eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
59 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر 📃به همراه اخبار مرکز اسناد حوزه و روحانیت استان تهران ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 به مناسبت ۲۶ ذی‌الحجه سالگرد رحلت 📷 آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی به اتفاق اعضای کابینه‌اش (۱۳۶۰) ✍ پس از انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر، شورای ریاست جمهوری وظیفه اداره کشور را به عهده گرفت. در این میان، حضرت امام خمینی ره تأکید کردند که جای نیروهای از دست رفته سریعاً پر شود و پست‌ها فاقد مسئول نماند. لذا در همان ساعات اولیه پس از انفجار، مذاکره و مشاوره برای تعیین نخست وزیر آغاز شد. 🔹سرانجام پس از صحبت‌های طولانی، شورای موقت ریاست جمهوری، آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، وزیر کشور دولت را به عنوان نخست وزیر به مجلس شورای اسلامی پیشنهاد داد و ایشان با کسب 148 رأی از 179 رأی به نخست وزیری رسید. 🔹 دوران نخست وزیری آیت الله مهدوی کنی تا انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب آیت الله خامنه‌ای در مهرماه آن سال به طول انجامید. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
با نام هنری فرزند آیت‌الله ، در سال ۱۳۱۴ در تهران متولد شد. در هفده سالگی در سوربن فرانسه بورسیه شد و در رشته ادبیات فرانسه شروع به تحصیل کرد. 🎵علاقه‌ی توأمان او به ادبیات و موسیقی باعث شد تا به آهنگسازی و ترانه‌سرایی روی بیاورد. 📚 او کتابهایی چند نگاشته است اما اولین و مهم‌ترین کتابش با عنوان اسب عصاری، شامل خاطرات او از پدرش «آیت الله سید محمد کاظم عصار»، پدر بزرگش «آیت‌الله سید محمد حسینی لواسانی»، پدر بزرگ مادری‌اش «حاج علی‌بابا» و مطالب مرتبط با حوزه علمیه است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۸۸ با عنوان The Blindfold Horse به زبان انگیسی توسط انتشارات I.B. TAURIS در لندن منتشر شد. ✨ نویسنده – از قول عمه‌اش – از «ریاضت» (شب‌زنده‌داری) سید محمدکاظم در همان سنین نونهالی می‌نویسد. (ص۴۲) سید محمدکاظم در ۱۳ سالگی به مدرسه دارالفنون می‌رود و به تحصیل ریاضیات، نجوم و فلسفه مشغول می‌شود و کمی بعد، خود تدریس آن‌ها را شروع می‌کند. در همین‌ صفحات است که نویسنده توصیفات جالب توجهی از وضعیت حوزه‌های علمیه آن روز ذکر می‌کند: «حوزه‌های اسلامی آن روز سیستمی دانشگاهی شبیه آن‌چه در سیستم آموزشی امروز آکسفورد یا کمبریج دیده می‌شود داشتند. میان اساتید و طلاب رابطه‌ی عمیق عاطفی وجود داشت: رابطه‌ای استاد-شاگردی که گاه در آن، استاد و شاگرد از پدر و پسر نیز به یکدیگر نزدیک بودند. طلبه می‌توانست روی موضوعی علمی کار کند که استادش انتخاب می‌کرد، و پس از طی مراحل تحصیلی آن دوره تحصیلی، به دوره بعدی می‌رفت و روی موضوع دیگری کار می‌کرد.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت اول محرم، سالروز رحلت درباره نخستین ایام استفاده خود از محضر آیت الله رفیعی قزوینی می‌فرمودند: «هفته دوم آمد و يك دو روزى بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره كرد كه شما باشيد. من نشستم و رفقا رفتند و فرمود: شما اظهار داشتيد كه شرح قيصرى بر را در محضر آقاى درس خوانده‌ايد. گفتم: آرى. فرمود: را درس خوانده‌ايد؟ گفتم: خير. فرمود: حاضر هستيد كه مصباح الأنس را با هم، مشروط به اين كه دو به دو من و شما باشيم، مباحثه كنيم؟ دست و زانويش را بوسيدم و اشك شوق در چشمم حلقه زد و عرض كردم: من كه باشم كه بر آن خاطر عاطر گذرم‌ لطفها مى‌كنى اى خاك درت تاج سرم‌ خود آن جناب مصباح الأنس را در محضر آقا كه محشى مصباح الأنس است، تلمذ كرده است و در پيشگاه استادان نامورى چون: آقا ، و آقا ، و آقا ، و بزرگان‌ ديگر زانو زده است. و حقّا عالمى جامع علوم عقلى و نقلى بود، در رياضيات و هيئت هم درس خوانده بود. اين بنده پنج سال در محضرش تشرّف داشت و از خرمن معارفش خوشه و توشه برداشت.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ هر سال با فرا رسیدن ، مجلس عزاداری در برگزار می‌شد که رجال حکومتی و بعضی از اهل علم با حضور جمعی از مردم در آن شرکت می‌کردند. 🗒در برخی از اسناد، نام وعاظ کاخ گلستان با آدرس سکونت‌شان ذکر شده که از جهات مختلف حائز اهمیت است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 تصویری از وعاظ و روضه‌خوان های تهران که بعد از مرگ در جمع شده اند. 💠روضه‌خوان ها و وعاظ در : ✍ مینویسد: شيفتگان تحصيل علم در قديم و يا طلاب علوم دينى، اگر وضع مادى و ذوقى‌شان مناسب با ادامۀ تحصيل نبود، پس از دو سه سالى طلبگى و آشنايى با مقدّمات و سطح و تمرينى عملى در حوزۀ تبليغ و ارشاد در دهات (كه به صورت درس عملى و از همان سال نخست تحصيل از شيوه‌هاى مؤثّرى بوده است كه غربيان از ما تقليد كرده‌اند)، به الزام امرار معاش، تحصيل را از نيمه رها مى‌كردند و مى‌رفتند به دنبال زندگى و پيشۀ اين كسان منحصر مى‌شد به مصيبت‌خوانى خاندان عصمت و ذاكرى آل عبا و به اصطلاح رايج . و هر روضه‌خوانى بسته به استعدادات فطريش و معلومات اكتسابيش -‎از قبيل مطالعات انواع دواوين شعراى مرثيه‌گو و خواندن احوال اهل بيت- ‎حوزۀ كوچك يا بزرگى را از منطقه‌اى زير پوشش نفوذ اسلام قرار مى‌داد و [علاوه بر] ايّام عزا، _ سه ماه مبارك و حرام و مظفر طول سال... كه مجالس روضه‌خوانى رونق بيشترى داشت-‎در طى سال نيز روضه‌خوانى‌هاى هفتگى و ماهانه و دهه‌هاى عزادارى نيز مرسوم بود. سلطان الواعظين، فخر اسلام و بحر العلوم سه تن از مشهورترين روضه‌خوانان ايّام كودكى من بودند. قليلى از افراد اين گروه كه دامنۀ مطالعات ذوقى خود را خارج از حوزه‌هاى علوم دينى هم و در طول عمر گسترش مى‌دادند و به رموز خطابه نيز آشنا مى‌شدند از زمرۀ روضه‌خوانان خارج مى‌شدند و به اهل منبر و خطيب شهرت مى‌يافتند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ یکی از پر رفت و آمدترین مجالس دهه محرم در تهران عصر ناصرالدین شاه مجالس بود که با حضور دولتی‌ها و توده مردم برگزار می‌شد. یکی از مهم‌ترین آسیب‌های مجالس تکیه دولت، دروغ‌پردازی های روضه‌خوان ‌ها و اهل تعزیه بوده است.‌ البته این اختصاص به تکیه دولت نداشت و برخی از هیئات خانگی هم گرفتار این معضل بود. مجلس‌گردان این دسته از هیئات و تکایا روضه‌خوان‌های عمامه‌ به سری بودند که سواد چندانی نداشته و تنها از این طریق ارتزاق می‌کردند. رد پای این آسیب‌ها تا سال‌های پیش از انقلاب که فریاد بزرگانی چون در مبارزه با را برآورد دیده می‌شود که الحمدلله تا حدود زیادی اصلاح شد. ✨البته در همان گذشته هم مجالسی وزین با حضور واعظانی اهل علم و فضل برگزار می‌شد که عمدتا از اینگونه آسیب‌ها در امان بود. 📚یک نمونه از گزارش مربوط به سال ۱۲۹۹ق از نظر می‌گذرانیم: شنبه، ۴ محرم: امروز ملا موسی و سید موسی هر دو قهر کردند. با وجود این روضه‌خوانی طول کشید. بعد در خانه رفتم. معلوم شد دیشب تعزیه عروسی رفتن حضرت فاطمه(س) در تکیه [دولت] بیرون آوردند. این تعزیه را به قدری رذل کرده‌اند، دیشب مخصوصا زیادتر رذل شده بود. تعزیه‌خوانه‌ها زوزه سگ می‌کشیدند. وقاحت به قدری شده بود و خنده اهل حرم‌خانه طوری از بالاخانه‌ها به صحن تکیه می‌آمد که اشخاصی که آنجا بودند نقل می‌کردند که از تماشاخانه مضحک فرنگستان خیلی باخنده‌تر بود. نه شأن سلطنت بود این عمل و‌ نه ایام تعزیه سیدالشهداء (ع) مقتضی این حرکات. خلاصه باز نصیرالدوله و ناصرالملک احضار شدند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 تصویر مرحوم حجت‌الاسلام بر منبر یکی از مساجد تهران در دهه ۴۰ 📖 حجت‌الاسلام اسماعیل فردوسی پور در خاطرات خود می‌گوید: ▪️‏ ایام محرم آن سال [۱۳۴۲] که امام یک اعلامیه بسیار ‏‎ ‎‏تندی صادر کردند. همچنین آیت‌الله العظمی میلانی اعلامیه ای صادر ‏‎ ‎‏کردند و این اعلامیه‌ها توسط منبری ها و وعاظ مخصوصاً مرحوم آقای ‏‎ ‎‏فلسفی خوانده شد. در آن جلسه ای که مرحوم آقای فلسفی این دو ‏‎ ‎‏اعلامیه را می خواست بخواند من بودم، چون در ایام 15 خرداد در تهران ‏‎ ‎‏بودم، من ایام محرم و صفر تهران می‌آمدم و منبر می رفتم. ایشان در ‏‎ ‎‏مسجد در بازار سخنرانی می کرد. در آنجا اعلام کرد که حضرت آیت‌الله ‏‎ ‎‏میلانی و حضرت آیت‌الله العظمی خمینی ‏‏نامه‌ای ‏‏به من نوشتند که ‏‎ ‎‏می خواهم آن نامه‏‏‌ها‏‏ را برای شما بخوانم. 🔹در اعلامیه مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی این جمله بود‏‏:‏‏ کسی که در این ماه محرم سر سفره ابا عبدالله الحسین(ع) بنشیند و نسبت به ‏‎ ‎‏مظالم و جنایات رژیم سخن نگوید مثل آن است که سر سفره نشسته و ‏‎ ‎‏غذا خورده و نمکدان شکسته است، وظیفه همه است که در این جریان ‏‎ ‎‏اقدام کنند و سخن بگویند. خوب این موضوع حاکی از یک تحول و یک ‏‎ ‎‏حرکت سراسری و عمومی در دهه عاشورا بود‏‏.‏.. آن ‏‎ ‎‏شب [عاشورا] جمعیت به قدری زیاد بود که مدرسه، مسجد بازار و تیمچه‏‏‌‏‏های ‏‎ ‎‏اطراف پر از جمعیت بود و ایشان را از سبزه میدان، از بالای بام ‏‏مسجد ‏‎ ‎‏برده بودند. ۴۲ ۴۲ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 ردیف نشسته، از چپ: آیت‌الله در کنار پدرش مرحوم آیت الله آقا 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
آیت الله در بیان خاطره‌ای از مرحوم پدرش آیت‌الله آقا سید محمود می‌فرمود: اوائل غائله بود و من هنوز به حد تکلیف نرسیده بودم، همراه مرحوم والد در یک منزل اجاره ای واقع در خیابان سیروس ‍ تهران سکونت داشتیم. آن روزها مسئله کشف حجاب از طرف رژیم تعقیب میشد و مجالس تشکیل می‌یافت و بزرگان را طوعا و کرها به آن مجالس ‍ همراه خانمهایشان دعوت می کردند. شوهر همشیره مرحوم والد یکی از رجال سرشناس زنجان بود و احتمال میرفت که او نیز دعوت شده و در آنگونه مجالس حضور یابد. مرحوم والد نامه مفصلی به وی نوشته و در آن بر لزوم مقاومت در برابر این برنامه ننگین و ضرورت رد دعوت مجالس مزبور تاکید کردند، نامه به آدرس زنجان پست شد. چندی بعد مرحوم والد طرف صبح به همراه یکی از بستگان به قصد ملاقات کسی از منزل خارج شدند و ظهر به منزل نیامدند، ما نگران شدیم شب که مرحوم والد به منزل آمد ماجرا را چنین تعریف کرد: همین که از منزل بیرون رفته و سوار درشکه شدیم شخص جلو آمد و گفت: سرتیپ جوانشیر شما را به اداره تأمینات احضار کرده اند و باید الان با من به نظمیه بیائید. درشکه از همانجا مستقیم به میدان توپخانه رفت و مرا به نظمیه بردند و به اتاقی که دفتر کار سرتیپ جوانشیر بود وارد کردند، سرتیپ با برخوردی بسیار سرد کاغذی را در جلوی من گذاشت و پرسید: این کاغذ را شما نوشته اید؟ من دیدم همان نامه ای که به شوهر همشیره ام نوشته بودم که سانسور شده و به دست نظمیه افتاده است. باری با کمال شجاعت و صراحت گفتم: بلی من نوشته‌ام. سرتیپ پرسید: مگر نمی‌دانی که اعلیحضرت به رفع حجاب امر فرموده است؟ گفتم: فعلاً به این جهت قضیه که این عمل خلاف شرع مقدس و مخالف صریح قرآن است کاری نداشته و بدان نمی‌پردازیم. اما از بیان این نکته نمی‌توانم بگذرم که آنچه من از مقام و عزت و آبرو و امکانات مادی و غیر و غیره دارم همه و همه از پرتو این دین مبین و پیروی از آن بدست آمده است. حال اگر با وجود برخورداری از این همه نعمت که به برکت این دین فراهم آمده با دستورات آن مخالفت ورزم کفران نعمت و ناسپاسی کرده و باید دو توپ گذاشته شوم. من این نامه را به حکم وظیفه دینی که بالاتر از هر امر و فرمانی است نوشته ام و در این راه نیز خود را برای هر اتفاقی که رخ دهد آماده کرده‌ام. می فرمود: برخلاف انتظار این کلام بسیار مؤثر افتاد و سرتیپ نامبرده با لحنی گرم صدا زد برای آقا چای بیاورید. گفتم: من نمی‌خورم و (چون سرتیپ چنین پنداشت که به خاطر احتیاط و پرهیز از سم احتمالی از نوشیدن آن خودداری می کنم ) افزودم که : از برکت این دین من بحمدالله بهترین چای لاهیجان را می خورم و اینگونه چائیها با مذاق من سازگار نیست. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
از راست: ، ، شهید تصویر مربوط به سال ۱۳۳۲ می‌باشد. 🔹تلاش در محرم و صفر پس از ۲۸_مرداد 👇👇👇👇 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ پس از کودتای 28 مرداد 1332، جمعیت درصدد برآمد که از منابر و مجالس عزاداری ، بیشترین استفاده را ببرد تا ضمن بیان مسائل روز کشور به تبلیغ و افشاگری علیه رژیم بپردازد. بی‌شک، استفاده از این مجالس، با توجه به اوضاع خفقانی که رژیم پس از کودتا به وجود آورده بود، کمک شایانی به ادامه‌ مبارزات علیه رژیم می‌کرد. اصغر عمری در خاطرات خود درباره‌ سخنرانی فدائیان اسلام در ( ) پس از کودتای 28 مرداد 32 چنین می‌گوید: «در عاشورای پس از 28 مرداد، فدائیان اسلام از این فرصت استفاده کردند که در مسجد شاه آن زمان، سخنرانی داشته باشند. دسته‌‌های سینه‌زن‌ها به مسجد می‌آمدند و شهید نواب صفوی از این موقعیت استفاده کرد و گفت: حالا که این جمعیت‌ها به مسجد می‌آیند، ما آنجا یک سخنرانی می‌گذاریم و این کار را هم کرد. من در آنجا محافظ منبر و بلندگو بودم، مسجد و جمعیت و آدم‌ها را از بالا خوب می‌دیدم و به آنان اشراف داشتم. در قدیم رسم بود که روز عاشورا در تمام شبستان‌های مسجد، گروه‌ها و دسته‌های گوناگون جلساتی داشتند، عزاداری می‌کردند و سینه می‌زدند، از جمله در شبستان شمال شرقی مسجد، گروهی عزاداری می‌کردند و سخنرانِ آنجا فردی به نام آقا بود که بر منبر رفته بود. دسته‌ها وارد مسجد می‌شدند و مسجد مملو از جمعیت شد. در آن زمان حکومت نظامی برقرار بود و سربازان مسلح در بین مردم حضور داشتند. بالای منبر رفت و شروع به سخنرانی کرد، او می‌گفت که ما خیال داریم با ظلم حاکمان و ستم ستمگران مبارزه کنیم. کسانی که موافق هستند و می‌خواهند با ما بیعت کنند، دست‌‌های خود را روی سرشان بگذارند. تمام مردم دست‌‌های خود را روی سرشان گذاشتند. ایشان پس از بیعت گرفتن، شروع به سخنرانی کرد و به دولت اولتیماتوم داد که ما این برنامه‌ها را داریم.» در خاطرات خود درباره سخنرانی فدائیان اسلام در محرم بعد از کودتای 28 مرداد 32 چنین می‌گوید: «ماه محرم و صفر بود و مرسوم بود که تمام دسته‌‌های مذهبی به بازار می‌آمدند، از بازار وارد می‌شدند و از مسجد امام خارج می‌شدند. روز عاشورای آن سال شهید سید عبدالحسین واحدی در مسجد امام سخنرانی کرد. در حین سخنرانی ایشان، شهید نوابصفوی با حدود سیصد نفر از جوان‌‌های دولاب پای برهنه از دولاب وارد مسجد شدند. صبح تا ظهر روزهای عاشورا را دولاب تا مسجد امام را پای برهنه طی می‌کرد. در این سخنرانی، زاهدی (نخست‌وزیر) را مورد خطاب قرار داد و گفت: آقای زاهدی این مسجد همان مسجدی است که در آن رزم‌آرا به جهنم رفت، اگر برخلاف نظر مردم ایران گامی بردارید به سرنوشت رزم‌آرا دچار خواهید شد. از میان فدائیان اسلام شهید سید عبدالحسین واحدی بیشتر از دیگران منبر داشت و سخنرانی‌های تندی علیه رژیم ایراد می‌کرد. در ده روز محرم در مسجد شاه (امام) مجالس روضه‌خوانی برگزار می‌شد و شهید واحدی در این ده شب بر منبر می‌رفت و هر شب در آن مجالس، به شاه حمله می‌کرد و می‌گفت: محمدرضا ، اعلی‌حضرت و شاه نبود بلکه «پسرک پهلوی» بود. در آن زمان هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد این‌گونه حرف بزند.» 📚کتاب «نهضت عاشورا و تأثیرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن بر جامعه ایرانی». مرکز اسناد انقلاب اسلامی 🕌 @tarikh_hawzah_tehran