eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
61 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
📷مرداد 1358. اقامه نماز جمعه اولین روز جهانی قدس به امامت آیت‌‎الله سیدمحمود طالقانی 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 1338. ، آیت الله در ضیافت شهردار شهر الخلیل برای شرکت کنندگان در 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷سمت راست: آیت‌الله تولیت سمت چپ: شیخ محمد واعظ خیابانی ماجرای بانک روسی در دهه آخر ماه رمضان ۱۳۲۳ق👇👇 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓دهـــۀ آخـــر مـــاه مــبــارک رمــضــان ســال ۱۳۲۳ق برای تأسیس شعبه‌ای در مرکز تهران به زمینی مناسب نیاز داشت. در نزدیکی که در آن به اقامۀ جماعت می‌پرداخت، مدرسۀ علمیه و قبرستانی کوچک قرار داشت که از رونــق چندانی بــرخــوردار نبود. باوجود هشدارهای علما، دولت وقت و کارگزاران بانک روسی توجهی نکرده، دویست کارگر و بنّا در آن مکان مشغول ساخت بنای بانک شدند. 🔹کسروی می‌نویسد: «روز سوم آذر (۲۶ رمضان)، که آخرین آدینۀ رمضان بود و در چنان روزی مسجدها پر از انبوه مردم شدی، در مسجد خازن‌الملک، حاجی شیخ مرتضی آشتیانی، خود به منبر رفت و باز داستان کاویدن گورستان و ساختن سرای را به میان آورد و گله و نالۀ بسیار کرد. با آن دلبستگی که مسلمانان به گورستان داشتندی و آن ارجی که به علماء گزاردندی، پیداست که این گله‌ها و ناله‌ها چه هنایش در دل‌ها می‌کرده. مردم برای یک تکانی آماده شده بودند.» 📚 ص۵۶ فردای آن روز حاج خیابانی در حضور مرحوم حاج شیخ مرتضی به منبر رفت و سخنان تکان‌دهنده‌ای در همین رابطه گفت. 🔹 می‌نویسد: «این کلام معلوم است در روز روزه، در وسط طهران، با آن جمعیتی که در مسجد همه وقت حاضر است، که اکثر آنها طلاب و محصلین و مقدسین است، چه اثری خواهد نمود؛ وانگهی از دهان چنین واعظی که خودش از علماء باشد و حضور مجتهدی مانند حاج شیخ مرتضی که احدی اندک خلاف و ذره هوس و هوا در او ندیده، با آن نطق کذائی که روز قبل، این مجتهد بزرگ در همین محل فرمود، با آن مقدماتی که سابقاً تمهید شده بود. مجملاً دو ساعت به غروب ماندۀ روز شنبه، حاج شیخ محمد واعظ در بالای منبر مشغول موعظه بود، نیم ساعت به غروب مانده، اثری از عمارت بانک باقی نمانده بود، جز زمین مخروبه. متجاوز از دویست نفر بنّاء و عمله همگی فرار کردند. هرگاه هزار نفر عمله با بیل و کلنگ می‌خواستند این عمارت را خراب کنند، هرآینه ده روز لااقل طول داشت؛ به فاصلۀ یک ساعت چنان منهدم شد که گویا خبری از آن نبوده.» 📚 ج۱ ص۲۶۵ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ شهید امام جماعت مسجد موسی بن جعفر (ع) در خیابان غیاثی تهران، از فرصت ماه مبارک رمضان برای روشنگری سیاسی، دفاع از ره و تبیین مفاسد رژیم پهلوی استفاده می‌کرد. 📝در یکی از گزارشات ساواک آمده است: «نامبرده‌ فوق در تاریخ 2 دی 1345 در مسجد موسی بن جعفر واقع در انتهای منبر رفته و ضمن سخنان خود اظهار داشت: هفته‌ پیش که من درباره‌ی (امام) خمینی صحبت کردم به من تلفن کرده و گفتند: باز شلوغ کردی. سپس اضافه نمود که من از زندان نمی‌ترسم ولی می‌خواهم بین شما باشم». 🔹در ماه رمضان 1347 آیت‌الله‌ سعیدی مثل سال‌های قبل ممنوع‌المنبر شد و از وی تعهد گرفته شد تا از افشاگری علیه رژیم خودداری کند. 🔹آیت‌الله سعیدی با بی‌توجهی به فشارهای ساواک همچنان به مبارزه و افشاگری خود در ماه رمضان ادامه داد تا جایی که ساواک در مورخه 7 دی 1347‌ از شهربانی خواستار جلوگیری از منبر رفتن وی به دلیل ایراد مطالب خلاف مصالح در ماه رمضان شد و ادامه‌ این وضع را به هیچ عنوان به مصلحت ندانست. 🔹با وجود اینکه آیت‌الله‌ سعیدی ممنوع‌المنبر شد، اما آیت‌الله‌ سعیدی بر روی صندلی می‌نشست و همچنان به افشاگری خود ادامه می‌داد. از این رو مجدداً و با تأکید بیشتر این بار ساواک از شهربانی خواست که جلوی سخنرانی‌های ایشان را بگیرد. آیت‌الله‌ سعیدی که بعد از محدودیت‌های ساواک ممنوع‌المنبر شده بود، بعد از نماز بر روی صندلی می‌نشست و وعظ می‌داد و در کنار بیان مسائل مذهبی، احکام سیاسی را مطرح و از امام خمینی تمجید و بر لزوم پیروی از ایشان تأکید می‌کرد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
در تهران متولد شد و مقدمات و سطوح را نیز در حوزه تهران فراگرفت و سپس به نجف رفت. ✨ایشان از شاگردان و از علمای ابرار و اهل تقوا و در نهایت ورع و عفاف و قناعت بود. 🍃سید میرزا حسن متهجّدی متعبد و زاهدی اهل ریاضت بود که چندی پیش از وفات، در رؤیایی صادقه، او را از روز و ماه رحلتش باخبر ساخته بودند. 📖مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی مینویسد: «سید میرزا حسن خواب صادقه‌اش را برای من تعریف کرده بود و من هم به وفاتش یقین داشتم، برای آنکه چنین حادثه‌ای از وی دور شود، خوابش را چنین تعبیر می‌کردم که از اضغاث احلام است. اما او به سخن من باور نداشت و آن را همان‌گونه که دیده بود تعبیر می‌کرد. از اینرو برای سفر آخرت آماده شده بود و از استغفار و تسبیح و ذکر توحید غافل نمی‌شد. ✨هنگامی که داخل شد، در شب و روز جز گریان و نالان دیده نمی‌شد. ملازم حرم امیرمؤمنان(ع) شده بود و جز برای امور ضروری از خواب و خوراک از آستان حضرتش فاصله نمی‌گرفت. دوازده روز از ماه رمضان را روزه گرفته بود که در نیمۀ روز سیزدهم تب کرد و افطار نمود. 🍁من پیوسته ملازم او بودم تا آنکه در ظهر روز پانزدهم ماه رمضان سال ۱۳۲۸ق [/۲۸ شهریور ۱۲۸۹ش] رحلت فرمود و پیکر پاکش در وادی‌السلام، پشت سر قبر مادرش که خالۀ من است... دفن شد.» 📚 طبقات أعلام الشیعة، ج ‏۱۳، ص ۴۱۳ و ۴۱۴. 📷تصویر: در میان عده‌ای از دوستان و شاگردان 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 ردیف جلو، از سمت راست: نفر چهارم آیت‌الله سید مصطفی کاشانی، نفر پنجم آیت الله سید علی داماد. پشت سر آیت‌الله کاشانی فرزندشان آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی ✍ آیت الله پدر آیت‌الله حوالی سال ۱۲۶۸ق در شهر کاشان متولد شد. پدرش آیت‌الله سید حسین کاشانی از علمای مبرز و ذی‌نفوذ تهران بود. سید مصطفی پس از تحصیل در اصفهان و در محضر ، و دیگر اساتید، به تهران آمد و در محضر پدرش زانوی تلمذ زد. 🍃ایشان پس از رحلت پدرش آیت الله سید حسین کاشانی در سال ۱۲۹۶ق بر جای او نشست و به رسیدگی به امور مردم پرداخت تا آنکه در سال ۱۳۱۲ق به نجف اشرف هجرت نمود و بعدها در جبهه رویارویی علما و مردم عراق با استعمار انگلستان نقش فعالی ایفا کرد. 🔹سید مصطفی کاشانی، و آیت‌الله از جمله عالمان مستقر در محور مرکزی نبرد، قرنه و عمّاره بودند. 🍁آیت‌الله سید مصطفی کاشانی سرانجام در ۲۹رمضان ۱۳۳۶ق دار فانی را وداع گفت. برخی معتقد به شهادت وی به دست انگلیسی‌ها هستند. ✍ @tarikh_hawzah_tehran
👌گزارش جالب از سال ۱۳۱۰ق و فتوای مبنی بر ؛🌙 در حالیکه در شرایطی مشابه امروز، کشور درگیر همه‌گیری شده و از طرفی به‌خاطر سوء مدیریت و نبود ، و کمبود در کالاهایی همچون نان داد ملت را درآورده بود. ✨جالب اینکه اعتمادالسلطنه تصریح می‌کند دولت نمی‌خواهد جلوی گسترش وبا و انتقال آن از یک شهر (رشت) به شهر تهران را بگیرد تا شاه بتواند به بهانه وبا به سفر تفریحی ییلاق خود برود. ✍او می‌نویسد: «با اینکه دیشب ابر بود و رؤیت هلال در طهران نشده بود، اما در سایر بلاد ایران ماه را دیده بودند. نقاره‌خانه عید را زدند. من احتیاطا آدمی هم نزد میرزا حسن آشتیانی فرستادم. گفته بود عید است و باید افطار کرد... شنیدم که در طوالش ناخوشی وبا بروز کرده است و خیلی سخت. البته حالا در رشت است و ده روز دیگر در تهران است. از برای بهانه در سفرهای ییلاقی بندگان همایون خوب بهانه شد که زودتر تشریف ببرند. باوجود اینکه خیلی ممکن است از حالا چاره این کار را بکنند و عمدا نخواهند کرد که برای اینکه بهانه در کار بدست بیاید. مگر مَلَک‌های آسمان یک رحمی به حال ایران بکنند... دیروز که پیاده به باغچه می‌رفتم سیدی را دیدم عرب، چندتا نان گرفته بود و در میان دستمال گذاشته و به خانه‌اش می‌برد و به سلطنت و دولت و ملت ایران فحش می‌داد... جهت فحشش را پرسیدم. نانش را به من نشان داد؛ می‌گفت یک چارک از وزن معمول کم است و اگر ایران مثل عثمانی صاحب می‌داشت و محتسب در بازار می‌گشت، این واقع نمی‌شد...» 📚روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه ص۸۶۷ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ مرحوم پسر کوچک می‌فرمود: در خواب دیدم که پدرم به من فرمود: محمد هاشم (پسر بزرگ میرزا) چیزی روی قبر من انداخته که من ناراضی و ناراحتم. من نامه‌ای به نجف اشرف به خدمت مرحوم میرزا موسی که از شاگردان مرحوم نائینی بود، نوشتم و از ایشان خواستم بدون آنکه خواب مرا نقل کند از برادرم در خصوص پدرم و درباره مقبره او سؤال کند تا معلوم شود چه اقدامی نموده که آن مرحوم راضی نیست. میرزا موسی با برادرم محمد هاشم صحبت کرد، برادرم گفته بود: چون قبر پدرم که در مقبره مرحوم است، کهنه و مخروبه شده، مقداری کرباس کهنه و مندرس هم روی قبر گذاشته بودند. من قبر ایشان را تجدید و تعمیر کردم و در عوض آن کرباس کهنه، مقداری ماهوت انگلیسی روی آن قبر انداخته‌ام. آنگاه میرزا موسی نامه مرا به برادرم نشان داده بود. 📚برگرفته از: مردان علم در میدان عمل، ج۲، ص۲۸۹ و ۲۹۰ 🍃 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 از چپ: حاج ، علامه محقق سید محسن امین، مدیریت مدرسه عالی سپهسالار. ✍ شیخ اسحاق رشتی فرزند مرجع عظیم الشأن در نجف اشرف متولد شد و از محضر پدرش و دیگر اساتید حوزه نجف بهره برد و با صبیه صاحب ازدواج کرد. شیخ اسحاق رشتی از نجف به تهران هجرت کرد و امامت را برعهده گرفت و به تدریس در () پرداخت. می‌نویسد: «در سفر زیارتی مشهد مقدس در سال ۱۳۵۳ق بر شیخ اسحاق رشتی وارد شدیم و ایشان از هیچ تلاشی در تکریم ما و دسترسی به کتابخانه‌ها و استفاده از کتاب‌های آنها فروگذار نکرد. خانه او منزلگاه مسافران بود و با آنکه تنگدست بود اما در برآوردن حاجت نیازمندان تلاش بسیاری می‌کرد تا آنجا که مجبور شد قسمتی از خانه خود را بفروشد.» شیخ اسحاق رشتی در ۲جمادی‌الثانی ۱۳۵۷ق (۱۳۱۷ش) دار فانی را وداع گفت. 📚اعیان الشیعه ج۳ ص۲۶۹ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ علامه شعرانی در مسجد جد خود، یا همان ، به اقامۀ جماعت می‌پرداخت و جهت پاسخگویی به شبهات، در برخی جلسات دینی حضور می‌یافت. 🍃 آیت‌الله (پدر آیت الله ) به‌منظور مقابله با هجمۀ مسیحیان و بهائیان، با همراهی برخی از تجار بازار چون مرحوم عباسقلی بازرگان اقدام به برگزاری جلساتی نمود که مورد تأیید مراجعی چون آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی قرارگرفت. یکی از دانشمندانی که در این جلسات حضور مؤثری داشت، مرحوم بود که مباحثی پیرامون نبوت و اثبات حقانیت اسلام و پاسخ به شبهات مخالفان و معاندان، به‌ویژه مبلغان مسیحی مطرح می‌کرد. 📚منبع عمدۀ ایشان در استدلال، متون مقدس یهود و نصاری به زبان عبری و نیز منابع معتبری به زبان فرانسه بود. بعدها همین مطالب در کتاب ارزشمندی با عنوان راه سعادت در اثبات نبوت گردآوری و منتشر شد. 🍂علامۀ اواخر عمر شریفش به بیماری قلب و ریه مبتلا شد. سال ۱۳۵۲ش، اوایل ماه مبارک رمضان، ایشان چند روزی را در مسجد به اقامۀ جماعت پرداخت، اما کسالتش شدت یافت و در پنجم شوال جهت مداوا به کشور آلمان اعزام شدند. علامه در یکی از بیمارستان‌های هامبورگ تحت مداوا قرار گرفت، اما درمان سودی نبخشید. سرانجام هفتم شوال ۱۳۹۳ق/ ۱۲ آبان ۱۳۵۲ش علامۀ شعرانی دار فانی را وداع گفت. پیکر مطهرش به تهران بازگشت و پس از تشییع، در جوار حضرت عبدالعظیم(ع) در مقبرۀ خانوادگی زمرّدی (روبروی باغ طوطی) به خاک سپرده شد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran