#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
وقتی که قال در حرمت حال می شود
دست دعا به شانه ی من بال می شود
در این همه مریض یکی را شفا مده
تقصیر توست این همه جنجال می شود
بر راه زائران تو کردیم گریه ها
این آبروی ماست که پامال می شود
از توبه در حریم تو ما هم ملک شدیم
آدم در این محیط سبک بال می شود
این نامه نیست بر پر و بال کبوتران
خون دل است سوی تو ارسال می شود
آباد شد کسی که ز گریه خراب شد
خوشحال آنکه پیش تو بد حال می شود
هر کس نمی رسد به در آفتاب او
معنی اگر چه نیز بود کال می شود
#محمد_سهرابی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مشهد
من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند
به «چه مقدار به زائر بدهم» فکر کند
از شما خواستن عشق است ضرر خواهد کرد
هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند
بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم
دو قدم عشق بورزد، سه قدم فکر کند
به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد
زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند
به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد
به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند
به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-
فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند
به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد
چون که در آینه کاری حرم فکر کند
موقع دست به سینه شدن و عرض سلام
کربلایی شده هرکس به علم فکر کند
چون که از باب جواد تو کسی داخل شد
خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند
دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد
جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند
بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب-
هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند
#مهدی_رحیمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
روضه در دیدهی من آب بقا ریخته است
که در این کاسهی دل، خون خدا ریخته است
توتیا هر ملک از روضهی داغَت ببَرَد
بس که در بزم تو خاکستر ما ریخته است
اشک خود میخورم و نازطبیبان نکشم
در قنوت نظرم روضه شفا ریخته است
چادر مادر تو اشک مرا میگیرد
اشک از دیده بر این عرش خدا ریخته است
من نمکگیر توأم، روز ولادتْ پدرم
در دهان، تربتی از کرببلا ریخته است
کربلا خاک شفا دارد اگر، حق دارد
پارههای بدنت در همه جا ریخته است
گنج پیدا شده گویا ته گودال بلا
لشکری بر سر یک جسم چرا ریخته است
#موسی_علیمرادی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
کاری به دشت لاله و گلشن ندارم
آواره ام، جز روضه ات مأمن ندارم
من دوستت دارم، بخوان از اشک هایم
از روسیاهی جرأت گفتن ندارم
این لطف زهرا مادرت بوده و گرنه
ظرفیت این عشق را قطعا ندارم
پیش خدای خود به یاد نوکرت باش
تو آبرو داری و اما من ندارم
دردسرت هستم ولی از خود مرانم
من که کسی را غیر تو اصلا ندارم
بر من به نورانیت "جون" ات نظر کن
حالا که پیشت چهره ای روشن ندارم
از آن شبی که آمدم کرب و بلایت
میلی به جنت، یک سر سوزن ندارم
درس بزرگی را من از عابس گرفتم
مجنون که باشم حاجت جوشن ندارم
عریان شدم تا که بدانی با تو هستم
حالا ببین مثل تو پیراهن ندارم
دیشب برایت تا سحر روضه گرفتم
من را ببخش امروز اگر شیون ندارم
تنها خودت تا روز آخر صاحبم باش
زنجیرِ غیر از عشق بر گردن ندارم
#محمدجواد_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
سیاهی غمت از این دل سیاه نرفت
بهخاطر غم تو از گلویم آه نرفت
به جرم عشق مرا پیش یار دار زدند
سر کسی به روی دار بیگناه نرفت
میان راه وصالش رود به بیراهه
هر آنکه در دل شب زیر نور ماه نرفت
خودت دو قطره ز چشمان من بکش بیرون
که سطل گریه ی چشمم درون چاه نرفت
به زائران شما غبطه میخورد فردا
به سمت کرب و بلا هر کسی که راه نرفت
پیاده رفتم و پای پیاده برگشتم
در اربعین حسینی سرم کلاه نرفت
فقیر آمدم و پادشاه برگشتم
کسی بدون عنایت ز بارگاه نرفت
دروغ روضه بخوانید... مادرش غش کرد
به روی پیکر عریان او سپاه نرفت
به فاطمه برسانید که خیالش جمع
خدانکرده سنان در دهان شاه نرفت
عزیزکردهاش از آب علقمه نوشید
و شمر لعنتی آخر به قتلگاه نرفت
#رضا_قربانی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
داده به ما به دست خودش چشمِ تَر حسین
بالاترین عبادت ما گریه بر حسین
تو با خودت اگر دل پر درد آوری
آنکه تو را به روضه کند مفتخر حسین
مانند نام نامیِ الله از ازل
نامی که هست تا به اَبَد مستمر حسین
ما بندهایم و بندهی دربند بهتر است
اینسان به ما نگاه کند بیشتر حسین
ایمان کامل است به ایام بندگی
وقتی ز ما قبول کند جان و سر حسین
حجّی که با امام بهجا آوری قبول
ورنَه تو در طواف ولی دربدر حسین
امسال بار نوکریِ خویش را ببند
شاید رهت نداد به سال دگر حسین
چشم از تو بر ندارم و غفلت نمیکنم
ورنه تمام نوکریام درد سر حسین
ما ریزهخوار سفرهی ارباب بیسریم
با تو شود غلامی ما معتبر حسین
کم کاری است هر که نشد زائر حرم
این اربعین تو کرب و بلایم ببر حسین
#محمود_ژولیده
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
هوای اربعین دارد دل بیچارهام یارا
نگاهی کن نگاهی کن دل بیچارهی ما را
نمیدانم دوباره میرسم تا کربلا یا نه
کنم جاری به لب آقا قسم بر جان زهرا را
همین حالا ببر ما را بهشت کربلای خود
چه تضمینیست تا بینم طلوع صبح فردا را
نیم لایق نیم قابل ولی آقا قبولم کن
که چون قطره در آن وادی ببینم صحن دریا را
بده اذنی که تا هستم در این دنیا دراین دنیا
ببینم من دوباره کربلا آن شور و غوغا را
غرض این بود یا مولا نگاهی سویم اندازی
وگرنه از قدیم احسان نمودی بیسر و پا را
#ناصر_شهریاری
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#گریز_امام_رضا سلاماللهعلیه
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
از نحسی گناه بهایم عوض شده
حال دعا و سوز و نوایم عوض شده
خیلی دعا برای ظهورت نکرده ام
یادت نبوده ام که دعایم عوض شده
یک روز غرق شهوت و یک روز مست جاه
معلوم می شود که خدایم عوض شده
چشمی که خشک شد به امامش نمی رسد
حالات چشمِ عقده گشایم عوض شده
دیشب دعام کردی و بی خود نبوده که
از صبح زود، حال و هوایم عوض شده
تو رحمتی و با نظرت سوی نامه ام
با فعل خیر، جرم و خطایم عوض شده
آلوده ام قبول ولی بی پناه نه
اصلا مگر امام رضایم عوض شده؟!
خیبر شکن مقابل زهرا نشست و گفت:
در بستری و حال سرایم عوض شده
زهرا تمام قوّت جان منی، بخند
با گریه ات زمانه برایم عوض شده
دیشب عبام را رویت انداختم ولی
دیدم سحر که رنگ عبایم عوض شده
#محمدجواد_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
گر سؤالی کنند ربِ تو کيست
يا بپرسند از حساب و کتاب
بحر جانم به جوش می آيد
میدهم با تمام شوق جواب:
يار بی دستیام امام رضاست
همه ی هستیام امام رضاست
وقت مردن اگر تو می آيی
به گل روی تو می خندم
در صف حشر با خطی از نور
می نويسم به روی سربندم
يار بی دستیام امام رضاست
همه ی هستیام امام رضاست
غير شور تو نيست در سر من
وه چه خوش اختريست اختر من
کربلا هست بهشت روی زمين
مشهد توست بهشت ديگر من
طفل بودم ترانه ی خوابم
اينچنين خوانده است مادر من
يار بی دستیام امام رضاست
همه ی هستیام امام رضاست
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#محرم
دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است
یعنی که هرچه گریه برایت کنم کم است
شکر خدا که با همه ناقابلیمان
اشکی برای عرض ارادت فراهم است
دیوار کعبه گشت سیه پوش داغ تو
یعنی تمام سال خدا هم محرم است
زهرا به دست سینه زنت آب می دهد
هر کس که هست با تو در این خیمه مَحرم است
بگذار تا نفس بزنم در عزای تو
این آرزوی هر شب عیسی بن مریم است
یک گوشه از تمامی شش گوشه ات حسین
دارالشفای درد غریبان عالم است
بانی روضه هات خدا بود، خود نوشت
هر کس که شد به عشق تو دیوانه، آدم است
#حسن_لطفی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
وقتی طبیعت فارغ از قال و مقالم بود
بال ملائک در عزایت دستمالم بود
پیش از شروع اشک عالم گریه می کردم
یادم نمی آید دقیقاً چند سالم بود
من خود درخت روشنی بودم در آن ایام
چندان که این خورشید چون یک سیب کالم بود
اندازه ی بال مگس تا گریه ام آمد
دیدم که سیمرغ بهشتی زیر بالم بود
چندین هزاران سال پیش از خلقت انگور
باده خوری و مِی کشی جزء کمالم بود
من قبل از این عالم تو را در نور می دیدم
لاهوت یا ناسوت، شاید هم مثالم بود
#سید_رضا_جعفری
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
نه آب بود نه آتش نه خاک بود نه باد
معلم ازلی یاحسین یادم داد
اگر که خاک در آستان او نشوم
تنم غبار هوا و سرم رود بر باد
دلی که گشت اسیر تو محفلش روشن
کسی که گشت خرابِ تو خانه اش آباد
لبی که از تو نگوید ز هم نگردد باز
دلی که بر تو نسوزد خوراک آتش باد
هنوز شیر ننوشیده دیده نگشوده
به بزم روضه ی تو گریه را گرفتم یاد
چه گونه بر لب دریات تشنه لب کشتند
زیاد باد به دوزخ عذاب آل زیاد
هنوز خون گلویت به خاک جاری بود
نگاه دختر زهرا به پیکرت افتاد
به جای مادر و جد و برادر و پدرش
نشست و بوسه بر آن حنجر بریده نهاد
عیال تو به سوی شام با اسارت رفت
به این اراده که دین خدا شود آزاد
دلیل دارد اگر "میثم" شما شده ام
مرا به مهر تو روز نخست مادر زاد
#غلامرضا_سازگار
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
هر روزِ ما به یاد عزایت محرم است
هر لحظه یک هزاره غم و اشک و ماتم است
هر شب طواف دور مزار تو حج ماست
هر سال چشم ما به عزای تو زمزم است
بر کام خشک تو جگر اولیاست خون
با کوه ماتمت کمر انبیا خم است
در ماتم تو گشته عزادار جن و انس
صاحب عزا خدا و رسول مکرم است
اشک غم تو کوثر و ساقیّ آن علی است
خون دل تو وقف خداوند عالم است
آن نیزه ای که سینه ی پاک تو را شکافت
زخمش هنوز بر دل اولاد آدم است
فریاد آب آب تو آن سوی کائنات
هنگامه ی عزای تو در عرش اعظم است
قرآن پاره پاره ی گودال قتلگاه
زخم تن مطهرت آیات محکم است
هر جا عزای توست بود قبة الحسین
هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است
یک جمله از کتاب عزایت شرار دل
یک شاخه از درخت غمت نخل "میثم" است
#غلامرضا_سازگار
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_عبدالله سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_عبدالله سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_عبدالله سلاماللهعلیه
به گَرد پای من امروز لشگری نرسد
به اوج بال و پرم هیچ شهپری نرسد
سوار مرکب عشقم، رکاب یعنی چه؟
به این سواره، پیاده تکاوری نرسد
به خویش گفتم: از این پس تو را نمی بخشم
اگر ارادت تو داد دلبری نرسد
منم که رهبر میدان نوجوانانم
به این حضور حکیمانه رهبری نرسد
میان مقتل مظلوم، یاری اش کردم
به این مقام شریفم پیمبری نرسد
به هیبت غضب مجتبایی ام سوگند
سپاه کوفه به این رزم حیدری نرسد
مرا بلندی شمشیر «خصم» مانع نیست
به ضربه گیری دستم دلاوری نرسد
مرا ز هول قیامت دگر نترسانید
به این قیامت دشوار، محشری نرسد
کمان حرمله با گودی گلویم گفت:
به جز تو و علی اصغر به حنجری نرسد
سر مرا به روی سینه ی عمو کندند
مقام ذبح مرا در منا، سری نرسد
تمام صورت من زیر دست و پا له شد
به این کتاب زبان بسته دفتری نرسد
منم که با تنم اندازه کرده ام لطفت
به وسعت بدنم هیچ پیکری نرسد
به جان عمّه دعای عمو به گوشم گفت:
که دست غارت دشمن به معجری نرسد
منم که غوطه به دریای خون زدم، سر مست
چنین به گودی مقتل شناوری نرسد
شوند اهل یقین در بهشت مهمانم
به سفره خانه ی من طول کشوری نرسد
چراغ باغ جنان گوهر جمال من است
به پرتو افکنی ام هیچ اختری نرسد
ز عشق، سلطنت دهر، می رسد امّا
به طعم ملک ری ما، ستمگری نرسد
#محمود_ژولیده
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
ای که از زخم فراوان، مظهر بی چند و چونی
در حجاب خاک و خون چون شاهد غیب مصونی
آه و واویلا چنان کوبیده ی سُمّ هَیونی
همچو اسم اعظمی کز حیطه ی دانش برونی
وی که با آن تشنه کامی غرقه ی دریای خونی
آنچه گویم آنچنانی، باز صدچندان فزونی
بانوان را خیمه ی سر بودی، اکنون سرنگونی
خیمه سوزان را نمی گویی چرا «یا نارُ کوُنی...»؟
نازپروردِ تو بودم، داد از این حالِ کنونی
عزّت و حرمت مبدّل شد به خواری و زبونی
سرخ رویی را به سیلی برد چرخ نیل گونی
سرفرازی رفت و شد پامال هر پستی و دونی
از رباب دل کباب آخر نمی پرسی که چونی؟
یا که از لیلی چرا سرگشته ی دشت جنونی؟
عمّه ام، آن دختر سلطان اقلیم سَلونی
نیست اندر عالم امکان چو او ذاتُ الشُّجونی
نیست جز بیمارِ ما را، مَحرمی یا رهنمونی
ناگهان بشنید از حلقوم شه رازِ درونی:
«شیعَتی ما إن شَرِبتُم ماء عَذْبٍ فَاذْ کُروُنی
أوْ سَمِعْتُمْ بِغَریبٍ أوْ شهیدٍ فَانْدُبوُنی را»
#آیت_الله_غروی_اصفهانی
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
با سر نیزه تنت را چه به هم ریخته اند
ذره ذره بدنت را چه به هم ریخته اند
سنگها روی لب خشک تو جا خوش کردند
این عقیق یمنت را چه به هم ریخته اند
وسط معرکه ای رفتی و گیر افتادی
سر فرصت بدنت را چه به هم ریخته اند
تا به حالا نشده بود جوابم ندهی
وای بر من دهنت را چه به هم ریخته اند
چشم من تار شده به چه مداواش کنم
یوسفم پیرهنت را چه به هم ریخته اند
عمه ات آمده تا دست به معجر ببرد
پدر بی کفنت را چه به هم ریخته اند
ابروان تو حسینی ست و چشمت حسنی ست
این حسین و حسنت را چه به هم ریخته اند
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
دختری شاداب بودم رنج و غم آموختم
آنچه می بایست با این سن کم آموختم
با همین دستان بسته باز شد مشت یزید
فتح کردن را اسارت آمدم آموختم
گم شدم یا نور گفتم نیمه شب زهرا رسید
این هم از مُستَحوحِشینَ فی الظُلَم آموختم
پیکرم افتاد بابا جان نیفتاد از لبم
فاطمی سینه زدن پای علم آموختن
می گرفتم چادر خود را به دندان مثل مشک
استقامت را ز سردار حرم آموختم
ریگ ها و خار ها آموزگار من شدند
هروله با پای پر زخم و وَرَم آموختم
گوشوارم را خودم دادم به دختر های شان
من ز خاتم بخشی شاهم کرم آموختم
من فقط تا ده بلد بودم که بشمارم ولی
تا هزار و نهصد و پنجاه هم آموختم
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مشهد
جایی که میگیرند دست ناتوان را
پیر زمین افتاده دارد آسمان را
تطهیر شد هرکس که وا شد پایش اینجا
دیدند مردم حکمت آب روان را
سگ های اطراف حرم را میپذیرند
تحویل میگیرند وقتی آهوان را
یکبار می آیم سه دفعه او میاید
یعنی که تضمین میدهد سود کلان را
من از رفاقت با کریمان سود بردم
هر موقعی رفتم خراسان سود بردم
صدشکر برگ دعوتم داده همیشه
پیش همه حیثیتم داده همیشه
حج فقیران آمدم دارا شدم من
محتاج بودم ثروتم داده همیشه
مستانه گشتم صحن هارا فیض بردم
جنت به جنت نعمتم داده همیشه
طعم غذای حضرتی مانده به کامم
آقا دراین صف نوبتم داده همیشه
من پای این سفره غذا را دوست دارم
ته مانده لطف رضا را دوست دارم
سلمانی شهرش سلیمان شد در آخر
از یمن او قبرش گلستان شد در آخر
خیلی فلج آمد به اینجا راه افتاد
خیلی مریض آمد که درمان شد درآخر
یکبار آمد درحرم یکبار رو زد
بی خانمان طوس سلطان شد در آخر
وقتی که در پای ضریحش گریه کردیم
جان دادن ما نیز آسان شد در آخر
داریم کل خیرها را در کنارت
دیدیم ما عرش خدارا در کنارت
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
آری اگرچه دست هجران بسته بالم را
بستم کنار مرقدت پای خیالم را
روزی که از داغ تو گریه میکنم خوبم
از وضع چشمم میتوان فهمید حالم را
باکی ندارم از تباکی وقت بی اشکی
کافی است که زهرا ببیند قیل و قالم را
سینه کبودت بودنم هم ماجرا دارد
بر گردنم انداخته زهرا مدالم را
از کل قبرستان عذاب قبر بردارند
با من اگر در قبر بگذارند شالم را
رد میشدم از محفلی و میشنیدم شمع
در محضر پروانهها میزد مثالم را
از شستن دیگ غذای نذری روضه
دارم تمامی مقامات کمالم را
هر چه که دارم از بساط روضهات دارم
از برکت روضه گرفتم رزق سالم را
گفتند از هرم عطش گل های باغت سوخت
داغ گلستان تو سوزاندهست عالم را
نیزه کجا و حنجر شش ماههی تشنه؟
عباس گریه میکند بر نی سوالم را
#گروه_یامظلوم
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#نجف
خوردیم عمری نان دربار نجف را
گشتیم هر شب کوچه بازار نجف را
من عاشق این شهرم و دارم همیشه
در کیف پولم چند دینار نجف را
خالق به میزان محبّت در گل ما
بالا و پایین کرده مقدار نجف را
انگشتر دُر دوست دارم چون که هر روز
در دست خود می بینم آثار نجف را
اول نجف شد خلق، بعد از آن خداوند
در عرش خود آورد تکرار نجف را
ایوان طلا، به به، زبانم بند آمد
باید ببوسم دست معمار نجف را
قطعاً علی قبله ست، ازروی تقیه
کعبه به دوشش می کشد بار نجف را
باید ملائک در ادامه می کشیدند
تا انتهای عرش دیوار نجف را
از پشت مرز شهر مهران می توان دید
در چهره ی ما شوق دیدار نجف را
بالاتر از گنبد نمی چرخد کبوتر
باید نشست و دید اسرار نجف را
ای کاش مثل صحن بانو کرده بودند
صحن حسن جان چند هکتار نجف را
بوسیده تا کرب و بلا در راه مشای
حتی زمین هم پای زوّار نجف را
#نوید_پورمرادی
@poem_ahl
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_حسن سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
به پیشگاه تو شعرم اگرچه بار ندارد
ولى براى سرودن دلم قرار ندارد
چه دیده اند گدایان؟ چرا که بر درِ خانه
کسى به قدر تو چشم امیدوار ندارد
هزار بار بیایم هزار بار بگیرم
چرا که لطف کریمان یکى دو بار ندارد
به لطف سفره ی پهن و شبانه روز به راه است
محله اى که تو هستى اگر ندار ندارد
کسى چنان تو تبهّر به خاک کردن دشمن
على الخصوص براى شتر سوار ندارد
و با دو تا پسرى که کشیده از تو زبانه
برادر تو نیازى به ذوالفقار ندارد
مطیع امر تو هستم که انتقام بگیرم
چرا که نوکرتان از خود اختیار ندارد
اگر که خاک نباشد مزار محترم تو
براى سرمه ى چشمش کسى غبار ندارد
به اشک و خون دل ما بقیع هم شود آباد
گمان کنم که درختى به جز انار ندارد
عزیز هر دل مومن تو اینقدَر که غریبى
کسى براى جهاد از تو انتظار ندارد
نشد شبیه به مشهد براى تو بنویسم
مسیر قم به مدینه چرا قطار ندارد
چه خوب شد دم رفتن به قحط آب نخوردى
چه خوب شد که عیال تو شیرخوار ندارد
بدون دل نگرانى برو خیال تو راحت
به خانواده ات آقا کسى که کار ندارد
#نوید_پورمرادی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_جواد سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
بر شعلۀ جگر، نم باران میآورند
باران نبود، دیدۀ گریان میآورند
با هلهله کنار حرم دف نمیزنند
در پیش محتضر به خدا کف نمیزنند
فکری برای غربت یوسف نمیکنند
اینجا به تشنه، آب تعارف نمیکنند
دلواپس از پلیدی کرکس شدن بس است
مرد غریب خانه و بی کس شدن بس است
تا اینکه چنگ بر جگر خاک میکشی
رخت سیاه بر سر افلاک میکشی
حرف از غلاف و همسر یعسوب دین بزن
نفرین به دومی کن و مشتی زمین بزن
خاکی شده تمام عبایت، بلند شو
هر طور هست روی دو پایت بلند شو
در آسمان چشم یتیمان قمر بمان
ابن الرضا بیا و کمی بیشتر بمان
رنگت پرید، قلب رئوفت مذاب شد
از سرفه کردنت دل عالم کباب شد
خون جگر به دامن زهراییات نریز
ساعات آخر است، کمی صبر کن عزیز
این قدر جسم لاغر خود را زمین نکش
حالا که میپری، پر خود را زمین نکش
خنده بس است، در وسط خانه بس کنید
افتاده بین حجره غریبانه، بس کنید
ای حامل امام، به قدش نظاره کن
پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن
تا بام، قبل هر قدمی احتیاط کن
در بین راه پله کمی احتیاط کن
دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام
او را رها کن و برو از روی پشت بام
این پشت بام، از ته گودال بهتر است
در زیر سایهبانِ هزاران کبوتر است
از روی پشت بام کسی رد نمیشود
یا اینکه لااقل فرسی رد نمیشود
رأس کسی به خنجر و سم آشنا نشد
با ضربۀ دوازدهم آشنا نشد
اینجا کسی برای اسیری نمیرود
جسم امام بین حصیری نمیرود
اینجا کسی به خاطر غارت گذر نکرد
نیت برای بردن شال کمر نکرد
یک عمر گریه کردم و حقش ادا نشد
داغی شبیه غارت خون خدا نشد
#محمدجواد_شیرازی
@poem_ahl
#مدح_امام_کاظم سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_کاظم سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_کاظم سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
صالحترین عبد خدا، موسی بن جعفر
حق است هرکس هست با موسی بن جعفر
ما بنده و آقای ما موسی بن جعفر
محتاجها گویند یا موسی بن جعفر
در پای جودش اغنیا محتاج هستند
قربانیش در ماه حج، حجاج هستند
مستیم، مست بادۀ باب الحوائج
هستیم ما دلدادۀ باب الحوائج
قربان خانوادۀ باب الحوائج
آقاست، آقازاده باب الحوائج
با بچههایش صاحب سرمایه هستیم
با مشهد و شیراز و قم همسایه هستیم
بال ملائک هست فرش زیر پایش
ایزد مسخّر کرده هستی را برایش
هستند در ایران ما فرزندهایش
معصومهاش آمد به دنبال رضایش
انوار او تقسیم شد بر مشهد و قم
او را زیارت میکنم در مشهد و قم
او آیت عظمای آیات خدا بود
شب تا سحر گرم مناجات خدا بود
مات رخش شد عرش، او مات خدا بود
واضحترین تصویر از ذات خدا بود
او جلوۀ رب بود، اما بندگی کرد
انسان کامل بود و ساده زندگی کرد
«والکاظمین الغیض»، صبرش حد ندارد
خوب است و در بین صفاتش بد ندارد
در مؤمنینش یک نفر مرتد ندارد
در صحبتش با خادمان «باید» ندارد
خاری رود در پای فرزند عزیزش
اخمی نخواهد کرد بر روی کنیزش
تا بوده این بوده است «آقا تو، گدا من»
مدح تو را گفتن کجا، آقا کجا من؟
تو جان بخواه و مابقی کار با من
بدکاره آمد محضرت، شد پاک دامن
با دیدنت ذکر خدا ورد لبش شد
از تو سرودن کار هر روز و شبش شد
تو آمدی از عرش بر دامان مادر
دست تو را دادند بر دستان مادر
مثل طلای خالص است ایمان مادر
جان امام کاظم است و جان مادر
وقت ولادت مادرت تکبیر میگفت
این عالمه بهر زنان تفسیر میگفت
در عشق حق عاشقترین عاشق تو هستی
مجرای فیض عالمی، رازق تو هستی
هرچند مخلوقی، ولی خالق تو هستی
تنها وصی حضرت صادق تو هستی
علم لدنّی پدر در سینه توست
جود و کرامت عادت دیرینه توست
تا پای جانت پای قرآن ایستادی
در فتنهها، ای کوه ایمان ایستادی
رو در روی بدعتگذاران ایستادی
با رنج و زحمت کنج زندان ایستادی
تا یازده رکعت نماز شب بخوانی
در کنج زندان روضۀ زینب بخوانی
جانها فدای آستان عمه جانت
دارد میآید کاروان عمه جانت
ای کاش بودم در زمان عمه جانت
تا میشدم قربان جان عمه جانت
تا روضه گودالها چیزی نمانده
تا غارت خلخالها چیزی نمانده
#آرش_براری
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مدح_امام_جواد سلاماللهعلیه
تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر
یا ایهاالجواد تصدق علی الفقیر
حس کرده است ثروت عالم به دست اوست
وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر
این گوشه چشم توست که اکسیر اعظم است
با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر
از حداکثر همه سر بوده هر زمان
از تو رسیده است به حداقل، فقیر
از دیگران اگر چه شنیده کرم، ولی
دیده همیشه لطف تو را در عمل فقیر
با دست پر به خانه ی خود رفته هر زمان
با دست خالی آمده در این محل فقیر
«دارایی کریم به منزل نمی رسد»
درباره ی تو ساخته ضرب المثل فقیر
از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد
شد زندگی تلخ به کامش عسل فقیر
#مجتبی_خرسندی
@poem_ahl
#مناجات
همه ش براى خودت، آبرو به ما ندهید
غذا زیادتر از جنبه ی گدا ندهید
به درد عشق رسیدن دو سوم قرب است
هزار درد که دادید، پس دوا ندهید
میان درد، دواى مرا قرار بده
که زندگى نمی ارزد اگر بلا ندهید
محل گذاشتى و بى محلى ات کردیم
از این به بعد بیایید رو به ما ندهید
به سینه ی من محتاج دست رد بزنید
ولى حواله ی من را به ناکجا ندهید
نداشتن، برکت داشت ضایعش کردیم
از این به بعد به نااهل فقر را ندهید
مرا به دردسر انداخت بى خدا بودن
به عبد، غیر خدا را، تو را خدا ندهید
براى سوخته فرقى نمی کند اصلاً
که آخرش بدهیدش جواب یا ندهید
چو طفل سر به هوا شد، دواش تنبیه است
به من که سر به هوایم دو شب غذا ندهید
سگ حرم به زبان آمد و مرا فهماند
نمی شود که بمالیم پوزه، جا ندهید
در اختیار کسى نیست گریه، دست شماست
نمی دهند به ما گریه تا شما ندهید
جهنم است بهشتى که آتشم نزند
به جان فاطمه از این بهشت ها ندهید
بیاید نامه ی ما را نخوانده پاره کنید
بیاید نامه ی ما را به مرتضى ندهید
اگر بناى تو این است عده اى نروند
از این به بعد به ما نیز کربلا ندهید
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl