eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
531 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
669 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
مطالبی که در این کانال می‌خوانید: (روزهای جمعه) و شعرهایی از: در حال تکمیل.... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
📚"بیدل دهلوی" شاعر قرن ۱۱ و ۱۲ است. شاعری پارسی‌گوی، اهل بدخشان افغانستان. اما در ۲۵ سالگی به دربار اورنگ زیب رفت و نهایتا در دهلی هندوستان ساکن شد. در همان دهلی هم وفات یافت و در منزلش دفن شد. (دهلوی منسوب به دهلی) اشعار وی به سبک هندیست. سبکی پر از نازک خیالی و تصاویر شاعرانه! مثل صائب تبریزی. (ممنونم از دانشجوی عزیز خانم سادات‌حقیقی) "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🏵🏵🏵 در طربگاه حضورم بار فرصت داده اند روزکی چند انتخاب آرزوها می‌کنم یک نگه دیدار می‌خواهم دو عالم حوصله می‌گدازم کاین قدر طاقت مهیا می‌کنم در دبستان محبت طور دانش دیگر است سجده می‌خوانم خط پیشانی انشا می‌کنم @shekardast
چه آغوش است یا رب موجه‌ی دریای رحمت را که هرکس ره ندارد هیچ‌سو، سوی تو می‌آید "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🏵ز نقد و جنس خود آگه نه‌ای در این بازار اگر به فهم زیان هم رسیده‌ای سود است! "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
اى نسيمِ صبح، از دم‌سردى خود شرم دار مى‌رسی‌ بى‌باک و گل‌ها يک قبا پوشيده‌اند ۱۴ آذر درگذشت بیدل دهلوی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ز خواب ناز هستی غافلم لیک این‌ قَدَر دانم که هر کَس می‌برد نام تو من بیدار می‌گردم "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آواز درا: آوای زنگ شترها یا اسب‌‌های کاروان در گذشته زنگوله‌های داشتند که صدای این زنگ‌ها، خبر از رد شدن کاروانی می‌داد. شاعر گذشتن بی سروصدای عمر را به گذشتن کاروان بدون صدای زنگ تشبیه کرده. صدای عمر چیست؟ در مصراع اول این صدا را"آه برخاسته از درد" گفته. درد در شعر عرفانی مفهوم عمیقی دارد همان که مولانا می‌گوید مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی‌دردی علاجش آتش است! مفهوم درد در عرفان اسلامی درد جسمانی نیست بلکه نوعی درد ماورایی و ملکوتی است. درد عشق و معرفت درد رشد معنوی درد آگاهی درد فهم حقیقت درد دین درد حیرت(عطار از آن به درد بی درمان یاد می‌کند) درد اشتیاق(سینه خواهم شرحه شرحه از فراق/ تا بگویم شرح درد اشتیاق) ۱۸ بیت آغازین مثنوی معنوی را(که برخی ۶ دفتر مثنوی را شرح این ۱۸ بیت دانسته‌اند) مولانا با یادکرد این درد شروع می‌کند. مولوی در آغاز مثنوی از روح و دردمندی روح سخن به میان آورده که از اصل خویش جدا افتاده و در پی بازیافتن و رسیدن به جایگاه خود است. بشنو از نی چون حکایت می‌کند... قصه نی بیان سوز و درد کسی‌است که می‌خواهد از دنیای رنگ و نیاز، از دنیای تنگ حدّ و جسم بیرون بیاید و به  مبدأ  نامحدود برگردد... (قصدم معنی کردن آواز درا بود، به معنای درد رسید! مولانا می‌گوید الکلام یَجُرُّ الکلام! حرف حرف می‌آورد) "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ما را نه زری‌ست، نی نثارِ سیمی جز تحفه‌ی عجزِ بندگی تقدیمی چون شاخِ ‌گلی که خم شود پیشِ نسیم از دوست سلامی و ز ما تسلیمی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چه خوش است راز گفتن به حریف نکته‌سنجی که سخن نگفته‌باشی، به سخن رسیده‌باشد "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گفتی چه کسی؟ در چه خیالی؟ به کجایی؟ بی‌تاب توام، محو توام، خانه خرابم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیدل! به هر کجا رگِ ابری نشان دهند در ماتمِ حسین و حسن گریه می‌کند صلّی الله علیک یا اباعبدالله الحسین 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
منسوب به 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نه شادم نه محزون، نه خاکم نه گردون نه لفظم نه مضمون، چه معنیستم من؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
اینجا جواب نامه‌ی عاشق تغافل است بیهوده انتظار خبر‌ می‌کشیم ما... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
به محشر چون سر خجلت برآرم از کفن، گویم که یارب داغ هجران دیده‌ام دیگر مسوزانم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
درون توست اگر خلوتی و انجمنی‌ ست برون ز خویش‌کجا می‌روی؟ جهان خالیست... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🏵ز نقد و جنس خود آگه نه‌ای در این بازار اگر به فهم زیان هم رسیده‌ای سود است! "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
. چون خوشه‌ی گندم چه دهم عرض تبسم از خاک، پیام‌آور دل‌های دو نیمم! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ترکِ آرزو کردم رنجِ هستی آسان‌ شد
چو تمثالی ‌که بی‌آیینه معدوم است بنیادش فراموش خودم چندان که گویی رفتم از یادش 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast