eitaa logo
طرز طنز
64 دنبال‌کننده
113 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📝قهرمان افسانه‌ای طنز اسلامی✍ ایوان سِپ Ivan (Sep)، نویسنده و منتقد هنری یوگسلاوی رساله‌ی دکترایش را درباره‌ی ملانصرالدین نوشته است. مجلهٔ پیام یونسکو(اردیبهشت ۱۳۵۵) ویژه‌نامه‌ای درباره‌ی طنز منتشر کرد. در این ویژه‌نامه مقاله‌ای از «ایوان سپ» چاپ شده است. به بخش‌هایی از آن ناخنک می‌زنیم. نام مترجم ذکر نشده است. 🔹فقط ذکر نام ملانصرالدین کافی است تا معنای داستان‌های خنده‌آور، آغشته به ساده‌لوحی، خوشگذرانی و درعین‌حال حکمت عامیانه‌ی عمیقی را برساند. این داستان‌ها در ضمن داستان مبارزه با خشونت و اختناق است؛ مبارزه‌ای که خنده و تمسخر را به عنوان سلاح به کار می‌گیرد. 🔸در یکی از شهرهای ترکیه - آق شهر - هر از چندگاه جشنواره‌ای به نام او [ملانصرالدین] ترتیب می‌یابد، زیرا ظاهراً در این شهر او بدرود حیات گفته است و نوشته‌ای روی دیوار مسجد این گمان را پیش می‌آورد که او در سال ۱۳۹۲ میلادی درگذشته است. اما هیچ مدرکی در تأیید این ادعا وجود ندارد. 🔹شخصیت ملانصرالدین که معجونی شگفت‌انگیز از فرزانگی و رندی است، مدت‌ها از مرزهای ادبیات عامیانه‌ی ترکی فراتر رفته است. 🔸نرمی و مهربانی یعنی مشخصات طنز عامیانه که به‌وسیله‌ی ادبیات شفاهی منتقل می‌شوند، در او جمع است. 🔹او را به انواع گوناگون می‌نامند: ملانصرالدین (نزد ایرانیان)، جوحه یا جحه (نزد عرب‌ها)، سید جحا یا فقط «جُحا» (بربرها)، جهان (مردم مالت)، جيوفا (مردم سیسیل)، جیوحا یا جووانی (مردم کالابری) و غیره. 🔸در ضمن نصرالدین بیشتر یک ضدقهرمان است، یعنی عکس یک قهرمان حماسی؛ چرا که فقیر است و کثیف و ژنده‌پوش و بددهن. هر وقت دستش برسد از دزدی هم ابایی ندارد. 🔹فولکلور همیشه منبع گران‌بهایی برای ادبیات است. بدین سبب داستان‌های خواجه الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان روسی، اوکراینی، رومانیایی، آلمانی، صرب و ترک بوده‌اند. گاه روایتی بر روایات دیگر اثر گذاشته است. 🔸طنز مُلّا فقط شوخی اجتماعی نیست، بلکه درعین‌حال درکی است از زندگی، که البته همیشه با ایدئولوژی رایج و قدرتمندان دوران تطابق ندارد. 🔹شخصیت نصرالدین، اثر آفرینشگران گمنام، صنعتگران، دهقانان، دکان‌داران، چارپاداران، باربران، گدایان، افراد زرنگ شهر و ده، افراد خیالاتی و تمام کسانی است که بی‌عدالتی اجتماعی را تحمل می‌کنند، بی‌آنکه علتش را بفهمند. آنان با نقل داستان‌های خنده‌آور خود را تسکین می‌دادند. قدرت نصرالدین همان خنده است و داستان‌هایش بیانگر ارزش‌های عام، به سبک آثار ادبیات جهان. 🖇🖇🖇 منبع: (طنز و شوخ‌طبعی ملانصرالدین. عمران صلاحی. صفحات۵۵-۵۶) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بخش‌هایی از مقاله‌ی پژوهشی «بررسی مضامین طنز در خاطره‌نوشته‌های دفاع مقدس»✍ بخش اول✏️ 🔸در میان خاطرات متعددی که از رزمندگان و حاضران در دفاع مقدس بــه چاپ رسیده، با آثار گوناگونی از نظر کیفیت انتقال مطالب، مواجه هستیم و ایــن البته دلایل مختلفی دارد که مهم‌ترین آن‌ها تفاوت در نوع نگاه نویسندگان و همچنین توان آنان در بازسازی و نوشتن این خاطرات است. به‌کارگیری بیان متناسب ادبی، باعث تأثیرگذاری عمیق‌تــر بعضی از خاطرات مکتوب جنــگ تحمیلی شده است. 🔹یکی از این بیان‌های مؤثر بیان طنزآمیز و استفاده از ظرفیت‌های شوخ‌طبعی است. «شناخت اصطلاحات و شوخ‌طبعی رزمندگان، کوتاه‌ترین راه برای شناخت فرهنگ جبهه و جنگ می‌باشد.»(شعبانپور، ۱۳۸۳، ۳۵۹) 🔸شاید در نگاه اول، جمع بین جنگ و طنز و شوخ‌طبعی، قدری نامتجانس و غریب به نظر آید اما وقتی بپذیریم فرهنگ خاصی در زندگی حاضران در جنگ در طول هشت سال به وجود آمده و شکل گرفته است، نمونه‌های جالبی از جلوه‌ی این فرهنگ را نیز شاهد خواهیم بود. 🔹در کتاب طنز(۵) آمده است: «وقتی می‌گوییم ادبیات جنگ، تصویری از یک ادبیات قلدر و بزن‌بهادر در نظرمان مجسم می‌شود. می‌خواهیم بگوییم ایــن ادبیات، با وجود اسم نکره‌اش، اصلاً ادبیات عبوسی نیست. جبهه‌های جنگ ما، جبهه‌ی جوانی بود. از شوخ طبعی این جوانان، آثار درخوری منتشر شده است که می‌توانید برای دریافت و تحقیقی بیشتر به آن آثار رجوع کنید.» (سـرهنگی، ۷۳:۱۳۸۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بخش‌هایی از مقاله‌ی پژوهشی «بررسی مضامین طنز در خاطره‌نوشته‌های دفاع مقدس»✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸از آنجا که طنز دفاع مقدس برآمده از شرایط خاص حاکم بر جبهه‌ها بوده است، از تازگی و بکری خاصی بهره دارد. در مقدمه‌ی کتاب «پاتـــک تدارکاتی» کــه مجموعه‌ای از خاطرات طنزآمیز دفاع مقدس را در خود جای داده است، می‌خوانیم: «تمام آنچه از جنگ گفته‌ایم، ترسیم صحنه‌هـایی بــوده اســت کـه نشان از تلاش‌های طاقت‌فرسا، بی‌خوابی، شکنجه‌های اسرا، رزم‌های شبانه، دعا، مناجات، نماز شب، میدان مین، ترکش، موج انفجار و ... دارد. گویی بچه‌های جنگ، مشتی آدم‌های آهنـی بـوده‌انـد کـه از احساس، محبت و لطافت خالی بوده‌اند و یا انسان‌هایی محدود به وظایف تعریف شده‌ی عبادی که از دایره‌ی مستحبات و ترک مکروهات، فراتر نرفته‌اند. این نوع نگاه، مردان جنگ را چنان آسمانی و دور از دسترس می‌کنـد کـه نوجوانان امروز، رسیدن به آن را ناممکن می‌دانند و ترجیح می‌دهند الگوهای خود را از میان شخصیت‌های دست‌یافتنی اطراف خود انتخاب نمایند ... گذری بر لحظات شیرین جبهه، حتی در سخت‌ترین شرایط و زیر باران گلوله‌های دشمن، می‌تواند فاصله‌ی میان نسل امروز و نسل جنگ را در رسیدن به مفاهیمی مشترک، کوتاه و کوتاه‌تر سازد.» (سلطانی، ۱۳۸۴: ۱) 🔹به هر تقدیر، رویکرد به نقل و چاپ خاطرات طنزآمیز دفاع‌مقدس، با گذشت زمان بیشتر شده و مجموعه خاطرات خواندنی و نسبتاً خوبی با این موضوع چاپ و منتشر شده‌اند. از جمله آثار شاخص و قابل اعتنا، کتــاب‌هـایی هستند مثـل «جنگ دوست داشتنی» و «چشم‌های خردلی» که طنز را، هم در ماوقع و هم در قلم نویسندگان آن‌ها می‌توان جستجو کرد. همچنین از مجموعه خاطرات طنز‌آمیز خواندنی نیز «فرهنگ جبهه» (شوخ‌طبعی‌ها) و «پاتک تدارکاتی» جالب توجه هستند. 🔸در عرصه‌ی داستان دفاع مقدس نیز نویسندگانی با توانمندی طنز‌نویسی بـه مرور شناخته و پرورده شده‌اند که موجد آثار جالبی نیز بوده‌اند. در این میان، می‌توان به «داوود امیریان» با آثاری همچون «رفاقت به سبک تانک»، «ایرج خسته است» و «فرزندان ایرانیم» و همچنین «اکبر صحرایی» با آثاری همچون «آنــا هنوز می‌خـندد»، «خمپاره خواب‌آلود» و «آمبولانس شتری» اشاره کرد. نکته قابل توجـه، ایـن اســت که این داستان‌ها، مستقیم یا غیرمستقیم برگرفته از خاطرات مکتوب طنزآمیز دفاع مقدس هستند. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی و تحلیل انواع آیرونی در مثنوی (منتشر شده در دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی. سال ۲۵. شماره۸۳) بخش اول✏️ ✍ آیرونی ساختاری مولانا در داستان «آن پادشاه جهود که نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب»، با بهره‌گیری از آیرونی ساختاری به داستان ویژگی خاصی می‌بخشد. او که در این حکایت تعصب مذهبی را سبب احولی (دوبینی) و نزاع و دشمنی میان پیروان ادیان الهی می‌داند، معتقد است که آنچه روح واحد همۀ ادیان را در چشم پیروانشان متکثر و متفاوت نشان می‌دهد، تعصب است؛ تعصبی که باعث می‌شود شاه جهودان موسی(ع) و عیسی(ع) و مذهب آنها را دوگانه نشان دهد: بود شاهی در جهودان ظلم ساز دشمن عیسی و نصرانی گداز عهد عیسی بود و نوبت آن او جان موسی او و موسی جان او شاه احول کرد در راه خدا آن دو دم ساز خدایی را جدا (مولانا، ۱/۱۳۸۳: ب ۶-۳۲۴) ✍ همان‌طور که ملاحظه می‌شود، این نوع از آیرونی در ساختار روایت نهفته است. باوجود آگاهی کامل خواننده از منظور واقعی نویسنده و وضعیت حاکم بر داستان، شخصیت داستان، یعنی مرد احول، نادانسته و به اقتضای دوبین بودن خود آلت اجرای منظور راوی و انتقال پیام استعاری -که همانا هستی‌سوز و خانه‌برانداز بودن عصبیت جاهلانه و تعصب است- به مخاطب می‌شود. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی و تحلیل انواع آیرونی در مثنوی (منتشر شده در دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی. سال ۲۵. شماره۸۳) بخش دوم✏️✏️ ✍ در داستان «موذن ناخوش آواز» نیز به گونه‌ای دیگر آیرونی ساختاری بازتاب پیدا می‌کند. مؤذنی بدصدا و بد آوا که کافران را به اسلام می‌خواند: یک مؤذن داشت بس آواز بد در میان کافرستان بانگ زد چند گفتندش مگو بانگ نماز که شود جنگ و عداوت‌ها دراز او ستیزه کرد و پس بی‌احتراز گفت در کافرستان بانگ نماز (مولانا، ۵/۱۳۸۳: ب ۹-۳۳۶۷) مولانا ادامه می‌دهد که هنگامی که این مؤذن زشت‌آواز به نصیحت دوستان گوش نکرد و کار خویش به پیش برد، کافری، پرسان پرسان، با حلوا و هدیه سراغ او آمد: شمع و حلوا با چنان جامه‌یْ لطیف هدیه آورد و بیامد چون الیف پرس پرسان کین مؤذن کو؟ کجاست؟ که صلا و بانگ او راحت‌فزاست (همان ب ۲-۳۳۷۱) و هنگامی که از او می‌پرسند که کجای آواز این مؤذن بد آوا راحت‌فزاست، چنین پاسخ می‌دهد که: دختری دارم لطیف و بس سنی آرزو می‌بود او را مؤمنی هیچ این سودا نمی‌رفت از سرش پندها می‌داد چندین کافرش در دل او مهر ایمان رسته بود همچو مجمر بود این غم من چو عود هیچ چاره می‌ندانستم در آن تا فروخواند این مؤذن آن اذان گفت دختر چیست این مکروه بانگ؟ که به گوشم آمد این دو چاردانگ؟ من همه عمر این‌چنین آواز زشت هیچ نشنیدم درین دیر و کنشت خواهرش گفتش که این بانگ اذان هست اعلام و شعار مؤمنان! (همان،ب۸۰-۳۳۷۴) دختر باور نمی‌کند و از دیگران پرس‌وجو می‌کند که این آواز زشت چیست، و چنین می‌شنود که این آواز مسلمانی است: چون یقین گشتش رخ او زرد شد از مسلمانی دل او سرد شد (همان، ب۳۳۸۳) مرد کافر، شادی‌کنان می‌گوید که با این اذانی که تو دادی من از این پس با خیال راحت خواهم خفت. کافر به او هدایایی می‌دهد و می‌گوید به خاطر این خدمتت تا ابد عبد تو هستم و اگر ثروتی داشتم دهانت را پر از زر می‌کردم. ✍ شاعر در این داستان، با بهره‌گیری از آیرونی ساختاری، نقض غرض را به خوبی و با تمثیلی ماندگار و عمیق به تصویر می‌کشد و تناقض نیت و نتیجه را که مترتب بر رفتار ناآگاهانه است، به زیبایی نمایان می‌سازد. (نیز ر.ک: قصه‌های «کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب» همان، ۲ ب (۱۲۱۵ - ۱۱۹۲)، «آن زن که طفل او بر سر ناودان خزید» همان، ۴ ب (۷۵-۲۶۵۷) و «حمله بردن سگ بر کور گدا» همان، ۲ ب (۸۶-۲۳۵۴) و ..... 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🔗🔗🔗 منبع: (چنته درویش.محمدعلی مجاهدی.صفحه۲۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚برای فلسطین🇵🇸 ✍ترسوها😩 از کوه‌هایمان می‌ترسند می‌دانند آبستن هزار انتفاضه است از خانه‌هایمان می‌ترسند می‌دانند هر تکه‌اش سرباز انتفاضه است از قلب‌هایمان می‌ترسند می‌دانند می‌تپد در سینه‌ی این شعرها که انتفاضه را تکثیر می‌کند... [آبان۸۳] 🔸🔸🔸 ✍پوزخند😊 سنگی فرستاد گلوله‌ای پس گرفت زخمی بر سینه‌اش به عدالت جهان پوزخند زد... [آبان۸۳] 📎📎📎 منبع: (چراغانی بی‌دلیل. حمیدرضا شکارسری. صفحات ۶۲و۶۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بخش‌هایی از مقاله‌ای با عنوان «طنز تلخ در شعر پایداری فلسطین» (مطالعه‌ی مورد پژوهش: شعر راشد حسین)✍ بخش اول✏️ 🔹راشد حسین (۱۹۳۶ - ۱۹۷۷م) یکی از شاعران طنز پرداز و برجسته‌ی نسل سوم ادبیات پایداری در فلسطین به شمار می‌آید که از او با عنوان‌ها و لقب‌های زیادی از جمله: «پایه‌گذار شعر سخريه و فکاهه در ادب مقاومت» و «شاعر طنزهای تلخ و گزنده» یاد می‌شود. 🔸طنزهای راشد از نظر موضوعی و محتوایی در شمار طنزهای تلفیقی سیاسی و اجتماعی است. شاعر، آن‌ها را روزنه‌ای برای بیان دغدغه‌های سیاسی، اجتماعی و انسانی خویش قرار داده است. وی در ساختار طنز، دو الگوی اساسی را به کار می‌گیرد: طنز روشن و آشکار(صریح) که شاعر در آن، بی‌پروا از گروه‌های سیاسی و اجتماعی جهان عرب انتقاد می‌کند و دیگری طنز غیرمستقیم(تعریضی) که شاعر با آفرینش شخصیت‌های رمزی به گونه‌ای کنایه‌آمیز به ریشخند و نقد رخدادها و چالش‌های موجود در جبهه‌ی پایداری می‌پردازد. 🔹افزون بر این، راشد، روش‌های گوناگونی برای بیان طنز و طعنه و سخریه برگزیده است که مهم‌ترین این روش‌ها عبارتند از‌: اسلوب نامه‌نگاری، بهره‌گیری از زبان کودکان، استفاده از عناصر طبیعت، قلب واقعیت اشیاء و شخصیت‌ها با ترسیم‌ چهره‌ی دروغین و دگرگون‌شده‌ی سران عربی و غربی، طنز به شیوه‌ی پند و اندرز، استفاده از روش پرسش و پاسخ، کاربرد صورخیال و آرایه‌های بدیعی و ... 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بخش‌هایی از مقاله‌ای با عنوان «طنز تلخ در شعر پایداری فلسطین» (مطالعه‌ی مورد پژوهش: شعر راشد حسین)✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸طنز راشد از نظر محتوایی و مضمونی بیشتر در چارچوب «طنز تلخ» (سیاه) و از لحاظ موضوعی در شمار طنزهای تلفیقی سیاسی و اجتماعی است؛ زیرا شاعر در زمان‌های می‌زیست که مردم فلسطین در داخل و خارج با چالش‌ها و رنج‌های فراوان اجتماعی و سیاسی روبرو بودند. جنگ، اشغال، آوارگی، دخالت ابرقدرت‌ها، کشتارهای خونین، نفوذ صهیونیزم در میان دولت‌های عربی، سازش و تسلیم در جبهه‌ی عربی و... . 🔹از این رو به نظر می‌رسد وی با گزینش رویکرد اجتماعی در طنز بر آن است تا روح همکاری و وحدت اجتماعی را در بنیادهای اجتماعی تقویت نماید. شاعر خود را «مسئول» می‌داند که دردها و آرزوهای مردم فلسطین را به زبان طنز و سخریه بیان کند و این قالب از دیدگاه برخی بهترین و تأثیرگذارترین شیوه برای بیان چالش‌ها و نقد و اصلاح جامعه است(ر.ک خربوش ۸:۱۹۸۲/ ،قزيحه ۹۰:۱۹۹۸ / ابراهیم ۷۸:۱۹۵۸). 🔸شاعر در طنز سیاسی - اجتماعی صریح به فرد یا گروه خاصی می‌تازد، مانند این شعر او که در قصيده‌ى «رسالة إلى (آيك)» : (کنایه از رئیس جمهور پیشین آمریکا آیزنهاور) آمده است. راشد از او می‌خواهد که به عمر استعمار و جنایت در سرزمین‌های اسلامی و شرقی به‌ویژه لبنان و فلسطین پایان دهد. این ملت‌ها نمی‌خواهند که آزمایشگاهی برای سلاح‌های کشتار جمعی آنان باشند. مشرق زمیـن بـه مانند دیگر سرزمین‌ها خواهان آزادی است. پس آمریکا و دوستانش، بهتر است که شرق را ترک کنند و به سرزمین خود برگردند و به مانند دیگر ملت‌ها به بازی و سرگرمی با کودکانشان مشغول شوند: يا مِستر آيك الشرقُ يُريدُ كَكُلِّ الأرضِ الحُري‍َّة ان يَرضى أن يُصب‍َح مَزرعة ذُرية فاترك لبنان کی یَنعَم طفلك كالأطفال بألعابه وَ يُفاخر أبناء الجيرانِ بأثوابِه يا مِستر آيك اترك لبنان (حسین، ۱۹۹۹: ۳۳۳) 🔹اما شاعر در طنز با واسطه (تعریضی، غیرمستقیم) دیدگاه‌های سیاسی ـ اجتماعی را با زبان «رمز» و «پوشیدگی» بیان می‌کند. مانند این شعر وی (هي .... و الأرض) که در آن به زشتی فروش زمین از سوی برخی از مردم فلسطین، اشاره می‌کند: و بعت التُراب المقدس يا أنذل العاشقين لتدفعَ مُهري؟ و تبتاع لي ثُوب عرسٍ ثَمين (همان: ٨٤). 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝چرا متوجه طنز حافظ نشدیم؟✍ ✏️در پاسخ به این پرسش که چرا متوجه طنز حافظ نشدیم؟ باید گفت که اساساً قرار نیست رویکردهای آکادمیک و رسمی پاسخ‌گوی همۀ مسائل باشند. طنزپردازی غالباً در ادبیات عامه و غیررسمی - که از قضا کمتر مورد اقبال پژوهشگران ادبیاتِ جدی و فاخر بوده، - به‌طور موازی جریان داشته است. ✏️البته جای شگفتی است که چگونه گوته و هاینریش هاینه در آلمان به این نکته پی بردند؛ اما می‌پرسم که چرا متوجه ادامۀ طنز حافظ در اشعار بُسحاق اطعمه و برخی از یارانش نشدیم؟ در نقیضه‌های تضمینیِ نامبردگان و تضمین‌های نقیضه‌ای ابیات حافظ، می‌توان چاشنیِ افزوده‌ی ایشان را بر شعر خوش‌نمکِ حافظ حس کرد که گویی هنوز تندی و تیزی حافظانه‌اش می‌چربد: رزق بسحاق گر از کیسه‌ی یاران باشد طاسِ لوزینه به دست دگران خواهد بود ✏️می‌توان گفت نقیضه‌ها و نقیضه‌گویان، طنز بالقوّه در شعر و شخصیت حافظ را هم به فعلیت رسانده‌اند. در واقع حافظ نیم‌خندی کرد و نقیضه‌گویان بگو-بخند راه انداختند! از این رو به نظر نگارنده درک طنزآمیزیِ سخن حافظ تنها نه در دوران اخیر، بلکه از همان سده‌ی نهم با نقیضه‌های حافظانه‌ی بسحاق اطعمه و دنباله‌روانش آغاز شده بود. فراموش شدن مسئله که به قدسی شدن دیوان و لسان‌الغیب گشتنِ شاعر پس از آن دوران برمی‌گردد، هم از آن باب است که ما با دیوانش فال و استخاره می‌گیریم و با گشودن آن مدد راه و کشف رازهای نهانی را از حافظ می‌خواهیم. ✏️با وجود این - بنا بر آنچه حافظ‌پژوهان گفته‌اند و نگارنده نیز بدان نظر دارد، - چون نیک بنگریم با دیوان حافظ هم می‌توان خندید. تداوم سنتِ نقیضه‌گویی از روی اشعار حافظ بابِ این بحث را خواهد گشود و ساز و کارِ هرمنوتیکِ ادبی و رویکردهای معطوف به دریافت یا تعاملِ خواننده، زمینه‌های آن را روشن‌تر خواهد نمود. 🔗🔗🔗 منبع: (بگوبخند با حافظ. مجید بهره‌ور. صفحه۳۶) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگو بخند با حافظ(۱) 🔸🔸🔸 «باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است» (حافظ) 🔹🔹🔹 بسیار شعرهای نگفته به دفتر است کز آنچه گفته‌ایم کمابیش بهتر است اشعار خوبِ بنده بدون مبالغه با شعرهای بدتر حافظ برابر است من شبه‌شعر نیک سرایم به جان دوست پس، زاده‌های خاطر من شبه گوهر است شیدای بنده گشت زن شصت ساله‌ای دانسته بود کسری من مهر مادر است او بهر ماست‌مالی تعبیر بنده گفت: غافل مشو که سن تو از چل فراتر است ... گفتم: من از فراق تو بسیار راضی‌ام دوری و دوستی سخنی روح‌پرور است گفتا: دلم ز دوری تو جوش می‌زند گفتم: فتد ز جوش و گر خود سماور است ... باید دهم به‌جاش دو سی‌ساله آورم یا گویمش که وعده به سی‌سال دیگر است گر ادعای تازه کند، من دعا کنم امّن يُجيب چارۀ انسان مضطر است (بهاء‌الدین خرمشاهی) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگو بخند با حافظ(۲) 🔸🔸🔸 منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شُکر گویمت ای کارساز بنده‌نواز (حافظ) 🔹🔹🔹 در این دیار سه‌پنجی، چه طرف بندم باز که هفته هفته نیابم نشان ز شش‌انداز به‌غیر نام ز آغوز، هیچ نشنیدم دریغ و درد ز انجام کار و از آغاز ...ز دست پاچه نخوردن ز پا فتادم، به به پای کلّه گذارم سری ز روی نیاز ز کلّه، کله‌مناری به پا کنم هر صبح که تا به‌گوش سپهر و ستاره گویم راز بنه تو قصه‌ی مجنون و حُسن لیلی را مگو حکایت محمود و داستان ایاز به هر طریق نباشد جز این تمنایی که یک شکم بخورم سیر، نان خشک و پیاز خيال وصل خیارم به‌سر بود، هیهات تو عمر کوته من بین و آرزوی دراز (میرزا عبدالله گرجی اصفهانی متخلص به اشتها و سرگشته) [شش‌انداز: غذای سنتی که از ترکیب گردو، پیاز، بادنجان و رب انار ساخته می‌شود. آغوز: اولین شیری که یک ماده نوزادش دهد.] 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگو بخند با حافظ(۳) 🔸🔸🔸 بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می‌خواند دوش درس مقامات معنوی (حافظ) 🔹🔹🔹 سوری ز شوق شور به گلبانگ پهلوی می‌خواند دوش درس مقامات مِعدوی یعنی بیا به گردش دولاب روی کن تا از خیار نکته‌ی دل درد بشنوی پای چراغ‌شیره بیفروز بزم را از پرتو جمال حریفان شیروی باید دگر مباحثه با اهل‌دل کند شیخی که گشت عاشق صغرای کبروی ... آن خاک‌ها که از اُتول یار شد بلند ما را دچار کرد به امراض سینوی از بس که در هوای وکالت زدیم زور گشتیم مبتلا به ورم‌های بیضوی عاری ز قدر و ارج چو یابوی مرده‌ای تا پوزه‌ات ز آخور دزدی‌است يُنجوى سمباده است نان کنونی که میدهد هرلحظه صد خراش به لب‌های غنچوی تا دانه‌دانه خرمن ظالم نسوخته است پیوسته باد آتش مظلوم شُعلَوی (ابوالقاسم حالت) [اتول: نام قدیم برای خودرو سوری: اهل سور و جشن ] 🖇🖇🖇 منبع: (بگوبخند با حافظ. مجید بهره‌ور. صفحات۷۷.۱۹۱.۳۰۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚تصویری از تکیه بر خانه‌ی عنکبوت🕸 🔸مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ العَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ «داستان کسانی که غیر از خدا دوستانی اختیار کرده‌اند، همچون داستان عنکبوت است که با آب دهان خانه‌ای برای خویش ساخته در حقیقت - اگر می‌دانستند - سست‌ترین خانه‌ها همان خانه عنکبوت است» (سوره عنکبوت.آیه۱) 🔹قرآن برای این‌که پوچیِ پناه بردن به غیر خدا را نشان دهد، تکیه به غیر خدا را همانند اعتماد عنکبوت بر خانه‌ی خود دانسته است؛ خانه‌ای که مانع گرما و سرما نیست و چنان سست است که به اندک ضربتی نابود می‌شود‌. تنها کارکرد چنین خانه‌ای به دام انداختن حشرات ضعیف است. اولیایی هم که مشرکان برای خود گرفته‌اند، صرفاً، اسمی دارند، نه نفعی می‌رسانند و نه ضرری، نه مالک مرگی هستند و نه حیاتی؛ بلکه تنها وسیله‌ی ارتزاق عده‌ای خاص هستند. 🔸بدین‌‌سان قرآن جماعتی را به تصویر کشیده است که چون عنکبوت به خانه‌ای پناه برده‌اند که چنان سست است که به اشاره‌ای از هم متلاشی می‌گردد. با این حال، همین خانه، امیدی برای به دام انداختن انسان‌های ضعیف است. تصویری از انسان‌های عنکبوت‌صفت. گویی فلسفه‌ی چنین باوری، تنها در به دام انداختن انسان‌های ضعیف خلاصه می‌شود. 🔹هوگس[در کتاب خودآموز طراحی کاریکاتور صفحه۱۶]، در تصویری از صلیب بلندی که «پاپ جان‌پل دوم» به دست گرفته و بر آن تکیه داده، دامی از تار عنکبوت را نشان داده که تمام صلیب و پاپ را در برگرفته و صلیبی که وسیله‌ی اتکای پاپ است به تور ماهیگیری می‌ماند که پاپ را گرفتار کرده است. هوگس می‌خواهد پاپ را کسی بنمایاند که به‌جای تکیه بر صلیب مسیح، برخانۀ عنکبوت تکیه کرده است. او بدین‌گونه خواسته جایگاهی را که پاپ بر آن تکیه کرده را سست و مندرس نشان دهد، همانند بت پرستان. 🖇🖇🖇 منبع: (طنز مقدس. علی نجفی. صفحات۳۳۲-۳۳۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖شعرهای گاوی🐄 🔸قلعه‌ی حیوانات🔸 در کوچه، گوسفندم در مدرسه، طوطی در اداره، گاو به خانه که می‌رسم، سگ می‌شوم چوپانی از برنامه کودک داد می‌زند گرگ آمد! گرگ آمد! و من کنار بخاری شعر تازه‌ام را پارس می‌کنم! (صفحه۱۶) 🔹حمایت🔹 گاو، گاو است چه در هلند باشد، چه در اسپانیا چه مال مش‌حسن باشد، چه کار مهرجویی من به دادخواهی گاوهای جهان آمده‌ام قصاب مهربانی هستم جنب سفارت هند گوشت گوساله موجود است! (صفحه۱۷) 🔸شاخدار شکنی🔸 همه‌ی گاوها، گوساله به دنیا می‌آیند منِ گوساله، گاو به دنیا آمدم شیرم را دوشیدند شاخم را شکستند از دباغ‌خانه که برگشتم عزیز شدم حالا نشسته‌ام پشت ویترین گالری کفش سایز ۳۷ درست اندازه‌ی پای ملیحه! (صفحه۱۹) 🔹اقرار🔹 چوپان چراگاه ارض موعودم گوسفندان زیادی در من می‌چرند گرگ‌های زیادی از من می‌درند سگ‌های زیادی با من می‌دوند چیزی به موسی شدنم نمانده است این گوساله‌ها اگر بگذارند! (صفحه۲۲) 📎📎📎 منبع: (شعرهای گاوی. اکبر اکسیر. ابوالقاسم تقوایی) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طعنه در تاریخ بیهقی✍ بخش اول✏️ 🔸وقتی از تاریخ بیهقی سخن می‌گوییم، به‌ظاهر چنین گمان می‌رود که ابوالفضل بیهقی با آن اهتمامی که در کار راندن تاریخ داشته و با آن همه وسواس و امانت‌داری و جدیت در کار، بعید است که در کتاب گران‌سنگ خود میدانی هم برای طنز و طعنه و هجو و سخریه باز گذاشته باشد. این از آن‌ روست که با شناختی که از وی داریم، او را جدی‌تر و تلخ‌مزاج‌تر از آن می‌دانیم که طیبت و مزاح را در قلم او جایی باشد. به‌ویژه که او را تربیت‌یافته‌ی مكتب فرهنگ‌ورانی چون بونصر مشکان و هم‌زانوی سلاطین و رجال و هم‌عنان فرهیختگان عصر می‌شناسیم. 🔹درحالی‌که سلاطین و حکام و رجال بی‌درد دربارها عموماً خود از مخاطبان طنزهای جدی و اجتماعی در ادبیات ما شناخته شده و هدف ملامت‌های تند منتقدان قرار گرفته‌اند تا آنجا که در عرف ادبی ما چنین انگاشته شده است که طنزی که متوجه ارباب قدرت نباشد یا با آنان محظور داشته باشد، نمی‌تواند طنز واقعی به حساب آید. اصولاً چنین به نظر می‌رسد که تاریخ هم، که در ذات خود متوجه خبر و ابلاغ و توصیف است، نمی‌تواند با طنز، که مقوله‌ای انشایی و عاطفی است، سازگار باشد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طعنه در تاریخ بیهقی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸تاریخ بیهقی هم به سهم خود و بیشتر و جدی‌تر از رویکردی به نام طنز سود برده و اصولاً یکی از کارکردهای عمده‌ای که تأثیر کتاب وی را بیشتر و ماندگارتر کرده همین امر بوده است. اصولاً این تصور یا اصل علمی که زبان تاریخ، خبری و ابلاغی است، نه انشایی و عاطفی، در مورد تاریخ‌های صرف و از نمونه‌هایی هم‌شأن و هم‌روزگار بیهقی مثل تاریخ گردیزی و تاریخ یمینی و تاریخ سیستان که تاریخیت صرف آن‌ها مورد اتفاق است، البته تا حدی صدق می‌کند. اما فی‌المثل در مورد تاریخ بیهقی که ادبیت آن تا آنجا غلبه یافته که برخی صریحاً از آن به‌عنوان یک متن نمایشی و بعضی دیگر به مثابه داستان یاد کرده‌اند، ابداً صادق نیست. 🔹اگر خصیصه‌ی ادبیت را برای تاریخ بیهقی به‌عنوان امری ذاتی بپذیریم، وجود طنز را که یکی از شگردهای ادبی و زبان خاص آثار اجتماعی و انتقادی است، در آن آن بیشتر توجیه‌پذیر خواهیم یافت. بیهقی نه تنها از زبان طنز که از انواع شگردهای زبانی برای برجسته کردن منظور خویش استفاده کرده است. به این شگردها در برخی از کتاب‌ها که محققان ادبی درباره‌ی کارکردهای زبانی تاریخ بیهقی نگاشته‌اند بیش و کم اشاره شده. اما تا آنجا که من می‌دانم جز یک اشاره‌ی گذار، آن‌هم با ذکر تنها یک نمونه تاکنون کسی به طور مستقل متعرض مقولۀ طنز در تاریخ بیهقی نشده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طعنه در تاریخ بیهقی✍ بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸در تاریخ بیهقی مثل هر اثر ادبی دیگر، وقتی زبان در روال منطقی خود از کار فرو می‌ماند طنز آغاز می‌شود. در جامعه‌ای که بیهقی از آن سخن می‌گوید، بسیار جاها زبان و منطق کارگشا نیست، یعنی یا اثر نمی‌کند یا اگر می‌کند در آن پایه نیست که کار انتظام یابد و به زبان دیگر نیاز به برندگی بیشتری است. طنز همان زبان برنده است که تقريباً اشخاص و افراد مختلف بسته به موقع و مقام از آن استفاده می‌کنند. 🔹چنین نیست که فرودستان نیاز به برندگی زبان داشته باشند، یا بیهقی خود برای طرح دیدگاه‌های انتقادی و اجتماعی از آن استفاده نکند. در این میدان حتی سلطان با همه‌ی قدرت و امکانی که دارد از به کار بردن طنز و طعنه خود را بی‌نیاز نمی‌بیند. نهایت این است که طعنه را به هنگام قبض و تندی و طنز را زمان بسط و نرمی به‌کار می‌گیرد و هر دو را البته برای تأثیر بیشتر. 🔸وقتی سلطان درباره‌ی اریارق و غازی که خدمت‌ها کرده‌اند، به خواجه‌حسن میمندی می‌گوید که: «می‌شنویم تنی چند به باب ایشان حسد می‌برند و ژاژ می‌خایند و دل ایشان مشغول می‌دارند.» با این لحن می‌خواهد خشم و نارضایتی خود را از ژاژخایان و اقدامی که می‌کنند، نشان دهد. 🔹وقتی هم چند تن از فرماندهان هندی در کرمان در جنگ کاهلی می‌کنند و به سیستان می‌گریزند، سلطان مسعود آنها را حبس می‌کند و سخنان درشت می‌گوید، چون بر خود می‌ترسند، به سخن بیهقی: «شش تن مقدم‌تر ایشان خویشتن را به کتاره زد، چون خبر به سلطان رسید گفت: این کتاره به کرمان بایست زد و بسیار بمالیدشان و آخر عفو کرد.» 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝قدرت شاعری و مضامين بدیع در شعر عبید📝 ✍ در شعر فارسی، خاصه در روزگار عبید، به‌حدی توارد و اقتباس و تشابه مضامین و حتى سرقات ادبی وجود دارد که به‌راستی نمی‌توان گفت چه مضمونی مختص و منحصر به‌کدام شاعر است و ابتکار یا فضل تقدّم آفریدن مضمونی از آنِ کیست. چنان‌که مثلاً بسیاری از مضامینی که خواجه‌حافظ بکار برده است در اشعار خواجو و سلمان و «عبید» آمده است. از این‌رو در این مقام فقط به ذکر نمونه‌هایی که به نظر می‌رسد مضامین ابداعی عبید باشد، قناعت می‌ورزیم و اگر بر اثر مداقه و استقصای بیشتر معلوم شود که مشابه این مضمون را قدما یا معاصران عبید نیز بکار برده‌اند، مناقشه‌ای نداریم. ✍ زیرا نوآوری و ابتکار واقعی عبید در شیوۀ طنز اوست که مسلماً و قطعاً تالی و نظیری ندارد و هر چند اثبات نوآفرینی‌های احتمالی در اشعار جدی وی ارزش هنری این آثار را بالا می‌برد، ولی نفی آن‌ها از ارزش کلی و اعتبار انحصاری عبید در عرصه‌ی تخصصی او یعنی طنز نمی‌کاهد. به هر تقدیر، بعضی از آن مضامین بدیع چنین است در عذر گناه به درگاه پروردگار به لطیف‌ترین تعبیری گوید: گرچه ما نامه‌سیاهیم ببخشای که ما روسیاهیم، از آن نامه سیاه آوردیم بر در عفو تو ما بی‌سر و پایان چو عبید تا تهی‌دست نباشیم گناه آوردیم عبید حتی در مناجات مطایبه را فرونگذاشته گوید: خدایا دارم از لطف تو امید که ملک عیش من معمور داری بگردانی بلای زهد از من قضای توبه از من دور داری! 🔗🔗🔗 منبع: (کلیات عبید زاکانی.پرویز اتابکی.صفحه۷۷-۷۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan