eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
سرو سیمینا به صحرا می‌روی نیک بدعهدی که بی ما می‌روی کس بدین شوخی و رعنایی نرفت خود چنینی یا به عمدا می‌روی روی پنهان دارد از مردم پری تو پری روی آشکارا می‌روی گر تماشا می‌کنی در نگر یا به تماشا می‌روی می‌نوازی بنده را یا می‌کشی می‌نشینی یک یا می‌روی اندرونم با تو می‌آید ولیک خائفم گر دست غوغا می‌روی ما اندر قید فرمان توایم تا کجا دیگر به یغما می‌روی جان نخواهد بردن از تو هیچ شهر بگرفتی به صحرا می‌روی گر قدم بر چشم من نهاد دیده بر ره می‌نهم تا می‌روی ما به دشنام از تو راضی گشته‌ایم وز دعای ما به سودا می‌روی گر چه آرام از ما می‌رود همچنین می‌رو که می‌روی دیده و همراه توست تا نپنداری که تنها می‌روی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/52 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای باد خبر بگوی وصف جمال آن بت بگوی بگذار مشک و بوی سر زلف او بیار یاد شکر مکن سخنی زآن دهان بگوی بستم به موی میانش کمر چو مور گر وقت بینی این سخن اندر میان بگوی با سوخته‌بال ضمیر من پیغام آن دو طوطی شکرفشان بگوی دانم که باز بر سر کویش گذر کنی گر بشنود حدیث منش در نهان بگوی کای ربوده از بر من حکم از آن توست گر نیز گوییم به مثل ترک جان بگوی هر لحظه راز جهدم بر سر زبان دل می‌تپد که عمر بشد وارهان بگوی سر از زبان نشود هرگز آشکار گر موافقت نکند کای زبان بگوی ای باد دشمن مراد یافت نزدیک دوستان وی این داستان بگوی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/51 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگرم حیات بخشی وگرم هلاک سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی من اگر هزار خدمت بکنم گناهکارم تو هزار بکنی و بی گناهی به کسی نمی‌توانم که شکایت از تو همه جانب تو و تو آن کنی که تو به آفتاب مانی ز کمال حسن طلعت که نظر نمی‌تواند که ببیندت کماهی من اگر چنان که نهی است نظر به دوست کردن همه عمر توبه کردم که نگردم از مناهی به خدای اگر به دردم بکشی که برنگردم کسی از تو چون گریزد که تواش گریزگاهی منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی و گر این شب درازم بکشد در آرزویت نه عجب که زنده گردم به نسیم غم اگر بکوشم که ز دوستان بپوشم سخنان سوزناکم بدهد بر آن گواهی خضری چو کلک همه روز در سیاحت نه عجب گر آب حیوان به درآید از سیاهی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/49 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی گر همه دشمنی کنی از همه دوستان بهی جور بکن که حاکمان جور کنند بر رهی شیر که پایبند شد تن بدهد به روبهی از نظرت کجا رود ور برود تو همرهی رفت و رها نمی‌کنی آمد و ره نمی‌دهی شاید اگر نظر کنی ای که ز دردم آگهی ور نکنی اثر کند دود سحرگهی و عمرو را هیچ محل نمی‌نهی وین همه می‌زنیم از دهل میان تهی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/50 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشنیده‌ام که ماهی، بر سر نَهَد کُلاهی یا سرو با جوانان، هرگز رَوَد به راهی سروِ بلندِ بُستان، با این همه لطافت هر روزش از گریبان، سر بَرنَکرد ماهی گر من سخن نگویم در حسنِ اعتدالت بالات بگوید، راست‌تر گواهی روزی چو پادشاهان، که برنشینی تا بشنوی ز هر سو فریادِ دادخواهی با لشکرت چه حاجت؟ رفتن به جنگِ دشمن تو به چشم و ابرو، بر هم زنی سپاهی خیلی نیازمندان بر راهت ایستاده گر می‌کنی به رحمت در کشتگان نگاهی ایمن مَشو که رویت آیینه‌ایست روشن تا کی چُنین بماند وز هر کناره آهی گویی چه جرم دیدی تا دشمنم گرفتی؟ خود را نمی‌شناسم جز دوستی گناهی ای ماهِ سرو قامت، شکرانهٔ سلامت از حالِ می‌پرس گاه گاهی شیری در این قَضیَّت کهتر شده ز موری کوهی در این ترازو کمتر شده ز کاهی ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم وز رُستَنی نبینی بر گورِ من گیاهی به هر چه آید گردن بنه که شاید پیشِ که داد ؟ از دستِ پادشاهی؟ ،_بر_سر_نَهَد_کُلاهی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/48 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
این بوی روح‌پرور از آن است وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است ای باد بوستان مگرت در میان وی مرغ آشنا مگرت در پر است بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست یا کاروان که گیتی منور است این قاصد از کدام زمین است مشک‌بوی وین در چه داشت که عنوان معطرست بر راه باد عود در آتش نهاده‌اند یا در آن زمین که تویی خاک عنبر است بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است بازآ که در فراق تو چشم امیدوار چون گوش روزه‌دار بر الله اکبر است دانی که چون همی‌ گذرانیم روزگار روزی که بی تو می‌گذرد روز محشر است گفتیم را به صبوری دوا کنیم هر روز بیشتر و صبر کمتر است صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر دیدار در حجاب و معانی برابر است در نیز چند بگنجد حدیث کوته کنم که قصهٔ ما کار دفتر است همچون درخت بادیه به برق شوق سوزان و میوهٔ سخنش همچنان تر است آری است وقت حریفان به بوی عود وز سوز غافلند که در جان مجمر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/46 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی دلم به غمزه ربودی دگر چه می‌خواهی اگر تو بر آشفتگان ببخشایی ز روزگار من آشفته‌تر چه می‌خواهی به هرزه عمر من اندر سر هوای تو شد جفا ز حد بگذشت ای پسر چه می‌خواهی ز دیده و سر من آن چه اختیار تو است به دیده هر چه تو گویی به سر چه می‌خواهی شنیده‌ام که تو را التماس شعر رهیست تو کان شهد و نباتی شکر چه می‌خواهی به عمری از رخ تو برده‌ام نظری کنون غرامت آن یک نظر چه می‌خواهی دریغ نیست ز تو هر چه هست را وی آن کند که تو گویی دگر چه می‌خواهی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/47 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کسی را نتوان گفت که است دگر و دگر است نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است هر که در آتش نبود طاقت سوز گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است گر من از دوست بنالم نیست خبر از دوست ندارد که ز باخبر است آدمی صورت اگر دفع کند شهوت آدمی شود ور نه همان جانور است شربت از دست چه و چه تلخ بده ای دوست که مستسقی از آن تشنه‌تر است من از لبت فهم سخن می‌نکنم هرچ از آن تلخترم گر تو بگویی شکر است ور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیست خصم آنم که میان من و تیغت سپر است من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر بند پایی که به دست تو بود تاج سر است دست به جفا نگسلد از دامن دوست ترک لؤلؤ نتوان گفت که دریا خطر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/44 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیب یاران و دوستان هنر است سخن دشمنان نه معتبر است مهر مهر از درون ما نرود ای برادر که نقش بر حجر است چه توان گفت در لطافت دوست هر چه گویم از آن لطیف‌تر است آن که منظور دیده و ماست نتوان گفت یا است هر کسی گو به حال باشید ای برادر که حال ما دگر است تو که در بوده‌ای همه شب چه نصیبت ز سحر است آدمی را که جان معنی نیست در حقیقت درخت بی‌ثمر است ما پراکندگان مجموعیم یار ما غایب است و در نظر است برگ تر خشک می‌شود به زمان برگ چشمان ما همیشه تر است جان فدای صحبت یار شرم دارم که نیک مختصر است این قدر دون قدر اوست ولیک حد امکان ما همین قدر است پرده بر نمی‌توان پوشید ای برادر که پرده در است از بارگاه قربت دوست تا خبر یافته‌ست بی‌خبر است ما سر اینک نهاده‌ایم به طوع تا خداوندگار را چه سر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/45 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فریاد من از فراق یار است وافغان من از غم نگار است بی روی چو ماه آن نگارین رخسارهٔ من به نگار است خون جگرم ز فرقت تو از دیده روانه در کنار است درد من ز حد گذشته‌ست جانم ز فراق بی‌قرار است کس را ز غم من آگهی نیست آوخ که جهان نه پایدار است از دست زمانه در عذابم زان جان و همی فکار است چه کنی شکایت از دوست چون شادی و غم نه برقرار است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/43 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشرت است و بر طرف جوی می بر سماع عیش است بر کنار سمن‌زار ؟ نی، در کنار یار سمن‌بوی خواب از خمار بادهٔ نوشین بامداد بر بستر شقایق روی از جمال دوست به صحرا مکن که روی در روی همنشین وفاجوی آواز چنگ مطرب گو مباش ما را حدیث همدم گر شاهد است سبزه بر اطراف بر عارضین شاهد آب از نسیم باد زره‌روی گشته گیر مفتول زلف یار زره‌موی گو چشمه آب کوثر و بستان بهشت باش ما را مقام بر سر این کوی ! جفا نبرده چه دانی تو قدر یار؟ تحصیل کام به تکاپوی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/41 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشمت و بر اثر طعم دهانت از شکر زنهار از آن تبسم که می‌کنی کز شکوفه سیراب شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم حاجت به نیست که مهتاب دوش آرزوی بود یک زمان امشب نظر به روی تو از در عاشق سر بر کنار دوست کیمخت خارپشت ز سنجاب زان سوی بحر آتش اگر به لطف رفتن به روی آتشم از آب ز آب روان و سبزه و صحرا و زار با من مگو که چشم در احباب زهرم مده به دست رقیبان تندخوی از دست بده که ز جُلّاب دگر به گوشه وحدت نمی‌رود خلوت و صحبت اصحاب هر باب از این کتاب نگارین که برکنی همچون بهشت گویی از آن باب ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/42 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈