eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆👆 🔷این خود (عج) است که در پاسخ به سؤالى درباره نوشته‌اند. طبق این توصیه، و کنکاش از این امر چندان لازم نبوده و از مواردى است که دانستن آن به عنوان یک تکلیف بر گردن ما گذاشته نشده است. کامل و عمیق به آن امورى است که خداوند اراده فرموده و تلاش بیش از اندازه و آزاردهنده براى کشف از رمز و راز آن، کار صحیحى نیست. بلکه سزاوار است که به جاى یافتن دلیل واقعی غیبت، به دنبال آشنایى با خاصّ خود در این زمان باشیم. البته دلایل و حکمت‌هایی در این زمینه ارائه شده است، اما هیچ‌کدام آنها به تنهایی نمی‌تواند بیانگر علت تامه موجود در حضرتشان باشد. 🔷نکته دیگر در این روایت، آن است ‌که تنها موردى است که (ع) تعبیر «علّت» را به کار برده‌ و تصریح کرده که پرسش درباره آن . در احادیث دیگر تعبیر «علّت» را به کار نبرده‌اند. از این‌جا می‌توان فهمید که (ع) از اطلاق این کلمه به آنچه در مقام فرموده‌اند، ابا داشته‌اند و این خود مؤیّدى است بر آنچه بیان شد.[۴] «علت» در این‌جا به این معنا است که؛ در صورت وجود علّت، غیبت امام ضرورى گردد و در صورت عدم آن، ظهور (عدم غیبت) ایشان ضرورت یابد، اما اعلام برخی حکمت‌ها چنین پیامدی را نداشته و می‌توان در مورد آن پرسش‌ها و گفت‌وگوهایی داشت. 🔷ناگفته نماند که در ، علّتى براى‏ (عج) ذکر نشده و آنچه مطرح می‌شود یا مبتنى بر ادّعاى عقلى بودن آن است و یا است و یا است که از برخى احادیث می‌شود. 👇👇👇
⚡️☄⚡️☄⚡️☄⚡️☄⚡️ ☄ ⭕️مرز میان جوان مؤمن سکولار و جوان مؤمن انقلابی (بخش دوم) 🔶 یکی از مهمترین و با ارزش‌ترین نیروی کارآمد و توانای جامعه به شمار می‌آیند که بسیاری از گره‌های کور و پیچیده جامعه به دست آنها باز شده است. در این نوشتار سعی داریم به برخی از و شاخص ‌های (جوان تراز انقلاب اسلامی) اشاره کنیم، شاخص‌های بسیار مهمی که در واقع مبین و مشخص کننده مرز میان جوان مؤمن سکولار و جوان مؤمن انقلابی است. 2⃣پایبندی راسخ به ولایت مداری 🔷یکی از مهمترین و برجسته‌ترین خطوط و شاخص‌های جوان مؤمن انقلابی، برخورداری از روحیه است. وقتی سخن از ولایت مداری به میان می‌آید، باید به این نکته توجه داشته باشیم تاریخ مصرف فرهنگ سخنان اهل بیت علیهم السلام را صرفاً در ۱۴۰۰ سال پیش مشاهده نمی‌کند؛ 🔷این چنین جوانانی به خوبی درک می‌کنند، که حتی در (ع) نیز کارایی و کارآمدی منحصر به فرد خود را حفظ کرده، از این ‌رو برای نهادینه کردن احکام اسلامی می‌بایست با تبعیت از نواب عام امام که همان جامعه شرایط است،[۱] و با بهره گیری از ساز و کارهای هوشمندانه در جهت گام بردارند. ... پی‌نوشت [۱] الإحتجاج‌على‌أهل‌اللجاج (للطبرسی) ج‏۲ ص۴۵۸؛ «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعِهِم». منبع: وبسایت راسخون @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سیری کوتاه در (بخش سوم) 🔶 که مجموعه سخنرانی ها و نامه ها و کلمات قصار پر مغز (ع) است که از زمان تدوین آن تا امروز بیش از صد شرح بر آن نوشته شده است. این سخنرانی های سطح بالا که علمای بزرگ و متفکران عالم اندیشه از شیعه و سنی، در حاشیه و شرح و تفسیر آن کتاب ها نوشته اند، و هنوز هم فهم و درک آن برای جامعه علمی دشوار است. 💠نام نهج‏ البلاغه 🔷نامى که شریف‏ رضى براى این کتاب گران‌سنگ برگزیده، یعنی ‏، به معنای «راه و روش بلاغت‏» است؛ زیرا این کتاب درهاى بلاغت را به روى خواننده مى ‏گشاید، و طالبان بلاغت را بدان نزدیک مى ‏سازد و نیاز دانشمند و دانشجو را برمى آورد، و گمشده و خواسته بلیغ و زاهد است و از آن روز که این کتاب گام به عالم فرهنگ و ادب نهاد و توسط شریف‏ رضى به بار نشست، در میان دانشمندان و خطبا و اهل ادب جا باز کرد، 🔷و بلند آوازه شد و شهره آفاق دانش گردید و ستاره آن در شام و عراق و نجد و تهامه درخشید، و هر کجا که رفت‏، با استقبال مردم مواجه گردید، و در مراکز علمى به درس و بحث از آن پرداختند؛ زیرا علاوه بر معناى ارزنده و محتواى علمى و عمیق همه ‏جانبه، و درهاى حکمت و دانش، داراى الفاظ و نگارشى بسیار بدیع و زیبا و سبک و شیوه ‏یى هماهنگ و عالى است که در اوج نثر عربى قرار گرفته است. [۱]   💠ویژگى هاى نهج البلاغه 🔷 این اثر ماندگار و بى نظیر را مى توان از جهات مختلفى مورد دقت، شناخت و بررسى قرار داد. اوصاف و ویژگى هاى این مجموعه بى بدیل را در این نوشتار مختصر نمى توان شناخت، اما به لحاظ اختصار، به شاخصها و ویژگى هاى مهم آن اشاره مى شود: ۱) کلامى فوق کلام انسانها و پایین تر از کلام خدا و در حقیقت، از حضرت مولى الموحدین (ع)؛ 🔷 ۲) ، به گونه اى که همانند قرآن، به عنوان انوارى از آن، به تمام مسائل دنیوى و اخروى پرداخته است؛ ۳) و ؛ ۴) در بردارنده رسالتى جاودانه و جهانى پس از قرآن، جهت هدایت بشریت؛ ۵) جاذبه خاص نهج البلاغه براى همگان؛ ۶) مصون از هرگونه ضعف، خطا و تحریف؛ ۷) ارزش والاى پیام هاى نهج البلاغه؛ ۸) عدالت خواهى و ظلم ستیزى منحصر به فرد. ... پی‌نوشت [۱] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، مقدمه ابوالفضل ابراهیم بر شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحدید ص ۷، دارالاضواء بیروت منبع:وبسایت‌راسخون‌به‌نقل‌از سایت‌سراج‌اندیشه @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️علمای شيعه حافظان دين (بخش سوم و پایانی) 🔶 به آن دسته از دانشمندان گفته ميشود كه پس از امام دوازدهم شيعه، به اشاره آن حضرت را انجام داده و از اصول و ارزشها و احكام دين اسلام پاسداری می‌نمايند. 💠رسالت دينی 🔷 منحصر در يك بعد از ابعاد مختلف دين نيست، بلكه رسالت آنها همه جانبه است، اختيارات  و رسالت آنها دقيقاً در طول رسالت و مسئوليت ائمه اطهار علیهم السّلام است، امروز همه علمای اسلام نسبت به رسالت خويش در راه حفظ دين و در قبال مردم و تشيع مسئوليت دارند و هر كس در اندازه توان خود مسئول حفظ دين اسلام است، بر اساس همين احساس مسئوليت است كه (ره) قائد بی‌نظير دوران غيبت كبری، در برابر بدعتها مبارزه عظيم با تمام مظاهر كفر و طاغوت را در سرلوحه وظايف خويش قرار داد. مبارزه با بدعتها اساسی ترين جبهه‌ای است كه در مقابل بدعتگران ميتوان تشكيل داد، و يكی از وظايف مهم علمای اسلام است. چنان كه پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد: «هر گاه در ميان امت من ظاهر شود، بر عهده است كه علم خود را آشكار كنند و با بدعتها به مبارزه برخيزند، تا مردم از بدعتها آگاهی يافته و اغفال نشوند». [۱] در اين روايت بر  واجب شده است كه با بدعتها مبارزه كنند. در راه مبارزه با بدعتها و امر به معروف و نهی از منكر علمای شيعه از جان خويش گذشته و در راه زدودن بدعتها جهاد نموده و حكم جهاد داده‌اند. [۲] علما و فقهای بزرگ شيعه از آغاز غيبت كبری در راه مبارزه با بدعتها از جان خويش گذشته‌اند و در اين راه شهيد شده‌اند و شكنجه‌ها و آزارها را به جان خريده‌اند. [۳]  🔷علمای اسلام (تشيع) مبارزه با بدعتها و خرافات را در صدر برنامه و سرلوحه زندگی خود قرار داده بودند، چنانكه (ص) آنها را وارث خويش ميداند و (ع) آنها را خود در مطرح ميكند، همانطوری كه رسول خدا (ص) با بدعتها و خرافات جاهلی در عصر خويش مبارزه كرد و در طول ۲۳ سال، دين الهی را مستقر نمود، و جانشينان خويش را برای حفظ دين از آلوده شدن به خرافات و بدعتها مسئول نمود، آخرين جانشين پيامبر اكرم (ص) در آغاز غيبت كبری اين وظيفه مهم را به عهده نهاده و از آنها خواسته است كه مدافع دين ناب محمدی باشند و  نيز بر اساس پيمانی كه خداوند از آنها گرفته بر اين عهد وفادارند. [۴] بحمدالله در عصر كنونی هم، علما و كه از افتخارات مذهب و حافظان شريعت هستند، همچون علمای گذشته، اين امانت گرانبهای دين و ارزشهای مقدس و غنی شريعت، كه با رنج و تحمل مشقت‌های گذشتگان به آنها رسيده است را با تمام وجود و نگهبان هستند. اين نوشتار را با كلامی ارزشمند از بنيانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت (ره) به پايان می بريم: «اگر نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی را به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به خورد توده‌ها داده بودند... صدها سال است كه ، ‌تكيه گاه محرومان بوده است، هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سيراب شده‌اند. [۵] پی نوشت‌ها: [۱] بحارالانوار، اسلاميه، ۱۳۶۲، ج ۲، ص ۷۲؛ و دكتر محمد باقر حجتی، آداب تعليم و تعلم در اسلام، ترجمه منية‌المريد شهيد ثانی، چ دوازدهم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۴، ص ۲۴۷ [۲] شهيد مطهری، گفتار معنوی، پييشن، ص ۲۴۰؛ در عصر صفويه و پيش از آن علما در خط مقدم جهاد بودند و در كشور عراق برای رهايی اين مركز شيعه علمای اسلام جهاد نمودند. [۳] ر.ك: علامه امينی، شهداء راه فضيلت، انتشارات روزبه، تهران، از ص ۲۴-۴۰۵؛ و ر.ك: شهيد مطهری، گفتارهاى معنوی، چ دوم، تهران صدرا، ۶۳، ص ۲۴۰ [۴] ر.ك: نهج البلاغه، خطبه ۳ [۵] صحيفه نور، ج ۲۱، ص ۸۸ ✍امیرعلی حسنلو منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا مى توان با توجه به آیه «امام» ضرورت وجود پیشوایى معصوم را در هر زمان اثبات نمود؟ 🔹از جمله آیاتى که دلالت بر ضرورت وجود و در هر عصر و زمان دارد، است. خداوند متعال مى فرماید: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناس بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلا؛ [سوره اسراء، ۷۱] به یاد آور روزى را که هر گروهى را به مى خوانیم. کسانى که نامه عملشان به دست راستشان داده شود آن را (با شادى و سرور) مى خوانند و به قدر رشته شکاف هسته خرمایى به آنان ستم نمى شود». از آیه «امام» استفاده مى شود که هر فردى در همراه با بوده و او را با پیشوایش مى خوانند؛ چه امام هدایت و یا امام ضلالت. 🔹پس باید در هر زمانى «امام به حقّ» که از برخوردار است وجود داشته باشد تا با اعتقاد به او و پیروى از دستوراتش رستگار شده و نامه عملش به دست راستش داده شود. و به تعبیر دیگر از اصحاب الیمین گردد که خداوند متعال در قرآن کریم درباره آنان مى فرماید: «وَ أَصْحابُ الَْیمِینِ ما أَصْحابُ الَْیمِینِ - فِی سِدْر مَخْضُود - وَ طَلْح مَنْضُود - وَ ظِلّ مَمْدُود - وَ ماء مَسْکُوب - وَ فاکِهَة کَثِیرَة...؛ [واقعه، ۲۷ تا ۳۲] و اصحاب یمین و خجستگان! چه اصحاب یمین و خجستگانى! آنان در سایه درختان (سدر) بى خار قرار دارند. و در سایه درخت (طلح) پر برگ (درختى خوشرنگ و خوشبو). و سایه کشیده و گسترده. و در کنار آبشارها و میوه هاى فراوان....». 🔹از طرفى صرف اعتقاد به یک امام و لو امام ضلالت و گمراهى باشد کافى نیست، بلکه باید امامى باشد که انسان را به سوى هدایت راهنمایى کند، پس علاوه بر اینکه هر گروهى از مردم داراى یک امام و پیشوا هستند، آن امام باید باشد تا غرض الهى از دعوت مردم به سوى رشد و صلاح را تأمین کند، نه آنکه مانند امامانى باشد که خداوند در وصف آنان مى فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النّارِ؛ [قصص، ۴۱] ما با رها کردنشان به حال خود، آنان را امامانى قرار دادیم که مردم را به دوزخ دعوت مى کنند». 🔹از این دسته افراد، قرآن به «اصحاب الشمال» تعبیر کرده است، آنجا که می فرمايد: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ - فِی سَمُوم وَ حَمِیم - وَ ظِلّ مِنْ یَحْمُوم - لا بارِد وَ لا کَرِیم؛ [واقعه، ۴۱ تا ۴۴] و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى! (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنان داده مى شود). آنان در میان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند. و در سایه دودهاى متراکم و آتش زا، سایه اى نه خنک است و نه آرام بخش». از طرف دیگر کسانى که معتقد به هیچ امامى نیستند، اگر در عدم انتخاب امامِ بر حقّ، کوتاهى کنند داخل در «اصحاب الشمال خواهند بود. 📕امام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چ اول، ج ۱، ص ۱۸۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️زندگی جاهلی؛ برابر با مرگ جاهلی 🔸مرگ آیینه زندگی است. زندگی جاهلانه و دور از ، موجب مرگ جاهلانه می‌شود.  علیه‌ السلام موجب حیات فرد و جامعه بوده و بهارِ جان‌ها به او وابسته است. کسی که «امام شناس» باشد، زنده و تازه است و مرگ او نیز مرگی عاقلانه و زیبا خواهد بود، اما دوری از «امام» باعث دل‌مردگی است و مرگ را تجربه‌ای تاریک و پلید می‌کند. 💠مرگ مرحله‌ای از زندگی ابدی 🔹مرگ چیزی به‌ غیر از یک پُل عبور نیست. پُلی که انسان را از مرحله‌ای از زندگی به مرحله دیگر منتقل می‌کند. هر طور که زیسته باشیم، همان‌ گونه خواهیم مُرد. «شناخت امام عصر (عج)» و ارتباط با او موجب شکل‌گیری حیات واقعی در انسان می‌شود، و مرگ او را نیز که تجلی زندگی این دنیاست، عاقلانه و پرطراوت خواهد نمود. در روایات آمده است: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة؛ [۱] هر فردی که بمیرد در حالی‌ که امام زمانش را نشناسد، به مرده است». 💠منظور از امام در روایاتِ معرفتِ امام 🔹ممکن است سؤال پیش آید که چگونه «شناخت امام زمان» این مقدار اثر دارد، اما به شناخت پیامبر خدا، هیچ اشاره نشده است؟ پاسخ در آشنایی با اصطلاح نهفته است. «امام» گاهی به معنای عام و کلی به‌کار می‌رود، و منظور از واژه امام جایگاهی در برابر و مغایر با پیامبر نیست. دقت در روایات متعدد شیعیان و اهل سنت درباره لزوم معرفت امام و توجه به استدلالی که در این روایات آمده نشان می‌دهد، ملاک، خالی نبودن زمین از حجت خداست. برای مثال در روایت امام حسن عسکری علیه‌ السلام اینگونه آمده: «اَنَّ الاَرضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً؛ [۲] زمین هیچ‌گاه از حجت خدا بر خلق، تا روز قیامت خالی نخواهد بود و اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است». در ادامه همین روایت آمده است؛ «فَقِيلَ: يَابنَ رَسُولَ اللهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ والامام بَعْدَكَ؟»؛ «از ایشان سؤال شد: ‌ای فرزند رسول خدا! امام و حجت بعد از شما کیست؟». عبارات به‌ خوبی نشان می‌دهد که راوی نیز از واژه امام، معنای حجت را فهمیده است. 🔹آیت‌ الله جوادی آملی حفظه‌ الله می‌فرماید: «مرگ، عصاره زندگی است، اگر مرگ کسی مرگ جاهلی ‏بود، معلوم می‌شود در مدت عمر، حیات جاهلی داشته است. مرگ کسی که ‏امام زمان خودش را نشناسد جاهلی است، یعنی حیاتش حیات جاهلیت است. منظور از «امام» در این حدیث، امام در مقابل پیامبر نیست، ‏بلکه منظور حجت بالغه خداست که در هر عصری در میان مردم بوده است ‏اعم از پیامبران و یا امامان معصوم». [۳] پی‌نوشت‌ها؛ [۱] شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، چاپ اول، موسسه آل البیت، بیتا، ج ۱۶، ص ۲۴۶ [۲] همان [۳] خبرگزاری حوزه، اگر حیات انسان عاقلانه باشد، ‏مرگ عاقلانه خواهد داشت نویسنده: سنایی منبع: وبسایت اندیشه برتر حوزه @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا در تشیع عبادات بدون پذیرش «ولایت» قبول نیست؟ 🔹چنانچه معنای به طور صحیح و دقیق مورد توجه قرار گیرد، پاسخ سوال نیز روشن می شود، واژه «ولایت» و «مولى» از ماده «ولى» گرفته شده است و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمرده اند؛ مالک، عبد، معتِق (آزاد کننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)، قریب (مانند پسر عمو)، جار (همسایه)، حلیف (هم پیمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزیل (کسی که در جایى سکنى گزیند) شریک، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع، صهر (داماد)، اولى بالتصرف (کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته تر است). [۱] 🔹در اصطلاح، مراد از تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسانها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود. (ع) شاهد و محیط بر همه انسانها اعم از شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان است. از ظاهر و باطن همه آگاه و توان هر گونه تصرفى را در امور آنها دارد. به علاوه (ع) می‌تواند در امور تکوینیه نیز دخل و تصرف نموده و مثلاً خشتى را بدل به طلا نماید، یا عکس بر پرده را جان بخشد و یا امراض لاعلاج و گره هاى سخت را بگشاید و متوسلین خود را از بن بستها برهاند، لکن از این توان، بیهوده و بدون حکمت و خلاف سیره عادى بهره نمی گیرد. 🔹از نظر شیعه شناخت و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوت‌ها و احکام او بر همگان واجب است، و هر کس از این امر سر باز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است و به عبارت دیگر: لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت، و پذیرش این دو مستلزم پذیرش «ولایت ولّى» می‌باشد. این مطلب از آیات ۳ سوره مائده که ابلاغ و معرفى را معادل ابلاغ رسالت و توحید قرار می‌دهد، و ۵۹ سوره نساء که اطاعت از را در طول اطاعت از خدا و رسول (ص) قرار می‌دهد، و نیز که را قرین می‌نماید،  [۲] به وضوح مستفاد است، و به واسطه حدیث شریف نبوى (ص) «هر کس که بمیرد و را نشناسد به مرده است» [۳] تأکید می‌شود؛ 🔹و همانطور که در سوال اشاره شده هیچ عمل و عبادتى، بدون پذیرش «ولایت ولى الله الاعظم» مقبول درگاه احدیت واقع نمی‌ شود، که این مسئله از بسیارى روایات مستفاد است. [۴] به عنوان نمونه (ع) در حدیث معروف سلسلة الذهب از اجدادشان از جانب خداوند متعال فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛ [۵] لا اله الا الله پناهگاه محکم من است، پس هر که در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند، و پس از اندکى تأکید نمود: با عمل به شرایط آن و من یکى از آن شرایط هستم. (پذیرش ولایت). در حدیثی دیگر (ع) می فرماید: «اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، روزه، زکات، حج و  ، و هیچ یک از آن ارکان به پاى رکن رکین ولایت نمی رسد». [۶] 🔹از مطالب مطرح شده استفاده می شود که پذیرش را خداوند بر انسان ها واجب نموده، و امر ولی را همچون امر خویش قرار داده و اطاعت از ولی را اطاعت از خود بر شمرده است؛ لذا نپذیرفتن (ع) به قبول نکردن ولایت خداوند برمی‌گردد. روشن است که این امر سبب می‌شود اعمال انسان مورد امضای خداوند قرار نگیرد. پذیرش سبب می‌شود که انسان هیچگاه از مسیر هدایت گمراه نشود و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق‌اند، و اساسا این (ع) هستند که راه حق را مشخص می‌سازند و مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را روشن می‌کنند. رسول خدا در این باره می فرماید: «هر کس دوست می‌دارد که [چون] من زندگانی کند و [چون] من از دنیا برود، و به بهشتی که پرودگارم مرا بدان وعده فرموده، وارد شود، باید ولایت علی بن ابیطالب و جانشینان پاکش، امامان هدایت و چراغ های تاریکی را پس از من پذیرد. آنان هرگز شما را از درگاه هدایت به درگاه گمراهی نمی‌کشانند». [۷] پی نوشت‌ها؛ [۱] فیروزآبادى، القاموس المحیط؛ سعیدى مهر، محمد، کلام اسلامى، ج ۲، ص ۱۶۸ [۲] بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۱۰۸، مؤسسة الوفاء بیروت، ۱۴۰۴ق [۳] بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۰۸ [۴] برگرفته از سوال ۱۵۳ وبسایت [۵] بحارالأنوار، ج ۳، ص ۷ [۶] همان، ج ۶۵، ص ۳۲۹-۳۳۳ [۷] همان، ج ۲۳، ص ۱۴۳ منبع: اسلام کوئست @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️مساله ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) 💠درباره علّت ازدواج نکردن ایشان نظرات مختلفی وجود دارد که اجمالا آنها را بررسی میکنیم: 🔹بعضی می‌گویند که ایشان بنا به دستور پدر بزرگوارشان ازدواج نکردند. بنابر آنچه «یعقوبی» نقل می‌کند، (ع) وصیت فرمود که [دخترانشان] ازدواج نکنند. [۱] اما برخی این خبر را مجعول دانسته و آن را رد می‌کنند. [۲] ضمن اینکه (ع) دستوری بر خلاف دستور مؤکد شرع نمی دهد. آنچه در وصیت (ع) در کتاب شریف اصول کافی آمده، توصیه به تبعیت همه فرزندان از (ع) و سپردن اختیار ازدواج دختران به ایشان است، نه چیز دیگر؛ 🔹حضرت در وصیت خود می‌فرماید: «لَا یُزَوِّجُ بَنَاتِی أَحَدٌ مِنْ إِخْوَتِهِنَّ مِنْ أُمَّهَاتِهِنَّ وَ لَا سُلْطَانٌ وَ لَا عَمٌّ إِلَّا بِرَأْیِهِ وَ مَشُورَتِهِ فَإِنْ فَعَلُوا غَیْرَ ذَلِکَ فَقَدْ خَالَفُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ جَاهَدُوهُ فِی مُلْکِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِمَنَاکِحِ قَوْمِهِ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ یُزَوِّجَ زَوَّجَ وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ یَتْرُکَ تَرَک‏...؛ هیچ یک از دخترانم را نباید برادران مادری، سلاطین و یا عموهایشان شوهر دهند، مگر با نظر و مشورت (ع)، اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، با خدا و رسول اکرم (ص) مخالفت ورزیده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند؛ زیرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است، پس هر کسی را او بخواهد تزویج میکند و هر کسی را او نخواهد تزویج نمیکند». [۳] 🔹قول دیگری نیز وجود دارد که می‌گوید: «دلیل عدم ازدواج (س) عدم وجود هم شأنی برای ایشان می باشد»؛ چنانکه در مورد حضرت زهرا (س) نیز نقل شده است که اگر امام علی (ع) نبود هم‌کفوی برای ایشان پیدا نمی‌شد. این نظر نمی‌تواند درست باشد؛ چرا که بر خلاف توصیه موکّد اهل بیت به ازدواج است و در ازدواج مورد نظر آنها «مؤمن هم کفو مؤمنه است». از طرفی مقام حضرت زهرا (س) با همه زنان عالم فرق می‌کند. 🔹اما «نظر دقیق‌تر» درباره عدم ازدواج (س) این است که از آنجا که در دوران هارون الرشید و مأمون، شیعیان و علویان و به ویژه امام کاظم (ع) مورد سخت ترین فشارها و آزارها بودند و ارتباطات اجتماعی آنان به شدت محدود بود، کسی جرات نزدیک شدن به خاندان اهل بیت (ع) را پیدا نمی‌کرد؛ چه رسد به آنکه با آنان پیوند نیز برقرار سازد. وصیت امام کاظم (ع) نیز بخاطر لحاظ همین شرایط بوده است. اینکه برخی از خواهران حضرت معصومه (س) نیز موفق به ازدواج نشدند این مسأله را تایید می کند. [۴] 🔹نکته دیگر در این باره، عدم توجّه دقیق منابع تاریخی به ازدواج دختران اهل بیت (ع) است؛ علاوه بر (س) درباره ازدواج سایر دختران اهل بیت نیز خبر قطعی وجود ندارد و درباره ازدواج بسیاری از آنها شاهد اخبار مختلف و ضد و نقیضی هستیم. در مورد (س) نیز خبری مبنی بر ازدواج ایشان نقل نشده است؛ اما این بدان معنی نیست که بتوان حکم قطعی درباره عدم ازدواج ایشان و برخی خواهران ایشان داشت، بلکه ممکن است ازدواج کرده باشند، اما بخاطر فشارها و سختگیری هایی که با این خانواده صورت می پذیرفت، علنی نشده باشد. اما بر فرضی که ازدواج نکرده باشند، باز هم قطعا به معنی بی توجهی و عدم رغبت به ازدواج نبوده، بلکه همین جو خفقان حاکم علیه این خانواده مانع این امر شده است. پی نوشت‌ها؛ [۱] تاریخ یعقوبی، چاپ نجف، ۱۳۸۴‌ق، ج۳، ص۱۵۱؛ [۲] حیاة الإمام موسی بن جعفر ع (باقر شریف قرشی) دارالبلاغة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۴۷۹؛ [۳] الکافی، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق، چ۴، ج۱، ص۳۱۷؛ [۴] حضرت معصومه فاطمه دوم، محمدی اشتهاردی، محمد،‌ انتشارات علامه، ۱۳۷۵ش، چ۱، ص۱۱۶ 📕بانوی ملکوت، کریمی جهرمی، علی، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۳ منبع: وبسایت راسخون @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا امامت امام جواد (علیه السلام) در كودكی يكی از بحث برانگيزترين مباحث عصر ايشان محسوب می ‌گردد؟ (بخش اول) 🔹یکی از مسائلی که بعدها در مباحث کلامی مربوط به امامت، جایگاه ویژه‌ ای یافت، این بود که آیا ممکن است کسی پیش از بلوغ به مقام امامت برسد؟ این مسأله در سال ۲۰۳، آن هنگام که (عليه السلام) به امامت رسید، به صورت جدّی‌ تری در محافل علمی - کلامی امامیه مطرح شد و بعدها در سال ۲۲۰ درباره امامت امام هادی (عليه السلام) و پس از آن امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز ادامه یافت. 🔹در سال ۲۰۳ که (علیه السلام) به شهادت رسید، شیعیان آن حضرت به علت این که تنها فرزند وی (عليه السلام) بیش از هشت سال نداشت، در نگرانی و اضطراب عمیقی فرو رفتند. به نوشته برخی از مورّخان در این جریان، شیعیان به حیرت افتاده و میان آنان اختلاف پدید آمد؛ چنان که شیعیان دیگر شهرها نیز متحیّر شدند. [۱] به همین جهت، گروهی از آنان در منزل «عبدالرحمن بن حجّاج» گرد آمده، ضجّه و ناله سر دادند. [۲]  🔹این مشکل برای شیعیان، که مهم‌ترین رکن ایمان را اطاعت از (عليه السلام) دانسته و در مسائل و مشکلات فقهی و دینی خود به وی رجوع می‌ کردند، از اهمّیت بسیار برخوردار بود و نمی‌ توانست همچنان لاینحل بماند. البته برای شیعیان مسلّم بود که (عليه السلام) فرزند خود (عليه السلام) را به جانشینی برگزید، ولی مشکل ناشی از خردسالی آن حضرت، آنان را بر آن می‌ داشت تا برای اطمینان خاطر، به کاوش و جستجوی بیشتری در این باره بپردازند. 🔹در میان نصوصی که درباره جانشینی امام جواد (عليه السلام) از امام رضا (علیه السلام) بر جای مانده، به ویژه خاطر نشان شده است که (عليه السلام) فرزند خردسالش (عليه السلام) را به جانشینی خود برگزید و با اینکه هنوز فرصت زیادی برای این کار وجود داشت، به جانشینی او اصرار می‌ ورزید، تا آنجا که در برابر اشاره برخی از اصحاب به سن کم (عليه السلام) با اشاره به نبوّت حضرت عیسی (عليه السلام) در دوران شیرخوارگی فرمودند: «سنّ عیسی (عليه السلام) هنگامی که نبوّت به وی اعطا شد، کمتر از سن فرزند من بوده است». [۳] 🔹اضطرابی که پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) در میان شیعیان آن حضرت به وجود آمد، سبب شد تا برخی از آنها به دنبال «عبدالله بن موسی» برادر امام رضا (علیه السلام) بروند؛ ولی از آنجا که حاضر نبودند بدون دلیل، امامت کسی را بپذیرند، جمعی از آنها پیش وی سؤالاتی مطرح کردند و هنگامی که او را از جواب مسائل خود ناتوان دیدند، وی را ترک کردند. [۴] شمار دیگری نیز به «واقفی‌» ها که بر امام کاظم (علیه السلام) توقف کرده بودند، پیوستند. علّت پیدایش این اختلاف، به نظر «نوبختی»، همین بود که آنها بلوغ را یکی از شرایط امامت می‌ دانستند. [۵] 🔹با تمام این احوال، بیشتر شیعیان به امامت امام جواد (عليه السلام) گردن نهادند، گرچه در میان آنان، کسانی بودند که مسأله کمی سنّ را به خود (عليه السلام) هم یادآور شدند و آن حضرت در جواب، به جانشینی حضرت سلیمان از حضرت داوود (عليه السلام) اشاره کرد و فرمود: حضرت سلیمان (عليه السلام)، هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا می‌ برد، حضرت داوود (عليه السلام) او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد، در حالی که عُبّاد و علمای بنی اسرائیل، این عمل او را انکار می‌ کردند. [۶] 🔹به نوشته «نوبختی»، برهانِ استدلال کنندگان به (عليه السلام)، مسأله یحیی بن زکریّا (عليه السلام) و نبوّت حضرت عیسی (عليه السلام) در دوران شیرخوارگی و داستان یوسف و علم حضرت سلیمان (عليه السلام) بود که نشان می‌ داد علم در حجت خدا و لو به سن بلوغ نرسیده باشند، بدون آموزش و یادگیری و به طور لدنّی، می‌ تواند وجود داشته باشد. [۷] ... پی نوشت: [۱] دلائل‌ الامامه،‌ طبری، بی‌جا، ص۲۰۴؛ [۲] عیون‌ المعجزات، حسين‌ بن‌ عبدالوهاب، آل عبا (ع)، ص ۱۱۹؛ [۳] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، فتال نيشابورى، مطبعة الحیدریه، ص ۲۰۳؛ [۴] مسند الامام الجواد (ع)، عطاردى، ‏عزيز الله، آستان قدس رضوى‏، ‏چ ۱، ص ۲۹ - ۳۰؛ [۵] فرق الشيعه‏، نوبختى، بی جا، ص ۸۸؛ [۶] الکافی، دارالكتب الإسلاميه، چ ۴، ج ۱، ص ۳۸۳؛ [۷] فرق الشیعة، همان، ص ۹۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️قرار گرفتن امام معصوم در رأس جامعه 🔹، انسان والایی است که از لحاظ دینی، قلب او آیینه‌ی تابناک انوار هدایت الهی است؛ روح او به سرچشمه‌ی وحی متّصل است؛ هدایت او، هدایت خالص است؛ از لحاظ اخلاق انسانی، رفتار و اخلاق او صددرصد همراه با فضیلت است؛ هوای نفس در او راهی ندارد؛ گناه بر او چیره نمی‌ شود؛ شهوت و تمایلات انسانی، او را مغلوب خود نمی‌ کند؛ خشم و غضب، او را از راه خدا دور نمی‌کند؛ 🔹از لحاظ سیاسی، بینش وسیع او آنچنان است که آرام ترین حرکات و ریزترین حوادث را در صحنه‌ی زندگی جامعه، با چشم تیزبین خود می‌ بیند - که (ع) فرمود: «والله لا اکون کالضبع تنام علی طول اللدم»؛ یعنی من کسی نیستم که بشود با لالایی او را خواب کرد - در مواجهه‌ی با حوادث زندگی و وقایع کمرشکن، از خود شجاعت و اقتدار روحی و معنوی نشان می‌دهد؛ جانش برای او ارزشی ندارد، اما برای جان انسان ها، حتّی مردم دور دست، حتّی زنانی که جزو پیروان دین او نیستند، ارزش قائل است و می‌ گوید اگر کسی از غصّه دق کند، حق دارد. 🔹 (ع) در مقابله با خطرها آنچنان شجاعانه عمل می‌کند که می‌گوید کسی نمی‌ توانست با فتنه‌ای که من چشم آن را درآوردم - منظور، فتنه‌ی خوارج است - یا فتنه‌ی ناکثین درافتد. آن معنویّت و دین و اخلاق و فضیلت از یک طرف، آن بینش عمیق و شجاعت و فداکاری و عواطف رقیق انسانی در کنار صلابت و استحکام معنوی و روحی از طرف دیگر؛ همه‌ی اینها ناشی از است؛ چون خدای متعال او را به برگزیده است و گناه و اشتباه در کار او وجود ندارد. اگر چنین کسی در رأس جامعه باشد، اوج مطلوب همه‌ی رسالت هاست... بیانات‌مقام‌‌معظم‌رهبری‌ ۸۰/۱۲/۱۲ منبع: وبسایت‌دفترحفظ‌ونشرآثارمعظم‌له @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) برای مقابله و جنگ با اصحاب «جمل» چگونه استدلال می نمایند؟ 🔹 (عليه السلام) در پایان خطبه ۱۷۲ پس از اشاره به جنایات در چنين مى فرمايد: «فَوَاللهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ، بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ، لَحَلَّ لِی قَتْلُ ذلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا، وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِيَدٍ دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ!». 🔹[ترجمه فرمایش حضرت:] (به خدا قسم، حتى اگر از را به عمد و بى هيچ جرمى كشته بودند، آن لشكر بر من روا بود. زيرا همه آنان در كشتن آن مرد حاضر بوده اند و كشتن او را منكر نشمرده اند و به دست و زبان ياريش نكرده اند [و به اين ترتيب، بودند] و حال آنكه، از به شماره سپاهيانى كه به شهر داخل كرده بودند، كرده اند.). 🔹در اينجا پرسش و پاسخى از سوى شارحان «نهج البلاغه» مطرح شده و آن اینکه: چگونه (علیه السلام) مى فرمايد: اگر آنها حتى را مى كشتند بود تا چه رسد به اين كه به تعداد خودشان از مسلمين بى گناه كشتند. اين نابرابرى را با چه عنوانى از مى توان تفسير كرد؟ در اينجا در مجموع به اين سؤال داده شده است كه عبارتند از: 1⃣بعضى پاسخ گفته اند: آنها عملا نشان دادند كه را مباح مى شمرند و اين نوعى است و به اين ترتيب مى شوند. 2⃣برخى گفته اند: به دليل بوده است؛ زيرا اگر نهى از منكر هيچ راهى جز اين نداشته باشد، مجاز است. 3⃣سوّمين و بهترين جواب اين است كه آنها مصداق بودند؛ چرا كه به راه انداختند و خود را شكستند و در بخشى از كشور اسلام، به راه انداختند؛ بنابراين داخل در مى شوند كه: «إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا...». [مائده، ۳۳] و اگر (عليه السلام) مى فرمايد: اين بود كه در برابر سكوت كردند و در واقع مقدمه اى است براى اثبات و آنها. 4⃣پاسخ چهارمى نيز در اينجا مطابق مذهب پيروان اهل بيت (عليهم السلام) وجود دارد و آن اينكه هر كس بر (عليه السلام) و بر ضدّ خروج كند، است؛ همان گونه كه «خواجه نصير الدين طوسى» در «تجريد العقائد» [۱] مى گويد: «و محاربوا عَلِىٍّ كَفَرَةٌ»؛ (كسانى كه با (عليه السلام) به برخيزند )؛ زيرا مى دانيم (صلى الله عليه و آله) به (عليه السلام) خطاب كرده، فرمود: «حَرْبُكَ حَرْبِي»؛ [۲] (جنگ با تو جنگ با من است). 🔹در اينجا پرسش ديگرى مطرح است و آن اينكه اگر همه آنها مستحق قتل بودند ـ به سبب اينكه گروهى از مسلمين را حتّى قبل از جنگ كشتند ـ چرا امام (عليه السلام) بعد از پيروزى، تمام همدستان و را قصاص نفرمود؟ حتى به حكم با و قيام بر ضدّ و ايجاد فساد در زمين مستحق قتل بود؛ ولى چنان كه مى دانيم (عليه السلام) او را با به مدينه بازگرداند؟ 🔹پاسخ اين پرسش روشن است و آن اينكه اوضاع به قدرى طوفانى و بود كه اگر (عليه السلام) دست به چنين كارى مى زد، به آسانى مى توانستند توده هاى را بر ضدّ او بشورانند؛ لذا در نقلى از مى خوانيم كه به گفت: «اى كاش در روز كشته شده بودى!» عايشه به او گفت: «بى پدر چرا؟» عمرو گفت: «تو از دنيا مى رفتى و وارد بهشت مى شدى! و ما را بزرگترين بر ضدّ قرار مى داديم». [۳] به هر حال، اين افتخارى است براى (عليه السلام) كه از صرف نظر كرد و با اين كار خود، را نجات داد. • 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۶، ص ۴۹۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel