به چشم #ناصوابت دیدمی
آه اگر وقتی چو #گل در بوستان یا چون سمن
در #گلستان یا چو نیلوفر در آبت دیدمی
ور چو #خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال
اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی
از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب
کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی
سر نیارستی کشید از دست افغانم فلک
گر به خدمت دست #سعدی در رکابت دیدمی
این تمنایم به بیداری میسر کی شود
کاشکی #خوابم گرفتی تا به #خوابت دیدمی
#ای_دریغا_گر_شبی_در_بر_خرابت_دیدمی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/86
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد #زین آتش نهانی
#شیراز در نبستهست از کاروان ولیکن
ما را نمیگشایند از قید مهربانی
اشتر که اختیارش در دست #خود نباشد
میبایدش کشیدن باری به #ناتوانی
خون هزار وامق #خوردی به #دلفریبی
دست از هزار عذرا بردی به #دلستانی
صورت نگار چینی بی #خویشتن بماند
گر صورتت ببیند سر تا به سر معانی
ای بر در سرایت غوغای #عشقبازان
همچون بر آب #شیرین آشوب کاروانی
تو فارغی و #عشقت بازیچه مینماید
تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی
میگفتمت که جانی دیگر دریغم آید
گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنی
سروی چو در سماعی بدری چو در حدیثی
#صبحی چو در کناری #شمعی چو در میانی
اول چنین نبودی باری حقیقتی شد
دی حظ #نفس بودی امروز قوت جانی
شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه #خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بیگنه برانی
روی امید #سعدی بر خاک آستان است
بعد از تو کس ندارد یا غایة الامانی
#ذوقی_چنان_ندارد_بی_دوست_زندگانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/73
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای #خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز #خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو #خواهی
مرا مگو که چه #نامی به هر لقب که تو #خوانی
چنان به نظره اول ز شخص میببری #دل
که باز مینتواند گرفت نظره ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت #خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
تو را که دیده ز #خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو #سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر #خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
#ندانمت_به_حقیقت_که_در_جهان_به_که_مانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/71
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرحبا ای نسیم عنبر بوی
خبری زآن به خشم رفته بگوی
#دلبر سست مهر سخت کمان
صاحب دوست روی دشمن #خوی
گو دگر گر هلاک من #خواهی
بی گناهم بکش بهانه مجوی
تشنه ترسم که منقطع گردد
ور نه باز آید آب رفته به جوی
صبر دیدیم در مقابل شوق
آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی
هر که با دوستی سری دارد
گو دو دست از مراد #خویش بشوی
تا گرفتار خم چوگانی
احتمالت ضرورت است چو گوی
پادشاهان و گنج و خیل و حشم
عارفان و سماع و هایاهوی
#سعدیا شور #عشق میگوید
سخنانت نه طبع #شیرین گوی
هر کسی را نباشد این گفتار
عود #ناسوخته ندارد بوی
#مرحبا_ای_نسیم_عنبر_بوی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/54
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو سیمینا به صحرا میروی
نیک بدعهدی که بی ما میروی
کس بدین شوخی و رعنایی نرفت
خود چنینی یا به عمدا میروی
روی پنهان دارد از مردم پری
تو پری روی آشکارا میروی
گر تماشا میکنی در #خود نگر
یا به #خوشتر #زین تماشا میروی
مینوازی بنده را یا میکشی
مینشینی یک #نفس یا میروی
اندرونم با تو میآید ولیک
خائفم گر دست غوغا میروی
ما #خود اندر قید فرمان توایم
تا کجا دیگر به یغما میروی
جان نخواهد بردن از تو هیچ #دل
شهر بگرفتی به صحرا میروی
گر قدم بر چشم من #خواهی نهاد
دیده بر ره مینهم تا میروی
ما به دشنام از تو راضی گشتهایم
وز دعای ما به سودا میروی
گر چه آرام از #دل ما میرود
همچنین میرو که #زیبا میروی
دیده #سعدی و #دل همراه توست
تا نپنداری که تنها میروی
#سرو_سیمینا_به_صحرا_میروی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/52
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگرم حیات بخشی وگرم هلاک #خواهی
سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی
من اگر هزار خدمت بکنم گناهکارم
تو هزار #خون #ناحق بکنی و بی گناهی
به کسی نمیتوانم که شکایت از تو #خوانم
همه جانب تو #خواهند و تو آن کنی که #خواهی
تو به آفتاب مانی ز کمال حسن طلعت
که نظر نمیتواند که ببیندت کماهی
من اگر چنان که نهی است نظر به دوست کردن
همه عمر توبه کردم که نگردم از مناهی
به خدای اگر به دردم بکشی که برنگردم
کسی از تو چون گریزد که تواش گریزگاهی
منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت
همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی
و گر این شب درازم بکشد در آرزویت
نه عجب که زنده گردم به نسیم #صبحگاهی
غم #عشق اگر بکوشم که ز دوستان بپوشم
سخنان سوزناکم بدهد بر آن گواهی
خضری چو کلک #سعدی همه روز در سیاحت
نه عجب گر آب حیوان به درآید از سیاهی
#اگرم_حیات_بخشی_وگرم_هلاک_خواهی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/49
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈