eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است در مجلس ما ماهِ رخِ دوست تمام است در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن بی‌روی تو ای سرو حرام است گوشم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است چشمم همه بر لعلِ لب و گردش جام است در مجلسِ ما عطر میامیز که ما را هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است زان رو که مرا از لبِ تو کام است تا گنجِ غمت در ویرانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقام است از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟ با محتسبم عیب مگویید که او نیز پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است حافظ منشین بی‌می و معشوق زمانی کایّام و یاسمن و عید صیام است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/751 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گل است آن یا سمن یا ماه یا روی شب است آن یا شبه یا مشک یا موی لبت دانم که یاقوت است و تن سیم نمی‌دانم سنگ است یا روی نپندارم که در بستان فردوس بروید چون تو سروی بر لب جوی چه لب سخنگویی که عاجز فرو می‌ماند از وصفت سخنگوی به بویی الغیاث از ما برآید که ای باد از کجا آوردی این بوی الا ای ترک آتشروی ساقی به آب باده عقل از من فرو شوی چه شهرآشوبی ای چه بزم آرایی ای چو در میدان افتادی ای بباید بودنت سرگشته چون گوی دلا گر عاشقی می‌سوز و می‌ساز تنا گر طالبی می‌پرس و می‌پوی در این ره جان بده یا ترک ما گیر بر این در سر بنه یا غیر ما جوی بداندیشان ملامت می‌کنندم که تا چند احتمال یار بدخوی محال است این که ترک دوست هرگز بگوید ای دشمن تو می‌گوی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/56 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گل بی رخِ خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد بی لاله عذار خوش نباشد رقصیدن سرو و گُل بی صوتِ هَزار خوش نباشد با شکرلبِ اندام بی بوس و کنار خوش نباشد هر نقش که دستِ عقل بندد جز نقشِ نگار خوش نباشد از بهرِ نثار خوش نباشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1080 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی ای خسرو خوبان که تو زمانی تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی گویی بدهم کامت و جانت بستانم ترسم ندهی کامم و جانم بستانی بیمار که دیده‌ست بدین سخت کمانی چون اشک بیندازیش از دیده مردم آن را که دمی از نظر خویش برانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/734 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتمش سیر ببینم مگر از برود وآن چنان پای گرفته‌ست که مشکل برود دلی از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن روز که محمل برود چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم که اگر راه دهم قافله بر برود ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود سهل بود آن که به عتابم می‌کشت قتل آن است که قاتل برود نه عجب گر برود قاعدهٔ صبر و شکیب پیش هر چشم که آن قد و برود کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود گر همه عمر نداده‌ست کسی به خیال چون بیاید به سر راه تو بی‌دل برود روی بنمای که صبر از صوفی ببری پرده بردار که هوش از تن عاقل برود ار نبازد چه کند ملک وجود حیف باشد که همه عمر به باطل برود قیمت وصل نداند مگر آزرده هجر مانده آسوده بخسبد چو به منزل برود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/462 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم کِی ام دهان و لبت کامران کنند؟ گفتا به چشم هر چه تو گویی چُنان کنند گفتا در این معامله کمتر زیان کنند گفتم به نقطهٔ دهنت خود که بُرد راه؟ گفت این حکایتیست که با نکته‌دان کنند گفتم صَنم‌پَرست مشو با صَمَد نشین گفتا به کویِ هم این و هم آن کنند گفتم هوایِ میکده غم می‌بَرَد ز گفتا خوش آن کَسان که شادمان کنند گفت این عمل به مذهبِ پیرِ مغان کنند گفتم ز لَعلِ نوش‌ْلبان پیر را چه سود؟ گفتا به بوسهٔ شِکَرینَش جوان کنند گفتم که خواجه کِی به سرِ حجله می‌رود؟ گفت آن زمان که مشتری و مَه قِران کنند گفتم دعایِ دولت او وِردِ است گفت این دعا ملایکِ هفت آسمان کنند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1042 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم مگر به ببینم خیال دوست اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست مردم هلال عید بدیدند و پیش ما عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست ما را دگر به سرو بلند التفات نیست از دوستی قامت بااعتدال دوست زان بیخودم که عاشق نباشدش پروای از اشتغال دوست ای گرد دیده دگر مگرد یا دیده جای بود یا خیال دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/45 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم به عقل پای برآرم ز بند او روی خلاص نیست به جهد از کمند او مستوجب ملامتی ای که چند بار عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او آن بوستان میوه که دست جهد دشوار می‌رسد به درخت بلند او گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش لیکن وصول نیست به گرد سمند او سر در جهان نهادمی از دست او ولیک از شهر او چگونه رود شهربند او چشمم بدوخت از همه عالم به اتفاق تا جز در او نظر نکند مستمند او گر به جای مروحه می‌زند مسکین مگس کجا رود از پیش قند او نومید نیستم که هم او مرهمی نهد ور نه به هیچ به نشود دردمند او او مگر به لطف خداوندی‌ای کند ور نه ز ما چه بندگی آید پسند او چو صبر از اوت میسر نمی‌شود اولی‌تر آن که صبر کنی بر گزند او ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/221 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم غمِ تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماهِ من شو گفتا اگر برآید گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم گفتا که شب‌رو است او از راهِ دیگر آید گفتم که بویِ زلفت گمراهِ عالَمَم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید گفتم خوشا هوایی کز بادِ صبح خیزد گفتا خُنُک نسیمی کز کویِ آید گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید گفتم رحیمت کِی عزمِ صلح دارد گفتا مگوی با کس تا وقتِ آن درآید گفتم زمانِ عِشرت دیدی که چون سر آمد گفتا خموش کاین غصّه هم سر آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1004 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبالِ ، رَه گُم کُنَد مسکین غریب ،_گفت_معذورم_بدار خانه پروردی، چه تاب آرد غم چندین غریب خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم؟ گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب ای که در زنجیرِ زلفت جایِ چندین آشناست خوش فتاد آن خالِ مشکین بر رخِ رنگین غریب می‌نماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مَه وَشَت همچو برگِ ارغوان بر صفحهٔ نسرین، غریب ،_گِردِ_رُخَت گر چه نَبوَد در نگارستان، خطِ مشکین غریب گفتم ای شامِ غریبان طُرِّهٔ شبرنگِ تو در سحرگاهان حذر کن، چون بنالد این غریب گفت آشنایان در مقامِ حیرتند دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1106 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو غافل ز حفظ جانب خود مشو مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار آن گه عیان شود که بود موسم درو ساقی بیار باده که رمزی بگویمت از سر اختران کهن سیر و ماه نو از افسر سیامک و ترک کلاه زو حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست درس حدیث بر او خوان و ز او شنو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/810 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم آهن کنم چندی ندهم به هیچ وان که را دیده در دهان تو رفت هرگزش گوش نشنود پندی خاصه ما را که در ازل بوده‌ست با تو آمیزشی و پیوندی به کز به در نکنم سختتر مخواه سوگندی یک دم آخر حجاب یک سو نه تا برآساید آرزومندی همچنان پیر نیست مادر دهر که بیاورد چون تو فرزندی ریش فرهاد بهترک می‌بود گر نه نمک پراکندی کاشکی خاک بودمی در راه تا مگر سایه بر من افکندی چه کند بنده‌ای که از و جان نکند خدمت خداوندی دور نیک رفت نوبت عاشقیست یک چندی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/157 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرنه سودای یار داشتمی کی چنین ناله زار داشتمی؟ ناله هر دم هزار داشتمی بر در دوست گر رهم بودی روز و شب زینهار داشتمی با فراقش چه کار داشتمی؟ چه غمم بودی؟ ار درین تیمار با غمش غمگسار داشتمی یار در کارم ار نظر کردی بهترین کار و بار داشتمی کاشکی یادگار داشتمی روزگارم شد، ار نه عاقلمی ماتم روزگار داشتمی بی‌رخ یار ناخوش است حیات چه خوشستی که یار داشتمی! گر برون شدی ز میان دلبر اندر کنار داشتمی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/954 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم قبول کنی ور برانی از بر نگردم از تو و گر فدا کنم سر تو دانی ار بنوازی و گر بیندازی چنان که در آید به رای انور نظر به جانب ما گر چه منت است و ثواب غلام همی‌پروری و چاکر اگر برابر به حکم نگذاری خیال روی تو نگذارم از برابر مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند که راضیم که قفا بینم از ستمگر حدیث صبر من از روی تو همان مثل است که صبر طفل به شیر از کنار مادر رواست گر همه خلق از نظر بیندازی که هیچ خلق نبینی به حسن و منظر به روی تو گفتم که جان برافشانم دگر به درافتادم از محقر تو سر به صحبت درآوری هیهات زهی خیال که من کرده‌ام مصور چه بر سر آید از این شوق غالبم دانی همانچه مورچه را بر سر آمد از پر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/375 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم راحت رسانی ور گزایی محبت بر محبت می‌فزایی به از تو بیگانه نگردم که هست از دیرگه باز آشنایی همه مرغان خلاص از بند من از قیدت نمی‌خواهم رهایی عقوبت هرچ از آن دشوارتر نیست بر آنم صبر هست الا جدایی اگر بیگانگان تشریف بخشند هنوز از دوستان گدایی منم جانا و جانی بر لب از شوق بده گر بوسه‌ای داری بهایی کسانی عیب ما بینند و گویند که روحانی ندانند از هوایی جمیع پارسایان گو بدانند که توبه کرد از پارسایی چنان از خمر و زمر و و نمی‌ترسم که از زهد ریایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/191 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از ایا باد سحرگاهی گر این شب روز می‌خواهی از آن خرگاهی برافکن دامن محمل گر او سرپنجه بگشاید که عاشق می‌کشم شاید هزارش صید پیش آید به مستعجل گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل به گر بیالاید دو دست شاید نه قتلم همی‌آید که دست و پنجه قاتل اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل ز عقل اندیشه‌ها زاید که مردم را بفرساید گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل مرا تا پای می‌پوید طریق وصل می‌جوید بهل تا عقل می‌گوید زهی سودای بی‌حاصل عجایب نقش‌ها بینی خلاف رومی و چینی اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل در این معنی سخن باید که جز نیاراید که هرچ از جان برون آید نشیند بر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/371 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گَرَم از دست برخیزد که با بنشینم ز جامِ وصل مِی‌ نوشم، ز باغِ عیش چینم ،_بنیادم_بخواهد_برد لبم بر لب نِه ای ساقی و بِستان جانِ مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز سخن با ماه می‌گویم، پَری در خواب می‌بینم لبت شِکَّر به مستان داد و چَشمت مِی به مِیخواران منم کز غایتِ حِرمان نه با آنم نه با اینم چو هر خاکی که باد آورد، فیضی بُرد از اِنعامت ز بنده یاد آور که خدمتگارِ دیرینم تَذَروِ طُرفه من گیرم که چالاک است شاهینم اگر باور نمی‌داری، رو از صورتگرِ چین پُرس که مانی نسخه می‌خواهد ز نوکِ کِلکِ مُشکینم وفاداری و حق گویی نه کارِ هر کسی باشد غلامِ آصفِ ثانی جلالُ الحقِ و الدینم رموزِ مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ که با جام و قَدَح هر دَم ندیمِ ماه و پروینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/866 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گردون ز زمین هیچ گلی برنارد کش نشکند و هم به زمین نسپارد تا حشر همه خون عزیزان بارد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1549 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش عمرها بوده‌ام اندر طلبت چاره کنان سال‌ها گشته‌ام از دست تو دستان اندیش پایم امروز فرورفت به گنجینه کام کامم امروز برآمد به مراد چون میسر شدی ای در ز دریا برتر چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش افسر خاقان وان گاه سر خاک آلود خیمه سلطان وان گاه فضای درویش ار نوش وصال تو بیابد چه عجب سال‌ها ز زنبور سخن‌های تو نیش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/378 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرچه و رنج من درازی دارد عیش و طرب تو سرفرازی دارد در پرده هزار گونه بازی دارد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1550 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر یکی از برآرد خروش بر سر آتش نه غریب است جوش پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق دامن عفوش به گنه بربپوش بوی آورد نسیم صبا بیدل ننشیند خموش مطرب اگر پرده از این ره زند بازنیایند حریفان به هوش ساقی اگر باده از این خم دهد خرقه صوفی ببرد می فروش زهر بیاور که ز اجزای من بانگ برآید به ارادت که نوش از تو نپرسند درازای شب آن کس داند که نخفته‌ست دوش حیف بود مردن بی عاشقی تا داری و بکوش سر که نه در راه عزیزان رود بار گران است کشیدن به دوش اگر خاک شود همچنان ناله زاریدنش آید به گوش هر که دارد از انفاس او می‌شنود تا به قیامت خروش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/380 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر یک نفست ز زندگانی گذرد مگذار که جز به شادمانی گذرد عمر است چنان کش گذرانی گذرد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1548 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد؟ ور شدم مست از یکباری چه شد؟ ؟ گر نبیند بلبل شوریده، گلزاری چه شد؟ چشم او با جان من گر گفته رازی، گو، بگوی حال بیماری اگر پرسید بیماری چه شد؟ :_فلانی_عاشق_است عاشقم بر روی خوبان، عاشقم، آری چه شد؟ در سر سودای خوبرویان شد وز چنان زلف ار ببستم نیز زناری چه شد؟ گر گذشتم بر در میخانه ناگاهی چه باک؟ گر به پیران سر شکستم توبه یکباری چه شد؟ ،_عقلم_گو:_برو گر فرو شست آب حیوان نقش دیواری چه شد؟ گر میان عاشق و معشوق جرمی رفت رفت تو نه معشوقی نه عاشق، مر تو را باری چه شد؟ زاهدی را کز می و معشوق رنگی نیست نیست گر کند بر عاشقان هر لحظه انکاری چه شد؟ های و هوی عاشقان شد از زمین بر آسمان نعرهٔ مستان اگر نشنید هشیاری چه شد؟ از خمستان نعرهٔ مستان به گوش من رسید رفتم آنجا تا ببینم حال میخواری چه شد؟ دیدم اندر کنج میخانه را خراب گفتم: ای مسکین، نگویی تا تو را باری چه شد؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/861 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر می نخوری طعنه مزن را بنیاد مکن تو حیله و دستان را صد لقمه خوری که می غلام است آن را ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1599 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر مِی فروش رندان روا کند ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند غیرت نیاوَرَد که جهان پُر بلا کند حقّا کز این غَمان برسد مژدهٔ امان گر سالِکی به عهدِ امانت وفا کند گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم نسبت مَکُن به غیر که این‌ها خدا کند در کارخانه‌ای که رَهِ عقل و فضل نیست فهمِ ضعیفْ رایْ فضولی چرا کند؟ وان کو نه این ترانه سُراید خطا کند ما را که دردِ و بلای خُمار کُشت یا وصلِ دوست یا میِ صافی دوا کند جان رفت در سرِ می و به سوخت عیسی دَمی کجاست که احیایِ ما کند؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1055 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈