یا رب آن روی است یا برگ سمن
یا رب آن قد است یا سرو چمن
بر سمن کس دید جعد مشکبار
در چمن کس دید سرو سیمتن
عقل چون پروانه گردید و نیافت
چون تو #شمعی در هزاران انجمن
سخت مشتاقیم پیمانی بکن
سخت مجروحیم پیکانی بکن
وه کدامت #زین همه #شیرینتر است
#خنده یا رفتار یا لب یا سخن
گر سر ما #خواهی اینک جان و سر
ور سر ما داری اینک مال و تن
گر نوازی ور کشی فرمان تو راست
بندهایم اینک سر و تیغ و کفن
صعقه میخواهی حجابی در گذار
فتنه میجویی نقابی بر فکن
من کیم کانجا که کوی #عشق توست
در نمیگنجد حدیث ما و من
ای ز وصلت خانهها دار الشفا
وی ز هجرت بیتها بیت الحزن
وقت آن آمد که خاک مرده را
باد ریزد آب حیوان در دهن
پاره گرداند زلیخای صبا
#صبحدم بر یوسف #گل پیرهن
نطفه شبنم در ارحام زمین
شاهد #گل گشت و طفل یاسمن
فیح ریحان است یا بوی بهشت
خاک #شیراز است یا باد ختن
بر گذر تا خیره گردد سروبن
در نگر تا تیره گردد نسترن
بارگاه زاهدان در هم نورد
کارگاه صوفیان بر هم شکن
شاهدان چستند ساقی گو بیار
عاشقان مستند مطرب گو بزن
سغبه خلقم چو صوفی در کنش
شهره شهرم چو غازی بر رسن
تربیت را حله گو در ما مپوش
عافیت را پرده گو بر ما متن
چرخ با صد چشم چون روی تو دید
صد زبان میخواست تا گوید حسن
ناسزا #خواهم شنید از خاص و عام
سرزنش #خواهم کشید از مرد و زن
#سعدیا گر عاشقی پایی بکوب
عاشقا گر مفلسی دستی بزن
#یا_رب_آن_روی_است_یا_برگ_سمن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/261
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بکن چندان که #خواهی جور بر من
که دستت بر نمیدارم ز دامن
چنان مرغ #دلم را صید کردی
که بازش #دل نمیخواهد نشیمن
اگر دانی که در زنجیر زلفت
گرفتار است در پایش میفکن
به حسن قامتت سروی در آفاق
نپندارم که باشد غالب الظن
الا ای باغبان این سرو بنشان
و گر #صاحب #دلی آن سرو برکن
جهان روشن به ماه و آفتاب است
جهان ما به دیدار تو روشن
تو بی #زیور محلایی و بی رخت
مزکایی و بی #زینت مزین
شبی #خواهم که مهمان من آیی
به کام دوستان و رغم دشمن
گروهی عام را کز #دل خبر نیست
عجب دارند از آه سینه من
چو آتش در سرای افتاده باشد
عجب داری که دود آید ز روزن
تو را #خود هر که بیند دوست دارد
گناهی نیست بر #سعدی معین
#بکن_چندان_که_خواهی_جور_بر_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/362
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در وصف نیاید که چه #شیرین دهن است آن
این است که دور از لب و دندان من است آن
عارض نتوان گفت که دور #قمر است این
بالا نتوان #خواند که سرو چمن است آن
در سرو رسیدهست ولیکن به حقیقت
از سرو گذشتهست که سیمین بدن است آن
هرگز نبود جسم بدین حسن و لطافت
گویی همه روح است که در پیرهن است آن
خال است بر آن صفحه سیمین بناگوش
یا نقطهای از غالیه بر یاسمن است آن
فی الجمله قیامت تویی امروز در آفاق
در چشم تو پیداست که باب فتن است آن
گفتم که #دل از چنبر زلفت برهانم
ترسم نرهانم که شکن بر شکن است آن
هر کس که به جان آرزوی وصل تو دارد
دشوار برآید که محقر ثمن است آن
مردی که ز #شمشیر جفا روی بتابد
در کوی وفا مرد مخوانش که زن است آن
گر خسته #دلی نعره زند بر سر کویی
عیبش نتوان گفت که بی #خویشتن است آن
نزدیک من آن است که هر جرم و خطایی
کز #صاحب وجه حسن آید حسن است آن
#سعدی سر سودای تو دارد نه سر #خویش
هر جامه که عیار بپوشد کفن است آن
#در_وصف_نیاید_که_چه_شیرین_دهن_است_آن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/260
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم
بی تماشاگه رویش به تماشا نرویم
بوستان خانه عیش است و چمن کوی نشاط
تا مهیا نبود عیش مهنا نرویم
دیگران با همه کس دست در آغوش کنند
ما که بر سفره خاصیم به یغما نرویم
نتوان رفت مگر در نظر یار عزیز
ور تحمل نکند زحمت ما تا نرویم
گر به #خواری ز در #خویش براند ما را
به امیدش بنشینیم و به درها نرویم
گر به #شمشیر احبا تن ما پاره کنند
به تظلم به در خانه اعدا نرویم
پای گو بر سر و بر دیده ما نه چو بساط
که اگر نقش بساطت برود ما نرویم
به درشتی و جفا روی مگردان از ما
که به کشتن برویم از نظرت یا نرویم
#سعدیا #شرط وفاداری لیلی آن است
که اگر مجنون گویند به سودا نرویم
#عهد_کردیم_که_بی_دوست_به_صحرا_نرویم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/264
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای کودک #خوبروی حیران
در وصف #شمایلت سخندان
صبر از همه چیز و هر که عالم
کردیم و صبوری از تو نتوان
دیدی که وفا به سر نبردی
ای سخت کمان سست پیمان
پایان فراق #ناپدیدار
و امید نمیرسد به پایان
هرگز نشنیدهام که کردهست
سرو آنچه تو میکنی به جولان
باور که کند که آدمی را
خورشید برآید از گریبان
بیمار فراق به نباشد
تا بو نکند به زنخدان
وین گوی سعادت است و دولت
تا با که در افکنی به میدان
ترسم که به عاقبت بماند
در چشم سکندر آب حیوان
دل بود و به دست #دلبر افتاد
جان است و فدای روی جانان
عاقل نکند شکایت از درد
مادام که هست امید درمان
بی مار به سر نمیرود گنج
بی خار نمیدمد #گلستان
گر در نظرت بسوخت #سعدی
مه را چه غم از هلاک کتان
پروانه بکشت #خویشتن را
بر #شمع چه #لازم است تاوان
#ای_کودک_خوبروی_حیران #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/259
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
برخیز که میرود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد #صبح نوروز
در باغچه میکند #گل افشان
خاموشی #بلبلان مشتاق
در موسم #گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در #زیر #گلیم و #عشق پنهان
بوی #گل بامداد نوروز
و آواز #خوش هزاردستان
بس جامه فروختهست و دستار
بس خانه که سوختهست و دکان
ما را سر دوست بر کنار است
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
#سعدی چو به میوه میرسد دست
سهل است جفای بوستانبان
#برخیز_که_میرود_زمستان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/258
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر غصه روزگار گویم
بس قصه بی #شمار گویم
یک عمر هزارسال باید
تا من یکی از هزار گویم
چشمم به زبان حال گوید
نی آن که به اختیار گویم
بر من #دل انجمن بسوزد
گر درد فراق یار گویم
مرغان چمن فغان برآرند
گر فرقت نوبهار گویم
یاران صبوحیم کجایند
تا درد #دل خمار گویم
کس نیست که #دل سوی من آرد
تا غصه روزگار گویم
درد #دل بیقرار #سعدی
هم با #دل بیقرار گویم
#گر_غصه_روزگار_گویم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/263
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشا و خرما وقت حبیبان
به بوی #صبح و بانگ عندلیبان
خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست
که ساکن گردد آشوب رقیبان
دو تن در جامهای چون پسته در پوست
برآورده دو سر از یک گریبان
سزای دشمنان این بس که بینند
حبیبان روی در روی حبیبان
نصیب از عمر دنیا نقد وقت است
مباش ای هوشمند از بی نصیبان
چو دانی کز تو چوپانی نیاید
رها کن گوسفندان را به ذئبان
من این رندان و مستان دوست دارم
خلاف پارسایان و خطیبان
بهل تا در حق من هر چه #خواهند
بگویند آشنایان و غریبان
لب #شیرین لبان را خصلتی هست
که غارت میکند هوش لبیبان
نشستم با جوانمردان اوباش
بشستم هر چه #خواندم بر ادیبان
که میداند دوای درد #سعدی
که رنجورند از این علت طبیبان
#خوشا_و_خرما_وقت_حبیبان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/257
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه #خوش است بوی #عشق از #نفس نیازمندان
دل از انتظار #خونین دهن از امید خندان
مگر آن که هر دو چشمش همه عمر بسته باشد
به ورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان
نظری مباح کردند و هزار #خون معطل
دل عارفان ببردند و قرار هوشمندان
سر کوی ماه رویان همه روز فتنه باشد
ز معربدان و مستان و معاشران و رندان
اگر از کمند #عشقت بروم کجا گریزم
که خلاص بی تو بند است و حیات بی تو زندان
اگرم نمیپسندی مدهم به دست دشمن
که من از تو برنگردم به جفای #ناپسندان
نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو
که قیامت است چندان سخن از دهان خندان
اگر این شکر ببینند محدثان #شیرین
همه دستها بخایند چو نیشکر به دندان
همه شاهدان عالم به تو عاشقند #سعدی
که میان گرگ صلح است و میان گوسفندان
#چه_خوش_است_بوی_عشق_از_نفس_نیازمندان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/256
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوش میرود این پسر که برخاست
سرویست چنین که میرود راست
ابروش کمان قتل عاشق
گیسوش کمند عقل داناست
بالای چنین اگر در اسلام
گویند که هست #زیر و بالاست
ای آتش خرمن عزیزان
بنشین که هزار فتنه برخاست
بی جرم بکش که بنده مملوک
بی #شرع ببر که خانه یغماست
دردت بکشم که درد داروست
خارت بخورم که خار خرماست
انگشت نمای خلق بودن
زشت است ولیک با تو #زیباست
باید که سلامت تو باشد
سهل است ملامتی که بر ماست
جان در قدم تو ریخت #سعدی
وین منزلت از خدای میخواست
خواهی که دگر حیات یابد
یک بار بگو که کشتهٔ ماست
#خوش_میرود_این_پسر_که_برخاست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/255
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو #خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
نصیحتگوی را از من بگو ای #خواجه دم درکش
چو سیل از سر گذشت آن را چه میترسانی از باران
گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی
ز توبه توبه کردندی چو من بر دست خماران
گرم با #صالحان بی دوست فردا در بهشت آرند
همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران
چه بوی است این که عقل از من ببرد و صبر و هشیاری
ندانم باغ فردوس است یا بازار #عطاران
تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی
به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران
الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را
تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران
گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد
بگو #خوابش نمیگیرد به شب از دست عیاران
گرت باری گذر باشد نگه با جانب ما کن
نپندارم که بد باشد جزای #خوب کرداران
کسان گویند چون #سعدی جفا دیدی تحول کن
رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران
#دو_چشم_مست_میگونت_ببرد_آرام_هشیاران #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/253
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذار تا بگرییم چون ابر در #بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
هر کو #شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای #صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای #عشقت
اندوه #دل نگفتم الا یک از هزاران
#سعدی به روزگاران مهری نشسته در #دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت #شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
#بگذار_تا_بگرییم_چون_ابر_در_بهاران #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/254
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈