eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی یا چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند هر کاو به وجود دارد ز تو پروایی دیوانه را جایی نظر افتاده‌ست کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی امید تو بیرون برد از همه امیدی سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش آن کش نظری باشد با قامت گویند در چه سر داری گویم که سری دارم درباخته در پایی زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی در پارس که تا بوده‌ست از ولوله آسوده‌ست بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی من دست نخواهم برد الا به سر زلفت گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی گویند تمنایی از دوست بکن جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/186 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر که من از دست تو فردا بروم جای دگر بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم متصور نشود صورت و بالای دگر وامقی بود که دیوانه عذرایی بود منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر وقت آنست که صحرا و سنبل گیرد خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر بامدادان به تماشای چمن بیرون آی تا فراغ از تو نماند به تماشای دگر هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید گویم این نیز نهم بر سر غم‌های دگر بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست امروز تحمل کن و فردای دگر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/419 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر شب پر خونم بر خاک درت افتد باشد که چو روز آید بروی گذرت افتد آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد آیم به درت افتم، تا جور کنی کمتر از بخت بدم گویی خود بیشترت افتد ،_جانا،_در_رهگذرت_افتم آخر به غلط روزی بر من گذرت افتد گفتم که: بده دادم، بیداد فزون کردی بد رفت، ندانستم، گفتم: مگرت افتد در عمر اگر یک دم خواهی که دهی دادم ناگاه چو وابینی رایی دگرت افتد ،_عراقی،_زانک_این_قصهٔ_درد_تو گر شرح دهی عمری، هم مختصرت افتد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/901 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟ چون ندارم همدمی، با باد می‌گویم سخن چون نیابم مرهمی، از باد می‌جویم شفا می‌دمم بادی بر آتش، تا بَتَر سوزد مرا تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم وا رَهَم زین تنگنای محنت آباد بلا مردن و خاکی شدن بهتر که بی تو زیستن سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا زندگانی بی‌رخ تو مرگ باشد با عنا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/15 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سلطنت که می‌کن که در دست دولت بود اسیری جان باختن به کویت در آرزوی رویت دانسته‌ام ولیکن ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان گر بی‌گنه بسوزی ور بی خطا بگیری گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت آیینه‌ات بگوید پنهان که بی‌نظیری آن کاو ندیده باشد در میان بستان شاید که خیره ماند در ارغوان و خیری گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری ای باد بستان پیغام وصل جانان می‌رو که نسیمی می‌دم که عبیری او را نمی‌توان دید از منتهای ما نمی‌نماییم از غایت حقیری گر یار با جوانان نشست و رندان ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری نظر بپوشان یا خرقه در میان نه رندی روا نباشد در جامه فقیری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/116 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سبزه که بر کنار جویی رسته‌ست گویی ز لب فرشته‌خویی رسته‌ست کآن سبزه ز خاک لاله‌رویی رسته‌ست ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1586 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر چه در روی تو گویند به هست وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی نیست که چون تو به هست ای که مانند تو به سخندانی نیست نتوان گفت که طوطی به شکرخایی هست نه تو را از من مسکین نه خندان را خبر از مشغله سودایی هست راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی صبر نیکست کسی را که توانایی هست هرگز از دوست شنیدی که کسی بشکیبد دوستی نیست در آن که شکیبایی هست خبر از نبودست و نباشد همه عمر هر که او را خبر از شنعت و رسوایی هست آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست همه را دیده به رویت نگرانست ولیک همه کس را نتوان گفت که بینایی هست گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/631 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر زمان جوری ز خوبان می‌کشم هر نفس دردی ز دوران می‌کشم جام غم هر شب دگرسان می‌کشم باز دست غم گریبانم گرفت گرچه بر افلاک دامان می‌کشم گرچه دشوار است، آسان می‌کشم از پی پری رخساره‌ای زحمتی هر دم ز دیوان می‌کشم جور بین، کز دست دوران دم به دم ساغر پر زهر هجران می‌کشم ؟ کین همه بیداد ازیشان می‌کشم تا نباید دیدنم روی رقیب هر نفس سر در گریبان می‌کشم با خیال دوست همدم می‌شوم وز لب او آب حیوان می‌کشم تن چو سوزن کرده‌ام، تا روز و شب مهر او در رشتهٔ جان می‌کشم نازنینا، ناز کن بر جان من ناز تو چندان که بتوان می‌کشم از تو چیزی دیده‌ام ناگفتنی وین همه محنت پی آن می‌کشم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1066 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر راز که اندر دانا باشد باید که نهفته‌تر ز عنقا باشد آن قطره که راز باشد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1542 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر ذره که در خاک زمینی بوده‌ست پیش از من و تو تاج و نگینی بوده‌ست کآن هم رخ خوب نازنینی بوده‌ست ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1587 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر چه کن که ما را با تو روی جنگ نیست پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست در که بستن آن کز وصالت برکنم چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نیست شاهد ما را نه هر چشمی چنان بیند که هست صنع را آیینه‌ای باید که بر وی زنگ نیست با زمانی دیگر انداز ای که پندم می‌دهی کاین زمانم گوش بر چنگست و در چنگ نیست گر تو را کامی برآید دیر زود از وصل یار بعد از آن به رسوایی برآید ننگ نیست سست پیمانا چرا کردی خلاف عقل و رای صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست گر تو را آهنگ وصل ما نباشد گو مباش دوستان را جز به دیدار تو هیچ آهنگ نیست ور به سنگ از صحبت برانی عاقبت خود بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست به رندی در جهان افسانه شد از چه می‌ترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/622 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر آن کو خاطرِ مجموع و نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد ،_بسی_بالاتر_از_عقل_است کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد دهانِ تَنگِ ، مگر مُلکِ سلیمان است که نقشِ خاتمِ لعلش، جهان زیرِ نگین دارد لبِ لعل و خطِ مشکین، چو آنش هست و اینش هست بنازم خود را، که حُسنش آن و این دارد به خواری منگر ای مُنعِم، ضعیفان و نحیفان را که صدرِ مجلسِ ، گدای رهنشین دارد ،_توانایی_غنیمت_دان که دورانْ ناتوانی‌ها، بسی زیرِ زمین دارد بلاگردانِ جان و تن، دعایِ مستمندان است که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد؟ صبا از من رمزی، بگو با آن شهِ خوبان که صد جمشید و کیخسرو، غلامِ کمترین دارد و گر گوید نمی‌خواهم، چو عاشقِ مفلس بگوییدش که سلطانی، گدایی همنشین دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1126 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر آن که جانبِ اهلِ خدا نگه دارد خُداش در همه از بلا نگه دارد که آشنا، سخنِ آشنا نگه دارد دلا مَعاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته‌ات به دو دستِ دعا نگه دارد گَرَت هواست که معشوق نَگْسَلد پیمان نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد صبا بر آن سرِ زلف ار مرا بینی ز رویِ لطف بگویش که جا نگه دارد ؟ ز دستِ بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد سر و زر و و جانم فدایِ آن که حقِّ صحبتِ مهر و وفا نگه دارد غبارِ راهگذارت کجاست؟ تا به یادگارِ نسیمِ صبا نگه دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1125 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر چند پیر و خسته و ناتوان شدم هر گَه که یادِ رویِ تو کردم جوان شدم بر مُنتهایِ همَّتِ خود کامران شدم ای گُلبُن جوان بَرِ دولت بخور که من در سایهٔ تو بلبلِ باغِ جهان شدم اول ز تحت و فوقِ وجودم خبر نبود در مکتبِ غمِ تو چُنین نکته دان شدم قسمت حوالتم به خرابات می‌کند هر چند کاین چُنین شدم و آن چُنان شدم کز ساکنانِ درگهِ پیرِ مغان شدم در شاهراهِ دولتِ سرمد به تختِ بخت با جامِ مِی به کامِ دوستان شدم از آن زمان که فتنهٔ چشمت به من رسید ایمن ز شرِّ فتنهٔ آخرزمان شدم من پیرِ سال و ماه نیَم، بی‌وفاست بر من چو عمر می‌گذرد پیر از آن شدم دوشم نوید داد عنایت که بازآ که من به عفوِ گناهت ضمان شدم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/904 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا نقاش ازل بهر چه آراست مرا ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1588 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر آن که منظوری ندارد چراغ دولتش نوری ندارد چه کار اندر بهشت آن مدعی را که میل امروز با حوری ندارد چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را که پنهان شوق مذکوری ندارد میان عارفان نظر نیست که خاطر پیش منظوری ندارد اگر سیمرغی اندر دام زلفی بماند تاب عصفوری ندارد طبیب ما یکی که گویی هیچ رنجوری ندارد ولیکن چون عسل بشناخت فغان از دست زنبوری ندارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/563 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کو به مایل نیست حجرهٔ دیو خوان، که آن نیست ،_بی‌خبر_بمیر_از_عشق که ز گل عندلیب غافل نیست دل بی‌عشق چشم بی‌نور است خود بدین حاجت نیست در ره کوی دوست منزل نیست هر که مجنون نشد درین سودا ای ، بگو که: عاقل نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/917 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر نسیم از بوستان توست الحان از دوستان توست چون خضر دید آن لب جان‌بخش گفتا که آب چشمهٔ حیوان دهان توست یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست هر شاهدی که در نظر آمد به در نیافت راه که آنجا مکان توست هرگز نشان ز چشمهٔ کوثر شنیده‌ای کاو را نشانی از دهن بی‌نشان توست از رشک آفتاب جمالت بر آسمان هر ماه ماه دیدم چون ابروان توست این باد روح‌پرور از انفاس گویی مگر ز طرهٔ عنبرفشان توست صد پیرهن قبا کنم از خرمی اگر بینم که دست من چو کمر در میان توست گفتند میهمانی عشاق می‌کنی به بوسه‌ای ز لبت میهمان توست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/122 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری تا چند کنی بر گل مردم خواری بر چرخ نهاده‌ای چه می‌پنداری ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1625 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش گفت ببخشند گنه، مِی بنوش مژدهٔ رحمت برساند سروش این خِرَدِ خام به میخانه بَر تا مِیِ لعل آوَرَدَش خون به جوش گر چه وصالش نه به کوشش دهند هر قَدَر ای که توانی بکوش لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست نکتهٔ سربسته چه دانی؟ خموش رویِ من و خاکِ درِ مِی فروش رندیِ نه گناهیست صَعب با کَرَمِ پادشه عیب پوش داورِ دین، شاه شجاع، آن که کرد روحِ قدس حلقهٔ امرش به گوش ای مَلِکُ العَرش مرادش بده و از خطرِ چشمِ بَدَش دار گوش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/946 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نیم چون یک نفس بی غم خون خوار اولی‌تر ندارم چون خرم، تنی بیمار اولی‌تر ،_چو_من_زار_و_حزین_اولی نبیند هر که غمخواری، چو من غمخوار اولی‌تر دلی کز یار خود بویی نیابد تن دهد بر باد چنین در کف هجران اسیر و زار اولی‌تر ،_تن_اندر_هجر_او_دارم به شادی چون نیم لایق، مرا تیمار اولی‌تر چو درد او بود درمان، تن من ناتوان خوشتر چو زخم او شود مرهم، افگار اولی‌تر چو روزی من از وصلش همه تیمار و غم باشد به هر حالی مرا درد و غم بسیار اولی‌تر ،_چون_عاشق_یاری،_به_درد_او_گرفتاری همی کن ناله و زاری، که عاشق زار اولی‌تر هر آنچه آرزو داری برو از درگه او خواه ز هر در، کان زند مفلس، در اولی‌تر عراقی، در رخ خوبان یار خود می‌بین نظر چون می‌کنی باری به روی یار اولی‌تر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1122 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نیم بی‌تو دمی بی‌غم، کجایی؟ ندارم بی‌تو خرم، کجایی؟ به رویت آرزومندم، کجایی؟ نیایی نزد این رنجور یک دم نپرسی حال این درهم، کجایی؟ بنالم زار: کای همدم، کجایی؟ ز من هر دم برآید ناله و آه چو یاد آید رخت هر دم، کجایی؟ درآ شاد از درم: کز آرزویت به جان آمد پر غم، کجایی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/927 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و که در قضا و قدر است چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1590 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نیست کاری به آنم و اینم صنع پروردگار می‌بینم ،_والله نیست پروای عقلم و دینم سخنی، کز تو بشنود گوشم خوشتر آید ز جان شیرینم خود که بینم، که بر تو بگزینم؟ کرمی کن، گرم بخواهی کشت هم بدان ساعدان سیمینم با ، که عاجز غم توست خرده‌گیری مکن، که مسکینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1057 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نوش کن جام شراب یک منی تا بدان بیخ غم از برکنی سر گرفته چند چون خم دنی چون ز جام بیخودی رطلی کشی کم زنی از خویشتن لاف منی سنگسان شو در قدم نی همچو آب جمله رنگ آمیزی و تردامنی دل به می دربند تا مردانه وار گردن سالوس و تقوا بشکنی خویشتن در پای معشوق افکنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/731 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈